سیر در آفاق و تفریحات سالم
برای طلب برتری [و علوّ درجه] از وطن دوری گزین و مسافرت کن که در سفر پنج فایده است: برطرف کردن اندوه، به دست آوردن وسیله معیشت [و ثروت]، [کسب] دانش، [فراگیری] آداب [نیکو] و هم نشینی [افراد] بزرگوار. (1)
قرآن مجید نیز در آیات بسیاری به مسافرت و سیر در زمین تشویق کرده که از جمله این آیه است:
آیا در زمین سیر نکرده اند تا برای ایشان دل هایی باشد که بدان تعقّل کنند یا گوش هایی باشد که [حقایق را] بشنوند [عمل کنند]. واقعیت این است که دیده های [ظاهری] آنان کور نیست؛ اما دل های که در سینه هاشان هست نابیناست [از این رو پند نمی گیرند].(2)
از امام صادق علیه السلام روایت شده:
سفرنمایید تا تندرست باشید و غنیمت [و روزی] به دست آورید. (3)
تفریح کردن و به اصطلاح، تغییر آب و هوا دادن، برای تندرستی و سلامت و تجدید نیرو از نیازهای اصلی زندگی می باشد و در روایات آمده که ائمه اطهار به این کار اقدام می کرده اند. در حدیثی از حضرترضا علیه السلام نقل شده ک فرمود: «ما به گشت و گزاری رفتیم، گوسفندی برای ما ذبح کردند و غلامان نمک را فراموش کرده بودند». (4)
عمرو بن حریث می گوید:
خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و او به منزل برادرش عبدالله بن محمد نقل مکان کرده بود. عرض کردم: به چه سبب به این منزل، تغییر مکان داده ای؟ فرمود برای تفریح. (5)
میانه رو بودن در برآوردن نیازمندی های جسمی و روانی هم چون تفریح و لذت های مشروع بایسته است اگر به آن توجه نشود، در زندگی اختلال و آشفتگی پدید می آید. در روایات فراوانی، این حقیقت بیان شده است؛ از جمله پیامبر صلی الله علیه و اله سفارشی به علی علیه السلام چنین فرمود:
ای علی! شایسته نیست که عاقل کوچ [و تلاش] کند، مگر در سه مورد: اصلاح نمودن [راه] معیشت، توشه برداشتن برای روز واپسین و لذت بردن از راه حلال. (6)
چنان که گفتیم اگر نیازهای فطری و طبیعی آدمی به اندازه تامین نگردد، ناهنجاری و اشفتگی در رفتار و کردارش پدید می آید که عواقب ناخوشایند و زیان باری در پی دارد. از این رو است که در روایات فراوانی به لذت بردن از راه حلال توصیه شده تا همه نیازها تامین گردد و تعادل میان قوا برقرار شود و این بدان سبب است که اگر نیازها در حدّ معقو ارضا نشود، تعادل به هم می خورد و نابسامانی به بار می آید.
امیرمؤمنان علیه السلام فرموده است:
همانا این دل ها مانند بدن ها ملول [و خسته] می گردند، پس برای رفع خستگی آن، حکمت های نغز [و دل نشین] جست و جو کنید. (7)
محیط زیست پاکیزه
از موضوعاتی که بسیار مهم و در خور توجه است و یکی از پایه های مهم نظم و مصالح زندگی و بهداشت شمرده می شود، محدودیت ها یا محرّماتی است که افراد اجتماع را از نظر عمل و حتی اندیشه تحت مراقبت قرار می دهد و آن، همان چارچوبی است که برای محدود کردن امیال و هوس های بی پایان آدمی معین می گردد.برای نمونه، اگر خانواده ای را در نظر بگیریم که در آن، محبت و هرگونه عاملی که موجب صفا و صمیمیت می شود، در کار نباشد و همه افراد خانواده هر کاری را که بخواهند انجام دهند و از هر لذتی که اراده کنند بهره مند گردند؛ نه پدر به فرزندان توجه کند، نه مادر به فکر مصالح کودکانش باشد و نه فرزندان، حق پدر و مادر را مراعات نمایند و هر یک تنها درصدد ارضای خواسته ها و تمایلات خویش باشند، بی شک، افراد چنین خانواده ای هیچ گاه آسایش نخواهند داشت و پیوسته در ستیزه جویی و ناراحتی به سر می برند.
حالا اگر به مرحله بالاتر نظر افکنیم؛ یعنی این گونه روابط را از خانه خارج کرده و بر اجتماع بزرگ تر؛ یعنی اجتماع شهری منطبق نماییم؛ باز هم اگر کسی برابر دلخواه خود، نفع و خواسته خودرا جویا باشد، یقیناً در آن شهر، هرج و مرج حکم فرما می گردد؛ آسایش و رفاه از آن جا رخت برمی بندد که جز نکبت و بدبختی، نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت.
