نویسنده: حسن اسدی



 
موضوع نوشتار حاضر، برآمدن گروهی از ترکان از زندگی گمنام قبیله ای در دشت های اوراسیای غربی و تبدیل آنان به رهبران امپراتوری است که بر خاورمیانه و آسیای میانه چیره گشت. این گروه از ترکان، تحت رهبری نوادگان سلجوق بن دقاق در نیمه ی نخست قرن یازدهم (قرن پنجم هجری) مراکز کهن تمدنی جهان اسلام- شهرهای بزرگ ماوراء النهر، ایران و عراق- را تسخیر کردند و تا آناتولی و قفقاز پیش رفتند. غزنویان، آل بویه و امپراتوران بیزانس که به ترتیب بر آسیای مرکزی، ایران، عراق و آناتولی فرمانروایی می کردند، در مصاف با این ترکان شکست خوردند. در این کتاب تبدیل ناگهانی قبیله سلجوقیان به امپراتوری مورد بررسی قرار می گیرد. اما تأکید و تمرکز ما پیش تر به دوره ای کم تر شناخته شده اما تعیین کننده یعنی تا پایان سلطنت آلپ ارسلان در سال 1072/465 معطوف خواهد بود.
دوره ی فرمانروایی سلجوقیان- سده های یازدهم و دوازدهم- از لحاظ جمعیت شناسی، مذهب و دیوانسالاری در خاورمیانه نقطه ی عطف به شمار می آید. ترکیب جمعیتی منطقه به کلی دگرگون گشت؛ چرا که یورش های سلجوقیان با مهاجرت های گسترده همراه شد و سرانجام این که این مهاجرت ها به شکل گیری جمعیتی حاصل از این مهاجرت ها هم چنان تداوم دارد. دوره ی فرمانروایی سلجوقیان هم چنین موجب تثبیت و قدرت یابی مجدد مذهب تسنن شد که با ظهور سلسله ی شیعی آل بویه در ایران و عراق، و فاطمیان اسماعیلی در سوریه، مصر و شمال آفریقا در سده ی دهم تضعیف شده بود. در دوره ی سلجوقیان بود که غزالی میان تصوف و اسلام سنی آشتی برقرار کرد و مدارس اهمیت یافتند هر دو تحول یاد شده تاریخ مذهبی و فکری ادوار بعدی را شکل داد. سلجوقیان که خود خاستگاه قبیله ای داشتند در اداره ی امور قلمروشان به دیوانسالاری ایرانی وابسته بودند و ایرانیان آنان را بهره گیری از سنت های ایرانی- اسلامی یاری کردند مهم ترین شخصیت دیوانی ایرانی، خواجه نظام الملک وزیر ( وفات 1092/486) بود. دیوانسالاری سلجوقی، ریشه در سنت های پیش از خود از جمله سنت های دیوانی غزنویان و آل بویه داشت. سلجوقیان آن سنت ها را در همان قالب کهن توسعه بخشیدند، به گونه ای که تا چند سده ی بعد هم دوام آورد. در این زمینه از اقطاع می توان به عنوان مشخص ترین مثال یاد کرد. رسم اقطاع در دوره ی عباسیان و آل بویه نیز وجود داشت، لیکن در دوره ی سلجوقیان بود که نظام اقطاع داری از تمام پیچیدگی هایش پالوده شد، به طوری که این نظام تا دوره ی قاجاریان در ایران تقریباً به همان شکل دوره ی سلجوقیان کاربرد داشت.
اما سلجوقیان به دلیل دیگری نیز اهمیت دارند. از میان قبایل صحرانشینی که در فاصله ی سده های یازدهم تا پانزدهم بر خاورمیانه چیره شدند، سلجوقیان نخستین فاتحان بودند. پس از آنان نوبت به خوارزمیان رسید که در خوارزم یک دولت مستعجل تشکیل دادند. خوارزمیان که بیش تر سپاهیان و اتباع شان از صحراگردان تشکیل می شد- گرچه خود صحراگرد نبودند- از مغولان شکست خوردند. چیرگی مغول تا میانه ی سده ی چهاردهم پایید. پس از مغولان، تیمور، واپسین فاتح بزرگ صحراگرد، ظهور کرد. وی در اوایل سده ی پانزدهم از آسیای مرکزی تا سوریه و آناتولی را تحت فرمانروایی خود درآورد. با این که قلمرو تیمور در اوج فتوحات، کوچک تر از امپراتوری مغول بود، اما او را باید یک قدرت جهانی به شمار آورد؛ چرا که توانست بعضی از فرمانروایان بزرگ آسیای غربی، به ویژه سلطان بایزید عثمانی را شکست دهد.
حکومت کوتاه مدت و مستعجل خوارزمشاهیان چندان مورد توجه پژوهشگران واقع نشده است(1) اما در خصوص مغول ها و تیموریان پژوهش های متعدد و مفصلی انجام گرفته است.(2) با این حال، سلجوقیان به رغم حکومت دراز مدت و امپراتوری پهناورشان( حدود یک و نیم قرن حکومت در ایران و عراق، در برابر نود سال حکومت مغولان) تقریباً مورد بی توجهی و غفلت کامل قرار گرفته اند.
در زبان های غربی درباره سلجوقیان تک نگاری وجود ندارد تنها موارد قابل استفاده در این زمینه، بخش هایی از کتاب های بزرگ و حجیم است که عمدتاً روایت های وقایع نگارانه هستند تا تحلیل های مربوط به علل موفقیت چشمگیر این قبایل چادرنشین. ترک ها درباره ی سلجوقیان پژوهش های کامل و مفصلی عرضه کرده اند. اما آن ها نیز به ندرت به ماهیت کشورگشایی ها وحکمرانی سلجوقیان پرداخته اند بعضی از پژوهش ها نیز به دوره ها و یا جنبه های به خصوص از سلجوقیان پرداخته اند. آثار کارول هلین براند(3)، آن لمتون(4) و جورج مکدیس (5) از این جمله اند. اما هیچ یک از پژوهش های نام برده بر شکل گیری و تکوین امپراتوری سلجوقیان متمرکز نشده اند از این رو، از این گونه پژوهش ها آگاهی های چندانی چه در مورد سلجوقیان و چه در موارد سایر سلسله های حکومت گر چادرنشین و امپراتوری های بزرگ اسلامی، دستگیر خواننده نمی شود. سلجوقیان تا سال 1072 از رؤسای گمنام قبایل، به سلاطینی تبدیل شدند که آمیزه ای از آرمان های ایرانی- اسلامی فرمانروایی و فرهنگ را به میراث بردند. اما به رغم جذابیت آشکار این موضوع، مقالات انگشت شماری به فتوحات و کشورگشایی های سلجوقیان پرداخته اند. مقالاتی که کلود کاهن در فاصله ی دهه ی 1940 تا دهه ی 1960 نگاشته است از جمله این موارد انگشت شمار هستند(6). بنابراین در این فرصت تلاش خواهم کرد خلأیی را که در آگاهی مان از دوره ی میانه ی جهان اسلام و اوایل چیرگی ترکان بر خاورمیانه وجود دارد، پر کنم. برخلاف پژوهش های دیگر، این کتاب جنبه ی وقایع نگاری ندارد بلکه به عکس، سر آن داریم که به تحلیل مسایل کلیدی اوایل تاریخ سلجوقیان بپردازیم؛ مسایلی که تحلیل آن ها به زعم نگارنده برای فهم این دوره ی سرنوشت ساز، مهم است. چرا که معدود پژوهشگرانی که گوشه ی نظری به این دوره داشته اند، آن را یا بد فهمیده اند و یا مغفول گذاشته اند.
