نویسندگان:
دکتر محمدرضا حاجی اسماعیلی (1)
فاطمه ساجدی (2)



 

3) شفاعت

از دیگر بخشش های الهی که خدای متعال آن را به مؤمنان، اختصاص داده این است که هر گاه مؤمن، ایمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ کند به گونه ای که باعث سلب توفیق و سوء عقاب و سرانجام، شک و تردید یا انکار و جحود نشود، و با ایمان از دار دنیا برود به عذاب ابدی مبتلا نخواهد گردید و جهنم برایش ابدی نخواهد بود زیرا گناهان کوچک وی به واسطه اجتناب و دوری از گناهان کبیره، بخشوده و گناهان بزرگش به وسیله توبه مورد قبول پروردگارش واقع شده، آمرزیده می شود، و البته اگر موفق به چنین توبه ای نشد، تحمل گرفتاری ها و مصائب دنیا بار گناهانش را سبک می کند و سختی های برزخ و مواقف آغازین رستاخیز ناخالصی هایش را می زداید و اگر باز هم از آلودگی های گناهان پاک نشد به وسیله شفاعت- که مظهر تجلی بزرگ ترین و فراگیرترین رحمت الهی در اولیاء خدا به ویژه رسول اکرم و اهل بیت کرامش (علیهم الصلواة و السلام) می باشد، از عذاب دوزخ نجات خواهد یافت. بر حسب روایات فراوان "مقام محمود" که در قرآن کریم (اسراء/ 79) به رسول اکرم (ص) وعده داده شده همین مقام شفاعت است، و نیز آیه شریفه
(ولسوف یعطیک ربک فترضی) (ضحی/ 5) و همانا پروردگارت "آنقدر" به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی. "اشاره به آمرزش الهی است که به واسطه شفاعت آن حضرت شامل حال کسانی که استحقاق دارند می شود. علاوه بر این خداوند برخی از بندگان خود که استحقاق آن را دارند، بخششی فراتر از این عنایت کرده و آنها را در زمره شفاعت کنندگان قرار می دهد. بر طبق آیه (لایملکون الشفاعة إلا من اتخذ عند الرحمن عهدا) (مریم /87): تنها کسانی مالک شفاعتند که در نزد خداوند رحمان عهد و پیمانی دارند و تنها این دسته اند که مشمول شفاعت شافعان می شوند و یا مقامشان از این هم برتر است و توانایی دارند از گنهکارانی که لایق شفاعتند شفاعت کنند. این آیه نیز حاصلش این است که اینطور نیست که هر که را انسان دوست بدارد شفاعتش کند، و به همین منظور او را آلهه خود بگیرد، او هم شفیع او بشود، بلکه هر که شفاعت می کند، قبلاً با خدا عهدی دارد، و این عهد را جز عده ای از مقربین درگاه خدا کسی مالک نیست، هم چنان که فرمود: «و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة إلا من شهد بالحق و هم یعلمون» (زخرف/ 86). (مکارم شیرازی، 1374، ج13، ص 135) از آیات مورد بحث، همچنین بعضی دیگر از آیات قرآن مجید، استفاده می شود که شفیعان در روز قیامت متعددند. (و دایره شفاعت آنها متفاوت است) از مجموع روایاتی که از منابع شیعه و اهل سنت نقل شده، و این روایات بسیار زیاد است استفاده می شود که این شفیعان در قیامت برای گنهکارانی که زمینه های شفاعت در آنها موجود است شفاعت می کنند. این شفیعان عبارتند از قرآن، پیامبر اسلام (ص)، همه انبیا و فرشتگان الهی، ائمه معصومین، علما، شهیدان راه حق، عبادات، اعمال نیک و... (همو، ج25، ص: 258 و 259)

