عاشورا محور سازماندهى سياسى (1)


 

نویسنده : محمود لطيفى




 

عاشورا محور سازماندهى سياسى
 

اين نوشتار با مقايسه مفهومى بين تحزب و تولّى، تشكل سياسى در اسلام را «ولاء و تولى»مى‏شمرد. و پس از اشاره‏اى سريع به ناكارآمدى احزاب سياسى، به اركان تشكيلات ولايى و تجلى آن دردو خط متقابل و متضاد «حزب‏الله» و «حزب الشيطان» مى‏پردازد.
به اعتقاد نويسنده گرچه در زمان پيامبر گرامى اسلام(ص) حزب‏الله پايه‏گذارى شد و نام و نشانرسمى يافت، اما پس از رحلت پيامبر و در فاصله‏اى كوتاه، از صحنه سياسى نظام اسلامى بيرون نهادهشد و مى‏رفت تا در لابه لاى صفحات تاريخ به فراموشى سپرده شود كه حادثه عاشورا جان تازه‏اى بر آندميد و آن را ديگربار به صحنه آورد. وى با اشاره به نه مورد از كارويژه‏هاى اين تشكل ولايى وامتيازات آن در سايه جارى عاشورا، فهرستى از آفات و ناروائيهاى احزاب سياسى وارداتى را با نگاهىدوباره به ناكارآمدى آنها در صحنه سياسى ايران طرح نموده سخن را به پايان مى‏برد.
انسان در طول حيات نه‏چندان كوتاه خود گونه‏هاى متنوعى از مشاركت‏هاى اجتماعى رامتناسب با تحولات فكرى و زيستى خود پشت سر نهاده و اندوخته‏هايى بس‏گرانبها در اينزمينه كسب كرده،و دريافته است كه مراتبى از كمال و فلاح را جز با حضور در جمع وبهره‏مندى از توانايى‏هاى جمعى به دست نمى‏آورد و از همين رو نقش مثبت و شايد بى‏بديلتشكل و تعامل و همگرايى را در دستيابى به اهداف و مقاصد فردى و جمعى نبايد ونمى‏تواند انكار نمايد.
واژه‏اى كه در گفتگوهاى معاصر عنوان تشكل‏هاى سياسى اجتماعى قرار گرفته استكلمه «حزب» است و ما در اين مقال با مرورى گذرا به مفهوم لغوى و تعاريف اصطلاحى اينواژه به بررسى عناوين زير خواهيم پرداخت:
- جايگاه حزب و تحزب در ساختار سياسى اجتماعى اسلام؛
- حزب‏الله و اركان و كاركردهاى آن؛
- نقش عاشورا در تشكل جامعه اسلامى.

