نویسنده: جان گری
مترجم: باجلان فرخی



 
در خاور نزدیک باستان حرکت شاه در مسیر خدا و هم بدین دلیل موضوع بسیاری از اسطوره‌ها است. در حماسه گیل‌گمش دو سوم این شهریارخدا و یک سوم وی انسان و با این همه گیل‌گمش نیازمند حمایت خدایان است. در روایت سومری این حماسه گیل‌گمش در ارتباط با رویدادی تاریخی در نبرد با کیش نیروئی محدود دارد و از دستور خدایان و شورای جنگی خویش اطاعت می‌کند. در میان‌رودان جنوبی سلطنت نهادی دموکراتیک و در این کمونیسم – دینی دولت – شهر ناچار بر اتکای به خدا و شهریاری تدبیری خدائی است. در رقابت بین دولت – شهرها گاهی نیاز به شهریاری مقتدر احساس می‌شود و در این مسیر نیز شهریار گماشته خدایان است. در چنین شرایطی شاه از تقدس ویژه‌ای بر خوردار است و افراد دودمان سلطنتی و کسانی که احتمال جانشینی شاه را دارند نیز از این تقدس برخوردار می‌شوند. در زمینه انتقال قدرت و مسأله جانشینی پیوند طبیعی جانشین با شهریار پیشین نزد سومریان و سامیان از اهمیت خاصی برخودار و در مواردی که شاه را فرزندی نیست اثبات تأیید خدا و نسبت وی با خدایان و دودمان فرمانروائی ضروری و برای رسمیت بخشیدن بدین انتساب تلاش می‌شود.

