نویسنده: ابوالقاسم حسینی




 

اصل هدفدار بودن جهان هستی و دستیابی به رشد و تکامل

(فلسفه ی زندگی از دیدگاه اسلام)

اصل هدفدار بودن جهان هستی، و دستیابی به رشد و تکامل، در حقیقت جهان بینی اسلامی و یا فلسفه زندگی در مکتب اسلام می باشد. منظور ما از جهان بینی در این جا، سیاست کلی مکتب و فلسفه زندگی از نظر آن می باشد. یقیناً با این دید، اسلام را به عنوان یک مکتب سیاسی فلسفی در نظر گرفته ایم و در نتیجه جویای اصل کلی که این مکتب از آن تبعیت می نماید و در اصول رهبری خود، آنرا در نظر دارد، می باشیم. در این مورد ما اسلام را تنها به عنوان آخرین دین الهی در نظر نداریم بلکه منظور ما از اسلام، دین الهی است که از ابتدای پیدایش انسان بر روی زمین، انسان را رهبری کرده و در نهایت، به آخرین دین الهی منجر گردیده و اسلام به عنوان یک اسم خاص برای آن مورد استفاده قرار گرفته است. هدفدار بودن جهان هستی، به کرّات در قرآن مجید، تأکید شده است و چنین آمده است که ما انسانها و زمین و آنچه در بین آنهاست به بازیچه نیافریدیم، بلکه آنها را به حق آفریدیم ولی بیشتر مردم نمی دانند.(1) در چندین جای دیگر در ضمن امر به تفکر (2) در وضع انسان بطور کلی، به حق بودن هدفدار بودن (3) جهان هستی مورد تأکید قرار گرفته است. با بررسی اصول مکتب و روشهای اخلاقی که به وسیله پیشوایان آن مورد آموزش قرار گرفته و همچنین توجه به تمرینهای عملی که به عنوان عبادات از آنها یاد شده است، می توان حرکت تکاملی دستجمعی را به عنوان جهان بینی اسلامی و هم، به عنوان فلسفه زندگی از دیدگاه اسلام در نظر گرفت. این برداشت را ما از آیات متعددی از قرآن و گفتار پیشوایان اسلام می توانیم دریابیم.
صریحترین آیه ای که این منظور را می رساند، آیه 187 سوره 2 (بقره) می باشد که چنین آمده است:
و اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و الیؤمنوا بی لعلهم یرشدون. یعنی چنانچه بندگانم راجع به من از تو بپرسند، بگو من به آنها نزدیک هستم، اجابت می نمایم دعوت خواننده ای را که مرا بخواند. پس آنها نیز باید اجابت کنند دعوت مرا و به من ایمان آورند تا رشد یابند.
چنانچه در آیه فوق مشاهده می شود نتیجه اجابت دعوت پروردگار و ایمان به خدا، دستیابی به رشد و تکامل مطرح شده است، همچنین در آیات دیگری از قرآن نیز، هدف کلی دعوت آن، ‌دستیابی به رشد تلقی شده است.(4) رشد به معنای هدایت، نجات، صلاح و کمال آمده است و به نظر می رسد خود لغت رشد، که در زبان فارسی نیز مصطلح است، بهترین مفهوم را بخودی خود دارد. یعنی ما عملاً با مطرح شدن لغت رشد، مفهوم کمال را از آن استنباط می نماییم و مفاهیم دیگری که به جز کمال در کتب لغت برای آن ذکر شده اند (هدایت، نجات و صلاح)‌ عملاً وسایل دستیابی به رشد و یا نتایج آن هستند.(5) پیشوایان اسلام، دستیابی به رشد را به عنوان یک آرزو و ایده آل برای افراد مورد علاقه‌ مطرح نموده (6) و همچنین رسیدن به آنرا به زبان دعا از خداوند خواستار شده‌‌اند.