آسيب شناسى حرمت اساتيد و معلمان

در لغت نامه دهخدا واژه »احترام« به معناى حرمت داشتن، بزرگ داشتن، بزرگ داشت و پاسداشت آمده است و براى »حرمت« نيز معناى منزلت، قدر، بزرگى، مرتبت و عظمت بيان شده است. بدين ترتيب، مى توان احترام گذاشتن را به معنى بزرگ داشتن، قدر و منزلت و مرتبت و عظمت قائل شدن و پاس داشتن دانست. با نگاه به فرهنگ هاى گوناگون درمى يابيم كه ديدگاه هر فرد درباره جهان و هستى و اعتبارى كه براى هر چيزى قائل است ؛ سبب احترام او به برخى براى امور و بى توجهى او به ديگر امور مى شود.
پنجشنبه، 14 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسيب شناسى حرمت اساتيد و معلمان

آسيب شناسى حرمت اساتيد و معلمان
آسيب شناسى حرمت اساتيد و معلمان


 

نویسنده: سید حسین اسحاقی




 

جايگاه حرمت معلمان در فرهنگ ايرانى - اسلامى
 

در لغت نامه دهخدا واژه »احترام« به معناى حرمت داشتن، بزرگ داشتن، بزرگ داشت و پاسداشت آمده است و براى »حرمت« نيز معناى منزلت، قدر، بزرگى، مرتبت و عظمت بيان شده است. بدين ترتيب، مى توان احترام گذاشتن را به معنى بزرگ داشتن، قدر و منزلت و مرتبت و عظمت قائل شدن و پاس داشتن دانست. با نگاه به فرهنگ هاى گوناگون درمى يابيم كه ديدگاه هر فرد درباره جهان و هستى و اعتبارى كه براى هر چيزى قائل است ؛ سبب احترام او به برخى براى امور و بى توجهى او به ديگر امور مى شود.
همچنين با توجه به فرهنگ ايرانى - اسلامى درمى يابيم كه ارزش علم و معلم در اين فرهنگ بسيار بالاست. اسلام احترام گذاشتن به معلم را حق او مى داند و توصيه مى كند، حتى اگر امير باشيم، به احترام او از جاى برخيزيم و او را بزرگ بشماريم. سؤالى كه در اينجا مطرح است، اين است كه به رغم ارزش و اعتبارى كه اسلام براى معلم قائل شده است، تا چه اندازه علم آموزان به اين توصيه ها عمل مى كنند و در صورت پاسخ منفى، دلايل كم رنگ شدن احترام به اساتيد و معلمان و ريشه هاى اين امر را بايد در كجا جست و جو كرد؟

كم رنگ شدن ارزش ها
 

امروزه ارزش و اعتبار بسيارى از فضيلت هاى اخلاقى به ويژه در ميان جوانان و نوجوانان كم رنگ شده است. دلايل اين امر فراوان است كه در اين بحث نمى گنجد و ما فقط به نتايج آن مى پردازيم. متأسفانه، امروزه برخى از جوانان و نوجوانان بسيارى از ارزش ها را ناديده مى گيرند و كسانى را نيز كه به رعايت اين ارزش ها مى پردازند، مورد تمسخر قرار مى دهند. براى مثال، زمانى سلام كردن و احترام گذاشتن به بزرگ ترها ارزش به شمار مى آمد، ولى اكنون نه تنها برخى جوانان اين ارزش را پاس نمى دارند، بلكه رعايت اين ارزش از سوى ديگران را نوعى خودشيرينى و چاپلوسى مى شمارند. در نتيجه، احترام معلم از ديد آنان امرى بيهوده، كم ارزش و كار دانش آموزان چاپلوس است.

