شیطان دشمن قسم خورده


 

نويسنده:مصطفی مرجوی
منبع :اختصاصی راسخون



 

چكيده :
 

شيطان دشمن ديرينه انسان و خدا است ، او با تكبر و حسدي كه نسبت به انسان ها دارد سعي بر اين مي كند كه انسانها را از راه راست منحرف كند. داستان شيطان و کينه توزي بي پايان او با يکايک انسان ها، امري قطعي و يقيني است که بارها و بارها از سوي شايسته ترين فرزندان آدم و بالاتر از آنان، از جانب خداي مهربان و خالق شيطان و انسان يادآوري و گوشزد شده است. اما با اين حال، باعث تعجب است كه شيطان با اين دشمني آشكار و اغواگري و سوق دادن انسان ها به سوي گمراهي و ضلالت، تفرقه و منازعه، فقر و فحشاء و سرانجام، نوميدي و دوري از رحمت بي کران الهي، آن چنان که بايد و شايد، از جانب ما انسان ها درک نمي شود و در اعماق جان ها و اذهان ما جاي نمي گيرد. راستي چرا ما انسانها ريشه هاي اين غفلت ها را باور نداريم؟ چرا گذاشته ايم تا اين اندازه شيطان در ما نفوذ كند؟ با کدامين حكمت و عقل دست از قرآن و عترت برکشيده ايم و در دام کيد و فريب شيطان، با آسودگي خاطر، به خوابي خوش گرفتار آمده ايم؟ چرا به سخنان خوبان الهي گوش نمي دهيم و به وعده هاي پوچ شيطان دل خوش كرده ايم ؟ آيا اين همه رنج و غمي که در زندگي داريم نشانه زيان كردن ما گمراهان نيست؟ آيا فقر و فحشاي فراگير جهان امروز، علامت اشتباه بزرگ ما نيست؟ جنگ هاي خونين و کشتارهاي ميليوني، چه چيزي براي ما به ارمغان آورده اند؟ چرا به اتحاد و همدلي روي نمي آوريم؟ شيطان دشمن اين است كه انسان ها از زندگي روحاني و معنوي برخوردار باشند، او براي اغوا كردن انسان و اينكه نگذارد اطاعت خدا را بكنند سوگند ياد نموده و در اين مسير، از هيچ اقدامي فروگذار نمي کند. گاه وعده مي دهد و با آرزوهاي دور و دراز، انسان ها را مي فريبد. گاه از راه ترس وارد جان آدم ها مي شود؛ ترس از فقر يا آينده اي تاريک و مبهم. با لحظه اي نوميدي يا دقايقي لبريز از غرور جاهلانه به هدف خود مي رسد. از راه کسب حرام و ثروت اندوزي هاي تکاثر طلبانه و يا بخل و خست، حرص نابود کننده بر فکر و روح دوستان خود مسلط مي شود. راستي با دشمني چنين غدار و نيرنگ باز چه بايد کرد؟ دشمني که هر لحظه و در هر مکان در کمين ما نشسته و هيچ سر صلح و دوستي ندارد. او از کدامين نقاط، وارد روح و انديشه ما مي شود و از چه ابزاري براي تسلط بر ما بهره مي گيرد؟ شيطان از چه چيزهايي مي هراسد؟ اساسا چه تدابيري بايد در پيش بگيريم که او در ما طمع نبندد و يا در دام او گرفتار نياييم؟ آيا راهي براي مقابله و غلبه بر خصم داريم؟ متن که پيش رو داريد، تلاشي است براي پاسخ گويي به اين پرسش ها؛ اين پژوهش با بهره مندي از آموزه هاي کتاب آسماني، قرآن مجيد، و نيز با توجه عميق به سخنان هدايت گر پيشوايان معصوم (عليهم السلام)، در پي شناخت ويژگي هاي شيطان و حزب او و همچنين آشنايي مخاطبان با راه هاي نفوذ شيطان و نيز مقابله آگاهانه با ترفندهاي شيطاني است. از خداوند متعال بهره مندي از درياي هدايت و رحمت بي کرانش را تمنا مي کنيم؛ باشد تا از اين رهگذر، شيطان و نيرنگ هايش را دريابيم؛ رشته هايش را پنبه سازيم و گره هايش را بگشاييم؛ از دوستي و همراهي با او سخت بپرهيزيم و در زمره دشمنان شيطان جاي گيريم.
كليد واژه : شيطان، ابليس، وسوسه، عصيان، اغوا

مقدمه :
 

خداوند با خلقت حضرت آدم نطفه انسان را در زمين قرار داد و به دليل قابليتش خليفه اللهي گشت و با تعليم أسماء الهي و دريافت امانت بزرگ ربوبي گل سرسبد مخلوقات عالم شد. بنا بر مصلحت و اراده الهي آدمي از همان ابتداي خلقت دشمن كينه توزي به نام ابليس را در رو به روي خود تجربه كرد. او با كينه و حسادتي كه نسبت به انسان داشت ، از همان ابتدا كفر پنهاني خود را نسبت به او آشكار كرد و در برابر امر الهي مخالفت كرد و بر اراده خداوند تكبر ورزيد. انسان با استعدادي الهي و عقلي كه خداوند به او داد ظرف پذيرش دعوت پيامبران الهي قرار گرفت از سوي ديگر چون خدا از فطرت و ظرفيت انسان با خبر بود زمينه نفساني كه امكان تحمل و وسوسه اغواگر شيطان رجيم باشد را درون انسان قرار داد و با اين اوصاف آدم پاي به حيات مختار و مكلف خود نهاد. از سوي ديگر، شيطان اين دشمن سرسخت و قسم خورده، با جواز و مهلت الهي اجازه ورود به وجود تشريعي آدمي را تا آخر عمر دنيايي انسان دريافت نمود .انسان با دو استعداد متضاد و دو نوع دعوت، در حالي پاي در زندگي دنيايي نهاد كه نفس غريزه مدار، لذت طلب و مستعد فريب و اضلال شيطان، همچون دشمني خانگي، همواره كمر به اخلال در كار عقل واراده انسان بسته است؛ بر همين اساس، تنها پناه انسان مؤمن در مقابل شيطان قدرتمندي كه تمام قدرت خود را از ضعف نفساني انسان و اعمال و تمايلات غريزي او به عاريت مي گيرد، خداوند بصير و رئوف است كه با ذكر بليغ: (رب أعوذ بك من همزات الشياطين.) گوشزد و تذكر كاستي هاي شكلي و محتوايي اين تحقيق، مزيد امتنان و تقدير خواهد بود. باشد كه مورد عنايت صاحبمان امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) قرار گيرد.
معناي واژه شيطان و ابليس از نظر لغت و اصطلاح :
شيطان يعني دور شده از خير كه باعث انحراف مي شود و به انسان‏هاى بدكار و دور از حقّ نيز گفته مى‏شود. (1)در اصطلاح هم شیطان نامی عام است كه براي موجودات شرور به كار مي رود.(2) اما ابليس يعني موجودي که از رحمت الهی، نااميدگردیده است (3) در اصطلاح ابلیس به همان موجودي گفته مي شود كه پشت به فرمان الهي كرد و بر حضرت آدم سجده نكرد.(4)

ماهيت شيطان و ابليس(5)
 