مفهوم حزب و تحزب
 

حزب در لغت به گروهى از مردم كه به گرد هم آمده باشند گفته مى‏شود - الطائفة منالناس، جماعة الناس - و در اصل به معناى گردآمدن و يا مجموعه‏اى به هم‏پيوسته است -تجمع الشيى‏ء و الطائفة من كل شى‏ء حزب - بنابراين به گروهى هم‏رأى و همراه و يا دسته‏اىاز آيات هم‏سو و هم‏جهت و يا به قطعه‏اى از زمين كه خاك آن فشرده و روى هم انباشته باشدحزب گويند.
[1]
و تحزب به معناى تجمع و به هم‏پيوستن گروهى از انسانهاى هم‏فكر مى‏باشد، ضمناينكه در وزن «تفعّل» به مفهوم كارورزى و كوشش براى دستيابى به هماهنگى و هم‏فكرى رابا خود دارد.
[2] چه اينكه تحازب و محازبه نيز، معناى تعصب ورزيدن براى همديگر و تلاشنمودن براى هم‏سالى و هم‏نوايى با ياران در رسيدن به هدف واحد و تمايل و تعاطف بهيكديگر را مى‏رساند.
[3] و اما در اصطلاح:
در فرهنگنامه‏هاى سياسى، دهها تعريف از حزب آمده است كه با ملاحظه آنها و بهاختصار مى‏توان گفت: حزب، شكل خاصى از سازماندهى نيروهاى اجتماعى است كه بههدف كسب قدرت و يا حفظ آن و يا نقش آفرينى در تصميم‏گيرى‏هاى سياسى شكلمى‏گيرد. منشأ هم‏گرايى آنها، آرمانها، باورها و ديدگاههاى مشترك سياسى اجتماعى است كهدر ضمن مرامنامه يا اساسنامه نوشته يا نانوشته‏اى به اجراى آن متعهد مى‏شوند.
[4]
مى‏دانيم كه توسعه احزاب سياسى و تأثير و نفوذ قانونمند آن در ساختار نظام‏هاى سياسىهمزاد توسعه دموكراسى نوين غرب است و پيش از آن در تاريخ سياسى و مُدون جوامعانسانى نمونه‏هاى گوناگونى از تشكلهاى اجتماعى را مى‏توان نام برد كه به نحوى در پوششتعريف فوق بوده و در عصر خود يك حزب سياسى به شمار مى‏آمده و در تأسيس يا تقويت و يا تغيير قدرت سياسى نقش اساسى داشته است، ولى اصرار نويسندگان غربى بر اين استتا آغاز پيدايش احزاب را به اواخر قرن هفدهم ميلادى و به تلفيق گروههاى پارلمانى وكميته‏هاى انتخاباتى و تحول تدريجى و تاريخى انتخابات انگلستان محدود كنند.
[5]
روح توحيدى و يكتانگر اسلام با مفهوم لغوى حزب و تحزب به معناى گروهى ازانسانهاى هم‏فكر و همراه به اعتبار رويكردى كه به يگانگى و هماهنگى دارد، موافق است؛ امااگر لازمه اين همگرايى گروهى موجب دسته‏بندى در صفوف به هم‏پيوسته جامعه و القاىگونه‏اى از مرزبندى و تشتت در ميان مردم باشد و يا اگر هدف و انگيزه آن تنها تصاحبقدرت سياسى، تفوق و فزون‏طلبى باشد، آن را نفى نموده و مردود مى‏شمرد. وقتى به هنگاممعرفى احزاب گفته مى‏شود:
«در كشورهاى نوين، پيكار سياسى ميان سازمانهاى كم و بيش تخصصى كه نوعى ارتشسياسى به شمار مى‏آيند جريان مى‏يابد. اين سازمانها گروه‏بندى‏هاى بنيان يافته، منظم ومرتبى هستند كه براى مبارزه در راه قدرت ساخته شده‏اند و منافع و هدفهاى نيروهاىاجتماعى گوناگونى را بيان مى‏كنند و خود هم به درستى وسيله كار كرد سياسى آنان مى‏باشند- و بالاخره اينگونه خلاصه شود كه : - خصلت تشكل يافته پيكار سياسى يكى از مشخصاتاساسى عصر ماست.»
[6]
قطعاً اسلام با چنين مفهومى از حزب و تحزب و با چنين رويكردى به سياست حزبى درتضاد است زيرا در جامعه اسلامى «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض»
[7] هستند وتضاد منافعى وجود ندارد و نبايد داشته باشد تا طبقات و قشرهاى اجتماعى در مقابل همصف‏آرايى نمايند. چه اينكه همگان بايد بدانند:
«تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علواً فى الارض و لا فساداً:
[8] سراى آخرت را براىكسانى قرار مى‏دهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند.»