در مورد سلجوقیان هنوز هم چند نظریه در محافل دانشگاهی چیرگی دارد: مثلاً این که سلجوقیان می خواستند سلطنت خود را بر بنیاد سنت های ایرانی- اسلامی بنا کنند در نتیجه، اتباع چادرنشین آنان آزرده و نگران شدند. با این که سلجوقیان اسلام تسنن را پذیرا و به پشتیبانان سرسخت آن تبدیل شدند(7). هدف نوشتار حاضر این است که نشان دهد این نظریه ها قادر نیستند تبیین و توضیح قانع کننده ای از تاریخ دوره های آغازین سلجوقیان ارائه دهند.
حقیقت این است که مهاجرت سلجوقیان، بخشی از یک رشته مهاجرت هایی بود که ترکیب و چهره ی سیاسی اوراسیای غربی را دگرگون ساخت. استدلال ما این است که سلجوقیان در امپراتوری خزر، واقع در جنوب روسیه ریشه داشتند. اکثر پژوهشگران این پیوند را نادیده گرفته اند.
از سوی دیگر، همه ی پژوهشگران به نقش کلیدی قبایل در پیروزی های سلجوقیان اذعان داشته اند. اما موضوع مناسبات میان مردان سلجوقی با خاندان سلجوق روشن نشده است. حتی این دیدگاه رایج وجود دارد که پس از آن که طغرل نیشابور را در سال 431 هجری فتح و خود را سلطان اعلام کرد و سپس برای منحرف کردن ترکمانان درصدد برآمد آنان را به قلمرو بیزانس روانه کند، ترکمانان مضطرب و آشفته شدند با این توصیف، قبایل به تلویح نیروهای سپاهی بی مغز و ابله، و رؤسا هوشمند و دانا توصیف شده اند. نگارنده معتقد است در سال های نخست تشکیل سلسله، برای جلب پشتیبانی افراد قبایل، رقابت شدیدی میان نوادگان پرشمار سلجوق، بنیانگزار خاندان وجود داشت. این تکاپوها و تلاش ها حتی پس از فتح بغداد (447 هجری) به دست طغرل نیز استمرار یافت. طغرل در این دوره غلامان را به استخدام سپاه خود درآورد.
برخلاف پژوهش های پرشمار درباره ی شیوه های جنگی مغولان و سایر اقوام صحراگرد شبیه آن ها، پژوهش های اندکی برای فهم چگونگی کارکرد نظامی سلجوقیان در ادوار و سرزمین های مختلف جهان اسلام انجام شده است(8). از این رو، پژوهشگران ترکمانان را فاقد نظم و انضباط تصور کرده اند(9) حال آن که همین ترکمانان بودند که سلسله های غزنوی را در آسیای میانه و خراسان، و آل بویه را در ایران و عراق برانداختند و موجب فروپاشی قدرت بیزانس در آناتولی شدند از سوی دیگر، بر این باور هستم که سپاهیان دشت ها برخلاف تصور پژوهشگران، سپاهیانی جنگ آزموده و حرفه ای بودند.
سلجوقیان را همواره پشتیبانان مذهب تسنن قلمداد کرده اند اکنون پژوهشگران اذعان دارند که ریشه ی تجدید حیات مذهب تسنن در قرن یازدهم به مدت ها پیش از ورود سلجوقیان به عراق برمی گردد؛ دوره ای که خلیفه القائم و القادر درصدد تقابل علمی با شیعیان آل بویه برآمدند(10) با این حال هنوز هم سلجوقیان را به عنوان سنی های راسخ و بالاتر از همه، حنفی های متعصب توصیف می کنند، به نظر نگارنده، سلجوقیان بسته به محیط و شرایط متفاوت، سیاست های مذهبی متفاوتی اتخاذ کردند. جدا از تعصب سلجوقیان به تسنن، شواهد و قرائن نشان می دهد که مقدار زیادی از باورهای شمنی و هم چنین مقداری هم دلی با تشیع نیز درمیان قبایل وجود داشت.
جنگ ملازگرد در سال 1071/463 معمولاً به مثابه یک نقطه ی عطفی سرنوشت ساز تلقی می شود که زوال و فروپاشی قدرت بیزانس در شرق را رقم زد. تاخت و تازهای سلجوقیان به آناتولی که چهل سال پیش از جنگ ملازگرد صورت گرفت، از نیازها و ضرورت های زندگی چادرنشین ناشی می شد، تا آرزوی جهاد با کفار یا حتی خواست و آرزوی سلاطین برای دور کردن آن ها از سرزمین آباد ایران و عراق.
فروپاشی اقتصادی و کاهش جمعیت آناتولی هم چون دیگر سرزمین های خاورمیانه، مدت ها پیش از ظهور سلجوقیان آغاز شده بود. پیروزی های سلجوقیان بیش تر ناشی از کم جمعیت بودن آناتولی، ضعف های دفاعی و عدم تجهیز آن در برابر حملات از شرق بود. ناتوانی بیزانس در مقابله با ترکمانان از سال 1040 میلادی به بعد، بیانگر آن است که جنگ ملازگرد بیش از آن که نقطه ی عطف باشد، اهمیت نمادین دارد.
حملات سلجوقیان به آناتولی، حاصل پیشروی و پیشرفت رؤسای قبایلی نبود که ناگهان و به طور معجزه آسا ایرانی شدند، بلکه نتیجه ی مهاجرت هایی بود که پی آمدهای جمعیت شناختی و سیاسی بر جای گذاشت.
از آن جا که منابع این دوره در مقایسه با دوره های دیگر از جمله مغول ها کم و ناچیز است، ناگزیریم در بعضی از استدلال ها و نتیجه گیری ها از قیاس با سایر اقوام چادرنشین اوراسیا در زمان های مختلف- از دوران های باستانی تا دوره ی معاصر- کمک بگیریم. چنین روشی خالی از مشکلات نیست. به عنوان مثال، تلاش برای محاسبه ی شمار نفرات یک خانواده ی سلجوقی(خانه) در قرن یازده بر پایه ی مقایسه ی آن با خانواده های قبایل قزاق و قرقیز در قرن هجده و نوزده موجه به نظر می رسد. نگارنده نخستین کسی است که اذعان می کند این نوع مقایسه هیچ چیز را ثابت نمی کند. اما ارقامی را به دست می دهد که نسبی است و می تواند مبنای بحث قرار گیرد. نظر به قلت منابع دوره ی متقدم سلجوقیان، در این نوشتار سر آن نداریم تا درباره ی سلجوقیان و رعایای آن ها احکام قطعی و خلل ناپذیر صادر کنیم، بلکه بیش تر درصدد هستیم که تحلیل های دقیق و موشکافانه از مسایل داشته باشیم.

