نویسنده: جان گری
مترجم: باجلان فرخی



 
سامیان استپ‌های غربی یعنی آرامیان Aramianes تا بالا گرفتن قدرت کوروش کبیر و تسخیر بابل (539 ق م) بر میان‌رودان فرمانروائی کردند. پارسیان درباره نظام کیهانی و فوق طبیعت باورهائی داشتند که از دین زرتشت گرفته شده بود. ستاره شناسی بابل برفرهنگ یهود تأثیر نهاد و اعتقاد به شیطان و خدای پاسدار تقوا و مکافات‌دهنده در روز جزا از اعتقاداتی بود که در این مسیر شکل گرفت.
نخستین نمودی که در زندگانی مردمان میان‌رودان باستانی ما را به گونه‌ای شگفت‌انگیز تحت تأثیر قرار می‌دهد جان پرستی است. از تصاویر جادوئی و غیر جادوئی بازمانده از این روزگار چنین بر می‌آید که مردمان میان‌رودان باستان خود را در محاصره بازمانده از این روزگار چنین بر می‌آید که مردمان میان‌رودان باستان خود را در محاصره نیروهای فوق طبیعی نیکخواه و بدخواه می‌پنداشتند. رنج‌های روزمره زندگی از قبیل سردرد؛ دندان درد و حتی یورش همسایگان همه با نیروهای اهریمنی پیوند می‌یافت و خاستگاه این نیروها آن سوی صحراهای غرب قرار داشت. برخی از این نیروهای بدخواه تجسم دقیق‌تری می‌یافتند که از آن شمار است نم تارو Namtar اهریمن طاعون یا بیماری کشنده‌ای که در مزمور 91: 6 در حال خرامیدن در کوی و برزن از آن یاد شده: [نه از و بائی که در تاریکی می‌خرامد، و نه از طاعونی که وقت ظهر فساد می‌کند]. بختک و کابوس و هراس‌های شبانه در عهد عتیق (اشعیاء 34) در لی‌لی‌سو Lilito و لی‌لیس Lilith تجسم می‌یابد و نیروهائی اهریمنی است که در کمین مردمان می‌نشست. از این اهریمن در زبان عبری با واژه رابیس Robhis یاد می‌شود و این همان نیروئی است که در سفر تکوین 4: 7 قابیل برادرکش را بر راه هابیل قرار داد. بقایای چنین باوری در آئین یهود در موجودی به نام رابیسو Rabisu [یعنی چندک زن خبیث] تجسم می‌یابد که خاستگاه کابوس و بختک‌های شبانه و بی‌تردید نمادی است از وجدان آشفته.

ئه‌نو و ئن‌لیل

دین رسمی دولت شهرها نیز بنیادی چون دیگر ادیان داشت. در گستره آسمان از رخشندگی خورشید تا نزول باران به ئه‌نو Anu، شهریار برتر و خاستگاه نظم و دولت در جهان و ورای جهان نسبت داده می‌شد؛ و در روایات مختلف نیز فرمانروائی شهریاران زمینی نیز ئه نیتو Anitu یعنی شهریاری ئه‌نو نام داشت.
باد یا نیروهائی که سیلاب دجله و فرات را در بهار و زمستان بر مزارع می‌خشکانید؛ ابرهای بارانی را به جانب چراگاه‌ها و مزارع می کشانید، کشتی‌های بادبانی را به حرکت در می‌آورد، نخل‌ها را بارور می‌کرد و پدید آورنده دیگرگونی در نظام طبیعت بود به ئن‌لیل نسبت داده می‌شد. ئن‌لیل همانند ئنو خدای خاستگاه قدرت و در نقش فرمانفرمای ئه‌نو الگوی شهریار نخستین و پاسدار قدرت شهریاری بود. در اتیمولوژی توماس کارلایل شهریار انسان توانمند و انسانی است که در گذشته نزد مردمان میان‌رودان ئن‌لیلیتو Enlilitu نام داشت. مردمان میان‌رودان واقع گرا و هم بدین دلیل بود که در برابر مشکلاتی که سرزمین‌های سیلابی کنار دجله و فرات را تهدید می‌کرد و در برابر خطر یورش بدوی‌های مهاجم و ساکنان فلات ایران به مجری درباره سلطنتی ئه‌نو یعنی ئن‌لیل روی می‌آورد و در بسیاری از مصائب آن روزگار ئن‌لیل در نقش خدای توفان نقش ویرانگر را نیز بر عهده داشت و چنین است که در روایتی ویرانی اور Ur بدو نسبت داده شده است.

