جنگ جهاني دوم


 






 

بارباروسا
 

نقشه حمله به روسيه
پس از پيشرفتهاي برق آساي ارتش آلمان به فرماندهي مارشال رومل در شمال آفريقا و زمينگير شدن ارتش انگلستان در آن منطقه و پس از بمباران و انهدام شهرهاي انگلستان، هيتلر که موقتاً از هجوم به جزيره بريتانيا و اشغال آن کشور صرف نظر کرده بود، سرانجام زمان را براي انجام بزرگترين عمليات جنگي در تاريخ مناسب يافت و آن هم حمله به کشور عظيم و پهناور روسيه بود.اين در حالي بود که معاهده دوستي ميان آلمان و روسيه هنوز پابرجا بود.
اما نقشه حمله به روسيه از يکسال قبل طراحي شده بود و درست پس از يکسال هيتلر که از جبهه غرب خلاصي يافته بود و بالکان را هم به تصرف خود درآورده بود، خود را آماده يافت تا نقشه حمله به روسيه را عملي کند.

با نام رمز بارباروسا
 

و سرانجام در ساعت سه و سي دقيقه بامداد روز بيست و دوم ژوئيه سال (1941)هفت ارتش پياده نظام آلمان در کنار چهار لشگر زرهي، بزرگترين عمليات پياده نظام تاريخ را آغاز کردند.در اين عمليات سه ميليون سرباز، سه هزار و پانصد تانک، هفت هزار توپ، دو هزار هواپيماي جنگنده و بمب افکن در جبهه اي به طول يکهزار و ششصد کيلومتر از بندر ممل در ساحل درياي بالتيک تا بندر اودسا در ساحل درياي سياه شرکت داشتند که با نام رمز بارباروسا حمله را آغاز کردند.نخستين هدف آلمانها از حمله با چنين ابعاد عظيمي، نابودي ارتش سرخ قبل از آنکه آنها قادر به راه اندازي يک دفاع عظيم و منطقي شوند و جنگ را به داخل سرزمين پهناور و استپ هاي روسيه بکشانند بود که با توجه به زمستانهاي روسيه مي توانست براي ارتش آلمان دردسرساز باشد.البته در ابتداي کار پيروزيهاي آلمانها حتي از حد انتظار آنها هم بيشتر و بالاتر بود.در واقع پيشروي آنها به سوي لنينگراد در شمال، مسکو در مرکز و اوکراين در جنوب جبهه به خوبي انجام گرفت، اما در نيمه هاي راه آن پيروزي برق آسايي که آنها انتظار داشتند، به انجام نرسيد و ارتش آلمان در آستانه دروازه هاي مسکو متوقف شد.
اما نقشه حمله به روسيه از يکسال پيش تر طراحي شد و در طي يکسالي که گذشت و ارتش آلمان مشغول پيروزيهاي خود در غرب اروپا، بالکان و شمال آفريقا بود، اين نقشه آهسته آهسته تکميل شد و سرانجام زماني که هيتلر در آخرين مرحله قبل از حمله به روسيه کار بالکان را يکسره کرد و به واقع همه شرق اروپا به غير از روسيه را به تصرف خود درآورد، آنگاه نوبت به تنها قدرت باقيمانده در اروپا (به غير از انگلستان که يک جزيره بود)رسيد که همانا روسيه بود.
نقشه بدين ترتيب طراحي شده بود که در شمال، ارتش آلمان به سرفرماندهي مارشال ريترفون ليب حمله خود را از پروس شرقي آغازمي کرد که البته ارتش فنلاند که سخت در پي انتقام از روسها به خاطر حمله ناجوانمردانه آنها به کشور کوچک فنلاند بود، کمک موثري در پيشروي گروه شمالي به لنينگراد (سن پترزبورگ)انجام مي داد.در مرکز قوي ترين گروه شکل گرفته بود که تحت سرفرماندهي ژنرال بوک به سوي اسمولنسک حرکت مي کرد.در واقع ژنرال بوک همان مسيري را در پيش گرفته بود که ناپلئون بناپارت در سال (1812)براي حمله به روسيه در پيش رو داشت.در جنوب، ارتش گروه جنوبي به فرماندهي مارشال روند شتاد، حمله خود را به سوي اوکراين و مرکز آن منطقه يعني شهر مينسک آغاز کرد، ضمن آنکه در بخش هاي پاياني، نقشه براي گروه جنوب اين بود که وارد قفقاز شده و منابع نفتي منطقه را به تصرف آلمانها درآورد که براي پيشرويهاي آتي اهميت بسياري داشت.
در واقع بخش عمده ارتش آلمان در هجوم خود وارد يک منطقه وسيع به وسعت دو ميليون و ششصد هزار کيلومتر مربع مي شد که پوشيده شده از جنگل ها، مراتع و باتلاقها بود که خود مي توانست موانعي طبيعي براي جلوگيري از پيشروي باشد. اهميت حمله به روسيه براي هيتلر از آن جهت بود که او همواره در مورد به دست آوردن سرزمين هاي مناسب براي جمعيت پرشمار آلمان، سخن گفته بود و بخش غربي روسيه داراي سرزمين هاي کشاورزي و صنعتي مناسب براي آلمان بود.

