نُه منهاي دو مساوي با عددي بهشتي


 

نویسنده : سيداکبرعلوي




 
اواخر سال ۵۸ يا اوايل سال ۵۹ مسألة کردستان به‌طور جدي پيش آمد. آن‌موقع «علي‌اکبر محمدحسيني» و سي‌چهل نفر، رسماً عضو سپاه نبودند، ولي همه در رفتن به کردستان مصمم بودند. در خرداد سال ۵۹ و پيش از شروع جنگ تحميلي، در پادگان «قدس» که آن موقع در چهارراه «امام جمعه» بود، طي يک دورة يك ماهه آموزش ديديم و به کرمانشاه و از آن‌جا به مهاباد رفتيم. آن‌جا گفتند كه حضور شما در کامياران ضروري‌تر است؛ بنابراين همگي عازم کامياران شديم.
اوضاع كامياران خيلي وحشتناک بود و دموکرات‌ها هر روز در خيابان‌ها سه يا چهار نفر از بسيجي‌ها و پاسداران را مي‌کشتند. در سنندج زن‌هاي كومله و دموكرات با وضع زننده‌ و نسبتاً عريان در برابر پاسداران ظاهر مي‌شدند و در يک لحظه ضربه مي‌زدند. وضع بي‌نهايت ناامن بود. در کامياران، مسئول گروه، شيخ «حسن جعفري»، طلبه‌اي در لباس بسيجي بود و «محمود اخلاقي» که هيچ‌گاه نماز شبش ترك نمي‌شد.
گروه چهل‌نفرة ما ـ كه شهيد محمود اخلاقي، شهيد اکبر محمدحسيني، شهيد علي آقاماهاني، شهيد محمد نگارستاني، شهيد سيف‌الديني، شهيد محمدعلي فتح‌علي‌شاهي، شهيد ناصر فولادي، شهيد محمود يوسفيان، شهيد سيد رسول هاشمي عضو آن بودند ـ وقتي از سپاه کرمان و رفسنجان وارد کامياران شد، تحت امر سپاه کامياران قرار گرفت و به پيشنهاد فرمانده سپاه کامياران بعد از ۲۵ روز، از کامياران به تپة گازرخاني منتقل شد.
اهميت تپة گازرخاني که در مسير جادة سنندج ـ کامياران قرار دارد، چنان بود که اگر کومله و دموکرات بر آن تسلط پيدا مي‌کردند، امنيت شاهرگ ارتباطي سنندج ـ کامياران به خطر مي‌افتاد. تپة گازرخاني از نظر سوق‌الجيشي مشرف به يک دشت وسيع و تپه‌هاي مجاور است. چند شب پيش از آن، کومله‌ها با بالا آمدن از تپه، عده‌اي از بچه‌ها را سر بريده بودند.
گروه ما پس از پايان مأموريت به کامياران و سپس به کرمانشاه بازگشت. در آن‌جا يکي از فرماندهان سپاه کرمانشاه در مورد نياز جبهه‌ها به نيرو سخن گفت ايراد کرد و از بچه‌ها خواست که در صورت امکان مدتي به جبهه اعزام شوند. سرانجام نُه نفر از بچه‌ها داوطلبانه عازم سومار شدند و در چادري بر فراز تپه‌اي دور از سومار و در کنار ‌رودخانه‌اي مشرف به جادة اصلي سومار مستقر شدند.
«علي اسماعيل‌زاده» مي‌گفت: ««دوم يا سوم محرم بود که به خط مقدم رسيديم. «علي آقاماهاني» به صورت شورا به‌عنوان فرمانده انتخاب شد. در آن زمان به قدري بي‌تجربه بوديم که وقتي گلوله خمپارة بالاي سرمان منفجر مي‌شد، به جاي اين‌که بنشينيم و کلاه آهني بر سر داشته باشيم، روي زمين دراز مي‌کشيديم که احتمال ترکش خوردن را بيش‌تر مي‌کرد.»
 
