آدام اسميت عليه مركانتليسم


 

نويسنده: دكتر محمدعلي همايون كاتوزيان




 
شماره تجارتگراني كه ظرف چند قرن در گوشه و كنار اروپا به تحقيقات اقتصادي اشتغال داشتند، از حد بيرون است. از انگليسيان ديگري كه، كم و بيش، در اين جرگه قرار مي گيرند، از جمله هيلز (1) ميسلدن (2)، چايلد (3) و نورث (4)و از غيرانگليسيان دونان (5) فرانسوي و سرا (6)، ايتاليايي را مي توان نام برد. در اين ميان مناظرات و مناقشات مابين مان و ميسلدن از يك سو و ملاينز از سوي ديگر درخور توجه است. اين شخص سوم، در مسئله نرخ ارز به نظريه «تساوي ضرب در تعويض» اعتقاد داشت و همراه با آن به مثابه شمشيون، هوادار تحديد صدور فلزات قيمتي از كشور بود. از اين رو فعاليتهاي شركت هند شرقي را، كه بر اثر فعاليتهاي بازرگاني، لاجرم زر و سيم از كشور خارج مي ساخت، سخت مورد انتقاد قرار مي داد. آن دو ديگر، كه در شركت مزبور منافعي داشتند، و يكي از ايشان به مديريت آن شركت رسيد با او به مناقشه پرداختند و بر اهميت تأثير بازرگاني در ايجاد تراز پرداختهاي مثبت تأكيد كردند. همين مسئله، رابطه نرخ اسعار را با تراز پرداختها به آنان نشان داد، ولي آنان هرگز به نتيجه نهايي اين رابطه، يعني رابطه نرخ اسعار با نرخ مبادله بين المللي، دست نيافتند. بي جهت نبود كه مان، «خزانه انگلستان» را در «بازرگاني خارجي» مي دانست.
حمله آدام اسميت به او از آن رو بود كه وي در واقع ثروت ملي را نه بر اساس محصول ملي، بلكه بر مبناي تجارت بين المللي نهاده بود، وگرنه مان دست كم به نسبت شمشيون كه تراكم ثروت را در انبار كردن طلا و نقره مي دانستند، گامهاي بلندي برداشته بود.
 
اين مجموعه نظرياتي است كه آدام اسميت در حمله خود به نظام مركانيليستي بطور جسته گريخته به آن اشاره مي كند و برخي از وجوه آن را براي دوره اي كه در آن مي زيسته بي اعتبار مي سازد. اما بي مناسبت نيست كه اشاره كنيم كه در جهان ما - گرچه درجه پختگي در تجزيه و تحليل اقتصادي، همچنان كه ميزان پيچيدگي روابط اقتصادي ملي و بين المللي، به مراتب بيش از گذشته است- چون نيك بنگريد، خواهيد ديد كه روابط اقتصاد بين المللي خيلي بيشتر به نظريات تجارتگران نزديك است، تا به عقايد اسميت و ريكاردو! زيرا ما در جهاني زندگي مي كنيم كه هر كشوري نهايت كوشش را مي كند كه ارزش صادرات خود را به حداكثر برساند و از ارزش واردات خود تا سرحد ممكن بكاهد و درنتيجه اگر تراز مثبت پرداختها نيز حاصل نمي كند دست كم از تراز منفي آن مصون بماند. گذشته از ماهيت سرمايه داري در قرن نوزدهم، كه با امروز تا اندازه قابل ملاحظه اي متفاوت بود، امپراتوريهاي آن قرن نيز خود نوعي بين المللهاي ابتدايي بودند كه در چارچوب هر يك حمايت از بازار داخلي و اندوختن تراز مثبت مفهومي نمي توانست داشته باشد. درواقع تراز پرداختهاي انگلستان در اين دوره اغلب منفي بود، اما اين معناي بدهكاري و ورشكستگي را نمي داد. زيرا هر كه بامش بيش برفش بيشتر، و هر كه داراي اعتبار اقتصادي زيادي باشد بيشتر مي تواند بار بدهكاري را به دوش بكشد. باري، اين خود مسئله اي ديگر است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. Hales
2. Misselden
3. Child
4. North
5. D'Avenant
6. Serra
 

منبع: كاتوزيان، محمدعلي [همايون]؛ (1388) آدام اسميت و ثروت ملل، تهران، شركت سهامي كتاب هاي جيبي، چاپ سوم.