سناريوي صهيونيستي تجزيه سودان
سناريوي صهيونيستي تجزيه سودان
سناريوي صهيونيستي تجزيه سودان
نويسنده: دکتر احمد بخشي
بررسي نقش تل آويو از تجربه بزرگترين کشور مسلمان آفريقايي
بحران جنوب سودان بلافاصله پس از استقلال آن از انگلستان در سال 1956 توسط گروه «آنيانيا» و با حمايت اوگاندا، اتيوپي و رژيم صهيونيستي شروع شد و تا امضاي قرار داد آديس آبابا در سال 1972 ادامه يافت. جدايي طلبان جنوب تا سال 1990 طرفداران معدودي مانند رژيم صهيونيستي داشتند. در سال 1983 جبهه آزاديبخش سودان، توسط گروهي از روشنفکران چپ آنيانيا و درهماهنگي با حزب کمونيست سودان و با همکاري دولت مارکسيستي «هايله ماريام» اتيوپي پايه گذاري شد. اين ارتش، بقاياي ارتش آنيانيا و گروه هاي جدايي طلب را در خود جاي داد و به تسليح اقوام «نوئر» و «دينکا» عليه حکومت مرکزي پرداخت. اين گروه در ابتدا بر اساس ايدئولوژي خود، خواهان جمهوري متحد سوسياليست سودان بود. با توجه به حاکميت حزب اسلام گراي جبهه اسلامي ملي به رهبري حسن الترابي و البشير در سودان و برکناري حکومت مارکسيستي اتيوپي در سال 1991، ارتش آزاديبخش خلق سودان نيز ايدئولوژي ناسيوناليسم مسيحي را در سرلوحه اقدامات خود قرار داد. اين موضوع باعث توجه غرب و سازمان هاي مسيحي جهان به اين ارتش شد. آنان با پر رنگ کردن موضوعات ملي و حتي تحريف زمان حضور اسلام در اين کشور، معتقد بودند که اعراب سودان فاقد هويت تاريخي هستند و تاريخ حضورشان به کمتر از 300 سال مي رسد و معتقدند که سودان به معناي «سياهان» نشان دهنده تعلق اين کشور به سياهان است که براي اولين بار در دوره خليفه عثماني، محمد علي پاشا، آنان شمال سودان را اشغال کردند و زبان عربي و دين اسلام را رايج ساختند. صهيونيست ها نيز بر اساس اختلافات خود با مسلمانان و در راستاي اهداف خود از اين شکاف ها و اختلافات ايدئولوژيک استفاده کردند و نقش مهمي در تجزيه کشور بزرگ سودان ايفا کردند که اين هدف در راستاي سياست آفريقايي اين رژيم است.
اين رژيم براي دستيابي به مشروعيت بين المللي، به دنبال متحدي خارج از منطقه خاورميانه مي گشت، در نتيجه قاره آفريقا، با توجه به نو پا بودن و همچنين نبود زير ساخت ها، دوري از تعارضات اعراب و رژيم صهيونيستي، اهميت يافتن اين قاره در نظام بين الملل و قدرت رأي آن ها در سازمان ملل و وجود گروه ها و اقليت هاي يهود، مورد توجه رژيم صهيونيستي قرار گرفت. با شروع استقلال کشورهاي آفريقايي در اواسط دهه 1950، نفوذ رژيم صهيونيستي در کشورهاي آفريقايي شروع شد. از آن زمان تاکنون، اين دولت تمام توان خود را براي نفوذ در آفريقا جهت دست يافتن به اهدافش به کار بسته است که مي توان بعضي از اين اهداف را در موارد زير بر شمرد.
آفريقا؛ عرصه مديريت اداره منازعات اعراب و اين رژيم
اهميت آفريقا در سازمان ملل از نظر قدرت آرا
وجود اقليت ها و گروه هاي يهودي در آفريقا
تسلط بر کشورها و جنبش هاي ضد غربي
تأکيد بر دولت هاي حوزه نيل و ايجاد اختلاف ميان آنها
امنيت درياي سرخ
مشکلات دولت جديد التاسيس سودان جنوبي
*اختلافات مرزي: عدم علامت گذاري مرزها، يکي از مشکلات حال و آينده اين کشور خواهد بود. اگر چه طبق موافقت نامه نيواشا در سال 2005 مقرر شد که در تعيين تکليف مرزي، موافقت نامه مرزي يکم ژانويه 1956 معيار قرار گيرد اما تنها در 80 درصد از اين مرزها، توافق نسبي برقرار بوده است و پنج منطقه مورد نزاع و اختلاف بين شمال و جنوب وجود دارد. هر چند در فوريه 2012 قرار شد طرفين ظرف يک ماه آينده، مشکلات باقيمانده را حل کنند اما به نظر مي رسد که حل مسائل مرزي زمان بر و پر هزينه باشد.
