این نکته قابل توجه است که هدف ادیان الهی در سطح اجتماع، چیزی جز برپا داری عدالت نبوده است و اسلام – بطور خاص – گردش عادلانۀ مال را در سطوح مختلف جامعه از آشکارترین مظاهر حضور دین در جامعه برمی شمرد. و بر همین اساس بزرگترین مشکل انسان در طول تاریخ ظلم اقتصادی می داند.
این تحقیق کوشیده است تا به بررسی روش امام (علیه السلام) در اصلاح و تدوین ساختار اقتصادی و همچنین راهکارهای امام (علیه السلام) در اجرای عدالت اقتصادی و نیز روش ایشان در فرهنگ سازی عمومی در جامعه و تدوین آیین نامۀ حکومتی برای والیان بپردازد.
کلید واژه ها:
نیم نگاهی به دوران خلفا
خلیفۀ دوم در تقسیم غنائم روش دیوانی در پیش گرفت و از همۀ مسلمین ثبت نام کرد و براساس سابقه، حضور در میدان های نبرد و قرابت با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، برای هر کس مستمرّی مشخص کرد. این رویه باعث ایجاد شکاف طبقاتی وسیع و بسیار شدید بین مردم رشد و اختلاف طبقاتی گسترده ای را به وجود آورد. (1)
از سوی دیگر، باعث شد روحیۀ تکثّرگرایی در مسلمین با سابقه تقویت گردد و کسانی که روزی از بذل جان و مال خویش در رکاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فروگذار نبودند، اکنون به فکر مال و ثروت باشند. «روزی به دو گونه است یکی آنکه تو در جستجویش هستی و دیگر آنکه در جستجوی توست، پس اگر تو به سویش نروی به سویت آید. پس در یک روز به اندازۀ یکسان تلاش مکن و خود را به رنج و زحمت میفکن. کفایت کند تو را هر روز تلاش آن روز، پس اگر آن سال از عمرت باشد قطعاً خداوند تعالی از هر روز سهمیه ات را بخشد وگرنه برای چه تلاش کنی و اندوه خوری؟ بدانکه هیچ کس روزی تو را نخورد.» در چنین اوضاع و احوالی، خلیفۀ سوم بر مسند قدرت تکیه زد. حال آنکه سن او را در این هنگام حدود 79 سال – حداقل – ذکر کرده اند، که این امر خود گواه بر ضعف جسمانی وی است. (2)
در زمان خلیفۀ سوم، بنی امیه به قدرت رسیدند و او که با ایشان قرابت داشت، بیشتر مشاوران خود را از میان آنها برگزید و آنان را در پست های کلیدی قرار داد. از میان تمام مسلمین، تنها خویشان رازدار و یاور او بودند و پایه های حکومت بر دوش شان بود. در حقیقت خلیفه، عبارت بود از، لباس عثمان و اندیشه های مروان بن حکم.
او حتّی در صحبت کردن هم، اختیار انتخاب الفاظ را نداشت. گویی از قبل، کلمات را به او تلقین می کردند. (3)
قبیله گرایی، اشرافی گری مفرط و عدم اجرای حدود الهی از مختصات بارز دوران خلافت او بود.
خلیفۀ سوم در بذل و بخشش از بیت المال، به قدری به اسراف گرایید که خزانه دار وی در اعتراض کلیدهای خزانه را بر منبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آویخت و از مقام خود کناره گیری کرد.
رفتار او با منتقدین و یاران راستین پیامبر اکرم که از سر صدق و راستی لب به انتقاد می گشودند، بسیار ناروا و چیزی جز تبعید و خشونت نبود.
- ابوذر آن یار راستین پیامبر که به لحاظ گفتار بسیار جسور و صریح بود، سرانجامی نداشت جز جان باختن در ربذه، حال آنکه، بنا بر شهادت امام علی (علیه السلام) او با تقوا و راستگو بود. امام درباره او می فرمایند:
«ای اباذر به راستی تو برای خدا به خشم آمدی پس به همو امید دار، اینان از تو به دنیایشان ترسیدند و تو بخاطر دینت از آنان بیم ناکی...» (4)
- به دستور خلیفه، عمّار را چنان زدند که از هوش رفت و نماز روزانه اش فوت شد. (5)
- ابن مسعود با دستور او دربارۀ جمع آوری قرآن مخالفت کرد. دستور داد، بردگانش او را کتک زده، دنده هایش را شکستند و سپس سهم او را از بیت المال قطع نمود. (6)
اینها همه و از سویی دیگر، فساد اداری و بخشش های ناروا، به گونه ای دامن گسترد که عثمان، شورشی عظیم را در مقابل خود دید که سرانجام به قتل او انجامید.
