يادداشت جان آگوست بر فيلم «عروس جنازه»


 






 

رهايي از نفريني خود خواسته
 

عروس جنازه Corpse Bride
 

فيلمنامه نويسان: جان آگوست، پاملا پتلر و كارولين تامپسن، كارگردان: تيم برتن، مايك جانسن، مدير فيلم برداري: پت كوژاچيك، تدوين: جاناتان لوكاس، موسيقي: دني الفمن، طراح صحنه: الكس مك داول پخش از برادران وارنر، صداها: جاني دپ (ويكتور فان دورت)، هلنا بونهام كارتر (عروس مرده)، اميلي واتسن (ويكتوريا اورگلات)، تريسي اولمن (نل فان دورت/ هيلد گارد)، آلبرت فيني (فينيس اورگلات)، محصول مشترك 2005 آمريكا/ بريتانيا، 76 دقيقه.
در دهكده اي اروپايي در قرن نوزدهم، ويكتور جوان بي دست و پا كه قرار است با ويكتوريا، دختري اشرافي ازدواج كند، براي تمرين عباراتي كه بايد روز عروسي بگويد، به درون بيشه زار مي رود و ندانسته حلقه ازدواج خود را درون آن چه به نظر شاخه اي كوچك مي آيد، قرار مي دهد و عبارات را تكرار مي كند. از قضا آن شاخه كوچك، انگشت پوسيده دختري است كه مدت ها پيش به قتل رسيده. اكنون آن دختر كه به عروس جنازه معروف است، در قالب يك زامبي به نزدگي بازمي گردد و مدعي مي شود كه او همسر قانوني ويكتور است.

عروس جنازه برمي خيزد
 

از بسياري جهات اصراري ندارم كه كارم در عروس جنازه مورد پسند قرار گيرد. در مقايسه با فيلمنامه هاي ديگري كه نوشته ام، كمترنسبت به اين فيلم احساس ماليكت دارم. اشتباه نكنيد، من به همكاري در عروس جنازه افتخار مي كنم، اما واقعت اين است كه نوشتن داستان يك فيلم انيميشن بيشتر يك كار گروهي است. پس از كارولين تامپسن و پاملا پتلر، من سومين نويسنده اي بودم كه روي اين داستان كار كردم. وظيفه من اين بود كه نحوه ترسيم فيلمنامه روي استوري بورد را تعيين كنم. از اين جهت، نمي توانم اين فيلم را خيلي از آن خودم بدانم. اما كار زيادي مي طلبيد. اغلب مواقع استوري بورد صحنه هايي را كه قرار بود فيلم برداري شود، از لندن برايم مي فرستادند. يك روز يا حتي كمتر فرصت داشتم روي آن كار كنم. هر وقت هم كه سر صحنه مي رفتم، بيشتر وقتم صرف ديدن صحنه هايي مي شد كه قبلاً فيلمبرداري كرده بودند و يا درباره صحنه هايي كه قرار بود گرفته شود بحث مي كرديم. من آنجا بودم براي اين كه كمك كنم، پس هرچه از دستم برمي آمد انجام مي دادم. بيشتر از آن كه حس يك هنرمند را داشته باشم، حس مي كردم يك استادكار هستم.
نقدهاي بسيار خوبي بر عروس جنازه نوشته شده است. خيلي ها از من مي پرسند كه «اين فيلم براي بچه ها خيلي ترسناك نيست؟» واقعاً اين طور نيست. در اين فيلم از خون و خونريزي خبري نيست.