*منطقه آبيه، يک منطقه به شدت مورد تخاصم طرفين است. اين منطقه از ابتداي سال جاري شاهد درگيري بين دو گروه دينکاانگوگ و ميسيريا (Misseriya) بوده است. گروه دينکاانگوک (Dinka Ngok) يک گروه نژادي جنوبي است که اکثريت جمعيت اين منطقه را داراست. در حالي که گروه ميسير يا از مهاجرين شمال هستند که بخشي از سال را در اين منطقه سکونت دارند و به علت دامداري مجبور به مهاجرت به بخش هاي ديگر هستند. اين مسأله، باعث صلح سرد و احتمال بروز جنگ بين دو منطقه شمال و جنوب شده است. اين در حالي است که جنوبي ها اين منطقه را متعلق به خود مي دانند و شمالي ها نيز اعلام کرده اند که کشور جنوب را به رسميت نخواهند شناخت، مگر اينکه جنوبي ها از اين ادعاهاي خود دست بردارند.
*موضوع بعدي کردو فان جنوبي است که دولت سودان معتقد است چون در انتخابات، فرماندار از شمال انتخاب شده است، بايد اين منطقه متعلق به ما باشد. اين در حالي است که اين منطقه جزو مناطق نفت خيز به شمار مي رود. کوه هاي النوبه نيز از مناطق مورد اختلاف است.
*وجود ذخاير نفتي: يکي از مهم ترين موضوعات، چگونگي سهيم شدن در منابع نفتي ست. بيشتر اکتشافات سودان در منطقه جنوب قرار دارد و مسأله اصلي بر سر سهم اين منابع است. با وجود قرار داشتن منابع نفتي در جنوب، انتقال نفت از طريق شمال صورت مي گيرد. هنوز مشخص نيست که شمال بابت انتقال نفت چه مبلغي از جنوب طلب خواهد کرد. حل اين مسأله، يکي از موضوعات اساسي به شمار مي رود زيرا تقريباً 75 درصد از سهم توليد روزانه 500 هزار بشکه اي سودان از مناطق جنوب است. اين مسأله آن قدر مهم است که ميانجي اتحاديه آفريقا (تابواميکي) به طرفين پيشنهاد داده است که اين مسأله را تا قبل از نهم جولاي حل کنند.
* وجود گروه هاي قومي متنوع و فاقد هژموني: جنوب سودان از يک فرهنگ قومي مسلط و قوي برخوردار نيست اما دينکاها و نوئر بزرگترين گروه هاي قومي 200 گانه هستند. وجود اين تعداد گروه قومي، ممکن است چالشي عمده بر سر راه صلح و امنيت جنوب باشد، همچنين با توجه به اينکه رئيس جمهور منتخب از قبيله دينکاست، ممکن است حضور وي در پست رياست جمهوري براي گروه رقيب وي؛ يعني نوئر، تهديد جدي و چالشي بزرگ براي دينکاها باشد.
*امنيت، يکي از چالش هاي منطقه اي و ملي است، جنوب سودان بايد به شدت روي موضوع امنيت، متمرکز شود و بر خلع سلاح و آموزش چريک هاي ارتش آزاديبخش و تشکيل يک ارتش حرفه اي متمرکز شود. سر فصل هاي امنيت داخلي مانند انتقال چريک هاي آزاديبخش به يک ارتش متعارف ملي و تقويت ظرفيت پليس ملي از ديگر موضوعات مهم است. همچنين با توجه به سابقه طولاني جنگ در اين منطقه، وجود سلاح هاي سبک، يک تهديد امنيتي گسترده است. در بعد منطقه اي، دولت جنوب نيازمند مديريت جدي منازعات مرزي خود با شمال و همچنين کشورهاي همسايه مانند اوگاندا و کنياست. در اوگاندا وجود ارتش مقاومت لرد ممکن است باعث ايجاد ناآرامي در منطقه مرزي شود، همچنين مثلث ايلمي در مرز کنيا و جنوب سودان از ديگر نگراني هاي امنيتي است.