دارایی عثمان را در هنگام مرگ، مبلغ یک میلیون و یکصد و پنجاه هزار دینار طلا و ارزش املاک او را حدود یکصد هزار دینار و مقدار زیادی گاو و گوسفند و شتر و احشام نوشته اند. (7)
امام علی (علیه السلام) در مورد او فرمود:
«تا سرانجام سومین از آن باند به خلافت برخاست، در حالیکه باد نخوت به غبغب افکنده و هدفی جز کامجویی از خلافت در سر نپرورده بود. به همراه او فامیلش به غارت بیت المال پرداختند و چون شتری که در گیاه بهاران در آمده، مال خدا را بر باد دادند. تا آن روز که رشته هایش گسست و کردار ناشایست اش گریبانش گرفت و غوطه وری در نعمت، طغیان در بهره وری و سوءاستفاده از اموال عمومی هلاکش ساخت.» (8)
امام علی (علیه السلام) در چنین شرایطی حکومت را بر خود می دید. چنانکه خود می فرماید:
«پس از قتل عثمان انبوه مردمان رنج دیده چون یال کفتار از هر سو به خانه ام ریختند، آن چنان که بازویم شکست و ردایم دریده گشت. آنان به فشردگی گوسفندان گرگ زده، گرداگردم را گرفتند و زمام امور خود را به سویم افکندند و سرانجام خلافت را بر من تحمیل کردند.» (9)
لذا امام علی (علیه السلام) برای سامان دادن به اوضاع بی سامان، اولین قدم را اجرای اصلاحات همه جانبه و متوازن می دانست. در این مقال، اصلاحات اقتصادی امام (علیه السلام) را در سه بعد مورد بررسی قرار می دهیم:
1- فرهنگ سازی عمومی (بعد فرهنگی)
2- اصلاح ساختارهای حکومت (بعد تربیتی)
3- اصلاحات اقتصادی (بعد اقتصادی)
1- فرهنگ سازی عمومی
امام (علیه السلام) در این روش به دو جنبۀ هدفمند را دنبال می کند. ابتدا با پند و موعظه – که سراسر نهج البلاغه حاوی این فرهنگ سازی است – به تبیین مسائل مختلف می پردازند.
دوم، الگوسازی است که توسط شخص امام (علیه السلام)، سلوک ایشان و حسن انتخاب کارگزاران، به جامعه عرضه می شود.
در زمینه این فرهنگ سازی ذیلاً به مواردی اشاره می شود:
الف) دنیا
با توجه به وضعیت پیش آمده که شرح آن رفت، نهج البلاغه سرشار از نهی مردم از دنیازدگی، تعریف همه جانبۀ دنیا و مرگ آگاهی است.
«... پس در دنیا توشه برگیرید تا خود را در فردای قیامت در امان دارید...» (10)
اشارت به عمر کوتاه و گذران دنیا
اشارت به شناخت و ماهیت دنیا
«می فریبد و زیان می رساند و می گذرد. خدا دنیا را پاداشی نپسندید برای دوستانش و نه کیفری برای دشمنانش، مردم دنیا چون کاروانند، تا بار افکنند کاروانسالارشان بانگ بر آنان زند که تا بار بندند و برانند.» (13)
بهره مندی از دنیا و کفایت به آن چه روزی انسان است
دنیای ناپایدار وسیلۀ آزمایش و عذاب الهی
دوستی را نشاید این غدار
زوال دنیا و مرگ آگاهی
«... آیا ندیدید آنهایی را که آرزوی دراز داشتند و ساختمانهای بلند افراشته و اموال زیاد اندوختند، چگونه خانه هاشان گور شد و آنچه اندوخته بودند بر باد رفت و اموالشان دارائی میراث خوارانشان شد...» (17)
عاقبت نعمات دنیا
متاع دنیا و عبرت از آن، قناعت ورزیدن و نهی از تکاثر
ب) تشویق امام به بخشش و سخاوت و اشاره به راه و روش آن و نهی از بخل:
در تعریف بخشندگی می فرماید:
«بخشندگی و کرم آن است که قبل از درخواست نیازمند باشد، اما پس از آن، یا از سر شرمندگی است یا از ترس نکوهش.» (20)
در بخشش تعادل پیشه کنید
بیشتر بخوانید: اصول راهبردی توسعه اجتماعی – اقتصادی از دیدگاه امام علی (علیه السّلام)
بخشش ولو اندک باشد گرامی است
در مورد بخل و در نکوهش آن می فرماید
«در شگفتم از بخیل، از فقری که می گریزد، زودتر بدان رسد و ثروتی را که می طلبد از دست دهد، در دنیا چون فقیران زید و در آخرت حساب ثروتمندان را از او خواهند...» (23)
ج) مباحثی پیرامون رزق و روزی
انواع کسب روزی و مقدار بودن آن
«روزی به دو گونه است یکی آنکه تو در جستجویش هستی و دیگر آنکه در جستجوی توست، پس اگر تو به سویش نروی به سویت آید. پس در یک روز به اندازۀ یکسان تلاش مکن و خود را به رنج و زحمت میفکن. کفایت کند تو را هر روز تلاش آن روز، پس اگر آن سال از عمرت باشد قطعاً خداوند تعالی از هر روز سهمیه ات را بخشد وگرنه برای چه تلاش کنی و اندوه خوری؟ بدانکه هیچ کس روزی تو را نخورد.» (24)
در این فراز، امام نکاتی چند را، یادآور می شوند:
1- روزی مقدّر است.
