جامعه شناسى تهدیدهاى نرم
در ادبیات سیاسى کنونى تهدیدات را به سه نوع تقسیم کردهاند؛ تهدیدات سخت(جنگ نظامى) تهدیدات نیمه سخت (اقدامات اطلاعاتى و امنیتى) تهدیدات نرم(اقدامات فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، رسانه اى و...).
نویسنده : مهسا ماه پیشانیان
در ادبیات سیاسى کنونى تهدیدات را به سه نوع تقسیم کردهاند؛ تهدیدات سخت(جنگ نظامى) تهدیدات نیمه سخت (اقدامات اطلاعاتى و امنیتى) تهدیدات نرم(اقدامات فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، رسانه اى و...). هدف از تهدیدات، تأثیرگذارى بر اراده، اعتقادات، افکار و احساسات مخاطبین به منظور انهدام یا به تسلیم کشاندن جامعه مىباشد.(ملیسون، 1388) نقطه اشتراک همه تهدیدات، تحمیل اراده به دشمن است. تفاوتهاى تهدیدات، در نوع طرحریزى و به کارگیرى شیوهها، امکانات، تجهیزات و موقعیت و وضعیت حاکم است. تهدید مىتواند سخت باشد تا با استفاده از توان فیزیکى(لشکرکشى ، اشغال خاک و زمین، نابودى و کشتن انسانها و ویرانى زیر بناها و مراکز اقتصادى) اجرا شود و یا مىتواند با تکیه بر روشهاى غیرنظامى همچون اقدامات سیاسى، روانى، رسانهاى، اقتصادى، اجتماعى و در مفهوم کلان؛ یعنى فرهنگى با بهره گیرى قدرت نرم براى تأثیرگذارى بر دشمن انجام گیرد. تهدیدات نرم رامىتوان به مجموعه وسیعى از نظریهها، مولفهها، شاخصهاى تبیین و تئوریزه شده دشمن، ازیک سو به عنوان زمینههاى ایجاد و بسترسازى براى انواع اقدامات و فعالیتهاى وسیع فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و... و از سوى دیگر اقدامات وفعالیتهاى متعدد در صحنههاىمختلف کشور هدف، براى تاثیرگذارى بر اراده، افکار، احساسات و اعتقادات مخاطبین عنوان نمود. عرصههاى تهدیدات نرم را مىتوان در شش دسته تقسیم نمود؛ حوزه تهدیدات سیاسى، حوزه تهدیدات اقتصادى، حوزه تهدیدات فرهنگى، حوزه تهدیدات اجتماعى، حوزه تهدیدات ارتباطات اجتماعى، حوزه تهدیدات علمى و اندیشهاى.
تهدیدات نرم بصورت خفته و مستور در حوزه مورد نظر پیشروى کرده و در جایگاههاى نرم نظام از قبیل هویت، فرهنگ، مشروعیت، مشارکت سیاسى، کار آمدى و... به اندازهاى پیشرفت کرده که در موقع تجلى ونمودار شدن تهدید، به دلیل اینکه زیر ساختهاى نرم افزارى مدیریت امنیت ملى را به چالش کشیده امکان مدیریت تهدید را در عرصههاى نرم و سخت در حد قابل توجهى کاهش مىدهد. (مرادیان، 1389).
بطورکلى مىتوان گفت تهدیدات نرم حاکمیت ملى، هویت ملى، روش زندگى، انسجام سیاسى - اجتماعى و تصویر و وجهه بینالمللى یا در یک کلام قدرت نرم یک کشور را نشانه مىگیرند.
براندازى نظام اسلامى، سلطه فرهنگى بر کشور، تهاجم فرهنگى، ریشهکن کردن فرهنگ ملى، تزریق ویروسهاى فکرى، اخلاقى و رفتارى، آلودهسازى و منفعل نمودن جامعه مورد نظر، خاصیتزدایى از تفکر انقلاب اسلامى و اسلام ناب که نهایتا به تغییر رفتار حکومت و جامعه منجر شود، هدف قرار دادن ایمان و اعتقاد مردم، نفى نظام مردمسالارى دینى و جلوگیرى از پیشرفت سازندگى از مهمترین اهداف فرهنگى و اجتماعى است که در جنگ نرم دنبال مىشود.
از میان رفتن بصیرت و آگاهى افراد یک جامعه مهمترین بستر دستیابى به اهداف فوق را ایجاد مىنماید که بانیان این جنگ مىکوشند از طریق روشهاى ذیل به آن دست یابند:
هنجارها داراى نیرویى فوقالعاده و غیرقابل تصور هستند که به قول دورکهایم برفرد و اراده او تحمیل مىشود(گیدنز،2) و انسانها اگر بتوانند در مقابل هر نیرویى مقاومت کنند، مقاومتشان در مقابل این نیروىهنجارى کم است. تنظیم روابط اجتماعى و ایجاد نظم اجتماعى مهمترین کارکرد هنجارهاى اجتماعى است. اهمیت و کارکرد بسیار چشمگیر هنجارهاى اجتماعى در جامعه سبب گردیده است که طراحان جنگ نرم ایجاد اختلال در آن را به عنوان یکى از اهداف بسیار مهم خود قرار دهند . مهمترین تهدید امنیتى در موضوع هنجارها در جنگ نرم »اختلال هنجارى«(1) است. این اختلال را در قالب پنج نوع »قطبى شدن هنجارى«، »تضاد هنجارى«، »ناپایدارى یا تناقض منطقى هنجارى«، »ضعف هنجارى« و »بىهنجارى یا فقدان قواعد هنجارى« مىتوان توضیح داد.(چلبى،1375)
قطبى شدن هنجارى بهمعناى آن است که نیمى از جمعیت جامعهاى معین و بهخصوص، بیشازحد متوسط تحت فشار هنجار موردنظر هستند و نیم دیگر کمتر از حد متوسط. قطبى شدن هنجارى دربرابر وضعیت نرمال هنجارى قرار دارد. در وضعیت نرمال، بیشتر جمعیت جامعه، متوسط فشار هنجار موردنظر را احساس مىکنند. در چنین وضعیتى میزان تعهد و علاقه نسبت به هنجار در بخش اعظمى از جمعیت، امرى داخلى یا درونىشده محسوب مىگردد.
تضاد هنجارى دومین نوع از اختلالات هنجارى است. قطبى شدن هنجارى مىتواند زمینهساز تضاد هنجارى باشد. در وضعیت تضاد هنجارى، دو هنجار یا دو مجموعه هنجار متضاد وجود دارند، اعضاى جامعه بهصورت دیجیتالى به دو گروه تقسیم مىشوند و هر گروه در دو فضاى هنجارى متفاوت سیر مىکنند. بهبیان هندسه تحلیلى، این دو فضا یا دو صفحه عمود بر یکدیگرند. نیروى هنجارى که در این دو صفحه متعامد بهوجود مىآید، به دلیلاینکه بردار نیروها معکوس یکدیگرند، همدیگر را کمابیش خنثى مىسازند. تضاد هنجارى یکى از مهلکترین اختلالات هنجارى است که منجربه کاهش تراکم روابط بین گروهى و درنهایت، کاهش انسجام اجتماعى مىگردد. درواقع، تضاد هنجارى جامعه را تبدیل به یک جامعه قطعهقطعهشده و جزیرهاى مىکند؛ بهعلاوه، خاصگرایى را در جامعه ترویج مىدهد و خود از آن تأثیر مىپذیرد؛ بههمینعلت، دایره دوستىها محدود و دایره دشمنىها گسترده خواهد شد و نتیجه چنین وضعیتى ازلحاظ سیاسى ایجاد بسترى مناسب براى ظهور و رشد جریانها و گروههاى سیاسى ضدنظام خواهد بود.
