آسيب شناسى حرمت اساتيد و معلمان
آسيب شناسى حرمت اساتيد و معلمان
آسيب شناسى حرمت اساتيد و معلمان
نویسنده: سید حسین اسحاقی
جايگاه حرمت معلمان در فرهنگ ايرانى - اسلامى
همچنين با توجه به فرهنگ ايرانى - اسلامى درمى يابيم كه ارزش علم و معلم در اين فرهنگ بسيار بالاست. اسلام احترام گذاشتن به معلم را حق او مى داند و توصيه مى كند، حتى اگر امير باشيم، به احترام او از جاى برخيزيم و او را بزرگ بشماريم. سؤالى كه در اينجا مطرح است، اين است كه به رغم ارزش و اعتبارى كه اسلام براى معلم قائل شده است، تا چه اندازه علم آموزان به اين توصيه ها عمل مى كنند و در صورت پاسخ منفى، دلايل كم رنگ شدن احترام به اساتيد و معلمان و ريشه هاى اين امر را بايد در كجا جست و جو كرد؟
كم رنگ شدن ارزش ها
شغل پنداشتن معلمى
سهل انگارى نظام آموزشى
كم كارى خانواده ها در آموزش ارزش ها
(احمد شلبى، تاريخ آموزش در اسلام، ص 173)
جهانى سازى و تأثير فرهنگ هاى بيگانه
ماديات قرار گيرد و برنامه هاى آموزشى و پرورشى غربى و شرقى بر اساس سودجويى و رسيدن به نيازها و لذت هاى جسمى و دنيوى پى ريزى شود و اگر در اين جوامع، تربيت اخلاقى نيز مطرح شود، هدفش رسيدن به منافع زودگذر دنيوى است. اين ديدگاه بر فرهنگ ما نيز تأثير گذاشت و موجب شد كه از ارزش و اعتبار معلم كاسته شود و احترام و تكريم او كم كم فراموش گردد. امروزه در بسيارى از نقاط جهان جوانان بر ضد جوامع سنتى در حال شورش اند. آنان با پوشيدن لباس هاى عجيب و غريب و گوش دادن به موسيقى خاص خود و... مشكل بزرگى در آموزش و پرورش پديدمى آورند و از اين راه ها خواستار دگرگونى عميق در همه شئون زندگى اند. تأثير سوء اين فرآيند را مى توان در(محمد حسين يارمحمديان، تاثيرات جهانى شدن بر نظام تعليم و تربيت و خانواده، ص 30)
بسيارى از رفتارهاى دانش آموزان ديد. برخى از دانش آموزان ايرانى نيز به فرهنگ بومى و اسلامى خويش با ديده ترديد مى نگرند و از پاسداشت بسيارى از ارزش ها از جمله احترام گذاشتن به معلمان، سرباز مى زنند.
وجود منابع متعدد براى كسب دانش
به علت وقوع اين انقلاب در ارتباطات و گسترش فن آورى جديد، نوجوانان به شدت از فرهنگ هاى بيگانه تأثير پذيرفته اند و ارزش هاى بيگانه را كسب مى كنند و ارزش هاى خود را به مرور از ياد مى برند. همچنين از نظر علمى و آموزشى با وسايلى روبه رو هستند كه در برخى موارد، اطلاعات و دانش بيشترى نسبت به معلم در اختيار آنان قرار مى دهد. اين دگرگونى و زندگى ماشينى سبب شده است كه ارزش و احترام معلمان كه خود را با يافته هاى جديد هماهنگ نمى سازند، تا حدودى از بين برود.
ناهماهنگى ميان مراكز تربيتى و آموزشى
تجربه نشان داده است كه واگذارى آموزش ارزش ها به خانواده يا مساجد به تنهايى، نتيجه مطلوبى به بار نمى آورد و از آنجا كه اساس رفتار دانش آموز، معلم، هم سالان، پدر و مادر و ديگر افراد خانواده ؛ مدرسه و جامعه است؛ ارزش ها بايد به وسيله همه اين نهادها آموزش داده شود تا نبودن هماهنگى و هم خوانى ميان آنها، سبب ايجاد دوگانگى، تشكيك، تعارض و تضاد در دانش آموزان نشود.
بى توجهى به انتقال ارزش ها در مدارس
در حقيقت، نظام هاى آموزشى در دو سطح جهانى و محلى، به ميزان گسترده اى تعليم ارزش ها را ناديده گرفته و تلاش خود را به آموزش هاى شناختى، ابزارى و مهارت هاى فنى معطوف كرده اند. مراد از شناخت هاى ابزارى، دانستنى هايى است كه دانش آموزان را در راه كسب درآمد يارى مى كند. ولى تربيت ضمير و روح انسان كه ارزش ها هسته اصلى آن را تشكيل مى دهند، چنان ناديده انگاشته شده اند كه گويى تعليم ارزش ها در مقايسه با آموزش مواد درسى، امرى ثانوى و فرعى است يا به عهده نهادهاى ديگر مانند خانواده يا مساجد گذاشته شده است. به عبارت ديگر، امروزه تعليم و تربيت عملاً به آمادگى براى امتحانات و به تقويت ساده حافظه بدل شده است. بديهى است كه دست پروردگان اين نظام آموزشى كه از فضايل اخلاقى بى بهره اند، ارزش و احترام قابل توجهى براى معلم قائل نيستند.