پرسنل ارتش که نزديک آن‌ها بودند، از دادن گلوله به آن‌ها خودداري کردند و آن‌ها هم شبانه دوهزار فشنگ و گلولة آر.پي.جي از ارتش برداشتند. بعد با هم‌راهي شهيد محمدحسيني منطقه را شناسايي كردند و راه افتادند.
ـ دلم مي‌خواست قيافة عراقي‌ها را ببينم. محمدحسيني رفت بالا و داشت عراقي‌ها را نگاه مي‌کرد. من هم رفتم بالا و نگاه کردم.
به اين ترتيب گروه کرماني آمادة انجام عمليات شد.
«مصيبي» در مورد هدف عمليات مي‌گفت: «به ما دستور دادند كه صبح عاشورا، به خاطر متوجهکردن دشمن از جبهة جنوب به جبهة غرب، تظاهر به تک کنيم.»
شهيد محمد نگارستاني و شهيد ناصر فولادي عمليات را اين‌چنين شرح دادند: «تعدادي از تانک‌ها و نفربرهاي ارتش را در پايين تپه زده بودند. ارتشي‌ها لابه‌لاي سنگ‌ها و پشت تانک‌ها پنهان شده بودند و قدرت حرکت نداشتند؛ حتي گروهي از آن‌ها مي‌خواستند تسليم شوند. قرار بود از کنار رودخانه‌اي که بين خط خودمان و خط عراق بود، حرکت کنيم. خط صاف بود و عراقي‌ها ديد کامل داشتند. حدود نيم ساعت طول کشيد تا اين صد متر طي شد. عراقي‌ها مرتب تيراندازي مي‌کردند. بعد ميگ عراقي آمد و منطقه را بمباران کرد. بالگردهاي عراقي راکت مي‌انداختند. زير آتش شديد توپخانة دشمن بوديم و تانک‌هاي عراقي گلولة مستقيم مي‌زدند.»
«بعد از نماز از توي آب رد شديم، از پشت و روبه‌رو امکان عبور و بالا رفتن نبود. از كنار عراقي‌ها رد شديم و جايي را که مشرف به سنگر عراقي‌ها بود، انتخاب کرديم. شهيد سيد رسول هاشمي تيربارش را گذاشت و شروع به تيراندازي کرد، تيربار گير کرد. چند نارنجک برداشت و حمله کرد. عراقي‌ها هم تيراندازي کردند. شهيد علي ماهاني اولين كسي بود که جلو رفت، ضامن نارنجکي را کشيد و در سنگر عراقي‌ها انداخت. از همان سنگر بود كه تيري به فک او خورد. دو تير هم به گلو و دست اسماعيل‌زاده خورد. محمود اخلاقي يک سنگر را منفجر کرد، عراقي‌ها شروع به فرار کردند. محمود به زانو نشست و عراقي‌ها را به رگبار بست. محمود يوسفيان که بسيار پيش‌روي کرده بود از ناحيه صورت مورد اصابت چند گلوله کاليبر ۵ تانک قرار گرفت و شهيد شد. محمود اخلاقي كه تصميم داشت با نارنجک تفنگي تانک را منفجر کند، هدف قرار گرفت و به شهادت رسيد.»
از گروه نه‌نفره که عازم سومار شدند، فقط دو نفر زنده ماندند. تاريخ و محل شهادت هفت نفر ديگر از اين قرار است:
ـ محمود اخلاقي در تاريخ 27/8/59 در سومار شهيد شد.
ـ محمود يوسفيان در همان تاريخ و همان محل به شهادت رسيد.
ـ محمد نگارستاني در تاريخ 8/9/60 در عمليات طريق‌القدس» شهيد شد.
ـ اکبر محمدحسيني در تاريخ 12/9/60 در عمليات طريق‌القدس در پل سابله به شهادت رسيد.
ـ ناصر فولادي در تاريخ 3/3/61 در عمليات «بيت‌المقدس»، آزاد سازي خرمشهر، شهيد شد.
ـ علي ماهاني در تاريخ 8/8/62 در شهر مهران در عمليات «والفجر ۳» به شهادت رسيد.
ـ سيد رسول هاشمي هم مدتي پس از شهادت محمود اخلاقي به شهادت رسيد.
منبع:ماهنامه امتداد شماره 58