شغل پنداشتن معلمى
 

امروزه برخى از دانش آموزان، نگاهى ابزارى به معلم دارند و چون آموزش خود را شغل آموزگاران مى دانند، دليلى براى احترام نهادن به آنان نمى بينند. به نظر آنان معلمان در مقابل آموزش پول مى گيرند و وظيفه دارند در هر شرايطى اين كار را انجام دهند و نبايد انتظار احترام از ديگران را داشته باشند. به عقيده آنها وقتى كسى براى انجام دادن كارى پول مى گيرد، احترام گذاشتن به او و تكريم و تعظيم او كارى بى معنا و بى فايده است. حال آنكه اگر معلمى را شغلى معمولى بيانگاريم، باز هم توجيه خوبى براى بى اعتنايى نسبت به مقام او نخواهيم داشت.

سهل انگارى نظام آموزشى
 

از آنجا كه نظام آموزشى كشور براى برخورد با دانش آموزانى كه به معلمان خود بى احترامى مى كنند، برنامه خاصى ندارد، دانش آموزان گستاخ و بى انضباط به درستى تنبيه نمى شوند و به قدرنشناسى هاى خود ادامه مى دهند. به عبارت ديگر، نظام تربيتى مدرسه و نظام آموزشى، برنامه درستى براى ارشاد و راهنمايى اين افراد ندارد و نه تنها آنها را متنبه نمى سازد، بلكه جرى تر مى كند و زمينه بى احترامى را براى ديگران فراهم مى آورد، كه اين امر به معناى وجود نقصى آشكار در نظام آموزشى كشور است.

كم كارى خانواده ها در آموزش ارزش ها
 

كودك آيينه تمام نماى خانواده خويش است. هرگونه رفتارى در قلب و جان كودك نقش مى بندد و او نيز آن را منعكس مى كند. تربيت اخلاقى نيز فقط در مدرسه صورت نمى گيرد، بلكه بايد با كودك از روز زبان گشودن و زبان فهميدن به تمرين پرداخت. پيداست كه نخست كسانى اين وظيفه را بر عهده دارند كه با كودك زندگى مى كنند و پيوسته با اويند. آنان با كردار، گفتار و روش خود در كودك اثر مى گذارند.

(احمد شلبى، تاريخ آموزش در اسلام، ص 173)
 

بنابراين، آموزش رعايت ارزش هاى اجتماعى و اخلاقى بايد از خانواده شروع شود و در مدرسه ادامه يابد، ولى متاسفانه، بسيارى از والدين اين ارزش ها را ناديده مى گيرند و آموزش هاى كافى را در اين زمنيه به فرزندانشان نمى دهند. در برخى خانواده ها نيز فرزندسالارى حاكم است و فرزندان با آداب اجتماعى و دينى آشنا نمى شوند و نه تنها اين اصول را در خانه رعايت نمى كنند، بلكه در مدرسه نيز به آن توجه ندارند. افزون بر اين، بسيارى از والدين در برخوردهايى كه ميان معلمان و فرزندانشان پيش مى آيد، بدون توجه به حقيقت جانب فرزندانشان را مى گيرند. اين جانب دارى، ديوار كوتاه حرمت معلمان را ويران تر مى كند و به كم رنگ تر شدن احترام معلمان مى انجامد.

