دیو در اندیشه ی ایرانی
دیوان در اندیشه ی ایرانی، نخست خدایانی هستند که با اصلاحات زردشت از جایگاه خدایی پایین آمده و به موجوداتی اهریمنی به نام دیو دگرگون می شوند. بنا بر آموزه های مزدیسنایی این موجودات هستی ندارند؛ یعنی تنها موجوداتی مینوی هستند که
نویسنده: دکتر آرش اکبری مفاخر
دیوان در اندیشه ی ایرانی، نخست خدایانی هستند که با اصلاحات زردشت از جایگاه خدایی پایین آمده و به موجوداتی اهریمنی به نام دیو دگرگون می شوند. بنا بر آموزه های مزدیسنایی این موجودات هستی ندارند؛ یعنی تنها موجوداتی مینوی هستند که می توانند در طبیعت ویرانی به بار آورند یا در تن انسان نفوذ کرده و اندیشه ی او را گمراه کنند. اهریمن که این موجودات مینوی را زیر فرمان خود دارد به دیوان دیو مشهور است و پس از او شش دیو بزرگ، سرْ دیوان، قرار دارند. گروه بی شماری از دیوان بزرگ و کوچک با ویژگی های اهریمنی نیز زیر فرمان آنها هستند.
در متون اوستایی و پهلوی این دیوان مینوی را که بدون تن و یا در تن موجودات اهورایی زندگی می کنند، می توان به پنج دسته تقسیم کرد:
1) خدایان کهن که بنا بر سنگ نوشته های خشایارشا هنوز به عنوان خدایان پرستش می شوند.
2) مهاجمین، دشمنان و مردمان کشورهای همسایه
3) ویژگی های زشت و اهریمنی انسان
4) انسان های دارای ناهنجاری های اخلاقی
5) عناصر ویرانگر طبیعت
گذشته از تفکر آیینی، اندیشه ی انسان نخستین درباره ی طبیعت، ترس او از بلاها و آفت های آسمان و زمین و جستجو برای کشف دلیل به وجود آمدن آنها سبب شده تا در ذهن خود برای هر زیان، موجودی پنداری به نام دیو بسازد. درگذر زمان این دیوهای پنداری از حالت ذهنی بیرون آمده و به عنوان موجودات مینوی در جهان شناخته می شوند. این موجودات کم کم دارای پیکر زمینی شده، هستی یافته و در برابر انسان قرار می گیرند. روان این دیوان که با مینو، گیتی و هستی دیوی شناخته می شوند با مرگ پیکر آنها از بین می رود و هستی آنها برای همیشه نابود می شود، اما شماری دیگر به انسان یا صفتی انتزاعی در درون انسان دگرگون شده و به زندگی خود ادامه می دهند.
بنابراین دیوان موجوداتی انسان گونه اند که بر دو پای خود ایستاده و از دستان خود بهره می برند. شش سردیو و دیگر دیوانِ آفریده ی اهریمن نیز کارگزاران و دستیاران اهریمن هستند که ویژگی های پیکرپذیری و کردارانجامی او را دارند. دو ویژگی برجسته ی اهریمنی آنها کالبدپذیری و پیکرگردانی است. این دیوان در حماسه های ملی هستی ثابت و پیکر شناخته شده دارند. آنها تنومند، سیاه رنگ و دارای برخی اندام های حیوانی هستند. این ویژگی ها برگرفته از پیکر اهریمن، عناصر جادویی و تصورات انسان درباره ی دیوان مینوی، انسان های غول پیکر و مهاجمین است.
هنگامی که دیوان به یک هستی ثابت می رسند زمینه ی کردارشناسی آنها به خوبی فراهم می گردد.حضور دیوان در حماسه های ملی به ویژه شاهنامه بسیار چشم گیر است. آنها با هستی ثابت در زیستگاه خود دارای تمدنی به مراتب پیشرفته تر از انسان ها هستند و مکان زندگی آنها بیرون از مرزهای ایران است. دیوان در آغاز شاهنامه نیمی از دنیای آن را تشکیل می دهند. آنها زیر فرمان اهریمن قرار دارند و به سرزمین ایران می تازند. کردار دیوان همانند انسان هاست؛ همانند انسان می اندیشند، سخن می گویند و نظام شهرنشینی و هنرهای گوناگون از جمله خواندن و نوشتن دارند.