(7) با وجود آنکه در آیه دیگر منظور از خلقت، عبادت خداوند تلقی شده است (8)، ولی با توجه به مفهوم آیه قبل، می توان به این نتیجه رسید که در حقیقت عبادت نیز وسیله ای برای دستیابی به رشد و تکامل است، زیرا نتیجه کلی ایمان به خدا و اجابت دعوت او، که همان عبادت است، به منظور رسیدن به مرحله رشد و کمال و آماده شدن برای قرب الهی تلقی شده است. در حقیقت خداوند در همه حال، به انسان نزدیک است و به منظور احساس قرب و رسیدن به این درجه، لازم است نوعی آمادگی و رشد در انسان پدید آید که از طریق ایمان به خدا و اعمال صالح که در مجموع به نام عبادات نامیده شده اند به وجود می آید که و دستیابی به رشد، موجب قرب به خداوند می گردد. در آموزشهای متعددی که از پیشوایان اسلام، صادر شده است، صریحاً دستور داده می شود که در عاقبت هر کار مطالعه کنید تا چنانچه به رشد ختم می شود، آنرا انجام دهید و در غیر این صورت، آنرا واگذارید.(9) تداوم در رشد و تکامل مسأله ای است که مورد توجه اولیای دین اسلام قرار گرفته و به صورت دعا، از خداوند تداوم در رشد و تکامل درخواست می شود.(10) مجموعه این آموزشها نشان می دهند که چیزی را که اسلام از بشریت می خواهد دستیابی به رشد می باشد.
آیه دیگری که در این مورد به ما کمک می نماید آیه 156 سوره 2 (بقره) است که حرکت دائمی انسان را به سوی کمال مطرح می نماید. انا لله و انا الیه راجعون. ما ملک خداییم و رو به سمت او در حال حرکت می باشیم. از این ‌آیه استفاده می گردد که ما در هر لحظه در حال رفتن و حرکت به سوی خدا هستیم.
مؤلفان قاموس و کتب لغت تأکید می نمایند که در بسیاری از آیاتی که کلمه ترجعون و یرجعون ذکر شده، لازم است آن را با معنای حال مورد توجه قرار داد نه استقبال، زیرا هر آن، در حال بازگشت به سوی خداییم و مرگ، تنها بازگشت به سوی خدا نیست.(11) با توجه به اینکه در اسلام، خداوند به عنوان کمال مطلق مطرح شده است از این آیه می توان حرکت تکاملی و دستجمعی بودن آن را استنباط نمود.
آیات دیگری که باز می توانند به عنوان تأیید این نظر (12) مورد استفاده قرار گیرند (13)، بعضی آیات مربوط به زکات (14) می باشند که به معنای نمو، ترقی و ارتقای نفس تفسیر شده اند.(15) تعابیری که در مقابل رشد به کار رفته اند لغات غی (16) به معنای گمراهی (17) و هلاکت، و نیز شر (18) و ضرر می باشند.(19) لغت هوی را که به معنای سقوط می باشد نیز می توان در مقابل رشد قرار داد.(20) در آیات مختلف زیر این مفهوم جلب توجه می نماید.
به قول راغب و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی. (سوره 79 نازعات 40 تا 41) و هر کس از خداوند بترسد و نفس خویش را از سقوط بازدارد جایگاهش در بهشت خواهد بود. و در آیه و من یحلل علیه غضبی فقد هوی (آیه 81 سوره 20 طه) هر کس غضب من بر او واقع شود، ساقط گشته است. و اما من خفت موازینه فامه هاویة (آیه 9 سوره 101 قارعه) و کسی که اعمال صالحش کم باشد در زیرترین درکات جهنم سقوط خواهد کرد.
