نویسنده: علیرضا صدر
 
مسئلۀ اقتصاد و عدالت اقتصادی در نزد امیرمؤمنان (علیه السلام) اگر نگوییم اولویت اول، باید اذعان داشت که جزو اولین اولویت های مورد نظر ایشان در آیین زمامداری می باشد. که امام (علیه السلام) جان مبارک خود را نیز در این راه فدا کردند.
این نکته قابل توجه است که هدف ادیان الهی در سطح اجتماع، چیزی جز برپا داری عدالت نبوده است و اسلام – بطور خاص – گردش عادلانۀ مال را در سطوح مختلف جامعه از آشکارترین مظاهر حضور دین در جامعه برمی شمرد. و بر همین اساس بزرگترین مشکل انسان در طول تاریخ ظلم اقتصادی می داند.
این تحقیق کوشیده است تا به بررسی روش امام (علیه السلام) در اصلاح و تدوین ساختار اقتصادی و همچنین راهکارهای امام (علیه السلام) در اجرای عدالت اقتصادی و نیز روش ایشان در فرهنگ سازی عمومی در جامعه و تدوین آیین نامۀ حکومتی برای والیان بپردازد.
 

کلید واژه ها:
 

ساختار حکومتی: اصلاح ساختاری – اقتصادی، فرهنگ سازی عمومی، فرهنگ سازی حکومتی، اقتصاد، عدالت، بیت المال، وقف.