پیشرفت تمدنی آنها را به تجاوز به سرزمین ایران وامی دارد. درواقع دیوان در آغاز شاهنامه انسان های مهاجم و همسایگان ایران هستند که به این سرزمین می تازند. برخورد ایرانیان با دشمنان، مهاجمین غول پیکر و همچنین کافرکیشان سبب می شود تا آنها را در زمره ی دیوان قرار دهند. بازتاب این اندیشه در شکل گیری داستان دیوان مازندران نقش گسترده ای دارد.
دیوان مازندران در بخش هایی از متون اوستایی و پهلوی دیوانی مینوی هستند و در بخش های دیگر هستی دیوی می یابند. گسترش تفکر هستی یافتن دیوان و همسان پنداری آنها با مردمان مهاجم، غول پیکر، سیاه پوست و زشت چهره باعث شده تا ویژگی های این مردمان با ویژگی های اهریمنی درهم تنیده شود و از آنها موجوداتی دیوی ساخته و پرداخته گردد. مردم مازندران در گذر از اسطوره ها و پذیرفتن جوهر اهریمنی و اساطیری، به دیوهایی با هستی و پیکری متمایز از انسان که کردارها و ویژگی های اهریمنی بر آنها سایه افکنده، دگرگون می شوند. دیو سپید به عنوان نماینده ی دیوان مازندران دارای روان و پیکر اهریمنیِ بزرگ و سیاه رنگ با سرِ شیر و کردارهای اهریمنیِ تاختن با نیروهای تاریکی و دزدیدن و بلعیدن نور است.
پس از آنکه هستی دیوان با ویژگی های اهریمنی و جادویی به اوج خود می رسد یا با مرگ و یا با گذر از دوران اسطوره ای- پهلوانی به تاریخی از حماسه های ملی خارج شده و به صفاتی در درون انسان دگرگون می شوند و کردارهای آنها به دیومردمان و جادوگران می رسد.
در متون اوستایی و پهلوی دیوان در برابر اهورامزدا، امشاسپندان، ایزدان، عناصر آبادگر طبیعت، صفات نیک انسانی و انسان های نیک قرار می گیرند. اهوراییان با نیروهای پاک و اهورایی با دیوان مبارزه کرده و آنها را از بین می برند. در فرجام شناسی ایرانی دیوان یا همانند اهریمن به دوزخ رانده می شوند یا همانند انسان کشته می شوند. این سرنوشت بازتابی از چالش های درونی و روانی انسان و نیز تأثیرات سیاسی و اجتماعی روزگاران پیشین را در خود دارد. در حماسه های ملی نیز دیوان که هستی ثابت یافته اند یا همانند انسان کشته شده و از بین می روند یا همانند اهریمن تا روز رستاخیز زنده می مانند و همراه با او نابود می شوند.
منبع: اکبری مفاخر، آرش؛ (1389) درآمدی بر اهریمن شناسی ایرانی، تهران: ترفند
در متون اوستایی و پهلوی این دیوان مینوی را که بدون تن و یا در تن موجودات اهورایی زندگی می کنند، می توان به پنج دسته تقسیم کرد:
1) خدایان کهن که بنا بر سنگ نوشته های خشایارشا هنوز به عنوان خدایان پرستش می شوند.
2) مهاجمین، دشمنان و مردمان کشورهای همسایه
3) ویژگی های زشت و اهریمنی انسان
4) انسان های دارای ناهنجاری های اخلاقی
5) عناصر ویرانگر طبیعت
گذشته از تفکر آیینی، اندیشه ی انسان نخستین درباره ی طبیعت، ترس او از بلاها و آفت های آسمان و زمین و جستجو برای کشف دلیل به وجود آمدن آنها سبب شده تا در ذهن خود برای هر زیان، موجودی پنداری به نام دیو بسازد. درگذر زمان این دیوهای پنداری از حالت ذهنی بیرون آمده و به عنوان موجودات مینوی در جهان شناخته می شوند. این موجودات کم کم دارای پیکر زمینی شده، هستی یافته و در برابر انسان قرار می گیرند. روان این دیوان که با مینو، گیتی و هستی دیوی شناخته می شوند با مرگ پیکر آنها از بین می رود و هستی آنها برای همیشه نابود می شود، اما شماری دیگر به انسان یا صفتی انتزاعی در درون انسان دگرگون شده و به زندگی خود ادامه می دهند.