منابع تاریخ دوره ی متقدم سلجوقیان

تلاش برای نگارش تاریخ هر یک از مردمان چادرنشین، مورخ را با چالش های زیادی مواجه می سازد. بیش تر منابع ما را وقایع نگاری های فارسی و عربی دوره ی میانه تشکیل می دهد. گرچه من بیش از دیگران از منابع ارمنی و گرجی و اطلاعات باستان شناختی استفاده می کنم. با این که منابع مورد استفاده ی ما در مقایسه با یک قرن پیش که بارتولد ترکستان تا عهد مغولان را نگاشت، افزایش نیافته اما فهم ما از این منابع بهتر شده است. پژوهشگران جدید تأکید می کنند که منابع تاریخی عربی و فارسی، بخشی از سنت ادبی را تشکیل می دهند. بنابراین منابع را باید در همین چارچوب ارزیابی کرد.(11)
هم چنین تاریخ نگاری اسلامی اغلب با سیاست مرتبط بود. اکثر کتاب ها برای جلب عنایت فرمانروایان و یا وزیران آن ها نگاشته می شد. کتاب های تاریخ اغلب برای پشتیبانی از برنامه های سیاسی به ویژه توجیه مشروعیت یک سلسله نوشته می شد. رویدادها نه به خاطر حفظ گذشته ی تاریخی بلکه برای رسیدن به اهداف سیاسی و ادبی نویسنده ثبت و ضبط می شدند.(12)
از آن جا که از هیچ یک از حکومت های اسلامی دوره ی میانه اسناد آرشیوی بر جا نمانده، به عنوان منابع اصلی به منابع متنی متکی هستیم. البته در بررسی تاریخ حکومت های اقوام چادرنشین با مشکل دیگری مواجه هستیم؛ منابع اصلی این حکومت ها را نویسندگان ملت های مغلوب نوشته اند. تاریخ سری مغول، استثنایی بر این قاعده است. این نویسندگان خواه از روی دشمنی و خواه به صورت ناخودآگاه تصویرهای مغرضانه و مبهمی از مهاجمان بیگانه به دست داده اند.
اگر کسی بخواهد در زمینه ی تاریخ سیاسی خاورمیانه دوره های میانی پژوهش کند، کار چندانی برای خنثی کردن چنین اغراض و دشمنی هایی نمی تواند انجام دهد، جز این که پیش از استفاده از اثر یک نویسنده، اهداف سیاسی و ادبی آن نویسنده را به دقت تمام در نظر داشته باشد و در صورت امکان، آن را با سایر منابع بسنجد. به همین دلیل، من از منابع اصلی مربوط به دوره ی متقدم سلجوقیان ارزیابی مختصری ارائه داده ام که البته ارزیابی جامع و کاملی نیست اما برای آگاه ساختن خواننده از مشکلات مربوط به متون ادبی ارائه شده است.(13)

تاریخ مسعودی بیهقی

نخستین منبع ما در مورد برآمدن سلجوقیان، تاریخ مسعودی نوشته ی بیهقی (470-385)، مورخ دربار غزنویان است.(14) قسمت های بازمانده از این اثر، سال های 421 تا 431 سلطنت سلطان مسعود غزنوی را در بر می گیرد. بیهقی از دبیران ارشد دستگاه دیوان سلطان مسعود بود. کل این اثر، مجموعه ی کامل و مفصل تری را تشکیل می داده است. حجم زیاد این اثر، استنساخ آن را برای صحافان غیراقتصادی می کرده است. از همین رو، بخش های زیادی از آن از میان رفته است. با این حال آن چه را که از این اثر به دست ما رسیده باید در زمره ی آثار فوق العاده مهم و به تعبیر امروزی «فوق العاده خواندنی» تاریخ نگاری اسلامی برشمرد.
بیهقی در این اثر از سیاست غزنویان، شخصیت سلطان مسعود و وزیران او، وجود دسیسه های دایمی در دربار و تصمیم گیری های سیاسی و راهبردی غلط که به از دست رفتن خراسان، ثروت خیزترین ایالت، و افتادن آن به دست سلجوقیان منجر شد، آگاهی های بی نظیری به دست می دهد. بسیاری از اسناد رسمی که بیهقی به عنوان دیوانی ارشد دربار بدان ها دسترسی داشته و ضمیمه ی اثر خود کرده، برای مورخان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از دیدگاه ما، گزارش های جاسوسان غزنوی از اردوگاه سلجوقیان و رونوشت عرایض سران سلجوقی به سلطان مسعود اهمیت فوق العاده ای دارند. بیهقی هم چنین گزارش هایی از شاهدان عینی از جنگ میان غزنویان و ترکمانان فراهم آورده و نظرات بی همتایی از علل انحطاط غزنویان به دست داده است. از قرار معلوم، خود بیهقی قرارداد صلح میان چغری و غزنویان را تنظیم کرده است.(15)
بنابراین، اثر بیهقی برای مطالعه ی دوره ی برآمدن سلجوقیان از اهمیت چشمگیری برخوردار است. تاریخ مسعودی یکی از معدود منابعی است که از حضور سلجوقیان در آسیای میانه و ایران آگاهی به دست می دهد؛ آگاهی هایی که از ملک نامه های هوادار سلجوقیان به دست نمی آید. افزون بر این، بیهقی خود معاصر رویدادهایی است که شرح می دهد اما هر چند بخش های باقی مانده از تاریخ مسعودی رویدادهای بعضی از سال های سرنوشت ساز برآمدن سلجوقیان از تاخت و تاز آنان به خراسان در زمان سلطنت مسعود تا پیروزی آنان در دندانقان و تسخیر نیشابور، مرکز خراسان، به دست طغرل را در بر می گیرد، از لحاظ رویدادنگاری و تمرکز بر حوادث، حاوی محدودیت هایی در چشم انداز و زاویه ی نگاه است. زیرا عمدتاً از چشم انداز دربار غزنویان به رویدادها نگریسته شده است. با این که تاریخ مسعودی یک اثر رسمی درباری و سلسله ای نیست، اهداف ادبی نویسنده که تاریخ را وسیله ی عبرت آموزی قرار داده، شکل دهنده ی این کتاب بوده است. از این نظر، تاریخ مسعودی بیش تر به تجارب الامم ابن مسکویه شباهت دارد تا به تاریخ هایی که برای مشروعیت بخشی به وسیله ی فرمانروایان سفارش داده می شدند.(16) اما این بدان معنا نیست که گزارش های بیهقی را باید دربست پذیرفت. با این که بیهقی به هنگام نگارش کتاب عهده دار مقام رسمی بود، فقط بعضی از اسنادی که وی ضمیمه ی اثر خود کرده، اصالت دارد و نه همه ی آن ها. بسیاری از این اسناد به هنگام عزل وی در دوره ی سلطنت عبدالرشید(440-443) از میان رفته است.(17)
چنان که یورگن پل ثابت کرده(18)، یک بند از کتاب که ظاهراً نسخه ای از گزارش یک جاسوس است، به منظور عبرت آموزی ضمیمه ی اثر شده است. حتی هنگامی که یک «رویداد»، محلی از واقعیت دارد، باز هم کارکرد آن با کارکرد روایت یک رویداد تاریخی که صرفاً به خاطر خودش روایت می شود، تفاوت دارد.(19)

