انواع مراقبه

عرفا برای مراقبه تقسیمات انواعی قائل شده اند. از جمله: مراقبه ی عوام که زاییده ی خوف است و ترس از عذاب آخرت و باعث مراقبت در اعمال و نیات آنان می شود و مراقبه ی خواص که زاییده ی حال رجاء است که در آن صورت سالک به امید عنایات کامله ی الهی مراقب خویش می شود. ابن عربی نیز در فتوحات مراقبه را به دو گونه تقسیم می کند: یکی مراقبه ی حق درباره ی خلق، دیگری مراقبه ی خلق درباره حق.
 

انواع مراقبه ی حق درباره ی خلق

1 ـ مراقبه ی عمومی خلقی
2 ـ عالم اجسام و جواهر بقایی ندارد مگر این که اعراض در جواهر باشد، و هر گاه عرضی که بقاء جوهر و وجودش منوط به آن است از بین برود در آن صورت آن جوهر نیز از بین می رود. و از آنجا که هر یک از اعراض سرانجام در زمانی از بین می روند. پس خدا پیوسته مراقب اجسام و جواهر آسمانی و زمینی است، تا در زمان نابود شدن عرضی، مانند آن یا ضد آن عرض را خلق کند و بدین ترتیب وجود آن جواهر را از نابودی حفظ فرماید. و این است معنی«کل یوم هو فی شأن» (1) یعنی«هر روز او در کاری است ». (2)
 
2 ـ مراقبه ی تکلیفی
مراقبه ی دیگر حق، توجه خدا است به بندگان در اوامر و نواهی که به آنان دستور داده و حدودی که برای آنان توسط شرایع معین کرده است.
 
3 ـ مراقبه ی خاص
در این نوع مراقبه، حق مراقب دوستان خود است که برای او چه می کنند و آیه ی شریفه ی: «ان الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم » (3) یعنی خدا جانها و مالهای مومنین را خریدار است» متضمن این مراقبه می باشد.

مولوی می گوید:

مشتری من خدایست او مرا
میکشد بالا که الله اشتری

این مراقبه ی خاص را جز حق کسی نمی داند که: «اولیایی تحت قبایی لا یعرفهم غیری» (4)«دوستان من تحت خیمه های من اند و کسی آن ها را نمی شناسد» و دوستان خدا هم از این مراقبه راضی و خرسندند که: «ألا أن أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»(5) آگاه باش که دوستان خدا را ترسی نیست و آنان اندوهگین نیستند.
 

انواع مراقبه خلق نسبت به حق

مراقبه شرعی
این نوع مراقبه بر اثر توجه به بیان حق تعالی است که می فرماید: «ألم یعلم بأن الله یری» (6) یعنی«آیا نمی دانید که خدا می بیند» در این نوع مراقبه انسان می داند که بر آنچه می کند خدا بینا است، پس مراقب است که خدا مراقب اوست. پیرهرات در این مورد حکایتی دلنشین نقل می کند:

ابن عمر به غلامی شبان بگذشت که گوسفندان به چرا داشت. گفت این غلام از این گوسفندان یکی به من بفروش. غلام گفت: این نه آن من است. ابن عمر گفت: اگر جویند گو که گرگ بخورد. غلام گفت: فاین الله؟«پس خدا کجاست؟» ابن عمر را از این سخن وی خوش آمد رفت و آن غلام و گوسفندان را به او داد.

در این حال مراقب باید مراقب اندیشه و رفتار خود باشد که اگر اندیشه ی حقانی است، ادامه دهد و اگر نفسانی است از آن درگذرد و در رفتار باید مراقب طاعت یا معصیت یا عمل مباح خود باشد.

