نویسنده: دکتر محمد سلا متیان1



 
درک اعجاز قرآن از جنبه ی ادبی جز با مطالعه و شناخت دقیق بعضی موارد امکان پذیرنیست. از آن موارد، می توان به وضعیت فصاحت و بلاغت و شعر و ادب درآن زمان اشاره داشت. یکی از شعرای توانا که از جایگاه خاصی در ادبیات عرب برخوردار است، حسّان بن ثابت می باشد. این شاعر گرانقدر به «شاعرالنبی» لقب یافته است، لذا در این نوشتار کوتاه تصمیم داریم تا حد امکان به معرفی او و دیوان به جای مانده از او ‏بپردازیم.

معرفی شعرای مُخضَرم

‏محضرم از ریشه ی «خضرم» می باشد و در لغت معانی متعددی دارد که از آن جمله می توان به «من کان عمره نصفا فی الجاهلیه و نصفاً فی الاسلام » اشاره کرد و در اصطلاح ادب عربی باید گفت وقتی که پیامبر اسلام دعوت خود را آشکار کرد بین او و قریش آتش خصومت شعله ور شد و شعرای قریش او را و دعوتش را به اسلام مورد هجوم قرار دادند که می توان از شعرای خصم به عبداله بن زبعری و ابوسفیان بن الحارث اشاره کرد، از طرف دیگر گروهی از شعرا که اسلام را پذیرفته بودند به مقابله برخاستند و ابتدا اشعار هجوی دشمنان را پاسخ می دادند و هجوشان را به خودشان برمی گرداندند و سپس به مدح اسلام و مسلمین پرداخته
1 ‏- عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی - واحد کاشان
2 ‏-العین جلد1، ماده خضرم
و با شعر خود، اسلام را یاری می کردند که از آن جمله می توان به کعب بن زهیر و حسّان بن ثابت و کعب بن مالک و عبداله بن رواحه اشاره کرد که شعرایی توانا بودند و مدح، هجو و فخر آنها در اوج است.1
البته شعر شعرای مخضرم از مشخصه و خاصی که شعر آن ها ،ا از شعرای جاهلی جدا سازد، برخوردار نیست خون ایجاز وجه امتیاز و یا سبک خاص، نیازمند زمانی طولانی است لذا شعر این گونه شعرا در اکثر وارد از همان سبک شعر جاهلی برخورد ار است.