عناوین دیگری که در قرآن مجید در همین زمینه کمک می نماید، لغات سفلی و علیا، نور و ظلمت و فلاح و خسران می باشند. تشابه زیادی بین مفاهیم هوی و سفلی در کتب لغت به چشم می خورد.(21) بنا به برداشت این مکتب، کسانی که در غیر مسیر توحید حرکت نمایند، رو به سمت سقوط حرکت می نمایند و صورت ظاهری انسان که در بهترین صورت ترکیب و کیفیت آفریده شده است (22) به آنها کمکی نمی نماید. تنها افرادی که ایمان به خدا آورده و بر طبق آن به اعمال شایسته بپردازند از سقوط، ایمن می باشند.(23) آنها که به خداوند و نبوت و معاد ایمان آورند و نماز به پا می دارند و انفاق نمایند، در راه مستقیم حرکت می نمایند و به رستگاری می رسند.(24) این گروه علاوه بر ایمان به خدا و انجام اعمال صالح به تکامل جامعه نیز نظر داشته و مردم را به حق دعوت و در این راه استقامت و پایداری می ورزند. سایر انسانها که در این مسیر نیستند در خسران و سقوط قرار دارند.(25) خداوند سرپرست مردم باایمان است و آنها را از تاریکیها خارج و به سوی نور می برد و طاغوت (هر معبود غیر خدا) سرپرست مردم کافر می باشد و آنها را از نور به ظلمت می برد.(26) خداوند به عنوان نور و روشنی بخش آسمان و زمین معرفی گردیده (27) و عبادت او وسیله عروج انسان به کمال است.(28) حرکت تکاملی باید در هر روز محسوس باشد و آن کس که در حالت تکاملی نباشد و در نتیجه دو روزش مساوی باشند، در زندگی مغبون است.(29) آیاتی از قرآن مجید که در آنها لغات صراط و سبیل و مهاجرت به سوی خدا به کار رفته اند نیز، همگی پذیرش حرکت تکاملی دسته جمعی را به عنوان فلسفه زندگی از دیدگاه اسلام تأیید می نماید. 42 بار لغت صراط و 34 بار لغت سبیل در قرآن به کار برده شده است و در آنها مشخصات راه راست (30) ذکر شده و خداوند و پیامبرش را بر راه راست (31) دانسته و شرط رهروی در خط مستقیم (32) را در متابعت از پیامبر معرفی نموده است.(33) به این ترتیب فردی که در مدار ارتباط انسان با خدا قرار می گیرد، در مسیر رشد حرکت می کند. در نتیجه دارای پشتیبانهای عظیمی از واقعیات است و به همین علت احساس انبساط خاطر، آرامش راحتی و ایمنی می نماید (34) توجیه دیگر در بروز این کیفیت، این است که تمایلات انسان را نهایتی نیست و فردی که بر محور توحید و مدار ارتباط انسان با خدا حرکت نمی نماید، پیوسته در صدد جوابگویی به این درخواستها می باشد و با توجه به اینکه عملاً نمی توان تمام تمایلات را جامه عمل پوشید، با وجود وسعت نعمات الهی پیوسته خود را در تنگی احساس می نماید.(35) برعکس فردی که به خدا توجه دارد از اطمینان خاطر بهره مند و با پذیرش روش قناعت در امور خود، زندگی راحت و بی دغدغه ای را ادامه می دهد.(36)
لزوم حرکت مستقیم تکاملی، آنچنان مورد تأکید این مکتب است که در هر روز حداقل 10 بار در ضمن نمازهای روزانه، هر فرد مسلمان باید از خداوند درخواست نماید که راه مستقیم را در هر مورد به او نشان دهد و او را بر این راه پایدار بدارد.(37)
اعمالی که به نام گناه تلقی شده اند، همگی سدی در مقابل تکامل می باشند و بسته به میزان توقف و سیر قهقرایی که در انسان، ایجاد می نمایند به گناه های بزرگ و کوچک تقسیم شده اند. شرط دستیابی به راه مستقیم عدم انجام گناهان کبیره (38) ذکر شده و به افراد وعده داده می شود که در صورت عدم انجام این گناهان (39) موقعیت شایسته خواهند داشت و از نیکان خواهند بود.(40) گناهان کبیره که در این مورد به آنها تأکید می گردد به قرار زیر می باشند:
1ــ شرک به خدا.
2ــ آزردن پدر و مادر، عقوق والدین.
3ــ فرزندکشی.