اسطوره اتانا

در فهرست شهریاران کیش kish اتانا Etana از شهریاران بعد از توفان بزرگ و مسأله جانشینی وی موضوع اسطوره اتانا است. در الواح اکادی و بابلی و آشوری سخن از زمانی است که شهریاری هنوز شکل نگرفته و در اسطوره اتانا نیز سخن از هنگامی است که بعد از توفان بزرگ از پادشاهی نشانی نیست.
مردمان سیاه سر را شهریاری نبود
....
بر زمین از شهریاری نشانی نبود
[در این روایت پدید آورندگان سرنوشت و ئنون نه کی Anunnaki‌های بزرگ بر آن می‌شوند که فرشاهی را از آسمان به زمین بفرستند.] در لوحی که زمان آن به سده هفتم ق م باز می‌گردد ئن‌لیل در زمین به جستجوی شهریاری بر می‌خیزد. در این لوح از اتانا به عنوان شهریار برگزیده سخن نیست اما از آن جا که اتانا نخستین شهریار بعد از توفان است، این شهریار برگزیده بی‌تردید همانا اتانا است. اسطوره اتانا در روند انتقال با ادبیات شفاهی و داستان عامیانه عقاب و افعی به هم پیوسته است. در این روایت عقاب و افعی پیمان دوستی می‌بندند و پس از چندی عقاب پیمان را می‌شکند و بچه‌های افعی را طعمه جوجه‌های خویش می‌سازد. افعی به راهنمائی شه مش بال پرنده را می‌شکند و او را درگودالی به بند می‌کشد. اتانا در آروزی داشتن فرزند و جانشین از شه مش خواستار گیاه تولد می‌شود: [«شه مش خدای بزرگ، کاش بر زبان تو بگذرد، گیاه تولد را به من عطا کن، گیاه تولد را به من نشان بده، این بار را از دوش من بر دار، باشد که نام من پایدار شود»]. اتانا به راهنمائی شه مش بال عقاب را درمان و برای دست یافتن به گیاه تولد بر پشت عقاب می‌نشیند و به آسمان پرواز می‌کند. بدین سان اسطوره اتانا همانند بسیار از الواح میان‌رودان و از آن شمار الواح راس الشمره با مسأله جانشینی و تداوم نام شهریار پیون می‌یابد.
نتیجه پرواز اتانا بر پشت عقاب کامل نیست و لوح در میانه توصیف شکسته است در قسمت دیگر از این لوح شکسته تعظیم و کرنش اتانا در برابر ئنو، ئن‌لیل و ئه‌آ گویای رسیدن وی به آسمان و از بقیه ماجرا به علت شکستن لوح نشانی نیست. ه. فرانکفورت در توجه به مهر نقشی استوانه‌ای بدین نتیجه می‌رسد که پایان سفر اتانا موفقیت آمیز و جستجوی گیاه تولد و پرواز به آسمان شاید در جهت ثابت کردن ادعای جانشینی و ادعایی دودمانی است؛ و از سوی دیگر در توجه به دموکراسی آغازین سومر این پرواز می‌تواند اقدامی علیه موروثی بودن سلطنت باشد.
آگاه بودن شهریار از محدود بودن توانائی‌های خویش گویای آن است که شهریار در میان‌رودان برگزیده خدا و خادم خداوند است. در مصر اما فرعون خود خدائی بود که به هنگام زنده بودن تجسم خورشید – خدا، رع Ra و پس از مرگ با اوزیریس Osiris یگانه می‌شد [- اساطیر مصر از همین مجموعه]. در میان‌رودان شهریارانی که ادعای خدائی داشتند استنائی واز این شمار بود امپریالیست بزرگ نارام سین که استل پیروزی وی او را با تاج و افسر شاخدار خاص خدایان نشان می‌دهد.
