نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی


 
با ترتیب منطقی (نه زمانی)، مراحل مزبور عبارت اند از:
1. انتخاب موضوع.
2. گزینش و، در جایی که ضرورت دارد، تهیه و تدارک شواهد.
3. خواندن هوشیارانه و کامل، یا روش مطالعاتی دیگر برای بررسی منابع.
4. ساخت موقتی یک تصویر یا الگو ذهنی متناسب با موضوع.
5. ارائه نسخه ای قطعی از این ساخت، به نحوی که عمومی ساختن آن مناسب باشد.
اجازه دهید به ترتیب هر مرحله را در نظر بگیریم.

انتخاب موضوع

در اینجا عوامل متعددی دخیل اند. اگر مورخ برای امرار معاش می نویسد، احتمالاً باید عنوانی را انتخاب کند که جاذبه عمومی دارد ـ غالباً جاذبه ای برای غرور ملی یا تهییج و برانگیختن به جنگ. نویسندگانی که درآمد شخصی دارند (یعنی، تقریباً تمام مورخان پیش از قرن بیستم) آزادند مانند گُیبن، انتخابشان تماماً بر پایه آنچه به آنها الهام شده است باشد. اینکه آثار دیگری از قبل درباره موضوع مورد نظر آنها وجود دارد، لازم نیست آنها را منصرف کند؛ به شرط اینکه حرف تازه ای برای گفتن داشته باشند. در مقابل، مورخان دانشگاهی که تا حدی معلم و تا حدی محقق اند، کاملاً در انتخابشان آزاد نیستند. چنین مورخی مقدار زیادی از سرمایه (در مورد او، کار) را در حوزه تدریس و آموزشش صرف می کند؛ بنابراین، بعید است که برای کتابش از حوزه کاری خود خارج شود.
غالباً کمتر از آنچه مقصود است، پیش می آید که مورخ ابتدا عنوانی را برگزیند و سپس در پی شواهد برآید؛ وی با شواهد مواجه می شود و می بیند که این شواهد می توانند کتابی را به بار آورند. سالها پیش، هنگامی که از اسناد قرن شانزدهم دادگاه عالی دریاداری برای منظور دیگری استفاده می کردم، با تکرار زیاد نام «رالی» در دعاوی حقوقی آن دادگاه مواجه شدم. این امر، مرا به نگارش تاریخ خانواده آن دریانورد درباری و مستعمره نشین سوق داد. معروف تر از همه، مونتیلو، پژوهش درخشان درباره دهکده ای قرون وسطایی، توسط امانوئل لوروئا لادوری است. لادوری با استفاده از دفتر ثبت تفتیشهای یک اسقف فرانسوی، به شواهد نادری دست یافت: گواهی مستقیم دهقانان قرون وسطایی که با زبان خودشان زندگی شان را توصیف می کردند (Le Roy Ladurie, 1978).
گاهی اضطرارهای ناشی از جنگ کتابهایی را تحت اوضاع و احوال عجیب و غریب پدید می آورد. تا حدی در اردوگاه کار اجباری بوخنوالت و تا حدی در هلند تحت اشغال آلمان، از 1940 تا 1944 بود که مورخ هلندی، پیترخیل، پژوهش استادانه ای درباره تاریخ نگاری بناپارت، ناپلئون: له و علیه، نگاشت (Geyl, 1965). مورخ فرانسوی، مارک بلوخ، پس از جنگیدن برای کشورش در دو جنگ جهانی، به تأمل درباره فروپاشی فرانسه در 1940 پرداخت، و تبیین تأثرانگیز و نافذش را از آن فروپاشی نگاشت، و با پیوستن به نهضت مقاومت در 1944، به دست آلمانیها کشته شد (Bloch, 1968). نادر است که مورخی بتواند تقریباً همه شواهدش را از تجربه خودش فراهم آورد. با این حال، در 1945، یکی از مقامات اداره اطلاعات بریتانیا مأموریت یافت درباره مرگ هیتلر تحقیق کند. دو سال بعد، این فرد به نام هیو ترور ـ رپُر، شاهکار کوچکی تحت عنوان آخرین روزهای هیتلر پدید آورد
(Trevor-Roper, 1947).