ناپایدارى هنجارى سومین نوع از اختلالات هنجارى است که بهمعناى تناقض منطقى میان دو یا چند هنجار در یک نظام هنجارى است. این اختلال هنجارى عموماً ازطریق اشاعه هنجارهاى ناهماهنگ ازسوىنظام سیاسى ، نیروهاى سیاسى و جامعه مدنى پدید مىآید.
ضعف هنجارى بهعنوان چهارمین نوع اختلالات هنجارى به وضعیت نقصان علقه اجتماعى و تعهد نسبت به هنجار در میان بیشتر افراد یک جامعه گفته مىشود؛ بهعبارتدیگر، هنجار موردنظر براى اکثر جمعیت داراى فشار کم است
مجموعه عواملى که توضیح داده شد مىتواند انسجام، آگاهى، بصیرت و بینش اجتماعى را زیر سؤال ببرد و جامعهاى را دچار مرگ هنجارهاى مفید و آماده پذیرش هنجارها، ارزشها و در نتیجه فرهنگ نامناسب و مضر نماید. ایجاد آمادگى جامعه هدف براى پذیرش آهنگ غربى از طریق مهندسى اختلالآمیز هنجارى از مهمترین بسترهاى اجتماعى جنگ نرم محسوب مىگردد.
یکى دیگر از روشهاى ایجاد از خودبیگانگى در جنگ نرم در هم شکستن آن هنجارهاى اجتماعى است که سلوک فردى را نظم مىبخشند و به عنوان قاعده رفتارى مىباشند. در چنین حالتى فرد دچار حالت بىمعنایى شده و کنترل درونى و بیرونى خود را از دست مىدهد. در چنین حالتى نه تنها رفتار فردى از پیشبینىپذیرى خارج بلکه اعتقاد به بخت و اقبال نیز زیاد مىشود. بنابراین مطلوبیت اخلاقى، هماهنگىهدفها و ساختار اجتماعى زیر سؤال مىرود. چون یکى از کلىترین کارکردهاى ساختار اجتماعى فراهم کردن مبنایى براى نظمدهى و پیشبینىپذیرى رفتار اجتماعى است با جدا شدن این دو عنصر زمینه شورش و تمایل مردم به عرفانهاى کاذب و فرقههاى ساختگى بوجود مىآید. زیرا از یک سو نیازهاى ناآگاهانه و فزونطلبانه اى براى آنها بوسیله طراحان جنگ نرم شکل گرفته و اینگونه القا مىشود که منشا دست نیافتن آنها به نیازهایشان ساختار اجتماعى است. در چنین حالتى فرد یا با ساختار اجتماعى بیگانه مىشود و به شورش تمایل مىیابد. افراد دیگر هم که معمولا اکثر جامعه را تشکیل مىدهند تحت القائات بازیگران جنگ نرم چون ناتوان از حل مشکلاتشان تصور مىشوند به منابع مرموز ماورایى روى آورده و زمینه گرایش آنها به عرفانها، ادیان کاذب و بخت و اقبال فراهم مىشود.(مرتن، 1949). طراحان جنگ نرم با استفاده از فنون مختلف تبلیغى این راهکار را بیشتر براى جوانان جامعه هدف بکار مىبرند. (راهکارها در قسمت جمعبندى توضیح داده شده است)
نوعى دیگر از خودبیگانگى که طراحان جنگ نرم تلاش دارند آن را براى جامعه هدف بوجود آورند انزواست. این راهکار معمولا بیشتر براى روشنفکران جامعه هدف بکار مىرود. بهگونهاى که هدف در این راهکار جدا نمودن روشنفکران از معیارهاى فرهنگ مردم است بهگونهاى که روشنفکر از خود، فرهنگ و جامعهاش بیگانه شود. روشنفکر منزوى از جامعه براى هدفها یا باورهایى که در جامعه نوعا بسیار معتبر است، ارزش پاداشى کم قائل مىشود. براى مثال مىتوان به روشنفکران دینى یا به تعبیرى دیگر تاریکاندیشان دینى اشاره نمود که تحت تاثیر القائات غرب براى کوچکسازى دین و تضعیف فقه به سلاح مدرنیته غربى متوسل شده و به ایدئولوژىستیزى، فقهستیزى و دشمنى با دین روى آوردهاند.
در نهایت باید به مکانیزم ایجاد غربت از خویش اشاره نمود که تمام اقشار جامعه رإ؛ نشانه مىگیرد. در چنین حالتى فرد با شرایط آرمانى یک جامعه سالم بیگانه شده و معناى درونى خود را از دست مىدهد. مدگرایى، مصرفگرایى، ستیزهجویى و شورشطلبى، لاقیدى و لاابالیگرى اخلاقى و سیاسى، تمایل به بخت و اقبال و ادیان و عرفانهاى ساختگى و بىمسئولیتى از پیامدهاى اصلى این مساله است.
طراحان جنگ نرم مىکوشند با ایجاد ارزشهاى کاذب براى افراد جامعه (ارزش کاذب ارزشى است که ریشه در نیازهاى فطرى و واقعى انسان ندارد)، پایه و ارکان اصلى هنجارهاى اجتماعى را سست نمایند. همچنین مىکوشند پدیدههاى مضر را به هنجار و ارزش تبدیل نمایند. در حادترین مرحله نیز به تغییر ارزشهاى جامعه هدف مىپردازند. بدین صورت که یک ارزش اجتماعى را از حالت اجتماعى و جمعىیعنى از حالت هنجارى بیرون آورند و به جاى آن یک ارزش دیگر را به هنجار تبدیل نمایند. تلاش براى تغییر ارزشهاى مثبتى همانند عفاف و عفت اجتماعى، حجاب، وفادارى به کانون خانواده و تغییر آنها به بىبندبارى اخلاقى مهمترین مثال در این روش جنگ نرم مىباشد.