زندگی حسّان بن ثابت

ابوالولید حسّان بن ثابت بن منذر بن حرام... بن النّجار از قبیله ی خزرج است، مادرش فریعه بنت خالد بن قیس نام دارد. قبیله ی او از یمن به حجاز مهاجرت و با قبیله و اوس در یثرب سکونت کرد. حسّان در سال 563 ‏(حدوداً هشت سال قبل از ولادت پیامبر اسلام «صلی ا... علیه و علی آله ) در یثرب متولد شد؛ ولی برخی از منابع تاریخی ولادت او را سال 590می دانند.3
وی در خانواده ای آبرومند و بزرگوار پرورش یافت. یثرب در آن زمان میدان نزاع و ابراز خصومت بین اوس و خزرج بود. شاعر اوس، قیس بن خطیم و شاعر خزرج حسّان بن ثابت بود. طولی نکشید تا حسّان که از قوم خود دفاع می نمود و به اجدادش افتخار می کرد،دردیگر بلاد عرب نیز شهرت و آوازه ای خاص یافت.
پایتخت پادشاه غسانی منطقه «جلق » بود که حسّان برای مدح آنان به آن جا رفت؛ وی و چند شاعردرباری دیگراز جمله نابغه ذبیانی و علقمه فحل، جوایز و صله ها را بین خود تقسیم می کردند. حسّان توانست از این طریق توانگر شود. سپس به حیره رفت که در آن زمان ابوقابوس نعمان بن منذر (بنیان گذار شهر معره النعمان) در آن جا حکومت داشت و او را مدح کرد و جانشین نابغه ذبیانی شد زیرا نابغه، که خود شاعر دربارحیره بود، به غسّانیان پیوست.
حسّان تا زمانی که در میان قبیله ی خود می زیست در هجوسرایی ماهر شده بود و با پیوستن به دربار امراو پادشاهان در مدح سرایی نیز مهارت یافت و وقتی که مسلمان شد و در سایه ی اسلام و پیامبر ( صلی ا... علیه و علی آله ) جای گرفت، توانست از هجو و مدح به عنوان دو سلاح قوی استفاده کند. ظاهراً زمانی که حسّان شصت سال از عمرش گذشته بود، اسلام می آورد و توان شاعری و قدرت و قریحه ی شعری خدا دادی خود را در خدمت دین قرار می دهد، حمله های دشمنان را با شعر خود پاسخ داده و از اسلام و پیامبر و مسلمین و ارزش های دینی دفاع می کند. وجود نازنین پیامبر « صلی ا... علیه و علی آله ) نیز او را به خود نزدیک و شعر او را تمجید کردو خواهر زن خویش را (که سیرین نام دارد و خواهر ماریه قبطیه، مادر ابراهیم بن رسول است) به همسری او درآورد و ساختمانی مجلل که ابوطلحه آن را در مدینه وقف پیامبر و خاندانش کرده بود، به او بخشید. از آن جا که حسّان جان خود را بسیار دوست داشت و انسانی جسور و بی باک نبود، فقط به شعر سرودن اکتفا کرده و با شمشیر به یاری پیامبر نیامده و در هیچ غزوه ای همراه ایشان نبوده است.
1 ‏-تاریخ :ادبیات عربی فاخوری، ص ‏171 ‏
2- المجانی الحدیثه، ج 2 ‏، ص 8
3 ‏- تاریخ الادب العربی کارل بروکلمان ، ج 1 ‏، ص 152
پس از وفات پیامبر بین مهاجرین و انصار کشمکش هایی رخ می دهد که حسّان طرفدار انصار می شود و به همین جهت لقب انصاری می گیرد. البته در این باره نظرات خاصی نیز وجود دارد که در این جایگاه نمی گنجد و هر که طالب است به کتاب های تاریخ ادبیات عربی مراجعه نماید.
بالاخره حسّان در سال 672 ‏میلادی یعنی 54 ‏هجری در سن صد و یازده سالگی وفات یافت؛ اگرچه دراین باره نظرات دیگری هم وجود دارد، مثلا بعضی عمر او را صد و بیست سال گفته اند.1

آثار حسان

از حسّان بن ثابت انصاری دیوانی به جای مانده است که آن را ابو سعید سکری از ابن حبیب روایت کرده است2 و از اواسط قرن نوزدهم تاکنون این دیوان بارها درهند، تونس، مصر و لبنان به چاپ رسیده که بهترین آن تصحیح هرتسفلد است که در سال 1910 ‏میلادی در لندن به چاپ رسید؛ چاپ دیگری از این دیوان نیز به شرح و توضیح علی العسیلی هم اکنون در دست مؤلف می باشد.
درهرحال با وجود این که حسّان از نظر دینی و سیاسی دارای موقعیتی خاص بود، شعرش بسیار دچار کاستی ها و افزونی ها شده است که این دخل و تصرف ها گاه از سوی دشمنان اسلام و گاه از سوی نویسندگان تاریخ پیامبر «صلی ا... علیه و علی آله » همچون ابن اسحاق صورت گرفته است. ابن هشام در سیره می فرماید که بسیاری از آن چه که در دیوان حسّان یافت می شود و لایق و درخور این شخصیت بزرگ نمی باشد، منحول است. ابن سلام نیز می گوید: «و قًد حُمل علیه ما لم یحمَل علی احد لما تَعاضدت قریش و استبّت وَضَعوا علیه اشعارأً لایلیقُ بِه »
به هرحال این دیوانی که هم اکنون در دسترس می باشد حاوی بیش از دویست قصیده و مقطوعه است که بیشتر آن ها در هجو مشرکین از قریش و بعضی از قبایل یهودیه می باشد و نیز حاوی اشعار فخریه و فراوانی است که ضمن آن ها شاعر به انصار، فراوان افتخار و مباهات می کند؛ نیز مدح اسلام و پیامبر و مدح امرای غسّان در آن به وفور یافت می شود، همچنین از وصف مجالس لهو و لعب و خمریات نیز بی نصیب نیست .