اگر بخواهيم ماهيت ابليس را بررسي كنيم واژه اي است غير عربي و همان موجودي است كه در قرآن در داستان حضرت آدم به آن اشاره شده ، همان موجودى كه از امر خدا سرپيچي كرد و برآدم سجده نكرد و توانست با وسوسه هاي خود او و همسرش را از بهشت بيرون كند. ولى ماهيت شيطان با ابليس تفاوت دارد، شيطان يك واژه عربى است، مصداق عيني ندارد ، به هر موجودي كه باعث فتنه و طغيان انسان شود شيطان گفته مي شود كه فرد بارز آن همان ابليس است ،كه خودش داراى فرزندان و ياراني است كه به همه آنها شياطين گفته مى شود. و به هر عصيانگر متمرد از انس و جن و حيوانات شيطان گفته مى شود و از افراد بشر هم ممكن است كسى شيطان باشد همانگونه كه در آيات زير آمده است : وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُم (بقره / 14 )و منافقان چون با شياطين خود خلوت مى كنند، مى گويند ما با شما هستيم . حتى در بعضى از روايات آمده است كه ظروفي كه ترك دارد و شكسته است موجودات ريز و كوچكى در قسمت شكسته ظرف مى نشيند ، كه به آن شيطان اطلاق شده كه شايد منظور همان ميكروبها باشد. در قرآن كريم لفظ شيطان و ابليس در حدود 98 بار ذكر شده ، موجود خطرناكي كه هدفش جز انقطاع انسان از عبادت حق، و در انداختنش به انواع گناهان و معاصى ندارد .كتاب خدا به هر انسان گمراه و گمراه كننده كه باطن آدمى را در حيطه ي وسوسه قرار مى دهد تعبير به شيطان نموده ، موجود گمراه كننده اي كه چه اين موجود از نوع انسان باشد يا نوع جن.(6) در ميان مفسران كتاب خدا درباره اينكه آيا ابليس از ملائكه بوده يا از جن اختلاف وجود دارد. گروهي از آنان بيان كرده اند كه ابليس از جزء ملائكة الله بود و به اين خاطر كه از امر خدا نافرماني كرد از مقام خود دور شد و رانده درگاه الهى گرديد. شيخ طوسى از جمله كساني است كه اين نظريه را قبول دارد و آن را به ظاهر تفاسير شيعه هم نسبت مى دهد . اين گروه براي حرف خودشان دلايلي را از قرآن بيان مي كنند به اين شرح :
1 ـ خدا در قرآن آياتي را آورده است كه در آن ابليس را از ملائكه استثناء مي كند در آيه (بقره /34) مي فرمايد: هنگامى كه به ملائكه گفتيم به آدم سجده كنيد پس سجده كردند مگر ابليس و اين استثناء دليل است كه ابليس هم جزء ملائكه بود منتهى سرپيچى كرد.
2 ـ هنگامي كه خدا دستور سجده بر ادم را داد اگر ابليس از گروه ملائكه نبود اين دستور خدا شامل او نمى شد و مى توانست بگويد: من كه از ملائكه نبودم پس دستور تو شامل من نمى شد در حالى كه چنين عذرى نياورد درمقابل اين گروه كه ابليس را از ملائكه مي دانند گروه ديگري هستند كه ابليس را از جن معرفى مى كنند. شيخ مفيد از جمله كساني است كه قائل به جن بودن ابليس است و مى گويد در اين رابطه روايات متعددي از اهل بيت وارد شده كه همه فرقيه اماميه و بسيارى از معتزله و اصحاب حديث مى باشد.(7) اما اين افراد هم براي قول خود دلائلى از قرآن دارند به اين شرح:
1 ـ در قرآن خداي متعال به طور صريح و آشكار ابليس را از جن معرفي كرده است در آيه (50/كهف) مي فرمايد : پس همه سجده كردند مگر ابليس كه از جن بود.
2 ـ ملائكه الهي همه از مقام عصمت برخوردار هستند و امكان ندارد كه خدا را نافرمانى كنند به طوريكه در آيه (6 /تحريم) آمده: آنها (فرشتگان) در چيزى كه خدا به آنها امر كند او را نافرمانى نمى كنند و آنچه كه به آن امر شده اند انجام مي دهند. و اينكه ابليس اطاعت خدا را نكرد معلوم مى شود كه از ملائكه نبود زيرا در فطرت ملائكه امكان معصيت خدا وجود ندارد .
3 ـ ابليس داراي فرزندان و اعوان است و زاد و ولد مى كند ولى ملائكه اين امكان برايشان وجود ندارد بنابراين ابليس از ملائكه نيست.
4 ـ هم در قرآن و هم در روايات جنس ملائكه را از نور معرفي كرده است در صورتي كه جنس ابليس و هم جن را از آتش معرفي كرده است در سوره اعراف آيه12 (خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين) ‏آمده است. (8)حال نظر چنين است كه تصور مى كنيم با تصريح قرآن به اينكه ابليس از جن بود (سوره كهف آيه 50) ديگر جاى گفتگو باقى نمى ماند و اينكه اين آيه را اين چنين براي خود تأويل و تفسير كنيم كه ابليس در ابتدا از طائفه فرشتگان بود ولى بعد جن شد و يا اين كه بگوييم ابليس از گروهي از ملائكة الله بود كه خازن جنت بودند و لذا به آنها جن گفته مى شد و امثال اين تأويلات ناروا و بدور از فهم عرفى، براستى كه راه خطا رفته ايم و از نص قرآن به دور افتاده ايم. پس اين چنين با قاطعيت مى گوييم كه ابليس از جن بود نه از ملك ولي اين شبهه باقي مي ماند كه چگونه خطاب خداوند به ملائكه كه آدم را سجده كنند شامل ابليس هم شد در جواب بايد بگوييم كه دليل اين خطاب اين است كه ابليس با اينكه از جن بود، طبق روايات با ملائكه همراهى داشت و اين به علت كثرت عبادت او بود و يا به هر دليل ديگرى كه ما نمى دانيم، بگونه اى كه ملائكه ابليس را از خود مى پنداشتند و لذا امر الهى شامل او هم شد و اين از باب تغليب است يعني اگر تعداد افراد زيادي در يك مكان باشند و يك نفر در بين آنها غريبه بود وقتي كه آنها را صدا مي كنيم آن يك نفر را هم با بقيه مي شماريم. لفظ ابليس و شيطان دو لفظي هستند كه از نظر دستور زباني مترادف و هم معنى هستند.
واژه ابليس به معنى مأيوس، پشيمان و واژه شيطان به معنى دورى است كه از خوبى ها و رحمت الهي روي برگردان شده است و دركل مراد از اين دو لفظ همان شيطان است. اما در قرآن آياتى كه مربوط به داستان حضرت آدم و سجده نكردن شيطان است واژه ابليس آمده و درچند مورد شيطان آمده است و موارد ديگر استعمال شيطان براى شيطان معروف و ساير شياطين آمده است.
 
حال كه فهميديم شيطان از جنس آتش است در ذهن تصور مي شود كه او چه شكلي دارد آيا زشت است يا زيبا ؟ جواب اين است كه اگر منظور زشتى و زيبايى وجود و ذات باشد، در دار هستى هيچ موجود زشتى يافت نمى‏شود چرا كه همه صادر از حضرت حق و معلول اويند و چون خداى بزرگ جميل است، سنخيّت ايجاب مى‏كند معلول خدا نيز زيبا و جميل باشد. اگر منظور زشتى و زيبايى فعل باشد، آرى عصيان آلودگى است و عامل عصيان هر چند از زيبايى چهره برخوردار باشد در واقع زشت و ناپسند است. اگر منظور زشتى و زيبايى چهره باشد، چون شيطان از طايفه جنّيان است و آنان از جسمى لطيف به نام آتش خلق شده‏اند، با حواس ظاهرى ما محسوس نيستند. (9)
شيطان در قرآن كريم :

عاقبت شيطان
 

كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْانسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنىّ‏ِ بَرِى‏ءٌ مِّنكَ إِنىّ‏ِ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَلَمِينَ * فَكاَنَ عَاقِبَتهَُمَا أَنهَُّمَا فىِ النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَاوَ ذَالِكَ جَزَ ؤُاْ الظَّلِمِينَ *(10) همانند شيطان كه به آدمى گفت: كافر شو. چون كافر شد، گفت: من از تو بيزارم. من از خدا، آن پروردگار جهانيان مى‏ترسم سرانجامشان آن شد كه هر دو به آتش افتند و جاودانه در آن باشند. اين است كيفر ستمكاران

شيطان دشمن انسان
 

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَبَنىِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكمُ‏ْ عَدُوٌّ مُّبِين‏(11) اى فرزندان آدم، آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد زيرا دشمن آشكار شماست؟

استعاذه
 

وَ إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ، اِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسهَُّمْ طَئفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ (12)و اگر از جانب شيطان در تو وسوسه‏اى پديد آمد به خدا پناه ببر، زيرا او شنوا و داناست، كسانى كه پرهيزگارى مى‏كنند چون از شيطان وسوسه‏اى به آنها برسد، خدا را ياد مى‏كنند، و در دم بصيرت يابند،

ابزار كار شيطان
 

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الخَْمْرُ وَ الْمَيْسرُِ وَ الْأَنصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (13) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، شراب و قمار و بتها و گروبندى با تيرها پليدى و كار شيطان است، از آن اجتناب كنيد تا رستگار شويد.

حد سلطه شيطان
 

وَ قَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضىِ‏َ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الحَْقّ‏ِ وَ وَعَدتُّكمُ‏ْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ مَا كاَنَ لىِ‏َ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَنٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لىِ فَلَا تَلُومُونىِ وَ لُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ مَا أَنتُم بِمُصْرِخِىَّ إِنىّ‏ِ كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(14)چون كار به پايان آيد، شيطان گويد: خدا به شما وعده داد و وعده او درست بود و من نيز به شما وعده دادم ولى وعده خود خلاف كردم. و برايتان هيچ دليل و برهانى نياوردم جز آنكه دعوتتان كردم شما نيز دعوت من اجابت كرديد پس مرا ملامت مكنيد، خود را ملامت كنيد. نه من فرياد رس شمايم، نه شما فرياد رس من. از اينكه مرا پيش از اين شريك خدا كرده بوديد بيزارم. زيرا براى ستمكاران عذابى است درد آور.

تعدد شياطين
 

وَكَذَالِكَ جَعَلْنَا لِكلُ‏ِّ نَبىِ‏ٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْانسِ وَ الْجِنّ‏ِ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلىَ‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَايَفْترَُونَ* وَ لِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفِْدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ وَ لِيرَْضَوْهُ وَ لِيَقْترَِفُواْ مَا هُم مُّقْترَِفُونَ(15)اينچنين در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم آنها بطور سرى(و درگوشى) سخنان فريبنده و بى‏اساس (براى اغفال مردم) به يكديگر مى‏گفتند و اگر پروردگارت مى‏خواست، چنين نمى‏كردند (و مى‏توانست جلو آنها را بگيرد ولى اجبار سودى ندارد.) بنابراين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار، نتيجه (وسوسه‏هاى شيطان و تبليغات شيطان‏صفتان) اين خواهد شد كه دلهاى منكران قيامت، به آنها متمايل گردد و به آن راضى شوند و هر گناهى كه بخواهند، انجام دهند!

