نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
1. بشر خاکی، به «آدم اول کلی» (1) موسوم شد. پس باید او را از نمونه ی آسمانیش، یعنی آدم روحانی یا سومین فرشته ای که دهمین فرشته شد، و در عین حال از آدم «جزئی» که دوره ی فعلی ما را افتتاح کرده است متمایز دانست. این آدم، بعنوان «تجسم مادی ملاء اعلای اول» مشخص شده است. مسلماً این آدم با نخستین بشر دیرین شناسی فلسفه پرداز ما هیچگونه شباهتی ندارد. او در سیلان (سرندیب) پدیدار گشت زیرا در آن هنگام سرندیب برای او معتدلترین محل بود. در همانوقت بیست و هفت تن یاران وی نقش وجود یافتند و در لحظه ی ایجاد بشریت از باقی بشر ممتاز بودند؛ او نیز بین آنان ممتاز بود، « آنسان که یاقوت سرخ از سایر سنگها ممتایز است.» او و این بیست و هفت تن یاران، « در قالب هیولای جسمانی»، نمونه و تمثال مشهود ملاء اعلای ملکوتی اول بودند زیرا آنان بشر درست پیمان ملاء اعلای فرشته ی دهم بودند، یعنی کسانی بودند که به دعوت فرشته ی دهم لبیک گفتند و ایمان و درست پیمانی آنان در « آسمان» بوسیله ی برتری روحانی و جسمانی که در شرایط زمینی نسبت به کلیه ی مردم سایر اقالیم ( جزیره)- که در پایان همان تطورات سرگذشت آدمی، با آنان ظاهر شدند - داشتند، آشکار گردید. این آدم اصلی زمینی، مظهر آدم آسمانی، و در عین حال حجاب اوست؛ او فکر اصلی آدم آسمانی و بیان معرفت او و جوهر عمل اوست و طرحی مشتمل بر شعشعه ی انوار اوست. او، مانند آن «آدم» که در معرفة النبوة « یهودی- مسیحی» مورد اعتقاد است، (2)(aramaptntac) می باشد، ( معادل صحیح این کلمه ی یونانی در زبان عربی معصوم است) از کلیه ی ناپاکیها و پلیدیها و از تمام گناهان مصون و منزه است و این امتیاز را از عهدی بعهدی و از دورانی بدورانی به همه ی امامان منتقل کرده است. دور او، دور ظهور ( یا دور الکشف) بود، آغاز تاریخ سعادتی بود که در آن تاریخ، کیفیت بشری، حتی خصوصیات جسمانی و مادی او، هنوز دارای کیفیات بشر بهشتی بود. در آن زمان، بشر، حقایق را بی پرده ی رمز و مثال، بیواسطه ادراک می کرد. بشر نخستین، در چنان جهانی، «دعوت شریفه» را پایه گذاری کرد؛ هم اوست که سلسله مراتب جهان مقدس (عالم الدین) را با ممثل کردن سلسله مراتب ملاء اعلی و سلسله درجات عالم اکبر تأسیس نمود.
او دوازده تن از بیست و هفت تن یاران خویش ( دوازده داعی) را در دوازده جزیره ی روی زمین پراکنده ساخت و دوازده «حجت» از نخبه ی یاران خویش در مقابل آنان مستقر کرد. باری، او مؤسس این سلسله مراتب باطنی جاوید گردید که تا طلوع اسلام و از اسلام به بعد در هیچ عهد و هیچ دوران، آن سلسله گسیخته نخواهد شد. وقتی جانشین خود را منصوب کرد، آدم نخستین به ملاء اعلای هستی منتقل شد، و در آنجا جانشین فرشته ی دهم (آدم آسمانی) گردید و همه ی سلسله ی عقول با او ارتقاء یافت و به رتبه ای بالاتر از مرتبه ی قبلی خود رسید. این حرکت صعودی متوقف نمی گردد تا وقتی که سومین فرشته ی عقل که سرگردانی، او را از عروج بازداشته و تا مرتبه ی دهم به قهقرا واپس رفته بود، باز به دایره ی منبعث دوم، یا عقل دوم، وارد شود. چنین بود وضع هر یک از امامان که در دوره ی نخستین تجلی، جانشین آدم اول شدند. پس از این دور تجلی، دور استتار، (دور الستر)، پدید آمد. بعد از آن دور نیز از نو، دوران تجلی و ظهور روی داد، همچنین ادواری که پیاپی با توالی دوار انگیز تا قیامة القیامه (3) ادامه خواهد داشت. آن دوره، نقطه ی انتهایی «دهر» ما، یعنی پایان تأسیس و احیای بشریت است، و فرشته ی مربوطه به آن، در وضع نخستین آن است. از بعضی از سخنان امامان معصوم چنین برمی آید که دور بزرگ (یا کور اعظم) (4) را360000 بار 360000 سال تخمین کرده اند.