جهانى سازى و تأثير فرهنگ هاى بيگانه
 

پيشرفت سريع و توسعه بى نظير علوم طبيعى در غرب، با همه فوايد مادى كه براى انسان ها در برداشت، متضمن پاره اى آثار تلخ معنوى و انحراف هاى فكرى نيز بود. جدا شدن دين از علم موجب شد كه علم به طور كامل در خدمت(زين العابدين قربانى، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 35)
ماديات قرار گيرد و برنامه هاى آموزشى و پرورشى غربى و شرقى بر اساس سودجويى و رسيدن به نيازها و لذت هاى جسمى و دنيوى پى ريزى شود و اگر در اين جوامع، تربيت اخلاقى نيز مطرح شود، هدفش رسيدن به منافع زودگذر دنيوى است. اين ديدگاه بر فرهنگ ما نيز تأثير گذاشت و موجب شد كه از ارزش و اعتبار معلم كاسته شود و احترام و تكريم او كم كم فراموش گردد. امروزه در بسيارى از نقاط جهان جوانان بر ضد جوامع سنتى در حال شورش اند. آنان با پوشيدن لباس هاى عجيب و غريب و گوش دادن به موسيقى خاص خود و... مشكل بزرگى در آموزش و پرورش پديدمى آورند و از اين راه ها خواستار دگرگونى عميق در همه شئون زندگى اند. تأثير سوء اين فرآيند را مى توان در(محمد حسين يارمحمديان، تاثيرات جهانى شدن بر نظام تعليم و تربيت و خانواده، ص 30)
بسيارى از رفتارهاى دانش آموزان ديد. برخى از دانش آموزان ايرانى نيز به فرهنگ بومى و اسلامى خويش با ديده ترديد مى نگرند و از پاسداشت بسيارى از ارزش ها از جمله احترام گذاشتن به معلمان، سرباز مى زنند.

وجود منابع متعدد براى كسب دانش
 

امروزه، بسيارى از افراد بشر از طريق برنامه هاى راديويى و تلويزيونى و ديگر دستگاه هاى ارتباطى به كسب دانش مى پردازند و تحت تأثير آنها قرار مى گيرند و اين در حالى است كه در گذشته فقط معلمان، منبع كسب علم و دانش بودند. امروزه دانش آموزان در جهان ارتباطات و در شرايط كنونى و در پرتو وسايل ارتباطى مانند رايانه، اينترنت، ماهواره و... در اسرع وقت مى توانند از جديدترين اطلاعات علمى آگاه شوند. افزون بر اين استفاده از مكتوبات نيز جاى خود را دارد.
به علت وقوع اين انقلاب در ارتباطات و گسترش فن آورى جديد، نوجوانان به شدت از فرهنگ هاى بيگانه تأثير پذيرفته اند و ارزش هاى بيگانه را كسب مى كنند و ارزش هاى خود را به مرور از ياد مى برند. همچنين از نظر علمى و آموزشى با وسايلى روبه رو هستند كه در برخى موارد، اطلاعات و دانش بيشترى نسبت به معلم در اختيار آنان قرار مى دهد. اين دگرگونى و زندگى ماشينى سبب شده است كه ارزش و احترام معلمان كه خود را با يافته هاى جديد هماهنگ نمى سازند، تا حدودى از بين برود.

ناهماهنگى ميان مراكز تربيتى و آموزشى
 

مسئوليت آموزش و نهادينه سازى ارزش ها، وظيفه همه نيروهاى تربيتى جامعه، يعنى خانواده، مدرسه و نهادهاى گوناگون اجتماعى، مانند نهادهاى سياسى، ادارى و تبليغاتى است. البته نبايد اهداف و فعاليت هاى اين نيروهاى تربيتى با يكديگر هماهنگ باشد تا فعاليت نهادهاى اجتماعى در تقابل يا تضاد با فعاليت هاى مدارس قرار نگيرد.
تجربه نشان داده است كه واگذارى آموزش ارزش ها به خانواده يا مساجد به تنهايى، نتيجه مطلوبى به بار نمى آورد و از آنجا كه اساس رفتار دانش آموز، معلم، هم سالان، پدر و مادر و ديگر افراد خانواده ؛ مدرسه و جامعه است؛ ارزش ها بايد به وسيله همه اين نهادها آموزش داده شود تا نبودن هماهنگى و هم خوانى ميان آنها، سبب ايجاد دوگانگى، تشكيك، تعارض و تضاد در دانش آموزان نشود.