ئن‌کی خدای آب

نین هورساگ نماد لای و لجن سطح مرداب‌ها و سیلاب‌های میان‌رودان سفلی را خدای زنده زمین می‌پنداشتند. در اسطوره‌ای کهن کشاورزی حاصل نزدیکی ئن‌کی (که ئه‌آ نیز نامیده می‌شد) و نین هورساگ یعنی ئن‌کی و دختر اوست:
سرزمین دیلمون بی‌اک و زیباست دیار دیلمون.
به دیلمون غراب را آوائی نیست
مرغ ایتیدو Ittidu ماده خویش را نمی‌خواند
شیر هیچ کس را نمی‌درد
بره را گرگی پاره پاره نمی‌کند
از بزغاله خسته به چنگال سگ نشانی نیست
بیمار چشم از بیماری چشم نمی‌گوید
بیمار سر از بیماری سر نمی‌گوید
مرد پیر از پیری کلامی نمی‌گوید.
...
و این شرح پدیده‌هایی است که هنوز نام نیافته اند و یادآور خاستگاه پدیده‌های آغازین در سفر تکوین (2: 20-19) است: [و خداوند خدا هر حیوان صحرا و هر پرنده آسمان را از زمین سرشت و نزد آدم آورد تا ببیند که چه نام خواهد نهاد و آنچه آدم هر ذی حیات را خواند همان نام او شد ... ] و بدین سان است که نخستین انسان پدیده‌های جهان را نام می‌بخشد. در عهد عتیق (اشعیاء 11: 6-9) سخن از سرزمینی است که در آن شهریار نماینده خدا و این اندیشه همانند اندیشه سومریان است:
و گرگ با بره سکونت خواهد داشت
و پلنگ با بزغاله خواهد خفت
و گوساله و شیر و گوسفند پرواری با هم
و کودکی خرد آنان را خواهد راند
[و گاو با خرس خواهد چرید]
و زاده‌های آنان با هم خواهد خفت
و شیر چون گاو کاه خواهد خورد
و کودک شیر خوار بر سوراخ مار بازی خواهد کرد ...

توضیح عکس: تعویذ مفرغی اهریمن پازوزو Pazuzu با پا و پنجه عقاب و سر هیولائی که به شیر ماننده است. موزه لوور؛ پاریس.

اسطوره ئن‌کی و نین هورساگ با نفرین نین هورساگ به همسر هوسران خود، خدای ب ها، پایان می‌گیرد و گویای واقعیت تعلق آب به ژرفای زیر زمین است. خدایان از نین هورساگ می‌خواهند نفرین خود را تعدیل دهد و تمنای خدایان در این راه گویای ارزش آب و اهمیت آب و خاک در نقش خاستگاه زندگی است. این اسطوره بیان واقع گرایانه شرایط فیزیکی زندگی در میان‌رودان جنوبی و تصویری از ارتباط پویای انسان و ضروریات زندگی اوست؛ و از سوی دیگر این روایت گویای باورهای بنیادین مردمان میان‌رودان به نظم موجود در فراسوی تنش‌های طبیعت و جریانی است که انسان در جهت زنده ماندن باید خود را با آن سازگار سازد.

