رو به سوی کمال(2)


 





 

شقاقی و مسیحیان فلسطینی
 

هدف ما آزادی فلسطین است. در امر آزادی تمام فلسطینیان چه مسلمان و چه مسیحی برای دفاع از وطن و مقدسات خویش باید مشارکت داشته باشند، ما در جنبشمان آمادگی آن را داریم تا در صفوف خود مسیحیانی را که قصد جهاد و مبارزه دارند، بگنجانیم. آنها می‌توانند در عقیده خویش آزاد باشند (لا اکراه فی الدین) هدف ما آزادی فلسطین است. هدف ما پیروزی اسلام در فلسطین و در جای جای گیتی است. ما ایمانی قلبی داریم که اسلام راه صلاح و رستگاری بشریت است. با این حال باید اصول و قوانین اسلامی که به کسی ظلم روا نداشته و همه را یکسان می‌داند، مد نظر و به اجرا در آید. مسیحیان در سایه قوانین و اصول اسلامی عزت و کرامت را خواهند یافت. همان‌گونه که در قرن‌های گذشته زیر سایه اسلام زندگی کردند و تنها پس از غروب آفتاب اسلام از آن مناطق بود که آنان ذلت و خواری را به چشم دیدند.
من تأکید می‌کنم که این مسیحیان [مسیحیان فلسطین] به وطن خویش ایمان داشته و خواهان آزادی آنند و در راه اسلام وظیفه دفاع خویش نه خراجی باید بپردازند و نه جزیه‌ای.

شقاقی و عزالدین قسام
 

اتومبیل، شهر جنین را هم پشت سر گذاشته بود. دقایق می‌گذشت، دوستم دست خود را به سوی طرفی نشانه رفت و گفت: این روستای یعبد است... گیاهان خودرو دور تا دور روستا را فرا گرفته بودند انگار که جنگلی انبوه بود، تنم مور مور شد، حسی زیبا مرا فرا گرفت... سعی نمودم تا از ریزش اشک‌هایم جلوگیری کنم اما هرگز قادر به این کار نشدم، اینجا آرامگاه و قربانگاه اوست... مولانا شیخ عزالدین قسام... کسی که از «حبله» آمده بود تا با پایی خونین به «یعبد» برسد، بین جبله و یعبد تحولات تاریخی بود که برای ما تعجب، مشقت و درد را معنی می‌کند.
بین جبله و یعبد، قسام با قلبی مملو از درد در حال گذر بود، در جاده‌ها، قهوه‌خانه‌ها، خانه‌ها، در مدارس، صحن مساجد و بالای منابر می‌ایستاد در حالی که به تفنگ خویش تکیه زده بود. این «شامی» [اهل شام] آمده از جبله، نقشه جدیدی از تحولات و بر خلاف و علیه جریان آن مرحله برای فلسطین ترسیم می‌کرد. علیه تجزیه از جبله تا یعبد پیش می‌رفت و متکامل‌تر می‌شد. علیه غرب فریاد می‌زد و روح مردم چپاول شده را جلا می‌بخشید. علیه غرب، تفنگ خویش را به سوی نظامیان آنها نشانه می‌رفت. قسام روزی گذرا در میان روزهای سخت و لحظه روشنایی بود همانند «رعد و برق» لحظه‌ای گذرا ولی پربار، مملو از تمامی راز و رمزهایی که می‌تواند انقلابی را ایجاد و پویایی آن را تحقق بخشد.
قسام با جریان آب رفت و با جای جای خاک فلسطین در هم آمیخت و حال وقت آن فرا رسیده تا او را بار دیگر جمع کنیم. ای مولای ما ای شیخ، در دوره ارتداد، تو را با نامت صدا می‌زنیم پس به پاخیز و قلب امت را از تاول‌های چرکینش پاک کن.