عملکر آحاد یک کشور نیز بر همین پایه است؛ زیرا اگر اهل منطق باشند و به قانون احترام بگذارند و از برخی هوس ها و امیال خود، برای مصالح کلی کشور بگذرند، آن کشور دارای رفاه و آسایش می گردد؛ اما اگر بی بند و باری، قانون شکنی و بی اعتنایی به موازین انسانی متداول شود، زندگی در آن کشور هم چون شرنگ، تلخ و نامطلوب می گردد.
از شرح یادشده چنین برمی آید که جلوگیری از هوس ها و خودسری ها و محدودیت در رفتار و کردار با آسایش و رفاه اجتماعی رابطه مستقیم دارد. آزادی به معنای گسترده اش هیچ مفهوم درستی ندارد. باید گفت: این گونه آزادی، به معنای بی بند و باری و لجام گسیختگی است که سقوط و تیره روزی را به بار می آورد.
امروزه می بینیم در هر کشوری که سطح تمدن بالاتر می رود، اشکال و دشواری زندگی بیشتر می شود؛ در نتیجه، محدودیت ها و ممنوعیت ها افزایش می یابد. اگر دقت کنیم می یابیم که در ممالک پیشرفته جهان، از رفت و آمد در خیابان ها گرفته تا مقررات کسب و کار و دیگر نیازهای اجتماعی، در چارچوب قوانین محصور است و خواه ناخواه هر روز قانون تازه ای گستره آزادی مردم را تنگ تر می کند.
مطالعه در زندگی ملل و اقوام گوناگون، از قبایل وحشی گرفته تا متمدّن ترین جوامع، لزوم محدودیت ها و مقررات را برای اسایش و بقای اجتماع اثبات می کند.
بسیار روشن است که بهزیستی و سعادت جوامع بشری درگرو اجرای قوانینی است که به صورت منع یا اجازه، به روابط و خواسته ها و برآوردن نیازها بر پایه مصالح و مفاسد نظم بخشیده و آنها را تحت ضبط و روش هدفمند درآورده است؛ بنابراین هر کسی که پا به عرصه اجتماع می گذارد بایسته است بایدها و نبایدهای اجتماع را که در واقع تامین کننده منافع و آسایش خود اوست در نظر گیرد تا اجتماعی سالم و مرفّه تشکیل شود و همه با هم، بی ناراحتی و به دور از دغدغه خاطر زندگی کنند و سلامت تن و روان داشته باشند.
از آن چه گذشت چنین برمی آید که هر کسی باید عقل را راهنمای خود قرار دهد، مصالح افراد اجتماع را که در پایان، مصالح خودش را نیز تامین می نماید، در نظر بگیرد و خواسته های خود را که به زیان خود او و دیگران است محدود کند و تحت قانون درآورد.
در فرهنگ اسلامی، مواهب طبیعی و اجزای تشکیل دهنده آن، اهمیت و ارزش دارد و روا نیست که بازیچه و وسیله خواسته ها و بی بندوباری های افراد شود. نباید در آن چه ایزد متعالی برای آدمی رام کرده و در نظام کلی آفرینش به ایجاد آن توجه شده، خودسرانه تصرف کرد و آن را دستخوش اراده و تمایلات افراد هوسران، و بی منظق کرد. باید به این گونه مردم فهماند که این عالم با عظمت، هدف دارد و باید اعمال و رفتار افراد با هدف کائنات منطبق شود، وگره در نظام عالم و در نتیجه درزندگی موجودات، اختلال رخ می دهد. به تعبیر دیگر، حفظ و حرمت آیات عالم تکوین به آفریدگار متعالی برای منافع و مصالح جهانیان آفریده و «هر کدام به جای خود نیکو» است برهمگان بایتسه است.
اگر از نعمت ها و مواهب الهی به شکل درست و سالم استفاده کنیم و هر نعمتی را در راه هدفی که در نظر گرفته شده به کار گیریم و از اسراف و سوء استفاده بپرهیزیم، بی نظیم و هرج و مرج در اهداف آفرینش پدید نمی آید و نتایج مورد نظر به نحو احسن به دست می آید.