2- نفی تکاثر و مال اندوزی.
3- کسی روزی دیگری را نبرد.
«به حضرت عرض کردند اگر فردی را در خانه ای در برویش بربندند، از کجا روزی رسد؟ فرمود از همانجا که مرگش فرا رسد.» (25)
رابطۀ انفاق و روزی و اثر پرداخت مال الله در روزی
«ایمانتان را به صدقه دادن پاس دارید و دارایی تان را با پرداخت زکات بیمه کنید.» (27)
«اگر تنگ دست شدید با صدقه دادن با خدا معامله کنید.» (28)
د) در وصف طمع و نکوهش آن
وصف طمع: «آزمندی بردگی همیشگی است.» (29)
خطر طمع: طمع عقل آدمی را زایل می کند:
«بیشترین قتلگاه عقلها در زیر برق طمعها است.» (30)
و در میانه روی در کسب مال و نهی تکاثر و زیاده خواهی می فرماید:
«... در حلال آن حساب است و در حرام آن شکنجه و گرفتاری است. آنکه ثروتمند گردد در کوران درگیری و فتنه درافتد و آنکه تهی دست شود در کابوس اندوه فرو رود...» (31)
ھ) قناعت
«قناعت ثروتی است پایان ناپذیر.» (32)
«قناعت یعنی فرمانروایی و سروری...» (33)
بدینگونه امام (علیه السلام) قناعت را کلید نیک بختی انسان می داند.
و) مال و ثروت
- هشدار به ثروتمندان
«دارائی و ثروت ابزار خواهشهای نفسانی است.» (34)
- وابستگی انسان به مال
«آدمی مرگ فرزندی را تحمل کند و به خواب و استراحت بپردازد اما ربوده شدن مالش خواب و راحتی را از او گیرد.» (35)
ز) حاجت و نیازمندی و حفظ کرامت انسانی
دست نیاز سوی هر کس دراز مدار
«آنکه بار نیازش را به آستانۀ مؤمنی فرود آرد گویی آن را به پیشگاه الهی آورده است و آنکه در خانۀ کافری را بدین منظور زند، گویی از خدا شکایت کرده است.» (36)
«از دست شدن خواسته ها، آسانتر از خواستن آن از نا اهلان است.» (37)
اینگونه پندار تا حاجت حاجتمندان رواکنی
ن) تدبیر در معیشت
«آنکه به اندازه خرج کند تهی دست نشود.» (39)
در رعایت اعتدال می فرماید:
«به اندازه کفاف اکتفا کردن، بهتر از جمع ثروت.» (40)
«[متقین] لباسشان متعادل، نه بردۀ لباسند و نه بی رغبت و بی اعتنایی بدان.» (41)
مواردی که استخراج شد تنها بخشی از مباحثی است که امام (علیه السلام) در جهت این فرهنگ سازی عمومی به کار برده اند و می توان ملاحظه کرد – که با توجه به آنچه که بر مسلمین رفته – امام (علیه السلام) تمام توان و تلاش خود را در بازگرداندن فرهنگ اصیل دوران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمع مسلمین به کار بستند و این در حالی بود که خود دارای جمیع خصائل نیکو بودند.
نمایش پی نوشت ها:
1- شهیدی، سید جعفر، علی از زبان علی (علیه السلام).
2- همان.
3- عبدالمقصود، عبدالفتاح، امام علی بن ابیطالب (علیه السلام).
4- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، خ 130.
5- شهیدی، سید جعفر، انقلاب بزرگ.
6- عبدالمقصود، عبدالفتاح، امام علی بن ابیطالب (علیه السلام).
7- نوری همدانی، حسین، بیت المال در نهج البلاغه، یادنامه کنگرۀ نهج البلاغه.
8- دین پرور، سید جمال الدین، نهج البلاغه پارسی، خ 3.
9- همان.
10- همان، خ 63.
11- همان، خ 53.
12- همان، ق 115.
13- همان، ق 407.
14- همان، ق 39.
15- همان، خ 160.
16- همان، ق 8.
17- همان، خ 132.
18- همان، ق 186.
19- همان، ق 359.
20- همان، ق 50.
21- همان، ق 32.
22- همان، ق 64.
23- همان، ق 121.
24- همان، ق 371.
25- همان، ق 348.
26- همان، ق 132.
27- همان، ق 138.
28- همان، ق 250.
29- همان، ق 171.
30- همان، ق 210.
31- همان، خ 81.
32- همان، ق 54.
33- همان، ق 220.
34- همان، ق 55.
35- همان، 299.
36- همان، ق 419.
37- همان، ق 63.
38- همان، ق 97.
39- همان، ق 134.
40- همان، 359.
41- همان، خ 184.