در طاعت مراقب باشد که با اخلاص و با حضور دل انجام دهد ؛ در معصیت مراقب باشد که شرم کند و از آن بازگردد ؛ در مباح مراقب باشد که با ادب باشد و در نعمت خدای منعم را ببیند و بداند که همیشه در حضر ت اوست. (7)

خواجه عبدالله انصاری این نوع مراقبه را مراقبه ی خدمت نامیده و آن را مستلزم تعظیم فرمان خدای، علم بر سنت و وقوف بر ریا می داند. (8)

مولوی می گوید:
 

گر مراقب باشی و بیدار تو
هر دمی بینی جزای کار تو

گر مراقب باشی و گیری رسن
حاجتت ناید قیامت آمدن

هین مراقب باش گر دل بایدت
کز پی هر فعل چیزی زایدت

ور ازین افزون ترا همت بود
از مراقب کار بالاتر رود (9)
 

مراقبه ی ایمانی
این نوع مراقبه نتیجه تسلیم بودن به حق است که به مصداق آیه ی کریمه ی: «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی أنفسهم» (10) به زودی آیات خود را در آفاق و انفس به آنان نشان خواهیم داد» چنین انسانی آیات حق را در آفاق و انفس مشاهده می کند و مراقب آنها است و در عالم کسی را جز حق فاغل نمی بیند.

مردی از این مبارک خواست که او را وصیتی کند. گفت: مراقب خدای باش. مرد از تفسیر آن خواست. فرمود: همیشه در حالی باش که گویی خدای را می بینی.
این نوع مراقبه را پیرهرات مراقبت وقت می گوید که آن را به فنای شهوات، صفای خاطرات و غلبه ی مهر می توان یافت. (11)
 
مراقبه ی حقی
این نوع مراقبه ویژه ی اولیای خداست که در ظاهر و باطن و در خلوت و جلوت حق را می بینند و می گویند: «ما رایت شیا الا و رایت الله قبله».«ندیدم چیزی را مگر این که خدا را پیش از آن دیدم». پیر هرات این مراقبه را مراقبه ی سر می گوید که به گم شدن از گیتی رها گشتن از خود و پرگشتن از انس (12) می توان آن را یافت.

همچنین مراقبه در کنزالاسرار به سه نوع مراقبه ی سکینه ی قلبیه، مراقبه ی سکینه ی صدریه، و مراقبه ی سکینه ی عقلیه تقسیم شده است. (13)
 
درجات مراقبه
عرفا در مورد درجات مراقبه اختلاف نظر دارند. غزالی مراقبه را به اعتبار شخص مراقب در دو درجه توضیح می دهد. (14)

خواجه عبدالله انصاری در صد میدان و منازل السائرین سه درجه برای آن قائل است (15) و عبدالرزاق کاشانی در شرح اصطلاحات خود مراقبه را در ده درجه مورد بررسی قرار می دهد. (16)

به یک اعتبار مراقبه که از حالات مقربان است به دو درجه، مراقبه ی پرهیزکاران و صدیقان تقسیم می شود، در مراقبه ی پرهیزکاران از مقربان ـ که مراقبه ی اصحاب یمین است ـ غلبه ی یقین به اطلاع خدا بر ظاهر و باطن و بر دلهای آن ها، مشهود است ولی مدهوش ملاحظه ی جلال حق نشده اند. دل های این دسته در حد اعتدال است و اگر با ممارست اعمال به مراقبه بپردازند، التفات به احوال اعمال همواره در آن ها باقی می ماند. همچنین شرم از خداوند بر آن ها غالب است و هیچ حرکت و اقدامی نمی کنند، مگر بعد از توقف وتدبر در آن. و از هر چه که در قیامت انسان را رسوا می کند، امتناع می کند و چون در دنیا خدا را مطلع بر خود می بینند، نیازمند انتظار قیامت نیستند.

و درجه دیگر، مراقبه ی صدیقان از مقربان است (17) که به آن مراقبه ی تعظیم و اجلال نیز گفته اند. این درجه از مراقبه به گونه ای است که دل به ملاحظه ی جلال حق مستغرق می گردد و تحت هیبت او منکسر می شود و بدین ترتیب گنجایش التفات به غیر در او اصلا نمی ماند. در این مراقبه، جوارح نه تنها به محذورات بلکه به مباحات نیز توجهی ندارند. دل وقتی مستولی شود، جوارح، اعمالی را که او می خواهد بدون تکلف انجام می دهند، این زمانی است که هم سالک یک هم شده باشد. کسی که به این درجه برسد از خلق غافل می شود تا حدی که کسی را که کنار اوست با آنکه چشمهایش باز است نمی بیند و هر چه را که نزد او می گویند با آنکه گوش هایش باز است نمی شنود.