شقاقی و نقش روشنفکران
 

فرض بر این است که اندیشمندان و روشنفکران معلمان، و به مثابه ضمیر و نفس لوامه مردم و جامعه باشند،‌ آنها باید اولین مقاومت کنندگان بوده و آخرین کسانی باشند که بشکنند، بلکه آنها باید هرگز نشکنند، چون آنها نشانه‌های هویت‌اند، فرهنگ حتی با وجود شکست‌های متوالی باید مقاومت کند چون ویرانی دیوار هویت و فرهنگ به معنای آن است که وطن به طور کلی در معرض تاخت و تاز قرار گرفته و این امت دیگر آن امت پیشین نخواهد بود.
تبعاتی که سیاستمداران و رژیم‌هایشان دچار آن می‌شوند باعث می‌گردد تا آنها اقدام به مانور نموده و یا حتی سقوط کنند، آنها برای یافتن مخرجی برای حفظ وجود و حیات خویش هر نوع حیات و ادامه بقایی سقوط نموده یا مانور می‌دهند، به همین خاطر است که سیاستمدار به امپراطوری که بر قله آن ایستاده پشت می‌کند، از اصول اساسی عدول نموده و بدون در نظر گرفتن منافع امت با همگان به سازش می‌پردازند. اگر اینها را تبعات کار سیاستمداری و رژیم‌ها بدانیم چه تبعاتی می‌تواند روشنفکران را هم به این وادی بکشاند؟ روشنفکر اگر به چنین تبعاتی توجه داشته باشد و چنین راهی را اتخاذ کند به طور حتم به دلقکی بی‌نقش مبدل خواهد شد.
در سایه توازن ترسناک توازن و فشار عمل‌های انجام شده بر روشنفکر او وظیفه دارد تا وجدان و قلم خویش را با شجاعت برداشته و به مقابله با خطراتی که به دنبال تخریب کامل امت و بسط چپاول مادی و معنوی آن به نفع غرب غاصب و دشمن است بپردازد.
روشنفکر باید حاضر به کرنش در مقابل سلطان نباشد، نه آن که مانند ده‌ها سال گذشته روشنفکر ملازم رکاب سیاستمدار و سیاستمدار ملازم رکاب نظامی باشد. امروزه باید عکس آن صورت پذیرد، باید این مسیر تصحیح شود. متاسفانه بعضی از روشنفکران به راهنمایی برای ورود چپاولگران مبدل شده‌اند، بعضی دیگر هم به سرعت در مقابل عمل‌های انجام شده تسلیم می‌شوند، اینان همگی نقش معلمی و آموزگاری خویش را از دست می‌دهند و دیگر نمی‌توان آنها را وجدان و نفس لوامه مردم دانست.
صهیونیست‌ها بیشتر بر عادی‌سازی اصرار می‌ورزند تا صلح سیاسی، یعنی به روابط دیپلماتیک و امضای اسناد با رژیم‌های مختلف علاقه دارند، زیرا وسیله سازش، روشنفکر و هنرمند است و او تنها کسی است که می‌تواند این صلح ادعایی را وارد صحنه کند، او تنها کسی است که توانایی محو یا تضعیف مفاهیمی را دارد که مردم با آن بزرگ شده، آن را به ارث برده، غنی‌تر ساخته، ترسیم کرده و تمامی ذهن‌ها را با آن چنان پر کرده‌اند که به جزئی از شخصیت مبدل شده است.
صهیونیست‌ها تاکنون نتوانسته‌اند به شکل دلخواه صلح خود را با مصر گسترده کنند، علت هم مقاومت مردم مصر در مقابل سازش و عادی‌سازی است، از یک سو عملیات‌های جهادی که دلاوران مصری انجام دادند امنیت دشمن را به خطر انداخت و از سوی دیگر مردم، صهیونیست‌ها را بایکوت اقتصادی نمودند، به همین خاطر صلح از نظر امنیتی و اقتصادی شکست خورد. اما هم اکنون دشمن توانسته این مسافت‌ها را بسیار کوتاه کند، علت هم ضعف مقاومت در برابر سازش است. امضای توافقنامه سازش توسط سازمان آزادیبخش فلسطین و رهبری روند سازش به وسیله چند چهره معروف فلسطین دست به دست هم دادند تا مسأله مقابله با سازش پیچیده‌تر و سخت‌تر شود. اما به هر صورت روشنفکر از نظر اخلاقی و فکری موظف است تا این آخرین دیوار [سنگر] را حفظ کند، زیرا گرچه سیاستمدار و نظامی شکست خوردند اما او باقی مانده و بروز نموده تا این تکه‌ها را جمع کرده روحیه‌های شکست خورده را التیام بخشد.

