نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی


 
استفاده و سوء استفاده از تاریخ

1. فایده من و تو چیست؟

گاهی سؤال می شود «فایده تاریخ چیست؟» چه احساسی خواهید داشت اگر سؤال شود فایده شما (یا کسی که شما دوست دارید) چیست؟ آیا به شما توهین نشده است؟ مطمئناً هر شخصی ارزش ذاتی، یعنی ارزشی در خود و برای خود دارد. و اگر همان طور که کانت (1) تأکید می کند، با همه انسانها باید به عنوان غایاتی فی نفسه رفتار شود، آیا این پند را همان طور که در مورد زندگان به کار می بریم، نباید در مورد مردگان نیز به کار بریم؟
(the humanity in our person must itself be holy to us' Kant, 1956, p. 136, Bkii, Ch. 2, section v; also). آرزوی تامسون را به خاطر می آوریم که می خواست مردم بیچاره را «از خوارشماری بی نهایت نسلهای آینده» برهاند. مورخ نباید کسی را خوار و خفیف کند. نیچه (2) به حق نسبت به آن «کسانی که تاریخ را با باور ساده لوحانه به اینکه در دیدگاه عمومی عصرشان عدالت وجود دارد می نگارند» معترض است. آنها فقط «گذشته را بر ابتذال حال منطبق می سازند» (Nietzsche, 1957, p. 37). بنابراین، مسئله فایده تاریخ چه می شود؟

2. فایده مورخ چیست؟

پاسخ این است که نباید از فایده تاریخ (1) پرسید، چرا که آن از مردان و زنانی شریف و شایسته مانند خود ما ساخته شده است. تنها از مطالعه تاریخ ـ تاریخ (2)ـ می توان سئوال کرد.
در بالا درباره کنشهایی که برای رسیدن به غایاتمان در پیش می گیریم تحلیلی ارائه دادم، بنابراین اکنون ببینیم استفاده تاریخ (2) برای هر یک از مؤلفه های چهارگانه کنش چیست (در بحث از انقلاب چک در صفحات پیشین، توضیح کوتاه داده شد).

3. کاربردهای تاریخ برای کنش: (الف) نیت

از آنجا که کنشها روبه جلو دارند، غالباً اتفاق نمی افتد که تاریخ، نیت را ارائه کند. تنها هنگامی که شخصی در نظر داشته باشد چیزی را که در گذشته اتفاق افتاده بازآفرینی کند، نیت ارائه می شود. این امر به دو صورت می تواند واقع شود: یا شخص قصد کند به سنتی ادامه دهد، یعنی، درست همان چیزی را که دیروز انجام شده، انجام دهد؛ یا قصد کند چیزی از گذشته را از نو بیافریند. البته بسیاری از رفتارهای سنتی ناشی از تنبلی است. شخص به همان کار ادامه می دهد زیرا نمی تواند زحمت انجام کار دیگری را به خود بدهد. اما این مناسب نیست. زیرا تاریخ در اینجا نیت کنش را ارائه نمی کند.

4. نیت حفظ گذشته

برخی انسانها به حفظ شیوه های گذشته زندگی تمایل زیاد دارند. فرقه آمیش در پنسیلوانیا (3) نمونه ای از این امر است. جامه قدیمی ساده و تیره و درشکه های اسبی آنها، آشکارا به عصری دیگر تعلق دارد. اما شیوه زندگی شان که با شیوه زندگی امریکاییهای معاصر بسیار تفاوت دارد، ناشی از دلبستگی به گذشته نیست، بلکه به سبب سرسپردگی به دینشان است. اگر آنها داشتن تلفن، تلویزیون یا اتومبیل را رد می کنند، بدین دلیل نیست که آنها را ذاتاً بد می دانند، بلکه، آنها از نظر ابزاری می توانند بد باشند، به نحوی که ممکن است موجب گمراهی اعضای فرقه شوند. از این رو، نیت آنها در کنشهایشان نه حفظ گذشته، بلکه حفظ دینی است که فارغ از زمان است.