4) بصیرت و فرقان

از دیگر ارزاق مخصوصه خداوند در حق بندگان مخصوصش این است که به آنها بینش و بصیرت می دهد:
«یا ایها الذین امنوا إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم و الله ذو الفضل العظیم» (انفال/ 8) "فرقان" به معنای چیزی است که میان دو چیز فرق
می گذارد، و آن در آیه مورد بحث به قرینه سیاق و تفریعش بر تقوا، فرقان میان حق و باطل است، چه در اعتقادات و چه در عمل؛ فرقان در اعتقادات جدا کردن ایمان و هدایت است از کفر و ضلالت، و در عمل جدا کردن اطاعت و هر عمل مورد خشنودی خدا است از معصیت و هر عملی که موجب غضب او باشد، و فرقان در رأی و نظر جدا کردن فکر صحیح است از فکر باطل، همه اینها نتیجه و میوه ای است که از درخت تقوا به دست می آید، در آیه شریفه هم فرقان مقید به یکی از این چند قسم تفرقه نگشته، و اطلاقش همه را شامل می شود، علاوه بر اینکه در آیات قبلی تمامی خیرات و شرور را ذکر کرده بود، پس فرقان در آیه مورد بحث شامل همه انحاء خیر و شر می شود، چون همه احتیاج به فرقان دارند. (طباطبایی، 1374، ج9، ص 71).
آن هنگامی که خداوند بیان می دارد:
(فلما قضی موسی الأجل و سار بأهله انس من جانب الطور نارأ قال لأهله امکثوا إنی انست نار لعلی آتیکم منها بخبر أو جدوة من النار لعلکم تصطلون)
(قصص/ 29) سیاق آیه گواهی می دهد بر اینکه موسی (ع) در راه بازگشت از مدین، در شبی سرد و تاریک در حالیکه راه را گم کرده بود از دور آتشی مشاهده نمود نزدیک آن رفت تا اگر انسانی در کنار آن آتش بیاید، از او راه را بپرسد و یا مقداری آتش بگیرد و نزد همراهان آورده تا بتوانند خود را با آن گرم کنند لذا به خانواده اش گفت: «اینجا باشید که من احساس آتشی کردم و آن را دیدم، از جای خود تکان نخورید که به زودی از آن آتش، یعنی از کنار آن آتش خبری می آورم و به راهنمایی او راه را پیدا می کنم و یا شعله ای از آن آتش را می آورم تا هیزمی آتش کنید و گرم شوید.» و نیز، از سیاق بر می آید که آتش مذکور تنها برای آن حضرت هویدا شده، و غیر او کسی آن را ندیده است، وگرنه بطور نکره نمی گفت: من آتشی می بینم، بلکه آن را نشان می داد و به آن اشاره می کرد (طباطبایی، 1374، ج16، ص 44و 43). (این بیان حکایت از بصیرت و بینش موسی (ع) را دارد برای دریافت هبه الهی)
"فلما جاءها نودی أن بورک من فی النار و من حولها و سبحان الله رب العالمین" یعنی وقتی نزد آتش آمد و آنجا حاضر شدند آیه به گوشش خورد که
" انبورک... ( کلمه "بورک" مجهول ماضی از "برک" درباب مفاعله مبارکه است.) و "مبارکه" به معنای دادن خیر بسیار است و "بارکه" و "بارک علیه" و همچنین "بارک فیه"، یعنی خیر بسیاری به او پوشانید و خلعت بسیاری به او آویخت. در سوره "طه" وقتی در داستان موسی (ع) به اینجا می رسد، به جای این جمله در اینکه چه ندایی از آتش برخاست فرموده: $" فلما أتاها نودی یا موسی* إنی أنا ربک فاخلع نعلیک إنک بالواد المقدس طوی* و أنا اخترتک فاستمع لما یوحی" (طه/12) از این بیان چنین به نظر می رسد که منظور از "من حولها" در آیه مورد بحث، کسی است که پیرامون آتش بوده، که یا موسی به تنهایی بوده، یا اگر غیر از او بوده موسی هم بوده است و مراد از مبارک بودن او، همان برگزیدن او بعد از تقدیس او است. (همو، 1374، ج15، ص 487). بنابراین در اثر تقوایی که دارد، وجود آتش که از بینش آن حضرت سرچشمه گرفته، را احساس می کند و سراغ آن می رود؛ سپس مورد خیر و برکت خداوند قرار می گیرد. خیر و برکت نیز عبارت است از گزینش وی برای تکلم با خداوند و انتخاب وی به سمت نبوت.