*يکي از اختلافات ممکن است بر سر سهميه بندي آب نيل باشد؛ امري که ممکن است براي مصر و جمهوري سودان تهديداتي را به همراه داشته باشد. در اين بين، مصر اعلام کرده است که سهميه حقابه بر اساس همان قرار داد 1956 خواهد بود و اين موضوع بايد بين شمال و جنوب سودان حل شود.
* با توجه به سابقه جنگ و تخاصم در منطقه و شکل گيري ذهنيت نظامي بين سران فعلي، اين امکان وجود دارد که نتوان به سيستم دموکراسي در اين کشور جديد چندان دلخوش بود.
در بعد اقتصادي
در بعد اجتماعي
بايد توجه داشت که دولت جديد، براي بازسازي اين کشور جنگ زده و همچنين بازسازي و ايجاد زير ساخت هاي لازم براي يک کشور، نيازمند آرامش است. اين امر با وجود جدايي، به دليل وابستگي متقابل شمال و جنوب در تاريخ، زير ساخت ها و منابع، نيازمند اصل همسايگي خوب با شمال و ديگر همسايگان است.
رژيم صهيونيستي و سودان جنوبي
همان طور که گفته شد، رژيم صهيونيستي از زمان استقلال به دنبال تحقق سياست هاي آفريقايي خود در اين کشور بود اما در سال 1983 که تنش در سودان به مرحله جنگ داخلي رسيد، رژيم صهيونيستي با اختصاص حسابي ويژه براي کمک به مخالفان جنوب، عملاً به فعاليت خود در اين کشور رسميت بخشيد. در اين سال ها بود که بارها از روابط ويژه«جان گارانگ» رهبر جنوبي ها با رژيم صهيونيستي سخن گفته شد و صهيونيست ها نيز چندان آن را پنهان نمي کردند. تماس هاي رژيم صهيونيستي با جنوبي ها از طريق کنسولگري اين رژيم در «آديس آبابا» در اتيوپي آغاز شد و در پوشش شرکت هاي تجاري، روابط گسترده اي با قبيله « دينکا» به عنوان قوي ترين قبيله منطقه، برقرار کرد تا زمينه نفوذ تل آويو در جنوب سودان را فراهم کند.
روابط و نوع کمک هاي رژيم صهيونيستي در رابطه با جدايي جنوب سودان را مي توان به چند مرحله تقسيم کرد: 1ــ ارائه کمک هايي در قالب کمک هاي ظاهراً بشر دوستانه نظير دارو، مواد غذايي، فرستادن پزشک و امداد رساني؛2ــ بهره برداري از اختلافات قبيله اي جنوبي ها و دامن زدن به درگيري هاي جنوب و شمال؛ 3ــ سرازير شدن قراردادهاي تسليحاتي رژيم صهيونيستي به جنوب سودان و توسعه چارچوب هاي آموزش شبيه نظاميان جنوبي دراوگاندا، اتيوپي و کنيا؛ 4ــ از سرگيري حمايت رژيم صهيونيستي از شورش هاي مسلحانه و تجهيز جنبش هاي جدايي طلب جنوب به سلاح هاي پيشرفته و آموزش ده ها نفر از خلبانان آن، براي هدايت جنگنده هاي سبک به منظور حمله به مراکز دولتي در جنوب و حمايت تل آويو در زمينه تأمين تصاوير ماهواره اي از مراکز نيروهاي دولتي سودان؛ 5ــ اعزام کارشناسان صهيونيستي براي هدايت و رهبري جدايي طلبان و تدوين طرح هاي جنگي و مشارکت آنها در برخي عمليات ها که به اشغال برخي از شهرهاي جنوب سودان منجر شد. سودان جنوبي در نتيجه همه پرسي سال 2011 به عنوان کشوري مستقل در عرصه بين المللي ظهور کرد. در راستاي تکميل فعاليت هاي رژيم صهيونيستي، اين رژيم، کشور تازه تأسيس را در روز دهم جولاي، يعني يک روز پس از استقلال، به رسميت شناخت و در پانزدهم همان ماه، سودان جنوبي اعلام کرد که قرار است روابط خود را با رژيم صهيونيستي در عالي ترين سطح برقرار کند و در روز بيست و هشتم همان ماه، سفارت رژيم صهيونيستي در اين کشور افتتاح شد. رژيم صهيونيستي و سودان جنوبي هيچ گونه مرزي با يکديگر ندارند، فاصله بين دو کشور حدود 3 هزار کيلومتر است و هيچ گونه قرابت فرهنگي، مذهبي، نژادي با يکديگر ندارند اما منافع هر کدام، باعث شده که سطح روابط آنان گسترش يابد که در زير، به چند مورد آن اشاره مي شود.