مسئله شيطان در روايات اسلامي :
 

خوشحالي شيطان
 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ إِبْلِيسَ رَضِيَ مِنْكُمْ بِالْمُحَقَّرَاتِ ،(16)رسول اكرم صلى الله عليه وآله فرموده است : شيطان از گناهان شما خشنود مي شود ، هرچند آنها معاصي صغيره باشد .

به خاك ماليدن بيني شيطان
 

قال مهدي عليه السلام ما أرغم أنف الشيطان أفضل من الصلاة فصلها و أرغم أنف الشيطان ،(17)امام مهدي عليه السلام فرمودند: هيچ چيزي به مانند نماز بيني شيطان را به خاك نمي سايد، پس نماز بگزار و بيني ابليس را به خاك بمالان .

رو سياهي شيطان
 

قال باقر عليه السلام عَلَيْكُمْ بِالصَّدَقَةِ فَبَكِّرُوا بِهَا فَإِنَّهَا تُسَوِّدُ وَجْهَ إِبْلِيسَ ، (18) امام باقر عليه السلام فرمودند: بر شما باد به صدقه دادن، صبح زود صدقه بدهيد كه روي ابليس را سياه مي كند .

برنامه شيطان
 

قال على عليه السلام: إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَ ،(19) امام علي عليه السلام فرمودند : شيطان راههاي خود را براي شما آسان مي كند و از اين كار قصدش آن است كه پيوندهاي ديني ضميرتان را گره گره بگشايد ، جماعت شما را به پراكندگي مبدل سازد و با تفرقه افكني ايجاد فتنه و فساد نمايد .

ميدان شيطان
 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص شَرُّ بِقَاعِ الْأَرْضِ الْأَسْوَاقُ وَ هِيَ مَيْدَانُ إِبْلِيسَ يَغْدُو بِرَايَتِهِ وَ يَضَعُ كُرْسِيَّهُ وَ يَبُثُّ ذُرِّيَّتَهُ فَبَيْنَ مُطَفِّفٍ فِي قَفِيزٍ أَوْ طَائِشٍ فِي مِيزَانٍ أَوْ سَارِقٍ فِي ذَرْعٍ أَوْ كَاذِبٍ فِي سِلْعَة (20)پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند : بدترين قطعه زمين بازار است و بازار، ميدان ابليس است و صبحگاهان شيطان پرچم خود را در آن بالا مي برد و تخت خود را در كنارش قرار داده و خود بر ان مي نشيند و فرزندان و نوادگان خود را جهت اغواء مردم به كار مي گمارد و آنان نيز به طرق مختلف دست به كار مي شوند .

تاريخچه شيطان و ابليس (21)
 

شيطان هزاران سال در كنار ملائكه به عبادت حق مشغول بود عبادتى كه بالاتر از آن تصور نمى شد 22 ، در سوره (ص ) خداوند داستان خلقت آدم را شرح مي دهد، آن هنگامي كه خدا به ملائكه دستور سجده بر آدم را داد همه از اين فرمان الهي اطاعت كردند به جز ابليس، كه دچار تكبر در برابر حق شد و باعث شد كه اعمال چندين ساله خود را به واسطه حسد و تكبر از دست بدهد .پس اين شبهه از ذهن بعضي از افراد بايد پاك شود كه فكر مي كنند خدا شيطان را شيطان آفريد زيرا اين با عدل و حكمت الهي سازگار نيست كه ميان مخلوقات خود تفاوت قائل شود، پس اوّلًا شيطان شدن شيطان به خاطر گناه و سرپيچي اش از فرمان خدا بود و ثانيا بدتر از آن، اين كه او توبه و عذرخواهى هم نكرد، پشيمان هم نشد و با يك دنيا غرور و خود خواهى فرمان خدا را غلط دانست و گفت: اين فرمان صحيح نيست، زيرا نژاد من از آتش است و بر نژاد آدم كه از خاك است برترى دارد، (قال أنا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين) 23بنابراين، سرپيچى و غرور شيطان و سرنوشت شوم او مربوط به خود اوست، نه خداوند. (24)

فلسفه خلقت شيطان و ابليس : (25)
 

هر مخلوقي فلسفه آفرينشي براي خود دارد كه با دقت و تعمق مي توان به آن پي برد و خداوند هيچ موجودي را بيهوده خلق نكرده است، به طور مثال ما انسانها فكر مي كنيم كه مار و عقرب براي ما مضر است اما در عين حال منافعي دارد كه از ضررش بيشتر است و گرنه حکمت الهي اقتضاي وجودش را نمي کرد. وجود شيطان هم پر از رمز و رازهايي است که با تفكر بر آن مي توان به فلسفه اش پي برد. مطلب ديگر که بايد به ان توجه كرد اينكه عالم خلقت با همه وسعتش تمامي اجزاي آن مانند زنجير به يکديگر مربوط مي باشد؛ به طوري که ايجاد جزئي از آن مستلزم ايجاد همه آن است، و اصلاح جزئي از اجزاي آن، به اصلاح همه آن است، ولي اين ارتباط به اين منظور نيست كه تمامي اجزا با هم مساوي باشند كه اگر اين طور بود يك موجود تحقق پيدا مي كرد و ديگر عالم نزاع و رقابتي به وجود نمي آمد از اين رو حکمت الهي اقتضاء کرد که اين موجودات از نظر کمال و نقص و وجدان مراتب وجود و فقدان آن، و قابليت رسيدن به آن مراتب و محروميت از آن مختلف باشند و در عالم مصداق هم بايد يك نوع قبح و شقاوتي وجود داشته باشد تا سعادت و ثواب هم تحقق پيداكند مثلا اگر اطاعت خدا از روي اجبار و ضرورت بود و نافرماني مولا به هيچ وجه ممكن نبود ديگر مدح و ذمي در كار نبود در نتيجه شريعت و پيامبري براي ارشاد نبود و بالاخره انساني هم نبايد وجود داشت اين معنا که معلوم شد، اينک مي گوييم: اگر شيطاني نبود، نظام عالم انساني هم نبود . (26)بنابراين، وجود شيطاني که انسان را به شر و معصيت دعوت کند، از ارکان نظام عالم بشري است. و نسبت به راه مستقيم، او به منزله کنارة جاده است؛ و معلوم است که تا دو طرفي براي جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمي شود. لذا اين القائات شيطاني خود مصلحتي دارد و آن اين است که مردم عموما به وسيله آن آزمايش مي شوند و در کورة امتحان، خالصي ها از ناخالصي ها جدا مي شود. شيطان هم در شيطنت خود مسخر خداست و او را در آزمايش بندگان و امتحان اهل شک و جحود، و دارندگان غرور، آلت دست قرار مي دهد. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: "هر قلبي دو گوش دارد؛ بر سر يکي از آن دو فرشته اي راهنما، و بر سر ديگري شيطاني فتنه انگيز است؛ اين فرمانش دهد و آن دگر بازش دارد. شيطان به گناهان فرمان دهد و فرشته از آن ها بازش دارد. (27)

ديدگاه اسلام در مورد شيطان : (28)
 

در ديگر اديان منشا خوبي و بدي را از هم جدا مي دانند و براي هركدام از انها يك خدا فرض دارند مثل آيين زرتشتي، اما در جهان بيني اسلامي
اساساً جهان و موجودات به دو دستة خير و شر منقسم نمى‏گردد و اينكه آفريده اي بد است و يا نبايد آفريده مي شده است وجود ندارد چون همه چيز مخلوق ذات احديت است. اسلام نقش شيطان را در آفرينش اشياء منتفي مي كند. در اسلام اصلًا چنين انديشه اى وجود ندارد كه در نظام خلقت، موجودات نامطلوبى هست و مى بايست نباشد و چون هست پس از يك موجود پليد ناشى شده است. از نظر اسلام همة اشياء با دست قدرت خداوند به وجود آمده است و هر چه آفريده خوب و نيك آفريده است: (الذى احسن كلً شى‏ء خلقه)(29) قلمرو شيطان از نظر اسلام تشريع است نه تكوين يعنى شيطان فقط مى تواند فرزند آدم را وسوسه كند و به گناه تشويق كند، شيطان بيش از حد دعوت كردن، سلطه و قدرتى بر انسان ندارد: (و ما كان لى عليكم من سلطانٍ الا ان دعوتكم فاستجبتم لى).(30) انسان صاحب عقل و اراده و قوة انتخاب است و اين انتخاب هنگامي ميسر است كه در مرحلة اول عقل و تشخيص باشد و در مرحله دوم دو راه ممكن در جلو انسان باشد. هركدام از اين دو ركن اگر نباشد، اختيار و انتخاب و در واقع انسانيتى دركار نيست .وسوسة نفس اماره و شيطان، شرط اختيار و انتخاب و انسانيت انسان است. همان طورى كه دعوت به خير هست والهامات خير هست، بايد وسوسة شر هم باشد تا انسان يكى از ايندو را «انتخاب» كند و گامى در راه انسانيت كه راه انتخاب و اختيار است بر دارد.
شيطان و يا جن در قرآن در عرض موجودات طبيعى است نه در عرض ملائكه و فرشتگان. ملائكه از نظر قرآن رسولان و ماموران پروردگارند و در نظام آفرينش كارگزارى مى‏كنند، ولى جن و شيطان هيچ نقشى دركار خلقت ندارند، از اين جهت مثل موجودات زمينى مى‏باشند. از اينجا مى‏توان فهميد كه انديشة مخلوقات بد و ناشايست و اينكه نظام آفرينش ناقص است به هيچ وجه در انديشه هاى قرآنى راه ندارد.

