آينده در شعر حافظ
آينده در شعر حافظ
مژده اي دل که مسيحا نفسي مي آيد
يا
يوسف گم گشته باز آيد به کنعان غم مخور
در دل خواننده اميد و عشق جان مي گيرد. در دوره حافظ، خفقان حاکم و ستم همه جا را فرا گرفته بود، با اين حال، حافظ در آن شرايط نا به سامان، از آينده اي روشن ياد مي کند:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پير دگر باره جوان خواهد شد
يا
ديدم به خواب دوش که ماهي بر آمدي
کز عکس روي او شب هجران سرآمدي
تعبير رفت يار سفر کرده مي رسد
اي کاش هر چه زودتر از در، درآمدي
حافظ در اين اوضاع، در انتظار منجي آخرالزمان است و مي داند با ظهور منجي، درد و رنج از جهان رخت بر مي بندد. او در غرلي مي گويد:
اي پادشه خوبان، داد از غم تنهايي
دل بي تو به جان آمد، وقت است که باز آيي
دايم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي
مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پاياب شکيبايي
امير مبارزالدين، در اشعار حافظ، نمونه پادشاه ستم گر است. او روي کار آمدن شاه شجاع را به فال نيک مي گيرد و چنين مي سرايد:
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد
زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان مي فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
آن پريشاني شب هاي دراز و غم دل
همه در سايه گيسوي نگار آخر شد
حافظ از ميان اهل بيت (ع) به محبوب عصر خود، يعني حضرت مهدي (عج) نظر داشته است. کمتر غرلي است که بيتي يا ابياتي از آن درباره امام غايب نباشد
نام حضرت مهدي (عج) در شعر حافظ
کجاست صوفي دجال فعل ملحد شکل
بگو بسوز که «مهدي» دين پناه رسيد
از مسائلي که در شعر حافظ مطرح شده، غيبت امام عصر (عج) است.
از دست غيبت تو شکايت نمي کنم
تا نيست غيبتي نبود لذت حضور
اي غايب از نظر به خدا مي سپارمت
جانم بسوختي و به جان دوست دارمت
حافظ در انتظار محبوب خود لحظه شماري مي کند و اشک مي ريزد و در اشک غسل مي کند. براي ديدار محبوب، دست به دعا بر مي دارد و در مناجات خود، از حضرت حق، ديدار يار را مي طلبد.
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت
باز آيد و برهاندم از بند ملامت
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدايا به سلامت دارش
شباهت حضرت مهدي (عج) به پيامبران
1. حضرت سليمان (ع)
گرچه شيرين دهنان پادشاه اند، ولي
او سليمان زمان است که خاتم با اوست
2. حضرت عيسي (ع)
مژده اي دل که مسيحا نفسي مي آيد
که ز انفاس خوشش بوي کسي مي آيد
3. حضرت يوسف (ع)
يوسف گم گشته باز آيد به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
گفتند خلايق که تويي يوسف ثاني
چون نيک بديدم به حقيقت برسيدم
سيماي ظاهري حضرت مهدي (عج)
ننگرد ديگر به سرو اندر چمن
هر که ديد آن سرو سيم اندام را
حافظ شيرازي با اشاره به جواني حضرت مهدي (عج) در زمان ظهور، در غزلي چنين مي گويد:
آن شمع سر گرفته، دگر چهره بر فروخت
وين پير سال خورده، جواني زسر گرفت
منبع: نشريه انتظار نوجوان-ش56.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}