در تعریف فرهنگ دیدگاههاى بسیار متفاوتى وجود دارد. منظور ما در این متن از فرهنگ شیوه ویژهاى از زندگى است که ارزشها، سنتها، باورها، اهداف مادى و سرزمینى، آن را شکل مىدهند و نظام بوم شناختى پیچیده و پویایى از مردم، اشیاء، جهانبینىها، کنشها و شرایطى به شمار مىآید که در ارتباطات روزمره و اندر کنش اجتماعى دگرگونى مىیابد.(لال، 1379، 214)
سردمداران جنگ نرم دریافتهاند که شرط هر نوع پیشرفت اقتصادى، نظامى و سلطه بر کشورهاى دیگر، گسترش فرهنگ خود در کشورهاى دیگر و حتى تخریب فرهنگ موجود است. آنها با ملاک قرار دادن این گفته هانتینگتون که در قرن بیست و یکم جنگ بین فرهنگها روى خواهد داد و فرهنگ متخاصم، فرهنگ اسلامى خواهد بود تلاش مىنمایند براى مقابله با اسلام در جوامع اسلامى عناصر مضر و مبتذل را به هنجار و ارزش و در نهایت به فرهنگ تبدیل نمایند. یعنى طراحان جنگ نرم مىکوشند فرهنگ جامعه هدف را تغییر داده و هنجارها و ارزشهاى مبتذل و مضر را جایگزین ارزشهاى مثبت نمایند. از آنجایىکه نیازهاى اجتماعى یک جامعه تابع ارزشهاى آن است با شکل گرفتن ارزشهاى مضر و مبتذل براى اعضاى یک جامعه نیازهاى اجتماعى نیز به ابتذال کشیده مىشود.
همچنین بانیان جنگ نرم مىکوشند تنها ظاهرى از فرهنگ خود را به جامعه هدف انتقال دهند. زیرا با شناخت کم عمق است که افراد آماده اطاعت کورکورانه شده و به مصرفکنندگان معتاد ارزشهاى مبتذل تبدیل مىشوند. بنابراین باید به این نکته مهم توجه داشت که اگر مردم یک جامعه غیر غربى و مسلمان عمق محتواى فرهنگ غربى را بشناسند مىتوانند در مورد کارکرد بخشهاى مختلف آن و ضررها و زیانهاى آن اندیشیده، آنچه که کارکردى و مفید است حفظ کنند و آنچه را که مضر است، تغییر دهند و خود براى آن، فرهنگ مناسب خودى بیافرینند. در این صورت افراد به مرحله تفکر و تولید فکر خواهند رسید، هویت فرهنگى خود را حفظ مىکنند.
همانطور که گفتیم در عرصه فرهنگى جنگ نرم مهمترین هدف گسترش ارزشهاى مبتذل و منحرف به جامعه هدف است. البته عدم آگاهى، عملى و علمى فکر نکردن و عدم خلاقیت سه زمینهاى است که مىتواند موفقیت طراحان جنگ نرم را در این عرصه ممکن سازد. علاوهبراین سیستم آموزشى ناآگاه و انواع برنامههاى تلویزیونى که تنها به انتقال محتواى فکرى فرهنگ غربى و رواج فرهنگ مصرفىمى پردازند مىتوانند موفقیت بانیان جنگ نرم در یک جامعه را تسهیل نماید. در چنین حالتى افراد یک جامعه از تفکر فعالانه خارج و تنها به مصرفکنندگان فکرى و ارزشى منفعل محصولات غربىتبدیل شده و مستعد هرگونه ناهنجارى و آسیبپذیرى اجتماعى مىشوند. شکل گرفتن فرهنگهاى مصرفى، اسراف، التهاب، تخریب و عصاینگرى، گسترش رفتارهاى هجوآمیز، شهوترانى، عیش و نوش و عریانگرى از مهمترین اهداف طراحان جنگ نرم در عرصه فرهنگى با رویکرد مذکور محسوب مىگردد. از این طریق نظام فرهنگى یک جامعه تغییر و از تولیدى-کارکردى به مصرفى-تخریبى تبدیل مىشود. در پى این تغییر فرهنگى، شخصیتهاى مردم جامعه هدف نیز تغییر مىنماید. در نگاه دولتهاى غربى تغییر فرهنگ یک جامعه به فرهنگ مصرفى- تخریبى بهترین روش موفقیت در جنگ نرم محسوب مىگردد. زیرا در این حالت است که عقبافتادگى نسلهاى متوالى یک جامعه تضمین مىشود. زیرا فرهنگ داراى دینامیزم انتقال است و از نسلى به نسل دیگر منتقل مىشود.
بنابراین با توجه به مطالبى که در مقاله حاضر در مورد بسترهاى اجتماعى و فرهنگى جنگ نرم ارائه شد مىتوان مهمترین تدابیرى که ظرفیت یک نظام براى مدیریت تهدیدات فرهنگى، اجتماعى و امنیتى را ارتقا مىدهد شامل موارد ذیل دانست:
* افزایش بصیرت و آگاهى مردم و نخبگان براى شناخت دشمن، حفظ وحدت، پایدارى و مقاومت، تحکیم ساخت داخلى نظام؛
* تحکیم پایههاى مذهبى و اعتقادى مردم؛
* برنامهریزى و مدیریت توسعه فرهنگى؛
* تلاش براى بالا بردن سواد رسانهاى مردم؛
* تلاش براى بالا بردن اعتماد مردم به رسانههاى داخلى؛
* افزایش کارآمدى دولتى به منظور کاهش گسست بین خواستههاى به حق مردم و خدمات دولتى؛
* تدوین طرحهاى جامع براى صیانت از سرمایههاى اجتماعى؛
* کاهش فساد و رفع تعارضات ساختارى؛
* پیشبرد طرحهاى توسعهاى در مناطق محروم و مرزى در ابعاد مختلف جهت از بین بردن ظرفیتهاى واگرایى و زمینههاى اعتراض اجتماعى مانند فقر، ناامنى، تورم، بیکارى؛
* تقویت زیرساختهاى فرهنگى آموزشى جهت تقویت حس میهندوستى؛
* آگاهى بخشى، امید بخشى، جلوگیرى از تنش از طریق نهادینهسازى نظام مردمسالارى دینى، بسترسازى براى مشارکت حداکثرى و هوشمند جامعه، توسعه زیرساختهاى صیانت از حقوق شهروندى و توسعه حقوق اجتماعى.
منابع
- کاستلز، عصر اطلاعات؛ قدرت و هویت، ترجمه حسن چاوشیان، جلد دوم، تهران: انتشارات طرح نو، 1380.
- اداره سیاسى سپاه ، "جریان برانداز و استراتژى براندازى خاموش"، چاپ اول، تهران: انتشارات معاونت آموزش نیروى مقاومت بسیج سپاه، 1381.
- اینگلهارت، رونالد، تحول فرهنگى در جوامع پیشرفته صنعتى، مترجم مریم وتر، تهران، انتشارات کویر، 1373.
- ایو فایرابند و دیگران، "خشونت سیاسى و تغییر اجتماعى"، ترجمه اصغر افتخارى در خشونت و جامعه، به اهتمام اصغر افتخارى، تهران: سفیر، 1379
- ج. شارپ، ر. هلوى، ، جامعه ى مدنى مبارزه ى مدنى، تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1386
- ج. کالبرایت، آناتومى قدرت، ترجمه مجبوبه مهاجر، تهران: نشر سروش، 1371.
