پيشواي صادق، مصداق حقايق(1)


 

نويسنده: علي حائري مجد




 

جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي ابن ابي طالب، ششمين امام شيعيان، بنا بر قول مشهور، در 17 ربيع الاول سال 83 ه. ق در خاندان امامت و ولايت در مدينه چشم به جهان گشود. ولادت ايشان تحولي بود که در خانه امام باقر (عليه السلام) اتفاق افتاد. پس امام باقر (عليه السلام) با شوق تمام به تربيت اين نوزاد پاک و مبارک پرداخت. کسي که در آينده زمام امامت را در دست مي گيرد. آن حضرت مورد عنايت جد بزرگوارش حضرت امام سجاد (عليه السلام) نيز بود و از خرمن ايشان نيز خوشه ها برگرفت. امام صادق (عليه السلام) 12 سال آغازين حيات خود را با جدش سپري کرد و از آن پس، 19 سال را در معيت پدر معصومش گذراند. در اين فاصله و فرصتي که با جد و پدرش زندگي مي کرد، راه و روشي را که سزاوار بود، در آن لحظات سرنوشت ساز تجربه کرد و آموخت و در مسير تکاملي که پدرانش براي او ترسيم کرده بودند، قرار گرفت.
در دوران امامت صادق (عليه السلام) دستگاه اموي به دليل قيام امام حسين (عليه السلام) و قيام هاي بعدي که از سوي علويان و بني عباس انجام مي شد، رو به ضعف و فروپاشي پيش رفت. در اين شرايط، فضا و زمينه اي آماده براي نشر معارف اسلامي و احياي علوم ديني فراهم شده بود و امام توانست با تربيت بيش از چهار هزار نفر در زمينه هاي مختلف علمي، اعتقادي، فقهي، اخلاقي، تفسيري و... ، اسلام ناب را از هرگونه تحريف حفظ کند و به نسل آينده انتقال دهد و تمدن بزرگ اسلامي را بنيان گذارد. از آن زمان، شيعيان خود را به آن حضرت منسوب کردند و شيعه جعفري يا فقه جعفري در سرزمين هاي اسلامي شهرت يافت. ميزان اعتبار و نفوذ معنوي امام صادق (عليه السلام) هميشه برخلاف جور گران مي آمد و هر کدام درصدد بودند به نحوي اين نور الهي را با دم شيطاني خود خاموش سازند. در نهايت به دستور منصور دوانقي، دومين خليفه عباسي، حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) در 25 شوال سال 148 ه. ق پس از حدود 34 سال امامت و رهبري جامعه اسلامي به شهادت رسيد و در کنار پدر و جد بزرگوارش در بقيع به خاک سپرده شد.
 

مقدمه
 

تأثيرات علمي، فقهي، اخلاقي، سياسي و مبارزاتي حضرت امام صادق (عليه السلام) در ميان مآخذ گوناگون، بارها بحث شده و هر کدام به اندازه وسع خود، گوشه اي از ذات مقدس آن امام همام را بازگو کرده اند. در اين ميان به ابعاد عرفاني اخلاقي و تفسيري حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) کمتر پرداخته شده که در اين مقاله، به جايگاه آن بزرگوار در شکل دهي مکتب عرفاني اسلامي، اشاره خواهيم کرد. بديهي است ابعاد وجودي صادق آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) در همين زمينه نيز چنان گسترده بود که ما تنها توانستيم به اندازه وسع اندک خود، از شعله اي از آن آفتاب عالم تاب بهره ببريم.