در ساختار سياسى اسلام قدرت‏طلبى و تفرعن و سركشى جايگاهى ندارد و اگر چنينزمينه‏هايى بروز نمايد بايد با اصل چنين رويكردى مقابله نمود نه اينكه به خاطر توجيه وقانونمند نمودن آن به جنگ احزاب متوسل شد.
كلمه حزب به معناى لغوى آن در قرآن كريم هم به صورت جمع - و مفهوم تعدد - به كاررفته و هم به صورت مفردو مصداق واحد آمده است. در يازده مورد با لفظ جمع و در اشارهبه باندهاى قدرت در برابر اسلام و دين حق به كار برده شده و در هشت مورد با لفظ مفرد -حزب - و يك بار نيز با تعبير - حزبين - آمده است. جالب اينكه در سه مورد با تركيب مضاف «حزب‏الله» و سه مورد نيز تركيب مضاف «حزب الشيطان» - يك مورد مضاف به ضمير(حزبه) مى‏باشد.
قرآن كريم ابتدا اديان الهى را به عنوان «امت واحد» درعين تفاوت در شرايع و كاركردهامى‏ستايد. آنگاه با نگاهى منفى به دسته‏بندى‏هايى كه توسط پيروان اين اديان بر سر تصاحبمنافع صورت گرفته است، اين تشتت را ناشى از تعصبات نارواى فردى و موجب از همگسستن روال طبيعى امور مى‏شمرد. قرآن در سوره انبياء پس از شمارش پيامبران و اشاره بهفرازهايى از تاريخ آنان مى‏گويد:
«انّ هذه امّتكم امّة واحدة و انا ربّكم فاعبدون و تقطّعوا امرهم بينهم كلّ الينا راجعون؛
[9]
اين است امت شما كه امّتى يگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد ولى آنان وحدتخود تكه‏تكه كردند، همه به سوى ما باز مى‏گردند.»
و در سوره مؤمنون مى‏گويد:
«و انّ هذه امتكم امّة واحدة و أنا ربّكم فاتقون. فتقطعوا امرهم بينهم زبراً كلّ حزب بما لديهمفرحون؛
[10]
در حقيقت اين امت شماست كه امتى يكپارچه است و من پروردگار شمايم، پس از من پرواداريد. پس كارشان را ميان خود پاره پاره كردند و دسته دسته شدند و هر دسته به آنچهداشتند دل خوش كردند».
در آيه نخست آنان را از تكه‏تكه شدن بر حذر مى‏دارد و در آيه بعد آن را نتيجه تعصبحزبى مى‏شمرد. و شايد از همين رو در تمامى يازده موردى كه حزب با لفظ جمع - احزاب -آمده است در مقام نكوهش و تقبيح و در تضاد با مؤمنان ذكر شده است.
مى‏توان گفت در ادبيات سياسى صدر اسلام و تا قرنهاى اخير واژه «ولاء» و «تولى»اجمالاً همان كاربردى را داشته است كه امروزه كلمه حزب و تحزب در ادبيات سياسىدارد.
[11] و اگر در فرصتى كوتاه از اين منظر نگاه مجددى به واژه ولاء و تولى داشته باشيم درخواهيم يافت عناصرى چون: داشتن تشكيلات سازمانى پوشش دهنده، داشتن پايگاهاجتماعى و برخوردار از پشتوانه مردمى و مصمم و پا به ركاب بودن براى كسب قدرتسياسى كه از مؤلفه‏ها و اركان يك حزب سياسى است در مفهوم «ولايت» كه «در اصطلاحاولى قرآنى يعنى به هم‏پيوستگى و هم‏جبهگى و اتصال شديد يك عده انسانى كه‏داراى يكفكر واحد و جوياى يك هدف واحد هستند، در يك راه قدم بر مى‏دارند. براى يك مقصودتلاش و حركت مى‏كنند»
[12] نهفته است. و راغب اصفهانى مى‏گويد: «الولاء و التوالى: ان يحصل شيئان فصاعداً حصولاً ليس بينهما ما ليس منهما و يستعار ذلكللقرب من حيث المكان و من حيث النسبة و من حيث الدين و من حيث الصداقة و النصرة والاعتقاد؛
[13] ولاء و توالى، در كنار هم قرار گرفتن دو چيز يا بيشتر است، به نحوى كه چيزى جزخود آنان در ميانشان فاصله نباشد. اين كلمه براى نزديكى مكانى يا نسبت و خويشى و يادينى و يا دوستى و هميارى و همفكرى در بين افراد به كار مى‏رود».
يك حزب سياسى متشكل از تعدادى - دو يا بيشتر - افراد همفكر و صميمى است كهنزديكى منطقه سكونت يا نزديكى فاميلى يا دينى و اعتقادى و يا اخلاقى و رفتارى و... آنان رابه هم پيوند داده است. البته تبيين كامل اين موضوع نيازمند بحثى گسترده و مستقل مى‏باشد وتنها براى موضوع مورد نظر به يك نكته اشاره مى‏كنيم.