2. بدیهی است تنها موردی که متألهان اسماعیلی بسیار از آن گفتگو می کنند عبارت است از برزخی که دوره ی ظهور قبل از ظهور دوره ی ما را بدوره ی غیبت زمان فعلی متصل کرده است. تأویلات اسماعیلی، سرگذشت آدم را از نظر قرآن و تورات و انجیل با عمقی خارق العاده بیان می کند و آن شرح یک آغاز مطلق نیست بلکه در حقیقت، امور را از فردای حادثه ی شگفت آور ارزیابی می نماید و با نظری ژرف بین توضیح می دهد. در طول سه هزاره ی اخیر از دوره ی ظهور قبل، اغتشاشات بسیار شدید صاحبان مقامات عالی را مجبور ساخت تا «روش تقیه» اتخاذ کنند. علوم عالی روحانی در پس پرده ی سکوت مستور ماند، بشریت برای افشای رازها، قابلیت خود را از دست داد. پس، لازم آمد تا «شریعت »ی، تأسیس شود و تأویل آن شریعت فقط کسانی را آزاد نماید که تأویل از راه تولدی جدید، آنان را در ظلمت رموز و تیرگی شب اسرار، به رستاخیز و بازگشت به زندگانی جدید هدایت تواند کرد. این است همان هبوطی که آن را بعنوان «خروج از بهشت» بیان کرده اند. زان پس دیگر جز«بهشت بالقوه» یعنی مجمع باطنی، یا دعوت اسماعیلیان، بهشتی وجود نخواهد داشت. سرگذشت آدم در قرآن بعنوان تاریخ نصب آدم در کسوت امامی جوان، بوسیله ی پدرش حنید Honayd که آخرین امام عهد ظهور پیشین بود استنباط می شود. (5)
همه ی «فرشتگان زمینی» ( یعنی اعضای دعوت)، غیر از (ابلیس - شیطان) و اتباعش، او را شناختند و پذیرفتند. ابلیس در دوره پیشین صاحب مقامی بود اما در آن لحظه که از شناختن آدم ابا کرد، ظلمت در وجودش ظاهر گردید و روی زمین را فرا گرفت. سخن ابلیس موجب آن شد تا آدم برانگیخته گردد و همت والای خویش را بیازماید و «معرفت رستاخیز» را که در دور سابق همه ی بشر به آن آگاهی داشتند بر همه فاش سازد.
باری، آدم تحت تأثیر کششی ناخودآگاه، همه آنچه را که فقط بوسیله ی آخرین امام دور ما یعنی امام رستاخیز ( قائم القیامه) فاش شدنی بود، فاش کرد.
3. نظام دور غیبت را که به دست آدم دور ما افتتاح شد، می توان از طریق نظام اصلی که بوسیله ی آدم اول، یعنی نخستین امام روی زمین، تأسیس گردید و با نظام آسمانهای مرئی و نامرئی مرتبط است فهمید. چنانکه توضیح دادیم، «درجات» سلسله مراتب آسمانی و زمینی را با اصطلاح «حد» معلوم کرده اند. ( مراجعه شود به کلمه ی یونانی Spos). حد، برای هر درجه و مرتبه ای، افق معرفت آن درجه و کیفیت، و معرفت متناسب با کیفیت وجودی آن درجه را تعیین می کند. پس، هر حد پایین تر، بوسیله ی حدی که بلافاصله بالاتر از آن است «محدود» شده است. این نظم و ترتیب، همچنانکه اساس فهم توحید است، همچنان نیز تطورات انسان شناسی (6) را از نظر اصل جنس بشری و تطور و عرق و خوی و عقیده مشخص می سازد. هر چند معنی کامل سلسه مراتب باطنی که در سراسر مراحل مذهب اسماعیلیه موجود است، مسائلی دیگر را نیز علاوه بر آنچه گفته شد مطرح می سازد اما نظم و ترتیب آن قبلا بوسیله ی حمید کرمانی ( متوفی در حدود سال 408 هجری /1017 میلادی) به نحو کامل طرحریزی شده است. حدودی وجود دارد که سلسله مراتب آسمانی ( یعنی حدود عالم علوی) است؛ و حدودی دیگر، که سلسله مراتب زمینی ( یعنی حدود عالم سفلی) می باشد و هر یک از آن دو را می توان بوسیله آن دیگری ممثل ساخت. مجموعه ی هر یک از این سلسله مراتب، تشکیل ده درجه، بشکل یک دسته ی سه گانه ( درجات مافوق)، و یک دسته ی هفتگانه می دهد.