نیم نگاهی به دوران خلفا
 

در ابتدا لازم است نگاهی گذرا به جریان دوران خلیفۀ سوم و گذری بر اوضاع اجتماعی – اقتصادی شهر مدینه داشته باشیم. مدینه به علت جنگ های طولانی در ابتدای هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بوجود آمدن بار مضاعف مصرفی بر آن به موجب هجرت مهاجران به سختی می توانست نیازهای شهر را برآورد و مردم آن در تنگنا و سختی معیشت قرار داشتند. اما در زمان خلیفۀ دوم و توسعۀ قلمرو حکومت اسلامی و فتوحات مسلمین، سیل غنائم و اموال به سوی آنها سرازیر شد.
خلیفۀ دوم در تقسیم غنائم روش دیوانی در پیش گرفت و از همۀ مسلمین ثبت نام کرد و براساس سابقه، حضور در میدان های نبرد و قرابت با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای هر کس مستمرّی مشخص کرد. این رویه باعث ایجاد شکاف طبقاتی وسیع و بسیار شدید بین مردم رشد و اختلاف طبقاتی گسترده ای را به وجود آورد. (1)
از سوی دیگر، باعث شد روحیۀ تکثّرگرایی در مسلمین با سابقه تقویت گردد و کسانی که روزی از بذل جان و مال خویش در رکاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فروگذار نبودند، اکنون به فکر مال و ثروت باشند. «روزی به دو گونه است یکی آنکه تو در جستجویش هستی و دیگر آنکه در جستجوی توست، پس اگر تو به سویش نروی به سویت آید. پس در یک روز به اندازۀ یکسان تلاش مکن و خود را به رنج و زحمت میفکن. کفایت کند تو را هر روز تلاش آن روز، پس اگر آن سال از عمرت باشد قطعاً خداوند تعالی از هر روز سهمیه ات را بخشد وگرنه برای چه تلاش کنی و اندوه خوری؟ بدانکه هیچ کس روزی تو را نخورد.» در چنین اوضاع و احوالی، خلیفۀ سوم بر مسند قدرت تکیه زد. حال آنکه سن او را در این هنگام حدود 79 سال – حداقل – ذکر کرده اند، که این امر خود گواه بر ضعف جسمانی وی است. (2)
در زمان خلیفۀ سوم، بنی امیه به قدرت رسیدند و او که با ایشان قرابت داشت، بیشتر مشاوران خود را از میان آنها برگزید و آنان را در پست های کلیدی قرار داد. از میان تمام مسلمین، تنها خویشان رازدار و یاور او بودند و پایه های حکومت بر دوش شان بود. در حقیقت خلیفه، عبارت بود از، لباس عثمان و اندیشه های مروان بن حکم.
او حتّی در صحبت کردن هم، اختیار انتخاب الفاظ را نداشت. گویی از قبل، کلمات را به او تلقین می کردند. (3)
قبیله گرایی، اشرافی گری مفرط و عدم اجرای حدود الهی از مختصات بارز دوران خلافت او بود.
خلیفۀ سوم در بذل و بخشش از بیت المال، به قدری به اسراف گرایید که خزانه دار وی در اعتراض کلیدهای خزانه را بر منبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آویخت و از مقام خود کناره گیری کرد.
رفتار او با منتقدین و یاران راستین پیامبر اکرم که از سر صدق و راستی لب به انتقاد می گشودند، بسیار ناروا و چیزی جز تبعید و خشونت نبود.
- ابوذر آن یار راستین پیامبر که به لحاظ گفتار بسیار جسور و صریح بود، سرانجامی نداشت جز جان باختن در ربذه، حال آنکه، بنا بر شهادت امام علی (علیه السلام) او با تقوا و راستگو بود. امام درباره او می فرمایند:
«ای اباذر به راستی تو برای خدا به خشم آمدی پس به همو امید دار، اینان از تو به دنیایشان ترسیدند و تو بخاطر دینت از آنان بیم ناکی...» (4)
- به دستور خلیفه، عمّار را چنان زدند که از هوش رفت و نماز روزانه اش فوت شد. (5)
- ابن مسعود با دستور او دربارۀ جمع آوری قرآن مخالفت کرد. دستور داد، بردگانش او را کتک زده، دنده هایش را شکستند و سپس سهم او را از بیت المال قطع نمود. (6)
اینها همه و از سویی دیگر، فساد اداری و بخشش های ناروا، به گونه ای دامن گسترد که عثمان، شورشی عظیم را در مقابل خود دید که سرانجام به قتل او انجامید.
دارایی عثمان را در هنگام مرگ، مبلغ یک میلیون و یکصد و پنجاه هزار دینار طلا و ارزش املاک او را حدود یکصد هزار دینار و مقدار زیادی گاو و گوسفند و شتر و احشام نوشته اند. (7)
امام علی (علیه السلام) در مورد او فرمود:
«تا سرانجام سومین از آن باند به خلافت برخاست، در حالیکه باد نخوت به غبغب افکنده و هدفی جز کامجویی از خلافت در سر نپرورده بود. به همراه او فامیلش به غارت بیت المال پرداختند و چون شتری که در گیاه بهاران در آمده، مال خدا را بر باد دادند. تا آن روز که رشته هایش گسست و کردار ناشایست اش گریبانش گرفت و غوطه وری در نعمت، طغیان در بهره وری و سوءاستفاده از اموال عمومی هلاکش ساخت.» (8)
امام علی (علیه السلام) در چنین شرایطی حکومت را بر خود می دید. چنانکه خود می فرماید:
«پس از قتل عثمان انبوه مردمان رنج دیده چون یال کفتار از هر سو به خانه ام ریختند، آن چنان که بازویم شکست و ردایم دریده گشت. آنان به فشردگی گوسفندان گرگ زده، گرداگردم را گرفتند و زمام امور خود را به سویم افکندند و سرانجام خلافت را بر من تحمیل کردند.» (9)
لذا امام علی (علیه السلام) برای سامان دادن به اوضاع بی سامان، اولین قدم را اجرای اصلاحات همه جانبه و متوازن می دانست. در این مقال، اصلاحات اقتصادی امام (علیه السلام) را در سه بعد مورد بررسی قرار می دهیم:
1- فرهنگ سازی عمومی (بعد فرهنگی)
2- اصلاح ساختارهای حکومت (بعد تربیتی)
3- اصلاحات اقتصادی (بعد اقتصادی)