زین الاخبار گردیزی

تاریخ گردیزی که در سال 440- 443 به نام سلطان عبدالرشید غزنوی به نگارش درآمده(20) حاوی آگاهی هایی است درباره ی سلجوقیان به ویژه برخورد آن ها با سلطان محمود و مسعود. چنان که خود نویسنده اشاره دارد، بخشی از این کتاب به منظور بزرگداشت غزنویان نوشته شده است(21) اما با این که تاریخ گردیزی در نگاه نخست یک گزارش تاریخی خشک به نظر نمی رسد، درباره ی نخستین مهاجرت سلجوقیان به خراسان گزارش های جدی عرضه می کند که به وسیله ی دیگر منابع نیز تأیید می شوند. چنان که اعداد و ارقامی که گردیزی درباره ی شمار مهاجران سلجوقی ارائه کرده، معقول به نظر می رسد. قدمت این منبع، ارزش ویژه ای بدان می بخشد اما مطالبی که به طور مستقیم به سلجوقیان مرتبط می شود، بسیار اندک است.

اقتباس های سایر منابع از ملک نامه

با همه ی ارزشی که برای دو کتاب بیهقی و گردیزی قائل هستم، در مورد اصل و نسب سلجوقیان غیر از روایت های برگرفته از ملک نامه (22) اثری که به آلپ ارسلان تقدیم شده، منبع دیگری در اختیار نداریم.(23)
ملک نامه از میان رفته است اما اقتباس هایی از آن در بعضی از منابع حفظ شده است. کامل ترین اقتباس از ملک نامه در روضه الصفای میرخواند حفظ شده است. ملک نامه هم چنین اصلی ترین منبع کتاب وقایع نگاری سریانی بارهبرائوس درباره ی سلجوقیان است.(24) دو اثر مربوط به اوایل قرن سیزدهم، بخش هایی از اخبار الدوله السلجوق منسوب به حسینی و بعضی مطالب مربوط به دوره ی متقدم سلجوقیان در الکامل فی التاریخ ابن اثیر نیز عمدتاً از ملک نامه اقتباس شده است.(25)
از قرار معلوم، ملک نامه بر موضوع اصل و نسب و خاستگاه سلجوقیان متمرکز بوده است.(26) و معلوم نیست به دوره ی سلطنت آلپ ارسلان نیز پرداخته است یا خیر اما ظاهراً دوره ی سلطنت طغرل را مورد بحث قرار داده بود. مطالب ملک نامه در سایر آثار با کم و کاستی هایی ضبط شده است. از این رو در گزارش های برگرفته از ملک نامه تفاوت های فاحشی به چشم می خورد. به عنوان مثال، برخلاف وقایع نگاری های مورخان مسلمان که طغرل را بنده ی مطیع و سر به راه خلیفه توصیف نموده اند، گزارش های کشیش بارهبرائوس نشان می دهد که پاسخ طغرل به خلیفه که خواستار مهار سربازان سلجوقی شده بود، متکبرانه و سربالا بوده است.(27) نمی توان ثابت کرد که آیا این گزارش، بازتاب دشمنی خود بارهبرائوس با سلجوقیان بوده و یا بازتاب حال و هوای دربار آلپ ارسلان که ملک نامه در آن نوشته شد. البته ملک نامه در قرن یازدهم و دوازدهم دستکاری شده است تا نشان داده شود که سلجوقیان پیوستگی بیش تری با اسلام (تسنن) داشته اند. هم چنین می دانیم که ملک نامه به عربی نیز ترجمه شده اما از گزند روزگار در امان نمانده است.(28)

مرات الزمان سبط بن الجوزی

مرات الزمان متنی است عربی و مربوط به قرن سیزده که حاوی آگاهی های قدیمی تری است و به ویژه راجع به رویدادهای بغداد و عراق مطالب ارزشمندی دارد متن کامل این اثر به چاپ نرسیده است لیکن علی سویم بخش های مربوط به سلجوقیان این اثر را تصحیح کرده است. سبط بن الجوزی خود اذعان دارد که مطالبش را از غرس النعمه، مورخ بغدادی (480-416) اقتباس کرده است.(29)
غرس النعمه بسیاری از رویدادهایی را که توصیف نموده، به چشم دیده است. وی هم چنین شاهد ارزشمندی برای دوره ی سلطنت سه سلطان نخست سلجوقی، طغرل، آلپ ارسلان و ملکشاه بوده است. اکثر گزارش های او بی همتا است. باز هم در این جا تحلیل و ارزیابی مطالب دشوار است، چرا که کتاب او به طور کامل به دست ما نرسیده است.(30) در حالی که معلوم شده بخش عمده ی مطالب سبط بن الجوزی از غرس النعمه اقتباس شده، اما مشخص نیست که چه مقدار از مطالب به مرور زمان دچار تغییر و تبدیل شده است.