توضیح عکس: نقش پرنده‌ای موسوم به Zu بریک مهر آکادی (2180 - 2260 ق. م) دراین تصویر زو درهمراهی با دو خدای دیگر نماد کائوس یا آشفتگی به جانب ئه‌آ می‌رود. ونیزه‌ای که در پس گردن اوست پرنده را از ایستادن باز می‌دارد. یکی از خدایان بردوش خود هفت شیء را حمل می‌کند که نماد سرهای اژدهائی هفت سر یا هیولای آشفتگی است. ئه‌آ دراین نقش خدای افسون‌ها ونیز باطل کننده جادو است. موزه بریتانیا، لندن.
ئن‌کی یا ئه‌آ خدای آب‌ها را خدای خرد و جادو نیز می‌پنداشتند و این پندار ناشی از جاری شدن آب بر سطح زمین و نقش آن در پیدائی زندگی، کشاورزی و گسترش ارتباطات انسان است. واگذاری نقش خدای خرد و جادو به ئن‌کی با رود آزمون و افکندن خطاکاران به رود آشکار می‌شود: که در این راه خطا کاران در صورت گناهکار بودن در رود غرق می‌شدند و اگر بی‌گناه بودند از امواج رود رهائی می‌یافتند، هم از آن گونه که بعدها در اروپا نیز ساحره‌ها را به رود می‌افکندند. شکل واژه این گونه از داوری در الواح سومری همانند شکل واژه رود در خط میخی و در تمام این امواج ئن‌کی باطل کننده جادو و کاهنده نفرین است. قربانی کردن گوسفند و افکندن آن به رود برای از میان برداشتن مصائب و مراسم قربانی کردن بزطلیقه در هیکل دوم و نزد یهودیان (لاویان 16: 1-28) نیز با این باور و انجام همین مراسم در جشن سال نو بابل پیوند دارد: [و خداوند موسی را بعد از مردن دو پسر هارون وقتی که نزد خداوند آمدند و مردند خطاب کرده گفت: پس خداوند به موسی گفت برادر خود هارون را بگو که به قدس درون حجاب پیش کرسی رحمت که بر تابوت است همه وقت داخل نشود؛ مبادا بمیرد زیرا که در برابر کرسی رحمت ظاهر خواهم شد؛ و با این چیزها هارون داخل قدس بشود: با گوساله‌ای برای قربانی گناه و قوچی برای قربانی سوختنی؛ و پیراهن کتان مقدس را بپوشد و زیر جامه کتان بر بدنش باشد و به کمر بند کتاب بسته شود و به عمامه کتان معمم باشد؛ این‌ها رخت مقدس است؛ پس بدن خود را به آب غسل داده آن‌ها را بپوشد؛ و از جماعت بنی اسرائیل دو بز نرینه برای قربانی گناه و یک قوچ برای قربانی سوختنی بگیرد؛ و هارون گوساله قربانی گناه را که برای خود اوست بگذارند و برای خود و اهل خانه خود کفاره نماید؛ و دو بز را بگیرد و آن‌ها را به حضور خداوند به در خیمه اجتماع حاضر سازد و هارون بر آن دو بز قرعه اندازد یک قرعه برای خداوند و یک قرعه برای عزازیل؛ و هارون بزی را که قرعه برای خداوند بر آن بر آمد به حضور خداوند زنده حاضر بود و بر آن کفاره نماید و آن را برای عزازیل به صحرا بفرستد؛ و هارون گاو قربانی گناه را که برای خود اوست نزدیک بیاورد و برای خود و اهل خانه خود کفاره نماید و گاو قربانی گناه را که برای خود اوست ذبح نماید؛ و مجمری پر از