محور هاي نفوذ شيطان : (31)
 

همه انسانها اين تصور را دارند كه بدون انتخاب و اختيار مي شود اسير شيطان بشوند ، در حاليكه اين يك فكر باطل و بيهوده است ، تا خود آدمي به شيطان اين موجود پليد رانده شده از درگاه رحمت الهي در باغ سبزي نشان ندهد و اجازه ورود ندهد او نمي تواند در وجود آدمي پابگذارد و هيچ قدرت نفوذي در انسان را نخواهد داشت. حال اين سؤال پيش مي آيد كه چه چيزهايي باعث مي شود كه شيطان بتواند در آدمي نفوذ كند و موجب انحرافش شود؟ پاسخ: امور و زمينه هاي مختلفى موجب نفوذ شيطان مي شود، از جمله : دوستان ناباب و منحرفي كه باعث مي شود انسان به واسطه آنها به گناه كشيده شود و اين عامل از مهم ترين زمينه هاي گناه است، رفتن و شركت كردن در مجالسي كه نقل محفلشان گناه است، مشاهده فيلم‏هاى فاسد و مفسد، خواندن كتاب‏هاى گمراه كننده، ديدن صحنه‏هاى تحريك ‏آميز، برنامه‏هاى ناسالم راديوها، تلويزيون‏ها، ماهواره‏ها، اينترنت‏ها و مانند آن، زمينه تسلّط شيطان را فراهم مى‏سازد. خلوت با زن بيگانه و نامحرم نيز از زمينه‏هاى نفوذ شيطان است. بدين جهت حتّى نماز و عبادت در چنين محلّ خلوتى صحيح نيست! ... و مانند اين‏ها. بايد سعى كنيم با از بين بردن زمينه‏هاى نفوذ شيطان، خويش را از وسوسه‏هاى او حفظ كنيم و خود را از محدوده ولايت او خارج سازيم و جزء آن دسته از بندگانى شويم كه شيطان سلطه‏اى بر آن‏ها ندارد. حال براي اينكه سدي بر نفوذ شيطان ببنديم چهارده راه به صورت كلي بيان مي شود :
1- ياد و نام خدا را هميشه به ياد داشته باشيم . ذكرى كه بايد خوانده شود: (( لااله الاالله و لاحول و لاقوة الا بالله العلى العظيم )) و صلوات و تسبيح است .
2- از شر شيطان رجيم به خداي يگانه پناه ببريم .
3- در همه حال صدقه دادن را كه از برنده ترين چيزها براي نابود كردن شيطان است را فراموش نكنيم .
4- با هواي نفس مقابله كنيم .
5- هميشه دنباله رو علم و عالم باشيم .
6- خلوت نكردن با زنان نامحرم است .
7- نگهداشتن زبان از غيبت ، تهمت ، دروغ ، فحاشى ، ناسزاگويى و...
8- استغفار كردن و بازگشت به سوي خدا .
9- تداوم محافظت بر استغفار.
10- شناخت كار و گفتار شيطان .
11- دشمن ابليس لعين و شيطان رجيم بودن .
12- دورى از كارهاى شيطان و از شيطان پرستان ، مجالس كه شيطان در آن راه دارد نرفتن ، دورى از ويدئو كلوپهاى داراى مفاسد اجتماعى و دورى از مجالس رقص و عرق و ورق و غيره .
13- حرص و حسد و كبر را در خود راه ندادن .
14- دورى از هر گونه گناه .(32)

وسوسه هاي شيطاني(33)
 

انسان در زندگي هيچ گاه بدون فكر و انديشه نيست ، دل آدم پيوسته و مدام دچار خيالات و افكار است و دل مانند خانه اي مي ماند كه داراي درهاي متعددي است كه از هر در آن اشخاص مختلفي وارد مي شود و خود انسان متوجه اين فكرها نمي شود. اين افكاري كه به ذهن انسان مي رسد و دل را مشغول خود مي كند بر دو نوع مي باشد: نخست آن دسته از افكاري است كه موجب رغبت انسان بر انجام كاري مي شود كه آن فعل كه انسان مي خواهد انجام دهد يا خير است يا بد. دسته دوم افكاري هستند كه انسان را بر انجام كاري ترغيب نمي كند بلكه فقط خيال و فكر محض است، اما با اين وجود اين خيالات هم يا براي انسان نفع دارد و پسنديده است يا اينكه باعث كدورت دل و فاسد شدن انسان مي شود .حال فهميده شد كه انسان داراي چهار نوع افكار و خيالات است : قسم اول، دو نوع افكاري است كه محرك انسان بر عمل خير و افكار محموده است كه ( الهام ) مي باشد و از ناحيه ملائكه الهي به انسان مي رسد و دسته دوم، دو نوع افكاري كه محرك انسان بر عمل شر و افكار فاسده است كه ( وسوسه ) مي باشد و از ناحيه شيطان خناس متوجه انسان مي شود. قابليت اين دو نوع افكار بر انسان در ابتداي امر مساوي است و هيچ كدام بر ديگري ترجيهي ندارد، تا اينكه شخص تحت تاثير عوامل بيروني قرار بگيرد كه اين عوامل يا هوي و هوس انساني است يا ورع و تقوي اوست كه باعث ظهور آن افكار مي گردد . پس هرگاه انسان ميل به غضب و شهوت كشيد دچار وسوسه هاي شيطان گشته و دچار اعمال ناپسند مي گردد و هرگاه كه ميل انسان متوجه ذكر خدا و عبادت او شد و ميل به بندگي خدا پيدا كرد از الهامات و خيالات محموده استفاده كرده است و جنود ملائكه در دل او حاكم شده است . بين اين دو فكر و خيالات به طور دائم درگيري وجود دارد تا آنجا كه يكي از اين ها بر ديگري غلبه كند و خود بتواند در دل انسان حاكم شود. مي دانيم كه بيشتر آفرينش انسان از قوه واهمه و شهويه و غضبيه است كه جنس اينها از آتش است و شيطان هم كه جنسش از آتش است ، لذا فكر و علاقه بين اين سه قوه و شيطان مستحكم تر است و انسان بيشتر به اين طرف سوق پيدا مي كند . و از اين جهت است كه حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمودند كه: (شيطان جارى مجراى خون است در بدن آدمى، و از جميع راهها داخل مى‏شود) (34)

آسيب وسوسه هاي شيطاني :
 

بعد از شناخت وسوسه هاي شيطاني و علائم آن بايد بدانيم كه ضرر و زيان اين افكار بسيار است و موجب تاريكي دل انسان و مانع از رسيدن او به لقاء الله مي شود. اگر نفس انسان صرف امور مباح و بي طرف گردد و ميل و رغبت به هيچ طرفي نداشته باشد و همين طور اگر بدون اختيار مرتكب به گناه شود بر انسان عقابي نيست، اما اگر با قصد و اراده تصميم بر انجام گناهي گرفت و انجام داد يا اينكه زمينه براي او فراهم نشد و در دل تاسف خورد بر اينكه چرا فلان نعصيت را انجام ندادم اين فرد گناهكار و مستحق مواخذه و عذاب است. ولي اگر آن كار را براي خدا ترك كرد بر اين كار او ثواب و حسنه نوشته مي شود .