4ــ انجام اعمال زشت.
5ــ کشتن فرد بی گناه.
6ــ خوردن مال یتیم.
7ــ کم فروشی.
8ــ شهادت دروغ.
9ــ شکستن پیمانهای الهی مانند شکستن عهد و نذر و قسم.
شرط اصلی دستیابی به راه راست، کسب آگاهی و بینش در انتخاب مذهب، راه زندگی و آشنایی به نقطه نظرهای مکتب است. امام صادق (ع) می فرماید: کسی که بدون بصیرت و دانایی به کاری دست می زند، مانند مسافری است که در بیراهه می رود، هر قدر بر سرعت خود می افزاید، به همان نسبت از جاده دورتر می شود.(41) (دیاگرام 1). جاده اصلی تکامل، راه مستقیم است و رفتن به چپ و راست موجب گمراهی می باشد.(42) به منظور آموزش در این مورد، پیامبر اسلام از نقطه ای خطهای مختلفی کشیدند و به اطرافیان گفتند تنها یکی از این راهها راه مستقیم است و راههای دیگر انحرافی می باشند (دیاگرام 2).
**توضیح تصویر
دیاگرام 1ــ انحراف از خط مستقیم به راست و چپ انحراف در صورت حرکت بدون آگاهی.
**توضیح تصویر
دیاگرام 2ــ انحصاری بودن راه مستقیم تکاملی تنها در یک مسیر.
حرکت مستقیم رو به سوی کمال عملاً در نزد معدودی از افراد بشر جلب توجه می نماید. همان طور که قبلاً ذکر شده، قرآن به عنوان مثال، پیامبر (ص) را بر راه مستقیم می داند.
اشکال دیگری که ممکن است اتفاق بیفتند سقوط و یا سیر قهقرایی است که ممکن است به علت عدم حرکت در مسیر توحید به وجود آید (دیاگرام 3)
**توضیح تصویر
دیاگرام 3ــ اشکال مختلف حرکت تکاملی، سقوط و نوسانی.
وضعی که از همه شایعتر می باشد، مسیری است که بین تکامل و سقوط نوسان می نماید (دیاگرام 4).
در این حالت ممکن است فرد در نهایت کار به سمت تکامل و یا برعکس به سمت سقوط سیر نماید. به همین علت، درخواست تثبیت بر راه مستقیم و عاقبت خیر (43) همواره در آموزشهای اسلامی جلب توجه می نماید.(44) باید توجه داشت که تغییر مسیر حرکت از راه تکامل به سقوط و یا برعکس کاملاً امکان پذیر است و در متون اسلامی آمده که ممکن است فرد به مرحله ای برسد که بین او و بهشت بیش از یک وجب فاصله نباشد و در اثر عملی، سقوط می نماید و یا برعکس ممکن است بین فرد و جهنم بیش از یک وجب فاصله نباشد و در اثر پیدایش آگاهی و عمل بر طبق آن، به راه راست منتقل می گردد (دیاگرام 5).
