جنگ جهاني دوم
بارباروسا
پس از پيشرفتهاي برق آساي ارتش آلمان به فرماندهي مارشال رومل در شمال آفريقا و زمينگير شدن ارتش انگلستان در آن منطقه و پس از بمباران و انهدام شهرهاي انگلستان، هيتلر که موقتاً از هجوم به جزيره بريتانيا و اشغال آن کشور صرف نظر کرده بود، سرانجام زمان را براي انجام بزرگترين عمليات جنگي در تاريخ مناسب يافت و آن هم حمله به کشور عظيم و پهناور روسيه بود.اين در حالي بود که معاهده دوستي ميان آلمان و روسيه هنوز پابرجا بود.
اما نقشه حمله به روسيه از يکسال قبل طراحي شده بود و درست پس از يکسال هيتلر که از جبهه غرب خلاصي يافته بود و بالکان را هم به تصرف خود درآورده بود، خود را آماده يافت تا نقشه حمله به روسيه را عملي کند.
با نام رمز بارباروسا
اما نقشه حمله به روسيه از يکسال پيش تر طراحي شد و در طي يکسالي که گذشت و ارتش آلمان مشغول پيروزيهاي خود در غرب اروپا، بالکان و شمال آفريقا بود، اين نقشه آهسته آهسته تکميل شد و سرانجام زماني که هيتلر در آخرين مرحله قبل از حمله به روسيه کار بالکان را يکسره کرد و به واقع همه شرق اروپا به غير از روسيه را به تصرف خود درآورد، آنگاه نوبت به تنها قدرت باقيمانده در اروپا (به غير از انگلستان که يک جزيره بود)رسيد که همانا روسيه بود.
نقشه بدين ترتيب طراحي شده بود که در شمال، ارتش آلمان به سرفرماندهي مارشال ريترفون ليب حمله خود را از پروس شرقي آغازمي کرد که البته ارتش فنلاند که سخت در پي انتقام از روسها به خاطر حمله ناجوانمردانه آنها به کشور کوچک فنلاند بود، کمک موثري در پيشروي گروه شمالي به لنينگراد (سن پترزبورگ)انجام مي داد.در مرکز قوي ترين گروه شکل گرفته بود که تحت سرفرماندهي ژنرال بوک به سوي اسمولنسک حرکت مي کرد.در واقع ژنرال بوک همان مسيري را در پيش گرفته بود که ناپلئون بناپارت در سال (1812)براي حمله به روسيه در پيش رو داشت.در جنوب، ارتش گروه جنوبي به فرماندهي مارشال روند شتاد، حمله خود را به سوي اوکراين و مرکز آن منطقه يعني شهر مينسک آغاز کرد، ضمن آنکه در بخش هاي پاياني، نقشه براي گروه جنوب اين بود که وارد قفقاز شده و منابع نفتي منطقه را به تصرف آلمانها درآورد که براي پيشرويهاي آتي اهميت بسياري داشت.
در واقع بخش عمده ارتش آلمان در هجوم خود وارد يک منطقه وسيع به وسعت دو ميليون و ششصد هزار کيلومتر مربع مي شد که پوشيده شده از جنگل ها، مراتع و باتلاقها بود که خود مي توانست موانعي طبيعي براي جلوگيري از پيشروي باشد. اهميت حمله به روسيه براي هيتلر از آن جهت بود که او همواره در مورد به دست آوردن سرزمين هاي مناسب براي جمعيت پرشمار آلمان، سخن گفته بود و بخش غربي روسيه داراي سرزمين هاي کشاورزي و صنعتي مناسب براي آلمان بود.
وضعيت مدافعين روسي
(1941)براي ايجاد هماهنگي ميان متفقين به مسکو رفته بود، گزارش داده بود که زماني که استالين وارد اتاقي که مملو از ژنرالهاي روسي بود شد، ناگهان سکوت عجيبي در اتاق حکمفرما شد، ضمن آنکه در چهره تک تک ژنرالهاي روسي ترسي شديد حاکم شده بود. ژنرال ايسمي در گزارش خود به لندن چنين قيد کرده بود:«من هرگز در زندگي نظامي خود مشاهده نکرده بودم که اين همه انسانهاي شجاع در برابر يک شيطان صفت، چنين خودباخته و ترسو نشان دهند.»
حملا هوايي
شکست سخت
پيشروي آلمانها در برخي از نقاط، در حدود هشتصد کيلومتر بود و در واقع آلمانها خود را در برابر دروازه هاي سه شهر اصلي روسيه يافته بودند که تسخير اين سه شهر مي توانست به معناي پايان کار روسيه باشد که اين سه شهر هم عبارت بودند از لنينگراد، مسکو و استالينگراد.
دستور اکيد هيتلر اين بود که تا سه شهر مذکور، به تصرف قواي آلمان درنيامده، حتي يک سرباز آلماني هم نبايد فکر بازگشت يا عقب نشيني را داشته باشد. اما وضعيت وخيم روسيه، انگلستان و ساير متفقين را که اکنون همرزمان روسيه شناخته مي شدند به فکر فرود برد. آن همه تجهيزات، تانک، توپ و هواپيماي از دست رفته بايد به نحوي جبران مي شد اما راه رساندن کمک به روسيه از همه جا بسته بود. و بدون کمک هم کار روسيه تمام شده محسوب مي شد. بدين ترتيب که متفقين به فکر يک راه تازه براي رساندن کمک آنهم به صورت اورژانسي به روسيه افتادند و آن کشور ايران بود که به تازگي هم صاحب يک خط آهن سرتاسري از خليج فارس به سوي مرزهاي جنوبي روسيه شده بود که اتفاقاً توسط آلمانها تکميل يافته بود و بدين ترتيب بود که در مرحله بعدي در جنگ، اشغال ايران براي کمک شتابزده به روسيه در کار متفقين قرار گرفت.
منبع:اطلاعات هفتگي شماره 3401