 

آب دريا را اگر نتوان کشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد

 

امام صادق (عليه السلام) پايه گذار عرفان اسلامي
 

از قرن اول هجري، برخي انديشه هاي عرفاني شکل گرفت و برخي متفکران اسلامي نيز آن را به زبان مي آورده اند، اما در اين قرن، هيچ مکتب عرفاني وجود نداشته است که در آن، يک نوع به خصوص از عرفان بحث شود و پير يا مرادي، عده اي از مريدان را دور خود داشته و عرفان را به آنها بياموزند. ديگر اينکه عرفان، نوعي از تجلي افکار بوده که با دروس کلاسيک رابطه اي نداشته و مراد به مريدان خود درس نمي داده و تنها از آنها عمل مي خواسته است و مي گفت درس عشق را به وسيله قلم و کاغذ و دفتر نمي توان آموخت.
عرفان از قرن دوم هجري به وجود آمد با اينکه در آن قرن داراي مکتب شد. در اين ميان، امام جعفر صادق (عليه السلام) در مقام اولين دانشمند واقعي فيزيکي و شيميايي در دنياي اسلامي، به طور معمول نبايد ارتباط و علاقه اي به عرفان داشته باشد. ولي در واقع چنان به عرفان گرايش داشت که برخي نويسندگان و محققان، علاوه بر تجليل فوق العاده از پايه علمي آن امام بزرگوار، ايشان را پيش قدم عرفان مي دانند.
 
در هر حال، عده اي از مورخان و عرفاي اسلامي عقيده دارند که امام جعفر صادق (عليه السلام) اولين عارف دنياي اسلامي يا جزو اولين عرفاي جهان اسلام بوده است که حتي دانشجويان غير مسلمان نيز اجازه داشتند از محضر ايشان استفاده کنند. هر چند قبل از عرفان اسلامي، عرفان زردشتي و عرفان مکتب اسکندريه نيز وجود داشت و عرفاني که امام جعفر صادق (عليه السلام) پايه گذاري کرد، عرفان توحيدي است و اثري از دوگانگي و سه گانگي در آن وجود ندارد. اين عرفان، عالي ترين انديشه بشري براي تزکيه و تکامل روح است و آن قدرعالي و لطيف است که نه در دوره آن امام همام مردم عادي بدان دست يافتند و نه در دوره هاي بعد که عرفان داراي مکتب هاي متعدد شد و پيوسته عرفان امام جعفر صادق، عرفان بود و هست که مافوق منطقه دسترسي افراد عادي است. عرفان جعفر صادق (عليه السلام)، نه داراي تثليت و سه گانه پرستي هندي و مسيحي است و نه داراي ثنويت و دوگانگي زردشتي، و نه داراي مبالغه بعضي از عرفان هاي دوره هاي بعد.
وقتي مکاتب عرفاني در دوره هاي بعد به وجود آمد. برخي بانيان آن مکاتب، در انديشه عرفاني طوري دچار مبالغه شدند که متهم به کفر شدند يا در به کارگيري برخي الفاظ در زندگي عرفاني خود، خويشتن را با خداوند برابر مي دانستند، اما عرفان امام صادق (عليه السلام) چون دور از مبالغه بود، نه فقط از طرف عرفاي شيعه مذهب پيروي شد، بلکه عده اي از عارفان که اهل سنت و جماعت بودند. درس عرفان را از امام جعفر صادق (عليه السلام) آموختند و حتي دو قرن پس از حضرت، در بغداد مرکز خلفاي عباسي عارفان سني از عرفان ايشان پيروي مي کردند.
در مجموع مي توان گفت، عرفان امام صادق (عليه السلام) عبارت است از توکل به خداوند و احکام وي را به موقع اجرا گذاشتن بدون اينکه از امور دنيوي غفلت کنند. در نتيجه، نظم و زندگي خود را از بين ببرند. عرفان امام صادق (عليه السلام) با ترک دنيا موافق نيست و مي گويد هر کس بايد امور ديني و اخروي خود را به موازات امور دنيوي خود منظم کند.
در عرفان امام صادق (عليه السلام) برخلاف آنچه بعد از ايشان، بانيان مکتب هاي متعدد عرفان گفتند، مسئله رسيدن به خداوند وجود ندارد. امام نمي گويد که آدمي به خداوند خواهد رسيد، مگر در حدود آنچه قرآن گفته است. در قرآن گفته شده که انسان از خداوند است و به سوي او رجعت خواهد کرد، اما اين گفته به آن معنا نيست که انسان خدا خواهد شد. انسان که مخلوق است، پيوسته مخلوق خواهد ماند و هرگز خالق نخواهد گرديد، ولي بعد از مرگ چون به سوي خدا رجعت مي کند، به او نزديک تر خواهد شد.
هدف نهايي در مکاتب متعدد عرفاني اين بوده که انسان در زندگي همين دنيا، خود را به ملکوت برساند و وقتي مفهوم عرفان را بشکافيم. به اين نتيجه مي رسيم که هدف عرفان اين است که انسان در همين دنيا و قبل از مرگ، خود را به مرتبه خدايي برساند، ولي در عرفان امام صادق (عليه السلام) اين موضوع وجود ندارد و ايشان نگفته که انسان بايد در همين زندگي دنيوي به مرحله خدايي برسد و اين عقيده مولود مکاتب عرفاني پس از امام صادق (عليه السلام) است. (1)

