جامعه به خنده زنده است


 

نويسنده: زهرا سپيد نامه




 
خنده و شادي جزو جدا نشدني زندگي بشر است . هيچ کس مخالف اين نيست که شادي به انسان انرژي وصف ناپذيري مي دهد . جايگاه شادي در زندگي پر مشغله ايراني کجاست ؟ اينکه اين روزها خنده و شادي در جامعه کمرنگ تر از گذشته شده است چقدر صحت دارد ؟ در اين مورد گفت و گويي با دکتر امان قرايي مقدم استاد جامعه شناسي دانشگاه تربيت معلم انجام داده ايم .

ـ اصلاً چقدر خنديدن در جامعه لازم است ؟
 

به نظر من جامعه اي که در آن شادي نيست هيچ چيز نيست. اين يک اصل مهم در جامعه است . هنگامي که شادي نباشد نه فعاليت اقتصادي درست صورت مي گيرد نه از نظر اجتماعي بهبودي حاصل مي شود .

ـ پس خنده نبض تپنده جوامع است ؟
 

بله ، جامعه اي که در آن خنده نباشد دچار خمودگي است که حاصل آن آسيب هاي اجتماعي ، نارضايتي اجتماعي ، نا آرامي ها و طغيان هاي اجتماعي است . بنابراين خنديدن در جامعه اعم از اقتصادي و اجتماعي و سياسي بسيار مهم است .
از لحاظ روحي و رواني جامعه اي که در آن خنده نيست دچار افسردگي و اندوه است . افراد در اين جامعه پرخاشگر و ستيزه گرند و اين خشونت رواني و روحي از لحاظ فرهنگي نيز مضر خواهد بود .

ـ به نظرتان جامعه ما الان جامعه شادي است يا غمگين ؟
 

ببينيد در هر جامعه اي عوامل مختلفي در برتري خمودگي نسبت به خنده و شادي وجود دارد . وقتي در هر جايي از جامعه افراد با مشکل مواجه باشند مثلاً وضعيت معيشتي ، وجود شکاف طبقاتي ، بالا رفتن فقر ، مشکل مسکن ، برخوردهاي نامناسب اداري با ارباب رجوع و حتي مسائلي مانند شلوغي اتوبوس ها و ... همه و همه باعث خمودگي در جامعه و برتري غم بر شادي و خنده مي شود .

ـ‌ خانواده ها به خصوص پدر و مادرها در اين ميان چه نقشي ايفا مي کنند ؟
 

وقتي ما جامعه شادي داريم که خانواده هاي شادي هم داشته باشيم . به نظر من مساله مهم و تاثيرگذار در شادي خانواده ها امر ازدواج است . هنگامي که بيشتر خانواده ها درگير مساله ازدواج و سرو سامان گرفتن فرزندانشان هستند موضوع اشتغال برجستگي خاصي پيدا خواهد کرد . بيکاري و عدم اشتغال کافي براي نسل جوان يکي از مهم ترين عوامل اجتماعي است . بيش از 50 درصد جمعيت ما جوان هستند که همه آنها نيازمند شغلند در حالي که تعداد زيادي از جمعيت فعال ما بيکارند . وقتي فرد بيکار است درآمدي نيز ندارد و در قبال آن براي تهيه مسکن و معيشت دچار مشکل خواهد شد . اميد نداشتن به آينده و بالا رفتن ميزان طلاق هم در افسردگي خانواده ها و در پي آن افسردگي جامعه بسيار موثرند .
ـ اين طور كه از حرف هاي شما بر مي آيد خود پديده شادي نيازمند عواملي است .
بله بر طبق نظريه مازلو تا نيازهاي اوليه فراهم نشود هيچ نيازي فراهم نخواهد شد . بنابراين چون جامعه از لحاظ امکاناتي که براي مردم فراهم کرده با مشکل روبه رو است مردم دچار غم و اندوه هستند . زيرا بالا رفتن هزينه زندگي ، مشکل تهيه مسکن ، مساله گذراندن اوقات فراغت و نداشتن شغل باعث مي شود جامعه دچار آنومي و پريشان فکري شود .

ـ پس در حال حاضر اوضاع جامعه ما از نظر شادي رضايت بخش نيست ؟
 

به طور کلي مي توان گفت جامعه ما آن سرعت و شتاب لازم را براي توسعه اقتصادي و فرهنگي و روحي ـ رواني نداشته است . بايد توجه کرد که فرهنگ ما هم به دليل شرايطي که در طول تاريخ بر آن وارد شده به طور کلي با غم خو گرفته است . عواملي مثل حمله مغول و بعد از آن حکومت هاي استبدادي پادشاه باعث شده مدام قدرت نفس کشيدن نداشته باشند و همه چيز را به درون خودشان فرو ببرند .

ـ چگونه مي توانيم اين خمودگي را از بين ببريم ؟
 

مهم ترين عامل در از بين بردن اين خمودگي در جامعه ايجاد شغل و تامين حداقل معيشت زندگي است . اشتغال باعث مي شود انسان شاد شود واميد به زندگي پيدا کند . اشتغال جوانان منجر به ازدواج مي شود و به دنبال آن کمتر شدن غم و اندوه و در نهايت بقاي جامعه را در پي خواهد داشت . بيکاري مادر همه افسردگي هاست . در حال حاضر بيش از 50 در صد جمعيت جوان داريم ، اين يعني جمعيت بالا و اشتغال پايين . ما بايد سالي يک ميليون و 2000 هزار شغل ايجاد کنيم تا بيکاري در همين حد بماند . بنابراين با وجود اشتغال پايين آسيب هايي مانند فحشا ، دزدي و ... ايجاد مي شود که اينها غم واندوه به بار مي آورند . بنابراين اشتغال باعث ايجاد امنيت روحي ، مالي و شغلي مي شود . وجود اين عوامل هم شادي آور است . از طرفي جمعيت زياد ، اقتصاد را در نطفه خفه مي کند و باعث غم و اندوه مي شود . طبق نظريه ريکاردو اقتصاددان بزرگ وقتي جمعيت زياد باشد بازده در آمد مردم کم مي شود و اين موجب کاهش شادي خواهد شد .

ـ در آخر به نظر شما چه کسي مسوول روحيه حاکم بر جامعه است ؟
 

مسووليت شادي جمعي به عهده مسوولان است و در نهايت سرمايه گذاري روي خنده و شادي در جامعه از ملزومات است .
منبع:نشريه همشهري مثبت شماره 6