- ج. کلمن،بنیادهاى نظریه اجتماعى، ترجمه منوچهرصبورى، نشرنى، تهران، 1377
- ج. ناى، قدرت نرم ، ترجمه محمود عسگرى، تهران: نشریه راهبرد دفاعى، 1383.
- ح. پورعلى -، "ماهیت براندازى نرم"، تهران: مؤسسه مطالعات کاربردى بنیاد فرهنگى پژوهشى غرب شناسى، 1386.
- ح. فرخ نژاد؛ اسطورههاى صهیونیست سینما - مرکز پژوهشهاى اسلامى صداوسیما1388.
- ح. فروغى نیا، جهانى شدن، بحران مشروعیت و تاثیر آن بر مدیریت امنیت ملى در کشورهاى در حال توسعه، اطلاعات سیاسى اقتصادى، شماره 27.
- ح. مرادى،کارکرد فنون تبلیغات در جنگ نرم، فصلنامه علمى- تخصصى عملیات روانى، سال ششم، شماره بیست و سوم، پاییز 1388.
ملیسون، دیپلماسى عمومى نوین، کاربرد (قدرت نرم در روابط بین الملل)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، 1388
- ع. عبداله خانى، على. رویکردها و طرحهاى آمریکایى درباره ایران، تهران: موسسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات بینالمللى ابرار معاصر تهران، 1385.
- ف. فوکویاما، فرانسیس،پایان نظم-سرمایه اجتماعى و حفظ آن، ترجمه غلامعباس توسلى، انتشارات جامعه ایرانیان، تهران، 1379
- ف.رفیعپور، آناتومى جامعه: مقدمه اى بر جامعه شناسى کاربردى، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1387.
گیدنز ،آنتونى ، جامعه شناسى، ترجمه منوچهر صبورى کاشانى، تهران: نشر نى، 1387
لال، رسانه ها، ارتباطات، فرهنگ: رهیافتى جهانى، ترجمه مجید نیکودست، تهران : مؤسسه انتشارات روزنامه ایران، 1379.
- م. الوانى، م. سید نقوى ، سرمایه اجتماعى ، مفاهیم و نظریه ها ، فصلنامه مدیریت، شماره 34- 33 . بهار و تابستان 1381.
- م. الیاسى، افکار عمومى آمریکا و عملیات روانى دستگاه حکومتى و تبلیغاتى آن کشور براى مجاب سازى؛ فصلنامه عملیات روانى، سال اول، شماره 2 تهران: 1382
- م. دلاور پور اقدم،.آسیب شناسى فرقه وهابیت، دوهفتهنامه پگاه حوزه، شماره 273، بهمن 1388
- م. سلطانى فر، و ش. هاشمى، پوشش خبرى، انتشارات سیماى شرق، تهران:1382
- م. شیرازى، جنگ روانى وتبلیغات مفاهیم و کارکردها، انتشارات نمایندگى ولى فقیه درسپاه، تهران: 1376.
- م. مرادیان، "درآمدى بر ابعاد و مظاهر تهدیدات"، تهران: مرکز آموزشى و پژوهشى شهید سپهبد صیاد شیرازى، 1385.
- م،چلبى، جامعه شناسى نظم: تشریح و تحلیل نظرى نظم اجتماعى، تهران: نشر نى، 1375.
- وفاق اجتماعى، نامه علوم اجتماعى، جلد دوم، شماره 3، دانشگاه تهران، بهار 1372.
مظاهرى سیف، معنویت مدرن، پگاه حوزه، ش242، 1388 ص41.
- وبر، ماکس ، مفاهیم اساسى جامعه شناسى، ترجمه احمد صدراتى، تهران: نشر مرکز، 1385.
- کلمن، جیمز، بنیادهاى نظریه اجتماعى، ترجمه منوچهرصبورى، نشرنى، تهران، 1377
ماهنامه پگاه حوزه شماره 289
تهدیدات نرم بصورت خفته و مستور در حوزه مورد نظر پیشروى کرده و در جایگاههاى نرم نظام از قبیل هویت، فرهنگ، مشروعیت، مشارکت سیاسى، کار آمدى و... به اندازهاى پیشرفت کرده که در موقع تجلى ونمودار شدن تهدید، به دلیل اینکه زیر ساختهاى نرم افزارى مدیریت امنیت ملى را به چالش کشیده امکان مدیریت تهدید را در عرصههاى نرم و سخت در حد قابل توجهى کاهش مىدهد. (مرادیان، 1389).
بطورکلى مىتوان گفت تهدیدات نرم حاکمیت ملى، هویت ملى، روش زندگى، انسجام سیاسى - اجتماعى و تصویر و وجهه بینالمللى یا در یک کلام قدرت نرم یک کشور را نشانه مىگیرند.
براندازى نظام اسلامى، سلطه فرهنگى بر کشور، تهاجم فرهنگى، ریشهکن کردن فرهنگ ملى، تزریق ویروسهاى فکرى، اخلاقى و رفتارى، آلودهسازى و منفعل نمودن جامعه مورد نظر، خاصیتزدایى از تفکر انقلاب اسلامى و اسلام ناب که نهایتا به تغییر رفتار حکومت و جامعه منجر شود، هدف قرار دادن ایمان و اعتقاد مردم، نفى نظام مردمسالارى دینى و جلوگیرى از پیشرفت سازندگى از مهمترین اهداف فرهنگى و اجتماعى است که در جنگ نرم دنبال مىشود.
از میان رفتن بصیرت و آگاهى افراد یک جامعه مهمترین بستر دستیابى به اهداف فوق را ایجاد مىنماید که بانیان این جنگ مىکوشند از طریق روشهاى ذیل به آن دست یابند:
1. مهندسى اختلال آمیز هنجارهاى اجتماعى
هنجار، مانند هر مفهوم دیگرى در علوم اجتماعى ویژگى نظام اجتماعى است. نه ویژگى کنشگر درون آن. هنجار یک نوع شیوه رفتار اجتماعى در فعالیتهاى مشترک و کنشهاى متقابل و همچنین زندگى فردىاست. هنجار اجتماعى چند مشخصه دارد: قاعده و استاندارد رفتار اجتماعى، تنظیم روابط اجتماعى، فعالیت مشترک و کنش اجتماعى، رعایت کردن اکثریت و مجازات در صورت رعایت نکردن.(رفیعپور، 1387: 182)هنجارها داراى نیرویى فوقالعاده و غیرقابل تصور هستند که به قول دورکهایم برفرد و اراده او تحمیل مىشود(گیدنز،2) و انسانها اگر بتوانند در مقابل هر نیرویى مقاومت کنند، مقاومتشان در مقابل این نیروىهنجارى کم است. تنظیم روابط اجتماعى و ایجاد نظم اجتماعى مهمترین کارکرد هنجارهاى اجتماعى است. اهمیت و کارکرد بسیار چشمگیر هنجارهاى اجتماعى در جامعه سبب گردیده است که طراحان جنگ نرم ایجاد اختلال در آن را به عنوان یکى از اهداف بسیار مهم خود قرار دهند . مهمترین تهدید امنیتى در موضوع هنجارها در جنگ نرم »اختلال هنجارى«(1) است. این اختلال را در قالب پنج نوع »قطبى شدن هنجارى«، »تضاد هنجارى«، »ناپایدارى یا تناقض منطقى هنجارى«، »ضعف هنجارى« و »بىهنجارى یا فقدان قواعد هنجارى« مىتوان توضیح داد.(چلبى،1375)
قطبى شدن هنجارى بهمعناى آن است که نیمى از جمعیت جامعهاى معین و بهخصوص، بیشازحد متوسط تحت فشار هنجار موردنظر هستند و نیم دیگر کمتر از حد متوسط. قطبى شدن هنجارى دربرابر وضعیت نرمال هنجارى قرار دارد. در وضعیت نرمال، بیشتر جمعیت جامعه، متوسط فشار هنجار موردنظر را احساس مىکنند. در چنین وضعیتى میزان تعهد و علاقه نسبت به هنجار در بخش اعظمى از جمعیت، امرى داخلى یا درونىشده محسوب مىگردد.