نصره الفتره اصفهانی

نصره الفتره اصفهانی که در اواخر قرن دوازده به نگارش درآمده، هنوز به چاپ نرسیده است. فقط نسخه ای واحد از آن در کتابخانه ی ملی پاریس موجود است. این کتاب که در قرن سیزدهم توسط بنداری تحت عنوان زبده النصره تلخیص شده، همواره مورد استفاده ی پژوهشگران بوده است. هوتسما در 1889 زبده النصره را به چاپ رسانده است. با این که بنداری در تلخیص بسیاری از بخش های نصره الفتره افراط به خرج داده، اما 48 برگ از آن را که به تاریخ سلجوقیان تا دوره ی سلطنت ملکشاه مربوط می شود، عینا و کلمه به کلمه نقل کرده است. بخش عمده ی سایر قسمت ها، از خاطرات انوشیروان بن خالد، وزیر سلجوقیان که به تاریخ 527 ق، در بغداد نگارش یافته، اقتباس شده است. منابع بخش های نخست زبده النصر، معلوم نشده است. به احتمال زیاد، منابع این اخبار، خود دربار سلجوقیان بوده است. گرچه اصفهانی و انوشیروان هر دو تحت تأثیر تجارب تلخ شخصی، به تاریخ سلجوقیان نگاه منفی دارند، نتیجه گیری مشخص و قطعی درباره ی صحت اخبار و یا مغرضانه بودن اطلاعات آن ها درباره ی دوره ی متقدم سلجوقیان دشوار است. چرا که هر دو آن ها در این دوره عرصه ی سیاست فعال بودند (در مورد اصفهانی باید گفت که وی در این دوره زنده بوده است.) به هر حال اصفهانی و بنداری در مورد ترکمانان مطالب چندانی ندارند. گو این که این اثر درباره ی طغرل و روابط او با خلیفه، حاوی مطالب قابل توجهی است. (31)
آثاری که مورد بحث واقع شدند، منابع اصلی تاریخ نگاری اسلامی در خصوص سلجوقیان به شمار می آیند. اما در دیگر منابع تاریخی عربی و فارسی نیز می توان به مطالب پراکنده ای در این خصوص دست یافت. این منابع روایت های بی شمار جنگ ملازگرد تا شرح حال داعی فاطمی، مؤید فی الدین را در بر می گیرد. بسیاری از این منابع در دوره های متأخر نوشته شده اند از این رو در مورد ارزش آن ها باید تردید نمود. (32) مؤید فی الدین گزارش ارزشمند اما جانبدارانه ای از فعالیت هایش برای ترویج مذهب اسماعیلی در ایران و عراق در برابر پیشروی سلجوقیان به دست داده است. (33) با این همه، اکثر مورخان ایرانی به سلجوقنامه ی ظهیرالدین نیشابوری (مربوط به اواخر قرن دوازده) متکی بوده اند؛ منبعی نه چندان مهم که از روی رویدادهای دوره ی متقدم سلجوقیان به شتاب عبور کرده و مطالب چندانی ارائه نداده است. (34)
جای تأسف بسیار است کتابی که به سفارش طغرل و به قلم شخصی به نام ابن حصول درباره ی ترکان نوشته شده، از میان رفته است و جز مقدمه، چیزی از آن بر جای نمانده است. زیرا این کتاب می توانست تصویری را که طغرل می خواست از خود نشان دهد، آشکار سازد. (35)
بعضی از تواریخ محلی نیز که گاه حاوی آگاهی های مفیدی درخصوص دوره ی متقدم سلجوقیان هستند. اما بی چون و چرا باید گفت یکی دیگر از مهم ترین منابع، مطالب ابن اثیر درباره ی ترکمانان عراقی است که از یک منبع نامعلوم و غیر از ملک نامه برگرفته شده است. (36)
دوره ی متقدم سلجوقیان مشکلات خاص خود را دارد. برای این دوره، برخلاف انتظار منابع نسبتاً زیادی در اختیار داریم. حداقل این که منابع این دوره بیش تر از بعضی دوره های متأخر سلجوقیان است. در کنار گزارش های دو شاهد عینی، یعنی گردیزی و بیهقی، گزارش ملک نامه را در اختیار داریم که به شکل های مختلف در سایر منابع روایت شده است. هم چنین گزارش های غرس النعمه که از طریق سبط بن الجوزی منتقل شده است. اما تشخیص این که کدام یک از بخش های این گزارش ها مربوط به قرن یازدهم و کدام بخش ها حاصل بازسازی دوره های بعدی است، دشوار و حتی غیرممکن است. اگر سلجوقنامه برای آلپ ارسلان نوشته شده باشد، باید بهترین منبع برای سلجوقیان باشد. اما سیر دگرگونی مطالب این منبع، بازتاب کننده ی منافع گوناگون بوده است. لیکن ماهیت و اهداف این منافع تا به امروز روشن نشده است. با این که مشکلات موجود در منابع این دوره، راه چالش و نقد را برای هر گونه تحلیل و تفسیری باز می گذارد، تحلیل های نگارنده از این دوره را می توان به مدد سایر منابع محک زد. در مورد فتوحات سلجوقیان و استقرار در شرق آناتولی و قفقاز، منابع یونانی و مهم تر از همه، منابع آن دوره و یا نزدیک به آن دوره ی ارمنی و گرجی را در اختیار داریم که تکمیل کننده ی منابع اسلامی هستند. البته این منابع نیز مشکلات خاص خود را دارد و آلوده به اغراض گوناگون هستند. آرسیتاکسی لاسیتورتسی، مهم ترین مورخ ارمنی هم دوره ی سلجوقیان، هجوم این قوم را نتیجه ی کفرالهی می داند که بر سر ملت ارمنی نازل شده است. بخش عمده ی کتاب وی، سوگواری برای سرنوشت ملت ارمنی است. بعضی از مورخان ارمنی آگاهی هایشان درباره ی سلجوقیان را از مورخان مسلمان گرفته اند. (37) وقایع نگاری های گرجی که به خاطر مطالب شان در مورد اسکان سلجوقیان در قفقاز ارزش ویژه ای دارند، به سفارش دربار گرجستان نوشته شده اند. از این رو غالباً دغدغه ی توجیه مشروعیت بعضی از شاهان گرجی را دارند. در حالی که بعضی دیگر از منابع گرجی به کلی خالی از اطلاعات تاریخی هستند. (38) منابع یونانی، ارمنی و گرجی با همه ی کاستی هایی که دارند، در کنار منابع اسلامی چشم انداز دیگری به تاریخ سلجوقیان را در اختیارمان می گذارند. افزون بر این ها، مجموعه ی
فزاینده ای از شواهد و مدارک باستان شناختی درباره ی آناتولی را در اختیار داریم. اما تفاسیر و تحلیل های این گونه مدارک، مشکل آفرین، و شمول آن دارای کاستی هایی است. کاوش های باستان شناسی در آسیای میانه، ایران غربی، عراق و سوریه نیز گاه بر روی از جنبه های فتوحات سلجوقیان پرتو
می افکند. عناصر چادرنشین در مدارک باستان شناختی چندان به چشم
نمی آیند. زیرا اطلاعات این منابع بیش تر درباره ی جوامعی است که سلجوقیان با آنان تماس داشتند، تا خود ترکمانان.