جنبه هاي سير و سلوک و عرفان حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام)
 

نگاهي به کتاب مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه
بي ترديد هر شاخه عرفاني و مکتب توحيدي که خداشناسي را وجهه همت خود ساخته، چنانچه به سرچشمه اصل آن وصل نباشد، قابليت تطهير پيروان خود را ندارد. در اين ميان، اهل بيت عصمت و طهارت (عليه السلام) به منزله الگويي بي بديل در راه شناخت مراتب الوهي، جايگاهي منحصر به فرد دارند. در ميان بيانات گهربار ائمه هدي (عليه السلام) مجموعه رواياتي از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) نقل شده که در کتابي به نام مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه جمع آوري شده است. اين کتاب اين کتاب داراي صد فصل است که تمام آن فصول، شامل مسائل بلند عرفاني است که اجراي آن در حد توان هر انساني است. پي بردن به واقعيات آن کتاب و آگاهي بر حقايق آن، عرفان نظري و آراسته شدن به آنچه در آن کتاب است، عرفان عملي است.
اين کتاب در ميان تمام کتب هاي عرفاني از امتيازهاي خاصي برخوردار است. در درجه اول، متن شامل رواياتي است که نقل شده از سرچشمه اصلي، يعني حوزه وحي است. دوم اينکه درباره مسائلي است که يادگيري و اجراي آن در حد توان انسان است و سوم اينکه، به صورت ابواب و فصولي منظم است و از پراکندگي در مطالب دوري شده است.
اين کتاب، همواره مورد توجه بسياري از بزرگان قرار گرفته به خصوص کساني که عاشق سير و سلوک بوده اند. بعضي از دانشمندان نيز بر آن شرح زده اند.
در اين کتاب، دقايق معارف و اسرار حقايق و لطايف اخلاقيات و مراحل سير و سلوک و خصوصيات مراتب ايمان، به اندازه اي دقيق و تحقيقي و عميق، ذکر شده است که کمترين نقطه ضعف و انحراف و سستي در مطالب آن ديده نمي شود.
در مجموع مي توان گفت مطالب کتاب پر ارج مصباح الشريعه، از سرچشمه ولايت کبرا و درياي علوم اولين و آخرين، امام به حق ناطق حضرت جعفر صادق (عليه السلام) گرفته شده و سلسله مسائل آن، اسلامي است و از بهترين کتاب هايي است که در عرفان و اخلاق و تزکيه جان و تربيت روح و نفس و تنظيم روابط انساني بر اساس مکتب الهي نوشته شده است. (2)