تضاد هنجارى دومین نوع از اختلالات هنجارى است. قطبى شدن هنجارى مىتواند زمینهساز تضاد هنجارى باشد. در وضعیت تضاد هنجارى، دو هنجار یا دو مجموعه هنجار متضاد وجود دارند، اعضاى جامعه بهصورت دیجیتالى به دو گروه تقسیم مىشوند و هر گروه در دو فضاى هنجارى متفاوت سیر مىکنند. بهبیان هندسه تحلیلى، این دو فضا یا دو صفحه عمود بر یکدیگرند. نیروى هنجارى که در این دو صفحه متعامد بهوجود مىآید، به دلیلاینکه بردار نیروها معکوس یکدیگرند، همدیگر را کمابیش خنثى مىسازند. تضاد هنجارى یکى از مهلکترین اختلالات هنجارى است که منجربه کاهش تراکم روابط بین گروهى و درنهایت، کاهش انسجام اجتماعى مىگردد. درواقع، تضاد هنجارى جامعه را تبدیل به یک جامعه قطعهقطعهشده و جزیرهاى مىکند؛ بهعلاوه، خاصگرایى را در جامعه ترویج مىدهد و خود از آن تأثیر مىپذیرد؛ بههمینعلت، دایره دوستىها محدود و دایره دشمنىها گسترده خواهد شد و نتیجه چنین وضعیتى ازلحاظ سیاسى ایجاد بسترى مناسب براى ظهور و رشد جریانها و گروههاى سیاسى ضدنظام خواهد بود.
ناپایدارى هنجارى سومین نوع از اختلالات هنجارى است که بهمعناى تناقض منطقى میان دو یا چند هنجار در یک نظام هنجارى است. این اختلال هنجارى عموماً ازطریق اشاعه هنجارهاى ناهماهنگ ازسوىنظام سیاسى ، نیروهاى سیاسى و جامعه مدنى پدید مىآید.
ضعف هنجارى بهعنوان چهارمین نوع اختلالات هنجارى به وضعیت نقصان علقه اجتماعى و تعهد نسبت به هنجار در میان بیشتر افراد یک جامعه گفته مىشود؛ بهعبارتدیگر، هنجار موردنظر براى اکثر جمعیت داراى فشار کم است
مجموعه عواملى که توضیح داده شد مىتواند انسجام، آگاهى، بصیرت و بینش اجتماعى را زیر سؤال ببرد و جامعهاى را دچار مرگ هنجارهاى مفید و آماده پذیرش هنجارها، ارزشها و در نتیجه فرهنگ نامناسب و مضر نماید. ایجاد آمادگى جامعه هدف براى پذیرش آهنگ غربى از طریق مهندسى اختلالآمیز هنجارى از مهمترین بسترهاى اجتماعى جنگ نرم محسوب مىگردد.
2- تهى نمودن فرد از خود واقعى
طراحان جنگ نرم مىکوشند نوعى از خودبیگانگى را براى افراد جامعه هدف بوجود آورند. از خودبیگانگى زمانى رخ مىدهد که انسان خود را مانند کارگزارى نمىبیند که بر پایه درک خودش از جهان عمل مىکند، بلکه جهان، طبیعت، دیگران و حتى خود واقعىاش برایش بیگانهاند. طراحان جنگ نرم به طرق گوناگونى مىکوشند این از خود بیگانگى را براى افراد جامعه هدف شکل دهند. ایجاد احساس ناتوانىدر افراد جامعه به این صورت که آنها حق و ابزار تصمیمگیرى در زمینههاى گوناگون سیاسى و اجتماعى را در دست ندارند، ایجاد بىمعنایى و کاهش توان عمل آگاهانه و با بینش فرد به گونهاى که شخص نمىداند به چه چیز باید اعتقاد داشته باشد- یعنى زمانى که حداقل معیارهاى فردى براى تصمیمگیرى مشخص نیست از مهمترین راهکارهاى سردمداران جنگ نرم براى تهى نمودن فرد از خود واقعىاش مىباشد. در چنین حالتى فرد نمىتواند هوشمندانه یا با بصیرت و بینش عمل نماید. طراحان جنگ نرم بیشتر با این رویکرد زنان جامعه هدف را مد نظر دارند. آنها مىکوشند براى زنان جامعه هدف این تصور را بوجود آورند که قوانین نابرابر جامعه در زمینههاى مختلف از جمله پوشش، کار، تحصیلات و... سبب ناتوانى اجتماعى آنها شده است. نگاهى به برنامههاى مطبوعاتى غربى نشان مىدهد که چگونه با القاىاین مسائل مى کوشند زنان را به پرخاشگرى سیاسى، خانوادگى و اجتماعى بکشانند.یکى دیگر از روشهاى ایجاد از خودبیگانگى در جنگ نرم در هم شکستن آن هنجارهاى اجتماعى است که سلوک فردى را نظم مىبخشند و به عنوان قاعده رفتارى مىباشند. در چنین حالتى فرد دچار حالت بىمعنایى شده و کنترل درونى و بیرونى خود را از دست مىدهد. در چنین حالتى نه تنها رفتار فردى از پیشبینىپذیرى خارج بلکه اعتقاد به بخت و اقبال نیز زیاد مىشود. بنابراین مطلوبیت اخلاقى، هماهنگىهدفها و ساختار اجتماعى زیر سؤال مىرود. چون یکى از کلىترین کارکردهاى ساختار اجتماعى فراهم کردن مبنایى براى نظمدهى و پیشبینىپذیرى رفتار اجتماعى است با جدا شدن این دو عنصر زمینه شورش و تمایل مردم به عرفانهاى کاذب و فرقههاى ساختگى بوجود مىآید. زیرا از یک سو نیازهاى ناآگاهانه و فزونطلبانه اى براى آنها بوسیله طراحان جنگ نرم شکل گرفته و اینگونه القا مىشود که منشا دست نیافتن آنها به نیازهایشان ساختار اجتماعى است. در چنین حالتى فرد یا با ساختار اجتماعى بیگانه مىشود و به شورش تمایل مىیابد. افراد دیگر هم که معمولا اکثر جامعه را تشکیل مىدهند تحت القائات بازیگران جنگ نرم چون ناتوان از حل مشکلاتشان تصور مىشوند به منابع مرموز ماورایى روى آورده و زمینه گرایش آنها به عرفانها، ادیان کاذب و بخت و اقبال فراهم مىشود.(مرتن، 1949). طراحان جنگ نرم با استفاده از فنون مختلف تبلیغى این راهکار را بیشتر براى جوانان جامعه هدف بکار مىبرند. (راهکارها در قسمت جمعبندى توضیح داده شده است)
نوعى دیگر از خودبیگانگى که طراحان جنگ نرم تلاش دارند آن را براى جامعه هدف بوجود آورند انزواست. این راهکار معمولا بیشتر براى روشنفکران جامعه هدف بکار مىرود. بهگونهاى که هدف در این راهکار جدا نمودن روشنفکران از معیارهاى فرهنگ مردم است بهگونهاى که روشنفکر از خود، فرهنگ و جامعهاش بیگانه شود. روشنفکر منزوى از جامعه براى هدفها یا باورهایى که در جامعه نوعا بسیار معتبر است، ارزش پاداشى کم قائل مىشود. براى مثال مىتوان به روشنفکران دینى یا به تعبیرى دیگر تاریکاندیشان دینى اشاره نمود که تحت تاثیر القائات غرب براى کوچکسازى دین و تضعیف فقه به سلاح مدرنیته غربى متوسل شده و به ایدئولوژىستیزى، فقهستیزى و دشمنى با دین روى آوردهاند.
