عاشورا محور سازماندهى سياسى (1)
عاشورا محور سازماندهى سياسى
به اعتقاد نويسنده گرچه در زمان پيامبر گرامى اسلام(ص) حزبالله پايهگذارى شد و نام و نشانرسمى يافت، اما پس از رحلت پيامبر و در فاصلهاى كوتاه، از صحنه سياسى نظام اسلامى بيرون نهادهشد و مىرفت تا در لابه لاى صفحات تاريخ به فراموشى سپرده شود كه حادثه عاشورا جان تازهاى بر آندميد و آن را ديگربار به صحنه آورد. وى با اشاره به نه مورد از كارويژههاى اين تشكل ولايى وامتيازات آن در سايه جارى عاشورا، فهرستى از آفات و ناروائيهاى احزاب سياسى وارداتى را با نگاهىدوباره به ناكارآمدى آنها در صحنه سياسى ايران طرح نموده سخن را به پايان مىبرد.
انسان در طول حيات نهچندان كوتاه خود گونههاى متنوعى از مشاركتهاى اجتماعى رامتناسب با تحولات فكرى و زيستى خود پشت سر نهاده و اندوختههايى بسگرانبها در اينزمينه كسب كرده،و دريافته است كه مراتبى از كمال و فلاح را جز با حضور در جمع وبهرهمندى از توانايىهاى جمعى به دست نمىآورد و از همين رو نقش مثبت و شايد بىبديلتشكل و تعامل و همگرايى را در دستيابى به اهداف و مقاصد فردى و جمعى نبايد ونمىتواند انكار نمايد.
واژهاى كه در گفتگوهاى معاصر عنوان تشكلهاى سياسى اجتماعى قرار گرفته استكلمه «حزب» است و ما در اين مقال با مرورى گذرا به مفهوم لغوى و تعاريف اصطلاحى اينواژه به بررسى عناوين زير خواهيم پرداخت:
- جايگاه حزب و تحزب در ساختار سياسى اجتماعى اسلام؛
- حزبالله و اركان و كاركردهاى آن؛
- نقش عاشورا در تشكل جامعه اسلامى.
مفهوم حزب و تحزب
[1]
و تحزب به معناى تجمع و به همپيوستن گروهى از انسانهاى همفكر مىباشد، ضمناينكه در وزن «تفعّل» به مفهوم كارورزى و كوشش براى دستيابى به هماهنگى و همفكرى رابا خود دارد.
[2] چه اينكه تحازب و محازبه نيز، معناى تعصب ورزيدن براى همديگر و تلاشنمودن براى همسالى و همنوايى با ياران در رسيدن به هدف واحد و تمايل و تعاطف بهيكديگر را مىرساند.
[3] و اما در اصطلاح:
در فرهنگنامههاى سياسى، دهها تعريف از حزب آمده است كه با ملاحظه آنها و بهاختصار مىتوان گفت: حزب، شكل خاصى از سازماندهى نيروهاى اجتماعى است كه بههدف كسب قدرت و يا حفظ آن و يا نقش آفرينى در تصميمگيرىهاى سياسى شكلمىگيرد. منشأ همگرايى آنها، آرمانها، باورها و ديدگاههاى مشترك سياسى اجتماعى است كهدر ضمن مرامنامه يا اساسنامه نوشته يا نانوشتهاى به اجراى آن متعهد مىشوند.
[4]
مىدانيم كه توسعه احزاب سياسى و تأثير و نفوذ قانونمند آن در ساختار نظامهاى سياسىهمزاد توسعه دموكراسى نوين غرب است و پيش از آن در تاريخ سياسى و مُدون جوامعانسانى نمونههاى گوناگونى از تشكلهاى اجتماعى را مىتوان نام برد كه به نحوى در پوششتعريف فوق بوده و در عصر خود يك حزب سياسى به شمار مىآمده و در تأسيس يا تقويت و يا تغيير قدرت سياسى نقش اساسى داشته است، ولى اصرار نويسندگان غربى بر اين استتا آغاز پيدايش احزاب را به اواخر قرن هفدهم ميلادى و به تلفيق گروههاى پارلمانى وكميتههاى انتخاباتى و تحول تدريجى و تاريخى انتخابات انگلستان محدود كنند.