وضعيت مدافعين روسي
 

در ابتدا ارتش سرخ روسيه به هيچ عنوان آمادگي دفاع در برابر چنين حمله عظيمي را نداشت. در واقع تنها از ژانويه همانسال يعني شش ماه قبل بود که ارتش روسيه زير نظر فرمانده جديد خود يعني مارشال ژوکوف، سازماندهي جديد خود را آغاز کرده بود. دليل آنهم مشخص بود، استالين به دليل سوء ظن هميشگي که نسبت به اطرافيان خود داشت حدود سه هزار افسر ارشد روسي را به گونه هاي مختلف به قتل رسانده بود و اصولاً افسري در روسيه باقي نمانده بود تا سربازان را رهبري کند. در حقيقت حرف اول را در ارتش روسيه، سرويس مخفي روسيه مي زد که هر روز نفرات جديدي از ارتش را به تبعيدگاهها و بازداشتگاههاي روسيه مي فرستاد. به قدري حال و احوال سياسي در مسکو اضطراب آور بود که يک ژنرال انگليسي در اکتبر سال
(1941)براي ايجاد هماهنگي ميان متفقين به مسکو رفته بود، گزارش داده بود که زماني که استالين وارد اتاقي که مملو از ژنرالهاي روسي بود شد، ناگهان سکوت عجيبي در اتاق حکمفرما شد، ضمن آنکه در چهره تک تک ژنرالهاي روسي ترسي شديد حاکم شده بود. ژنرال ايسمي در گزارش خود به لندن چنين قيد کرده بود:«من هرگز در زندگي نظامي خود مشاهده نکرده بودم که اين همه انسانهاي شجاع در برابر يک شيطان صفت، چنين خودباخته و ترسو نشان دهند.»