5) مغفرت

اختصاص آمرزش و مغفرت به بندگان خاص به دو گونه است: گاهی افراد خود، از خداوند طلب مغفرت کرده، خداوند نیز آنان را مورد بخشش و عفو خود قرار می دهد: مانند موسی (ع) در سوره اعراف:
«قال رب اغفر لی و لأخی و أدخلنا فی رحمتک و أنت أرحم الراحمین» (اعراف/151) اما به این حد اکتفا نمی کند و درخواست خود را ادامه می دهد و می افزاید:
«و اکتب لنا فی هذه الدنیا حسنة و فی الأخرة إنا هدنا إلیک قال عذابی اصیب به من أشاء و رحمتی وسعت کل شیء فساکتبها للذین یتقون و یوتون الزکوة و الذین هم بایاتنا یومنون» (اعراف/156)
خداوند نیز اینگونه درخواست را می پذیرد ولی نه بدون قید و شرط، بلکه با شرائطی که در ذیل آیه آمده است، خداوند فرمود: قال عذابی أصیب به من أشاء. "مشیت" در اینگونه موارد و بلکه در همه موارد به معنی خواست مطلق و بدون قید و شرط نیست، بلکه خواست توأم با حکمت و شایستگیها و لیاقتها است.
سپس اضافه می کند:" اما رحمت من همه چیز را در برگرفته است" « و رحمتی وسعت کل شیء». اما رحمت من همه چیز را در برگرفته است «و رحمتی وسعت کل شیء». این رحمت واسعه پروردگار ممکن است اشاره به نعمتها و برکات دنیوی باشد که همگان را در بر گرفته و بر و فاجر و نیک و بد از آن بهره می برند و نیز می تواند اشاره به همه رحمتهای مادی و معنوی باشد زیرا نعمتهای معنوی اختصاص به قوم و جمعیتی ندارد، هر چند شرائطی دارد که بدون آن، شامل کسی نمی شود، و به تعبیر دیگر درهای رحمت الهی به روی همگان گشوده است و این خود مردمند که باید تصمیم بگیرند و از این در وارد شوند و اگر کسانی شرائط ورود در آن را فراهم نسازند دلیل بر تقصیر خود آنها است، نه محدود بودن رحمت خدا (تفسیر دوم با مفهوم آیه و جمله ای که بعد می آید سازگارتر و مناسبتر است).
ولی برای اینکه کسانی خیال نکنند، پذیرش توبه و یا وسعت رحمت پروردگار و عمومیت آن، بی قید و شرط و بدون حساب و کتاب است، در پایان آیه اضافه می کند" من بزودی رحمتم را برای کسانی که سه کار را انجام می دهند می نویسم، آنها که تقوا پیشه می کنند، و آنها که زکات می پردازند، و آنها که به آیات ما ایمان می آورند (فسأکتبها للذین یتقون و یوتون الزکاة و الذین هم بآیاتنا یومنون)" (مکارم شیرازی، 1374، ج6، ص :394-393)
شبیه این درخواست در قرآن از زبان دیگر پیامبران و مومنین نیز بیان گردیده:
حضرت ابراهیم (ع): «ربنا اغفرلی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب»
(ابراهیم/41) حضرت سلیمان (ع): « قال رب اغفرلی و هب لی ملکا لا ینبغی لأحد من بعدی إنک أنت الوهاب» (ص/35) حضرت محمد (ص): « و قل رب اغفر و ارحم و أنت خیر الراحمین» (مومنون/118) حضرت نوح (ع): « رب اغفر لی و لوالدی و لمن دخل بیتی مؤمنا و للمومنین و المومنات و لاتزد الظالمین إلا تبارا» (نوح/28) مومنین:
« والذین جاوا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و لإخواننا الذین سبقونا بالإیمان و لاتجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا إنک روف رحیم» (حشر/10)
« یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا عسی ربکم أن یکفر عنکم سیئاتکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار یوم لایخزی الله النبی و الذین آمنوا معه نورهم یسعی بین أیدیهم و بأیمانهم یقولون ربنا أتمم لنا نورنا و اغفر لنا إنک علی کل شیء قدیر» (تحریم/8) مغفرت الهی گاهی درخواست مستقیم خود انسان از خداوند نیست بلکه به واسطه کاری است که انسان انجام داده و بدین دلیل مستوجب عفو و مغفرت الهی قرار گرفته است. افرادی که مشمول این نوع عطیه الهی می گردد در آیات زیر عبارتند از: مسلمین، مومنین، قانتین، ... مجاهدین، مهاجرین، صالحین، مقربین، ...
«إن المسلمین و المسلمات و المومنین و المومنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات أعد الله لهم مغفرة و أجرا عظیما.)
( أالأحزاب/35)
(فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما. درجات منه و مغفرة و رحمة و کان الله غفورا رحیما) (نساء/96-95)
(والذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله و الذین آووا و نصروا اولئک هم المومنون حقا لهم مغفرة و رزق الکریم) .(الأنفال/74)
(وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و أجرا عظیم) (المائده/ 9)
(فالذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و رزق کریم) (الحج/50)
(الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات اولئک مبرون مما یقولون لهم مغفرة و رزق کریم) (النور/26)
(لیجزی الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک لهم مغفرة و رزق کریم)
(سباء/4)
(اولئک هم المومنون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق کریم)
(الأنفال/4) این افراد به جهت ایمانی که دارند محکوم به مغفرت الهی اند. نیروی ایمان و تقوی در روان این گروه مردم رسوخ نموده و آنها را به حقیقت اهل ایمان معرفی نموده و از جمله پرهیزکارانند. «لهم درجات عند ربهم» آفریدگار برای اهل ایمان و تقوی، متناسب با مقامات آنها درجاتی از قرب مقرر فرموده است. غفران بمعنای ستر و رفع تیرگی روان و آمرزش گناه است و مغفرت بر حسب قابلیت اهل ایمان مراتب بیشمار خواهد داشت و مغفرت در آیه که باهل ایمان و تقوی مقرر فرموده مراد، درجه عالی از مغفرت است و عبارت از ستر نقص ذاتی و رفع تیرگی طبع بشریت است، یعنی از جمله لوازم سکونت اهل ایمان و تقوی در جوار رحمت آنست که آفریدگار به ارواح آنان نورانیت خاص و صفای مخصوصی افاضه می فرماید. نتیجه آنست که گروهی که در جوار رحمت آفریدگار سکونت نمایند، عبارت از پیامبران و نیز طبقات اهل ایمان و تقوی که از نقص خلقی و رذیله، پاک و پاکیزه و دارای قدس شده باشند. (حسینی همدانی، 1404ه.ق، ج7، ص 229) در برخی از آیات خداوند انسان را دعوت به سرعت و سبقت در مغفرت نموده است. بنظر می رسد منظور از مغفرت در این آیات علاوه بر توبه و انابه، انجام امور خداپسندانه نیز باشد.)
(و سارعوا إلی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السماوات و الأرض اعدت للمتقین) (آل عمران/133)
(سابقوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السماء و الأرض اعدت للذین آمنوا بالله و رسله ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم)
(الحدید/21)