شقاقی و مسئولیت‌های خاص زنان
 

زنان مسلمان امروز باید از مسأله مبارزه‌جویی و تاریخ آن به خوبی آگاهی پیدا کنند، باید به خوبی دریابند که غرب در زمانی در مقابل ما ایستاد که ما در بدترین شرایط عقب‌ماندگی مدنی بودیم و آن زمانی بود که ما تا اندازه‌ای از اصالت اسلامی خود دور شدیم، در کنار آن باید به خودباختگی بعضی از ما نسبت به پیشرفت‌های غرب که باعث گردید تا غرب اخلاق، رفتار و ارزش‌های خویش را به ما صادر کند، اشاره کرد. او در این کار خود اهمیت خاصی را به هدف قرار دادن زنان مسلمان داد، زیرا به خوبی می‌داند که تخریب گرایش اسلامی زن در واقع تخریب آینده اسلام است. به همین خاطر فهم مسایل مختلف این مبارزه‌جویی می‌تواند اولین گام برای خنثی نمودن این تهاجم باشد.
ـ پس بر زن مسلمان است که در مقابل سیاست‌های تربیتی و آموزشی غیر اسلامی ایستادگی نموده، زیان‌بار بودن روش‌های تربیتی و آموزشی غربی که در جوامع ما جایی برای خود باز کرده‌اند را تبیین نماید.
ـ زن مسلمان باید در زمینه‌های کاری در کنار گزینه‌های اسلامی قرار گیرد، آنچه را که اسلام نمی‌پذیرد، قبول نکند تا همیشه به دور از شبهه‌ها باشد، با این وسیله می‌توانیم تکان و لرزه‌ای بر پیکره مؤسسات غیر اسلامی موجود بیاندازیم، در کنار آن، زن نباید اهمیت خانه را نادیده بگیرد زیرا مهم‌ترین وظیفه یک زن تغییر چهره جامعه از یک منزل اسلامی آغاز می‌شود و پس از آن به منطقه اسلامی و جامعه اسلامی منتهی می‌گردد.
ـ امروزه حضور قدرتمندانه زن مسلمان در سطوح مختلف فعالیت‌های اجتماعی یک نیاز است، ما در عین حال که به سوی کنار زدن ویرانی‌هایی که ارزش‌ها دچار آن شده، مفاهیم، مؤسسات و گرایش‌های غیر اسلامی پیش می‌رویم، باید فرصت فعالیت در صحنه‌های خالی اجتماعی را هم به آنان [فعالیت‌های غیر اسلامی] ندهیم.
مبارزه با بیسوادی فرهنگی و نوشتاری، آوردن فن‌آوری به روستاها و فعالیت‌های فقرزدایی در مناطق محروم شهرها و روستاهای مختلف می‌تواند عامل بسیار مؤثری در نزدیک‌تر شدن زن مسلمان به بقیه آحاد مردم و اطلاع یافتن از دردها و مشکلات او باشد و زمینه را برای الحاقش به صفوف اسلامی آماده کند. زن مسلمان یکی از مهم‌ترین مجریان حرکت معاصر اسلامی به شمار می‌رود، برای ایجاد درک بهتری از نقش و مشکلاتش، فرایندهای حرکتی زن مسلمان باید در چارچوب‌های حرکت پیش رونده اسلامی باقی بماند.