زغال آتش را روی مذبح که به حضور خداوند است و دو مشت پر از بخور معطر کوبیده شده برداشته پا به درون حجاب بیاورد؛ و بخور را بر آتش به حضور خداوند بنهد تا ابر بخور کرسی رحمت را که بر تابوت شهادت است بپوشاند مبادا بمیرد؛ و از خون گاو گرفته بر کرسی رحمت به انگشت خود به طرف مشرق بپاشد و قدری از خون را پیش کرسی رحمت هفت مرتبه بپاشد؛ پس بز قربانی گناه را که برای قوم است ذبح نماید و خون بز را به اندرون حجاب بیاورد و با خونش چنان که با خون گاو کرد عمل کند و آن را بر کرسی رحمت و پیش روی کرسی رحمت بپاشد؛ و برای قدس کفاره نماید به سبب نجاسات بنی اسرائیل و به سبب تقصیرهای ایشان با تمامی گناهان ایشان و برای خیمه اجتماع که با ایشان در میان نجاسات ایشان ساکن است همین کند؛ و هیچ کس در خیمه اجتماع نباشد از وقتی که برای کردن کفاره داخل قدس بشود تا وقتی که بیرون آید پس برای خود و برای اهل خانه خود و برای تمامی جماعت اسرائیل کفاره خواهد کرد، پس نزد مذبح که به حضور خداوند است بیرون آید و برای آن کفاره نماید و از خون گاو و از خون بز گرفته آن را بر شاخ‌های مذبح به هر طرف بپاشد و قدری از خون را به انگشت خود هفت مرتبه بر آن بپاشد و آن را تطهیر کند و آن را از نجاسات بنی اسرائیل تقدیس نماید؛ و چون از کفاره نمودن برای قدس و برای خیمه اجتماع و برای مذبح فارغ شود آنگاه بز زنده را نزدیک بیاورد، و هارون دو دست خود را بر سر بز زنده بنهد و همه خطایای بنی اسرائیل و همه تقصیرهای ایشان را با همه گناهان ایشان اعتراف نماید و آن‌ها را بر سر بز بگذارد و آن را به دست شخص حاضر به صحرا بفرستد، و بز همه گناهان ایشان را به زمین ویران بر خود خواهد برد؛ پس بز را به صحرا رها کند؛ و هارون به خیمه اجتماع داخل شود و رخت کتان را که در وقت داخل شدن به قدس پوشیده بود بیرون کرده آن‌ها را در آن جا بگذارد و بدن خود را در جای مقدس به آب غسل داده و رخت بپوشد و بیرون آید؛ و قربانی سوختنی خود و قربانی سوختنی قوم را بگذارند و برای خود و برای قوم کفاره نماید و پیه قربانی گناه را بر مذبح بسوزاند، و آن که بز را برای عزازیل (1) رها کرد رخت خود را بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد و بعد از آن به لشکرگاه داخل شود، و قربانی گناه را که خون آنها به قدس برای کردن کفاره آورده شد بیرون لشگرگاه برده شود و پوست و گوشت و سرگین آن‌ها را به آتش بسوزانند؛ و رخت خود بشوید و بدن خود را به آب غسل دهد و بعد از آن به لشکرگاه داخل شود ...]
سخن گفتن از شمار بسیار خدایان بزرگ و کوچک اساطیر سومر کسالت‌بار و گیج‌کننده است و از آن جا که در رهگذر زمان تعداد این خدایان نزد سومریان محدودتر شد در این زمینه به خدایان اصلی اساطیر سومر می‌پردازیم:

شه‌مش؛ خورشید – خدا

شه‌مش Shamash، خورشید؛ یا به بر Babar به معنی یگانه رخشان و در بابل روزگار حمورابی از بزرگ‌ترین خدایان بود. خورشید نزد سومریان و به ویژه در لارسا Larsa و سیپار Sippar و با نام اوتو Utu مورد تکریم بود. در این اسطوره‌ها خورشید بالدار دشمن تاریکی، بیماری‌ها و اهریمنانی بود که از دیرباز نماد تاریکی بودند. خورشید در این روایت پاسدار ستمدیدگان و خدائی بود که آسمان را هر روز از افق شرق تا غرب در می‌نوردید و حتی در کیهانشناخت میان‌رودان در جهان زیرین سفری چون سفر در جهان مرئی داشت. در این روایات خورشید بیننده خطاها، آشکار کننده نهان و خدای بزرگ عدالت و از فرمانروایان خواستار عدالت و مهربان بودن با رعایا و برگزیدگان بود. این ویژگی بر تارک لوح حمورابی و تصویر او آن جا که شهریار حمورابی، نماد رسالت، را در حالت تعظیم از شه‌مش دریافت می‌کند نقش بسته است.

سین ماه – خدا

از کشفیات سرلئوناردوولی در مرکز اصلی کیش سین sin در اور Ur چنین بر می‌آید که ماه خدا- سین در میان‌رودان جنوبی از خدایان مشهور سومر بود. نزد مردمان باستان سین شاخص گذر زمان و خدائی بود که در تمدن پیش از مسیحیت و جائی که سفرهای بازرگانان ماه‌ها به طول می‌انجامید و بازرگانی در فراسوی دریاها و صحاری از اهمیت خاصی برخوردار و مورد احترام بود. در این سفرهای بازرگانی محاسبه زمان برای تداک توشه راه مسافران و زمانی که تجارت میسر نبود بسیار مهم و هم بدین دلیل بود که ماه-خدا، سین، را بزرگ می‌داشتند. در سه سده اول شکوفائی مسیحیت نزد کاروان‌های شهرهای بزرگ پالمیرا Palmyra [یا تدمر به معنی نخل] نیایش ماه با نام یرخ Yearkh یا یارخیبول Karkhibol رواج بسیار داشت؛ و شاید خاستگاه توجه بسیار به ماه در کیش سومری از آنجاست که سفر منظم کشتی‌های بازرگانی سومریان در خلیج فارس ماه‌ها به طول می‌انجامید. توجه به کیش ماه در مراکز تجاری جنوب عربستان و پالمیرا و کهن‌ترین شهرهای سوریه در عهد عتیق [1- پاد 9: 18 و 2- تو 8: 4] خاستگاهی از این دست دارد؛ و بی‌تردید رویکرد به کیش ماه از آن جاست که در میان‌رودان بعد از اور مهم‌ترین مرکز کیش ماه در حاران [در حد فاصل رود فرات و خابور و به روایتی نزدیک دمشق] که به معنی کاروان است قرار داشت [عهد عتیق، پیدا 11: 32] و گفتنی است که مادر شهریار نبونید Naboniad آخرین شهریار بابل (539 -556 ق. م) یکی از کهنه‌های ماه – خدا بود.

اینانا و ایشتر خدابانوی مادر

اسطوره سومری پیوند ئن‌کی و نین هورساگ و فرزندان دختر بی‌شمار ئن‌کی گویای اهمیت خدابانوان مادر در ادیان طبیعت است یکی از خدابانوان مشهور سومری اینانا Inana و هم این خدابانوست که سامیان و آموریان او را ایشتر می‌نامیدند.
توجه انسان به افزایش تولید کشاورزی و دامپروری در حقیقت توجه به گسترش خانواده و تصاویر زنان عریان و باردار در نقاشی‌های اعماق غارهای پارینه سنگی و در نقش برجسته‌های میان‌رودان گویای این گرایش طبیعی و نقش مهم خدابانوان مادر در اساطیر و انگیزش‌های آئینی است. درمانگری و جادوی تقلیدی برای انسان راهی برای نفوذ در خدایان بود و نیایش‌های آغازین در جهت اعتماد به نفس و برخورد با فرایندهای فوق طبیعت هم از این مسیر شکل می‌گرفت. ازدواج مقدس خدایان و خدابانوان در باورهای آئینی سومریان دارای نقشی حساس و جز اسرائیلیان نزد سامیان نیز این باور گرایشی در جهت توجه به کیش طبیعت بود. از نقش مهرهای استوانه‌ای یافته شده در تل اسمر Tell Asmar مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد و ستون آئینی یافته شده در اسین Isin مربوط به اواخر هزاره سوم قبل از میلاد چنین بر می‌آید که ازدواج سالانه و مقدس شهریاران این منطقه با زنان کاهن تقلید از ازدواج تموز خدای گیاهی و اینانا خدابانوی مادر بود.
نزد سامیان ایشتر همانند خدابانو اینانا در سومر نمونه‌ای از توجه انسان به باروری و روایت عشقبازی‌های بی‌حد و فتنه انگیزی ایشتر زمینه روایات بسیار و از آن شمار روایت افسانه‌ای عاشق شدن ایشتر بر گیل‌گمش [و تحقیر او از جانب این پهلوان شهریار] است:
کجاست دلداری که تواش جاودانه دوست بداری؟
کو آن شبان که تو بر وی همیشه مایل باشی؟
....
تموز شیدای جوان خویش را.
از سالی به دیگر سال با ناله‌های تلخ خود وانهادی.
شبان بچه‌ای را دارای پرهای رنگارنگ عاشق شدی
و آن گاه وی را بزدی و بالش بشکستی؛
در بیشه زار نشسته بود، و فریاد می‌کشید: بال من، بالم.
پس با شیر زمخت عشق ورزیدی
و بر گذر گاهش هفت دام و هفت دامچاله نهادی.
پس به نریانی عشق ورزیدی: مشهور در راندن و تاختن در مادینه خود.
و نریان را طعم ترکه، مهمیز و تازیانه چشانیدی.
نریان را هفت فرسنگ تاختی
و آن گاه او را آبی گل آلود دادی.
پس به گله‌بانی عشق ورزیدی:
گله‌بانی که همه روز تو را گندم فدیه می‌داد.
گله‌بانی که هر روز تو را بزغاله‌ای قربانی می‌داد.
و با این همه با چوبدست خود بر او نواختی و گله به ان را به هیأت گرگی در آوردی.
به هیأتی که فرزندان شبانش او را می‌رانند.
و سگان گله‌اش از او پوست بر می‌درند.
اینانا یا ایشتر با تموز گیاهخدای میرائی که هر سال در فصل خزان می‌میرد و [در بهار] دیگر بار زنده می‌شود پیوند دارد. این داستان مایه در کنعان در روایت آنات Anat که بعل مرده را می‌جوید و در مصر در روایت تلاش ایزیس دریافتن تن مرده اوزیریس و در یونان در اسطوره دمتر Demeter جوینده کورئه Kore و افرودیت Aphrodite جویای ادونیس Adonis تکرار می‌شود. در الواح راس الشمره در کنعان عثتر Athtar به جستجوی بعل Baal که مرده است و خدای باران‌های زمستانی است بر می‌آید و جهان زیرین را در جستجوی او در می‌نوردد، و گفتنی است که ایشتر و عثتر از نظر اتیمولوژی شاید با فعل عربی العثر به معنی آبیاری [یا باران] پیوند دارد.
ایشتر در دوره فرمانروائی سامیان و در بابل شناخته شده و در آشور خدابانوی جنگوئی بود که سرانجام در کنعان با نام آنات پدیدار می‌شود. آنات نیز احتمالاً با عثتر سامی پیوند دارد و نماد او در خاور نزدیک ستاره ناهید و ستاره‌ای است که در فلسطین النجم نام دارد و در شهر کاروانرو پالمیرا [(تدمر)] و در سده اول میلادی نزد همسایگان
اسرائیل در مواب Moab و آمن Ammon هم پای ماه – خدا و خورشید – خدا بانو مورد تکریم بود. در مواب و آمن از خدا – شهریاری یاد می‌شود که ملک ما نام دارد و در ادبیات هزلی یهود و در عهد عتیق میلکوم Milcom واژه‌ای عبری است که معنی آن «آلوده» است. ایشتر و عثتر در پیوند با جنگ و ستیز شاید با ناهید و غازی [به معنی جنگجو] و سواران مهاجمی که شبگیر یورش می‌آورند پیوند دارد و شخصیت جنگی ایشتر به ویژه در آشور، در سده یازده پیش از میلاد، با خدای بومی این قلمرو یعنی آشور رابطه دارد. ایشتر در الواح سلطنتی آشور خدابانوی جنگجوئی است که از او با نام «شجاع بی‌همتا» یاد می‌شود و زن – خدائی است که سربازان آشور را علیه سربازان دشمن بر می‌انگیزد و در پیشگوئی‌ها شهریاران را برای پیروزی در نبرد راهنمائی می‌کند. نماد ایشتر درکیش حیوانی او شیری است که در تندیس‌های میان‌رودان و مصر دوره سلسله نوزدهم (1200- 1250 ق. م) نمایان می‌شود و در اساطیر مصر با خدای باروری و حاصلخیزی و خدای خشن جنگ ری شیب Reshep که مردم را با جنگ و طاعون نابود می‌کند پیوند دارد.

نبو و مردوخ

در نقش برجسته‌ای آشوری همراه خدایان آشور (ادد و ایشتر) نشانه‌های خاصی از قبیل سنان نیزه، گوه یا شاید قلم و هلال ماه را می‌توان دید که هلال ماه نماد خدای ماه سین، گوه یا قلم نماد نبو Nebo خدای پاسدار سخنوری و دبیری و همتای عطارد یا تیر در مجموعه بابلی است؛ و نام نبو، سخنگوی خدایان و واسطه بین انسان و خدایان شاید با واژه عبری نبی (پیامبر) پیوند دارد.
در نمونه‌ای از این نقش برجسته‌ها [که تصاویر آن در این کتاب آمده است] سنان نیزه نماد مردوخ (مردوک)، شهر خدای بابلی در دوره آموریان (828-1526 ق م) و خدائی است که نقشی همانند ئن‌لیل سومری خدای توفان و مجری فرامین دادگاه خدایان را به عهده داشت. در چنین نقشی مردوخ در کار آفرینش جهان و ستیز با آشفتگی آغازین Chaos خدائی آفریننده است که در میان‌رودان با مراسم و جشن آئین سال نو در بهار پیوند می‌یابد. ادد Adad نیز نزد آموریان و در میان‌رودان شمالی از چنین نقشی برخوردار بود. ادد را در سوریه و فلسطین هد Hadad می‌نامیدند ودرنقش غالب خویش بعل نامیده می‌شد. نقش مردوخ در برخورد با قدرت‌های آشفتگی در مراسم آئینی جشن سال نو در آشور به خدای بزرگ این قلمرو یعنی آشور واگذار می‌شود و سند آن آشور مسلح به آذرخش در نقش برجسته‌ای است که از کاخ آشور نصیرپال دوم ( 883-859 ق. م) در نیمرود به دست آمد.

ئه رش کی گل و نرگل

سخن گفتن از دو خدای دیگر از مجموعه خدایان میان‌رودان باستان از اهمیت خاصی برخوردار است. این خدایان قدرتمند و بدنهاد جهان زیرین ئه رش کی گل Ereshkigal و نرگل nargal نام دارند.
دو اسطوره مربوط بدین خدایان طرحی کامل از تصور مردمان میان‌رودان باستان از جهان زیرین را به دست می‌دهد و گویای تحول اندیشه این مردمان از خدای برتر جهان زیرین است. بر طبق متن مشهوری که به کیش حاصلخیزی مربوط می‌شود خدابانوی حاصلخیزی ایشتر از طریق گذر از هفت دروازه به جهان زیرین نزول می‌کند و در هر دروازه به تدریج از نمادهائی که نشان قدرت خدابانوئی اوست عریان می‌شود. خدابانوی جهان زیرین در این اسطوره ئه رش کی گل یا آلاتو Allatu به معنی خدابانو است. اسطوره دیگر گویای ان است که نرگل خدای ویرانگری که ابزار او آذرخش و طاعون است به جهان زیرین راه یافته و پاسداران او چهارده دروازه جهان زیرین را پاسداری می‌کنند. نرگل ملکه جهان زیرین را مخلوع و با وعده ازدواج با ئه رش کی گل! او و فرمانروائی جهان زیرین جان او را می‌بخشد. سلاح نرگل آذرخش و طاعون و گویای نقش نرگل به عنوان خدائی خورشیدی است که اوج خشونت او در گرمای نیمروز و فراخواندن طاعونی که در نیمروز یورش می‌آورد پدیدار می‌شود که:
[نه از تیری که در روز می‌پرد خواهی ترسید، نه از وبائی که در تاریکی می‌خرامد، و نه از طاعونی که وقت ظهر فساد می‌کند.] کتاب مزامیر 91: 5-7.
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.