با توجه به اينکه سودان جنوبي کشوري است که به تازگي ايجاد شده، فاقد زير ساخت هاي لازم براي اداره کشور چه از نظر تکنولوژيک، چه از نظر سرمايه و چه از نظر نيروي انساني کارآمد است. به همين دليل، براي توسعه، به شدن نيازمند کمک هاي خارجي است. صهيونيست ها با درک اين مسأله از دوران گذشته، ارتباطاتي را با سران شورشيان سابق جنوب و رهبران امروز سودان جنوبي برقرار کرده بودند. امتياز ديگر استقلال سودان براي صهيونيست ها، دستيابي به راه حلي براي بازگشت ده ها هزار آواره جنوب سودان است که در سال هاي اخير به دليل وقوع جنگ هاي طولاني از راه مصر خود را به سرزمين هاي اشغالي رسانده اند. بر اساس آمارها حدود 2800 مهاجر يهودي از جنوب سودان در سرزمين هاي اشغالي، ساکن هستند. بلافاصله بعد از استقلال اين کشور، وزير کشور اين رژيم اعلام کرد که در مورد بازگشت اين مهاجرين با دولت سودان جنوبي مذاکره کرده است.
يکي از ويژگي هاي سودان جنوبي اين است که با يک چهارم جمعيت کل سودان سابق، بيش از 70 درصد منابع و ذخاير کل سودان را در اختيار دارد. تخمين زده شده که بين 68 تا 80 درصد منابع نفتي سودان در سودان جنوبي قرار دارد.
سودان جنوبي بر رود نيل تسلط دارد؛ اين رود به عنوان يک شاهرگ حياتي براي نه کشور حوزه نيل به حساب مي آيد. رژيم حقوقي حاکم بر نيل، مطابق کنوانسيون 1929 نوع تقسيم آب اين رود را مشخص کرده است. نحوه و ميزان تقسيم آب بر اساس اين کنوانسيون، تعريف شده و بيشترين سهم را مصري ها مي برند. به نظر مي رسد که سودان جنوبي به عنوان کشوري که تازه به جمع کشورهاي حوزه رود نيل اضافه شده، ادعاهاي جديدي خواهد داشت و شاهد اين مثال هم کنفرانس کشورهاي حاشيه نيل بدون حضور مصر و سودان شمالي در سال 2010 بود که کشورها، ادعاهاي جديدي نسبت به سهم خودشان مطرح کردند که بيشترين تأثيرات را بر مصر و سودان خواهد داشت و از اين طريق رژيم صهيونيستي با ايجاد بحران هاي جديد بين اعراب و همسايگان خود مي تواند فضاي تنفسي براي خود ايجاد کند و با استفاده از کشورهاي پيرامون (از جمله سودان جنوبي) اين بحران را به نفع خود مديريت کند و مشورت هاي لازم را براي ايجاد بحران به سودان جنوبي ارائه کند. در اين راستا مي توان به شروع فعاليت هاي سد سازي رژيم صهيونيستي در ساحل رود نيل اشاره کرد.
به اعتقاد کارشناسان سياسي، اگر جدايي جنوب سودان برنده اي داشته باشد، بي شک آن برنده، رژيم صهيونيستي است. چرا که اين، رژيم صهيونيستي بود که سناريوي تجزيه سودان را نوشته و از سال ها قبل بازيگرانش را آموزش داده بود. با استقلال سودان جنوبي و با توجه به روابط نزديک رژيم صهيونيستي با اتيوپي، کنيا، کنگو، جمهوري آفريقاي مرکزي و چاد مي توان گفت، حلقه محاصره سودان تنگ تر شده است، به ويژه آنکه دولت عمر البشير پيوندهاي نزديکي با محور مقاومت ضد آمريکايي دارد.
با توجه به آنچه گذشت، مي توان گفت منافع رژيم صهيونيستي در مفهوم راهبردي آن، بر تأسيس کشوري در جنوب سودان متمرکز بود که به احتمال زياد در نهايت به پايگاه نظامي اين رژيم در منطقه و مکاني براي جلوگيري از گسترش نفوذ اسلام در قاره آفريقا تبدل خواهد شد، موضوعي که برخي از آن، به عنوان شکل گيري رژيم صهيونيستي دوم در قاره آفريقا ياد مي کنند.
چه بايد کرد؟
منبع: نشريه همشهري ديپلماتيک، شماره 58.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}