بى توجهى به انتقال ارزش ها در مدارس
 

فقط والدين نيستند كه تحت تأثير فرهنگ فرزندسالارى، دانش آموزان را به حال خود رها كرده و دست از آموزش ارزش ها و اخلاق به آنها كشيده اند، بلكه برخى از مدارس امروزى نيز بيشتر از هر چيز به آموزش علوم، فنون و مفاهيم مى پردازند و در بسيارى از موارد آموزش هاى اخلاقى و اجتماعى را ناديده مى گيرند و با كم توجهى و بى مهرى از كنار آن مى گذرند. همين امر سبب شده كه دانش آموزان به ارزش هاى اخلاقى از جمله احترام به معلم بى توجه باشند. اين در حالى است كه در زمان هاى قديم، آموزش كتاب هاى اخلاق و آداب اجتماعى از مهم ترين و اصلى ترين مقولات آموزشى به شمار مى آمد.
در حقيقت، نظام هاى آموزشى در دو سطح جهانى و محلى، به ميزان گسترده اى تعليم ارزش ها را ناديده گرفته و تلاش خود را به آموزش هاى شناختى، ابزارى و مهارت هاى فنى معطوف كرده اند. مراد از شناخت هاى ابزارى، دانستنى هايى است كه دانش آموزان را در راه كسب درآمد يارى مى كند. ولى تربيت ضمير و روح انسان كه ارزش ها هسته اصلى آن را تشكيل مى دهند، چنان ناديده انگاشته شده اند كه گويى تعليم ارزش ها در مقايسه با آموزش مواد درسى، امرى ثانوى و فرعى است يا به عهده نهادهاى ديگر مانند خانواده يا مساجد گذاشته شده است. به عبارت ديگر، امروزه تعليم و تربيت عملاً به آمادگى براى امتحانات و به تقويت ساده حافظه بدل شده است. بديهى است كه دست پروردگان اين نظام آموزشى كه از فضايل اخلاقى بى بهره اند، ارزش و احترام قابل توجهى براى معلم قائل نيستند.
آگاه نساختن به دانش آموزان از شأن معلم
روشن است كه علت توجه بيش از اندازه اسلام به احترام و تكريم معلم، ارزش و اعتبارى است كه براى علم و فوايد آن قائل است. متأسفانه ارزش و جايگاه علم، عالم و معلم در هيچ نظام آموزشى، به دانش آموزان تعليم داده نمى شود. روشن است كه اگر دانش آموزان با فلسفه احترام به معلم و تكريم او آشنايى داشته و از دلايل آن آگاه باشند، با رغبت و تمايل بيشترى به اين امر مى پردازند، ولى متأسفانه در هيچ دوره آموزشى، مقام معلم و اهميت و اعتبار وى به خوبى و از راه علمى، همراه با فلسفه و بايدها و نبايدهاى آن براى دانش آموزان تشريح نشده است تا آنان با پى بردن به اهميت و اعتبار معلم در احترام و تكريم او بكوشند. افزون بر اين، از آنجا كه به علت سياست هاى اشتباه و نادرست فرهنگى، سياسى و اقتصادى، امروزه ارزش پول و ثروت از علم و دانش بيشتر شده است، دانش آموزان گرايش چندانى به علم و دانش و صاحبان آن ندارند.

صلاحيت نداشتن برخى معلمان
 

روشن است كه هر كسى لياقت تصدى مقام والاى معلمى را ندارد و نمى تواند از عهده اين مسئوليت سنگين برآيد. »هر كس شغل شريف معلمى را پيشه كند، بايد در اعمال و گفتار خود، رسول خدا9 را سرمشق خويش قرار دهد و سنگينى اين مسئوليت را تحمل كند و چنانچه نتواند از عهده آن برآيد، بايد از تصدى آن خوددارى كند. چه بسا افرادى كه براى احراز اين شغل شريف آمادگى ندارند، ولى براى ارتزاق به آن مى پردازند و معلوم است كه در اين صورت، چنان كه بايد و شايد به وظيفه خود عمل نمى كنند و آن را به نحو شايسته انجام نمى دهند«.