عروس جنازه در اسكريپت مگزين
 

اسكريپت مگزين به طور مفصل به عروس جنازه پرداخته و گفت و گويي هم با پاملا پتلر و كارولين تامپسن انجام داده است. راستش خودم هم نمي دانم كه كدام بخش را چه كسي و چه وقت نوشته است. اين طور كه از متن اسكريپت مگزين برمي آيد، كارولين (تامپسن) طرح داستاني را با جزئيات آن و پاملا(پتلر) هم اولين فيلمنامه را نوشت. كار من اين بود كه دستي به سر و گوش داستان بكشم. از آنجا كه اين فيلم زير نظر انجمن نويسندگان آمريكا نبود -كه معمولاً فيلم هاي انيميشن چنين وضعيتي دارند -ملاك مشخصي براي نحوه ذكر نام ما در عنوان بندي فيلم وجود نداشت و تصميم نهاي را خود استوديو گرفت.
يكي از نكات جالب و در عين حال عجيب همكاري در يك فيلم انيميشن اين است كه در همان مرحله توليد به تصويري مشخصي از كل فيلم مي رسيد. در تمام فيلم ها از جمله فيلم هاي زنده، هنگام تدوين تغييرات زيادي ايجاد مي شود. اما در مورد فيلمي انيميشني مانند عروس جنازه، آن چه در مرحله توليد مي بينيد، تفاوت هاي زيادي با فيلم نهايي ندارد. وقتي يك نما را فيلم برداري مي كنيد، ديگر كار تمام مي شود.
درس بزرگ ديگري كه با نوشتن فيلمنامه يك اثر انيميشني فرا مي گيريد، دست كشيدن از كنترل انحصاري بر هر كلمه كوچك است. حركت از صفحه به تصاوير مينياتوري به معناي عبور از ميان هنرمندان استوري بورد است كه اغلب راه هاي جديدي براي به تصوير كشيدن آن چه به هيچ عنوان به ذهنتان نمي رسد، پيدا مي كنند.
عروس جنازه دومين فيلم انيميشني است كه كار كرده ام. اولين فيلم تيتان پس از زمين بود. برخلاف تيتان كه تلفيقي از انيميشن سنتي، انيميشن كامپيوتري بود، عروس جنازه انيميشن قاب به قاب شبيه كابوس پيش از كريسمس، فيلم ديگر برتن است.

آيا عروس جنازه پاياني خوش دارد؟
 

عموماً در يك قصه پريان مثل اين بايد دقيقاً مشخص كنيد كه قهرمان داستان قرار است با كدام زن ازدواج كند. در آغاز فيلم همه چيز كاملاً‌ساده و روشن به نظر مي رسد. ويكتور و ويكتوريا همديگر را مي بينند و هر دو از اين كه مي بينند تا چه حد از هم خوششان مي آيد شگفت زده مي شوند. وقتي اولين بار عروس جنازه را مي بينيم، بيشتر به يك هيولا مي ماند، اما به سرعت متوجه مي شويم كه او بامزه و دوست داشتني است. عروس جنازه پوسيده شده، اما فاسد نيست. هر چه داستان جلوتر مي رفت، عروس جنازه بيش از پيش دوست داشتني مي شود. تا اين كه اين سؤال برايمان مطرح مي شود كه آيا بهتر نيست در پايان داستان ويكتور و عروس جنازه به هم برسند؟
راه حل، نه كوچك جلوه دادن عروس جنازه بلكه تقويت شخصيت ويكتوريا بود. هنگام بازنويسي فيلمنامه سعي كرديم به او بيشتر فرصت ابتكار عمل بدهيم (مثل فرار از خانه مجلل و درخواست كمك از شخصيت پاستور) و او را در شرايط نگران كننده تر قرار دهيم (عروسي با باركيس در آخرين لحظه ها اضافه شد).
در تمام مدت به هيچ عنوان نمي خواستيم از آن چه به داستان جنبه اي نامعمول مي داد صرف نظر كنيم. يك مثلث عاشقانه در فيلمي براي بچه ها كه هر سه شخصيت به يك اندازه مورد توجه هستند.
تصميم «عروس جنازه» در بازداشتن ويكتور از اين كه «شراب عمر ابدي» (كه در آخرين پيش نويس اضافه شد) را بنوشد، كمتر به خاطر نجات جان او (كه هرچه نباشد، مرگ آن قدر هم بد نيست) و بيشتر به اين خاطر است كه خود را در وجود ويكتوريا مي بيند. اين همان مسئله خواستن در برابر نياز است. به عقيده من بهتر است به بچه ها فيلمي را نشان دهيم كه در پايان آن همه چيز به خوبي حل و فصل مي شود، اما لزومي ندارد اين كار حتماً خيلي خوب انجام شود. تصور مي كنم صادقانه تر است كه نشان دهيم مي توان در يك زمان هم شاد بود و هم غمگين.

