زمین در اساطیر ایران باستان
در اساطیر ایران باستان عمق زمین سه طبقه دانسته شده است، علم زمین شناسی نوین نیز، برای جرم کره ی زمین، تقسیم بندی مشابهی را قائل است، در این طبقه بندی از زمین، طبقه ی دوم که در اعماق 60 کیلومتری قرار داشته و مذاب
نویسنده: فائقه سرخوش
تن زمین در اساطیر باستان
در اساطیر ایران باستان عمق زمین سه طبقه دانسته شده است، علم زمین شناسی نوین نیز، برای جرم کره ی زمین، تقسیم بندی مشابهی را قائل است، در این طبقه بندی از زمین، طبقه ی دوم که در اعماق 60 کیلومتری قرار داشته و مذاب است، اسطوره ی دوزخ را که در اساطیر ایران باستان جایگاه آن در دل زمین دانسته شده به ذهن متبادر می کند.جغرافیای زمین در اساطیر ایران
مطابق روایات پهلوی، کره ی زمین به دو نیمکره ی زیرین و زبرین تقسیم می شود که تنها نیمکره ی زیرین آن شایسته ی زیست است. در آغاز هزاره ی هفتم پس از تازش اهریمن بر زمین، هنگامی که تشتر باران ساخت همه جا را نم بگرفت و زمین به هفت پاره بگسست، پاره ای به اندازه ی نیمه ای در میان و هفت پاره ی دیگر پیرامون قرار گرفت، تازش اهریمن لرزه ای سخت بر تن زمین انداخت. در اثر این لرزش کوهها رستند. نخست دو رشته کوه اصلی (البرز و تیرگ البرز) و سپس سایر کوهها.چون ایزد تشتر بر زمین باران آورد، باد، آن را تا سه روز به جای، جای زمین راند. از آن باران، دریای فراخکرد که یک سوم زمین را در بر دارد به ناحیت نیمروز، کناره ی البرز پدید آمد، شش دریای دیگر نیز در زمین پیدا آمد که در بندهش نام آنها برده شده.
چگونگی مردمان بر زمین- خونیرث وسیع ترین کشور، در جغرافیای اساطیری زمین محسوب می شود، از نژادهای گوناگون و گروههای مختلف بشر، شش گونه و نژاد از آنها در خونیرث ساکن شدندو نه گونه شان بر پشت گاو سریسوگ بدان شش کشور دیگر رفتند و آنجا ساکن شدند.
زمین و انسان- غول اساطیری
در متون پهلوی، مکرراً زمین، آسمان و کائنات درون آنها به اعضای بدن انسان تشبیه شده اند، در این تشبیهات عموماً سر و اعضاء آن، که جایگاه نیروهای مینوی است به آسمان نسبت داده شده و اعضاء قسمتهای میانی و زیرین اندام انسان به زمین منسوب می شوند.وجود تشابه میان زمین و بخشهای میانی و زیرین اندام انسان، قدرت حیات بخشی و امیال جسمانی خاصی چون چشایی و بساوایی است، ذات پرورندگی و حیات بخشی زمین، ما را به سوی روشن شدن هویّت جنسی آن راهنمایی می کند، در تفکیک جنسی عالم کبیر، (انسان) ویژگی پرورندگی و زندگی بخشی از مختصات جنس مؤنث است. در عالم صغیر نیز زمین، به خاطر داشتن این ویژگی، مؤنّث پنداشته شده، یکی دیگر از ویژگیهای زمین امانت پروری و پرورندگی آن است که از ویژگی های جنس مؤنّث است. آیین تدفین مردگان در دل زمین، تلمیحی است به این خاصیت زمین. زندگی انسان بعد از تدفین در دل زمین در صورت نباتی تداوم می یابد.