حملا هوايي
 

در ابتدا حمله آلمان با عمليات لوفت وافه يعني نيروي هوايي آن کشور آغاز شد. در واقع جنگنده ها و بمب افکن هاي عمود روي آلماني در همان ساعات آغازين جنگ، (528)هواپيماي جنگي روسي را روي زمين و در آشيانه خود در فرودگاههاي آنها نابود کرد.ضمن آنکه (210)جنگنده روسي هم روي هوا و در هنگام نبرد نابود شدند.يعني در مجموع در غروب روز بيست و دوم ژوئيه که روز اول جنگ بود (25)درصد از کل قدرت نيروي هوايي روسيه در يکروز نابود شده بود.در روز چهارم ارتش آلمان شهر برست ليتوسک را محاصره کرده بود.لشگرهاي موتوريزه آلمان طي چهار روز سيصد کيلومتر از خاک روسيه را در نورديده بودند. در حالي که پياده نظام آلمان با سرعتي کمتر، روزانه تا (30)کيلومتر را پشت سر مي گذاشتند که اين تفاوت مسافت ميان لشگرهاي موتوريزه و پياده نظام، مشکلاتي را هم براي آلمانها بوجود آورده بود. در پايان ماه ژوئيه يعني تنها يکهفته پس از آغاز نبرد، (325) هزار سرباز روسي تسليم آلمانها شده بودند که مراقبت از اين همه و تامين غذا، آب و وسايل خواب براي چنين تعدادي براي آلمانها بسيار مشکل بود و در نتيجه آلمانها بر خلاف مفاد کنوانسيون ژنو در مورد مراقبت از اسرا، براي آنها اردوگاههاي کار اجباري راه اندازي کردند تا در واقع از جمع اسراي روسي، استفاده بهينه داشته باشند. در حقيقت مرگ در اردوگاههاي کار اجباري يک پديده عادي محسوب مي شد، حتي بسياري از اسيرشدگان بواقع مرگ را بر چنان زندگي خفّت باري ترجيح مي دادند.

شکست سخت
 

واقعيت اين بود که تا نخستين توقف ارتش آلمان و نخستين مقاومتهاي قابل حساب ارتش روسيه، شکستي همه جانبه بر روسها وارد آمده بود. بيست شهر عمده آن کشور به تصرف آلمانها درآمده بود و ارتش آلمان به دروازه هاي چند شهر عمده ديگر رسيده بود. پيشروي سريع آلمانها و غافلگير شدن ارتش سرخ باعث وارد آمدن تلفات شديد و از دست دادن تجهيزات بسياري هم شده بود. آلمانها ده هزار تانک روسي را يا نابود کرده يا دست نخورده به چنگ آورده بودند، ضمن آنکه شانزده هزار توپ روسي هم يا نابود شده و يا به چنگ آلمانها افتاده بود. از سوي ديگر دو ميليون و نيم سرباز روسي به اسارت آلمانها درآمده بودند که همگي را به اردوگاههاي کار اجباري فرستادند. در ضمن سه ميليون سرباز روسي کشته و زخمي شده بودند، در حالي که تلفات آلمانها در همين زمان نيم ميليون کشته و زخمي تخمين زده شده بود.
پيشروي آلمانها در برخي از نقاط، در حدود هشتصد کيلومتر بود و در واقع آلمانها خود را در برابر دروازه هاي سه شهر اصلي روسيه يافته بودند که تسخير اين سه شهر مي توانست به معناي پايان کار روسيه باشد که اين سه شهر هم عبارت بودند از لنينگراد، مسکو و استالينگراد.
دستور اکيد هيتلر اين بود که تا سه شهر مذکور، به تصرف قواي آلمان درنيامده، حتي يک سرباز آلماني هم نبايد فکر بازگشت يا عقب نشيني را داشته باشد. اما وضعيت وخيم روسيه، انگلستان و ساير متفقين را که اکنون همرزمان روسيه شناخته مي شدند به فکر فرود برد. آن همه تجهيزات، تانک، توپ و هواپيماي از دست رفته بايد به نحوي جبران مي شد اما راه رساندن کمک به روسيه از همه جا بسته بود. و بدون کمک هم کار روسيه تمام شده محسوب مي شد. بدين ترتيب که متفقين به فکر يک راه تازه براي رساندن کمک آنهم به صورت اورژانسي به روسيه افتادند و آن کشور ايران بود که به تازگي هم صاحب يک خط آهن سرتاسري از خليج فارس به سوي مرزهاي جنوبي روسيه شده بود که اتفاقاً توسط آلمانها تکميل يافته بود و بدين ترتيب بود که در مرحله بعدي در جنگ، اشغال ايران براي کمک شتابزده به روسيه در کار متفقين قرار گرفت.

منبع:اطلاعات هفتگي شماره 3401