انواع وسوسه هاي شيطاني : (35)
 

شيطان از طرق مختلف و براي هر كسي هم از راه خودش موجب انحراف و وسوسه اش مي شود كه ما در اينجا بعضي از اين راهها را بيان مي كنيم :
وقتي كه انسان تصميم بر اين مي گيرد كه حق اللهي را كه بر گردنش است يعني خمس را بدهد شيطان بر سر راه او نشسته و وعده فقر به او مي دهد و مدام به انسان مي گويد كه اگرخمس مالت را بدهي ثروت تو كم شده و خود محتاج و فقير مي شوي و خودت هنوز به اين اموال احتياج داري ، اما در برابر وعده هاي شيطان خدا در قرآن نيز وعده هايي را در برابر دادن خمس داده است از جمله: آنچه در راه خدا بدهيد، خداوند جايگزين مى‏كند: «فهو يخلفه» (36) هر چه بدهيد گم نمى‏شود و آن را نزد خداوند مى‏يابيد.«تجدوه عنداللّه»(37) چون شيطان در مرحله اول نااميد شد و نتوانست انسان را وسوسه كند به مرحله بعد مي رود و به او مي گويد كه خمس را بده اما هنوز زمان داري و بگذار كه تمام كارهايت را بكني ، سودهايت را بدست بياوري، بعد خمس بده و مدام به انسان وعده تاخير مي دهد، قرآن در برابر اين تأخير، سفارشاتى دارد و تذكراتى مى‏دهد از جمله: در قرآن بارها كلمه «بغتة» بكار رفته است، يعنى ممكن است مرگ ناگهانى فرا رسد و توفيق عمل خير نداشته باشى. تاريخ افراد و اقوام و گروه‏هايى در قرآن مطرح شده كه ناگهان گرفتار قهر الهى شدند. از ديگر وسوسه هاي شيطان اين است كه خدا مي خواسته است كه عده اي از انسانها فقير باشند و عده اي ثروتمند پس ديگر دليلي بر خمس دادن ندارد، اما اينها غافلند از اينكه اين دادن ها و گرفتن ها براي آزمايش مردم است كه افراد ثروتمند از خود سخاوت نشان دهند و افراد فقير از خود صبر نشان دهند كه اگر همه انسان ها مساوي بودند ديگر مفهوم ايثار و قناعت معنا نمي داد.گاهي شيطان از طريقي ديگر به وسوسه انسان مي آيد اينكه تو كارهاي مستحبي ديگر انجام مي دهي و ديگر نمي خواهد كه خمس بدهي در صورتي كه اگر انسان هزاران عمل مستحبي انجام دهد و يك عمل واجب از او فوت شود آن كارها اصلا به درد نمي خورد و ما بايد آنچه را كه خدا از ما مي خواهد را انجام دهيم نه آنچه را كه دلمان مي خواهد .در بعضي مواقع هم انسان فكر مي كند كه به تمام وظايفش عمل كرده است اما رفع نيازهاي مادي و معنوي مومن در حد توان از جمله وظايف مهم انسان هاست و ائمه اطهار ما هم بر روي نيكي كردن به برادران ديني تاكيد بسياري دارند و روايات متعددي در اين باره فرموده اند، خصوصاً افرادى كه فعاليت خاصى و مسئوليت مهمي را بر عهده دارند كه به واسطه آن مي توانند مشكل مردم را برطرف كنند اما متأسفانه اين گونه افراد به دليل تمركز روى يك فعاليت خاص، كم تر به اين نكته توجه دارند و از انجام اين وظيفه مهم غافل اند. اين غفلت كه در انسان به وجود مي آيد اولاً زمينه و مقدمات اوليه آن را شيطان فراهم مى كند; ثانياً اين القا و وسوسه را به ما مي كند كه تو مالي نداري كه مي خواهي آن را كمك كني ، ثالثاً در ما طوري نفوذ و رخنه مي كند كه ما نسبت به امور و نيازهاي ديگران بى تفاوت و بي خيال مي شويم; يعنى حالتى را در ما ايجاد مى كند كه با خود بگوييم به من ربطى ندارد كه ديگران نياز دارند يا ندارند، يا مى گوييم من زحمت كشيده ام و به اندازه رفع نياز خودم چيزى را به دست آورده ام، آنها هم بروند زحمت بكشند تا محتاج ديگران نباشند. از ديگر دام هاي شيطانى كه بسيار هم بر روي آن متمركز است كه انسان را بواسطه آن وسوسه كند باز داشتن او از خواندن نماز اول وقت است. نماز است كه باعث تقرب انسان به سمت خدا مي شود، نماز است كه انسان را از فساد و فحشاء باز مي دارد، ستون دين نماز است. آنچه كه باعث مي شود آدمي نمازش را از اول وقت به تاخير بياندازد قرار گرفتن انسان در محيطى است كه در آن جا عوامل انحراف و دنياگرايى زياد است به گونه اى كه آيات الهى كم تر به گوش مى رسد، موعظه كم تر است و دست رسى به استاد و مربى راهنما مشكل است و لذا باعث مي شود كه انسان به مرور زمان و به واسطه محيطي كه در آن است و از طرف ديگر وسوسه هاي شيطاني كه مدام به انسان مي رسد كاهل نماز شده و بواسطه اين كم كم زمينه كافر شدن خودش را فراهم كند .(38) از ديگر مواقعي كه شيطان براي وسوسه انسان مي آيد موقع احتضار انسان است. در هنگام احتضار شيطان با ياران خود بر بالين محتضر آماده مي شوند و سعي مي كنند كه با وسوسه هاي خود ايمان او را از بين ببرد . از امام صادق عليه السلام نقل شده است : هيچ انسانى نيست مگر اين كه در هنگام مرگ شيطان يكى از ماءمورين خود را نزد او حاضر مى كند تا وى را وسوسه كند و در دينش به شك اندازد و او را به كفر بكشانند. اين وسوسه ادامه دارد تا اين كه روح از بدن او خارج شود. اگر ((ايمان )) محتضر سست و عاريه اى باشد، شيطان به آسانى آن را از او مى گيرد و كافر از دنيا مى رود. و اگر محتضر از مؤمنان حقيقى باشد، شيطان نمى تواند بر او غالب شود و دين و ايمانش را بگيرد. سپس فرمود: هرگاه يكى از شما بر بالين شخصى از كسان خود رفتيد كه مرگش فرا رسيده است ، شهادتين را به او تلقين كنيد تا شيطان به او دست نيابد.(39) مي گويند كه انسان هنگام مرگ بسيار تشنه مي شود در اين هنگام شيطان با يك ليوان آب سرد و گوارا بر سر بالين او آماده مي شود و به او مي گويد كه اگر بگويي خدا دو تاست و محمد پيامبر خدا نيست، در اين هنگام اگر او مومن واقعي باشد به در خواست شيطان پاسخ رد مي دهد و او را نااميد مي كند ولي اگر ايمانش سست باشد به او جواب مثبت مي دهد و شيطان هم ليوان آب را شكسته و مي گويد كه من ماموريت خود را انجام دادم و مي رود. وقتى انسان از دنيا مى رود باز شيطان دست از او بر نمى دارد و سعى مى كند به هر نحوى جنازه او را آزار دهد و انتقام خود را از او بگيرد. امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود : مرده هاى خود را هرگز تنها نگذاريد؛ زيرا شيطان با آنان بازى مى كند و به اندرونشان ضرر مى رساند.(40) دانستيم كه شيطان از همان ابتداي قرار گرفتن نطفه تا موقع مرگ، انسان را راحت نمي گذارد و مدام او را دچار وسوسه هاي خود مي كند لذا ما انسانها بايد آگاه باشيم و مواظب وسوسه هاي شيطان باشيم تا بتوانيم با ايمان كامل و راسخ از اين دنيا به جهان آخرت برويم (41) پس در كل بايد بدانيم كه وسوسه هاي شيطان ابزار و انواع مختلفي دارد كه به طور تيتروار آنها را بيان مي كنيم : گاهى از طريق ترساندن، (الشيطان يعدكم الفقر)(42) گاهى از طريق زيبا جلوه دادن، (زيّن لهم الشيطان اعمالهم)(43) گاهى از طريق وعده‏هاى تو خالى، (يعدهم و يمنيهم) (44) گاهى از طريق دشمنى و كينه . (يوقع بينكم العداوة و البغضاء)(45)
عجله كردن دركارها از ابزار وسوسه شيطان است مگر در چند مورد :
1- وقت نماز كه رسيد بايد عجله نمود كه وقت فضيلت آن نگذرد.
2- در دفن ميت بايد در صورت امكان عجله نمود.
3- در مورد دختر شوهر دادن در صورت امكان بايد شتاب كرد.
4- در اداى قرض بايد عجله نمود.
5- وقتى مهمان وارد خانه شد در غذا و طعام دادن به او بايد عجله نمود.
6- اگر گناهى از شخصى سرزد بايد در توبه عجله نمايد. (46)

درمان وسوسه هاي شيطاني :
 

بعد از شناخت آسيبي كه وسوسه شيطاني به انسان مي زند حال درصدد درمان آن برمي آييم اينكه اگر قصد بر انجام گناهي داشتيم بر عاقبت كار بيانديشيم، بر حقوق الهي و اينكه بواسطه گناه كردن نافرماني خدا را مي كنيم و مستوجب عذاب الهي مي شويم، به اين بيانديشيم كه صبر بر ترك گناه بسيار آسان تر از تحمل عقاب الهي و سوختن در آتشي است كه اگر ذره اي از آن به زمين بيافتد همه نبات و جمادات را مي سوزاند و اگر اين امور را يادآور شدي باعث مي شود كه دل انسان به نور معرفت و يقين الهي پرنور شود و اگر از اين طريق نشد كه وسوسه شيطان را از خود دور كني لذا معالجه آن از طريق ذكر و مجاهده بايد انجام شود و از حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - مروى است كه هر كه دو ركعت ‏نماز كند در آنها هيچ چيزى از خواطر نفسانيه به خاطر نگذراند گناهان گذشته و آينده او آمرزيده مى‏شود. (47)
غفلت از خدا سبب وسوسه شيطان :
انسان بايد بداند كه هيچ گاه نبايد از شيطان غافل شود و مطمئن شود كه با او كاري ندارد چون همان طور كه حضرت رسول فرمودند : شيطان مانند خون در رگ انسانها جاري است و اگر بخواهيم كه هواي يك ظرف را خالي كنيم بايد درون آن ظرف را از موادي پر كنيم تا هوا از آن خالي شود ، دل هم مانند ظرف است اگر ياد خدا را هميشه در دل زنده نگه داريم و خدا را شاهد بر اعمال خود بدانيم باعث كمتر شدن رنگ شيطان در دل مي شود و رسول خدا - صلى الله عليه و آله - فرمود: (ان الله يبغض الشاب الفارغ، خداوند دشمن دارد جوانى را كه بيكار باشد) .(48)
حال براي اينكه انسان بتواند راه درماني براي وسواس شيطاني پيدا كند سه امر را بايد مد نظر داشته باشد: نخست آنكه آن راههايي كه حكم بزرگراه براي شيطان در دل انسان دارد را سد كند مثل شهوت، غضب، حرص، عجب، كبر و ...كه اگر هر كدام از اين صفات در دل آدمي بود باعث به وجود آوردن زمينه هاي وسوسه شيطان مي شود. در مرحله دوم بايد از صفات حميده و پسنديده كه باعث مي شود دل ما محل ورود ملائكه شود با عبادت و تقوي در دل خود پرورش دهيم .
 