مواضع شقاقی نسبت به ساف
 

زمانی که فعالیت‌های خویش را در اوایل دهه هشتاد در فلسطین آغاز نمودیم به وضوح مشخص ساختیم که تناقض بسیار بزرگ و اصلی بین ما و رژیم اشغالگر قدس وجود داشته و این رژیم خطرات چند بعدی را علیه این امت تشکیل می‌دهد. همچنین اعلام کردیم که دشمن صهیونیستی را تنها می‌توان با استفاده از زور و در یک جنگ فراگیر و چند بعدی ریشه‌کن ساخت. در مورد نیروهای فلسطینی که از نظر فکری و سیاسی با آنها اختلاف دیدگاه داریم نیز قرار بر این شد که همچنان به گفتگوهای فکری و سیاسی با آنها برای رسیدن به راه‌حل این اختلافات به دور از برخورد و خشونت ادامه دهیم و این کار در فضایی از انتقاد موضوعی و سازنده صورت پذیرد. مواضع ما در قبال سازمان آزادیبخش فلسطین نیز در این چارچوب حرکت نمود، ما اسلام، جهاد و فلسطین را به عنوان سه شاخص مهم تحرکات خویش قرار دادیم و بر اساس آن جنبش جهاد اسلامی به فعالیت می‌پرداخت. شاید سازمان آزادیبخش فلسطین هم از بعضی از این عناوین بی‌بهره نبود، اما آنچه که در چند سال گذشته روی داد و به خصوص امتیازدهی‌های مجانی سیاسی ساف باعث گردید که شکاف بین ما روز به روز بیشتر شود به نحوی که رسیدن به نقطه نظراتی مشترک با ساختار فعلی ساف برای ما غیر ممکن گشته است.

شقاقی و عرفات
 

عرفات هم اکنون به بهانه‌های واهی و کذب استقلال، حاکمیت و دولت فلسطین به نمایندگی از اسرائیل به جنگ علیه مردم فلسطین و امت اسلامی می‌پردازد، ‌در حالی که همگان به عینه می‌بینند که چگونه او به ژاندارمی بی اراده مبدل شده است. حملات گسترده‌ای که علیه مجاهدین فلسطینی از زمان اجرای عملیات‌های جنبش جهاد اسلامی و حماس در یکشنبه گذشته آغاز نموده، نشان از این دارد که وی علاوه بر آن که اراده خود را از دست داده عقل او هم به چنین سرنوشتی دچار شده است. او باندهایی از دزدان، مزدوران و افراد دارای سوءپیشینه را آزاد می‌گذارد تا هر آنچه می‌خواهند بکنند، این عده در یک طرح برنامه‌ریزی شده برای خوار نمودن مجاهدین اقدام به هجوم به خانه‌های آنان کرده، علاوه بر تخریب وسایل موجود در منزل، مجاهدان را به باد کتک می‌گیرند.
برای اولین بار در تاریخ مردم فلسطین، تشکیلاتی که خود را فلسطینی می‌نامد، مخالفین و اعضای مقاومت علیه اشغالگری صهیونیستی را محاکمه کرده، احکام جائرانه‌ای را در چارچوب نمایشنامه‌ای مسخره که در منطقه نمونه‌ای برای آن نمی‌توان یافت، صادر می‌کنند.
به طور مثال تعدادی از برادران به اتاقی در زندان فرا خوانده شده و احکام آنان توسط چند تن از افسران قرائت گردید، این در حالی است که شنیده‌ام هم اکنون این عده از زیر بار مسئولیت خواندن آن شانه خالی می‌کنند.
غزه در سایه بحرانی شدن شرایط اقتصادی و امنیتی و انتشار فساد در داخل تشکیلات خودگردان و اطراف آن وضعیت نابسامانی دارد، این در حالی است که عرفات با تعقیب و دستگیری مجاهدین در راستای اجرای دستورات آمریکا و رژیم اشغالگر قدس اقدام به افروختن آتش فتنه‌های دیگری می‌کند.