(مهدى صانعى، پژوهشى در تعليم و تربيت، ص 387)
 

معلمانى كه در راه آموختن علم و دانش به دانش آموزان، به چيزى بيشتر از وظيفه عادى خود اعتقاد ندارند يا فقط از بد حادثه و از سر اجبار به معلمى روى آورده اند، با معلم ستوده شده در فرهنگ اسلامى بسيار فاصله دارند. متأسفانه برخى از معلمان آن طور كه بايد و شايد، با اصول تربيتى آشنا نيستند و در واكنش به برخوردها يا سوءتفاهم هايى كه گاهى با كوچك ترين توضيح و تحمل رفع خواهد شد، رفتارهايى دور از شأن خود انجام مى دهند كه سبب ايجاد شكاف ميان آنان و دانش آموزان مى گردد.معلمى كه رفتارهاى صحيح و درست اخلاقى و ارزشى را نياموخته باشد، در مقابل رفتارهاى نامناسب و ناهنجارى هاى دانش آموزان نمى تواند واكنش صحيح و اصولى از خود نشان دهد. بايد اعتراف كرد كه برخورد بد و ناصحيح اين گونه معلمان تا حدودى از احترام دانش آموزان به معلمان كاسته است.

رعايت نكردن شئون معلمى از سوى معلمان
 

معلمى كه براى تأمين معاش خود و خانواده اش افزون بر خدمت موظف در محيط مدرسه، مجبور است ساعت هاى متمادى در مراكز آموزشى ديگر اضافه كار مى كند و صبح روز بعد با خستگى ذهنى و فكرى وارد كلاس شود، نمى تواند معلم مقتدر، مطلع و محبوبى براى دانش آموزان باشد. بى ترديد، كار كردن عيب نيست و تلاش شرافتمندانه براى تأمين معاش امرى مقبول و پسنديده است، ولى اشتغال به هر كارى در شأن و منزلت معلمان نيست. معلمى كه براى گذراندن امور زندگى دست به هر كارى مى زند تا پول بيشترى به دست آورد، وجهه خود را زير سؤال مى برد. لازم است معلم عظمت مقام خود را حفظ كند و خود را در اجتماع و نزد دانش آموزان معزز و محترم بدارد. براى نيل به اين موقعيت بايد رفتار معلم متناسب با موازين علمى و مقام والايش باشد. هنگامى كه معلم مراقب اعمال و رفتار خود باشد و كارهايش را بر اساس موازين عقلانى و انسانى انجام دهد، بدون شك در شاگردانش تأثير دارد و آنها ضمن احترام به وى از او پيروى خواهند كرد.

فراموشى عمل به علم
 

اميرمؤمنان على7 مى فرمايد:
هر كس خود را پيشوا و الگوى مردم كند، لازم است قبل از ياد دادن و راهنمايى ديگران نخست به تعليم خود بپردازد و پيش از آنكه ديگران را به زبان تأديب كند بايد به روش و عمل خود آنان را تأديب كند. كسى كه خود را تعليم مى دهد و تربيت مى كند، سزاوار تكريم و احترام بيشترى از تعليم دهنده و تربيت كننده مردم است.
(آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ص 395)
و به قول آلكسيس كارل: »فقط كسانى مربى خوبى هستند كه به آنچه مى گويند، معتقد باشند و عمل كنند.« بر اين(قربانى زين العابدين، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 332)
اساس، معلمى موفق است كه خود، الگوى عملى دانش آموزان باشد. شايسته نيست كه آموزگار، دانش آموزان را از خلق و خويى نهى كند، درحالى كه خود به آن مبادرت مى ورزد يا از آنها بخواهد عملى را انجام دهند، ولى خودش به آن اقدام نكند. در اين حالت دانش آموزان به آموزش هاى او توجه نمى كنند و او را فردى شايسته احترام نمى دانند. بنابر پژوهش هاى برخى روان شناسان، شاگردان در بيشتر موارد از عمل معلم پيروى مى كنند نه از گفته او.
(على شريعتمدارى، تعليم و تربيت اسلامى، ص 118)
از آنجا كه برخى از معلمان تنها به حرف بسنده مى كنند و به علم و دانشى كه آموزش داده اند عمل نمى كنند، مورد انتقاد بسيارى از دانش آموزان قرار مى گيرند و از احترام به ايشان كاسته مى شود.