مرحله سوم اين است كه دل و زبان خود را مدام به ذكر خدا مشغول كني چون اگر چه انسان توانسته رذايل را در ظاهر از خود دور كند اما باز هم ممكن است در خفا و پنهاني راهي براي شيطان باقي مانده باشد و بتواند دوباره موجب انحراف انسان شود . اهل معرفت براي ذكر چهار مرتبه را بين كرده اند: نخست اينكه ذكر فقط بر زبان باشد . دوم اينكه ذكر هم بر زبان و هم در دل جاري باشد كه در اين مرحله اگر ذكر بر زبان نباشد باعث مي شود كه دل هم از خدا غافل شود و دچار وسوسه شيطان گردد .مرحله سوم اينكه فقط در دل باشد .چهارم اينكه ذكر در دل انسان جا گرفته است و بر زبان او هم جاري مي شود و اگر بر زبان هم نيارد باز ياد و ذكر خدا در دل او جا گرفته است .

مراحل تسلط شيطان(49)
 

شيطان موجودي است كه به اندازه تاريخ تجربه و شيطنت دارد و مدام در اين فكر است كه انسانها را وسوسه كرده و آنها را منحرف كند، اما شيطان در منحرف كردن اين طور نيست كه يكدفعه انسان را منحرف كند بلكه سياست او گام به گام و قدم به قدم است. شيطان در گام اول انسان را دچار القاي وسوسه مي كند(وسوس اليه) (50) در قدم دوم با انسان تماس مي گيرد(مسّهم طائف) (51) قدم و گام سوم نفوذو رخنه كردن در قلب و جاي گرفتن در آن است(فى صدور الناس) (52) در گام چهارم اين است كه در روح انسان ماندگار مي شود (فهو له قرين) (53) بعد از اين چهار مرحله، گام پنجم انسان را در گروه و حزب خود مي آورد(حزب الشيطان)(54) در قدم ششم شيطان به عنوان رهبر و سرپرست انسان مي شود (و من يتّخد الشيطان وليّاً) (55)و اما درگام آخر يعني مرحله هفتم ديگرانسان خود يك شيطان شده است (شياطين الانس و الجنّ)(56) امير المومنين در نهج البلاغه، نفوذ تدريجى و گام به گام شيطان را اينگونه توصيف مى‏فرمايد: (فَباضَ)؛ اول شيطان در روح آنان تخمگذارى مى‏كند.(وَ فَرَّخَ فى صُدُورهم)؛ بعد جوجه باز مى‏كند. (و دَبَّ)؛ بعد جوجه هاى شيطانى در روح انسان چهار دست و پا به حركت در مى‏آيند. (و دَرَجَ فى حُجُورهم)؛ سپس در دامن انسانها به راه مى‏افتند.(فَنَظَر بِاعيُنِهم)؛ سپس شيطان نه چشم آنان مى‏نگرد و به جاى عين الله، عين الشيطان مى‏شوند.(و نَطَقَ بِالْسِنَتِهم)؛ شيطان حرف خود را به زبان آنان مى‏زند. (فَرَكِبَ بهم الزَّلَل)؛ شيطان به واسطه همين افراد، سبب لغزش ديگران را فراهم مى‏كند.(57)

روشهاي مقابله با شيطان : (58)
 

حال اين سوال در ذهن به وجود مي ايد كه با اين دشمن سرسخت چه كنيم ؟ چه طور مي توانيم در برابر وسوسه هاي شيطان مقاومت كنيم ؟ در اين جا روشهايي را براي مقابله با شيطان بيان مي كنيم تا بتوانيم با به كار بستن اين روش ها در زندگي خسر الدنيا و آخرة نباشيم: روشهاي مقابله در چند مرحله خلاصه مي شود :
مرحله اول مقابله با شيطان در زمينه اعتقادات است كه خود در چند مرحله خلاصه مي شود :
1- در ابتدا اينكه بدانيم روزي دست خداست و هميشه با اميد داشتن به فضل خدا شيطان را در القاي وسوسه ترس از روزي نا اميد مي كند.
2- ايمان و توكل بر خدا داشته باشيم مخصوصا در مشكلات كه شيطان در اين موقع دست به كار مي شود .
3- علم و دانايي نسبت به حقايق داشته باشيم و نگذاريم كه شيطان از جهل ما براي اغفال كردن ما استفاده كند.
4- انسان بايد در زمينه نگرش هاي توحيدي اش مقاوم باشد و مواظب وسوسه هاس شرك آلود و مشتت شيطان باشد .
5- نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد چون همين استعدادها زمينه اغواي شيطان را فراهم مي كند.
6- شخص با ايمان از اينكه خدا بر تمام هستي اراده دارد اعتقاد دارد و با عقل فهيم اين حاكميت خدا را درك مي كند .
7- اينكه انسان بداندكه فكر و عمل او مطابق با اراده خداوندي و در نهايت رضايت او منجر مي شود و همين باعث مي شود كه برخلاف هواي نفس عمل كند .
8- با خواندن قران و ايجاد رابطه با بهترين منبع معرفتي راه مبارزه با القاي شيطان را فراهم كنيم .
9- مومن واقعي عمر دنيا را كوتاه و فرصت را غنيمت مي شمارد و خود را هميشه در درگاه الهي آماده مي بيند .
10- به ياد قيامت بودن و خود را هميشه در محضر خدا دانستن بهترين عامل براي مبارزه با القائات شيطان است .
مرحله دوم مقابله با شيطان اين دشمن منحرف و فريبكار در زمينه تربيتي است كه مراحل آن را بيان مي كنيم :
1- از مهم ترين مراحل اين مرحله تربيت صحيح فرزندان است كه اگر آنها با اصول صحيح و ديني پرورش پيدا كنند نيروي مقابله با شيطان را بهتر مي شناسند .
2- شخص با ايمان بايد قدرت مقابله و تسلط بر نفس را داشته باشد چون مهم ترين راه نفوذ شيطان ضعف نفس است .
3- انسان براي رسيدن به تكامل و اينكه مخالف شيطان حركت كند بايد به بندگان خدا محبت كند و به آنها كه برسد در سلام كردن پيش قدم شود كه از مبارزات با شيطان است .
4- اينكه انسان با داشتن تلاش هرگز دچار غرور نمي شود و همچنان تواضع و فروتني خود را نسبت به مردم حفظ مي كند .
5- انسان بايد در حركت زندگي شتاب و عجله كه از ترفندهاي شيطان است را نداشته باشد و هميشه با صبر و تحمل زندگي كند.
6- اخلاص در عمل داشته باشد چون باعث رشد و اعتماد اجتماعي مي شود .
7- انساني كه به دنبال حقيقت است مي داند كه داراي ضعف ها و كمبود هايي مي باشد و لذا روحيه انتقاد پذيري خود را بالا مي برد .
8- آدمي كه مدام در وسوسه هاي شيطاني اسن بايد مدام در حال استغفار و توبه باشد و از رحمت الهي نااميد نگردد .
9- از راههاي سعادت دنيا و نجات در آخرت محبت به اولياي دين است .
10- تاثير دوست و همنشين در انسان ها بسيار است پس بايد اين دقت را داشته باشيم كه با چه گساني نشست و برخواست مي كنيم .
11- در مومن خدا بايد روحيه مدارا و سازگاري و هم روحيه شكر و شپاس باشد .
12- انسان بايد الگوي انصاف و درست مصرف كردن را در زندگي داشته باشد و هيچ گاه دچار تبذير نشود كه اين خود از زمينه نفوذ شيطان در روح آدمي است .
مرحله سوم مقابله با شيطان ، رفتار ، منش و عملكرد انسان است كه خود مراحلي را دارد از جمله :
1- ذکر اهل تقوا ،2- روزه داري ،3- نماز شب(عبادت) و نماز جماعت ،4- صدقه دادن ، 5- مبارزه با شياطين و منحرف ها ، 6- قناعت ،7-پاکدامني
8- صرفه جويي ، 9- جهاد و تلاش در راه خدا ، 10- شتاب در انجام عمل خير، 11- کار و تلاش براي روزي حلال ، 12- ازدواج اسلامي ، 13- دعا،
14- عفت در کلام ، 15- تعادل در زندگي دنيايي ، 16- دوري از افراد بي اعتقاد 17- مسئول دانستن چشم و گوش ، 18- رعايت نظم در زندگي
19- رعايت بهداشت و پاکيزگي
كشته شدن شيطان بدست امام زمان : (59)
شيطان هم مانند ديگر مخلوقات خدا روزي مرگش فرا مي رسدو از اين دنيا مي رود و به سزاي اعمال خود در آن جهان برسد. حال اين سوال به ذهنمان خطور مي كند كه شيطان در كجا ، به دست چه كسي و چگونه كشته مي شود يا اينكه خودش مي ميرد ؟ در قرآن آمده : كه هنگامي كه ابليس بر حضرت آدم سجده نكرد خدا خواست كه او را مجازات كند ابليس به خدا گفت : من سالها عبادت تو را انجام دادم و به خاطر مزد آنها مرا تا روز قيامت مهلتم بده. خداوند به او فرمود: كه به تو تا وقت معلوم مهلت مي دهم . در قرآن آمده: ابليس (پدر شياطين ) به خدا عرض كرد: خدايا مرا تا روز قيامت مهلت بده خداوند فرمود: به تو تا روز وقت معلوم مهلت داده مى شود.(60) و طبق فرموده امامان وقت معلوم ظهور امام قائم (عج ) است .اما آيا شيطان خودش مي ميرد يا اين كه كشته مي شود ؟ پاسخ: ما در روايات مى خوانيم شخصى در مورد جمله (يوم الوقت المعلوم ) كه در آيه مذكور آمده از امام صادق عليه السلام سؤ ال كرد، امام عليه السلام فرمود: وقتى كه قائم ما (عج ) ظهور كند و به مسجد كوفه بيايد، در اين مسجد، شيطان به حضور آن حضرت مى آيد و زانو به زمين مى زند و مى گويد: (يا ويله من هذا اليوم ؛) (اى واي از اين روز)آنگاه امام قائم (عج ) موى پيشانى شيطان را مى گيرد و گردنش را مى زند و او را به هلاكت مى رساند، اين روز وقت معلوم، در آيه مذكوراست.(61) پس به اين طريق شيطان كشته مي شود اما اين سوال مطرح مي شود كه مردم ديگر آزادي در اراده ندارند و مانند ملائكه مجبور به اطاعت خدا مي شوند؟
پاسخ : آزادى اراده و اختيار از انسانها گرفته نمى شود، منظور از كشتن شيطان اين است كه ريشه هاى فساد و عوامل انحراف و ظلم و جور در عصر درخشان حكومت مهدى(عج) نابود مى گردد و بجاى آن عقل و ايمان حكومت مى كند، چنانكه در حديثى ديگر نيز مى خوانيم :در صحف ادريس پيامبر عليه السلام آمده: تو اى شيطان تا زمانى كه مقدر كرده ام كه زمين را در آن زمان از كفر و شرك و گناه پاك ساز، مهلت داده خواهى شد، ولى در اين زمان (بجاى تو) بندگان خالق و پاكدل و با ايمان روى كار آيند آنها را خليفه و حاكم زمين مى كنم و دينشان را استوار مى سازم، كه آنها تنها مرا مى پرستند و هيچ چيز را شريك من قرار نمى دهند در آن روز است كه تو (شيطان )و همه لشكريانت از پياده و سواره را نابود مى نمايد .(62) به اين ترتيب مى فهميم در آن زمان ديگر حناى شيطان و بچه هايش رنگ ندارد، و در برابر بندگان مخلص خدا به رهبرى حضرت حجت ( عج) همچون خفاشهائى در برابر خورشيد تابناك عالمند.
داستانهايي در مورد اغواي شيطان در انسان :