اهداف و موضوعات

برای روشن شدن موضوعات شعر حسّان بهتر است دیوان حسّان را به سه بخش تقسیم کنیم :
1

‏- حسّان، شاعر قبیله

‏این بخش از اشعار حسّان، حاوی اشعار فخر می باشد؛ یعنی اشعاری که حسّان در خلال آن ها به خود و طایفه و قبیله و خود افتخار می کند و ذکر محاسن و خوبی های قبیله اش را به اطلاع همگان می رساند. البته گرایش های جاهلی در این بخش از اشعار او فراوان به چشم می آید.
1 ‏- جواهر الادب، ص 399
2 ‏- المنجمد فی الاعلام، ص 233

2- حسّان ، شاعر تکسّب

در این بخش، مدح گویی های شاعر در دربارهای مختلف از جمله ملوک و پادشاهان غسّانی و نعمان بن ‏منذر و سایر بزرگان و اشراف مجرب به منظور کسب مال و یا مقام، در نظر است .

3-حسان ، شاعر اسلام

در این بخش، اشعار سیاسی و دینی شاعر بررسی خواهد شد. به همین ترتیبی که نام برده شد به طور مختصر درباره ی شعر حسّان مطالبی را بیان می داریم:

حسّان، شاعرقبیله

حسّان قبل از این که مسلمان شود مثل دیگر شعرای جاهلی ، قدرت و قریحه شعری خود را به قبیله خوداختصاص داده و وظیفه خود می دانست که از قبیله و قوم خود دفاع کند. در این بخش از اشعار حسّان می یابیم که شعرش بیشتر جنبه ی مبارزه ی قبیله ای دارد و جوّ تفاخر و افتخار کردن به محاسن قوم خود بر شعر او حکم فرماست. البته نباید اختلا فات و خصومت های بسیار مفصل بین دو قبیله ی بزرگ اوس و خزرج را فراموش کنیم که به برکت اسلام این خصومت ها بین این دو قبیله پایان یافت. قرآن می فرماید «واذکروا نعمه ا... علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم »1 حسّان بن ثابت نیز چون از قبیله ی خزرج بود باید در مقابل اوس از قبیله خود به دفاع برخیزد؛ قبیله ی اوس نیز شعر او بزرگی مثل قیس بن الخطیم داشت که خزرجیان نیز محتاج به وجود شاعری قوی مثل حسّان بن ثابت بودند تا در مقابل او ایستاد گی کند.
البته جنگ و نزاع شعری بین این دو شاعر مدتها طول کشید به طوری که هر کدام می کوشید معایب قبیله ی دیگر را برشمارد و مفاخر قوم خود را بیان کند که دراین بخش از اشعار حسّان، ذکر شجاعت و کرم و بزرگواری و مجد و شرافت حسب و نسب خزرجیان، فخریه های حسّان را پر کرده است. حسّان این اشعار را به سبک شعرای قدیم جاهلی با تغزل شروع کرده و سپس به فخر قوم خود و هجو قبیله و یا شاعر خصم وارد می شود.
برای مثال در ردّقیس بن الخطیم می گوید:
لَعَمر ابیک الخیر یا شعثُ ما نبا علی لسانی فی الخُطوبِ و لا یدی
لسانی و سَیفی صارمانِ کلاهما‏ و یبلُغ ما لا یبلغ السیفُ مِذودی
وانّی لَمُعطٍ ما وَجَدت و قائل لموقد ناری لیله الریح أَوقد
فلا تَعجلن یا قیسُ و اربع فانّما قُصارک ان تلقی بکلّ مُهنّد
حسامٌ و اَرماحٌ بایدی اعزهٍ مَتی تَرهم یا بنَ الخطیمِ تبلّدِ