در نهایت باید به مکانیزم ایجاد غربت از خویش اشاره نمود که تمام اقشار جامعه رإ؛ نشانه مىگیرد. در چنین حالتى فرد با شرایط آرمانى یک جامعه سالم بیگانه شده و معناى درونى خود را از دست مىدهد. مدگرایى، مصرفگرایى، ستیزهجویى و شورشطلبى، لاقیدى و لاابالیگرى اخلاقى و سیاسى، تمایل به بخت و اقبال و ادیان و عرفانهاى ساختگى و بىمسئولیتى از پیامدهاى اصلى این مساله است.
3- ارزش آفرینى منفى و تغییر ارزشهاى مثبت
ارزشهاى اجتماعى از اساسىترین عناصر یک نظام اجتماعى هستند که از طریق کنترل و هدایت آنها مىتوان جامعه را به زوال و یا به تعالى کشاند. در تعریف ارزش مى توان گفت ارزش یک نوع درجهبندى، طبقهبندى و امتیازبندى پدیدهها است از خوب تا بد، یا از مثبت تا منفى. بنابراین وقتى صحبت از ارزش و ارزشهاى اجتماعى مىکنیم، بیشتر منظورمان آن است که یک پدیده در جامعه امتیاز مثبت به دست آورده است و مردم براى آن پدیده ارزش مثبت قائلند.طراحان جنگ نرم مىکوشند با ایجاد ارزشهاى کاذب براى افراد جامعه (ارزش کاذب ارزشى است که ریشه در نیازهاى فطرى و واقعى انسان ندارد)، پایه و ارکان اصلى هنجارهاى اجتماعى را سست نمایند. همچنین مىکوشند پدیدههاى مضر را به هنجار و ارزش تبدیل نمایند. در حادترین مرحله نیز به تغییر ارزشهاى جامعه هدف مىپردازند. بدین صورت که یک ارزش اجتماعى را از حالت اجتماعى و جمعىیعنى از حالت هنجارى بیرون آورند و به جاى آن یک ارزش دیگر را به هنجار تبدیل نمایند. تلاش براى تغییر ارزشهاى مثبتى همانند عفاف و عفت اجتماعى، حجاب، وفادارى به کانون خانواده و تغییر آنها به بىبندبارى اخلاقى مهمترین مثال در این روش جنگ نرم مىباشد.
4- نفوذ در بسترهاى فرهنگى و تخریب چهره ارزشى آن
بدون تردید فرهنگ یکى از مهمترین و در عین حال پیچیدهترین مفاهیم هر جامعهاى خصوصا ایران مىباشد. افزایش سطح انتظارهاى فرهنگى جامعه، شرایط جهانیِ تبادل یا تهاجم فرهنگی، تغییرات سنى و جنسى جامعه ایرانى و بحران هاى ناشى از برنامه هاى توسعه اقتصادى، زمینه هاى پدید آمدن روندى نو در فرهنگ پذیرى اجتماعى ایران را شکل دادهاند. برهمین اساس بسترهاى فرهنگى یکى از مهمترین عرصههاى جنگ نرم محسوب مىگردد.در تعریف فرهنگ دیدگاههاى بسیار متفاوتى وجود دارد. منظور ما در این متن از فرهنگ شیوه ویژهاى از زندگى است که ارزشها، سنتها، باورها، اهداف مادى و سرزمینى، آن را شکل مىدهند و نظام بوم شناختى پیچیده و پویایى از مردم، اشیاء، جهانبینىها، کنشها و شرایطى به شمار مىآید که در ارتباطات روزمره و اندر کنش اجتماعى دگرگونى مىیابد.(لال، 1379، 214)
سردمداران جنگ نرم دریافتهاند که شرط هر نوع پیشرفت اقتصادى، نظامى و سلطه بر کشورهاى دیگر، گسترش فرهنگ خود در کشورهاى دیگر و حتى تخریب فرهنگ موجود است. آنها با ملاک قرار دادن این گفته هانتینگتون که در قرن بیست و یکم جنگ بین فرهنگها روى خواهد داد و فرهنگ متخاصم، فرهنگ اسلامى خواهد بود تلاش مىنمایند براى مقابله با اسلام در جوامع اسلامى عناصر مضر و مبتذل را به هنجار و ارزش و در نهایت به فرهنگ تبدیل نمایند. یعنى طراحان جنگ نرم مىکوشند فرهنگ جامعه هدف را تغییر داده و هنجارها و ارزشهاى مبتذل و مضر را جایگزین ارزشهاى مثبت نمایند. از آنجایىکه نیازهاى اجتماعى یک جامعه تابع ارزشهاى آن است با شکل گرفتن ارزشهاى مضر و مبتذل براى اعضاى یک جامعه نیازهاى اجتماعى نیز به ابتذال کشیده مىشود.
همچنین بانیان جنگ نرم مىکوشند تنها ظاهرى از فرهنگ خود را به جامعه هدف انتقال دهند. زیرا با شناخت کم عمق است که افراد آماده اطاعت کورکورانه شده و به مصرفکنندگان معتاد ارزشهاى مبتذل تبدیل مىشوند. بنابراین باید به این نکته مهم توجه داشت که اگر مردم یک جامعه غیر غربى و مسلمان عمق محتواى فرهنگ غربى را بشناسند مىتوانند در مورد کارکرد بخشهاى مختلف آن و ضررها و زیانهاى آن اندیشیده، آنچه که کارکردى و مفید است حفظ کنند و آنچه را که مضر است، تغییر دهند و خود براى آن، فرهنگ مناسب خودى بیافرینند. در این صورت افراد به مرحله تفکر و تولید فکر خواهند رسید، هویت فرهنگى خود را حفظ مىکنند.
