اسوه ايثار و كرامت
نويسنده:محمدجواد مروجي طبسي
منبع:روزنامه کیهان
منبع:روزنامه کیهان
آموزه هاي كرامت
آنچه براي همگان روشن است اين كه انسانهاي والا با روش و منش خود نه تنها مردم زمان خود را ساختند بلكه تاريخ ساز آينده نيز شدند. امام حسن مجتبي(ع) از جمله آن انسانهاي نادر عالم هستي است كه وجودش سراسر افتخار و خدمت بود.وي از همان دوران كودكي به امام ايثار و اسوه، جود و بخشش و الگوي كرامت و بزرگواري معروف و مشهور گرديد.اگر مي خوانيم كه امام حسن مجتبي در دوران كودكي به انفاق اعضاي خانواده اش سه روز تمام، غذاي خود را كريمانه در اختيار مسكين و يتيم و اسير مي گذارد و تنها با آب افطار مي كند، در ديگر مقاطع زندگي خويش همين روش را انتخاب كرده و سه مرتبه دارايي هاي خود را با فقرا و مستمندان تقسيم مي كند تا بدين وسيله به آيندگان اين درس را بدهد كه در راه خدا بايد از مال و ثروت گذشت و بينوايان را از آن محروم نساخت.او به آيندگان گفت كه لذت دنيا به اين نيست كه آنچه داري تنها براي خود داشته باشي بلكه بايد شادي را با فقرا و مستمندان تقسيم كرد.تاريخ نمونه هاي فراواني از اين ايثارها را به ثبت رسانده كه بيان هر يك سند افتخاري براي آن امام هدايت مي باشد. اما بايد توجه داشت كه عطاها و بخششهاي امام حسن(ع) بي هدف و بي حساب نبود و آن حضرت بدنبال هر كمكي آموزه جديدي را به نمايش مي گذاشت تا درسي براي آيندگان ترسيم كرده باشد. مروري بر اين آموزه ها براي همه ما فوايد زيادي دربرخواهد داشت.تو در راه خدا آزاد هستي
مورخان از انس بن مالك نقل كرده اند كه روزي كنيزي شاخه گلي براي امام حسن(ع) هديه كرد امام به او فرمود: تو در راه خدا آزاد هستي.انس گويد من به امام عرض كردم شما به خاطر يك شاخه گل او را آزاد كرديامام حسن(ع) فرمود :خداوند ما را چنين تربيت كرده است آنجا كه مي فرمايد و اذا حييتم تبحيه فحيوا باحسن منها[1] هرگاه به شما تحيت گفته شد پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد و نيكوتر از هديه اش آزادي او در راه خدا بود.[2]بيست برابر در مقابل يك هديه
در تفسير منسوب به امام حسن عسگري(ع) آمده است: كسي هديه اي نزد امام حسن مجتبي(ع) آورد. امام به او فرمود: كدام يك را بيشتر دوست داري اين كه به جاي هديه ات بيست برابر آن به تو بدهم يا دري به رويت بگشايم (دانشي به تو بياموزم) كه در سرزمين خود بر فلان ناصبي غلبه پيدا كني و ناتوان هاي آن سامان را نجات بخشي؟اگر خوب انتخاب كني هر دو را برايت فراهم كنم وگرنه آن را كه خواسته اي.
عرض كرد: اي فرزند رسول خدا آيا پاداش غلبه بر آن ناصبي و نجات آن ناتوان ها به اندازه بيست هزار درهم است؟
فرمود: بلكه بيست هزار هزار مرتبه بيش از همه دنيا مي باشد.
عرض كرد: اي فرزند رسول خدا پس چگونه آن را كه پست تر است برگزينم؟ من آن سخن و آن دانش را كه برتر است و دشمنان خدا را از اولياي خدا دور مي كند انتخاب كردم.
امام حسن فرمود: انتخاب خوبي كردي سپس آن دانش را به وي آموخت و بيست هزار درهم نيز به او داد.