حسّان ، شاعر تکسّب

نظر به این که حسّان بن ثابت هم با دربار غسانیان در تماس بود و هم با ملوک و پادشاهان خیره، لذا تعدادی از امرای غسّانی را مدح گفته که از آن جمله می توان به عمرو چهارم و ابن الحارث ششم و برادرش نعمان ششم (که به ابو کرب معروف است) و به ویژه جبله بن ایهم اشاره کرد و در مقابل، پادشاهان غسانی نیز حسّان را به خود نزدیک کرده و او را از مقربین درگاه قرار داده و انواع پاداش ها و صله ها و انعام ها به سوی او گسیل می داشتند و حقوق سالیانه براو قرار داده بودند که حسّان با زبان شعر طالب افزون شدن و استمرار این جوایز بوده است، آنجا که می گوید.
‏ِِ یغشَونَ حتّی ما تَهرّ کِلابهم
لا یسألونَ عنِ السّواد المُقبلِ
یسقون مِن ورد البریصِ عَلیهم
بَرِدی یصفقُ بالرحیقِ السّلسَلِ
بیض الوجوهِ کریمهُ أحسابُهُم
شمّ الانوفِ من الطّرازِ الاولِ
فَلبثت ازماناً طوالاً فیهمُ
ثم ادّکرت کانّنی لم اَفعلِ
از سویی دیگر می بینیم ابوقابوس نعمان را که پادشاه حیره بود نیز مدح کرده و از جانب او به پاداش و صله های بزرگی دست یافته است.
ناگفته نماند که سبک شعری شاعر در مدح، همان شیوه ی شعرای جاهلی است؛ یعنی قصیده ی خود را با توقف بر باقیمانده ی خرابه ها و یاد کردن اطلال و رسوم شروع کرده، سپس به مدح ممدوح می پردازد و از خاطرات خود نیز که حاوی فضایل و خوبی های ممدوحین است یاد می کند و در تمام قصیده پیرو الهامات خاطر و قریحه و ذوق خود می باشد و ترتیب خاصی را در این باره رعایت نمی کند؛ البته مدایح او بسیار فخیم، محکم و جذاب است.