شقاقی و سازش با رژیم اشغالگر قدس
 

آن گونه که استعمارگران تبلیغ می‌کنند، تأسیس رژیم اشغالگر قدس‌ راه‌حلی برای مشکل ملتی ستمدیده و بدون دولت نبود اما می‌توانست برای معضل استعمار غربی جهت تسلط بر جهان حربه کارآمدی باشد. رژیم اشغالگر قدس ارتباط تنگاتنگی با کانون استعماری داشته و بدترین صفات استعمارگران را در خود داشت، این جسم و روح صهیونیسم است. سازش از نظر صهیونیست‌ها یعنی کرنش عربی و اسلامی در مقابل حقیقت وجود این رژیم به عنوان واقعیتی که هیچ جایی برای کنار نهادن آن نیست و دست آخر پایان دادن به مبارزه به آن است.
این کار (سازش) می‌تواند شرایط مناسب را برای فراغت بال صهیونیست‌ها جهت توسعه‌طلبی و بهبود اقتصادی و تسلط سیاسی فراهم ساخته، آنها را از بار سنگین جنگ فرسایشی خسته‌کننده‌ای که نتیجه ادامه مبارزه است، رها سازد. حال آنچه از جامعه صلح ممکن می‌شود، این امر از چارچوب مبارزاتی پیروزی و شکست خارج نیست، به معنای دیگر جنگ ادامه دارد اما این بار قید و بندهای سنگین‌تری بر دست و پای خصم که همان طرف عربی ـ اسلامی است گذارده می‌شود. این خمیر مایه کلید روند سازش است.
حال برای زمینه‌سازی جهت تحقق اهداف طرح صهیونیستی سازش از طریق گام‌هایی برای تغییر ذهنیت عربی ـ اسلامی صورت می‌پذیرد. به معنای دیگر ذهنیت عربی برای برخورد [مثبت با روند سازش] بازسازی می‌گردد. به طور مثال پس از اتمام سازش، دیگر وساطت و میانجیگیری رژیم اشغالگر قدس برای حل نزاع بین دو کشور عربی امری عجیب و غریب نخواهد بود، زیرا در آن زمان رژیم اشغالگر قدس به عنوان جسم و طبیعی و متجانس در منطقه مورد قبول قرار گرفته است.
مسأله بسیار خطرناک موجود در این زمینه این است که خواسته‌ها و منافع صهیونیستی تناقض ریشه‌ای و اصولی با خواسته‌ها و منافع محیط عربی و اسلامی دارد.

شقاقی و توافقنامه‌های سازش
 

توافقنامه اسلو و توافقنامه‌های بعدی خطرناک‌ترین تهدیداتی است که تاریخ مردم و ملت ما را به خطر می‌اندازد. این توافقنامه‌ها رژیم اشغالگر قدس و مشروعیتش را در بخش‌های بزرگی از فلسطین به رسمیت شناخته است. این در حالی است که به فلسطینیان تاکنون تنها اجازه برپایی یک خودگردانی محدود در مساحتی کوچک که امروز کمتر از 2 درصد از فلسطین است را داده است. حتی همین مساحت از فلسطین که غزه و اریحاست هم به طور کلی در اختیار فلسطینیان نیست و شهرک‌های صهیونیست‌نشین و حریم‌های امنیتی آن از آن مستثنی می‌باشد. به معنای دیگر این خودگردانی محدود تنها بر یک درصد از خاک فلسطین قرار دارد و اگر تمامی توافقنامه به طور کامل هم به اجرا در آید باز هم مساحت مناطق خودگردان از 10 درصد فراتر نخواهد رفت، البته باز هم اگر فرض را بر این بگیریم که عقب‌نشینی به طور واقعی در کرانه باختری صورت بپذیرد.
آنچه که امروز به وقوع پیوسته این است که رژیم اشغالگر قدس از جهنمی به نام غزه با بهترین شرایط رهایی یافت. در واقع کیک خود را خورد و در همان حال به اعراب و جهانیان فروخت و باز هم آن را برای خویش نگه داشت، ما فلسطینیان او را از مشکلات بسیار حاد و بغرنجش نجات دادیم و دارو را به طور رایگان آن هم با چندین و چند نوع تشویق به وی دادیم. به همین خاطر توافقنامه برایشان یک فرصت تاریخی به شمار می‌رفت و به همین دلیل آنها حاضر بودند حتی آن را با خود شیطان هم به امضا برسانند چه رسد به یاسر عرفات.
این توافقنامه بدون در نظر گرفتن حقی از حقوق مردم فلسطین تنها به عنوان یک توافقنامه هم‌پیمانی و شراکت اقتصادی و امنیتی با رژیم اشغالگر قدس به امضا رسید. هم اکنون اخباری از داخل جنبش فتح وجود دارد که محمود عباس هم اکنون در حال مذاکره برای امضای توافقنامه پیمان نظامی نیز هست. این هم پیمانی به طور حتم علیه مردم فلسطین، امت عربی و اسلامی و تمام منطقه خواهد بود. صهیونیست‌ها اگر نگوییم از رباط تا جاکارتا در جهان اسلام جولان می‌دهند، همان گونه که در سفرهای رابین ـ ‌پرز پس از امضای توافقنامه در واشنگتن مستقیماً صورت گرفت، باید گفت به قطر، عمان و بقیه کشورها رسیده‌اند.
این توافقنامه‌ها، تنها به نوعی سرود و شعر متعلق به گذشته مبدل می‌سازد،‌از این پس جهاد ما برای آزادی وطن و مقدساتمان را تروریسم لقب خواهند داد، تأیید و همدردی‌ای که ما طی یک قرن گذشته از سوی جهانیان شاهد آن بودیم جای خود را به رد و محکومیت خواهد داد. از این پس از نظر آنها عشق به فلسطین و پایبندی به آن پس از این امضا حتی در اتاق‌های در بسته نیز کاری حرام و ممنوع خواهد بود. در چارچوب مبارزه تاریخی با دشمن صهیونیستی بلکه در چارچوب تمام تاریخ امت، این توافقنامه بزرگ‌ترین فاجعه تاریخی را تشکیل می‌دهد. شرایط عصر نوین، پیشرفته و پیچیده و شرایط توازن مختلف نیروها به نفع دشمن صهیونیستی در کنار چندپارچگی و تفرقه بی سابقه موجود در جهان عربی و اسلامی با حضور ساختار نژادپرست و تجاوزکار صهیونیستی همگی دست به دست هم می‌دهند تا این توافقنامه را به زنجیری برای در بند کشیدن آزادی و استقلال امت ما مبدل ساخته، آن را به سوی گمراهی بی‌سابقه‌ای سوق دهند.
این توافقنامه‌ها در حالی که حق تأسیس دولت عبری و تسلط آن را بر من می‌دهد، در عین حال زمینه را برای ایجاد جنگ‌های جدیدی نیز فراهم می‌سازد، زیرا چنین توافقنمه‌هایی که برای کسی صلحی به بار نمی‌آورد به طور حتم برای جهان هم صلح به وجود نخواهد آورد.