آن مرد رفت و بوسيله دانشي كه از امام آموخته بود آن ناصبي را سركوب كرد و خبرش نيز به امام رسيد. پس از مدتي بار ديگر كه خدمت امام رسيد حضرت به او فرمود: اي بنده خدا! كسي بمانند تو سود نبرده و كسي چون تو دوستان با مجتبي پيدا نكرده است تو اولا محبت خدا را به دست آوردي ثانيا محبت رسول خدا و علي را و ثالثا محبت خاندان پاك و معصوم آنان را و رابعا فرشتگان مقرب خدا را و خامسا محبت برادران ايماني خود را و به شمار هر انساني پاداش به دست آوردي كه هزار بار برتر از دنيا است گوارايت باد گوارايت باد.[3]
شناسايي فقرا و برآورد نيازها
از ديگر سنت هاي معصومان اين بود كه پيشاپيش، افراد را شناسايي مي كردند و هر يك به مقدار حاجت و نيازش كمك مي كردند.احسان مرا برنگردانيد
ابن عساكر با سند خود نقل كرده است: ابو هارون گفت به قصد حج راه افتاديم و وارد مدينه شديم باخود گفتيم: اي كاش خدمت فرزند رسول خدا امام حسن مجتبي (ع) رسيده بر او سلام كنيم بدين جهت نزد حضرت رفته و درباره مسافرت و احوال خود با او سخن گفتيم. چون بيرون آمديم ايشان براي هر يك از ما چهار صد درهم فرستاد.به فرستاده امام گفتيم: ما نيازي نداريم. او گفت: نيكي امام حسن را بر نگردانيد.به نزد امام (ع) بازگشته و از بي نيازي خود خبر داديم.آن حضرت فرمود: احسان مرا برنگردانيد اي كاش دستم بازتر بود، چرا كه اين مقدار براي شما كم است. من به شما توشه اي مي دهم و آن توشه اين است كه در روز عرفه خداوند متعال درمورد بندگان خود به فرشتگان مباهات مي كند و مي فرمايد: بندگانم از هر سو نزد من آمدند تا رحمت مرا بخواهند و من شما را گواه مي گيرم كه نيكوكارا نشان را بخشيدم و ايشان را شفيع گنهكارانشان قرار دادم.(4)ده هزار درهم به فرد نيازمند
همچنين اربلي ازسعيد بن عبدالعزيز روايت كرده گفت: امام حسن مجتبي از مردي شنيد كه از پروردگار خود ده هزار درهم مي خواهد. امام كه به منزل بازگشت ده هزار درهم براي او فرستاده. (5)حفظ آبروي نيازمندان
اين روشن است كه هر نيازمند آبرومندي در هيچ شرايطي حاضر نيست آبروي خود را با عرض حاجت نزد ديگران ببرد. از اينرو بايد هشيار بود كه اگر چنين انساني حاضر شد آبروي خود را نزد شما بريزد راندن چنين فردي جفا خواهد بود.امام حسن مجتبي (ع) با استقبال از چنين افرادي ضمن برطرف كردن از آنان مي خواست در صورت پيش آمدن چنين حالتي، از عرض حاجت مجدد به ايشان دريغ نورزد.دشمن تو كيست تا از او انتقام بگيرم
شيخ رضي الدين حلي دركتاب خود مي نويسد شخصي به محضر مبارك امام حسن (ع) شرفياب شد و عرضه كرد: اي فرزند امير مومنان! تو را سوگند مي دهم به كسي كه اين نعمت را بدون شفاعت كسي به تو عنايت نموده از دشمنم انتقام بگيري چرا كه او دشمني است كه به مردم حيله و ستم مي كند نه به پيرمرد احترام مي كند و نه به كودك شيرخوار ترحم. امام حسن كه تكيه زده بود وقتي سخن آن شخص را شنيد فورا برخاست و نشست. آنگاه به او فرمود: دشمن توكيست تا از او برايت انتقام بگيرم؟گفت فقر و تنگدستي.