حسّان ، شاعر اسلام

وقتی که حسان دین مبین اسلام را پذیرفت و مسلمان شد، دفاع از این آیین و مبارزه با یاران قدیم خود که هنوز به اسلام ایمان نداشتند را سرلوحه ی کار خود قرار داد و شعر خود را به این موضوع مهم اختصاص داد. پس بین حسّان و دوستان قدیمش مناقشات شعری دشواری درگرفت. شیوه ی شعری حسّان در این مبارزه به این صورت بود که دشمنان اسلام را هجو و مسلمانان و دوستان پیامبر اسلام «صلی ا... علیه و علی آله» را ستایش و مدح کند. مسلم است که شعر حسّان در این دوره در پی به هدف رسیدن، امیال مادی و کسب ثروت نبود، بلکه این اشعار در راستای مبارزات مسلمانان با کفار سروده می شد؛ پس اشعار حسّان رنگ سیاسی به خود گرفت چرا که حکومت اسلامی را طرفداری می کرد و حکومت کفر را باطل و مردود می دانست، در نتیجه یک سلسله اشعار سیاسی واقعی نیز بنیان گذاشته شد.
مدایح حسّان در این دوره فقط منحصر است به مدح پیامبر اسلام و مدح بزرگان صحابه و مدح کسانی که در راه اسلام به رنج ها و مصایب مبتلا شده اند. از ویژگی های این مدایح می توان به این واقعیت اشاره کرد که حسّان ممدوح خود را به خاطر کسب مال و ترغیب ممدوح به جود و عطا و دادن صله نمی ستا ید، بلکه بی هیچ چشم داشت مادی و دنیایی، به بیان خصال پسندیده و اعلام و اثبات حقانیت پیامبر پرداخته و شعراو برخاسته ازعواطف واقعی و عقیده ی قلبی و حقیقی شاعر است. او درابیاتی می گوید:
‏نبی اتانا بعدَ یأسٍ و فَترهٍ
مِن الرسلِ و الا وثانُ و الارضُ تُعبدُ
فَاَمسی سراجأً مستنیراَ و هادیاً
یلوحُ کما لاحَ الَّصقیل المُهنّدُ
و انذرنا نارا وبشرا جنه
وعلمناالاسلام فالله نحمد
‏وانت الهَ الخلقِ ربی وخالقی
‏بِذلک ما عُمّرت فی الناس أَشهُد
تعالیتَ ربَّ الناسِ عن قولِ مَن دعا
سِواک الهأً انتَ اعلی و امجدُ
حسّان در ادامه ی این مدایح به مرثیه گویی به خاطر فقدان وجود نازنین پیامبر اسلام صلی ا... علیه و علی آله می پردازد و از دوری او اشک می ریزد و خوبی های آن بزرگوار را یاد می کند و آرزو دارد که به لطف پروردگار در بهشت با پیامبر رحمت، حضرت ختمی مرتبت، محشور، گردد:2
‏ولَیس هوائی نازعاً عَن ثنائه
لَعَلّی به فی جنّه الخلدِ اَخلدُ
مَع المُصطفی اَرجو بذاکَ جوارهُ
فی نیلِ ذاک الیومِ اَسعی و اَجهدُ
حسّان وقتی در اوج مبارزه با کفار قرار می گیرد، در هجو دشمنان اسلا م نیز ید طولانی دارد، خاصه هجو کسانی که به معارضه و مقابله با دین اسلام برخاسته و زبان به هجو پیامبر گشوده اند؛ مثلا وقتی ابوسفیان، پیامبر اسلام را هجو می کند او جوابی بسیار دندان شکن وطولانی در هجو ابوسفیان دارد و در پایان، نیت خود را از این کار فقط کسب رضایت خدا اعلام می کند:3
اَتَهجُوه و لَستَ له بِکفو
فَشَر کما لخیری کُما فداءُ
هَجوت مُبارکاَ برّاً حَنیفاً
امین الله شیمَته الوفا ءُ
هجوت مُحمّداً فاجَبتُ عَنه
وَعندَ اللهِ فی ذاکَ الجزاءُ
نکته ی جالب توجه این که تنها سختی و مزاحمتی که حسّان در مسیر هجو کردن دشمنان، با آن مواجه می شود، وجود قرابت و انتساب و خویشاوندی بعضی از مشرکین با پیامبر اسلام است آورده ‏اند که وقتی حسّان تصمیم به هجوکردن قریش گرفت، پیامبراز او پرسید « با من چه می کنی » و حسّان گفت «ترا از آنها چنان بیرون می کشم که مویی را از خمیر بیرون می کشند.»
حسّان هجو خود را منحصر به مشر کان قریش نکرد بلکه کسانی که سخت به آزار و اذیت پیإمبر پرداخته بودند، مثل ابوجهل، ابولهب و ابوسفیان نیز ازهجو حسّان در امان نبوده ‏اند. حسّان درهجو ابو جهل می گوید5:
1-دیوان ، ص 45
2-دیوان ، ص 56
3-دیوان ، ص 12
4- تاریخ ادبیات فاخوری ،ص 181
5-دیوان ، ص 79
لَقد لَعَنَ الرحمنُ جَمعاً یقودُهُم
دَعی بنی شَجعٍ لحربِ مُحَمدٍ
مَشوم لعینٌ کان قدما مبغّضأً
یبین فیه اللوم من کان یهتَدی
و جایی دیگر درهجو ابو جهل1 می سراید:
سَمّاه مَعشره ابا حَکَمٍ
وَ الله سَمّاه ابا جَهلٍ
و درهجو ابوسفیان می گوید:2
وَ لَست مِن المعشَر الاکرمی
نَ لاعبدَ شمسٍ و لا نوفلٍ
سبک و اسلوب هجو در شعر حسّان، زیر سؤال بردن و اشکال وارد کردن و طعن دراصل نژاد قریش نیست، بلکه حسّان یکی ار دشمنان اسلام و یکی ار مخالفان و معاندان پیامبر را قصد کرده و او را از شجره ی قریش جدا نموده و همچون غریبه ای فرض می کند که خود را به قریش بسته است و یا او را چون شاخه ی آفت زده و خشکیده ای می داند که باید از اصل درخت بریده و جدا شود و سپس نسبت او را از ناحیه ی مادری مورد هجوم قرار داده و بر او می تازد و به اخلاق، صفات و عرض و آبروی او پرداخته و او را درهم می کوبد و از او فردی پست، فرومایه و سفله می سازد؛ او از صفات نادان، ترسو و گریزان از کرامت بسیار استفاده می کند. البته فرار قریش در جنگ بدر بهترین دستاویز برای آوردن این صفات و نسبت دادن آن به فرد مورد هجو توسط حسّان می باشد مثلا در هجو بنی سهم بن عمرو بن هصیص و عمرو بن عاص بن وائل می سرا ید:
هَذرٌمشائیمُ محرومٌ ثَویهُمُ
اذا تروح مِنهم زوّد القمَرا
اما ابن نابغه العبد الهَجین فَقَد
اَنجی علیه لساناً صار ما ذَکَرا
وَالله ما فی قریشٍ کلّهم نَفَرٌ
اکثر شیخاً جباناً فاحشاً غَمرا
کَم من کَریمٍ یعَض الکلب مئزره
ثُمّ یفرّ اذا القمتَه الحَجَرا
لَو لا النَّبی وقولُ الحقِّ مَغضَبه
لَما ترکتُ لکم اُنثی و لا ذَکَرا
‏ صراحت لهجه، صداقت گفتار و کلام گرم را در شعر حسّان می یابیم که گویای این واقعیت است که حسّان می خواهد برای دفاع از عقیده ی خود جان فدایی کند، آن جا که می فرماید:
فَانّ اَبی وَ والدَه و عِرضی
لعِرضِ محمَّدٍ منکُم وقا ءُ