تاریخ نگاری جدید درباره ی دوره ی متقدم سلجوقیان

چنان که پیش تر گفته شد، شمار پژوهش های جدید درباره ی سلجوقیان، اندک و ناچیز است. شاید بتوان انتشار کتاب چهار جلدی Recuil des texts relatives a I histoire des seljalcids را یک نقطه ی عطف به شمار آورد. اما تصحیح کتاب های بنداری، کرمانی، خلاصه ی کتاب ابن بی بی و اقتباس عثمانی ها از همین متن توسط هوتسما آگاهی های چندان درباره ی دوره ی متقدم سلجوقیان به دست نمی دهد. صفحاتی از کتاب بنداری را می توان استثنایی بر این قاعده شمرد. کتاب پرارج ترکستان نامه ی بارتولد که در 1900 به چاپ رسید و هنوز هم از ارزش پژوهشی برخوردار است. نخستین کار پژوهشی مهم در خصوص اوایل دوره ی سلجوقیان است. (39) با این حال، نقش سلجوقیان در ترکستان نامه چندان چشمگیر نیست و این سلسله تحت الشعاع سامانیان، عزنویان و قراخانیان قرار گرفته است. علت اصلی علاقه ی بار تولد به این سلسله ها، نظریه ی هشتم اوست که
می گوید :« اصل مالکیت قبیله، تضعیف کننده ی اصل وحدت قدرت است.» (40)
بارتولد برخلاف پژوهشگران بعدی و هم چنین سنت تاریخ نگاری اسلامی، بر پیوند سلجوقیان با ریشه های قبیله ای و نفی آرمان های فرمانروایی و فرهنگی ایران- اسلامی از طرف آنان تأکید دارد و سلاطین نخست سلجوقیان را کاملاً تابع مذهب و شریعت نمی داند؛ نظری که در آثار پژوهشگران بعدی بازتاب یافت. (41)
تنها پژوهش مطلوب درباره ی سلجوقیان در زبان های غربی، فصلی از کتاب پنج جلدی تاریخ ایران کمبریج به قلم باسورث است. (42) سلسله ی سلجوقی در این کتاب در کنار سایر سلسله ها مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل مربوط به سلجوقیان، تاریخ این سلسله به نحوی مطلوب و ستودنی روایت شده است؛ به گونه ای که یک چارچوب وقایع نگارانه ی منظم ترسیم شده است. اما نویسنده این فصل، در بررسی اوایل دوره غزنوی تحلیل و نه نقل صرف وقایع را روش کار خود قرار داده است. (43)
در فصل 7 و 9 این مجلد از تاریخ ایران کمبریج، تاریخ سلجوقیان در زمینه ی و بطن تاریخ غزنویان مورد بحث قرار گرفته است؛ یعنی در ذیل مباحث ظهور سلجوقیان در قلمرو غزنوی و بحث مربوط به جنگ میان سلجوقیان و غزنویان. به عقیده ی باسورث، احتمالاً مهاجرت سلجوقیان و اتباع آنان به ماوراءالنهر که سرآغاز ظهور این سلسله شد، در نتیجه ی کمبود مراتع و تمایل آنان برای استخدام در سپاهیان قراخانی و غزنوی صورت گرفت. این دو سلسله، جانشین سامانیان شده بودند. البته باسورث اذعان دارد که مهاجرت مسأله ی پیچیده ای است و نمی توان آن را فقط به یک علت واحد فروکاست. (44)
باسورث سلجوقیان نخستین را «وحشی» و «گروه غارتگر» خوانده که تقلیدی است از داوری منابع غزنوی درباره ی آنان. (45) باسورث ورود ترکمانان به خراسان را «فاجعه» توصیف نموده و «لاقیدی و بی مسوولیتی آنان در قبال زمین و طبیعت» را تقبیح کرده است. (46) لیکن خود سلجوقیان مسلمان، ورودشان را به خراسان «فاجعه» ندانسته اند. تفاوت میان زندگی شبانی و شهری را نمی توان با عناوین مسوولیت پذیری و بی مسوولیتی توصیف کرد. بنابراین با این که پژوهش باسورث برای فهم علل ناکامی شیوه های نظامی و اداری غزنویان در مقابله با سلجوقیان که به از دست رفتن خراسان منجر شد، بسیار ارزشمند است، برای فهم اهداف سلجوقیان و ماهیت جامعه ی سلجوقی چندان به کار نمی آید. چنان که از عنوان این پژوهش بر می آید، هدف باسورث، شناخت و بررسی سلجوقیان نبوده است. پژوهش کلود کاهن، پژوهشگر فرانسوی در زمینه ی سلجوقیان متقدم نیز در درجه ی نخست اهمیت قرار دارد. (47) کاهن تحلیل منابع دوره ی متقدم سلجوقیان، بازسازی، بر آمدن و یورش آنان به آناتولی را وجه همت خویش قرار داده و با این که عمدتاً به تاریخ سیاسی سلجوقیان توجه داشته، از نقش کلیدی قبایل ترکمان نیز غافل نشده است. اما نه برای بررسی دلایل ظهور سلجوقیان تلاش به خرج داده و نه مناسبات خاندان سلجوق با قبایل را موشکافانه مورد بررسی قرار داده است. تسخیر حیرت انگیز بخش وسیعی از قلمرو خاورمیانه به دست سلجوقیان، در کتاب کاهن بیش تر جنبه ی توصیفی دارد تا تحلیل. جامع ترین اثری که تاکنون درباره ی سلجوقیان به نگارش در آمده، کتاب مطالعاتی در تاریخ اغوزها و ترکمانان آسیای میانه از قرن نهم تا قرن سیزدهم، نوشته ی آغاجانف (48) مورخ شوروی است. (49) با این حال، این کتاب چندان مورد توجه مورخان غربی قرار نگرفته است. کتاب اخیر او نیز که درباره ی سلجوقیان است و با این که به آلمانی ترجمه شده، به همین سرنوشت دچار شده است. (50)