زمین واسطه ی چرخه ی حیات
مطابق اساطیر، آفرینش اولین انسان، اولین حیوان، اولین گیاه و اولین کوه در نقطه ی میانه و مرکز زمین صورت گرفته، انسان بعد از مرگ به مادر حقیقیش، زمین، سپرده می شود، ابتدا با خاک یکی شده و به جماد مبدل می شود، این آغاز دوری دیگر از زنجیره ی حیات است سپس به گیاه، آنگاه حیوان و در نهایت به انسانی کامل مبدّل می شود، هر دور از این زنجیره با جماد آغاز می شود و با انسان پایان می یابد. در این میان نقش زمین حائز اهمیت است. اگر انسان، بعد از مرگ به زمین سپرده نشود زنجیره ی حیات از هم گسسته شده و این چرخه با مرگ انسان متوقف می شود.زمین، ایستایی، خلاقیت، مکان
از دیدگاه دنیای باستان آنچه سبب می شود تا نام زمین با مفهوم مکان پیوند یابد دو ویژگی بارز زمین، یعنی ایستایی و خلاقیت است؛ بشر همواره خود و زمین را ساکن و آسمان را متحرک می دید، اما دلیل مهمتری که سبب شد تا انسان به معنای واقعی زمین، را مکان بپندارد اندیشه ی خاص او درباره ی تولد کودک بود. بشر ابتدا اینگونه تصور می کرد که پدر، نطفه ی فرزندان را در بطن مادر نمی نشاند. بلکه فرزندان در مرحله ی کمابیش پیشرفته تری از رشد شان در پی تماس، زن، با شیء یا جانوری از محیط پیرامون، در شکم زن جای می گیرند؛ در واقع آنان به معنای عینی و نه تمثیلی واژه زاده ی سرزمین اند.قهرمانان فرزندان زمین
در اساطیر اغلب ملل، افسانه هایی وجود دارند که مطابق آنها کودکی از بدو تولد به دست طبیعت سپرده می شود، چنین کودکی به معنای واقعی کلمه، متعلق به مکان و فرزند زمین است، سپردن کودک «سرراهی» به دست عناصر کیهان- آب و باد و زمین- تا هر طور که بخواهند با آن رفتار کنند در حکم نوعی به مبارزه طلبیدن تقدیر است، چنین کودکی غالباً قهرمان، شاه یا قدیس می شود. نمونه ی چنین شخصیتهایی در حماسه های ایرانی قهرمانانی چون فریدون و زال هستند. نمونه ی بارز گذر این اسطوره در ادیان نیز داستان زندگی موسی (ع) است.مکان و مکانپرستی
دنیای باستان ابتدا پرستنده ی اصل دیرند بود و آرزوهایش حول محور جاودانگی و دستیابی به آسمان شکل میگرفت. اما پس از چندی دریافت که آسمان از زمین فاصله ی زیادی گرفته و دیگر ارتباط انسان و خدایان به راحتی مقدور نیست. پس، بر آن شد تا در زمین مکانی پیدا کند که در ذهنش تداعی کننده ی معنای پرستش و عظمت آسمان باشد؛ راز آمیز بودن پدیده ی مرگ و ارتباط آن با آسمان سبب شد که قبر، بهترین جایگاه برای تداعی این حس در ذهن بشر دانشته شود. و این قبر یا به بیان دقیقتر مقام و منزلتی که قبر دارد، وسیله ای شد که از نیایش دیرین زمان (جاودانگی)، پرستش مکان پدید آید. در آغاز هر جای متبرک قبری بود. اما بعدها پرستش از گور به معبد انتقال پیدا کرد. شکل ظاهری معبد خود، نماد پیوند میان زمین و آسمان است. بنای مربّعی شکل آن، نماد زمین مسطح و سقف مدوّر آن مظهر طاق آسمان است.منبع مقاله: سرخوش، فائقه؛ (1389)، اسطورهی آسمان و زمین زمین و آسمان در باور ایرانیان، تهران: ترفند 1389.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}