مبارزه با شيطان : (63)
 

كاسبى بود در بازار كاشان، به شاگرد خود گفت: اگر مشترى آمد و قيمت جنس را پرسيد و من دروغ گفتم، تو تف بينداز به صورت من. قرار ما اين است اگر اينكار را كردى نصف مغازه ام را به تو مى دهم و اگر سكوت كنى اخراجت مى كنم .

شكم پرستى بزرگترين دام شيطان : (64)
 

شيطان نزد پيامبران الهى مى آمد و بيشتر از همه با حضرت يحيى انس داشت .روزى حضرت يحيى به او گفت: من از تو سؤالى دارم. شيطان در پاسخ گفت: مقام تو بالاتر از آن است سؤال تو را جواب ندهم، هر چه مى خواهى بپرس ‍ من پاسخ خواهم داد. حضرت يحيى: دوست دارم دامهايت را كه به وسيله آنها فرزندان آدم شكار كرده و گمراه مى كنى، به من نشان دهى. شيطان: با كمال ميل خواسته تو را بجا مى آورم. شيطان در قيافه اى عجيب و با وسايل گوناگون خود را به حضرت نشان داد و توضيح داد كه چگونه با آن وسايل رنگارنگ فرزندان آدم را گول زده و به سوى گمراهى مى برد يحيى پرسيد: آيا هيچ شده كه لحظه اى به من پيروز شوى ؟ گفت : نه ، هرگز! ولى در تو خصلتى هست كه از آن شاد و خرسندم .فرمود: آن خصلت كدام است ؟ شيطان : تو پرخور و شكم پرستى، هنگامى كه افطار مى كنى زياد مى خورى و سنگين مى شوى بدين جهت از انجام بعضى نمازهاى مستحبى و شب زنده دارى باز مى مانى . يحيى گفت: من با خداوند عهد كردم كه هرگز غذا را به طور كامل نخورم و از طعام سير نشوم، تا خدا را ملاقات نمايم. شيطان گفت: من نيز با خود پيمان بستم كه هيچ مؤمنى را نصيحت نكنم، تا خدا را ملاقات كنم. بدين وسيله حضرت يحيى يكى از مهمترين دامهاى شيطان را از خود دور نمود.

تمثل شيطان : (65)
 

جناب حاج على آقا سلمان منش فرمود: شبى هنگام سحر مشغول تهجد بودم براى قنوت وتر، كه سيصد مرتبه ((اَلْعَفْو)) دارد، تسبيح را كه در سجاده ام بود برداشتم تا برخيزم و مشغول شوم، ديدم گره هاى بسيار خورده به طورى كه باز شدنى نيست و هيچ نمى شود از آن براى شماره كردن استفاده نمود، دانستم كه اين عمل از شيطان است و مى خواهد مرا امشب محروم سازد. ناگاه جلوم ظاهر شد گفتم ملعون چرا چنين كردى، اعتنايى نكرد. گفتم مگر نمى دانى نظر لطف خدا با من است ، باز اعتنايى نكرد، سر بالا كرده عرض كردم پروردگارا! لطف خود را درباره من ظاهر فرما و روى اين ملعون را سياه نما. فورا به قلبم الهام شد كه تسبيح خود را بردار كه خدا آن را درست كرد. تا تسبيح را برداشتم ديدم هيچ گرهى ندارد و آن ملعون هم از نظرم پنهان گرديد. از جمله مسلميات آن است كه شيطان لعين سد راه خدا و به منزله سگى است در اين درگاه و هرگاه بشرى بخواهد براى قرب به پروردگار خود، عملى را انجام دهد سعى مى كند كه واقع نشود و يگانه راه ظفر بر او التجاء به لطف حضرت آفريدگار و تكيه به قدرت قاهره اوست و شكى نيست كه هركس از روى اخلاص و توكل خداى را به عجز بخواند و به او پناهنده شود نهيب قهر الهى ، آن ملعون را از او دور خواهد كرد و اين معنى صريحا در قرآن مجيد وعده داده شده ؛ چنانچه در سوره 16 آيه 100 مى فرمايد: چون بخوانى قرآن را پس پناه بر به خداوند از شرّ شيطان كه رانده شده خداست جز اين نيست كه او را تسلطى نيست بر كسانى كه ايمان به خدا آوردند و بر پروردگارشان توكل مى كنند.

نتيجه گيري :
 

1.شيطان دشمن ديرينه نسل بشر است ، زيرا از روز اول به سراغ پدر و مادر ما رفت .
2.از نافرماني خداوند و عواقب تلخ وسوسه هاي ابليس عبرت بگيريم .
3.شيطان انسان را قدم به قدم منحرف ميكند ، بايد از همان قدم اول مواظبت كرد .
4.شيطان هم دستور به گناه مي دهد، هم راه توجيه آن را نشان مي دهد . فرمان به سوء و فحشا، همان دستور به گناه و فرمان افترا بستن به خدا ، دستور به توجيه گناه است .
5.گناه، ميدان را براي وسوسه هاي شيطان باز مي كند.
6.شيطان حتي خوبان را هم رها نمي كند، اما هيچ سلطه اي بر مخلصين ندارد .
7.نهايت كار شيطان وسوسه است نه اجبار، نشان دادن راه انحرافي است، نه اصرار .
8.شيطان از راه آرزوها انسان را فريب مي دهد .
9.پيروي از شيطان موجب همنشيني با او در جهنم است .
10شيطان ابتدا در فكر و روح انسان اثر مي گذارد ، سپس او را تسليم خود مي گرداند .