انواري از اين کتاب
 

1- اصول نجواي عارفان
 

اصول عارفان و اهل سلوک بر سه اصل است: خوف، رجا و حب.
خوف الهي، رع علم است و هر که را علم نيست، خوف نيست و هر که به عظمت خدا انديشه کند، خود را در برابرش حقير و سهل مي شمارد و اين باعث خوف او مي شود و اميدواري به رحمت الهي، فرع يقين است و دوستي الهي ذبح معرفت است.
نشانه خوف الهي، دوري از معاصي و اجتناب از مناهي است و نشانه رجا و اميدواري به رحمت الهي، طلبيدن مغفرت و آمرزش است، از جانب او و به وسيله عبادت و بندگي، و نشانه دوستي، اختيار کردن رضاي محبوب است، بر هرچه غير اوست. پس هرگاه علم به بزرگواري خداوند در دل جاي گرفت، بيم الهي در دل وي جاي مي گيرد هرگاه صحيح دوري شد ترس الهي در دل او، گريزان مي شود از غير خدا، هرگاه گريخت از هر چه موجب دوري است از خداي تعالي، نجات يافته از مهالک دنيا و آخرت.
هرگاه از مرتبه علم ترقي کرد و به مرتبه يقين رسيد و نور يقين در دل او تابيد و ثابت شد، در اين حالت ما بايد در خود فضيلت و نوري که بيشتر نبود، مشمول عواطف الهي خواهد شد.
هرگاه يقين در قلب مؤمن حاصل شود، اميد به رسيدن طلب مطلوب حقيقي نيز ايجاد مي گردد.
هرگاه حلاوت رسيدن به مطلوب را طلب مي کند، به اميد رسيدن به آن تلاش بيشتري مي کند.
هرگاه توفيق طلب مطلوب او را حاصل شد، به آن دست خواهد يافت.
هرگاه عارف، حجاب ظلماني را از لوح نفس خود محو کرد و نور معرفت الهي در دل او متجلي شد، نسيم محبت الهي و نفحات الطاف زباني در دل او وزيدن مي گيرد.
هرگاه اين نسيم وزيدن گيرد، انس به احديت حاصل مي شود و اختيار خواهد کرد محبوب حقيقي را که محبت الهي باشد.
در اين حال اوامرش را اطاعت مي کند و از نواهي دوري مي گزيند.
در هنگامه انس عارف با محبوب، لذت مناجات او را درک مي کند.

2- حالات قلب
 

بلندي مرتبه قلب، در ياد خدا بودن است؛
فتح قلب در راضي بودن بنده است از حضرت باري تعالي در همه حالات؛ پستي دل در اشتغال عبد است به غير عبادت و طاعت خداي تعالي؛ و توقف قلب و دل، يعني غفلت از ياد خدا و به ياد او نبودن.
بنده مؤمن هرگاه خداوند را به عظمت و بزرگواري ياد کند، ميان او و نظر رحمت الهي، هر حاجبي که بوده، برداشته مي شود.
هرگاه اطاعت کرد بند مؤمن از خداوند عالم، و بر حوادث و قضاي الهي گردن نهاد، گشوده مي شود بر او سرور و خوش حالي و وسايل راحت.
علامت فتح قلب، سه چيز است: توکل داشتن در همه کارها، راستي پيشه کردن و يقين به آنچه از جانب خدا رسيده است.
علامت غفلت از خدا نيز سه چيز است: حرص، ريا و غرور.
و علامت توقف نيز سه چيز است: از دست رفتن لذت عبادت و طاعت، تلخ نبودن معصيت و گناه و حلال و حرام را با هم مخلوط و استفاده کردن.

3- محافظت از نفس
 

هر که رعايت کرد و نفس خود را از غفلت نگاه داشت و آن را از تمايل به شهوات دور کرد، پس خود را در جمع بيداران قرار داد و از لشکر جاهلان بيرون رفته است.
پس واجب است که مؤمن در همه حال يا شکر کند يا عذر خواهد و محفوظ ماندن افعال و اعمال از اغواي شيطان ميسر نيست. مگر به مدد و ياري خداوند عالم و متوسل شدن به او اعتراف به عجز و توفيق خواستن از او در تمام کارها و کليد خشوع و خضوع به حضرت باري تعالي، سلامت نفس است و اخلاص در اعمال و رسيدن به اين مرتبه حاصل نمي شود، مگر به دو چيز: ملازمت خلوت و در فکر عاقبت بودن.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. مرکز مطالعات اسلامي استراسبوريک فرانسه، مغز متفکر جهان شيعه، ترجمه: ذبيح الله منصوري، صص 67-76.
2. حسين انصاريان، عرفان اسلامي، شرح جامع مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، صص 14-22.
 

 

منبع: حسيني ايمني، سيد علي؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، تابستان 1391.