گزینش شواهد

همان طور که دیدیم در برخی موارد، دستیابی به شواهد بر انتخاب موضوع تقدم می یابد. اما حتی هنگامی که چنین اتفاقی می افتد، همیشه شواهد بیشتری هست که باید به دنبال آنها بود. آرشیوداران و کتابداران جدید باید هر سال برای حجم عظیمی از فایلها و کتابها که به اندوخته هایشان افزوده می شود جا پیدا کنند. می توان به این تفکر که تاریخ نویسی دچار کثرت شواهد است به دیده بخشایش نگریست. گهگاه این درست است، اما در اکثر موارد، مورخ خودش را نبود مواد مربوط مأیوس می شود. عموماً، هر چند نه همیشه، هر چه در زمان به عقب برگردیم، شواهد کمتر می شوند. از امپراتوری روم، تقریباً اسناد و مدارک خوبی هست؛ اما، از تاریخ اروپا بین 500 و 1000 بعد از میلاد، نسبتاً اسناد کمی باقی مانده است. از طرف دیگر، موارد جمع آوری و ارائه سند برای قرن بیستم بسیار است؛ اما این امر فریبنده است. از زمان پیدایش تلفن، مکالمات مهم بسیاری صورت گرفته که از آن هیچ سندی باقی نمانده است. به این لحاظ، قرنهای پیشین ـ هنگامی که انسانها حتی در ساختمانی واحد برای یکدیگر یادداشتهای کتبی می فرستادند ـ برای مورخان بهتر بود. شاید هیچ چیزی جز تلاش برای نگارش تاریخ خانواده خودتان در طی صد سال گذشته، تصویر بهتری از مشکلات یافتن شواهد مناسب ارائه نکند. پاره ای از شواهد ـ عبارت اند از خاطرات، بعضی از عکسها، نامه ها، یادداشتهای روزانه، برخی از برنامه های تئاتر، بلیطهای قطار و مانند آن که به طور اتفاقی محفوظ مانده اند.
در می یابید که بیشتر آنچه می خواهید تهیه و تدوین کنید از پشتیبانی منبع واحدی خاطرات یک شخص، یادداشت روزانه یا نامه ای واحد ـ برخوردار است. با این حال، مورخ می داند که همه چنین شواهدی قابل اعتماد نیستند مگر اینکه دست کم به وسیله قطعه دیگری از شاهدی مستقل تأیید می شود. چه مقدار از شواهدتان را می توانید به این نحو کنترل کنید؟ البته مورخ باید همه شواهد احتمالاً مربوط به موضوع را بررسی کند و مفیدترین را از کم فایده ها جدا کند. وی در این باره شکایتی ندارد. آنچه او را آزرده خاطر می سازد این است که بیشتر شواهدش از قبل، بدون هدف مشخصی، دسته بندی شده اند که بیشتر، آنچه را که بی فایده است برای او باقی گذاشته است، در حالی که درست آنچه را که وی می خواسته بداند به دست فراموشی سپرده است. داوری مورخ درباره ربط و ارتباط نیز همواره مصون از خطا نیست. اکثر مورخان این تجربه را داشته اند که روزهای بسیاری را در مطالعه، یادداشت برداری، و بازنویسی موادی گذرانده اند که بعداً معلوم شده ارزش اندکی برای کارشان دارد. عکس این تجربه نیز، درست به همین اندازه، مأیوس کننده است. غالباً، در مرحله بعدی، نیاز است که برای تجدیدنظر درباره آن اسنادی که گمان می کرده کاملاً مورد کاوش قرار گرفته اند به عقب برگردد. این کار ممکن است چندان هم دشوار نباشد به شرط اینکه آن آرشیو در شهر محل سکونت خودش باشد. اما غالباً آن منبع در شهری دیگر و گاهی در کشوری دیگر، و حتی امروزه در قاره ای دور است. ای. اچ. کار از تاریخ به عنوان «فرایند مستمری از تعامل بین مورخ و واقعیتهایش» سخن می گوید (E. H. Carr, 1964, p. 30). این تعامل، هنگامی که یک جزء سه ـ چهار هزار مایل دورتر باشد چندان آسان نیست.
زبانها نیز برای شواهد همچون فیلتر عمل می کنند. نیاز است هر مورخ اروپایی بتواند متون نوشته شده به زبانهای مختلف را بخواند و این حتی در محدوده کشور خودش نیز غالباً ضروری است. تاریخ بندر بریستول (که می توان آن را به عنوان نمونه ای عادی از تاریخ محلی فرض کرد)، دست کم نیازمند تسلط به زبان انگلیسی، فرانسوی، لاتین و اسپانیایی است. افراد هر قدر هم به لحاظ زبانی مستعد باشند، به سختی می توانند متون چند زبان دیگر را به راحتی متون زبان خودشان بخوانند.
خواندن سریع (یا نبود آن)شمار اسنادی را که محقق می تواند در محدوده زمانی خاص به دقت مطالعه و بررسی کند تقلیل می دهد. علاوه بر این، تفاوتهای ظریف سبکی متون به آسانی از محقق خارج می شوند و این امر پاره ای از شواهد را می پوشاند. هزینه ترجمه اسناد معمولاً بسیار گران است. خوشبختانه تقویمها و مجموعه اسناد، با ترجمه انتشار یافته اند. اما به ناچار، تنها بخش بسیار کوچکی از آنچه مورخ پژوهشگر قصد مراجعه به آن را دارد چنین است. به هر حال، مورخ متعهد ترجیح می دهد اصل یک سند را مطالعه کند تا روایتی از آن را که قبل از اینکه به وی برسد، از چندین دست گذشته است. به همه این طرق، زبان شواهدی را که در دسترس مورخ است، بدون توجه به نیازهای خاص وی، تقلیل می دهد و گزینش می کند.
همین استدلالها در مورد دیگر منابع شواهد تاریخی که غالباً ایجاب می کند مورخ به سراغ کسب مهارت در یک یا چند علم به اصطلاح «کمکی» برود نیز صادق است: متون دست نوشت، فرمهای حقوقی، علم انساب، صناعتهای کتاب و عکس، زبان شناسی، جانامه ها، مهرها و مدالها، همگی شواهد تاریخی به دست می دهند، اما شواهدی که بهره بردن از آنها مهارتهای نادری می طلبد که با مشقت بسیار به دست می آید.

خواندن منابع

هر چند ممکن است در ابتدا شواهد دست اول الهام بخش مورخ بوده باشند، وی باید منابع دست دوم را به طور دقیق و کامل بخواند یعنی همه آنچه مورخان پیشین درباره این موضوع نگاشته‌اند، یک دلیل این است که وی اطمینان حاصل کند که صرفاً حرفهای آنها را تکرار نمی کند. ای. جی. پی. تیلر به شوخی گفته «تاریخ خودش را تکرار نمی کند؛ مورخان یکدیگر را تکرار می کنند». مانند بسیاری از شوخیها، این سخن پیامی جدی در بر داشت: اسلاف شخص ممکن است بهترین راهنمایان نباشند؛ آنها می توانند فرد را گمراه کنند. تیلور، هنگامی که روایت بنیاد ستیزانه اش را از تاریخ روابط خارجی آلمان نگاشت، خودش به این مطلب اعتقاد داشت (بنگرید به: A. J. P. Taylor, 1964). هربرت باترفیلد در انسان به دنبال گذشته اش (1960)، مبرهن می ساز که چگونه مورخان «جنگ هفت ساله» در پیروی از مفروضات نادرست اسلافشان گمراه شدند. در 1913، چارلز ای. بیرد تفسیری اقتصادی از قانون اساسی ایالات متحده را منتشر ساخت. این اثر موجب فریاد خشم دانشگاهیان و توده مردم شد. در تیتر روزنامه آن روز می خوانیم: «لاشخورها، مانند کفتار، حرمت مزارهای میهن پرستان عزیز را هتک کردند (Novick, 1988, p. 96).» بی اغراق آشکار است که بیرد، مسیر متفاوتی از اسلافش در پیش گرفته بود. در ده های 1960 و 1970، شماری از مورخان اقتصادی در امریکا، تلاش نمودند دیدگاه سنتی اقتصاد برده داری در جنوب امریکا را براندازند. همان طور که یکی از بررسیهای کتابشان بیان می کند:
شواهد حاکی از این اند که در آستانه جنگ داخلی، برده داری برای کشاورزان سودآور، و با اقتصاد در حال رشد، مناسب و قابل اجرا بود. (اس. ال. انگرمن، «آثار برده داری بر اقتصاد جنوب: مروری بر مباحث اخیر» (1967) که در این اثر تجدید چاپ شده است: Temin, 1973, pp. 398-428).
ضمن توجه به منابع دست دوم، مورخ خود را در منابع دست اول نیز مستغرق می سازد ـ می خواند و می خواند تا اینکه می تواند تقریباً صداها را بشنود. در اینجا، نکته جالب این است که به جز استثناهایی که خاطر نشان ساختیم، آنچه وی می خواند اطلاعاتی اند که هرگز به قصد استفاده او منظور نشده بودند. وی همانند استراق سمع کننده ای است که به طور پنهانی، متوجه مکالماتی مهم یا جذاب می شود.
همان طور که سخن همچون توپ فوتبال به جلو و عقب پرتاب می شود، وی همانند فوتبالیستی که جلوی پاسی را می گیرد و امتیازش را می رباید، به آن هجوم می برد. (این دیدگاه خیال پردازانه اما واقعی از پژوهش تاریخی، چه بسا به محقق در ساعت خستگی یاری برساند).