طبيعت تحزب و تولّى
 

واقعيت اين است كه احزاب شكل تكامل‏يافته گروههاى ذى‏نفوذ يا باندهاى قدرت استكه همزمان با تشكيل حكومت‏هاى پارلمانى چهارچوب تعريف شده به خود گرفت و خودرا قانونمند نمود.
[14] و كاركرد اصلى احزاب نوعى رقابت نهادينه براى دسترسى به قدرت وسامان دادن به اين رقابت‏هاست. داشتن مجوز فعاليت، اساسنامه، آئين‏نامه مدوّن، آمار ومشخصات اعضا و...گرچه به نام قانونمند نمودن و جهت دادن به اين رقابتها و به نحوى بهكنترل درآوردن آن است، اما ناگفته پيداست كه گردانندگان مقتدر احزاب خود سوداگرانماهرى در ميدان سياستند و تا سودى را براى حزب خود احراز نكنند امتيازى نمى‏دهند وچنين محدوديتهايى را نمى‏پذيرند. عناوينى چون : رسميت داشتن حزب و با نام و نشان برزبان سياستمداران جارى شدن و در رديف ديگر احزاب مقتدر قرار گرفتن و...پيرايه‏هايىهستند كه بر شكوه حزب مى‏افزايد و اكثريت مردم چنين مى‏پندارند: «كثرة المبانى تدل علىكثرة المعانى»، و اينها همه در ميدان رقابت نقش‏آفرين است.
آيات 52 و 53 سوره مؤمنون خودمحورى و تعصب را همزاد تحزب و زاييده طبيعت آنشمرده و فرايند آن دو خصلت را كه رقابت حزبى - لجام گسيخته -
[15] است مورد نكوهشقرار مى‏دهد و در سوره روم آن را شرك مى‏شمرد و اساس همه اين خصال ناپسند را هواهاىنفسانى مى‏داند.
[16]
تحزب گرايشى اجتماعى و عقيدتى است كه از تار و پود عقلانيت و احساس بافته شده وزمينه‏ساز نوعى وابستگى عاطفى مى‏گردد و اين خود تا حدى كه موجب گسست از بيگانگان و پايبندى به مجموعه خودى و احساس پيوستگى با جامعه و جمع مى‏شود ضرورى و مهماست، اما گاهى - و در اثر غلبه احساس بر عقل - از اين حد فراتر رفته دستورات حزبى به جاىاينكه راهنماى راه و نسخه دارو به حساب آيد، اصالت يافته، نوعى سلطه همه‏جانبه فكرى،سياسى، اعتقادى و حتى اخلاقى را به گونه پنهان بر افراد مجموعه ايجاد نموده، راهى كه بايدبه وحدت اجتماعى و مشاركت و همدلى منتهى شود باعث تشتت و تفرقه و تكه‏تكه شدنجامعه مى‏گردد.
«نظامهاى حزبى از يك سو معرف نظام دموكراسى و تبلور جامعه مدنى هستند و از سوى ديگربنيانهاى دموكراسى را در عمل متحول ساخته...از وسيله به هدف تبديل شده‏اند. وقتىحزب‏پيروز همزمان قوّه مقننه و قوه مجريه را در دست مى‏گيرد عملاً انديشه تفكيك قوا رابى‏معنا مى‏سازد. و وقتى بنا به ماهيت فعاليتهاى سازمانى منافع حزب، اهداف و آرمانهاى آنبر همه چيز اولويت پيدا مى‏كند؛ در واقع انديشه منافع عمومى يا اراده همگانى به فراموشىسپرده مى‏شود.»
[17]
با نگاهى مجدد به آيات سوره مؤمنون و انبيا مى‏توان گفت: اولاً خط انبياء الهى خطواحدى است كه از بعثت اوّلين پيامبر تا پايان رسالت آخرين آنها - پايان عالم - در مسيرواحدى حركت نموده و تفاوت شرايع و تغيير فروعات در يگانگى اين خط سير خدشه واردنمى‏كند. و ثانياً تقابل و تضادى كه در تاريخ بين پيروان پيامبران ايجاد شده ناشى از انحرافىدرون سازمانى است كه اعضاى امت واحده در اثر تبعيت از هواهاى نفسانى خود اين حزبواحد را تكه‏تكه نموده و بى‏اعتنا به رنج جانكاه اين بدن زنده تكه پاره شده هر يك به پاىحصه خود شادمانى مى‏كنند.
حاصل اين نگاه آن است كه اگر تعداد احزاب و رقابت‏هاى آنان و تكيه و تأكيد برديدگاههاى حزبى در حد تفاوت سليقه‏ها و براى شكوفايى استعدادها به تناسب تفاوتشرايط زمانى و مكانى باشد و اينها همه تجليات متفاوت يك حقيقت باشد، نه تنها منعىندارد كه ضرورت حيات و لازمه حركت است. ولى اگر اين تعدد و تعصب منجر به تكه‏تكهشدن جامعه يك‏دست و يك‏دل و صرف توانايى‏ها در مسير پيكار بر سر تقسيم قدرت ومعامله بر سر تعادل بين سورها و سرمايه‏ها باشد، - جز شادمانى كودكانه يا سفيهانه بر سرمردارى بى‏روح نيست.