جان آگوست John August
 

جان آگوست در 1971 در بولدر ايالت كولورادو به دنيا آمد و در همين شهر بزرگ شد. از دانشگاه درك در دموانه ايالت آيوا در رشته روزنامه نگاري دانش آموخته شد و بعد دوره آموزشي پيتر استارك در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي (USC) را پشت سر گذاشت و با شيوه هاي توليد فيلم آشنا شد. سپس به يونيور سال رفت. در همين حال اولين فيلمنامه خود را نوشت؛ فيلمنامه اي بي نام اما آن قدر خوب كه باعث شد او بتواند يك كارگزار براي خود دست و پا كند. تجربه بعدي او دو اقتباس چطور مي توان كرم هاي سرخ كرده را خورد و A Wrinkle in Time بود كه بيشتر مضموني كودكانه داشتند. آگوست ناگهان خود را در موقعيتي ديد كه بيش از همه دوست داشت. مشكل اين بود كه او بيشتر به عنوان نويسنده اي كه در حوزه كودكان كار مي كند، شناخته شده بود. به گفته خودش، «جن ها، پري ها، كوتوله ها و كريسمس» تنها چيزهايي بودند كه به او پيشنهاد مي شد. اما آگوست مي خواست به حوزه اي تيره تر و بالغانه تر وارد شود،‌پبس در 1999 فيلمنامه بسيار دلشوره آور Go را بر مبناي فيلمنامه اي كوتاه به نام ايكس نوشت كه داستان آن درباره دختري بود كه در ايام كريسمس مي كوشد يك معامله مواد مخدر را با موفقيت انجام دهد. او براي آن كه اين داستان را به شكل يك فيلمنامه بلند درآورد، بايد آن را از نو بازنويسي مي كرد. ساختار فيلمنامه او مانند پالپ فيكشن ساخته كوئنتين تارانتينو بود. هرچند پالپ فيكشن نخستين فيلمي نبود كه از چنين ساختاري بهره مي برد، اما آگوست اذعان مي كند كه «بدون پالپ فيكشن هيچ وقت نمي توانستم Go را بسازم». فيلمنامه Go مورد پسند تهيه كننده ها و مديران اجرايي هاليوود قرار گرفت. آنها از او خواستند كه كار خود را به همين شكل ادامه دهد.
البته Go در گيشه چندان موفق نبود. فيلم در آوريل 1999 به نمايش درآمد و تنها چهار ميليون دلار فروخت. آگوست مي گويد: «مردم واقعاً اين فيلم را پسنديدند. براي همين وقتي فروش زيادي نكرد، خيلي هم ناراحت نشدم.»
پروژه بعدي او فيلم انيميشن تيتان: پس از زمين بود كه در سال 2000 به نمايش درآمد.
آگوست با فرشتگان چارلي (مك جي/ 2000) كه بازسازي مجموعه تلوزيوني موفق به همين نام بود، گام بلندتري برداشت و اين فيلم با بازي كامرون دياز، درو باريمور و لوسي ليو به موفقيت تجاري فراواني هم دست يافت.
موفقيت اين فيلم باعث شد كه او بيشتر جدي گرفته شود. بنابراين وقتي دو سال بعد،‌ آگوست نخستين نسخه دست نويس كتاب ماهي بزرگ را به كلمبيا برد و گفت: «من مي خواهم از روي اين كتاب فيلمنامه اي بنويسم»، آنها به راحتي جواب مثبت دادند. او مي گويد: «در هاليوود اگر يك كار انجام دادي، كار ديگري به تو پيشنهاد مي شود، صرفاً‌ به اين دليل كه تو با تعداد كارهايي كه انجام داده اي شناخته مي شوي، حتي اگر كارت با موفقيت تجاري همراه نباشد. اورسن ولز مي گويد: يك نويسنده براي آن كه موفق باشد نيازي ندارد تماشاگران را راضي كند، او بايد رضايت تهيه كننده را جلب كند. تا وقتي بتواني اين كار را انجام دهي، بيكار نخواهي ماند.»
ماهي بزرگ را تيم برتن كارگرداني كرد. فيلم در سال 2003 به نمايش درآمد و همان طور كه پيش بيني مي شد، به موفقيت زيادي دست يافت. در همان سال، آگوست داستان و فيلمنامه فرشتگان چارلي: سركوب كامل را نوشت كه دنباله اي بر فيلم فرشتگان چارلي بود. البته او براي اين فيلم نامزد دريافت تمشك طلايي بدترين فيلمنامه سال شد.
همكاري جان آگوست و تيم برتون در دو فيلم چارلي و كارخانه شكلات سازي (2005) و انيميشن عروس جنازه (2005) ادامه پيدا كرد كه فيلم اول بازسازي فيلم ويلي وونكا و كارخانه شكلات سازي (مل استوارت/ 1971) بود.
آگوست هر زمان و هرجا كه بتواند، مي نويسد. هر وقت ايده اي به ذهن او مي رسد، بايد فوري آن را روي كاغذ بياورد. خودش مي گويد: «معمولاً سكانس را به طور كامل نمي نويسم. صرفاً همان صحنه هايي را مي نويسم كه برايم جذابيت دارد.»
منبع: فيلم نگار شماره 41.