وی در هر دو کتاب در صدد بازسازی تاریخ سلجوقیان به صورت وقایع انگاری است. موضوع بررسی کتاب نخست، قبایل ترکمان و موضوع کتاب دوم، حکومت سلجوقیان در شرق است. در کتاب نخست، هم چنین در مورد ساختار اجتماعی قبایل ترکمان به طور مفصل بحث شده است. (51) اما متأسفانه در همین قسمت، مفاهیم نظری منسوخ دوره ی شوروی به ویژه
«ماهیت فئودالی قبایل» به چشم می خورد. این در حالی است که مفهوم فئودالیسم برای فهم جامعه ی ایلی چادرنشینی بسنده نیست. زیرا رعیت به زمین، از ضرورت های فئودالیسم به شمار می رود؛ مفهومی که به کلی با زندگی چادرنشینی بیگانه است. پژوهش آقاجانف به خاطر استفاده ی وسیع از منابع فراوان متنوع ارزشمند است- گو این بعضی از منابع ارجاعی او قابل بررسی نیستند. مثلا او با وجود منابع چاپی، به نسخه های دستنویس مجموعه های موجود در روسیه ارجاع داده است- اما ناکامی او در اتخاذ هرگونه رویکرد انتقادی به منابع، نتیجه گیری های او را با تردید مواجه می سازد. به عنوان مثال، وی از منابع قرن چهاردهم و حتی قرن هفدهم چنان بهره می گیرد که گویی ارزش این منابع با اعتبار آثار بیهقی و گردیزی برابری می کنند. پژوهشگران ترک سال هاست که به بررسی سلجوقیان علاقه مند شده اند. اما این پژوهش ها در خارج از ترکیه مخاطبان دانشگاهی چندانی نداشته است. خلیل اینالجیق در کتابی که به سال 1944 منتشر کرد، از تسخیر آناتولی به دست سلجوقیان شرح مفصلی به دست داد که به نحوی گسترده در آثار بعدی بازتاب یافت. (52) دیگر پژوهشگران برجسته ی ترک هم چون ابراهیم قفس اغلو (53) و محمد کویمن (54) نیز مطالعات مفصلی در مورد سلجوقیان انجام داده اند.
در مکتب تاریخ انگاری ناسیونالیستی ترک ها، که پس از تأسیس جمهوری ترکیه به دست آتاتورک رشد یافت، فرض بر این قرار گرفته است که ترک ها از نبوغ ذاتی دولت سازی برخوردار بوده اند و سلجوقیان به عنوان یکی از نمونه های این سخن مثال آورده می شد. بنابراین ضرورتی برای تبیین و تحلیل دیده نمی شد. (55) اما این نظریه ای نیست که امروزه بتواند مورد پذیرش دیگران قرار بگیرد. در سال های اخیر بعضی از پژوهشگران ترک در مورد سلجوقیان نظرات دیگری مطرح کرده اند و از روایت های محض نسل های پیشین فراتر رفته اند. (56) به ویژه پژوهش سعید پلات که در حد گسترده ای از مواد و منابع تطبیقی مردم شناسی و جمعیت شناسی بهره گرفته، نشان دهنده ی رهیافت جدیدی است. پژوهش جامع فاروق سومر درباره ی ترکمانان دوره ی میانه را نیز باید در این جا نام برد. گو این که در این پژوهش، بر سلجوقیان تمرکز نشده است. (57)
اخیراً بعضی از پژوهشگران غربی آثاری را به چاپ رسانده اند که با جنبه هایی از مسایل مطرح شده در این کتاب هم خوانی دارند. به عنوان مثال می توان از پژوهش معروف جنگ ملازگرد، نوشته ی کارول هیلنبراند و اسپروس وریونیس نام برد. (58) امید صافی در پژوهش اخیر خود، بر تصویر سلجوقیان به عنوان فرمانروایان دین پرور خدشه وارد ساخته و ادعا کرده است که فرمانروایان متأخر سلجوقی برای تحکیم بنیان مشروعیت خود، چنین تصویری از خود ارائه داده اند. (59) صافی بیش تر به تاریخ انگاری سلجوقیان به ویژه ادبیات مذهبی پرداخته است تا به خود تاریخ سلجوقیان.
فهم ما از تاریخ سلجوقیان به دلیل محدودیت منابع همواره ناقص و نابسنده خواهد بود. با این حال، این دوره در خور بازخوانی های مکرر است، چرا که از تمام ظرفیت های آن ها بهره گیری نشده است. پژوهش در زمینه ی ظهور ترکمانان در مقایسه با بررسی تاریخ خاندان سلجوق، دشواری های بیش تری دارد. بررسی تاریخ بر آمدن ترکمانان، به فهم فرایند مسلمان شدن ترکان و ابزارهای چیرگی قبایل چادرنشین بر خاورمیانه کمک خواهد کرد. موفقیت گسترده ی سلسله های ترک با خاستگاه های ایلی- سلجوقیان، آق قویونلو، تیموریان، عثمانی ها و دیگران- در چیرگی نهصد ساله بر شرق جهان اسلام می تواند موضوع پژوهش های دیگر باشد. به ویژه تأثیر
سنت های دشت ها بر این سلسله ها می تواند موضوع پژوهش باشد.