اختلاف این دو درجه در نوع مشاهده و ملاحظه است. به عنوان مثال وقتی فرد در تنهایی و خلوت خود کارهایی انجام می دهد، حتی اگر متوجه حضور کودکی در آنجا شود از انجام آن عمل شرم می کند و از آن مراقب رفتار خود است. این مراقبت از شرم است نه از اجلال و تعظیم. به این ترتیب این مشاهده اگر چه او را به شدت تحت تأثیر جذبه ی خود قرار نمی دهد ولی شر را از او دور می کند اما اگر همان شخص، یک پادشاه را مشاهده کند یا بزرگی نزد او بیاید، تعظیم آن بزرگ او را مستغرق می گرداند و شخص همه چیز را برای دیدن و مشغول شدن به او رها می کند.(18)

خواجه عبدا.. انصاری بعد از تعریف مراقبه به استمرار و تداوم ملاحظه ی مقصود، آن را به سه درجه تقسیم می کند. درجه ی اول آن است که سالک، خداوند را چنان بزرگ بدارد که دیگران را فراموش کند و خود را چنان به وی نزدیک ببیند که او را برکشد و از نشاط و سروری برخوردار باشد که او را برانگیزاند. (19)

سالک باید دائماً در این امور سه گانه بوده، یکی از آن ها خالی نباشد و مراقب آن ها باشد.

امر اول از این سه، تعظیمی است شایسته ی عظمت و جلال و شکوه و نیکویی و لطافت حق، همراه با حقارت و خواری و ذل عبد، به طوری که کل مخلوقات در نور عظمت او، و فنای آن ها در قهر سلطه و جلالش مشاهده شود و سالک در آن شهود، خود و غیره خود را فراموش کند.

امر دوم مداناه است، یعنی قرب در نهایت دنو و نزدیکی که مستلزم تلاشی و اضمحلال حقیرترین شیء در نور تجلی عظیم ترین شی ء است و بدون شک، چنین نزدیکی در بردارنده ی تعظیمی است که به نهایت درجه ی خود رسیده است. سرور یعنی شادی ای که کسی به کنه آن نمی رسد، وصفش ممکن نیست و جز با ذوق درک نمی شود این سرور، سیر سریع به سوی مقصود را بر می انگیزد، نه فتوری در آن هست نه آنکه کوتاهی و ضعفی و این از مواهب بزرگ است. (20)

کلا بادی تحت عنوان«شوق» از این معنی یاد می کند و می گوید: اگر از هر دو کوه چیزی پیش او آرند از شوق بدان ننگرد. (21)

و ما درجه ی دوم مراقبه از نظر خواجه که بالاتر از درجه ی قبل است مراقبت نظر حق است به سالک (22) با رد مخالفت و معارضه و روی گردانی از اعتراض و از خود دور نمودن غبار رعونت تعرض به حق، در این مراقبه، شخص باید رویارویی ها را رها کند و از خرده گیری و سرکشی بپرهیزد.