ساختن یک الگو

از همان آغاز کار، مورخ تصویر مبهمی از آنچه در جستجوی آن بوده داشته است. حال، همچنان که در باب آنچه آموخته است به پژوهش، مطالعه و تأمل می پردازد، تصویر یا بازنمودی از گذشته در ذهنش شکل قطعی و قطعی تر به خود می گیرد. تاکنون، فقط بخشهایی از کل، کاملاً روشن اند؛ بخشهای دیگر، هنوز مبهم یا لاینحل اند و کار بیشتری می طلبند. همان طور که وی بین شواهد دست اول و دست دوم موجود، و شاید همچنین آراء همکاران و دوستان، و در نهایت، ساختارهایی که در ذهن و نوشته اش شکل گرفته اند به عقب و جلو می رود، چه بسا تلقی اش را از کار تمام شده عوض کند. برای مثال، مورخ فرانسوی، پیر گوبر، به ما می گوید که در ابتدا وی آرزو داشت تاریخ کاملی از مردم بووزی (منطقه کوچکی در شمال پاریس) در قرن هفدهم بنگارد. همان طور که روی آن کار می کرد، آن قدر شواهد فراوانی یافت که مجبور شد جنبه های نظامی، قضایی، دینی، اخلاقی و حتی کشاورزی را رها کند. با این حال، وی قادر بود تصویر جمعیت شناختی و اجتماعی مفصل و جذابی از حدود دویست سال آن منطقه پدید آورد (بنگرید به: Goubert, 1968, pp. 10, 15). همان طور که دیدیم، چنین بازنمودی الگویی از قسمتی از گذشته به شمار می رود و نه نسخه ای کامل. این الگو ممکن است به سبک الگوهای مورخان کهن، مانند جی. ام. تریویلین یا جرج بانکروفت، رنگارنگ و چشمگیر باشد؛ یا ممکن است جدول خشکی متشکل از خطوط عمودی و افقی ای باشد که مورخی اقتصادی بر اساس مجموعه های آماری و معادلات جبری ساخته است. اما هر شکلی به خود بگیرد، همچنان تجربه ذهنی آن مورخ خواهد بود، همان طور که هولبورن ما را آگاه ساخته است. و هیچ دو مورخی تجارب ذهنی واحدی ندارند، زیرا هیچ دو مرد یا زنی اذهان واحدی ندارند.

انتشار

سرانجام، همه این تجربه ذهنی را باید در قالبی عمومی نهاد؛ باید آن را منتشر ساخت. اندیشه ها باید در کلمات و نمودارهایی که خوانندگان و شنوندگان مورخ می فهمند عینیت پیدا کند.
منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.
منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.