5. نیّت بازآفرینی گذشته

اگر چنین نیّت جدی ای برای وفاداری به سنت غیرعادی به نظر می رسد، نوعی دیگر نیّت، یعنی بازآفرینی قسمتی از اوضاع گذشته، دارای نمونه های نادرتری است. غالباً تاریخ منشأ الهامی بوده است که باید آن را تحت عنوان مناسبی بررسی کنیم. آنچه در اینجا در پی آن هستیم نمونه هایی از تاریخ است که فراهم کننده هدف یا نیت است.
نمونه کاملاً نزدیک به این شاید جمهوری روم باشد، هنگامی که مدافعان سنت در 44 ق.م. ژولیوس سزار را ترور کردند، هدفشان به نحو تناقض آمیزی برآورده شده بود. این تلاش برای حفظ جمهوری، عملاً آن را برانداخت. هر چند روم، هنگامی که برای نه قرن تحت سلطه امپراتوران و پاپها درآمد، جمهوری هرگز فراموش نشده بود.
این خاطره الهام بخش دولت شهرهای ایتالیایی قرون دوازدهم و سیزدهم شد، الهام بخش انقلاب زودگذر رومی کولادی رینزو (4) در 1347 شد، مورخان و نویسندگان سیاسی قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم فلورانس (سلوتانی (5)، برونی (6)، ماکیاولی، گوئیچاردینی (7)) را به حرکت واداشت، و خود نامش در جمهوری رومی گاریبالدی و ماتسینی (8) 1848 ـ 1849 دوباره زنده شد. اما شاید هیچ جا پرشورتر از انقلاب فرانسه از آن استقبال نکرد. این امر در نقاشیهای داوود، در استفاده از عنوان کنسول اول توسط ناپلئون و در نامهای سنتی ای که به جمهوریهای تابع اواخر دهه 1790 داده شد ـ بتاویان، هلوتیک، کیسالپین، لیگورین، رومی و پارتنوپین ـ مشهود است. اما همه این موارد گذشته الهام اند، نه نیت. در هیچ یک از این موارد نمی توانیم بگوییم که نیت روشنی برای حفظ و در واقع برای برگرداندن وضع پیشین وجود داشته است. در واقع یک مورخ دوره رنسانس به طور خاص در برابر چنین تلاشی هشدار داد. گوئیچاردینی نوشت:
چقدر اشتباه می کنند آنهایی که در هر قدمی از رومیان نقل قول می کنند. می بایست شهری دقیقاً با همان اوضاع و احوال آنها داشت و سپس مطابق الگوی آنها عمل کرد (Burke, 1974, p. 225).
فکر می کنم باید نتیجه گرفت که تاریخ اگر اصلاً نمونه ای باشد، به ندرت هدف یا نیتی روشن برای عمل فراهم کرده است.

6. کاربردهای تاریخ برای کنش: (ب) ارزیابی

ما غالباً قبل از عمل کردن، اوضاع و احوال را بررسی می کنیم و شاید شانس موفقیتمان را محاسبه کنیم. این ارزیابی وضعیت، مقدمه ضروری هر کنش حساب شده است. لازم است بپرسیم: کجا هستیم؟ چگونه به اینجا رسیده ایم؟ کجا می رویم؟ چه عواملی به شانس رسیدن ما به مقصد ربط دارند؟
بدیهی است که برای پاسخگویی به این سؤالات، فهمی از گذشته مان لازم است. اما این تنها کافی نیست؛ همچنین، به درکی از جریان کلی امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره نیازمندیم تا بتوانیم تصوری از رویدادهای احتمالی در آینده نزدیک را شکل دهیم. سرانجام اینکه، لازم است موقعیتهای تاریخی مشابه آن افراد، گروهها، نیروها، ملتها و غیره را که باید با آنها سروکار داشته بایم به حساب آوریم. برای مثال، اگر بپرسم بریتانیا در امور اروپا چه نقشی باید داشته باشد، لازم است نه تنها به تاریخ بریتانیا، بلکه به تاریخ دیگر کشورهای اروپایی نیز نظر کنیم.
فرض کنید به نقش جهانی ایالات متحده می نگریم. باید تجربه آن کشور را در جنگهای قرن بیستم، سنتهای متعارض انزواطلبی اش و حمایت از عدالت و آزادی، و دفاع از منافع بازرگانی آمریکایی ملاحظه کنیم. نیز باید اقتصاد امریکایی را در نظر داشته باشیم؛ توسعه گذشته اش را، شکل حاضرش را، و مفروضات عامی را که بازرگانان و اقتصاددانان درباره آن دارند.
نیازی به طول و تفصیل دادن این نکات نیست. تقریباً هر کسی که درباره امور عمومی می اندیشد یا می نویسد از نیاز به وارد کردن نوعی فهم تاریخی در کارش به خوبی آگاه است. اما سه نکته را باید خاطرنشان کرد. نکته نخست نیاز به دیدگاهی گستره است ـ برای مثال، بررسی اقتصاد ایالات متحده امریکا مستلزم درکی از تاریخ خاورمیانه، چین و ژاپن است. نکته دوم این است که مورخان باید تاریخ معاصر را مطالعه کنند ـ نکته ای که بسیاری آن را مورد رد و انکار قرار داده اند. باید اذعان کرد که کسب دیدگاهی متعادل از رویدادهای جهانی بدون بهره گیری از حدود یک دهه بازاندیشی دشوار است؛ با این حال، توانایی مورخ برای یکجا جمع کردن انواع بسیار متفاوت شواهد (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زبانی و غیره) و همچنین توانایی او برای دیدن گذشته در حال و حال در گذشته، به طور خاص در اینجا ارزشمند است. اگر او از آن کار اجتناب می کند، این بدین معنا نیست که آن کار انجام نخواهد شد، بلکه بدین معناست که آن کار به وسیله دیگرانی که آگاهی چندانی نسبت به انجام آن ندارند انجام خواهد شد. نکته سوم هشداری است از نیچه:
زیرا همانطور که ما تنها نتیجه نسلهای پیشین هستیم، نتیجه خطاها، امیال و جرمهای آنها نیز هستیم، خلاص شدن از شر این زنجیره غیر ممکن است. اگر چه ما آن خطاها را محکوم می کنیم و گمان می کنیم که از آنها گریخته ایم، اما از این واقعیت که ما از آنها برخاسته ایم نمی توانیم بگریزیم (Nietzche, 1957, p. 21)