بر خلاف مفهوم حزب و تحزب كه در آن نوعى رقابت و تفرقه نهفته است، مفهوم ولاء وتولّى همراه هماهنگى و همدلى در عين استقلال است به نحوى كه انسان به دلخواه خود در يك سازمان متشكل جايگاه خود را مى‏يابد. با مرورى بر آيات 51 تا 58 سوره مائده كه درواقع مبانى تأسيس يك تشكل سياسى الهى را بنيان مى‏نهد؛ بخشى از اركان و مؤلفه‏ها وكاركردهاى يك تشكل را مى‏توان ملاحظه نمود.
يكم: ولاء و تولى مهم‏ترين ركن تشكل - تحزب - در فرهنگ سياسى اسلام است بلكه بايدگفت تولى همان تحزب است - و من يتوّل اللّه و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزب‏الله همالغالبون - يعنى كسى كه ولايت الهى و...را پذيرفته باشد در تشكيلات حزب الهى جاى گرفتهاست و چنين حزبى پيروز است.
دوم: تحزب در اصطلاح سياسى، همراهى و همدلى و پابه‏پاى يكديگر حركت كردناست و همين خود اوّلين ركن در تحقق ولايت است و در اين فرقى بين اعضاى اصلى، كادرمركزى و رهبرى تشكيلات و حتى هواداران آن نيست. به عبارت ديگر، در تشكل ولايى هريك از وابستگان به اين تشكل موظف به رعايت حال و استقلال ديگر اعضاىمجموعه‏مى‏باشند.
سوم: از ديگر مفاهيم ولايت كه ملازم و يا لازمه نكته قبل است وجود يك نحوه تعهدمتقابل بين تمامى اعضا با يكديگر و نيز تعهد متقابل بين اصل تشكل و يكايك اعضا است -اين دو نكته از مفهوم لغوى ولى استفاده مى‏شود.
چهارم: تحزب و همگرايى - تولى - در پيروزى سياسى نقش اساسى دارد. البتهپيروزى‏واقعى كه موجب رستگارى نيز هست تنها در تحزب و تولى به ولايت الهى تحققمى‏يابد. بنابراين بدون تشكل هيچ گونه پيروزى ميسر نخواهد بود: فانّ حزب‏الله همالغالبون، هم المفلحون.
[18]
پنجم: مبناى تولّى - تشكل ولايى - احساس مودت و محبت متقابل است؛ محبتى كه اعضارا در برابر هر نوع مشكل و مانع مقاوم مى‏كند و آنان را نسبت به خودى مهربان و متواضع ونسبت به بيگانه نفوذناپذير مى‏نمايد تا براى تحقق اهداف تشكيلات از هيچ تلاشىدريغ‏نورزند:
«يحبّهم و يحبّونه اذلّة على المؤمنين اعزّة على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافونلومة لائم؛
خداوند آنان را دوست مى‏دارد و آنان نيز او را دوست داردند. اينان با مؤمنان فروتن و بركافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‏كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى‏هراسند».
ششم: رابطه ولايى يك وابستگى و رابطه يك‏طرفه و تنهااعتقادى و نظرى نيست، انسان بر اساس وابستگى كه پيدا مى‏كندسبك زندگى خود را با آن قالب تطبيق مى‏دهد، او نمى‏تواند از يكسو مدعى ارتباط يك تشكيلات باشد و از سوى ديگر با رقباى آننيز رابطه تشكيلاتى داشته باشد. و يا در برابر هجوم بهسياست‏هاى تشكيلات خود بى‏تفاوت باشد. به عبارت ديگرانسان در اثر وابستگى تشكيلاتى منافع و شخصيت و بلكهموجوديت خود را با منافع و موجوديت تشكيلات هم‏سو ومتحد مى‏بيند و هر كسى كه از منافع و شخصيت خود دفاع نكندبيمار و نيازمند درمان و يا جراحى است:
«يا ايّها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباًمن الذين اوتو الكتاب من قبلكم و الكفّار اولياء...؛
اى مؤمنان، كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازىگرفته‏اند چه از آنان كه قبل از شما به آنان كتاب - آسمانى -داده شده و چه از كافران، ولى خود مگيريد...»
و در سوره مجادله:
«لا تجد قوماً يؤمنون بالله و اليوم الاخر يوادّون من حادّ الله ورسوله و لو كانوا اباءهم او ابناءهم...؛
گروهى كه به خدا و پيامبر و روز بازپسين مؤمنند، دوستدارمخالفان خدا و رسول نخواهى يافت. حتى اگر - آن مخالفان -پدران و فرزندان و... آنان باشند».
و در سوره مائده:
«فترى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم...؛
مى‏بينى كسانى كه بيمار دلند در دوستى با آنان مى‏شتابند».
هفتم: آخرين و مهم‏ترين نكته اينكه رهبرى در تشكل‏هاىانسانى همانند مهندسى زبردست و معمارى ماهر است كه ازمصالح بر روى هم انباشته و از هم‏گسسته، ساختمانى مقاوم وزيباو سودمند و در جهت دستيابى به اهداف و مقاصد موردنظرمى‏سازد.