كم توجهى رسانه هاى جمعى به منزلت معلم
 

راديو، تلويزيون، مطبوعات و به طور كلى رسانه هاى جمعى، در افزايش يا كاهش منزلت معلمان مؤثرند؛ زيرا اين رسانه ها، قدرت فراوانى در تغيير ذائقه فرهنگى، علمى، اقتصادى، اجتماعى و اخلاقى هر جامعه دارند. آنها مى توانند با نكوداشت مقام معلم، اثر فراوانى بر جامعه بگذارند. متأسفانه، در سال هاى اخير هيچ يك از قهرمانان محبوب و موفق كارهاى راديويى و تلويزيونى يا مطبوعاتى نقش معلم را ايفا نكرده اند و دست اندركاران اين رسانه ها ترجيح داده اند كه قهرمانان آنها، دكتر، مهندس، سرمايه دار، تاجر،مدير و مانند آن باشد و اگر هم در كارى به معلمان پرداخته اند، چنان غيرتخصصى و به دور از واقعيت بوده كه كمكى به پاسداشت مقام معلم نكرده است. به يقين پرداختن رسانه ها به مقام و منزلت معلمى مى تواند تا حدودى به بازگرداندن احترام به آنان كمك كند.

راهكارهاى اصلاحى
 

خانواده ها در تربيت فرزندان نقش بيشترى برعهده دارند و مى توانند در تبيين نقش و جايگاه معلم به فرزندان خود نقش مؤثرى داشته باشند. به طورى كه دانش آموزان بياموزند احترام ايشان به معلم به سبب زحمت او براى آموزش علم است و ارزش علم آن قدر زياد است كه بايد به آموزش دهنده احترام بگذارند.
مدرسه نيز مى تواند با آموزش مستقيم، ارزش هايى مانند: مسئوليت پذيرى، احترام به حقوق ديگران، همكارى، صداقت، شجاعت و مهارت هاى ارتباطى را به دانش آموزان منتقل كند. اين آموزش ها مى تواند در خلال دروس گوناگون يا از راه اردوها و فعاليت هاى فوق برنامه به اين هدف مهم جامعه عمل بپوشاند و معلمان نيز خود براى حفظ شأن و منزلت معلمى بكوشند و عمل به علم را فراموش نكنند تا الگوى قابل احترامى براى دانش آموزان باشند. افزون بر اين، معلم بايد سطح دانش خود را به جديدترين و روزآمدترين اطلاعات دنيا مجهز كند و در عين حال ارزش والاى فرهنگ خود را در برخورد با فرهنگ هاى ديگر از دست ندهد و با شناخت دقيق از فرهنگ بومى و اسلامى و ساختن يك زيربناى فرهنگى مناسب، بر خودباختگى خود و دانش آموزان غلبه كند. بدين ترتيب، از تحقير و تهديد فرهنگ غنى اسلامى و ايرانى جلوگيرى مى شود و با پاى بندى به ارزش هاى والاى آن، احترام و تكريم معلمان به عنوان يكى از مصداق هاى ارزشى اين فرهنگ مانند گذشته در جامعه افزايش خواهد يافت. البته هماهنگى ميان همه نهادها براى دست يابى به اين هدف، بيش از پيش ضرورى است. بى شك، اگر تمام اين گروه ها در يك جهت بايستند و توان و نيروى خود را به سوى هدف معينى به كار گيرند، سريع تر و بهتر مى توانند به اهداف متعالى و ارزشى خود دست يابند.
(زهرا صباغيان، برگرفته از: چرا دانش آموزان مانند گذشته براى معلمان خود احترام قائل نيستند، صص 29-18)



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط