جايگاه علمي گفت و گو در آينه قرآن (1)
جايگاه علمي گفت و گو در آينه قرآن (1)
چكيده
كليد واژه ها
مقدمه
از سوي ديگر، مردم به طور طبيعي در افكار و انديشه ها مختلف هستند و اساساً اين تنوع و گونه گوني از شرايط ضروري زندگي انسان هاست كه از فطرت آنان سرچشمه مي گيرد. حال پرسيدني است كه چگونه مي توان ضمن حفظ تفكر، به اختلاف انديشه ها نيز احترام گذارد؟ آنچه ما از آن به (تبادل نظر)، (مناظره)، (گفت و گو)، (مباحثه) و امثال آن نام مي بريم، همه ابزاري مفيد و مهم براي ارج گذاري انديشه با حفظ تفاوت آرا است. در واقع در پرتو تضارب آرا و انديشه ها با ابزار گفت و گو و مناظره است كه افزون بر حفظ منافع مادي و معنوي بشر، فكر و خلاقيت ذهني وي رشد مي يابد و معارف و علوم كامل تر مي گرداند. اما بايد دانست كه گفت و گوهاي بشري و مناظراتشان زماني مفيد است كه اولاًً ايده آل بوده و از مطلوبيت اصيل برخوردار باشند. ثانياًً در چار چوب خاصي با مباني و شيوه هاي
متقن و موجه سامان يابد، و گرنه موجب محدوديت اصل موضوع، ركود استعدادها، طغيان و انفجار جامعه، سطحي نگري و آسيب پذيري و رشد تسليم و جمود گرايي خواهد بود.
واژه شناسي
انديشمندان عرصه زبان شناسي و لغت شناسان در خصوص تفاوت ها و قرابت هاي اين واژه ها به تفصيل سخن گفته اند كه در اين نوشتار مجال پرداختن به آن ها وجود ندارد و آنچه نگارنده در پي آن است، اصل (گفت و گو) و سيماي آن در قرآن كريم است. قرآن به اين اصل با واژههاي (قول)، (حوا) و (جدال نيكو) اشاره نموده است.
جايگاه گفت و گو در قرآن
بخشي از آياتي كه از مجموع آن ها مي توان جايگاه انساني و معنوي گفت و گو را در قرآن كريم دريافت، عبارت است از:
1- (يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَن نَّفْسِهَا وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ)(3)
بر اساس اين آيه شريفه، قرآن علاقمندي و كوشش براي گفت وگو را از جمله خصلت هاي بنيادين و ذاتي انسان مي داند، خصلتي كه در سخت ترين و نفس گير ترين شرايط نيز در انسان وجود دارد. از جمله ويژگي هاي انساني در قيامت مبادرت به مجادله است. بدين سان در قيامت خصلت هاي عرضي انسان رنگ مي بازند و آنچه در نهاد او ذاتي است آشكار مي گردد و مجادله چون در قيامت نشانه ذاتي و فطري بودن گفت و گو در بشر است خود را نمايان مي سازد. (4)
2- (وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا)(5)
بر اساس اين آيه، فطرت انسان بر پايه جدل شكل گرفته است.جدل بخشي از وضعيتي فطري است كه به اقتضاي آن در قبال حوادث و اوضاع، به جست و جو مي پردازد، آن هم جست و جوي برخاسته از وضعيت هاي فكري و پيگيري برآمده از حالات روحي نبايد پنداشت كه در معناي جدل اصولاًً وضعيت هاي منفي اشراب گشته است، بلكه در قرآن موارد بسياري از به كار گيري اين واژه با بار معنايي مثبت مشاهده مي شود.
3- (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(6)
بر پايه اين آيه مي توان جايگاه گفت و گو در قرآن را چنين ذكر نمود: 1- در اين آيه، سه عنصر (قول)، (استماع قول)، (اتباع قول احسن) به مطرح شده است و سه مرحله اساسي براي گفت و گوي ايده آل ذكر گرديده: شكل گيري فضاي ارائه و تبادل سخن، استماع سخن و آشنايي با نكته ها و گفته هاي احسن و اتباع سخن. 2- هر جا خداوند در قرآن،
در بيان رابطه ميان خود و انسان ها واژه (عبادي) و يا مشابه آن را به كار گرفته، پر مايه ترين و اصيل ترين انديشه را ارائه داده است. با ملاك قرار دادن اين قالب بياني (ايجاد نسبت ميان خدا و بندگان به صورت ويژه) به عنوان قلبي ممتاز و حاكي از پر مايگي و اصالت يك انديشه و موقعيت، مي توان به بلند مرتبتي جايگاه گفت و گو پي برد، زيرا همين قالب بياني در ارتباط با گفت و گو به كار گرفته شده است.
3- از آنچه كه قرآن به اصيل ترين، واقعي ترين و مهم ترين نعمت و موقعيت بشارت مي دهد، به كار گيري واژه (بشر) درباره استماع و پيروي از بهترين سخن، از رفيع بودن سطح گفت و گو و برخوردار بودن آن از جايگاهي ممتاز در زندگي معنوي و مادي انسان حكايت دارد. (7)
4- آياتي كه گفت و گوها را روايت كرده اند
آيات مذكور سه دسته اند: الف) آياتي كه در حجم روايت گري گفت و گو در قرآن را شامل مي شوند، ذكر شدن 527 بار كلمه (قال) در قرآن، آمدن كلمه (حوار) در سه جاي قرآن در قالب باب هاي مفاعله و تفاعل(8) و ذكر 29 مورد ماده (جدال) در آيات قرآني. ب) آياتي كه شيوه روايت گري گفت و گو در قرآن را شرح مي دهند و اين شيوه به دو معناست.
1- طرح گفته ها و نكته هايي از هر يك از طرفين گفت و گو با حوصله بسيار، مانند ذكر 527 بار كلمه (قال)، كه نه تنها حجم روايت گري گفت و گو را به اثبات مي رساند، بلكه بيانگر اهتمام قرآن به نقل فرازهاي برجسته سخنان اطراف گفت و گوهايي است كه بحث از آنها را گشوده است.
2- تاكيد بر منطق گفت و گو، بدين صورت كه تا آن ميزان به گفت وگو محوريت مي دهد كه به هنگام در ماندن يك سوي گفت و گو از پاسخ و در پيش گرفتن شيوه هايي چون اهانت يا ايذاء و... رويكرد تازه اي را در قالب يك پاسخ در زنجيره گفت و شنود آن ها ارائه مي نمايد.(9) مانند : بازگو نمودن وضعيت قوم لوط كه از پاسخ دهي منطقي در گفت و گو با آن حضرت در مانده بودند؛ (فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ) (10)
ج) آياتي كه بر گفت و گو محوري بر دعوت دلالت دارند(11). زيرا قرآن فضائي را كه دعوت پيامبران در آن شكل گرفته، را فضايي يك سويه نمي خواند، بلكه خداوند از پيامبران مي خواسته تا اولين گام هاي خود را با گفت و گو آغاز كنند: (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى)(12) و اين خود از مهم ترين نشانه هاي اهميت گفت و گو در قرآن به شمار مي رود.
مباني گفت و گو از ديدگاه قرآن
الف) ارج گذاري به كرامت انساني
ذاتي كه خداوند او را بر ساير مخلوقات برتري داده است. به بيان ديگر، چون انسان باز تابنده حكمت الهي و مظهر اكمل صفات خداوندي است، اشرف مخلوقات است و بايد در گفت و گو كرامت او حفظ شود(13).
ب) اهتمام به تفكر و تعقل
حتي در يك آيه نيز بندگان خود را امر نفرموده كه نفهميده به قرآن و يا به هر چيزي كه از جانب اوست، ايمان آورده و يا راهي را كوركورانه بپيمايند. حتي قوانين و احكامي كه براي بندگان خود وضع كرده و عقل بشري به تفصيل ملاك هاي آنها را درك نمي كند نيز به چيزهايي كه در مجراي احتياجات قرار دارد، علت آورده است، مانند: (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ)(15) (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)(16) در حقيقت قرآن كريم عقول را به استعمال چيزي كه در فطرت آن جا دارد و به رفتن راهي كه به حسب طبع خود مي شناسد و الفت دارد، دعوت مي كند و آنها همان ترتيب مطالب معلوم است براي كشف مجهولات، يعني (تفكر)(17).
ج) عدم اكراه در پذيرش عقايد (آزاد انديشي)
در شدن نزول آن نقل شده است: ( مأمون عباسي از حضرت امام رضا(ع) از اين سخن خداوند ( و لو شاء ربك لآمن) سوال كرد. امام به اسناد پدرانش از حضرت امير المومنين(ع) فرمود: مسلمانا به پيامبر اكرم(ص) گفتند: اي پيامبر اگر مردم را بر پذيرش اسلام مجبور مي كردي، جمعيت ما بسيار، و قدرت ما در مقابل دشمنان افزون مي گشت. حضرت فرمود: من نمي خواهم كه خداوند را ملاقات كنم، با
همراه داشتن بدعتي كه نسبت به آن به من دستوري نرسيده، و من از سخت گيرها نيستم. پس خداوند متعال اين آيه را نازل كرد: (اي محمد! اگر خداوند اراده مي كرد همه ي مردم از راه اضطرار و اجبار ايمان مي آوردند، همانطور كه در مشاهده حقيقت و شدت آخرت ايمان خواهند آورد. اگر بدين كار دست يابم، آنان سزاوار ثواب و مدح نخواهند بود، لكن آن خواهم كه ايمان بياورند از روي اختيار، بدون اجبار و زور تا سزاوار كرامت و بهشت جاودان گردنند)(21).
د) توجه به آراي ديگران
آداب گفت و گو از منظر قرآن
1- گوش دادن به مدعيات مخاطب و دقت به آن
2- پيروي از علم و حاكم كردن فضاي علمي
(هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)(24). هان شما اهل كتاب، همان كساني هستيد كه درباره آنچه بدان علم داشتيد، محاجه كرديد، پس چرا درباره چيزي كه بدان علم نداريد، محاجه مي كنيد با آن كه خدا مي داند و شما نمي دانيد؟
بر اساس آيه مذكور و آيات ديگر، خداوند را كساني كه بدان علم و دليل، مجادله مي كنند، منفور و مبغوض خود و مومنان مي خواند و آنان را زور گو و داراي خوي بد مي داند(25). پيامبر اعظم(ص) با استناد به آيات قرآني، كسي را در گفت و گو و مناظره از غير علم سود جويد، سزاوار خشم خدا مي داند، خشمي كه براي او تا لحظه مرگ مييابد. (26)
3- لزوم قرار گرفتن دو طرف گفت و گو و مناظره در وضعيتي همسان
4- بهره گيري از شيوه درست
5- ضرورت شناسايي نقاط مشترك و استوار ساختن گفت و گو بر آنها
1- گفت و گو كنندگان بايد نقطه مشترك داشته باشند.
2- گفت و گو جهت ثمر بخشي، بايد بر اصول و نقاط مشتركي استوار باشد و گفت و گو كنندگان بر اساس آن سخن بگويند.
3- گفت و گو بين كساني با شرايط فاصله هاي كمتر و برخورداري از نقاط مشترك بيشتر، در هر زماني ضرورت دارد و بايد در هر شرايطي صورت بپذيرد.
6- مجال دادن به انديشه ها
پي نوشت ها :
* پژوهشگر و مربي دانشگاه راغب اصفهاني
1- نهج البلاغه، خطبه اول
2- ر. ك: قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، ذيل واژه هاي مذكور، همچنين ر. ك: راغب اصفهاني، المفردات، ذيل حروف (ب ح ث) و (ج د ل)، ر. ك: بازرگان، عبد العلي، آزاداي در قرآن، ص 61.
3- سوره نحل، آيه 111
4- ر. ك: سنت گفت و گو و مناظره با اديان و مذاهب، تدوين: مركز مديريت حوزه علميه قم، صص 70 و 72
5- سوره كهف،آيه 54
6- سوره زمر،آيه 17 و 18
7- ر. ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج17، صص 379-381
8- سوره مجادله، آيه 1؛ سوره كهف، آيه 34 و 37
9- ر. ك: سنت گفت و گو و مناظره با اديان و مذاهب، صص 75-77
10- سوره نمل، آيه 56
11- سوره نحل، آيه 125؛ سوره بقره، آيه 111
12- سوره طه،آيه 44
13- ر. ك: قرآن كريم؛ سوره هاي بقره/ آيه 30؛ سوره انعام/ آيه 165، سجده/ 7-9، اعراف/ 172-173، روم/ 30، احزاب/ 72، دهر/ 2-3، شمس/ 9-7، انشقاق/ 6، رعد/ 28، اسراء/ 70، ذاريات/ 56
14- سوره روم/ آيه 8
15- سوره عنكبوت/ آيه 45
16- سوره بقره/ آيه183
17- ر. ك: تفسير الميزان، علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره)، ج 5، صص 255-270
18- سوره اعراف/، آيه 157
19- سوره دهر/ آيه 2
20- سوره يونس/ آيه 99
21- تفسير نور الثقلين، ج2، ص 331
22- بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، ج 72، ص 100
23- سوره زمر/ آيه 17-18
24- سوره آل عمران/ آيه 66
25- سوره غافر/ آيه 35؛ بقره/ 11، انبياء/ 24، حج/ 3 و 8؛ لقمان/ 20
26- همان
27- سوره سباء/ آيه 24
28- سوره سباء/آيه 25
29- سوره اسراء/ آيه 53
30- سوره بقره/ آيه 83
31- سوره انعام/ آيه 108
32- سوره آل عمران/ آيه 64
33. اين مورد با توجه به آيه (و انا اواياكم لعلي هدي او في ضلال مبين...) اقتباس گرديده و ذكر شده است.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}