پي‌نوشت‌ها:
 

[1]. كتابهاى لغت: مفردات راغب، معجم مقائيس اللغة، لسان العرب، و التحقيق فى كلمات القرآن، مادهحزب.
[2]. موسوعة النحو و الصرف و الاعراب: ص 266.
[3]. لسان العرب ذيل كلمه : حزب.
[4]. احزاب سياسى ولى‏الله يوسفيه، صفحات 39 - 41.
[5]. حزب سياسى و عملكرد آن در جوامع امروز، دكتر احمد نقيب زاده: ص 31، اصول علم سياستترجمه ابوالفضل قاضى: ص 162 و...
[6]. اصول علم سياست، موريس دوورژه، ترجمه دكتر ابوالفضل قاضى: ص 161 و صفحات بعد.
[7]. سوره توبه: 71.
[8]. سوره قصص: 83.
[9]. سوره انبياء: 92 - 93.
[10]. سوره مؤمنون: 52 - 53.
[11]. به كتاب ولاءها و ولايتها از شهيد مطهرى، و ولايت از آيةالله خامنه‏اى مراجعه شود.
[12]. ولايت؛ آيةالله سيد على خامنه‏اى، ص 20.
[13]. مفردات غريب القرآن: ص 533.
[14]. اصول علم سياست، ص‏162.
[15]. در تفسير فى ظلال القرآن، ج‏6، ص‏35، ذيل آيه 52 سوره مؤمنون مى‏گويد: ثم مضى كل حزب بالمزقةالتى خرجت فى يده، مضى فرحاً لا يفكر فى شيى‏ء و لا يلتفت الى شيئى! مضى و اغلق الى حسّه جميعالمنافذ...
[16]. تفسير الميزان، ج‏16، ص‏182، ذيل آيه 32 از سوره مؤمنون.
[17]. حزب سياسى و عملكرد آن در جوامع امروز: ص‏10 مقدمه.
[18]. پايان آيه 56 سوره مائده و پايان آيه 22 سوره مجادله.
 

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27