6) رزق کریم

در بحث مغفرت، چنانچه مشاهده گردید در برخی از آیات، «مغفرت» و «رزق کریم» به یکدیگر عطف شده اند. کلمه "مغفرت" به معنای گذشت الهی از گناهان است، و
"رزق کریم" نعمت های بهشتی است که نیکان از آن ارتزاق می کنند (المیزان، 1374، ج9، ص12) البته در تفسیری دیگر گفته شده رزق کریم، همان حیات طیب در دنیا و آخرت، و اجر نیکوی آخرت است، که در آیه (من عمل صالحاً من ذکر أو انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم اجرهم بأحسن ما کانوا یعلمون) (نحل/97) بدان نوید داده است. خداوند در این آیات فرموده نخست با آب آمرزش و مغفرت الهی شستشو داده و پاک می شوند و خاطری آسوده و وجدانی آرام از این ناحیه پیدا می کنند. سپس مشمول انواع الطاف و نعمتهای ارزشمند او می گردند. (مکارم شیرازی، 1374، ج14، ص135) "رزق کریم" توجه به اینکه" کریم" به معنی هر موجود شریف و پر ارزش است، مفهوم وسیعی دارد که تمام نعمتهای گرانبهای معنوی و مادی را شامل می شود و روزی ایست که همراه با کرامت باشد و روزی بهشتیان است که به طور قطع همراه با کرامت است؛ زیرا بهشت جای اهل تقواست و بیشترین کرامت را خداوند از آن اهل تقوی یاد نموده است: (حجرات/13) و در مقابل روزی کریم، روزی ایست که کم ارزش و پست است و آن طعام دوزخیان است. خداوند می فرماید: « طعام الأثیم. کالمهل یغلی فی البطون. کغلی الحمیم. خذوه فاعتلوه الی سواء الجحیم. ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحمیم» (دخان/ 48-4)

7) رزق حَسَن:

در پاره ای از آیات، قرآن رزق را به صفت حَسَن ستوده است، مانند: « و الذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا أو ماتو لیرزقنهم الله رزقا حسنا و إن الله لهو خیر الرازقین»
(حج/58) "رزق حسن" اشاره به نعمتهایی است که وقتی چشم انسان به آن می افتد، چنان مجذوب می شود که نمی تواند دیده از آن بر گیرد و به غیر آن نگاه کند، و تنها خدا قدرت دارد که چنین روزی را به کسی دهد. (طبرسی، 1408 ق، ج7، 147).