در توجه به جانشینی و نشستن بر تخت سلطنت شهریاران میان‌رودان خود را نماینده خدا می‌دانستند و کورش نیز در فتح بابل کار خویش را خواست خدا و خود را مجری فرامین خداوند می‌خواند. حمورابی (حدود 1700 ق م) شه مش را حامی خویش می‌دانست و براین نظر بود که الواح قانون را به خواست ئنو و ئن‌لیل فراهم کرده است. گاهی شاه از زمانی که در زهدان مادر بود توسط خدا به شهریاری برگزیده می‌شد و نبونید آخرین شهریار آرامی سلسله شهریاری بابل از این شمار بود. گاهی برگزیده شدن شاه از مسیر پیشگوئی و تفأل انجام می‌گرفت که از این شمار است اسرحدون Esarhaddon (680-699 ق. م) شهریار آشور و پسر سناخریب Sanacharib [قاتل پدر خویش بود و از طریق تفأل و پیشگوئی کاهن شه مش و ادد مدعی شهریاری بود]. در نظام چندزنی آشور اعتبار شهریار با وسعت حرم او پیوند داشت و چنین نظامی نه خاص آشور که در اسرائیل و نزد سلیمان نیز رواج داشت. قدرت یافتن شهریار آینده از طریق پیشگوئی در اسرائیل نیز رایج و از این شمار است پیشگوئی سلطنت حزقیا Hezekhiah پسر و جانشین احاز Ahaz در عهد عتیق (اشعیاء نبی 9: 6-8):
«زیرا که برای ما ولد زائیده و پسری به ما بخشیده شد!»
و سلطنت بر دوش او خواهد بود.
و اسم او [حزقیا به معنی قوت خداوند] عجیب و مشیر خدای قدیر و پدر سرمدی.
و سرور سلامتی خوانده خواهد شد.
ترقی سلطنت و سلامتی او برکرسی داوود-
و بر مملکت وی انتها نخواهد بود تا آن زمان به انصاف و عدالت.
از الان تا ابد الاباد ثابت و استوار نماید.

روایت شهریاری سارگون اکادی

در زمینه جانشین شاه زمانی که فردی قدرتمند و خارج از دودمان شهریاری مدعی سلطنت بود یا زمانی که در شرایط دشوار نیاز به چنین شهریاری احساس می‌شد مسأله اصل و نسب این فرد و پیوند او با خانواده سلطنتی از یک سو و پذیرفته شدن وی از جانب خدا از مسائل بنیادین بود. سارگون Sargon در سه لوح بلند بازمانده از دوره فرمانروائی نهائی آشور از مادر خود به عنوان یک ئنی توم Enitum یا روسپی مقدس یاد می‌کند. در فرهنگ مذهبی آشور باستان ئنی توم عروس خدا و کاهنه‌ای بود که فقط شهریار و کاهن اعظم حق آمیزش با وی را داشتند؛ [و ئنی توم در این نقش همانا ایشتر خدابانوی باروری بود]. بدین سان دست کم در زمان سارگون ئنی توم کاهنه‌ای بود که افراد فرودست حق نزدیکی با وی را نداشتند.
ماجرای زاده شدن سارگون و به رود سپرده شدن وی ... روایتی آشناست:
«از مادری ئنی توم زاده شدم»
مادر مرا در سبدی نهاد.
سبد و در سبد را قیراندود کرد.
سبد را به رود سپرد و سبد و من بر آب شناور شدیم.
رود مرا نزد آکی Akki آبکش معبد برد
آکی سبد را از رود گرفت و من پسر و باغبان آکی شدم
به هنگام باغبانی ایشتر شیدای من شد.
و چنین بود که چهار و ... سال.
پس به شهریاری پرداختم
شهریار مردمان سیاه سری که من بر آنان فرمان راندم.
به دنبال این گزارش سارگون از شهریاری و پیروزی‌های خویش سخن می‌گوید. در این روایت سارگون در مقام باغبانی، و احتمالاً باغبان معبد، و اگر چه در آغاز ماجرای عشق ورزیدن وی به ایشتر مبهم می‌نماید اما در حقیقت این روایت بازگو کننده کاربرد جادو تقلیدی و تقلید زاده شدن سارگون از ازدواج مقدس شهریار با کاهنه‌ای است که نقش ایشتر را بازی می‌کرد؛ سارگون حرکت سیاسی خویش را از وزیری آغاز کرد و دست یافتن وی به شهریاری شاید ناشی از حمایت کاهنه اعظم از کسی است که چنین نسب نامه‌ای را برای وی دست و پا کرده بود.

مسوولیت اجتماعی شهریار

شهریار میان‌رودان در شهریاری خویش نماینده خدا بود و نمی‌توانست مأموریت آسمانی خویش را فراموش نماید. بیش از این گزارش شد، که در جشن آئینی سال نو بابل شاه در روزهای جشن شهریاری را رها می‌کرد و پس از مراسمی تحقیر آمیز دیگر بار از جانب کاهن اعظم معبد مردوخ به شهریاری برگزیده می‌شد؛ [و ناگفته نماند که شهریاری در ایام نحس پنجه، به پندار آن روزگار، برای شاه پر مخاطره بود و هم بدین دلیل در روزهای پنجه شهریاری را رها می‌کرد و گاه شهریاری موقت در روزهای پنجه سلطنت می‌کرد.]
حمورابی در مدخل الواح قوانین خویش از مأموریت خویش از جانب خداوند در جهت حمایت از مردم و دادگستری یاد می‌کند و بدین سان سخن حمورابی گویای مسوولیت شاه در حفظ حقوق مردم و مسوولیتی است که بدو واگذار شده بود. در الواح اکدی مدام از این مسوولیت یاد می‌شود و در همین الواح واژه شولوم Shulumu همانا واژه عبری شلوم Shalom [(سلام)] و مفهوم ان صلح و آرامشی است که در پس این واژه برای مردم نهفته است. در کتیبه‌ای از آشور بانی‌پال آمده است:
«خدایان و خدابانوانی که مرا در رسیدن به سلطنت یاری کردند عبارتند از: آشور، سین، شه مش، ادد، بل Bel، نبو Nabu، ایشتر از معبد نینوا، کیموری Kimuri، ایشتر از معبد آرابلا Arabela، اورته Urta، نرگل و نوسکو Nusku پس بعد از پدر خویش بر تخت نشستم و ادد باران را فرو فرستاد، ئه‌آ چشمه‌ها را جاری ساخت، دانه غلات بارور شد، ساقه غلات پنج ذراع بالید، سنبله و خوشه غلات پنج ششم یک ذراع شد، غلات وزین شد، و برداشت انبوه و باغ‌های میوه پربار شد. ماده گاو چهار گانه زائید و در دوره شهریاری من همه چیز کامل و سال‌های فرمانروائی من سال‌های وفور نعمت بود.»
و این همان فراوانی خواسته و خواست خدا است که در ایدئولوژی عبری شهریاری در مزمور 72 از آن یاد می‌شود. در کتیبه آشور بانی‌پال ادعای وی مبالغه آمیز و همانند ادعای خاخام فریسی شمعون پسر شتخ Shetach است که پس از قدرت یافتن در حمایت ملکه شلومزیون Shelomzion (سالومه) از آن سخن می‌گوید: «دانه‌های گندم به بزرگی یک قلوه، دانه‌های جو چنان چون زیتون و عدس همانند دینار طلا بود».
در کتبه‌های سلطنتی میان‌رودان چیزی بیش از مبالغه وجود دارد. در این کتیبه‌ها شهریار به گونه‌ای مبالغه آمیز ستایش می‌شود و این بدان دلیل است وی نماینده خدا و پدید آورنده نظم زندگی اجتماعی و طبیعت است. ئن‌لیل ومردوخ در بابل و آشور مجری نظم و قوانین آسمان در جشن سال نو بابل از چهره‌های اصلی این جشن آئینی و جلوس دیگر بار شاه بر تخت سلطنت نمادی از برقراری نظم پی در پی بود. در روایت آشوری جشن سال نو بعد از گزارش پیروزی نمادین آشور بر آشفتگی شاه پیروزمندانه و سوار بر ارابه به تالار جشن می‌تازد و اعلام می‌کند که «آشور شهریار است. جلوس شاه نماد آغاز فرمانروائی آسمانی و یاد آور عصری طلائی است که نوید آن در اشعیاء (11: 6 – 9) آمده است:»
«..... پس گرگ با بره خواهد زیست»
و پلنگ با بزغاله خواهد خفت؛
و گوساله و بچه شیر با هم می خسبند
و کودکی خرد آنان را خواهد راند.
ماده گاو و خرس هم چرا می‌شوند
و بچه‌های آنان با هم خواهند خفت
و شیر چون گاو کاه خواهد خورد؛
طفل شیر خوار کنار سوراخ مارکبرا بازی خواهد کرد
و کودک از شیر بازداشته دست خود بر لانه افعی خواهد نهاد
و در تمامی کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهد کرد
چرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود
چنان چون آب‌هایی که دریا را سرشار می‌کند ...
که این روایت شاید با پیشگوئی برتخت نشستن مسیح موعود آئین یهود در اشعیاء (11: 1 - 5) وتحقق یافتن سلطنت خداوند پیوند دارد:
[«و نهالی از تنه یسی [پدر داوود] بیرون آمده شاخه‌ای از ریشه‌هایش خواهد شکفت، و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت، یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند، و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خودداوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوش‌های خویش تنبیه نخواهد کرد، بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و برای مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود، و جهان را به عصای دهان خویش زده شریان را به نفخه لب‌های خود خواهد کشت، و کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت ...»]

درخت زندگی

برای مردم میان‌رودان شاه هم پای شهریاران عبرانی و «نفخه منخرین ما» بود. در عهد عتیق، (ارمیا 4: 2) آمده است [«مسیح خداوند که نفخه بینی ما بود در حفره‌های بینی ایشان گرفتار شد»]. حتی قبل از سقوط اورشلیم به دست اسمه – داجن Ishma- Dagan پادشاه اسین Isin (1884-1865 ق. م) چنین باوری رواج داشت و اسمه مدعی آن بود که از جانب خداوند مأموریت یافته «پاسدار زندگی بر سراسر زمین» باشد و شولگی Shulgi از سومین دودمان فرمانروائی اور (2044-1936 ق.م.) خود را «درخت خرمائی کنار نهر» که نماد درخت زندگی است می‌نامید.
سخن شولگی با رابطه شهریار و درخت حیات در ادبیات و هنر میان‌رودان، کنعان، و فلسطین پیوند دارد و تفاوت این روایات نیز منطقی است. در نقش مهری از وارکا warka یا ارخ باستانی و شهر گیل‌گمش شاه را می‌بینیم که دو شاخه پر بار را به دو بز بلند شاخ می‌دهد و در این نقش مهر نمادی از ایشتر که شاید با درخت زندگی پیوند دارد نیز دیده می‌شود شاه چون واسطه باروری و حاصلخیزی از طریق ازدواج مقدس با یک کاهنه خود را پاسدار زندگی می‌داند هم از آن سان که اسمه – داجن در اشاره به ازدواج مقدس در لوحی می‌گوید:
من آن مردم که اینانا، شهبانوی آسمان و زمین –
به همسری خویش برگزیده است.
پیوند شهریار و درخت زندگی و باروری، در ارتباط با خدابانوی باروری، در نقش برجسته‌ای از آشور که شاه را دو جن با جوز کلاغ، گرده گیاه و ظرفی از روغن تقدیس می‌کنند آشکار و شاه در این نقش گوئی در حال بارور کردن درخت زندگی است.
موتیف مهر نقش وارکا با دو بز بلند شاخ، که سر را برای خوردن میوه درخت بالا گرفته‌اند با موتیف قوچ گرفتار در انبوه شاخه‌ها (- ص 108) که از گورستان شاهی اور یافته شد و تاریخ آن به 2700 تا 2500 ق. م باز می‌گردد پیوند دارد. روکش عاج یک درج یا جعبه جواهرات یافته شده در منت – البیده Minet-albeida نزدیک رأس الشمره، مربوط به سده چهارده قبل از میلاد، ( - ص 125) در بردارنده نقش خدابانوی مادری است که به جای درخت زندگی بین دو بز بلند شاخ تصویر شده و بزها را با خوشه غلات غذا می‌دهد. چنین می‌نماید که در کتاب مقدس واژه اشیره Asherah درخت یا درختستانی است که با کیش باروری پیوند دارد. اشیره نماد مادر و مفهومی است که در الواح رأس المشره همانند کنعانی ایشتر یا اینانا در میان‌رودان است [نک قاموس کتاب مقدس، جمیز هاکس، انتشارات طهوری زیر عنوان اشیره].
درخت زندگی به شکل‌های مختلف در معماری و زیورهای کاخ و اشیاء باستانی این منطقه کاربرد داشت: از این شمار است در پایتخت‌های کهن یونانی، ستون‌های کاخ اورشلیم، سامره (4)، حاصور، راموت راحل در حد فاصل اورشلیم و بیت الحم، و نقش برجسته‌های عاج تخت خواب شهریاری یافته شده از رأس الشمره که در نقش‌های این تخت، موتیف درخت زندگی با نیلوفر آبی ترکیب شده است. بدین سان درخت زندگی یکی از نمادهی تندرستی و سعادت شهریار و فراهم شدن سعادت اجتماعی توسط شاه بود.
در این منطقه شاه نماینده خدا و از طریق او بود که رفاه و فراوانی نعمت حاصل می‌شد. در فرسک یا نقاشی دیواری یکی از کاخ‌های آموری، یافته شده در ماری در کناره فرات ( - ص 109) شاه در حالت خلعت گرفتن از ایشتر خدابانوی عشق و جنگ و ایشتر با نماد ویژه خویش یعنی شیر مشخص شده است. دو درخت قرینه خرمای این فرسک را که همانا درخت زندگی است دو کریب Karib پاسداری می‌کنند و این واژه همان کروب Cherubin عبری و در کتاب مقدس (سفر پیدایش 3: 24) کروب پاسدار درخت زندگی است:
[پس آدم را بیرون کرد و در جانب شرق باغ عدن کروبیان را مسکن داد –]
و شمشیر آتشباری را که به هر طرف گردش می‌کرد، تا طریق درخت حیات را پاسداری کند.
در پانل‌های زیرین این فرسک داستان مایه باروری و حاصلخیزی با چهار نهری که از دو کوزه جاری است پاسداری و از هر کوزه گیاه یا نهالی سر برآورده که دیگر بار یاد آور کتاب مقدس و چهار نهری است که در سفر تکوین (2: 10-14) از آن یاد شده است:
[«نهری از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند و از آن جا منقسم گشته چهار شاخه شد.
نام اول قیشون است که تمام زمین حویله را که در آن جا طلاست احاطه می‌کند، و طلای آن زمین نیکوست و در آن جا مروارید و سنگ جزع است، و نام نهر دوم جیحون که تمام زمین کوش را احاطه می‌کند، و نام نهر سوم حدقل که به جانب شرق آشور جاری است و نهر چهارم فرات ...»]
موتیف قسمت زیرین این فرسک همانند برخی از نقش برجسته‌های شهریاری، شاه را به هنگام آبیاری درخت زندگی و در این جا درختی نشان می‌دهد. که در گلدانی پایه بلند و در برابر خدا قرار دارد. این موتیف شاید به نقش شاه در کیش تموز که خود نماد درخت و گیاه [و گیاه خدا] بود اشاره دارد. نمونه دیگر از تکرار این درون مایه تندیسی است از گودیا Gudea شهریار لاگاش lagash که در دست وی کوزه‌ای قرار دارد که نهری از آن جاری است و این تندیس گفته عیسی مسیح را به خاطر می‌آورد که:
کسی که به من ایمان می‌آورد چنان که می‌گوید از بطن او نهرهای آب زنده جاری خواهد شد.
انجیل یوحنا 7: 38
نمونه دیگر از این دست تندیس خدابانوی باروری است که در ماری یافته شد (- ص 106) شهریار در نقش باغبان بی‌تردید با آدم عبری، تمثال خدا و درخت حیات پیوند دارد و در خداشناسی یهود و آئین مقدس مسیح از انسان به هیأت خدا یاد شده است.
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.