در آیات بی شماری آمده که در برابر نعمت ها سپاس گزار باشید (8) و در آیات دیگر یادآور شده که در زمین فساد نکنید (9) و از آن بسیار نهی شده است. افساد مفهوم گسترده ای دارد که هرگونه بی نظمی و خلاف رویه متعارف را در برمی گیرد. افساد جنبه های گوناگونی دارد از جمله آن است ه هرچیزی که نظام آراسته آفرینش را دگرگون نماید و آن را به صورت نامطلوب دراورد، افساد شمرده می شود؛ برای نمونه، کارکسی که محیط اجتماعی مردم را آلوده کند و زباله ها را در محلّ رفت و آمد مردم بریزد و مردم را ناراحت کند و سلامت آنان را به خطر اندازد، ظلم، گناه و افساد دانسته می شود که در اسلام ممنوع است.
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
شما [آزاد نیستید و] حتی از قطعات زمین و حیوانات [اگر درباره آنها به وظیفه خود عمل نکرده باشید] بازخواست می شوید. (10)
آن چه درصدد اثبات آن هستیم این است که: هر آن چه در اجتماع و در محیط زندگی موجب آلودگی گردد و برای سلامت و بهداشت مردم زیان آور باشد، ناروا و در اسلام از آن نهی شده است. آلوده کردن معابر، آب ها، فضا، تخریب مناظر زیبا، از میان بردن درختان و جنگل ها، ایجاد سرو صدای ناهنجار که روان مردم را بیازارد و ...، همگی گناه و ممنوع است و از نمونه های آشکار افساد شمرده می شود. متاسفانه در اجتماع ما، به این گونه امور توجه نمی شود و بسیاری از مردم که از حقایق اصیل اسلامی نآگاهند، پیوسته برای منافع و هوس های بی ارزش، سلامت و تندرستی دیگران را به خطر می اندازند؛ مانند این که در محلّ سکونت مردم کارخانه تاسیس می کنند که دود آن، فضای گردارد را می آلاید و سبب بیماری می شود و هم چنین کارهایی انجام می دهند که چهره زیبایی طبیعت را دگرگون ی کند و مردم را از مزایایی که خداوند مهربان به آنان ارزانی داشته بی بهره می سازند؛ ولی بدانند که نه تنها به انسان ها، بلکه به هر موجود زنده ای ستم کرده، مرتکب گناه می شوند.
پینوشتها:
1. دیوان منسوب به امیرمؤمنان علیه السلام، ص 42-43:
تَغَرَّب عَن الاوطانِ فی طَلَب العُلی
وَ سافِر فَفی الاَسفار خَمسُ فَوائدَ ... .
2. حج(22) آیه 46: اَوَ لَم یَسیرُوا فِی الاَرضِ فَتَکُونَ لَهُم قُلُوبُ یَعقِلُونَ بها اَو اذانٌ یَسمَعُونَ بِها فَانَّها لا تَعمی الاَبصارُ وَ لکِن تَعمَی القُلُوبُ الّتی فی الصُدورِ.
3. وسائل الشیعه، ج8، ص 251: «عن ابی عبدالله: سافِروا تَصِحُّوا سافِرُوا تَغنمُوا».
4. همان،ص 338: «عن الرضا علیه السلام فی حدیث ... قال: خَرجتُ الی نُزهَهَ لنا و نَسِیَ الغِلمانُ المِلَحَ فَذَبَحوا لنا شاهً».
5. همان، ص 328: «عن عمرو بن حریث قال: دخلتُ علی ابی عبداللهِ و هُوَ فی مَنزِلِ اخیه عَبدِالله بنِ مُحمَّد. فَقُلتُ: ما حَولَکَ الی هذا المَنزِلِ؟ فقالَ: طَلَبُ النُزهَهِ»
6. همان، ج8، ص 24: «فی وصیهِ النّبیِ لِعَلیِّ علیه السلام قال: یا عَلیُّ لا یَنبَغی لِلرَّجُل العاقِلِ اَن یَکُونَ ظاعِناً اِلاّ فی ثَلاثٍ: مَرَمَّهٍ لَمعاشٍ اَو تَزَوَّدٍ لِمَعادٍ او لَذَّهٍ فی غَیرِ مُحَرَّمِ...».
7. نهج البلاغه، حکمت 89: شرح و ترجمه فیض الاسلام «اِنَّ هذه القُلُوبَ تَمَلُّ کَما تَمَلُّ الاَبدانُ...».
8. بقره(2)آیه 172: «یا ایُّها الّذینَ آمَنُوا کُلُو مِن الطَّیباتِ ما رزقناکُم و اشکُروُ اللهِ...»
9. اعراف(7) آیه 85: و لا تُفسدِوُا فی الارضِ بَعدَ اِصلاحِها... .
10. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، خطبه 166: «... فاَنَّکُم مسؤولونَ حَتّی عَن البقاع و البَهائِم...».
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}