7. کاربردهای تاریخ برای کنش: (ج) شیوه

کاملاً روشن است که وقتی بهترین شیوه را جستجو می کنیم تا با به کارگیری آن به اهدافمان برسیم، به درستی به تاریخ مراجعه می کنیم. کل حقوق عرفی انگلستان بر استفاده از سنت مبتنی بود و همچنان نیز نقش مهمی ایفا می کند. سنت خصیصه اساسی (گاهی بسیار برجسته) هر سازمان اداری است. اما همان طور که در بالا هنگام بحث از سنت متذکر شدیم، تنها تکرار کنش استفاده از تاریخ محسوب نمی شود.
نمونه بهتر در 1642 پیش از درگرفتن جنگ داخلی انگلستان واقع شد: هنگامی که رهبران پارلمان از این بحث می کردند که با جدا کردن قدرت پادشاهی چگونه می توانند شاه، چارلز اول، را در مهار و کنترل خود گیرند، در تاریخ قرون وسطی به گروههایی از اعیان رجوع کردند که درست همین کار را کرده بودند: فرجام خواهی اعیان در 1388 در زمان حکومت ریچارد دوم، انتصاب اعیان در زمان ادوارد دوم پیش تر در همان قرن و سیمون دومانتفورت (9) در 1258، در زمان هنری سوم (بنگرید به: C. Russell, 1990, p. 159).
اینکه آن امر گسترش نظریه مشروطیت نبود، بلکه جستجوی واقعی شیوه ای برای رسیدن به غایتی خاص بود، از اظهار نظر کنراد راسل روشن می شود: آنها، مانند اسلاف قرون وسطایی شان، اندیشه هایی ارتجالی ارائه دادند که از مواد دم دست، ساخته و پرداخته شدند تا به کار هدف عاجل بریدن بال و پر شاهی برآیند که غلبه بر او به راحتی برایشان مقدور نبود (Ibid, p. 160). مثال جدیدی بزنیم، وقتی عراق در اوت 1990 به کویت تجاوز کرد، شورای امنیت ملل متحد به تحریم اقتصادی عراق توسط جوامع بین المللی رأی داد تا عراق مجبور به عقب نشینی گردد. این امر بحث زیادی درباره کارایی احتمالی این ترفندها برانگیخت؛ دامنه این مباحث به موفقیت یا شکست ادعایی تحریم های مشابه علیه ایتالیا در دهه 1930، علیه رودزیا در دهه های 1960 و 1970 و علیه افریقای جنوبی در دهه 1980 کشیده شد.