مصادیق رزق حسن در قرآن عبارتند از:

1- فایده های حلال درخت خرما و انگور: « و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا ان فی ذلک لایة لقوم یعقلون» (نحل، 67)
2- مقام نبوت: « قال یا قوم ارایتم ان کنت علی بینة من ربی و رزقنی منه رزقا حسنا و ما ارید ان اخالفکم الی ما انهاکم عنه ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب» (هود، 88) رزق حسن در جای دیگر از شعیب پیامبر در گفتگو با قومش آمده: « یا قوم ارأیتم ان کنت علی بینه من ربی و رزقا حسنا»
ای قوم من خبر دهید اگر من بر دلیل آشکاری از جانب پروردگارم باشم و روزی نیکویی به من داده باشد. در تفسیر المیزان در ذیل این آیه آمده است که مراد از رزق حسن، وحی نبوت است، که مشتمل بر اصول معارف و شرایع است. (طباطبایی، 1363، ج384، 10)
3- کسی که به نعمت الهی متنعم شده و هر گونه انفاق را انجام می دهد:
«ضرب الله مثلا عبدا مملوکا لایقدر علی شیء و من رزقنه منا رزقا حسنا فهو ینفق منه سرا و جهرا هل یستون الحمدالله بل أکثرهم لا یعلمون» (نحل/75)
4- پاداش هجرت و شهادت: « والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا أو ماتوا لیرزقنهم الله رزقا حسنا و إن الله لهو خیر الرازقین» (حج/58)
در مجموع می توان استفاده کرد که رزق حسن، رزقی است که از آلودگی منزه و یا از معنویت والایی برخوردار باشد. و از آنجا که شعیب نبی (ع) از نبوت خود به عنوان رزق یاد کرده، به طریق اولی، نبوت سایر انبیا به ویژه پیامبران صاحب شریعت همانند نوح و موسی علیهما السلام نیز رزق آنان محسوب می گردد.

8) رزق معلوم:

«إلا عباد الله المخلصین اولئک لهم رزق معلوم» (صافات/ 40-41)
بندگان مخلص پروردگار در بهشت دارای یک نوع رزق و روزی مخصوص و ممتازی هستند که غیر از رزق دیگر بهشتیان است و به آنان اختصاص دارد و هیچ شباهتی بر رزق دیگران ندارد، اگر چه نام رزق ایشان و رزق دیگران یکی است، به آن جهت که آنان جز به خدای تعالی به هیچ چیز دیگری وابستگی ندارند، نه به زینت زندگی دنیا و نه به نعمتهای آخرت، چرا که در دل ایشان غیر از خدا چیز دیگری وجود ندارد. (نجفی خمینی، 1398 ق، ج16، ص 335). در این آیه «رزق معلوم» به بندگان مخلص خداوند نسبت داده شده است. و از این جهت بسیاری از انبیای الهی مشمول این رزق قرار می گیرند؛ از این جهت که خداوند خود، آنان را با صفت «مخلص یاد کرده است؛ از جمله این موارد حضرت موسی (ع) است که خداوند در مورد ایشان می فرماید:
«و اذکر فی الکتاب موسی إن هکان مخلصا و کان رسولا نبیا. و نادینا هم بجانب الطور الایمن و قربنا هنجیا». (مریم/ 52و51) معنای کلمه "مخلَص" - عبارت است از کسی که خداوند او را خالص برای خود قرار داده و غیر خدا کسی در او نصیبی نداشته باشد، نه در کلام او و نه در عمل وی و این مقام، بلندترین مقامهای عبودیت است.

پی‌نوشت‌ها:

1- استادیار گروه الهیات دانشگاه اصفهان
2-کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث

منبع: فصلنامه قرآنی کوثر شماره 39