[5]
روح توحيدى و يكتانگر اسلام با مفهوم لغوى حزب و تحزب به معناى گروهى ازانسانهاى همفكر و همراه به اعتبار رويكردى كه به يگانگى و هماهنگى دارد، موافق است؛ امااگر لازمه اين همگرايى گروهى موجب دستهبندى در صفوف به همپيوسته جامعه و القاىگونهاى از مرزبندى و تشتت در ميان مردم باشد و يا اگر هدف و انگيزه آن تنها تصاحبقدرت سياسى، تفوق و فزونطلبى باشد، آن را نفى نموده و مردود مىشمرد. وقتى به هنگاممعرفى احزاب گفته مىشود:
«در كشورهاى نوين، پيكار سياسى ميان سازمانهاى كم و بيش تخصصى كه نوعى ارتشسياسى به شمار مىآيند جريان مىيابد. اين سازمانها گروهبندىهاى بنيان يافته، منظم ومرتبى هستند كه براى مبارزه در راه قدرت ساخته شدهاند و منافع و هدفهاى نيروهاىاجتماعى گوناگونى را بيان مىكنند و خود هم به درستى وسيله كار كرد سياسى آنان مىباشند- و بالاخره اينگونه خلاصه شود كه : - خصلت تشكل يافته پيكار سياسى يكى از مشخصاتاساسى عصر ماست.»
[6]
قطعاً اسلام با چنين مفهومى از حزب و تحزب و با چنين رويكردى به سياست حزبى درتضاد است زيرا در جامعه اسلامى «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض»
[7] هستند وتضاد منافعى وجود ندارد و نبايد داشته باشد تا طبقات و قشرهاى اجتماعى در مقابل همصفآرايى نمايند. چه اينكه همگان بايد بدانند:
«تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علواً فى الارض و لا فساداً:
[8] سراى آخرت را براىكسانى قرار مىدهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند.»
در ساختار سياسى اسلام قدرتطلبى و تفرعن و سركشى جايگاهى ندارد و اگر چنينزمينههايى بروز نمايد بايد با اصل چنين رويكردى مقابله نمود نه اينكه به خاطر توجيه وقانونمند نمودن آن به جنگ احزاب متوسل شد.
كلمه حزب به معناى لغوى آن در قرآن كريم هم به صورت جمع - و مفهوم تعدد - به كاررفته و هم به صورت مفردو مصداق واحد آمده است. در يازده مورد با لفظ جمع و در اشارهبه باندهاى قدرت در برابر اسلام و دين حق به كار برده شده و در هشت مورد با لفظ مفرد -حزب - و يك بار نيز با تعبير - حزبين - آمده است. جالب اينكه در سه مورد با تركيب مضاف «حزبالله» و سه مورد نيز تركيب مضاف «حزب الشيطان» - يك مورد مضاف به ضمير(حزبه) مىباشد.
قرآن كريم ابتدا اديان الهى را به عنوان «امت واحد» درعين تفاوت در شرايع و كاركردهامىستايد. آنگاه با نگاهى منفى به دستهبندىهايى كه توسط پيروان اين اديان بر سر تصاحبمنافع صورت گرفته است، اين تشتت را ناشى از تعصبات نارواى فردى و موجب از همگسستن روال طبيعى امور مىشمرد. قرآن در سوره انبياء پس از شمارش پيامبران و اشاره بهفرازهايى از تاريخ آنان مىگويد:
«انّ هذه امّتكم امّة واحدة و انا ربّكم فاعبدون و تقطّعوا امرهم بينهم كلّ الينا راجعون؛
[9]
اين است امت شما كه امّتى يگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد ولى آنان وحدتخود تكهتكه كردند، همه به سوى ما باز مىگردند.»
و در سوره مؤمنون مىگويد:
«و انّ هذه امتكم امّة واحدة و أنا ربّكم فاتقون. فتقطعوا امرهم بينهم زبراً كلّ حزب بما لديهمفرحون؛
[10]
در حقيقت اين امت شماست كه امتى يكپارچه است و من پروردگار شمايم، پس از من پرواداريد. پس كارشان را ميان خود پاره پاره كردند و دسته دسته شدند و هر دسته به آنچهداشتند دل خوش كردند».
در آيه نخست آنان را از تكهتكه شدن بر حذر مىدارد و در آيه بعد آن را نتيجه تعصبحزبى مىشمرد. و شايد از همين رو در تمامى يازده موردى كه حزب با لفظ جمع - احزاب -آمده است در مقام نكوهش و تقبيح و در تضاد با مؤمنان ذكر شده است.
مىتوان گفت در ادبيات سياسى صدر اسلام و تا قرنهاى اخير واژه «ولاء» و «تولى»اجمالاً همان كاربردى را داشته است كه امروزه كلمه حزب و تحزب در ادبيات سياسىدارد.
[11] و اگر در فرصتى كوتاه از اين منظر نگاه مجددى به واژه ولاء و تولى داشته باشيم درخواهيم يافت عناصرى چون: داشتن تشكيلات سازمانى پوشش دهنده، داشتن پايگاهاجتماعى و برخوردار از پشتوانه مردمى و مصمم و پا به ركاب بودن براى كسب قدرتسياسى كه از مؤلفهها و اركان يك حزب سياسى است در مفهوم «ولايت» كه «در اصطلاحاولى قرآنى يعنى به همپيوستگى و همجبهگى و اتصال شديد يك عده انسانى كهداراى يكفكر واحد و جوياى يك هدف واحد هستند، در يك راه قدم بر مىدارند. براى يك مقصودتلاش و حركت مىكنند»
[12] نهفته است. و راغب اصفهانى مىگويد: «الولاء و التوالى: ان يحصل شيئان فصاعداً حصولاً ليس بينهما ما ليس منهما و يستعار ذلكللقرب من حيث المكان و من حيث النسبة و من حيث الدين و من حيث الصداقة و النصرة والاعتقاد؛
[13] ولاء و توالى، در كنار هم قرار گرفتن دو چيز يا بيشتر است، به نحوى كه چيزى جزخود آنان در ميانشان فاصله نباشد. اين كلمه براى نزديكى مكانى يا نسبت و خويشى و يادينى و يا دوستى و هميارى و همفكرى در بين افراد به كار مىرود».
يك حزب سياسى متشكل از تعدادى - دو يا بيشتر - افراد همفكر و صميمى است كهنزديكى منطقه سكونت يا نزديكى فاميلى يا دينى و اعتقادى و يا اخلاقى و رفتارى و... آنان رابه هم پيوند داده است. البته تبيين كامل اين موضوع نيازمند بحثى گسترده و مستقل مىباشد وتنها براى موضوع مورد نظر به يك نكته اشاره مىكنيم.
طبيعت تحزب و تولّى
[14] و كاركرد اصلى احزاب نوعى رقابت نهادينه براى دسترسى به قدرت وسامان دادن به اين رقابتهاست. داشتن مجوز فعاليت، اساسنامه، آئيننامه مدوّن، آمار ومشخصات اعضا و...گرچه به نام قانونمند نمودن و جهت دادن به اين رقابتها و به نحوى بهكنترل درآوردن آن است، اما ناگفته پيداست كه گردانندگان مقتدر احزاب خود سوداگرانماهرى در ميدان سياستند و تا سودى را براى حزب خود احراز نكنند امتيازى نمىدهند وچنين محدوديتهايى را نمىپذيرند. عناوينى چون : رسميت داشتن حزب و با نام و نشان برزبان سياستمداران جارى شدن و در رديف ديگر احزاب مقتدر قرار گرفتن و...پيرايههايىهستند كه بر شكوه حزب مىافزايد و اكثريت مردم چنين مىپندارند: «كثرة المبانى تدل علىكثرة المعانى»، و اينها همه در ميدان رقابت نقشآفرين است.
آيات 52 و 53 سوره مؤمنون خودمحورى و تعصب را همزاد تحزب و زاييده طبيعت آنشمرده و فرايند آن دو خصلت را كه رقابت حزبى - لجام گسيخته -
[15] است مورد نكوهشقرار مىدهد و در سوره روم آن را شرك مىشمرد و اساس همه اين خصال ناپسند را هواهاىنفسانى مىداند.
[16]
تحزب گرايشى اجتماعى و عقيدتى است كه از تار و پود عقلانيت و احساس بافته شده وزمينهساز نوعى وابستگى عاطفى مىگردد و اين خود تا حدى كه موجب گسست از بيگانگان و پايبندى به مجموعه خودى و احساس پيوستگى با جامعه و جمع مىشود ضرورى و مهماست، اما گاهى - و در اثر غلبه احساس بر عقل - از اين حد فراتر رفته دستورات حزبى به جاىاينكه راهنماى راه و نسخه دارو به حساب آيد، اصالت يافته، نوعى سلطه همهجانبه فكرى،سياسى، اعتقادى و حتى اخلاقى را به گونه پنهان بر افراد مجموعه ايجاد نموده، راهى كه بايدبه وحدت اجتماعى و مشاركت و همدلى منتهى شود باعث تشتت و تفرقه و تكهتكه شدنجامعه مىگردد.