8. کاربردهای تاریخ برای کنش: (د) انگیزه

از این لحاظ، کارکرد اصلی تاریخ این است که الهام بخش عمل باشد. نیچه می نویسد: «تاریخ مخصوصاً برای مرد عمل و قدرت که درگیر نبردی عظیم است و نیازمند الگوها، معلمان و تسلی دهندگان، ضروری است.» او نمی تواند این نیازها را در بین معاصرانش بیابد. اما این نیاز تنها به وسیله قهرمانان احساس نمی شود. «هر فردی می تواند از علم به اینکه اموری بزرگ وجود داشتند و بنابراین ممکن بودند و از این رو چه بسا باز هم امکان پذیر باشند» بهره گیرد (Nietzsche, 1957, p. 12). یکی از اولین کارکردهای تاریخ، ثبت اعمال بزرگ برای ترغیب نسلهای بعدی بود. در واقع مدتها قبل از نگارش تاریخ، سنتهای شفاهی این کار را انجام دادند. یک جوان یونانی از قهرمانیهای هرکول، تزئوس (10)، جیسون، تمیستوکل (11)، چیزها آموخت بدون اینکه بین امری رمزی، افسانه و تاریخ تفاوت بگذارد. به همین نحو، در حکایات کنتربری، اثر چاسر (12)، «مجری قانون» آشیل، هکتور، پمپی (13)، ژولیوس سزار، سامسون، هرکول و سقراط را به طور دهم و برهم کنار هم گرد می آورد ـ شاید همه اینها برای او شخصیتهایی تاریخی اند که به یک اندازه اهمیت دارند
(G. Chaucer. The Canterbury Tales: The Man of Law's Tale, 197 - 201 , برای ناکامی قرون وسطی در تمایز بین تاریخ و افسانه، بنگرید به: Levine, 1987, ch. 1).
برخلاف کاربردهای سه گانه دیگر تاریخ (به عنوان نیت، ارزیابی، شیوه)، تاریخ به عنوان انگیزه نیاز چندانی به صحت ندارد. در واقع، اگر قرار است شخصیتی تاریخی به عنوان قهرمان معرفی شود یا نبردی به عنوان پیروزی شناسانده شود (مثلاً، جنگ جزایر فاکلند (14) در 1982 یا جنگ خلیج فارس در 1991)، تنها گزارشی ساده انگارانه، مغرضانه یا رنگ و لعاب یافته کافی است تا حس ستایش و وطن پرستی (یا هر حس دلخواه دیگری) را ایجاد کند.

9. نمونه هایی به عنوان الهام

در اینجا باید تمایزی در آنچه تاریخ نمونه (15) خوانده می شود ذکر شود. بخش زیادی از تاریخ نگاری سنتی به قصد فراهم آوردن نمونه ها (یا سرمشقهای) مناسب برای استفاده نسلهای بعدی شکل گرفته است. این امر نه تنها در مورد مورخان یونانی قدیم، هرودوت، توسیدید (16)، پولیبوس (17)، لیوی (18)، سیسرون (19) ( هرچند که مورخ نبود، از تاریخ استفاده های زیاد کرد)، سوتونیوس و آمیانوس صادق است، بلکه در مورد مورخان انسان گرای مهم اوایل اروپای جدید، برای مثال کولچیوسالاتاتی، لئوناردو برونی، روبرت گوگن، اراسموس، ماکیاولی، گوئیچاردینی، رالی، بودن و بیکن نیز صادق است. (هر چند مانند سیسرون، همه اینها مورخ نبودند، اما نمونه هایی را از گذشته بیرون کشیدند). تمایزی که می خواهم بگذارم این است که پاره ای از این تاریخ ارائه نمونه ای به قصد گرفتن الهام بوده، و پاره ای از آن برای نشان دادن اینکه در یک موقعیت خاص چه می توان انجام داد. نوع اول در خدمت انگیزه است، یعنی محرکی است برای عمل، در حالی که نوع دوم از طریق ارائه پیشنهادهای عملی در خدمت شیوه [عمل] است.
غالباً چنین تمایز مفیدی در نظر گرفته نمی شود. با این حال، از آنجا که چنین تمایزی به مسئله تاریخ مفید مربوط می شود باید آن را جدی گرفت. جایی که قرار است از تاریخ استفاده عملی کرد، مهم است که نمونه پیشنهادی به دقت، یعنی با توجه دقیق به جزئیات و با دیدگاهی گسترده و از بالا نسبت به بافت و زمینه مطالعه شود. در غیر این صورت، چه بسا درس اشتباه گرفته شود و درمان نادرست به کار رود. اما جایی که باید تاریخ الهام بخش باشد، چنین مطالعه دقیقی تنها ممکن است تصویر را تار کند. گزارش عالمانه مفصل نه تنها ناظر غیرعالم را گیج خواهد کرد، همچنین احتمال دارد که گزارشی دقیق از قهرمان یا پیروزی ای نمونه، جزئیاتی را آشکار نماید که رویایی پرشکوه را بر هم زند. همان طور که نیچه آن را (با خفیف شماری بسیار نامتعارفی) بیان می کند:
مادم که گذشته در وهله اول به مثابه الگویی برای تقلید مورد استفاده قرار گیرد، همواره خطر آن وجود دارد که اندکی تغییر کند و دستمالی گردد و به افسانه نزدیک تر شود (Nietzsche, 1957, p. 15).
عمق بربریت قرن بیستم برای محقق فرهیخته قرن نوزدهم و حتی برای سنت شکن افراطی ای مانند نیچه نیز غیرقابل تصور بود. در ستایش اجباری دیکتاتورهای بزرگ ـ لنین، استالین، هیتلر، مائوتسه تونگ ـ و انبوه مقلدان کم اهمیت تر، تاریخ تنها «دستمالی» نشده است، دستکاری و تحریف شده و کاملاً از صورت یا تناسب بیرون آمده است. سیاستمداران به حق می ترسند از اینکه یک گزارش تاریخی دقیق حتی درباره بزرگ ترین قهرمان یا پیروزی، آن قدر [از حقایق] پرده بردارد که دیگر اصلاً الهام بخش نباشد. باز نیچه می گوید:
انسان باید گذشته را به محکمه داوری ببرد، بی رحمانه از آن بازجویی کند، و در نهایت، آن را محکوم کند. هر گذشته ای شایان نکوهش است؛ این قاعده ای در امور فانی انسانی است که همواره دربردارنده مقادیر زیادی قدرت و ضعف انسانی است (Ibid, p. 21).
هر تاریخ نقاد و امینی باید از خطاها، شکستها، ضعفها و جنایتهایی که همراه حتی بزرگ ترین کنشهاست، پرده بردارد. اگر قرار است تاریخ الهام بخش باشد، دیگر بر این امور نباید تأکید کرد.