آگاه نساختن به دانش آموزان از شأن معلم
روشن است كه علت توجه بيش از اندازه اسلام به احترام و تكريم معلم، ارزش و اعتبارى است كه براى علم و فوايد آن قائل است. متأسفانه ارزش و جايگاه علم، عالم و معلم در هيچ نظام آموزشى، به دانش آموزان تعليم داده نمى شود. روشن است كه اگر دانش آموزان با فلسفه احترام به معلم و تكريم او آشنايى داشته و از دلايل آن آگاه باشند، با رغبت و تمايل بيشترى به اين امر مى پردازند، ولى متأسفانه در هيچ دوره آموزشى، مقام معلم و اهميت و اعتبار وى به خوبى و از راه علمى، همراه با فلسفه و بايدها و نبايدهاى آن براى دانش آموزان تشريح نشده است تا آنان با پى بردن به اهميت و اعتبار معلم در احترام و تكريم او بكوشند. افزون بر اين، از آنجا كه به علت سياست هاى اشتباه و نادرست فرهنگى، سياسى و اقتصادى، امروزه ارزش پول و ثروت از علم و دانش بيشتر شده است، دانش آموزان گرايش چندانى به علم و دانش و صاحبان آن ندارند.
صلاحيت نداشتن برخى معلمان
(مهدى صانعى، پژوهشى در تعليم و تربيت، ص 387)
رعايت نكردن شئون معلمى از سوى معلمان
فراموشى عمل به علم
هر كس خود را پيشوا و الگوى مردم كند، لازم است قبل از ياد دادن و راهنمايى ديگران نخست به تعليم خود بپردازد و پيش از آنكه ديگران را به زبان تأديب كند بايد به روش و عمل خود آنان را تأديب كند. كسى كه خود را تعليم مى دهد و تربيت مى كند، سزاوار تكريم و احترام بيشترى از تعليم دهنده و تربيت كننده مردم است.
(آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ص 395)
و به قول آلكسيس كارل: »فقط كسانى مربى خوبى هستند كه به آنچه مى گويند، معتقد باشند و عمل كنند.« بر اين(قربانى زين العابدين، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 332)
اساس، معلمى موفق است كه خود، الگوى عملى دانش آموزان باشد. شايسته نيست كه آموزگار، دانش آموزان را از خلق و خويى نهى كند، درحالى كه خود به آن مبادرت مى ورزد يا از آنها بخواهد عملى را انجام دهند، ولى خودش به آن اقدام نكند. در اين حالت دانش آموزان به آموزش هاى او توجه نمى كنند و او را فردى شايسته احترام نمى دانند. بنابر پژوهش هاى برخى روان شناسان، شاگردان در بيشتر موارد از عمل معلم پيروى مى كنند نه از گفته او.
(على شريعتمدارى، تعليم و تربيت اسلامى، ص 118)
از آنجا كه برخى از معلمان تنها به حرف بسنده مى كنند و به علم و دانشى كه آموزش داده اند عمل نمى كنند، مورد انتقاد بسيارى از دانش آموزان قرار مى گيرند و از احترام به ايشان كاسته مى شود.
كم توجهى رسانه هاى جمعى به منزلت معلم
راهكارهاى اصلاحى
مدرسه نيز مى تواند با آموزش مستقيم، ارزش هايى مانند: مسئوليت پذيرى، احترام به حقوق ديگران، همكارى، صداقت، شجاعت و مهارت هاى ارتباطى را به دانش آموزان منتقل كند. اين آموزش ها مى تواند در خلال دروس گوناگون يا از راه اردوها و فعاليت هاى فوق برنامه به اين هدف مهم جامعه عمل بپوشاند و معلمان نيز خود براى حفظ شأن و منزلت معلمى بكوشند و عمل به علم را فراموش نكنند تا الگوى قابل احترامى براى دانش آموزان باشند. افزون بر اين، معلم بايد سطح دانش خود را به جديدترين و روزآمدترين اطلاعات دنيا مجهز كند و در عين حال ارزش والاى فرهنگ خود را در برخورد با فرهنگ هاى ديگر از دست ندهد و با شناخت دقيق از فرهنگ بومى و اسلامى و ساختن يك زيربناى فرهنگى مناسب، بر خودباختگى خود و دانش آموزان غلبه كند. بدين ترتيب، از تحقير و تهديد فرهنگ غنى اسلامى و ايرانى جلوگيرى مى شود و با پاى بندى به ارزش هاى والاى آن، احترام و تكريم معلمان به عنوان يكى از مصداق هاى ارزشى اين فرهنگ مانند گذشته در جامعه افزايش خواهد يافت. البته هماهنگى ميان همه نهادها براى دست يابى به اين هدف، بيش از پيش ضرورى است. بى شك، اگر تمام اين گروه ها در يك جهت بايستند و توان و نيروى خود را به سوى هدف معينى به كار گيرند، سريع تر و بهتر مى توانند به اهداف متعالى و ارزشى خود دست يابند.
(زهرا صباغيان، برگرفته از: چرا دانش آموزان مانند گذشته براى معلمان خود احترام قائل نيستند، صص 29-18)
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}