1. در روی زمین، یک «ناطق» وجود دارد و او پیمبری شریعتگذار می باشد، یعنی پیمبری که قانون الهی را که بوسیله ی فرشته به او القا می شود، ابلاغ می کند (مراجعه شود به قسمت الف-5). عبارات نصوص بعنوان مجموعه ی قانونهای شریعت تحت شکل ظاهر ابلاغ می گردد. ناطق، مشابه زمینی عقل اول ( که دعوت « در آسمان» را آغاز کرد) می باشد.
2. بعلاوه، در روی زمین، یک «وصی» موجود است و او امامی است که وارث بلافصل پیمبر است، کسی است که بنیاد و اساس امامت است و نخستین امام هر عصر است. وظیفه ی مخصوص که بعنوان امین راز نبوت، وظیفه ی «تأویل» است که ظاهر را به معنی مکتوم یعنی به اصل آن می رساند. وصی، مشابه عقل دوم، یا صادر اول، یا روح جهان هستی است، (مزدوج نبی- وصی، عقل اول و عقل دوم است و در این مورد، طبق عقیده ی شیعه ی اثناعشری، این دوگانگی با دو نظرگاه « حقیقت جاوید محمدی» تطبیق می کند، فصل الف -03)
3. نیز یک امام وجود دارد که وارث اساس است، و او در طول «دور»، تعادل بین ظاهر و باطن را که پیوستگی آنها ضروری است جاودانه برقرار می سازد، او، مشابه عقل سوم (آدم روحانی) است. به این دلیل است که در هر عصر، یک دسته ی هفتگانه، یا چندین دسته ی هفتگانه ی امام وجود دارد، که فاصله ی «تأخیر و درنگ» را ممثل می سازند یعنی زمانی را که آدم آسمانی باید با دستیاری همراهان، آن زمان را باز خرید کند تا مجدداً مرتبه و مقام نخستین خویش را بدست آورد. اما هفت درجه ی دیگر، هر یک به ترتیب با یکی از سایر صور نور، یا عقول ملاء اعلی مشابه است: باب، یا «آستانه» ی امام؛ «حجت»، یا دلیل یا ضامن ( که نزد اسماعیلیان الموت بکلی معنی مخصوص دارد)؛ سه درجه ی داعی یا خطیب و دو درجه ی پایین تر به نام «مأذون مطلق» که می تواند شاگرد جدید بپذیرد، و «مأذون محصور» که نوآیینان را جلب می نماید.
چنین است نظم طولی سلسله مراتب باطنی که به عقیده ی مؤلفان مربوط، از دوری به دوری جریان دارد. این صورت جهان دینی یا جهان کیهانی مقدس (7) که در حیز مکان وجود دارد، در حیز زمان نیز دارای صورتی نظیر و مشابه است و آن، صورت تاریخ مقدس یا تاریخ دین (8) می باشد.
هر مرحله در هر دوره ی نبوت، یعنی در هر دور غیبت، بوسیله ی یک «ناطق» و یک «وصی» افتتاح می گردد، و یک یا چند دسته ی هفتگانه از امامان جانشین آنان می گردند و سپس آن دوره بوسیله ی آخرین امام (یعنی قائم)، یا امام رستاخیز که دوران پیشین را خاتمه می بخشد پایان می پذیرد و همانا اوست که «مقیم» یعنی پیامبر جدید را برمی انگیزاند. مجموعه ی هفت مرحله، مجموع دوره ی نبوت را تشکیل می دهد.( این مفهوم با معرفة النبوه ی شیعه، مشترک است).
ادوار شش پیمبر اولوالعزم بدینقرار است: آدم که امام دورانش شیث بود، نوح که سام امام دورانش بود، ابراهیم که امام دورانش اسماعیل بود، موسی که امام دورانش هارون بود، عیسی که امام دورانش شمعون بود، و محمد [ص] که امام دورانش علی [علیه السلام] بود.
اما ناطق هفتم، او امام رستاخیز است ( که با امام دوازدهم شیعه ی امامیه تطبیق می کند). او شریعت جدیدی نخواهد آورد بلکه معانی مکتوم منزلات را با آشوب و انقلابی که مقتضی این کار است آشکار خواهد ساخت، و عبور به دور جدید ظهور را آماده خواهد کرد.

پی نوشت ها :

1. I' Adam Primordial integral, Ie Pananthropos.
2. Anamartetos واژه ی یونانی و به معنای خطاناپذیر، می باشد.
3. Resurrect ion des Resurrections.
4. Le Grand Cycle.
5. برای فهم منظور قرآن مجید از «آدم»، به کتاب خلقت انسان، اثر علامه استاد دکتر یدالله سحابی مراجعه شود.
6. Anthropologie.
7. Hierocosmos.
8. Hierohistoire.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.