10. آیا جرأت داریم امور ناخوشایند را از سرمشقها حذف کنیم؟

اما آیا باید چنین مواردی را به کلی حذف کرد؟ یکی از فواید مطالعه جدی تاریخ آموزش این نکته است که امور انسانی ترکیب تفکیک ناپذیری از خوبی و بدی است. برای خواننده بی علاقه، تصاویر خام قهرمانیها و پیروزیهای گذشته هرگز الهام بخش نیستند، آنها بدلهای بی ارزشی اند که با زرورق آراسته شده اند. این امر هنگامی که سرمشقها از عقاید خودشان طرفداری می کنند، دشوارتر است. برای یک پروتستان فراموش کردن مصائب قربانیان تندخوی ماری تو دور (20) ممکن است دشوار باشد، زیرا خاطره اش برای مدتها در میلیونها خانه انگلیسی به وسیله کتاب شهیدان فوکس حفظ شده است، درست همین طور یک کاتولیک نمی تواند با توماس مور، جان فیشر (21) و کاتولیکهای دیگری که به دست تودورها کشته شدند، همدلی نکند. امریکاییها یا بریتانیاییهای وطن پرست ممکن است به آسانی نپذیرند که چه بسا درباره فضایل جورج واشنگتن یا وینستون چرچیل تا حد زیادی اغراق شده است. میلیونها مشروطه خواه، لیبرال، جمهوری خواه و دموکرات که از آتن عصر پریلکس و جمهوری روم دلگرمی و عزم و اراده می گیرند، از وحشیگری، بردگی و فسادی که به آن حکومتهای آرمانی لطمه می زد غافل مانده اند و یا آن را فراموش کرده اند. اگر شما در جنگ داخلی انگلستان جانب پارلمان را بگیرید، دشوار است که دریابید «آن آرمان قدیمی» غالباً کوته بینانه، متعصبانه و غیرقانونی بود. به عنوان محققان تاریخ می توانیم یاد بگیریم که به مردان و زنان بزرگ احترام بگذاریم، بدون اینکه چشمهایمان را بر روی خطاهایشان ببندیم. شاید این عیوب نفسانی دستاوردهای آنها را هر چه بیشتر دلاورانه جلوه دهد.

پی نوشت ها :

1. Immanuel Kant؛ فیلسوف آلمانی (1724 ـ 1804).
2. Friedrich Wilhelm Nietzsche؛ فیلسوف آلمانی (1844 ـ 1900)
3. The Amish of Pennsylvania
4. Cola di Rienzo
5. Salutati
6. Bruni
7. Guicciardini
8. Mazzini
9. Simon de Montfort
10. Theseus
11. Themistocles
12. Chaucer's Canterbury Tales
13. Pompey
14. Falklands war
15. Exemplary history
16. Thucydides؛ مورخ یونانی (حدود 400 ـ 460 ق.م)
17. Polybius؛ مورخ یونانی (حدود 120 ـ 203 ق.م)
18. Livy؛ مورخ رومی (17 م ـ 59 ق.م)
19. Cicero؛ فیلسوف، سیاستمدار و خطیب رومی (43 ـ 106 ق.م)
20. Mary Tudor
21. John fisher

منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.