امام حسن لحظاتي سر مبارك را به زير انداخت سپس سر را بلند كرد و به پـيشكار خود فرمود: آنچه از اموال نزد تو هست آن ها را حاضر كن. او رفت و مبلغ پانصد درهم آورد.امام فرمود: تمام اين پول را به اين شخص نيازمند بده. آنگاه رو به او كرد و گفت: تو را به حق همان سوگندهايي كه به من دادي قسم ات ميدهم هرگاه اين دشمن به تو روي آورد نزد من بيا و دادخواهي كن. (6)هرچه در صندوق هست به او بدهيد
ابن شهر آشوب گويد: يكي از باديه نشينان نزد آن حضرت آمد، پيش از آنكه لب به سخن بگشايد حضرت فرمود: هرچه در صندوق هست به او بدهيد موجودي آن صندوق بيست هزار درهم بود كه همه اش را دراختيار آن مرد باديه نشين قراردادند.او لب به سخن گشود و گفت: مولاي من نگذاشتي نيازم را بگويم و زبان به ستايش بازكنم.امام حسن (ع) ضمن اشعاري به وي فرمود: ما مردمي هستيم كه بخشش ما همچون مرواريد و برليان است كه درآن اميدها و آرزوهاي نيازمندان، خوش مي خرامند وجود و دستان ما پيش از درخواست آنان بخشش مي كند تا مبادا آبروي كسي كه سوال مي كند بريزد اگر دريا برتري عطاي ما را بداند از لبريزي خود شرم كرده فرو رود. (7)نصيحت ضمن بخشش بي منت
برخي از مردم به هنگام انفاق به فقير يا فقرا فورا منت گذارده او را آزار مي دهند درحالي كه اين روش از نظر قرآن كريم و سنت پيامبر مردود است چنانكه قرآن دراين باره مي فرمايد. صدقات خود را به وسيله منت گذاري باطل نكنيد.امام حسن مجتبي (ع) با استفاده از اين اصل قرآني ضمن استقبال از نيازمندان و اختصاص مبلغي به آنها، دوستان را نصيحت مي كردند كه به خدا حسن ظن داشته باشند و به همه فقيران توصيه مي كردند كه مواظب شخصيت خود بوده و براي اندك فقر و تنگدستي، آبروي خويش را نزد ديگران برند.به خدا حسن ظن داشته باش
مرحوم شيخ عباس قمي رحمه الله عليه نقل كرده كه مردي خدمت امام حسن مجتبي (ع) رسيد و اظهار فقر و پشيماني كرد. او در اين باره دو بيت شعر گفت:لم يبق لي شيء يباع بدرهم
يكفيك منظر حالتي عن مجزي
الا بقايا ماء وجه صنته
الايباع و قد وجنتك مشتري
در زندگي ام چيزي كه دو درهم ارزش داشته باشد ندارم تا آن را بفروشم حال و چهره ام از آنچه كه گفتم خبر مي دهد. مگر باقي مانده آبرويم كه آن را نگه داشتم كه فروش نرود ولي ديدم كه خريدارش تو مي باشي.امام حسن خازن خويش را طلبيد و فرمود: چه مقدار از اموال نزد تو مي باشد.
گفت: دوازده هزار درهم.
فرمود: آن را به اين مرد بده كه من از او خجالت مي كشم.
گفت: ديگر چيزي براي نفقه باقي نمي ماند.
فرمود: تو آن را به فقير بده به خدا حسن ظن داشته باش. حق تعالي جايگزين مي فرمايد.
پس آن مال را به فرد نيازمند سپرد. حضرت او را طلبيد و عذرخواهي كرد و فرمود: ما حق تو را نداديم اما به مقداري كه موجود بود در اختيارات گذارديم (8)
درخواست فقط براي قرض سنگين
حلواني درنزهه الناظر نوشته است: شخصي به نزد امام حسن آمد و چيزي از آن حضرت درخواست كرد. امام به او فرمود: درخواست از ديگران جز در قرض سنگين و كمرشكن يا فقر شديد و با حالت فوق العاده و استثنايي صحيح نمي باشد.آن مرد عرض كرد: نزد تو نيامدم مگر به خاطر يكي از همين موارد.امام دستور داد تا يكصد دينار به او بدهند. (9)آنچه بيان شد تنها مشتي از خروار ايثار وكرم و جود و بخشش امام حسن (ع) بود و به خاطر همين سجاياي اخلاقي است كه ايشان به كريم اهل بيت شهرت يافته است. باشد كه ما نيز به تأسي از آن حضرت روش انفاق و كرم و گشاده دستي را در اين ماه شريف پيش گيريم.پي نوشت ها :
1) سوره نساء ، 86
2) مناقب آل ابي طالب ج 4.ص 18
3) فرهنگ جامع سخنان امام حسن (ع) ص 443
4) تاريخ ابن عساكر.ص 151
5) كشف الغمه ج 1ص 588
6 ) قطره اي از درياي فضائل اهل بيت. ص 460
7 ) فرهنگ جامع سخنان امام حسن (ص) 440
8)منتهي الامال، ص 223
9) نزهه الناظر. ص 63