نویسنده: آیت الله جعفر سبحانی




 
مطالعه و بررسی زندگی اقوام، این مطلب را به ثبوت می رساند که ناسیونالیسم و ملی گرایی، چه در شرق و چه در غرب، یکی از عوامل سازنده و پدید آورنده ی حوادث، و تشکیل دهنده ی امت ها، و گردآورنده ی گروه های متفرق می باشد.
ممکن است که ناسیونالیسم غربی به خاطر حفظ وحدت سیاسی و بالاتر از آن برای حفظ وحدت اقتصادی باشد. در حالی که ناسیونالیسم در شرق، در میان ملت های استعمارزده پیش از هر چیز به خاطر رسیدن به نوعی وحدت سیاسی و اجتماعی است و هرگز نمی خواهد از این مجرا، برای اقتصاد خود کمک بگیرد.
«آفریقا» با دمیدن روح ناسیونالیسم می کوشد از تاریخ و فرهنگ خود، نمونه هایی برای اثبات اصالت و شخصیت خود پیدا کند.
ما به مسأله ی ملی گرایی از دیده ی عقل و خرد نمی نگریم که دستور می دهد که تمام انسان ها را دوست بداریم، و در نجات تمام افراد بشر با داشتن ملیت های گوناگون بکوشیم، یا موضوع قوم گرایی را از دیده ی آیین اسلام، مورد بررسی قرار نمی دهیم آیینی که فضیلت و برتری را در تقوا و پرهیزگاری می داند، و همه ی انسان ها را در برابر خدا، و قانون یکسان تلقی می کند و می فرماید:
(إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنداللَّهِ أَتْقَاکُمْ)(1)
«گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شما است.»
یا پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید:
«الناس أمام الحق سواء».
«همه در برابر قانون یکسانند».
خلاصه ما فعلاً درباره ی حسن و قبح ملی گرایی بحث و گفتگو نمی کنیم و به قول برخی، تاریخ بشری، عظیم ترین تراژدی و ویرانگری ها را از ناحیه ی نژادپرستان تحمل کرده است چنان که در قرن اخیر در آلمان نازی بزرگ ترین فجایع را به وجود آورد. بحث ما درباره ی آثار مثبت و منفی این عامل روانی است که در میان اقوام و ملل نقش هایی را ایفا کرده و می کند. و این عامل گاهی مایه ی همبستگی و تجمع بوده، و از نظر دیگر سبب تفرق و دفع دیگر ملت ها شده است.
مسأله قوم گرایی غیر از نظریه ی «نژادی» است و بر فرض وحدت، تفسیر ما از این عامل، غیر از تفسیر دیگران است. طرفداران نظریه ی «نژاد» می گویند هنر و علم و دیگر پدیده های فکری و روحی جامعه ی انسانی، محصول نژاد برتر و عالی است و حال آن که نژاد پست، سبب توقف و به قهقرا کشیدن فرهنگ است.(2)
در حالی که تفسیر ما از این عامل این است که علاقه به قوم و قبیله، مانند علاقه ی به خانه و وطن یک علاقه ی طبیعی است که در انسان به مرور زمان به وجود می آید، و این علاقه در تاریخ بشر حادثه ساز و تحول آفرین می باشد از باب نمونه:

پان ترکیسم و تجزیه ی عثمانی

نابودی امپراتوری عثمانی، و تجزیه ی جهان اسلام به صورتی که مشاهده کردیم، معلول احیای حس «پان ترکیسم» در ترکان عثمانی و «پان عربیسم» در میان اعراب، از جانب شرق شناسان بوده است.
«ملت ماهون» در سال های اول قرن بیستم کتابی به نام «مقدمه ای بر تاریخ آسیا» راجع به ترکان قدیم نوشت او مطالب کتاب را طوری فراهم آورده بود که نتیجه ی آن در مجموع ستایش شگفت انگیز و غرورآمیزی از نژاد ترک بود. این کتاب در آن هنگام که «نهضت جوان ترک» شکل می گرفت، بزرگ ترین اثر را در به وجود آمدن و تشکل نهضت و طرز تفکر آنها داشت.
ترکان جوان، خواستار ایجاد یک اتحاد بزرگ از اقوام ترک بر اساس «ناسیونالیسم» ترک بودند، و جریانات فکری و سیاسی آن زمان، و همین تعریف های اغراق آمیز راجع به برتری نژاد ترک، روحیه ی «پان ترکیسم» را در آنها تقویت کرد و موجب تجزیه ی دولت عثمانی و کشورهای اسلامی گردید، و بزرگ ترین صفحه ی تاریخ، ورق خورد.
ممکن است انگیزه ی بازیگران و تعزیه گردانان صحنه ی سیاست در غرب، که اندیشه ی ناسیونالیسم را در شرق اشاعه می دهند و به آن دامن می زنند، همان مسائل اقتصادی و سودجویی های مادی باشد تا ملت های مسلمان را از این طریق جدا سازند و به صورت دسته های گوناگونی درآورند. اما هرگز برای اقوام پذیرا، مانند عرب و آفریقایی و ترکانی عثمانی چنین هدفی مطرح نبود و به خاطر خواسته ها و آرمان غیر اقتصادی این اصل را پذیرفته و صفحات تاریخ را ورق زدند و حوادثی را آفریدند.