بنابراین دیوان موجوداتی انسان گونه اند که بر دو پای خود ایستاده و از دستان خود بهره می برند. شش سردیو و دیگر دیوانِ آفریده ی اهریمن نیز کارگزاران و دستیاران اهریمن هستند که ویژگی های پیکرپذیری و کردارانجامی او را دارند. دو ویژگی برجسته ی اهریمنی آنها کالبدپذیری و پیکرگردانی است. این دیوان در حماسه های ملی هستی ثابت و پیکر شناخته شده دارند. آنها تنومند، سیاه رنگ و دارای برخی اندام های حیوانی هستند. این ویژگی ها برگرفته از پیکر اهریمن، عناصر جادویی و تصورات انسان درباره ی دیوان مینوی، انسان های غول پیکر و مهاجمین است.
هنگامی که دیوان به یک هستی ثابت می رسند زمینه ی کردارشناسی آنها به خوبی فراهم می گردد.حضور دیوان در حماسه های ملی به ویژه شاهنامه بسیار چشم گیر است. آنها با هستی ثابت در زیستگاه خود دارای تمدنی به مراتب پیشرفته تر از انسان ها هستند و مکان زندگی آنها بیرون از مرزهای ایران است. دیوان در آغاز شاهنامه نیمی از دنیای آن را تشکیل می دهند. آنها زیر فرمان اهریمن قرار دارند و به سرزمین ایران می تازند. کردار دیوان همانند انسان هاست؛ همانند انسان می اندیشند، سخن می گویند و نظام شهرنشینی و هنرهای گوناگون از جمله خواندن و نوشتن دارند.
پیشرفت تمدنی آنها را به تجاوز به سرزمین ایران وامی دارد. درواقع دیوان در آغاز شاهنامه انسان های مهاجم و همسایگان ایران هستند که به این سرزمین می تازند. برخورد ایرانیان با دشمنان، مهاجمین غول پیکر و همچنین کافرکیشان سبب می شود تا آنها را در زمره ی دیوان قرار دهند. بازتاب این اندیشه در شکل گیری داستان دیوان مازندران نقش گسترده ای دارد.
دیوان مازندران در بخش هایی از متون اوستایی و پهلوی دیوانی مینوی هستند و در بخش های دیگر هستی دیوی می یابند. گسترش تفکر هستی یافتن دیوان و همسان پنداری آنها با مردمان مهاجم، غول پیکر، سیاه پوست و زشت چهره باعث شده تا ویژگی های این مردمان با ویژگی های اهریمنی درهم تنیده شود و از آنها موجوداتی دیوی ساخته و پرداخته گردد. مردم مازندران در گذر از اسطوره ها و پذیرفتن جوهر اهریمنی و اساطیری، به دیوهایی با هستی و پیکری متمایز از انسان که کردارها و ویژگی های اهریمنی بر آنها سایه افکنده، دگرگون می شوند. دیو سپید به عنوان نماینده ی دیوان مازندران دارای روان و پیکر اهریمنیِ بزرگ و سیاه رنگ با سرِ شیر و کردارهای اهریمنیِ تاختن با نیروهای تاریکی و دزدیدن و بلعیدن نور است.
پس از آنکه هستی دیوان با ویژگی های اهریمنی و جادویی به اوج خود می رسد یا با مرگ و یا با گذر از دوران اسطوره ای- پهلوانی به تاریخی از حماسه های ملی خارج شده و به صفاتی در درون انسان دگرگون می شوند و کردارهای آنها به دیومردمان و جادوگران می رسد.
در متون اوستایی و پهلوی دیوان در برابر اهورامزدا، امشاسپندان، ایزدان، عناصر آبادگر طبیعت، صفات نیک انسانی و انسان های نیک قرار می گیرند. اهوراییان با نیروهای پاک و اهورایی با دیوان مبارزه کرده و آنها را از بین می برند. در فرجام شناسی ایرانی دیوان یا همانند اهریمن به دوزخ رانده می شوند یا همانند انسان کشته می شوند. این سرنوشت بازتابی از چالش های درونی و روانی انسان و نیز تأثیرات سیاسی و اجتماعی روزگاران پیشین را در خود دارد. در حماسه های ملی نیز دیوان که هستی ثابت یافته اند یا همانند انسان کشته شده و از بین می روند یا همانند اهریمن تا روز رستاخیز زنده می مانند و همراه با او نابود می شوند.
منبع: اکبری مفاخر، آرش؛ (1389) درآمدی بر اهریمن شناسی ایرانی، تهران: ترفند
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}