درجه قبل، دوام حضور قلب با خداوند و ملاحظه ی او به وسیله قلب بود ولی این درجه شهود دائمی نظر حق به سوی سالک است، به همین دلیل سالک نمی تواند به فعل خودش با فعل او معارضه کند یا با اراده ی خودش به معارضه با اراده ی او برخیزد. فعل و اراده اش را در فعل و اراده ی او فانی می کند آنگاه هیچ فعلی انجام نمی دهد و هیچ چیزی اراده نمی کند مگر آنچه او بخواهد و اراده کند و اصلا مخالفت با او، قول و فعل و اراده برای شخص، ناممکن می گردد. (23).
مرحله ی دوم این درجه از مراقبت، روی گردانی از اعتراض است، یعنی مراقب در حکم خداوند و عملش به او اعتراض نکند و تسلیم حکم او گردد و عملش را فانی در علم او رها کند و به خاطرش خطور نکند که خدا اگر چنان می کرد بهتر و نیکوتر بود و یا مثلاً شایسته و زیبنده کرم و عفو او این بود که همه را ببخشاید، زیرا این تحکم بر او و به هوای خود رفتار کردن است و خود را در برابر او عالم نشان دادن و در مقابلش قد علم کردن است. در این مرتبه سالک باید رعونت را که نظر به نفس و وجودش است، به علاوه همه ی آنچه به تبع آن می آید، یعنی خواطر و صفات تابع وجود را از خود براند. (24)

درجه سوم مراقبه، مراقبت از سرنوشت نخستین است که برای ما رقم زده اند. این مراقبت، از مطالعه ی موحدانه در قدم حق و توجه دائمی به اشارات ازلی خداوند که همیشگی است حاصل می شود و شرط سوم مراقبه در این درجه، رهایی از توجه به همین مراقبت است.

به این ترتیب مراقبه طی درجاتی از پائین ترین مراتب سلوک و وجود انسان تا بالاترین مراتب او ادامه می یابد و آخرین حد آن خلاصی از قید مراقبه است.

نویسندگان: دکتر هادی وکیلی ـ افسانه دهقان
 

پی نوشت ها :

1 ـ الرحمن / 29
2 ـ ابن عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، معاملات، باب 126، ص 335.
3 ـ توبه / 11.
4 ـ فروزانفر، بدیع الزمان، 1385، احادیث مثنوی، ترجمه حسین داودی، امیرکبیر، تهران، ص 181.
5 ـ یونس / 62.
6 ـ علق / 14
7 ـ غزالی، محمد، کیمیای سعادت، ص 14 تا 40
8 ـ انصاری، عبدالله، منازل السائرین، شرح عبدالرزاق کاشانی، ص 63 تا 65.
9 ـ مولوی، 1374، مثنوی شریف، عبدالباقی گولپینارلی، ترجمه توفیق سبحانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، تهران، دفتر 4 ادبیات 2460 تا 2468.
10 ـ فصلت / 53.
11 ـ همان.
12 ـ همان.
13 ـ نورعلیشاه کنز الاسرار، نسخه سنگی، مرکز اسناد و کتابخانه ملی، تهران، ص ص 310 ـ 311.
14 ـ غزالی، محمد، احیاالعلوم، ص 701
15 ـ خواجه عبدالله انصاری، مجموعه ی رسائل فارسی، صد میدان، ص 297 ـ 298.
16 ـ عبدالرزاق کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ص 228 تا 229.
17 ـ غزالی مراقبه صدیقان را درجه اول و مراقبه پرهیزکاران را درجه دوم مسحوب می کند.
18 ـ محمد غزالی، احیاء العلوم، 701
19 ـ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص 224.
20 ـ همان، 220
21 ـ مستعملی بخاری، اسماعیل بن محمد، 1380 ق. شرح التعرف لمذهب التصوف، قاهره ج 1، ص 220.
22 ـ ابن عربی در فتوحات می نویسد: مراقبه رب توسط عبد در حالی که عالم به ذات رب نیست و نسبت او به عالم را نمی داند از آنجا که موقوف بر علم به ذات مراتب رب است وجود آن متصور نیست ولی گروهی معتقدند این نوع مراقبه صحیح است و دلیل شان است که شرع چنانکه شایسته ی جلال خداوند است او ر ا تعریف نموده به این که او با ماست هر جا باشیم و بر عرش استوار دارد، آشکار و پنهان ما را می داند و... پس در همین حدی که می شناسیم می توانیم مراقب رب باشیم به علاوه مراقبت ما از خود و مراقبت ما از اشیاء نیز در واقع، مراقبت ما از حق است، چون همه چیز از شئونات اوست.
23 ـ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص 145 تا 147.
24 ـ همان.
 

منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13