شقاقی و شهادت
 

شهادت آن سوی دیگر معاهده زندگی است و شهدا عنوان زندگی‌اند، چون آنها نمی‌میرند، بلکه در زمین ریشه می‌دوانند، شاخ و برگ پیدا کرده، میوه می‌دهند و از سرسبزیشان زندگی ما سبز می‌شود.
کشتن شاید جسم پاک آنها را بگیرد اما باعث می‌گردد تا معنای حضورشان هر چه بیشتر و پراتراکم‌تر گردد، حضوری که از سنگینی جسم خلاصی پیدا کرده و از قید و بند آن رهایی یافته است تا روحش بلند پروازانه تحت تأثیر معانی که به خاطر آن و در حال دفاع از آن کشته شده‌اند، اوج بگیرد.
شهدا زندگی را بار دیگر بازسازی می‌کنند، این بار آنها با شتاب و نوآوری‌ای عظیم‌تر، به زندگی ما سرسختی و سرکشی بیشتری اهدا می‌کنند، ‌خون آنها شریان زندگی درخت مقاومت و درخت آزادی است، آنها هستند که آینده ما را ترسیم می‌کنند نه آن ترسوهای لرزانی که قول سکوت و کرنش داده و معاهده سوداگری وطن و فروش بیت‌المقدس را در سر دارند. در جهانی که معادلات نیروهای ظالم بر آن حکمفرایی می‌کند، شهدا قافله‌ سالاران بهترین راه برای تحقق و ایجاد توازن با دنیای رعب و با دشمنی سر تا پا مسلح هستند.
آنان با شهادت خویش تأکید می‌کنند که این امت زنده است، نه می‌میرد و نه به زانو در می‌آید، دروازه جهاد باز و نعمت شهادت باقی است و این که رنج و مشقت جهاد در نزد خداوند بسیار و در دنیا بالاتر و والاتر از رنج و مشقت ذلت تسلیم شده است. ای خانواده شهدا: فرزندانتان در علیین‌اند و برای شما و امت اسلام نور می‌باشند.
اینان در قلب ما اخگری خاموش ناشدنی هستند. آری این راه (صحیح) است، این.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26