پی نوشت ها :

1- برای این دوره، نک:
Ibrahim Kafesoglu, Harezmsahlar Devleti Tarihi, (485- 617) Anker: Turk Tarih Kurumu, 1956.
2- برای خلاصه ای از پژوهش ها درباره ی مغولان، نک:
The Mongols Oxford: Black well, 2007؛
در مورد تیموریان، نک:
Beatrice Forbez, Manz, the Rise and Rule of
Tamerlane, Cambridge: Combridge University Press. 1989.
3- Crole Hillenbrand, Turkish myth and Muslim symbol: The battle of Mazikert, Edinburgh: Edinburgh University Press. 2007.
4- A. K. S Lambton, Continty and Change in Medival Persia: Aspects of Admistrative, Economic and Social History, Eleventh to Fourteenth. Centuries, London: I turis, 1988.
بعضی از مقالات دیگر در eadem به عنوان مثال
Theory and Practice in Medival IsLamic Governmet, London: variorum reprints 1980.
5- نک: مجموعه مقالاتی که جورج مکدیس گردآوری کرده است.
George Makdisi, History andPolitics in Elenenth century Baghdad, Aldershot: varioum reprints, 1991: idem, Religion Low and Learning in classical Islamic, Aldershot: varioum, reprints, 1991.
6- بسیاری از این مقالات در مجموعه ی زیر گردآوری شده است:
Claude Cahen, Turcobyzartina et Oriens Christianus, London: variorum Reprints, 1974.
7- در مورد راسخ بودن سلجوقیان در مذهب تسنن، نک به:
Omid Safi, the Polictics of Knowledge in Premodem Islam: Negotialing Ideology and Religious Enquiry, Chapel hill, NC: the University of North Carolina press, 1006, pp. 1-9.
در مورد حکمرانی سلجوقیان با سنت ایرانی- اسلامی، نک:
A. K. S . Lambton, The Internal Structur of the Saljuq Empire" in J. A. Boyle (ed), the Cambridge History of iran,v: the Saljuq and Mongol Periods, Cambridge: Cambridge University press, 1968, pp. 206- 19.
8- پژوهش باسورت در این زمینه یک استثنا به شمار می آید.
C.. E. Bosworth. the Ghaznavids: Their Emprie Emprie in Afghanistan and Eastem Iran 994- 1040, Edinburgh: Edinburgh: University press, 1903, pp. 241- 689.
این کتاب فتوحات سلجوقیان در خراسان را از چشم انداز غزنویان بررسی می کند:
Michael Angold, The Byzantine Empire, 1025- 1205, London: longman, 1997, p. 119: cf. Boswrth, The Ghaznavids. p. 224.
10- نظریه ی جا افتاده ای است که توسط جورج کدیس مطرح شده است.
The Sunni revival "in Richards (ed), Islamic Civilisation 950- . B. Cassier, 1973, 155- 65.
11- Julie Sott Meisami, Parsian Historigaphy to the end of Twelth Century, Edinburgh University press, 1999.
12- see TheDisussion in A. C. S. Peacock, Mediaeval Islamic Historiograghy and Political Legitimacy: Balamis Tarikhanameh, London: Routlege, 2007, pp. 1- 4.
13- درباره ی سلجوقیان باید پژوهشی جامع انجام گیرد، فعلا نک:
Claus Kahen" The Historiography of the SeIjuqid period "in Bemard Lewis and P.M.holt, Historian of the Middle East, London: Oxford University Press, 1962, 59- 78: Meisami, Persian Historiography, pp. 141- 280.
14- برای جزئیات بیش تر، نک:
Meismi, Persian historiogrphy. pp. 79- 108, M. R. Waldman, Toward A Theory of Historical Narrative A Case Study in Perso- Islamic at. historiogrphy, Columbus, OH: Ohio State University press. 1980: C. E. Bosworth, "An Oriental Samel Pepys? Abu I. Fadl Bayhaqis Memories of Court life in Easterm Iiran and Afghanistan 1030- 1041: JRAS 3rd series, 14 (2004), pp13-25.
15- Meisami, Persian Historiography. p. 80.
16- همان، صص. 18-82.
17- همان، ص 80.
18- Jurgen Paul "The Seijuq Conuquest (s)of Nishapur a Reaprsisal" Iranian studies 38 (2005), pp. 277-78.
19- همان، ص. 278.
20- گردیزی (1384). زین الاخبار. تصحیح رحیم زاده ملک. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مقدمه ی مصح، صص 65- 69.
21- همان، صص. 53-252.
22- این موضوع به طور مفصل در اثر زیر مورد بحث قرار گرفته است:
Claude cahen, "le- Malik- nemeh et 1, Histoire des Origins Seljukides, Orients 2 (1949), pp. 31-65.
23- Ibn Al- Asim, Bughyat Al Talab Fi Tarikh Halab, Ali Sevim (ed) Ankara, Turk Tarih Kurumu, 1976, P. 32, es Cahen, "Malik- nameh" p. 33.
24- Bar hebraeus, Chronography, Emest A. Wallis Budge (tr), London: Oxford University press, 1932, Ipp. 195- 96.
25- Cahen, "le Malik Nameh" pp. 33- 36.
26- همان، ص 36.
27- Bar hebeaus, Chronography, I, pp. 203-04, 215, cfSafi, Politics of Knowledge, pp. 27. 28, 37.
28- میرخواند (1388). روضه الصفا. تهران: خیام، پیروز، ج4، صص 235، 258.
29- Sibt b. Al. jawzi, Miratal - zaman, Ali sevim (ed) Ankara, Turk Tarih Kurumu, 1968, p. I. Turkish In troduction, pp. 5-9.
30- ibid, Introduction, pp.31- 32: ef . Cahen, Historiography, p. 61.
31- on Isfahni see David Durand- Guedy, "un Fragment inedit dela Dironique des Saljuides de "Imadal- Din al- Isfahani: Ie Chapiter sur Tagel- mulk , Annals Islamobgigiques 39 (2005), pp. 205-22. idem, Memoires sexiles: Lecture de Ia Chronique des Saljuqides de Imad Al Din Isfahani." Studia Iranica 35 (2006), pp. 181. 202.
در این جا می خواهم مراتب سپاس خود را از دیوید دوراند که بخش هایی از نصره الفتره را برایم فراهم آورد، ابراز کنم.
32- see Hillenbrand, Turkish ءyth and ءuslim Symbol.
33- موید فی الدین الشیرازی (1949). صراط الموید فی الدین داعی الدعات: ترجمات حیاته بقلمه، تصحیح کامل حسین، قاهره: دارالکتاب المصری. این کتاب نایاب است اما خلاصه ای از آن به همراه یک شرح به چاپ رسیده است:
Victoria k Iemm, Memoirs of A Mission: the Islmaili Scholar, Stateman and Poet Al Muayyad Fi, Din Al- Shirazi, London: I. B. Tauris, 2003.
34- برای ارزیابی این کتاب، نک:
A. H. Morton (ed) Gibb Memorial trust, 2004, Introduction, pp. 50-56. 35- ibn hassul, kitab afdil al- atrak ala al- ajnad (ibini hassulu turkler hakkindaki eserinin arapca metni), A. Attavi (ed) Belleten 4(1940).
36- برای آگاهی از این اثر و فنون تاریخ نگاری او، نک:
D.S.Richards (tr)m the annals of the salyuq truks: Selections formal. Kamil fi- l-tarikh of Izz all Din Ibn al athir, London: Routledge, 2002, pp.2-8.
37- D. K. kouymjian, Mxitar (mekhithar) of ani on the vise seljiuqs "REArm NS6 (1969), pp. 351- 53.
38- see stehen rapp, studies in medieval Georgian historigrahy: early texts and Eurasian contexts, Iouvain: peters, 2003.
39- W. Bartold, tukkestan Down to the Mongol Innvasian, London: E. J. W. Ginn Memoril, 1958.
40- همان، ص 10، مقدمه.
41- همان، صص 9- 305.
42- C. E. Bosworth, the political and dynastic history of the tranian. world (AD 1000- 1217) in boyle, the combridge history of iran, v, 1968 pp. 1- 202.
43- Bosworth, The Gaznavids.
44- همان، صص 23- 222.
45- همان، صص 67- 266.
46- همان، ص 259.
47- Collected in Cahen, Turco. Burco- Byzantina, and see also idem. "Le Mailknameh" 1996.
48- برای آگاهی از نقد آثار آقاجانف به نقد هیلنبنرند مراجعه کنید:
RAS 3rd series 6/ii (1996) ,pp. 253- 57.
49- S.G. Aghadzhanov, Ocherikilsorii Oguzov. I Turkmen Srednei Azii: Ashkhabad: Ilm, 1969: 1996:
ترجمه ترکی:
oguzlar, Istanbul: Selege yayinalari, 2004.
50- - SG. agadzhanov, gosudarstvo seldzhukidov: asiya v xi- xII vekov, Moscow: 1991: german trans Iation sig agadshanow, der steat der seldschukiden und mitle Lasien im 11. 12.
51- agadzhanev, Icherki, pp. 86- 121.
52- mukimin halil yinanc, turkige tarini, selcuklular devri, I: anadolunun fethi, Istanbul: Istanbul universiteisis yayinlari, 1944.
متأسفانه ارجاعات این کتاب آشفته و نابسامان است. از این رو بهره گیری از آن دشوار است.
53- در مورد پژوهش های سلجوق شناسی ترکان به مقدمه ی انگلیسی زیر رجوع کنید:
Gary leiser (tr. And ed) a history of the seljuks: Ibrahim kafesoglus interpretation and the resulting controversy, Carbondale and Edwards wille: il: southern Illimois university press, 1988.
54- Mehmet Altay Koymen, Tugrul Bey ve Zamani, Istanbul, Kultur Bakanlgi 1974: idem. Buyuk selcuklu Imparatorlugu Tarihi, Ankara, Turk Tarih Kurumu Mehment Altay Koymen Istanbul, 1954, 1979.
55- see for example leiser, a history of the secljuks, p. 89.
56- m. said polat, selquklu coverlerinin dunyass: karacuktan aziz george koluna, Istanbul: kitabevi, 2004, sencer divitcioglu, oguzdem selcukluya: boy, konat ve develet Ankara: Imge, 2005.
57- faruk summer, oguzlar (tukmenler). Tarihleri, boy teskilatei, destanlar, Istanbul: turk dunyas, arastimalar: vakfi, 1999.
58- Hillenbrand, Turkish myth and muslim symbol: speros veryonis Jr, a personal history of the battle of manzikivt in the Byzantine mikva asia, Athens, 1997, pp. 225- 44: idem, the battles of battles of manzikert (1071) and nyriocephalum (1176). notes on food, water, archery, ethnic idemtity of foe and ally mesogeios 25-26 (2005), pp. 49-69.
59- Safi, Poltics of Knowledge.

منبع: نشریه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا شماره 169