«نظامهاى حزبى از يك سو معرف نظام دموكراسى و تبلور جامعه مدنى هستند و از سوى ديگربنيانهاى دموكراسى را در عمل متحول ساخته...از وسيله به هدف تبديل شدهاند. وقتىحزبپيروز همزمان قوّه مقننه و قوه مجريه را در دست مىگيرد عملاً انديشه تفكيك قوا رابىمعنا مىسازد. و وقتى بنا به ماهيت فعاليتهاى سازمانى منافع حزب، اهداف و آرمانهاى آنبر همه چيز اولويت پيدا مىكند؛ در واقع انديشه منافع عمومى يا اراده همگانى به فراموشىسپرده مىشود.»
[17]
با نگاهى مجدد به آيات سوره مؤمنون و انبيا مىتوان گفت: اولاً خط انبياء الهى خطواحدى است كه از بعثت اوّلين پيامبر تا پايان رسالت آخرين آنها - پايان عالم - در مسيرواحدى حركت نموده و تفاوت شرايع و تغيير فروعات در يگانگى اين خط سير خدشه واردنمىكند. و ثانياً تقابل و تضادى كه در تاريخ بين پيروان پيامبران ايجاد شده ناشى از انحرافىدرون سازمانى است كه اعضاى امت واحده در اثر تبعيت از هواهاى نفسانى خود اين حزبواحد را تكهتكه نموده و بىاعتنا به رنج جانكاه اين بدن زنده تكه پاره شده هر يك به پاىحصه خود شادمانى مىكنند.
حاصل اين نگاه آن است كه اگر تعداد احزاب و رقابتهاى آنان و تكيه و تأكيد برديدگاههاى حزبى در حد تفاوت سليقهها و براى شكوفايى استعدادها به تناسب تفاوتشرايط زمانى و مكانى باشد و اينها همه تجليات متفاوت يك حقيقت باشد، نه تنها منعىندارد كه ضرورت حيات و لازمه حركت است. ولى اگر اين تعدد و تعصب منجر به تكهتكهشدن جامعه يكدست و يكدل و صرف توانايىها در مسير پيكار بر سر تقسيم قدرت ومعامله بر سر تعادل بين سورها و سرمايهها باشد، - جز شادمانى كودكانه يا سفيهانه بر سرمردارى بىروح نيست.
بر خلاف مفهوم حزب و تحزب كه در آن نوعى رقابت و تفرقه نهفته است، مفهوم ولاء وتولّى همراه هماهنگى و همدلى در عين استقلال است به نحوى كه انسان به دلخواه خود در يك سازمان متشكل جايگاه خود را مىيابد. با مرورى بر آيات 51 تا 58 سوره مائده كه درواقع مبانى تأسيس يك تشكل سياسى الهى را بنيان مىنهد؛ بخشى از اركان و مؤلفهها وكاركردهاى يك تشكل را مىتوان ملاحظه نمود.
يكم: ولاء و تولى مهمترين ركن تشكل - تحزب - در فرهنگ سياسى اسلام است بلكه بايدگفت تولى همان تحزب است - و من يتوّل اللّه و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزبالله همالغالبون - يعنى كسى كه ولايت الهى و...را پذيرفته باشد در تشكيلات حزب الهى جاى گرفتهاست و چنين حزبى پيروز است.
دوم: تحزب در اصطلاح سياسى، همراهى و همدلى و پابهپاى يكديگر حركت كردناست و همين خود اوّلين ركن در تحقق ولايت است و در اين فرقى بين اعضاى اصلى، كادرمركزى و رهبرى تشكيلات و حتى هواداران آن نيست. به عبارت ديگر، در تشكل ولايى هريك از وابستگان به اين تشكل موظف به رعايت حال و استقلال ديگر اعضاىمجموعهمىباشند.
سوم: از ديگر مفاهيم ولايت كه ملازم و يا لازمه نكته قبل است وجود يك نحوه تعهدمتقابل بين تمامى اعضا با يكديگر و نيز تعهد متقابل بين اصل تشكل و يكايك اعضا است -اين دو نكته از مفهوم لغوى ولى استفاده مىشود.
چهارم: تحزب و همگرايى - تولى - در پيروزى سياسى نقش اساسى دارد. البتهپيروزىواقعى كه موجب رستگارى نيز هست تنها در تحزب و تولى به ولايت الهى تحققمىيابد. بنابراين بدون تشكل هيچ گونه پيروزى ميسر نخواهد بود: فانّ حزبالله همالغالبون، هم المفلحون.
[18]
پنجم: مبناى تولّى - تشكل ولايى - احساس مودت و محبت متقابل است؛ محبتى كه اعضارا در برابر هر نوع مشكل و مانع مقاوم مىكند و آنان را نسبت به خودى مهربان و متواضع ونسبت به بيگانه نفوذناپذير مىنمايد تا براى تحقق اهداف تشكيلات از هيچ تلاشىدريغنورزند:
«يحبّهم و يحبّونه اذلّة على المؤمنين اعزّة على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافونلومة لائم؛
خداوند آنان را دوست مىدارد و آنان نيز او را دوست داردند. اينان با مؤمنان فروتن و بركافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىهراسند».
ششم: رابطه ولايى يك وابستگى و رابطه يكطرفه و تنهااعتقادى و نظرى نيست، انسان بر اساس وابستگى كه پيدا مىكندسبك زندگى خود را با آن قالب تطبيق مىدهد، او نمىتواند از يكسو مدعى ارتباط يك تشكيلات باشد و از سوى ديگر با رقباى آننيز رابطه تشكيلاتى داشته باشد. و يا در برابر هجوم بهسياستهاى تشكيلات خود بىتفاوت باشد. به عبارت ديگرانسان در اثر وابستگى تشكيلاتى منافع و شخصيت و بلكهموجوديت خود را با منافع و موجوديت تشكيلات همسو ومتحد مىبيند و هر كسى كه از منافع و شخصيت خود دفاع نكندبيمار و نيازمند درمان و يا جراحى است:
«يا ايّها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباًمن الذين اوتو الكتاب من قبلكم و الكفّار اولياء...؛
اى مؤمنان، كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازىگرفتهاند چه از آنان كه قبل از شما به آنان كتاب - آسمانى -داده شده و چه از كافران، ولى خود مگيريد...»
و در سوره مجادله:
«لا تجد قوماً يؤمنون بالله و اليوم الاخر يوادّون من حادّ الله ورسوله و لو كانوا اباءهم او ابناءهم...؛
گروهى كه به خدا و پيامبر و روز بازپسين مؤمنند، دوستدارمخالفان خدا و رسول نخواهى يافت. حتى اگر - آن مخالفان -پدران و فرزندان و... آنان باشند».
و در سوره مائده:
«فترى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم...؛
مىبينى كسانى كه بيمار دلند در دوستى با آنان مىشتابند».
هفتم: آخرين و مهمترين نكته اينكه رهبرى در تشكلهاىانسانى همانند مهندسى زبردست و معمارى ماهر است كه ازمصالح بر روى هم انباشته و از همگسسته، ساختمانى مقاوم وزيباو سودمند و در جهت دستيابى به اهداف و مقاصد موردنظرمىسازد.
پينوشتها:
[1]. كتابهاى لغت: مفردات راغب، معجم مقائيس اللغة، لسان العرب، و التحقيق فى كلمات القرآن، مادهحزب.
[2]. موسوعة النحو و الصرف و الاعراب: ص 266.
[3]. لسان العرب ذيل كلمه : حزب.
[4]. احزاب سياسى ولىالله يوسفيه، صفحات 39 - 41.
[5]. حزب سياسى و عملكرد آن در جوامع امروز، دكتر احمد نقيب زاده: ص 31، اصول علم سياستترجمه ابوالفضل قاضى: ص 162 و...
[6]. اصول علم سياست، موريس دوورژه، ترجمه دكتر ابوالفضل قاضى: ص 161 و صفحات بعد.
[7]. سوره توبه: 71.
[8]. سوره قصص: 83.
[9]. سوره انبياء: 92 - 93.
[10]. سوره مؤمنون: 52 - 53.
[11]. به كتاب ولاءها و ولايتها از شهيد مطهرى، و ولايت از آيةالله خامنهاى مراجعه شود.
[12]. ولايت؛ آيةالله سيد على خامنهاى، ص 20.
[13]. مفردات غريب القرآن: ص 533.
[14]. اصول علم سياست، ص162.
[15]. در تفسير فى ظلال القرآن، ج6، ص35، ذيل آيه 52 سوره مؤمنون مىگويد: ثم مضى كل حزب بالمزقةالتى خرجت فى يده، مضى فرحاً لا يفكر فى شيىء و لا يلتفت الى شيئى! مضى و اغلق الى حسّه جميعالمنافذ...
[16]. تفسير الميزان، ج16، ص182، ذيل آيه 32 از سوره مؤمنون.
[17]. حزب سياسى و عملكرد آن در جوامع امروز: ص10 مقدمه.
[18]. پايان آيه 56 سوره مائده و پايان آيه 22 سوره مجادله.
/ج