ارزش شعرحسّان

‏حسّان شاعری است بسیاراثر پذیر و دارای احساسات و عواطفی قوی. در مقایسه ی شعر حسّان با شعر زهیر بن ابی سلمی که تانی و درنگ در شعر بسیار محسوس است که در شعر حسّان به چشم نمی خورد . حسّان بیشتر پیرو و طبع روان وفطرت است تا تصنع و جعل شعر ؛ و نیز در شعر حسّان
1-دیوان ، ص 186
2-دیوان ، ص 189
3-دیوان ، 121
4- دیوان ، 12
شاید ترتیب و اتساق و یا حفظ سیاق به چشم نخورد و چه بسا ازموضوعی به موضوع دیگر پرداخته باشد؛ که این حالت در اثر فوران عاطفه و سیلان شعر است که بر او الهام می شده و این غلیان احساس مانع از پیراستن و آراستن شعر او شده است و در نتیجه، عدم پیراستگی و آراستگی، چه بسا باعث ایجاد ضعف ها و سستی هایی نیز در شعر او شده باشد و سستی و ضعفی که در اشعار اسلامی او بسیار دیده می شود، ممکن است ناشی از چند چیز باشد؛ نخست این که شاعر در این ایام با کهولت سن مواجه و پیر و سال خورده شده است و دیگر این که پیوسته با وقایعی مواجه بود که باعث برانگیخته شدن عاطفه ی او می شد؛ مثل جنگ ها و کشمکش های مختلف که سخن درباره ی بعضی از آن ها گذشت. در این مناقشات شاعر بیش از این که به دقت و تامل بپردازد، به سرعت و بدیهه گویی نیاز داشت. البته این احتمال نیز وجود دارد که بعضی از این سستی ها نتیجه ی تصرفات و دست کاری های دیگران باشد؛ یعنی ممکن است بعضی از شعرای دیگر اشعار سست خود را به او نسبت داده باشند. در شعر حسان وصف و تمثیل به حدی که در اشعار جاهلی دیده می شود، وجود ندارد.
همچنین تأثیرپذیری شعر او از دین اسلام و تاثیر قرآن بر شعر او کاملأ احساس می شود تا جایی که این امر باعث شده است معانی جدیدی به شعر عرب وارد شود. تفصیل بعضی از عقاید دینی و شعائر مذهبی مثل توحید، ثواب و عقاب و... در شعر حسان پدیدار است و نیز واژه ها و کلمات جدیدی که با آمدن اسلام به شعر عرب وارد شد، در سراسر اشعار اسلامی او هویدا ست. از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که حسان بنیان گذار و مؤسس شعر دینی اسلامی است.
به عنوان نمونه می توان به این ماجرا که در قرآن نیزآمده است، اشاره کرد:
أُبی بن خلف الجُمَحی یک قطعه استخوان پوسیده نزد حضرت رسول «صلی ا... علیه و علی اله» آورد و گفت: آیا تو می پنداری که پروردگارت مردگان را زنده می کند؟ پس چه کسی این را زنده خواهد کرد؟ و سپس آن قطعه استخوان را له کرد، حسان که دراین گفتگو حاضر بود، گفت 1:
‏لَقَد وَرِثَ الضَّلالَهَ عَن اَبیه
أُبَی یومَ فارقَه الرّسولُ
‏اَجِئتَ محمدأً عَظمأً رَمیمأً
لِتکذِبَهُ و انتَ به جهول
‏وقد نالَت بنو النّجّار منکم
امیه اذیغوّث یا عقیل
‏وَ تَبَّ ابناربیعَهَ اذ اَطاعا
ابا جهلٍ لأُمّهما الهُبُول
که قران نیز در این باره می فرماید:2
«وضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم قل یحیها الذی انشاها اول مره و هو بکل خلق علیم»
شعر حسّان علاوه بر ارزش هنری والا، یکی از منابع تاریخی آن ایام به شمار می رود، بس دارای ارزش تاریخی نیز می باشد؛ زیرا اعمال و رفتار ملوک غّسان مثل جنگ ها و شیوه ی کشورداری آن ها را در بر دارد و از طرف دیگر یکی از منابع حوادثی است که در صدر اسلام اتفاق افتاده است و درباره ی غزوات پیامبر، به خصوص فتح مکه و نیز نام بسیاری از صحابی پیامبر و یا دشمنان آن حضرت حاوی اطلاعاتی تاریخی می باشد.
1-دیوان ، ص 183
2-یس ، 79،و78
خلاصه می توان گفت که حسّان شاعری است مورّخ و شعر او آغاز شعر سیاسی است که در دوره ی اموی به اوج شکوفایی خود رسید و با یک تامل خواهیم یافت که زبانزد شعرای فارسی زبان نیز می باشد؛ مثلا شاعر پرآوازه، خاقانی شروانی می گوید:
رشک نظم من خورد حسّان ثابت را جگر
دست نثر من زند سبحان وائل را قفا 1
و یا آنجا که می فرماید2:
زهی تمیمه ی حسّان ثابت و آعشی
خهی یتیمه ی سحبان وائل و عتاب
‏تا جایی که خاقانی خود را نایب مناب و جانشین حسّان بن ثابت می داند و می گوید3:
‏خاقانی که نایب حسّان مصطفاست
مداح بارگاه تو حیدر نکوتر است
و گاهی از حسّان عجم بودن خود دست برمی دارد و آرزو می کند که حسّان ثابت باشد4:
‏گرچه حسّان عجم را همه جا جاه دهند
جاهش آن به که به خاک عربش راه دهند