همانطور که گفتیم در عرصه فرهنگى جنگ نرم مهمترین هدف گسترش ارزشهاى مبتذل و منحرف به جامعه هدف است. البته عدم آگاهى، عملى و علمى فکر نکردن و عدم خلاقیت سه زمینهاى است که مىتواند موفقیت طراحان جنگ نرم را در این عرصه ممکن سازد. علاوهبراین سیستم آموزشى ناآگاه و انواع برنامههاى تلویزیونى که تنها به انتقال محتواى فکرى فرهنگ غربى و رواج فرهنگ مصرفىمى پردازند مىتوانند موفقیت بانیان جنگ نرم در یک جامعه را تسهیل نماید. در چنین حالتى افراد یک جامعه از تفکر فعالانه خارج و تنها به مصرفکنندگان فکرى و ارزشى منفعل محصولات غربىتبدیل شده و مستعد هرگونه ناهنجارى و آسیبپذیرى اجتماعى مىشوند. شکل گرفتن فرهنگهاى مصرفى، اسراف، التهاب، تخریب و عصاینگرى، گسترش رفتارهاى هجوآمیز، شهوترانى، عیش و نوش و عریانگرى از مهمترین اهداف طراحان جنگ نرم در عرصه فرهنگى با رویکرد مذکور محسوب مىگردد. از این طریق نظام فرهنگى یک جامعه تغییر و از تولیدى-کارکردى به مصرفى-تخریبى تبدیل مىشود. در پى این تغییر فرهنگى، شخصیتهاى مردم جامعه هدف نیز تغییر مىنماید. در نگاه دولتهاى غربى تغییر فرهنگ یک جامعه به فرهنگ مصرفى- تخریبى بهترین روش موفقیت در جنگ نرم محسوب مىگردد. زیرا در این حالت است که عقبافتادگى نسلهاى متوالى یک جامعه تضمین مىشود. زیرا فرهنگ داراى دینامیزم انتقال است و از نسلى به نسل دیگر منتقل مىشود.
5-کاهش منابع سرمایه اجتماعى
امروزه سرمایه اجتماعى، نقشى بسیار مهمترى از سرمایه فیزیکى و انسانى در جوامع خصوصا در زمینه امور حکومتى، تقویت مشروعیت سیاسى و افزایش قدرت نرم ایفا مىکند. در تعریف سرمایه اجتماعىمى توان گفت سرمایه اجتماعى آن نوع شبکهاى از روابط و پیوندهاى مبتنى بر اعتماد اجتماعى بین فردى و تعاملات افراد با نهادها، سازمانها و گروههاى اجتماعى و همچنین آگاهى و مشارکت غیر رسمى است که قرین همبستگى و انسجام اجتماعى و برخوردارى افراد و گروهها از حمایت وانرژى لازم براى تسهیل کنش ها در جهت تحقق اهداف فردى و جمعى مىباشد(عبدالهى و موسوى،1386: 212 ). متغیر سرمایه اجتماعى در دو بعد ذهنى و عینى تعریف مىشود. در بعد ذهنى، چهار مولفه اعتماد عمومى، اعتماد به دولت، آگاهى و انسجام اجتماعى و دربعد عینى سه مولفه مشارکت غیررسمى همیارانه، مشارکت غیر رسمى خیریهاى و مشارکت غیر رسمى مذهبى قرار مىگیرند. در غیاب سرمایه اجتماعى، سایر سرمایهها اثربخشى خود را از دست مىدهند و بدون سرمایه اجتماعى، پیمودن راههاى توسعه و تکامل فرهنگى و اقتصادى ناهموار و دشوار مىشوند. برهمین اساس طراحان جنگ نرم مىکوشند با شکل دادن به فرهنگ سیاسى تنشآمیز، خدشه وارد نمودن بر اعتماد سیاسى، زیر سؤال بردن مشروعیت دولتى و ایجاد شکاف میان ایدئولوژى دولت با هویتهاى اجتماعى، ایجاد بیگانگى سیاسى و کاهش حساسیت سیاسى جامعه هدف را از منابع اصلى سرمایه اجتماعى تهى نمایند.جمع بندى و نتیجه گیرى
با نگاهى به مفهوم، روش ها ، اهداف و بسترهاى اجتماعى و فرهنگى جنگ نرم مىتوان عنوان نمود تهى نمودن افراد یک جامعه از بینش صحیح و دستکارى اختلالآمیز در بصیرت و آگاهى افراد هدف اصلىجنگ نرم محسوب مى گردد. دولتهاى غربى مىکوشند با دستکارى در بصیرت و بینش افراد، ارزشها، باورها، هنجارها و آگاهىهاى مردم جامعه هدف را تغییر داده و زمینه نفوذ و تسلط نرم خود را بر آنها فراهم نمایند. همچنین آنها مىکوشند با کنترل شبکههاى ارتباطى و اطلاعاتى و مخدوش نمودن اطلاعات هسته مرکزى رفتار انسانى یا به عبارت دیگر، رفتار و اندیشه را به کنترل و تسخیر خود درآورند. در چنین وضعیتى بانیان جنگ نرم، خواهند توانست با ایجاد یک انفعال ذهنى در افراد، اهداف و سیاستهاى خود را توجیه کند. در این مفهوم جنگ نرم در واقع نشان دهنده نوعى نفوذ اجتماعى است، که از طریق آن، تصورات، ارزشها، معلومات و هنجارهاى رفتارى و نیز روشهاى زندگى غربى به جامعه هدف تحمیل مىکند. علاوهبراین از آنجایى که رابطه اجتماعى رکن اصلى اجتماع است و بدون رابطه اجتماعى وجود اجتماع و بالتبع جامعه و سرمایه اجتماعى غیرقابل تصور است برهمین اساس بانیان جنگ نرم مىکوشند با روشهایى که قبلا به آن پرداختیم در روابط سیاسى، اجتماعى و فرهنگى یک جامعه اختلال و چگالى این روابط را کاهش دهند. زیرا نبود روابط اجتماعى مستحکم در یک جامعه سبب کاهش انسجام اجتماعى مىگردد. برهمین مبنا بانیان جنگ نرم مىکوشند با زیرسؤال بردن کارآمدىحکومت، تحریک قومیتها و اقلیتهاى دینى و زنان، منزوى نمودن روشنفکران از جامعه و مهندسى بحرانهاى اجتماعى و شایعه و بحرانسازى اجتماعى به منظور فروپاشى ارکان حاکمیت در روابط دولت و مردم اختلال ایجاد نمایند تا انسجام جامعه هدف به راحتى دچار گسست شود. کاهش شفافیت سیاسى، پایین آمدن قدرت مجاب سازى، افزایش خشونت سیاسى، کاهش مشارکت مدنى و مودت اجتماعى، افزایش انفعال و یاس اجتماعى، افزایش خودسرى سیاسى و کژ رفتارى دولتى، کاهش توانمندى دولت براى حل مسالمتآمیز اختلافات از دیگر پیامدهاى مهم ایجاد اختلال در روابط دولت و مردم است.بنابراین با توجه به مطالبى که در مقاله حاضر در مورد بسترهاى اجتماعى و فرهنگى جنگ نرم ارائه شد مىتوان مهمترین تدابیرى که ظرفیت یک نظام براى مدیریت تهدیدات فرهنگى، اجتماعى و امنیتى را ارتقا مىدهد شامل موارد ذیل دانست:
* افزایش بصیرت و آگاهى مردم و نخبگان براى شناخت دشمن، حفظ وحدت، پایدارى و مقاومت، تحکیم ساخت داخلى نظام؛
* تحکیم پایههاى مذهبى و اعتقادى مردم؛
* برنامهریزى و مدیریت توسعه فرهنگى؛
* تلاش براى بالا بردن سواد رسانهاى مردم؛
* تلاش براى بالا بردن اعتماد مردم به رسانههاى داخلى؛
* افزایش کارآمدى دولتى به منظور کاهش گسست بین خواستههاى به حق مردم و خدمات دولتى؛
* تدوین طرحهاى جامع براى صیانت از سرمایههاى اجتماعى؛
* کاهش فساد و رفع تعارضات ساختارى؛
* پیشبرد طرحهاى توسعهاى در مناطق محروم و مرزى در ابعاد مختلف جهت از بین بردن ظرفیتهاى واگرایى و زمینههاى اعتراض اجتماعى مانند فقر، ناامنى، تورم، بیکارى؛
* تقویت زیرساختهاى فرهنگى آموزشى جهت تقویت حس میهندوستى؛
* آگاهى بخشى، امید بخشى، جلوگیرى از تنش از طریق نهادینهسازى نظام مردمسالارى دینى، بسترسازى براى مشارکت حداکثرى و هوشمند جامعه، توسعه زیرساختهاى صیانت از حقوق شهروندى و توسعه حقوق اجتماعى.
منابع
- کاستلز، عصر اطلاعات؛ قدرت و هویت، ترجمه حسن چاوشیان، جلد دوم، تهران: انتشارات طرح نو، 1380.
- اداره سیاسى سپاه ، "جریان برانداز و استراتژى براندازى خاموش"، چاپ اول، تهران: انتشارات معاونت آموزش نیروى مقاومت بسیج سپاه، 1381.
- اینگلهارت، رونالد، تحول فرهنگى در جوامع پیشرفته صنعتى، مترجم مریم وتر، تهران، انتشارات کویر، 1373.
- ایو فایرابند و دیگران، "خشونت سیاسى و تغییر اجتماعى"، ترجمه اصغر افتخارى در خشونت و جامعه، به اهتمام اصغر افتخارى، تهران: سفیر، 1379
- ج. شارپ، ر. هلوى، ، جامعه ى مدنى مبارزه ى مدنى، تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1386
- ج. کالبرایت، آناتومى قدرت، ترجمه مجبوبه مهاجر، تهران: نشر سروش، 1371.
- ج. کلمن،بنیادهاى نظریه اجتماعى، ترجمه منوچهرصبورى، نشرنى، تهران، 1377
- ج. ناى، قدرت نرم ، ترجمه محمود عسگرى، تهران: نشریه راهبرد دفاعى، 1383.
- ح. پورعلى -، "ماهیت براندازى نرم"، تهران: مؤسسه مطالعات کاربردى بنیاد فرهنگى پژوهشى غرب شناسى، 1386.
- ح. فرخ نژاد؛ اسطورههاى صهیونیست سینما - مرکز پژوهشهاى اسلامى صداوسیما1388.
- ح. فروغى نیا، جهانى شدن، بحران مشروعیت و تاثیر آن بر مدیریت امنیت ملى در کشورهاى در حال توسعه، اطلاعات سیاسى اقتصادى، شماره 27.
- ح. مرادى،کارکرد فنون تبلیغات در جنگ نرم، فصلنامه علمى- تخصصى عملیات روانى، سال ششم، شماره بیست و سوم، پاییز 1388.
ملیسون، دیپلماسى عمومى نوین، کاربرد (قدرت نرم در روابط بین الملل)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، 1388
- ع. عبداله خانى، على. رویکردها و طرحهاى آمریکایى درباره ایران، تهران: موسسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات بینالمللى ابرار معاصر تهران، 1385.
- ف. فوکویاما، فرانسیس،پایان نظم-سرمایه اجتماعى و حفظ آن، ترجمه غلامعباس توسلى، انتشارات جامعه ایرانیان، تهران، 1379
- ف.رفیعپور، آناتومى جامعه: مقدمه اى بر جامعه شناسى کاربردى، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1387.
گیدنز ،آنتونى ، جامعه شناسى، ترجمه منوچهر صبورى کاشانى، تهران: نشر نى، 1387
لال، رسانه ها، ارتباطات، فرهنگ: رهیافتى جهانى، ترجمه مجید نیکودست، تهران : مؤسسه انتشارات روزنامه ایران، 1379.
- م. الوانى، م. سید نقوى ، سرمایه اجتماعى ، مفاهیم و نظریه ها ، فصلنامه مدیریت، شماره 34- 33 . بهار و تابستان 1381.
- م. الیاسى، افکار عمومى آمریکا و عملیات روانى دستگاه حکومتى و تبلیغاتى آن کشور براى مجاب سازى؛ فصلنامه عملیات روانى، سال اول، شماره 2 تهران: 1382
- م. دلاور پور اقدم،.آسیب شناسى فرقه وهابیت، دوهفتهنامه پگاه حوزه، شماره 273، بهمن 1388
- م. سلطانى فر، و ش. هاشمى، پوشش خبرى، انتشارات سیماى شرق، تهران:1382
- م. شیرازى، جنگ روانى وتبلیغات مفاهیم و کارکردها، انتشارات نمایندگى ولى فقیه درسپاه، تهران: 1376.
- م. مرادیان، "درآمدى بر ابعاد و مظاهر تهدیدات"، تهران: مرکز آموزشى و پژوهشى شهید سپهبد صیاد شیرازى، 1385.
- م،چلبى، جامعه شناسى نظم: تشریح و تحلیل نظرى نظم اجتماعى، تهران: نشر نى، 1375.
- وفاق اجتماعى، نامه علوم اجتماعى، جلد دوم، شماره 3، دانشگاه تهران، بهار 1372.
مظاهرى سیف، معنویت مدرن، پگاه حوزه، ش242، 1388 ص41.
- وبر، ماکس ، مفاهیم اساسى جامعه شناسى، ترجمه احمد صدراتى، تهران: نشر مرکز، 1385.
- کلمن، جیمز، بنیادهاى نظریه اجتماعى، ترجمه منوچهرصبورى، نشرنى، تهران، 1377
ماهنامه پگاه حوزه شماره 289
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}