آيا مي دانيد مشكلات شبه جسمي چه هستند؟


 

نويسنده: دکتر مجيد رضا فرنيا
روانپزشک واستاديار دانشگاه



 
اغلب ما در اطراف خود،‌ افرادي را مي شناسيم كه با مشكلات و علائم جسمي مدت ها ست كه مكرراً به پزشكان مختلف مراجعه مي كنند و پزشكان معالج آنان،‌ بعد از بررسي هاي مفصل و هزينه بر آزمايشگاهي و راديولوژي، به دلايل جسماني قانع كننده يي براي مشكلات آنان، پي نمي برند و درمان هاي طولاني مدت اين افراد نيز،‌ متأسفانه اغلب نتيجه يي در بر ندارد. گاهي نيز در مقابل اصرار آنها در مورد بيماري، برخي از همكاران ما با اظهار اين مطلب به آنان، كه علائم و شكايت شان ناشي از تصور ،‌خيالات و نقش بازي كردن بوده و واقعي نيست، ضمن طرد بيمار،‌ حرفه ي پزشكي و بيمار را متضرر مي كنند. در حالي كه اين بيماران واقعاً از علائم خود در رنج هستند و شكايات آنان به هيچ وجه تصوري و خيالي نيست.
اين افراد مبتلايان به اختلالات شبه جسمي هستند. برخي از علائم اين بيماران از اين قرار است:
- دردهاي مزمن نواحي مختلف بدن، ‌مثلاً سر و گردن، سينه، كمر و دردهاي دوران قاعدگي و دردهاي حين روابط زناشويي.
- نشانه هاي گوارشي: تهوع، ‌استفراغ، يبوست و اسهال مكرر و متناوب، نفخ شكم.
- بي ميلي هاي جنسي، اختلال در روابط زناشويي، بي نظمي قاعدگي، احساس نارضايتي از روابط زناشويي و زود ارضاء شدن.
- نگراني ها و ترس از بيماري يا بيمار شدن يا اعتقاد به اينكه بيماري جدي غير قابل تشخيص دارند،‌ نگراني راجع به وضع ظاهري بدن، به ويژه صورت و اندام هاي مردانه و زنانه،‌ ترس از زشت يا غير جذاب بودن كه به كاهش اعتماد به نفس و ايجاد ديدگاه منفي نسبت به خود و افسردگي منجر مي شود.
- ضعف،‌ بي حالي، غش كردن، ‌احساس تنگي نفس و تپش قلب، حتي فلج ها و تشنج هاي موقت به ويژه بدنبال بروز هيجانات منفي و مشاجرات و استرس هاي محيطي.
برخي از اين اختلالات از زمان هاي قديم شناخته شده بودند و از آنجا كه شيوع اين مشكلات در زنان بيشتر است، اشتباهاً تصور مي كردند كه فقط زنان به آن مبتلا مي شوند و اصطلاح رايج، ‌اما غلط هيستري و هيستريك بودن كه امروز به كار مي رود ، مشتق از كلمه يوناني (Histera) به معناي رحم است. متأسفانه به نظر مي رسد اين اختلال در جامعه ما شيوع نسبتاً زيادي دارد. سن شروع اغلب اين مشكلات، بيست تا سي سالگي و به دليل سير مزمن و طولاني و عدم شناخت صحيح سيستم درماني،‌ و گاهي تا پايان عمر بيمار را درگير خود مي سازد. دربرخي موارد وابستگي به مواد مخدر ، الكل و روي آوردن به سوء مصرف مواد محرك و داروها نيز، ريشه در اين اختلالات دارند.
از آنجا كه متأسفانه فرهنگ تربيتي ما به گونه يي است كه ارزش و اهميت علايم جسماني به مراتب بيشتر از علايم روحي، هيجاني و عاطفي است، از دوران كودكي به تدريج فرا مي گيريم كه مشكلات هيجاني خود را نيز در غالب علايم جسماني بيان كنيم. مثلاً اغلب ما براي شكم درد فرزندانمان، اهميت بسيار زيادي قائل مي شويم و با ترس و نگراني از احتمال آپانديست يا علل ديگر،‌ توجه بسياري مي كنيم و اقدامات پزشكي اورژانسي را انجام مي دهيم.
در حالي كه كودكان ما هنگام ترس، ‌عصبانيت يا ساير ناراحتي هاي هيجاني از حمايت و توجه كافي برخوردار نمي شوند و شايد حتي مورد بي توجهي نيز قرار گيرند شايد بدين گونه است كه بسياري از ما به تدريج و طي فرآيند يادگيري، مي آموزيم كه براي جلب توجه و بيان ترس ، عصبانيت،‌حسادت و بسياري از مشكلات هيجاني خود به علايم جسماني مثل دردهاي مبهم و ... متوسل مي شويم.
بسياري مواقع علايم در اين اختلالات به صورت ناخودآگاه و غير عمدي،‌ نه تعمداً و از روي اراده كامل،‌ در خدمت ارتباط هاي اجتماعي، اجتناب از تعهدات (فرار از تحصيل، يا انجام كاري كه به آن علاقه نداريم) و ابراز هيجان(خشم به همسر يا اعتراض به والدين و ...) قرار مي گيرد. عده يي از مبتلايان به اين اختلال ،‌ داراي صفات شخصيتي از جمله ويژگي هاي وسواسي،‌ بدبينانه، اجتنابي و خودشكن هستند. از نظر فيزيولوژيك نيز ممكن است برخي تغييرات نظير، ‌اختلال و متابوليسم مغزي و نيز اختلال در ارتباط بين عملكردها و تنظيم ناهنجار مواد مغزي، ديده شود. درك اشتباه از علائم جسمي، حسي و تعبير خطرناك بودن اين علائم،‌ اشتباه در تغيير كاركردهاي بدني (مثلاً تپش قلب ساده،‌ براي شان حكم سكته ي قلبي پيدا مي كند) نيز از مشكلات اين بيماران است.
اگر شما نيز از كساني هستيد كه از اين حالات رنج مي بريد و لذت زندگي آرام را تجربه نكرده ايد، حتي لحظه يي را هم از دست ندهيد. درمان هاي مؤثري براي اين مشكلات وجود دارد: درمان هاي دارويي، غير دارويي و نيز درمان هاي تركيبي. داروهاي جديد روانپزشكي با حداقل عوارض جانبي، تأثير خوبي بر اين بيماري ها دارند. روان درماني هاي مختلف (شناختي، رفتاري، حمايتي) و درمان هاي متمركز بر خانواده و روابط زوجين، روش هاي كاهش دهنده ي اضطراب، ‌تنش و ... آرامش را براي شما به ارمغان خواهد آورد. براي عده يي از آنان كه هوشمندانه، به تحليل عميق و ريشه كني مشكلات ياد شده، ‌علاقه مند باشند، روان درمان هاي تحليلي مي تواند كمك كننده باشد. در درمان اين اختلالات، اطرافيان و محيط خانوادگي نيز بايد مد نظر باشند و آموزش و نحوه ي شكل گيري اين حالات نيز، بخشي از درمان به حساب مي آيند.
آنچه در پايان باز هم بايد متذكر شويم اين است كه شكايات اين بيماران، دروغين و خيالي نيست و بخش عمده يي از آن ناخودآگاه است و بيماران، تعمدي آگاهانه بر انجام آن ندارند.
منبع: 7 روز زندگي شماره 84