1- فرهنگ سازی عمومی
امام (علیه السلام) در این روش به دو جنبۀ هدفمند را دنبال می کند. ابتدا با پند و موعظه – که سراسر نهج البلاغه حاوی این فرهنگ سازی است – به تبیین مسائل مختلف می پردازند.
دوم، الگوسازی است که توسط شخص امام (علیه السلام)، سلوک ایشان و حسن انتخاب کارگزاران، به جامعه عرضه می شود.
در زمینه این فرهنگ سازی ذیلاً به مواردی اشاره می شود:
الف) دنیا
با توجه به وضعیت پیش آمده که شرح آن رفت، نهج البلاغه سرشار از نهی مردم از دنیازدگی، تعریف همه جانبۀ دنیا و مرگ آگاهی است.
«... پس در دنیا توشه برگیرید تا خود را در فردای قیامت در امان دارید...» (10)
 

اشارت به عمر کوتاه و گذران دنیا
 

«آگاه باشید که بساط دنیا برچیده شده و زنگ پایان آن به صدا درآمده و خوبیهای آن ناپدید گشته و به سرعت پشت کرده و ساکنانش را به نابودی کشانده و همسایگانش را به سوی مرگ پیش رانده است. شیرینی های آن تلخ شده و زلال آن تیره و متعفن گشته و از آن جز ته مانده ای باقی نمانده و یا قطره آب از شن چکیده ای که تشنه کامان را سیراب ننماید.» (11)

اشارت به شناخت و ماهیت دنیا
 

«دنیا چون مار خوش خط و خالی است که ظاهرش نرم و زیباست و باطنش پر از زهر کشنده. نادان فریب خورد و بدان روی آورد ولی عاقل فهمیده از آن گریزد.» (12)
«می فریبد و زیان می رساند و می گذرد. خدا دنیا را پاداشی نپسندید برای دوستانش و نه کیفری برای دشمنانش، مردم دنیا چون کاروانند، تا بار افکنند کاروانسالارشان بانگ بر آنان زند که تا بار بندند و برانند.» (13)

بهره مندی از دنیا و کفایت به آن چه روزی انسان است
 

«به کم بسنده باید کرد و به این و آن روی نیاورد. آن را که نصیبش اندک است، اگرچه تلاش فراوان کند بیشتر ندهند.» (14)

دنیای ناپایدار وسیلۀ آزمایش و عذاب الهی
 

«[خداوند] دنیا را برایتان چنین وصف کرد که سپری شدنی، بی اعتبار و ناپایدار است. پس از آنچه چشم شما را پر کند و دلتان را مشغول دارد، دوری گزینید. زیرا برخورداریتان از آن اندک است. دنیا به خاطر جاذبۀ کاذب شهوتها، نزدیک ترین خانه به عذاب الهی است.» (15)

دوستی را نشاید این غدار
 

«آنگاه که دنیا به کسی روی آورد خوبی های دیگران را هم بدو عاریت دهند و چون پشت کند خوبیهای او را هم نادیده انگارد.» (16)

زوال دنیا و مرگ آگاهی
 

«تو خود دیده ای کسانی را که پیش از تو مال اندوخته و نگران کم شدن آن بودند و آرزوی دراز و دور انگاشتن مرگ آنان را از سرنوشت خویش بازداشته بود، چگونه مرگ بر آنها فرود آمد و آنها را از زادگاهشان برکند و از مهد امنیت و آرامش برگرفت و در تابوت آرزوها و بر دوش مردمانی حمل کرد که تحمل آن را نداشتند و به یکدیگر پاس می دادند و از سقوط آن هم بیمناک نبودند، لذا با سرانگشتان آن را برمی گرفتند.»
«... آیا ندیدید آنهایی را که آرزوی دراز داشتند و ساختمانهای بلند افراشته و اموال زیاد اندوختند، چگونه خانه هاشان گور شد و آنچه اندوخته بودند بر باد رفت و اموالشان دارائی میراث خوارانشان شد...» (17)