1- قرآن کریم
‏2- الانصاری، حسّان بن ثابت، دیوان، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1998 ‏.
3 3- بروکلمان، کارل، تاریخ الادب العربی، ترجمه به عربی ازعبدالحلیم النجار، دارا لکتاب الاسلامی، بدون تاریخ.
‏4-البستانی، فؤاد افرام،المجانی الحد یثه، مطبعه الکاثو لبکیه، 1960،
‏5- خاقانی شروانی، افضل الدین، دیوان، ویراسته ی دکتر کزازی، نشر مرکز، 1375 ‏.
6- ‏الزیات ، احمد حسن،تاریخ الادب العربی، چاپ بیست و چهارم، دارا لکتاب البنانی، 1986 ‏.
7- فاخوری، حنّا، تاریخ الادب العربی، ترجمه به فارسی عبدالمحمد آیتی، انتشارات توس، بدون تاریخ
8-الفراهیدی، خلیل بن احمد،کتاب العین، انتشارات اسوه، 1414 ‏.
9- معلوف، الاب لوئیس،المنجد فی الاعلام ،چاپ دهم، دارا لمشرق، 1980 ‏
10- الهاشمی، احمد، جواهرالادب، انتشارات استقلال، 1410 ‏.
1-خاقانی ، دیوان ، ج 1، ص 32
2-خاقانی ، دیوان ؛ ج 1، ص 84
3-خاقانی ، دیوان ، ج 1، ص 103
4-خاقانی ، دیوان ، ج 1، ص 207
منبع: نشریه ثریا اول زمستان 1387