پي‌نوشت‌ها:
 

1. مفردات راغب ،‌ج1 ، ص455
2. قاموس قرآن، ج‏4، ص: 32
3. لسان العرب ، ج6 ، ص30
4. روح البیان، ج 8 ، ص 59
5. تفسير كوثر، يعقوب ، جعفرى ، ج1
6. توبه آغوش رحمت ،پايگاه اطلاع رساني استاد حسين
7. تفسير التبيان ج 1 ص 150
8. رجوع شود به تفسير التبيان ج 1 ص 150 و تفسير مجمع البيان ج 1 ص 190
9. برگرفته ازنرم افزار پرسمان
10. سوره مباركه حشر ، آيات 16 و 17
11. سوره مباركه يس ، آيه 60
12. سوره مباركه اعراف ، آيات 200 و 201
13. سوره مباركه مائده ، آيه 90
14. سوره مباركه ابراهيم ، آيه 22
15. سوره مباركه انعام ، آيات 112 و 113
16. سفينة البحار ، ج1 ، ص 489
17. كمال الدين ، ج2 ، ص 520
18. تحف العقول ، ص 298
19. نهج البلاغه ، ص 177
20. من لايحضره الفقيه ،‌ج 3 ، ص 199
21. بر بال انديشه ، پايگاه اطلاع رساني استاد حسين انصاريان
22. قال على (عليه السلام) : فَاعْتَبِرُوا بما كانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِاِبْلِيسَ اذا اَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّويلَ وَجَهْدَهُ الْجَهيْدَ وَكانَ قَدْ عَبَدَاللهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَة لا يُدْرى اَمِنْ سِنَىِ الدُّنْيا اَمْ مِن سِنَىِ الاْخِرَةِ ] نهج البلاغه : خطبه 192
23. نحل 99/ 100
24. تاريخ اديان و مذاهب جهان ج 2
25. نرم افزار شيطان شناسي
26. علامه طباطبايي، الميزان، ج 8، ص37
27. مرحوم کليني، اصول کافي، ج2، ص266
28. مجموعه آثار شهيد مطهرى ج 14
29. سجده/ 7
30. ابراهيم/ 22
31. 110 سرمشق از سخنان حضرت علي (ع) ، ص 157
32. حاج شيخ مرتضى احمديان ، گنجينه جواهر يا كشكول ممتاز
33. ملا احمد نراقي، معراج السعادة
34. بحار الانوار، ج 70، ص 42، و ج 63، ص 268، ح 154
35. حجة الاسلام محسن قرائتي ، خمس و زكات ، ص 45
36. سوره سبأ، آيه 39
37. سوره بقره، آيه 110
38. محمد تقی مصباح يزدی ، پندهای امام صادق (ع) به ره جويان صادق
39. لئالى ، ج 5، ص 6. من لايحضره الفقيه ، ج 1، ص 183. از چهار جلدى ها، روضة المتقين ، ج 1، ص ‍ 342.
40. من لا يحضره الفقيه ، چهار جلدى ها، ج 1، ص 200، روضه المتقين ، ج 1، ص 370.
41. نعمت اله صالحى حاجى آباد ، انسان از مرگ تا برزخ
42. بقره، 268.
43. نمل، 24.
44. نساء،120.
45. مائده، 91.
46. حاج شيخ مرتضى احمديان ، گنجينه جواهر يا كشكول ممتاز
47. بحار الانوار، ج 84، ص 249.قريب به اين مضمون
48. وسائل الشيعه، ج 12، ص 37
49. حجة الاسلام محسن قرائتي ، پرتوي از نور ، ص 446
50. طه ، آيه120
51. اعراف ، آيه201
52. ناس ، آيه 5
53. زخرف ، آيه 36
54. مجادله ، آيه 19
55. نساء ، آيه119
56. انعام ، آيه 112
57. نهج البلاغه ، خطبه 7
58. برگرفته از نرم افزار شيطان شناسي
59. محمد محمدی اشتهاردی، داستانها و پندها 5
60. سوره حجر، 37 و 38.
61. اثباة الهداة ، ج 7 ص 101.
62. بحار، ج 52، ص 384 توضيح بيشتر اينكه كشته شدن و نابود شيطان همانند كشته شدن و نابودى ما نيست ، شيطان مثل ما جسم ندارد تا كشته شود، كشته شدن او در مورد بالا همان قطع نفوذ او و مرگ حكومت و تزوير او مى باشد.
63. حجة الاسلام محسن قرائتي ، خاطرات
64. داستانهای بحار الانوار 5 ناصری، محمود
65. آية اللّه سيّد عبدالحسين دستغيب، داستانهاى شگفت
 

فهرست منابع :
1.قرآن کریم، ترجمه: مهدی الهی قمشه ای، ناشر: به نشر، سال چاپ: 1387، نوبت چاپ: 2
2..نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات قدس، چاپ دوم، 1383ش .
3.ترجمه فارسی مفردات راغب ، حسین بن محمد راغب اصفهانی، مترجم : حسین خداپرست ، ناشر: نوید اسلام ، محل نشر : قم .1389
4.قاموس قرآن ، سیدعلی اکبر قرشی بنابی ، ناشر: دار الکتب الاسلامیه ، محل نشر : تهران .1386
5.اقول الامام علی بن ابی طالب (ع) فی کتاب لسان العرب ، جعفر بهاءالدین، بازنويسي : محمد بن مکرم ابن منظور ، ناشر: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، محل نشر : تهران . بی تا
6.پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی در تفاسیر مجمع البیان، روح البیان و منهج الصادقین ، سیدمحمدرضا غیاثی کرمانی، ناشر: بوستان کتاب . بی تا 7.تفسیر کوثر ، یعقوب جعفری ، ناشر: هجرت ، محل نشر : قم . بی تا
8.تفسیر تبیان ، شیخ طوسی ، زير نظر : مهدی کمپانی زارع، علی اوجبی ، ناشر: خانه کتاب ، محل نشر : قم .1375
9.مجمع البیان فی تفسیر القرآن (جلد 1 و 2) ، فضل بن حسن طبرسی ، ناشر: ناصر خسرو ، محل نشر : قم .1387
10.معراج السعاده ، احمدبن محمدمهدی نراقی ، ناشر: هاتف ، محل نشر : قم .1385
11.خمس و زکات ، محسن قرائتی ، ناشر: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، محل نشر : قم .1385
12.نرم افزارهاي جامع التفاسير ، جامع الاحاديث ،گنجينه روايات نور ،ميزان الحكمه ، كتابهاي اسلامي اينترنت ،ره توشه تبليغ ، قصص ، پرسمان ، شيطان شناسي .
13.پرتوی از نور: گزیده تفسیر نور، محسن قرائتی ، ناشر: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، محل نشر : قم .
14.انسان از مرگ تا برزخ ، نعمت الله صالحی حاجی آبادی ، ناشر: مهر خوبان ، محل نشر : تهران .
15. 110سرمشق از سخنان حضرت علي عليه السلام، ابوالقاسم عليان نژادي ، ناشر: مدرسه الامام علي بن ابيطالب عليه السلام، محل نشر: قم
16.بر بال اندیشه، استاد حسین انصاریان، تحقیق: علی اصغر ظهیری، ناشر: دارالعرفان، چاپ اول، پاییز 1383.
17.وسائل الشیعه، محمد بن حسن الحر العاملی. بی تا
18.ترجمه و متن کتاب من لا یحضره الفقیه ، محمدبن علی ابن بابویه، مترجم : محمدجواد غفاری ، ناشر: دار الکتب الاسلامیه ، بی تا
19.انسان از مرگ تا برزخ ، نعمت اله صالحى حاجى آبادى ، بی تا
20.مختصر اصول کافی، چهار جلد در یک جلد ، محمدبن یعقوب کلینی، عبدالصمد اسلامی ، ناشر: نصایح ، محل نشر : قم . بی تا
21.تحف العقول عن آل الرسول (ص) ، حرانی ابومحمد، مترجم : صادق حسن زاده ، ناشر: آل علی (ع)
22.ترجمه تفسیر المیزان ( دوره بیست جلدی ) ، سیدمحمدحسین طباطبائی، سیدمحمدباقر موسوی همدانی ، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی،1385
23.کمال الدین و تمام النعمه ، محمدبن علی ابن بابویه ، ناشر: طلیعه نور .1430
24.سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار ، عباس قمی، مترجم : علی اکبر الهی خراسانی ، ناشر: بنیاد پژوهشهای اسلامی .1382
25.پندهای امام صادق (ع) به ره جویان صادق ، محمدتقی مصباح یزدی ، ناشر: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره )، بی تا
26.داستانها و پندها ، محمد محمدی اشتهاردی ، ناشر: پیام عدالت،1384
27.خاطرات حجة الاسلام محسن قرائتي ، محسن قرائتي ، ناشر: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن .1378
28.داستانهای شگفت ، سیدعبدالحسین دستغیب ، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفترانتشارات اسلامی ، محل نشر : تهران . بی تا
29.مجموعه آثار شهيد مطهري ، مرتضي مطهري ، ناشر : انتشارات صدرا ، محل نشر : قم . بی تا
30.داستانهای بحارالانوار ، محمود ناصری ناشر: دار الهدی .بی تا