عاقبت نعمات دنیا
 

آن حضرت بر مزبله ای می گذشت چنین فرمود: «این است آنچه بخیلان به آن بخل ورزیدند و در روایتی دیگر این همان است که دیروز برای رسیدن به آن سر و دست می شکستید.» (18)

متاع دنیا و عبرت از آن، قناعت ورزیدن و نهی از تکاثر
 

«کالای دنیا آلوده کاه وباخیز است، از آن مرغزار دوری کنید که نیاسودن در آن، بهتر از ماندن است و به اندازه کفاف اکتفا کردن برتر از جمع ثروت...» (19)
ب) تشویق امام به بخشش و سخاوت و اشاره به راه و روش آن و نهی از بخل:
در تعریف بخشندگی می فرماید:
«بخشندگی و کرم آن است که قبل از درخواست نیازمند باشد، اما پس از آن، یا از سر شرمندگی است یا از ترس نکوهش.» (20)

در بخشش تعادل پیشه کنید
 

«دست باز و بخشنده باش ولی از ریخت و پاش بپرهیز، در زندگی اندازه نگه دار اما سخت مگیر.» (21)  

بخشش ولو اندک باشد گرامی است
 

«از بخشش اندک شرم مدار که نومید ساختن بدتر از آن است.» (22)
در مورد بخل و در نکوهش آن می فرماید
«در شگفتم از بخیل، از فقری که می گریزد، زودتر بدان رسد و ثروتی را که می طلبد از دست دهد، در دنیا چون فقیران زید و در آخرت حساب ثروتمندان را از او خواهند...» (23)
ج) مباحثی پیرامون رزق و روزی
انواع کسب روزی و مقدار بودن آن
«روزی به دو گونه است یکی آنکه تو در جستجویش هستی و دیگر آنکه در جستجوی توست، پس اگر تو به سویش نروی به سویت آید. پس در یک روز به اندازۀ یکسان تلاش مکن و خود را به رنج و زحمت میفکن. کفایت کند تو را هر روز تلاش آن روز، پس اگر آن سال از عمرت باشد قطعاً خداوند تعالی از هر روز سهمیه ات را بخشد وگرنه برای چه تلاش کنی و اندوه خوری؟ بدانکه هیچ کس روزی تو را نخورد.» (24)
در این فراز، امام نکاتی چند را، یادآور می شوند:
1- روزی مقدّر است.
2- نفی تکاثر و مال اندوزی.
3- کسی روزی دیگری را نبرد.
«به حضرت عرض کردند اگر فردی را در خانه ای در برویش بربندند، از کجا روزی رسد؟ فرمود از همانجا که مرگش فرا رسد.» (25)