نقش پان عربیسم و مسأله ی فلسطین

در سال 1974م (برابر 1327هـ) صهیونیست ها سرزمین ها اسلامی فلسطین را، با نقشه های حساب شده از جانب سوسیال امپریالیسم و کاپیتال امپریالیسم غصب کردند و حکومتی به وجود آوردند و گروهی را نابود کرد و عده ای را بی خانمان ساختند.
بازیگران و تعزیه گردانان صحنه ی سیاست، از روز نخست مسأله ی فلسطین را یک مسأله ی عربی تلقی کردند و آن را به صورت یک گرفتاری که برای عرب پیش آمده است، قلمداد نمودند و از پذیرش این که این رویداد، یک فاجعه اسلامی است که متوجه جامعه ی اسلامی شده است، سرباز زدند.
هدف این گروه این بود که بتوانند طرف مسأله را کوچک جلوه دهند تا از عهده ی مقاومت و مبارزه برآیند مثلاً اگر بگویند که مسأله ی فلسطین یک مسأله ی عربی است، در این صورت با صد و اندی میلیون عرب طرف شده اند، ولی اگر آن را یک مسأله ی اسلامی قلمداد کنند، با یک میلیارد مسلمان طرف شده و کشمکش بیشتری خواهند داشت.
مطلبی که برای ما و برای هر فرد بینایی روشن است، این است که تا زعمای عرب، مسأله ی فلسطین و اشغال بیت المقدس را به صورت یک مسأله ی اسلامی مطرح نکنند و پای همه ی مسلمانان را به میدان نکشند، این گره سردرگم باز نخواهد شد.
از مسأله دور نشویم، حادثه ی فلسطین که به صورت یک مسأله ی عربی مطرح گردیده و جهان عرب خود را به آن مشغول ساخته سبب شده که روح قوم گرایی در عرب زنده گردد و به حکم «پان عربیسم» بسیاری از کشورهای دور از منطقه مانند مراکش و تونس و الجزایر، خود را مدافع آن بدانند، و در مواقع لزوم، از کمک های مالی و نظامی خودداری نکنند.
در نبرد 1974م غالب کشورهای عربی نیروهای خود را علیه اسرائیل بسیج کردند و به جبهه ی جنگ، نیرو فرستادند.
چیزی که برای شرکت کنندگان در این نبرد مطرح نبود، مسأله ی رشد دستگاه های تولیدی و کشمکش های طبقاتی بود، بلکه در این راه کشورهایی مانند: عراق، عربستان سعودی و لیبی، یک رشته خسارات مالی و جانی را متحمل شدند و قوم گرایی را بر تمام شئون اقتصادی ترجیح دادند.
بنابراین، از مسایل مربوط به ملیت مانند قوم گرایی، نژادپرستی در انقلاب ها و در ساختن تاریخ نباید غفلت کرد، هر چند این عوامل گاهی نتیجه ی مثبت و گاهی نتایج منفی دارد.
اصولاً دولت اسرائیل، یک دولت نژادپرست است که روی این اصل، تشکیل شده و انقلاب هایی به وجود آورده است و چه خسارات عظیمی را در حفظ این اصل منحط متحمل گردیده است.
اگر ما نژادپرستی قوم گرایی را نیروی محرک تاریخ می دانیم، نه از این نظر است که آن را به صورت «عامل واحد» برای پی ریزی تمدن های بشری و فرهنگ و تمدن تلقی می کنیم، بلکه آن را یکی از عوامل سازنده تاریخ می دانیم.
طرفداران عامل نژادی می گویند از ابتدای زندگی تا عصر حاضر تنها نژاد، عامل نیرومند اصیل و سرچشمه ی همه ی جلوه های زندگی در جوامع انسانی بوده است و تاریخ سلسله ی پیوسته ای از جلوه های مبارزه میان نژادهایی است که به خاطر بقای خویش درگیر پیکار زندگی بوده اند و در این مبارزه پیروزی به نام نژادهای نیرومند نوشته شده و ملت های ضعیف محو و نابود شده اند.
آنان همه چیز را در نژاد خلاصه کرده اند و از ابعاد دیگر روح انسان که خارج از دایره ی نژاد هست، غافل و روی گردان می باشند.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره حجرات، آیه 13.
2. علم تحولات جامعه، ص 38

منبع: سبحانی، جعفر؛ (1386) مسائل جدید کلامی، قم: مؤسسه امام صادق (ع)