جايگاه علمي گفت و گو در آينه قرآن (1)

انسان موجودي است كه فطرتاً اهل گفت و گو است و جهت بهره مندي از تفكر خويش ناگزير از مناظره با ديگران مي‌باشد. تاريخ شايد هيچ خصلتي از بشريت را همپاي با رخ دادن جدال و گفت و گو ميان آنان از دورترين افق هاي ممكن براي ما نقل نمي كند و البته نبايد پنداشت كه هميشه و در هر موقعيت، مجالي براي گفت و گويي اساسي در
دوشنبه، 4 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جايگاه علمي گفت و گو در آينه قرآن (1)

 جايگاه علمي گفت و گو در آينه قرآن (1)
جايگاه علمي گفت و گو در آينه قرآن (1)


 

نويسنده:سيد مهدي سلطاني رناني*




 

چكيده
 

انسان موجودي است كه فطرتاً اهل گفت و گو است و جهت بهره مندي از تفكر خويش ناگزير از مناظره با ديگران مي‌باشد. تاريخ شايد هيچ خصلتي از بشريت را همپاي با رخ دادن جدال و گفت و گو ميان آنان از دورترين افق هاي ممكن براي ما نقل نمي كند و البته نبايد پنداشت كه هميشه و در هر موقعيت، مجالي براي گفت و گويي اساسي در اختيار همگان بوده است، ولي رد پاي گفت و گو در تاريخ واقعيتي غير قابل انكار مي باشد. امروز نيز انسان متأثر از فضاي فرهنگي مستعد، به صورت گسترده تري به اين موضوع روي آورده است، اما بايد عميقاً نگريست كه قرآن كريم، با توجه به عميق ترين لايه هاي فطرت انساني، با مسأله گفت و گو چگونه برخورد نموده و چه جايگاهي را براي آن در نظر گرفته است؟ مباني، آداب، ويژگي ها و آفات گفت و گو چيست؟ نوشتار حاضر به اين مهم پرداخته و نگارنده كوشيده است از منظر قرآن کريم به اين سوالات پاسخ هاي اساسي دهد.

كليد واژه ها
 

قرآن، گفت و گو، مناظره، تفكر، جدال

مقدمه
 

انسان موجودي است متفكر كه خوشبختي و خسران او در گروه و بهره مندي از افكار و انديشه اوست. به همين رو، وحي آسماني كه براي هدايت انسان ها آمده، مي كوشد تا از راه تفكر، او را به منافع مادي و معنوي خويش متوجه سازد. بر همين اساس، بيدار كردن افكار و عقول در سر لوحه برنامه هاي انبياي الهي قرار گرفته است. (فبعثت فيهم رسله و اترا اليهم انبيائه..... و دفائن العقول و...) (1) خداوند پيامبران خود را بر انگيخت و پي در پي آنان را فرستاد.... (تا موانع سر راه انديشه را بزدايند) و گنجينه هاي خود را بر ايشان آشكار گردانند.
از سوي ديگر، مردم به طور طبيعي در افكار و انديشه ها مختلف هستند و اساساً اين تنوع و گونه گوني از شرايط ضروري زندگي انسان هاست كه از فطرت آنان سرچشمه مي گيرد. حال پرسيدني است كه چگونه مي توان ضمن حفظ تفكر، به اختلاف انديشه ها نيز احترام گذارد؟ آنچه ما از آن به (تبادل نظر)، (مناظره)، (گفت و گو)، (مباحثه) و امثال آن نام مي بريم، همه ابزاري مفيد و مهم براي ارج گذاري انديشه با حفظ تفاوت آرا است. در واقع در پرتو تضارب آرا و انديشه ها با ابزار گفت و گو و مناظره است كه افزون بر حفظ منافع مادي و معنوي بشر، فكر و خلاقيت ذهني وي رشد مي يابد و معارف و علوم كامل تر مي گرداند. اما بايد دانست كه گفت و گوهاي بشري و مناظراتشان زماني مفيد است كه اولاًً ايده آل بوده و از مطلوبيت اصيل برخوردار باشند. ثانياًً در چار چوب خاصي با مباني و شيوه هاي
متقن و موجه سامان يابد، و گرنه موجب محدوديت اصل موضوع، ركود استعدادها، طغيان و انفجار جامعه، سطحي نگري و آسيب پذيري و رشد تسليم و جمود گرايي خواهد بود.

واژه شناسي
 

گفت و گو در زبان عربي با واژه هاي مختلفي به كار رفته است، (مناظره) كه به معناي رقابت، مباحثه و جدال نيز آمده است، (حوار) كه در معناي پرسش و پاسخ، استدلال و مناقشه نيز به كار گرفته شده، و (جدل) كه عمدتا به معناي ستيزه كردن است.(2)
انديشمندان عرصه زبان شناسي و لغت شناسان در خصوص تفاوت ها و قرابت هاي اين واژه ها به تفصيل سخن گفته اند كه در اين نوشتار مجال پرداختن به آن ها وجود ندارد و آنچه نگارنده در پي آن است، اصل (گفت و گو) و سيماي آن در قرآن كريم است. قرآن به اين اصل با واژه‌هاي (قول)، (حوا) و (جدال نيكو) اشاره نموده است.

جايگاه گفت و گو در قرآن
 

از نظر قرآن، گفت و گو بستري براي مناسبات انساني و زمينه اي پر ظرفيت براي معنويت است. گفت و گو در قرآن صرفاً به عنوان وضعيتي ويژه و موقعيتي مطلوب ترسيم نشده، بلكه در جايگاهي اساسي تر و فراتر نشسته است. قرآن گفت و گو را زمينه اي مشترك و هميشگي براي تكاپو و پوشش هاي اجتماعي دانسته، آنرا بستري فراگير و اجتناب ناپذير براي روابط اجتماعي تعريف مي كند. به تعبير ديگر، گفت و گو در قرآن از حد و مرز وضعيتي مطلوب و مورد درخواست تا سطح توصيف يك خصلت جدايي ناپذير زندگي جمعي پيش رفته است. در واقع قرآن در نگاه انسان شناسانه خود، آدمي را موجودي(گفت و گو محور) معرفي مي كند. از سوي ديگر، قرآن به وضوح ميان سر نوشت معنوي انسان و گفت و گو پيوندي نزديك و استوار برقرار مي سازد.
بخشي از آياتي كه از مجموع آن ها مي توان جايگاه انساني و معنوي گفت و گو را در قرآن كريم دريافت، عبارت است از:
1- (يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَن نَّفْسِهَا وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ)(3)
بر اساس اين آيه شريفه، قرآن علاقمندي و كوشش براي گفت وگو را از جمله خصلت هاي بنيادين و ذاتي انسان مي داند، خصلتي كه در سخت ترين و نفس گير ترين شرايط نيز در انسان وجود دارد. از جمله ويژگي هاي انساني در قيامت مبادرت به مجادله است. بدين سان در قيامت خصلت هاي عرضي انسان رنگ مي بازند و آنچه در نهاد او ذاتي است آشكار مي گردد و مجادله چون در قيامت نشانه ذاتي و فطري بودن گفت و گو در بشر است خود را نمايان مي سازد. (4)
2- (وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا)(5)
بر اساس اين آيه، فطرت انسان بر پايه جدل شكل گرفته است.جدل بخشي از وضعيتي فطري است كه به اقتضاي آن در قبال حوادث و اوضاع، به جست و جو مي پردازد، آن هم جست و جوي برخاسته از وضعيت هاي فكري و پيگيري برآمده از حالات روحي نبايد پنداشت كه در معناي جدل اصولاًً وضعيت هاي منفي اشراب گشته است، بلكه در قرآن موارد بسياري از به كار گيري اين واژه با بار معنايي مثبت مشاهده مي شود.
3- (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(6)
بر پايه اين آيه مي توان جايگاه گفت و گو در قرآن را چنين ذكر نمود: 1- در اين آيه، سه عنصر (قول)، (استماع قول)، (اتباع قول احسن) به مطرح شده است و سه مرحله اساسي براي گفت و گوي ايده آل ذكر گرديده: شكل گيري فضاي ارائه و تبادل سخن، استماع سخن و آشنايي با نكته ها و گفته هاي احسن و اتباع سخن. 2- هر جا خداوند در قرآن،
در بيان رابطه ميان خود و انسان ها واژه (عبادي) و يا مشابه آن را به كار گرفته، پر مايه ترين و اصيل ترين انديشه را ارائه داده است. با ملاك قرار دادن اين قالب بياني (ايجاد نسبت ميان خدا و بندگان به صورت ويژه) به عنوان قلبي ممتاز و حاكي از پر مايگي و اصالت يك انديشه و موقعيت، مي توان به بلند مرتبتي جايگاه گفت و گو پي برد، زيرا همين قالب بياني در ارتباط با گفت و گو به كار گرفته شده است.
3- از آنچه كه قرآن به اصيل ترين، واقعي ترين و مهم ترين نعمت و موقعيت بشارت مي دهد، به كار گيري واژه (بشر) درباره استماع و پيروي از بهترين سخن، از رفيع بودن سطح گفت و گو و برخوردار بودن آن از جايگاهي ممتاز در زندگي معنوي و مادي انسان حكايت دارد. (7)
4- آياتي كه گفت و گوها را روايت كرده اند
آيات مذكور سه دسته اند: الف) آياتي كه در حجم روايت گري گفت و گو در قرآن را شامل مي شوند، ذكر شدن 527 بار كلمه (قال) در قرآن، آمدن كلمه (حوار) در سه جاي قرآن در قالب باب هاي مفاعله و تفاعل(8) و ذكر 29 مورد ماده (جدال) در آيات قرآني. ب) آياتي كه شيوه روايت گري گفت و گو در قرآن را شرح مي دهند و اين شيوه به دو معناست.
1- طرح گفته ها و نكته هايي از هر يك از طرفين گفت و گو با حوصله بسيار، مانند ذكر 527 بار كلمه (قال)، كه نه تنها حجم روايت گري گفت و گو را به اثبات مي رساند، بلكه بيانگر اهتمام قرآن به نقل فرازهاي برجسته سخنان اطراف گفت و گوهايي است كه بحث از آنها را گشوده است.
2- تاكيد بر منطق گفت و گو، بدين صورت كه تا آن ميزان به گفت وگو محوريت مي دهد كه به هنگام در ماندن يك سوي گفت و گو از پاسخ و در پيش گرفتن شيوه هايي چون اهانت يا ايذاء و... رويكرد تازه اي را در قالب يك پاسخ در زنجيره گفت و شنود آن ها ارائه مي نمايد.(9) مانند : بازگو نمودن وضعيت قوم لوط كه از پاسخ دهي منطقي در گفت و گو با آن حضرت در مانده بودند؛ (فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ) (10)
ج) آياتي كه بر گفت و گو محوري بر دعوت دلالت دارند(11). زيرا قرآن فضائي را كه دعوت پيامبران در آن شكل گرفته، را فضايي يك سويه نمي خواند، بلكه خداوند از پيامبران مي خواسته تا اولين گام هاي خود را با گفت و گو آغاز كنند: (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى)(12) و اين خود از مهم ترين نشانه هاي اهميت گفت و گو در قرآن به شمار مي رود.

مباني گفت و گو از ديدگاه قرآن
 

مباني گفت و گو عبارت است از چارچوب خاصي از گفت و گو صحيح كه هم قدرت تفكر انسان را تعالي بخشيده و هم به اختلاف سلايق فكري حرمت گذارد و آدمي را به حقيقت نزديك سازد. در اصل مباني گفت و گو همان اركان و پايه هاي گفت و گو است كه بايستگي هاي آن را نمايان مي سازد. قرآن کريم مباني گفت و گو را با نگرشي خاص تحليل و تدليل مي كند كه منطق با بايستگي آن است و آن مباني عبارتند از: ارج گذاري به كرامت انساني؛ اهتمام به تفكر و تعقل، عدم اكراه در پذيرش عقايد و توجه به آرا و عقايد ديگران.

الف) ارج گذاري به كرامت انساني
 

از ديدگاه قرآن كريم، انسان موجودي است برگزيده خداوند و جانشين او در زمين، آميزه اي از روح و جسم، داراي فطرتي خدا آشنا، آزاد و مستقل، امانت دار خدا و مسئول خويشتن و جهان، مسلط بر زمين و آسمان، ملهم به خير و شر و برخوردار از شرافت و كرامت
ذاتي كه خداوند او را بر ساير مخلوقات برتري داده است. به بيان ديگر، چون انسان باز تابنده حكمت الهي و مظهر اكمل صفات خداوندي است، اشرف مخلوقات است و بايد در گفت و گو كرامت او حفظ شود(13).

ب) اهتمام به تفكر و تعقل
 

يكي از اصول تعاليم قرآن، دعوت به تفكر است، و قرآن كريم فهم بهتر مسائل اعتقادي را به نيروي تفكر و انديشه انسان واگذار نموده، در زمينه راه شناخت و معاد مي فرمايد: (أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ)(14). آيا آنان در درون خويش انديشه نكرده اند كه خداوند آسمان ها و زمين و آن چه ميان آن دو است، جز به حق و براي زمان معيني نيافريده است؟ ولي بسياري از مردم لقاي پروردگارشان را منكرند. مرحوم علامه طباطبايي در خصوص اصالت تفكر جهت گفت و گو مي فرمايد: (اگر كتاب الهي را تفحص كامل كرده، در آياتش دقت كنيد، خواهيد ديد شايد بيش از سيصد آيه هست كه مردم را به تفكر، تذكر، تعقل و انديشه دائمي دعوت كرده و يا به پيامبر(ص) استدلالي را براي اثبات حقي و يا از بين بردن باطل مي آموزد. خداوند در قرآن
حتي در يك آيه نيز بندگان خود را امر نفرموده كه نفهميده به قرآن و يا به هر چيزي كه از جانب اوست، ايمان آورده و يا راهي را كوركورانه بپيمايند. حتي قوانين و احكامي كه براي بندگان خود وضع كرده و عقل بشري به تفصيل ملاك هاي آنها را درك نمي كند نيز به چيزهايي كه در مجراي احتياجات قرار دارد، علت آورده است، مانند: (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ)(15) (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)(16) در حقيقت قرآن كريم عقول را به استعمال چيزي كه در فطرت آن جا دارد و به رفتن راهي كه به حسب طبع خود مي شناسد و الفت دارد، دعوت مي كند و آنها همان ترتيب مطالب معلوم است براي كشف مجهولات، يعني (تفكر)(17).

ج) عدم اكراه در پذيرش عقايد (آزاد انديشي)
 

قرآن كريم آزادي را والاترين جلوه براي حرمت انسان و نقطه قوت و امتياز او مي شناسد و در گفت و گو از آن به عنوان مبناي اساسي ياد مي كند و توجه به آن را از مهم ترين وظائف پيامبران در دعوت انسان ها به سوي حق مي داند و از ايشان مي خواهد كه زنجيرهاي اسارت و بردگي و بدبختي انسان ها را در هم شكنند: (وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ)(18). وجود اراده و اختيار در آدمي از دلايل مهم حرمت گذاري به آزادي انسان هاي در گفت و گو و انتخاب مسير زندگي است؛ زيرا انسان با نيروي اراده و اختيار راه خود را يافته و به واسطه آن شخصيت خويش را بنا مي نهد: ( انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً)(19). در جاي ديگر خداوند در اين باره مي فرمايد: (وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى تكُونُواْ مُؤْمِنِينَ)(20). اين آيه نيز بيانگر سنتي است از جانب خداوند مبتني بر آزاد گذاردن انسان ها در پذيرش دين و عقيده و نفي ارزش ايمان همراه با اكراه و اجبار.
در شدن نزول آن نقل شده است: ( مأمون عباسي از حضرت امام رضا(ع) از اين سخن خداوند ( و لو شاء ربك لآمن) سوال كرد. امام به اسناد پدرانش از حضرت امير المومنين(ع) فرمود: مسلمانا به پيامبر اكرم(ص) گفتند: اي پيامبر اگر مردم را بر پذيرش اسلام مجبور مي كردي، جمعيت ما بسيار، و قدرت ما در مقابل دشمنان افزون مي گشت. حضرت فرمود: من نمي خواهم كه خداوند را ملاقات كنم، با
همراه داشتن بدعتي كه نسبت به آن به من دستوري نرسيده، و من از سخت گيرها نيستم. پس خداوند متعال اين آيه را نازل كرد: (اي محمد! اگر خداوند اراده مي كرد همه ي مردم از راه اضطرار و اجبار ايمان مي آوردند، همانطور كه در مشاهده حقيقت و شدت آخرت ايمان خواهند آورد. اگر بدين كار دست يابم، آنان سزاوار ثواب و مدح نخواهند بود، لكن آن خواهم كه ايمان بياورند از روي اختيار، بدون اجبار و زور تا سزاوار كرامت و بهشت جاودان گردنند)(21).

د) توجه به آراي ديگران
 

اين مورد يكي از اساسي ترين عوامل رشد انديشه و خلاقيت ذهن است؛ زيرا از يك سو از خود محوري و استبداد راي در گفت و گوها جلوگيري مي كند و از سوي ديگر آدمي را در عقول ديگران شريك مي گرداند و او به اهميت اصل مشورت و استفاده از تجارب ديگران آگاه و فرا مي خواند. (و شاورهم في الامر). امام صادق(ع) نيز مي فرمايد: (مثل المشوره مع اهلها مثل التفكر في خلق السموات و الارض لانه كلما قوي المتفكر فيها غاص في بحر نور المعرفه و ازدادبها اعتباراً أو يقيقناً)(22). مشورت با اهلش مانند تفكر در آفرينش آسمان و زمين است كه هر چه انسان از تفكر قوي تر برخوردار باشد، در درياي نور معرفت و شناخت فروتر رفته و بر يقين و معرفت او افزوده تر مي گردد.

آداب گفت و گو از منظر قرآن
 

اسلام براي گفت و گو و مناظره هاي درست و به جا، آدابي بر نهاده است كه برخي الزامي هستند و ترك آنها موجب مي شود مناظره و جدال مورد نظر دين، تحقق نيابد. مهم ترين منبع براي كشف شرايط و آداب گفت و گوي صحيح از نظر اسلام، قرآن كريم است. آداب گفت و گو از منظر قرآن عبارت از موارد ذيل است كه بدان ها اشاره مي گردد.:

1- گوش دادن به مدعيات مخاطب و دقت به آن
 

گفت و گو كننده بايد مدعيات مخاطب خويش را در گفت و گو و مناظره با دقتي تمام فرا يابد. اين اصل از آيه شريفه، (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(23). به خوبي بر مي آيد.

2- پيروي از علم و حاكم كردن فضاي علمي
 

هدف اصلي گفت و گو و مناظره، كشف حقيقت است و تنها راه رسيدن به حقيقت، علم است و مناظره بدن توان علمي و برهان عقلي، رها كردن تير در تاريكي است و چيزي جز خود نمايي يا تعصب كوركورانه و گمراهي در بر ندارد. دو طرف بحث نيز بايد بكوشند فضايي علمي و نه احساسي را بر گفت و گو و مناظره هاي خويش حكمفرما سازند. آيات متعددي از قرآن كريم به وضوح امر به اين معيار مي نمايند، از جمله موارد ذيل است:
(هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)(24). هان شما اهل كتاب، همان كساني هستيد كه درباره آنچه بدان علم داشتيد، محاجه كرديد، پس چرا درباره چيزي كه بدان علم نداريد، محاجه مي كنيد با آن كه خدا مي داند و شما نمي دانيد؟
بر اساس آيه مذكور و آيات ديگر، خداوند را كساني كه بدان علم و دليل، مجادله مي كنند، منفور و مبغوض خود و مومنان مي خواند و آنان را زور گو و داراي خوي بد مي داند(25). پيامبر اعظم(ص) با استناد به آيات قرآني، كسي را در گفت و گو و مناظره از غير علم سود جويد، سزاوار خشم خدا مي داند، خشمي كه براي او تا لحظه مرگ مييابد. (26)

3- لزوم قرار گرفتن دو طرف گفت و گو و مناظره در وضعيتي همسان
 

درست است كه ممكن است يك گفت و گو و مناظره در سطح علمي بالاتر و ديگري در مرتبه اي پايين تر قرار داشته باشد، اما از نظر قرآن منطق و شرط گفت و گو آن است كه هر دو طرف بر اساس اصل مساوات، با ايجاد فضاي استماع و پرهيز از سماجت، زمينه كشف و هويدا شدن حقيقت را فراهم آورند. اين اصل از آيات ذيل دريافت مي شود: (وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ...)(27) (قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ)(28)