رابطۀ انفاق و روزی و اثر پرداخت مال الله در روزی
 

«روزی را با صدقه دادن و احسان به مستمندان فراهم آرید و آنکس که به پاداش یقین کند دستش به بخشش بازگردد.» (26)
«ایمانتان را به صدقه دادن پاس دارید و دارایی تان را با پرداخت زکات بیمه کنید.» (27)
«اگر تنگ دست شدید با صدقه دادن با خدا معامله کنید.» (28)
د) در وصف طمع و نکوهش آن
وصف طمع: «آزمندی بردگی همیشگی است.» (29)
خطر طمع: طمع عقل آدمی را زایل می کند:
«بیشترین قتلگاه عقلها در زیر برق طمعها است.» (30)
و در میانه روی در کسب مال و نهی تکاثر و زیاده خواهی می فرماید:
«... در حلال آن حساب است و در حرام آن شکنجه و گرفتاری است. آنکه ثروتمند گردد در کوران درگیری و فتنه درافتد و آنکه تهی دست شود در کابوس اندوه فرو رود...» (31)
ھ) قناعت
«قناعت ثروتی است پایان ناپذیر.» (32)
«قناعت یعنی فرمانروایی و سروری...» (33)
بدینگونه امام (علیه السلام) قناعت را کلید نیک بختی انسان می داند.
و) مال و ثروت
- هشدار به ثروتمندان
«دارائی و ثروت ابزار خواهشهای نفسانی است.» (34)
- وابستگی انسان به مال
«آدمی مرگ فرزندی را تحمل کند و به خواب و استراحت بپردازد اما ربوده شدن مالش خواب و راحتی را از او گیرد.» (35)
ز) حاجت و نیازمندی و حفظ کرامت انسانی
دست نیاز سوی هر کس دراز مدار
«آنکه بار نیازش را به آستانۀ مؤمنی فرود آرد گویی آن را به پیشگاه الهی آورده است و آنکه در خانۀ کافری را بدین منظور زند، گویی از خدا شکایت کرده است.» (36)
«از دست شدن خواسته ها، آسانتر از خواستن آن از نا اهلان است.» (37)

اینگونه پندار تا حاجت حاجتمندان رواکنی
 

«روا کردن حاجت در پرتو سه امر است: کوچک شمردن آن تا کارهای بزرگ انجام گیرد، پنهان نمودن آن تا خود آشکار گردد، فوریت در آن تا گوارا آید.» (38)
ن) تدبیر در معیشت
«آنکه به اندازه خرج کند تهی دست نشود.» (39)
در رعایت اعتدال می فرماید:
«به اندازه کفاف اکتفا کردن، بهتر از جمع ثروت.» (40)
«[متقین] لباسشان متعادل، نه بردۀ لباسند و نه بی رغبت و بی اعتنایی بدان.» (41)
مواردی که استخراج شد تنها بخشی از مباحثی است که امام (علیه السلام) در جهت این فرهنگ سازی عمومی به کار برده اند و می توان ملاحظه کرد – که با توجه به آنچه که بر مسلمین رفته – امام (علیه السلام) تمام توان و تلاش خود را در بازگرداندن فرهنگ اصیل دوران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمع مسلمین به کار بستند و این در حالی بود که خود دارای جمیع خصائل نیکو بودند.

نمایش پی نوشت ها:
1- شهیدی، سید جعفر، علی از زبان علی (علیه السلام).
2- همان.
3- عبدالمقصود، عبدالفتاح، امام علی بن ابیطالب (علیه السلام).
4- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، خ 130.
5- شهیدی، سید جعفر، انقلاب بزرگ.
6- عبدالمقصود، عبدالفتاح، امام علی بن ابیطالب (علیه السلام).
7- نوری همدانی، حسین، بیت المال در نهج البلاغه، یادنامه کنگرۀ نهج البلاغه.
8- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، خ 3.
9- همان.
10- همان، خ 63.
11- همان، خ 53.
12- همان، ق 115.
13- همان، ق 407.
14- همان، ق 39.
15- همان، خ 160.
16- همان، ق 8.
17- همان، خ 132.
18- همان، ق 186.
19- همان، ق 359.
20- همان، ق 50.
21- همان، ق 32.
22- همان، ق 64.
23- همان، ق 121.
24- همان، ق 371.
25- همان، ق 348.
26- همان، ق 132.
27- همان، ق 138.
28- همان، ق 250.
29- همان، ق 171.
30- همان، ق 210.
31- همان، خ 81.
32- همان، ق 54.
33- همان، ق 220.
34- همان، ق 55.
35- همان، 299.
36- همان، ق 419.
37- همان، ق 63.
38- همان، ق 97.
39- همان، ق 134.
40- همان، 359.
41- همان، خ 184.
 

منبع: سالنمای النهج 18 – 17 / پاییز / 1385