پدر تاريخ


 

نويسندگان: اچ. اي بارنز،هري بکر
مترجمان: جواد يوسفيان،علي اصغر مجيدي



 
هرودوتوس معروف به «پدرتاريخ» يادآور مي شود که مصريان، يونانيان را خوار
 
مي دارند: «از رسوم يوناني بيزارند، از همه اقوام محافظه کارترند، در اين مورد همه آنان وسواس دارند.»[69]
همچنين هرودوتوس مي گويد که اقوام توراني (Seythians) اخلاق بيگانگان را نمي پسندند. «هر چه بتوانند از فرا آوردن رسوم بيگانه مي پرهيزند، و مخصوصاً از رسمهاي يونانيان نفرت دارند.»[70]
درباره انضباط شديد ايرانيان که علت اصلي قدرت جنگي عظيم ايشان است، مي نويسد که کوروش در برابر تفاخر يک تن يوناني چنين گفت:
...براي فرمانبرداري و نه فرمانفرمايي آماده شويد. زيرا از سرزمينهاي پرتجمل، مرداني تجمل دوست بر مي خيزند، و در چنان سرزميني، ثمراتي عالي و جنگجوياني قوي فراوان نخواهند بود.[71]
هرودوتوس مانند ابن خلدون به تحليل امور اجتماعي مي پردازد و مي گويد که چون سنتهاي اجتماعي دوره خانه بدوشي ايران، در برابر اخلاق دوره کشاورزي از ميان برخاستند، طبقه حاکم پارسي به انحطاط افتاد:
پارسيان آداب بيگانه را با سهولت فراوان مي پذيرند، مثلا جامه مردم ماد را که نيکوتر از آن خود مي پندارند، مي پوشند. در جنگلها، جوشن مصري در بر مي کنند. به محض آنکه از وجود تجمل جديدي خبردار شوند، در صدد تحصيل آن بر مي آيند. «کودک آميزي» (Pederasty) را از يونانيان فرا گرفتند. چند زن مي گيرند و زنان متعه نيز نگه مي دارند.[72]
مهاجرت از نظر توکوديدس، با آنکه تکيه بر سياست دارد و از پيروان آيين «تاريخ همانا سياست گذشته است» محسوب مي شود، به برخي از نمودهاي غير سياسي و از آن جمله مهاجرت نيز اشاره مي کند. در تاريخ جنگهاي پلوپونسوس مي نويسد:
چنين مي نمايد که جمعيت يونان تا ديرگاه، مستقر و ساکن نبود و براثر فشار جمع کثيري تازه وارد، تن به مهاجرت مي داده است. در آن زمان داد و ستد نبود، و رفت و آمد از راههاي خشکي و دريايي مخاطرات بسيار داشت. هر اجتماعي قائم به ذات و متکي برتوليد محلي بود و از بيم هجوم، به انباشتن سرمايه يا تملک زمينها رغبتي نمي نمود. در مقابل تهاجم، خانه هاي خود را مستحکم نمي کردند و همه جا را براي تحصيل نان روزانه يکسان مي شمردند. به اين دلايل، به سهولت به مهاجرت مي رفتند، و از اين رو مردان و سلاحهاي ايشان افزوني نيافتند. ناحيه هاي پرمايه.... بيشتر در معرض تغيير و تبديل جمعيت بودند. خطه بارخيز، سبب تراکم ثروت مي شد و تراکم ثروت، بي نظميهاي مدني مخرب به وجود مي آورد و بيگانگان را جلب مي کرد. در مقابل چنين خطه اي، آتيکا به سبب خاک ناچيز خود، بيش از اجتماعات ديگر از بي نظميهاي مدني ايمن ماند و هيچگاه از جمعيت آغازين خود خالي نشد. وضع آتيکا اين نظر را که مهاجرت، تکامل اجتماعي را در خطه هاي ديگر پس انداخته است، سخت تأييد مي کند. مهمترين قربانيان جنگ و بي نظمي مدني از خطه هاي ديگر به آتن پناه آوردند و در آنجا متوطن شدند و برجمعيت آن افزودند، سپس از آتيکا بيرون شتافتند و کوچ نشينهاي ايوني را ايجاد کردند.[73]
اين سخن تو کوديدس شامل چند نکته اجتماعي روا و ناروا است:
1. تراکم سرمايه مستلزم جمعيت مستقر و ساکن است.
2. حوادث تاريخي موجد مهاجرت مي شوند.
3. خطه هايي که سخت در معرض تغيير و تبديل جمعيت باشند، بر ثروت فراوان دست مي يابند. اين نکته در عصر ما نيز به وسيله هاوس (1) طرح شده است. [74]
4. بي نظميهاي مدني يعني مبارزات طبقه اي با افزايش سرمايه همگامند.
5. کساني که به جامعه اي پناه مي برند، بدان سود مي رسانند.
6. ورود تدريجي بيگانگان به يک اجتماع، سبب افزايش جمعيت آن مي شود.
تو کوديدس، سخني را که گوته بر زبان مفيس توفلس (2) مي نهد، پيش از گوته در مي يابد. مفيس توفلس مي گويد: «جنگ و بازرگاني و دريازني تثليثي تجزيه ناپذير است.» توکوديدس مي نويسد: «در زمانهاي باستان، يونانيان و نيز بربرياني که در سواحل يا جزاير مسکن داشتند، هنگامي که از راه دريا با يکديگر مربوط شدند، از دريا زني روي گردان نبودند.»[75]
در جاي ديگر همانند افلاطون و ارسطو، براي رهايي مردم از دريا زنان، ساختن شهرهايي دور از ساحل را پيشنهاد مي کند:
هنگامي که دريانوردي عموميت يافت و ثروت رو به تراکم مي رفت، شهرها را کنار ساحل مي ساختند و مستحکم مي کردند. در شبه جزيره ها نيز سکونت مي گرفتند و حصارهايي گرد خود مي کشيدند. به اين ترتيب، تجارت ميسر مي شد و دفاع نيز ممکن بود. اما سابقاً چه در سرزمينهاي باز و نامحدود و چه در جزيره ها، براي حفظ خود از دريازنان که از ديرباز وجود داشتند، شهرها را دور از دريا مي ساختند.[76]
اهميت وضع همسايگي در تجارت نيز از نظر توکوديدس مخفي نمي ماند:
کورينتوس (3) که کنار تنگه اي قرار دارد از آغاز يکي از مراکز تجارت بود. زيرا يونانيان قديم که بيشتر از راه خشکي مسافرت مي کردند، به وقت آمد و رفت خود از پلوپونسوس، بناگزير از آن شهر مي گذشتند. ثروت آن نيز منشأ قدرت بود و شاعران باستان، آن را «کورين- توس مايه ور» ناميده اند. چون بر رواج دريانوردي افزود، مردم کورينتوس با ناوگان خود به دريازني پرداختند و کورينتوس بازاري دريايي و زميني گرديد. با افزايش ثروت، باز هم بر قدرت شهر آنان افزوده شد.[77]

پي نوشت ها :
 

1. House
2. Mephistopheles
3. Korinthus
 

منبع:کتاب تاريخ انديشه اي اجتماعي از جامعه ي ابتدايي تا جامعه ي جديد-جلد اول