4- بهره گيري از شيوه درست
 

يكي از محورهاي توصيه قرآن درباره گفت و گو و مناظره بهره گيري از شيوه درست است (وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ)(29) و (وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً)(30) از نگاه قرآن طعنه زدن تمسخر و تحقير در تعامل و گفت و گو مردود است؛ (وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ)(31)

5- ضرورت شناسايي نقاط مشترك و استوار ساختن گفت و گو بر آنها
 

اين نكته از آيه شريفه (قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ)(32) به دست مي آيد كه نشان مي دهد:
1- گفت و گو كنندگان بايد نقطه مشترك داشته باشند.
2- گفت و گو جهت ثمر بخشي، بايد بر اصول و نقاط مشتركي استوار باشد و گفت و گو كنندگان بر اساس آن سخن بگويند.
3- گفت و گو بين كساني با شرايط فاصله هاي كمتر و برخورداري از نقاط مشترك بيشتر، در هر زماني ضرورت دارد و بايد در هر شرايطي صورت بپذيرد.

6- مجال دادن به انديشه ها
 

براي اين كه انديشه ها در فضاي گفت و گو و با گشودن افق در برابر خود به آگاهي تمام برسد و قرآن به انديشيدن كاملاً آزادانه تأكيد ورزيده، بايد به همه انديشه ها، حتي غير عملي هم مجال ارائه و مطرح شدن را داد. (33)

پي نوشت ها :
 

* پژوهشگر و مربي دانشگاه راغب اصفهاني
1- نهج البلاغه، خطبه اول
2- ر. ك: قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، ذيل واژه هاي مذكور، همچنين ر. ك: راغب اصفهاني، المفردات، ذيل حروف (ب ح ث) و (ج د ل)، ر. ك: بازرگان، عبد العلي، آزاداي در قرآن، ص 61.
3- سوره نحل، آيه 111
4- ر. ك: سنت گفت و گو و مناظره با اديان و مذاهب، تدوين: مركز مديريت حوزه علميه قم، صص 70 و 72
5- سوره كهف،‌آيه 54
6- سوره زمر،‌آيه 17 و 18
7- ر. ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج17، صص 379-381
8- سوره مجادله، آيه 1؛ سوره كهف، آيه 34 و 37
9- ر. ك: سنت گفت و گو و مناظره با اديان و مذاهب، صص 75-77
10- سوره نمل، آيه 56
11- سوره نحل، آيه 125؛ سوره بقره، آيه 111
12- سوره طه،‌آيه 44
13- ر. ك: قرآن كريم؛ سوره هاي بقره/ آيه 30؛ سوره انعام/ آيه 165، سجده/ 7-9، اعراف/ 172-173، روم/ 30، احزاب/ 72، دهر/ 2-3، شمس/ 9-7، انشقاق/ 6، رعد/ 28، اسراء/ 70، ذاريات/ 56
14- سوره روم/ آيه 8
15- سوره عنكبوت/ آيه 45
16- سوره بقره/ آيه183
17- ر. ك: تفسير الميزان، علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره)، ج 5، صص 255-270
18- سوره اعراف/، آيه 157
19- سوره دهر/ آيه 2
20- سوره يونس/ آيه 99
21- تفسير نور الثقلين، ج2، ص 331
22- بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، ج 72، ص 100
23- سوره زمر/ آيه 17-18
24- سوره آل عمران/ آيه 66
25- سوره غافر/ آيه 35؛ بقره/ 11، انبياء/ 24، حج/ 3 و 8؛ لقمان/ 20
26- همان
27- سوره سباء/ آيه 24
28- سوره سباء/آيه 25
29- سوره اسراء/ آيه 53
30- سوره بقره/ آيه 83
31- سوره انعام/ آيه 108
32- سوره آل عمران/ آيه 64
33. اين مورد با توجه به آيه (و انا اواياكم لعلي هدي او في ضلال مبين...) اقتباس گرديده و ذكر شده است.
 

منبع: نشريه فصلنامه ي قرآني کوثر، شماره 34... .



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.