**توضیح تصویر
دیاگرام 4ــ تغییر ناگهانی از مسیر تکاملی به سقوط و برعکس
کوشش در پیمودن حداکثر راه در مدت زندگی به وسیله در نظر داشتن مرگ در هر لحظه، یکی از دستورات عمیق اخلاقی است که توسط پیشوایان مذهب اسلام صادر گردیده است.(45) آیاتی که در آنها لفظ درجه به کار رفته نیز نشان می دهند که افراد بشر از نظر میزان تکاملی متفاوت و برحسب آن درجه خواهند یافت.(46) درجه به میزان اعمال صالح داده خواهد شد (47) و بالاترین درجه را مجاهدین در راه خدا که با صرف اموال و دادن جان، زمینه تکامل را در جهان هموار می نمایند، خواهند داشت.(48) علاوه بر آن، ‌میزان از خودگذشتگی که در این کار نشان می دهند، معیار دریافت درجه خواهد بود. به عنوان مثال، مجاهدینی که قبل از فتح، از خودگذشتگی نشان داده اند، بالاتر از افرادی که بعداً ملحق می شوند خواهند بود (49) در همین زمینه خداوند، به افرادی که با ایمان به خدا و اندوختن دانش و نشر آن در مقابل بشریت، نوری بگسترانند نیز وعده درجات بالا را داده است.(50) در مجموع خداوند با نظارت به افراد بشر درجات آنها را تعیین می فرماید (51) و مردم بر حسب عملکرد خود در آخرت از نظر میزان درجه بسیار متفاوت خواهند بود (52) قرب به خدا که در آیات و روایات متعدد اسلامی مورد بحث و تأیید قرار گرفته است، در حقیقت چیزی جز حاصل رسیدن به تکامل نیست. با دستیابی به تکامل، عملاً نزدیکی و قرب انسان به خداوند حاصل می گردد. در تمامی عبادات اسلامی. نیت جزئی از عبادات تلقی می شود و در تمام موارد کار باید قربة الی الله یعنی به منظور نزدیکی به خدا باشد.
جالب اینجاست که نه تنها اعمال واجب و مستحب از این کیفیت برخوردار هستند، ‌بلکه ایده آل آن است که در تمامی اعمال مباح هم قصد قربة الی الله (نزدیکی به خدا) منظور گردد. یعنی از انجام کلیه اعمال و عبادات، تکامل فرد مورد نظر باشد. تکرار اعمال و ادامه آنها موجب می شود تا فرد پله های تکاملی را یکی پس از دیگری بالا رود. در هر عمل مقداری از راه پیموده می شود و پله ای بالا می رود (دیاگرام 5).
**توضیح تصویر
دیاگرام 5 ــ نمای عملی دستیابی به رشد بوسیله اعمال صالح در زندگی روزانه.
در حرکت تکاملی انسان، افرادی که در اصل جهت ‌یابی دچار اشکال شده و مبدأ اصلی تکامل را که همان پذیرش خداوند است، شناسایی نکرده باشند، از هدف تکاملی بسیار دور می باشند و در تعابیر قرآنی در تحت ماده بُعد آیات متعددی را می یابیم.(53)

پی نوشت ها :

1- وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یعْلَمُونَ. سوره دخان (44) آیه 37-39.
2- اولم یتفکروا فی انفسهم ما خلق الله السموات و الارض و ما بینهما الا الحق. آیا تفکر نمی‌کنند در پیش خود که خلق نکرد خدا آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آسمان‌ها و زمین است، مگر به راستی و حقیقت. سورة روم (30) آیة 8.
3- و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق. ما آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان آن‌هاست جز به حق خلق نکردیم. سورة حجر (15) آیة 85.
- خلق السموات و الارض بالحق. آسمان‌ها و زمین را به حق خلق نمود. سورة نحل (16) آیة 3.
- ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما و اجل مسمی و الذین کفروا عما انذروا معرضون. سورة احقاف (46) آیة 3.
4- قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآن عجبا، یهدی الی الرشد فامنا به. بگو ای پیغمبر به من وحی شد که قرآن را گروهی از جن شنیدند و گفتند که ما قرآنی شگفت‌آور شنیدیم که به رشد دعوت می‌کند و در نتیجه به آن ایمان آوردیم. سورة جن (72) آیة 1 و 2.
5- قاموس قرآن، لغت رشد.
6- ورجوت ان یوفقک فیه لرشدک، امیدوار هستم که خداوند ترا در راه رشد کمک نماید. نهج‌البلاغه، ج 5، ص 905.
7- و متعنی بهدی صالح لااستبدل به و طریقه حق لا ازیغ عنها و نیه رشد لا اشک فیها. و مرا به رستگاری شایسته بهره‌مند کن آن را عوض نکنم و به راه حقی که از آن بیرون نشوم و به فصد صواب و درستی که در آن شک ننمایم (و اندیشه تکاملی که در آن شک ننمایم). صحیفه سجادیه، دعای بیستم.
8- ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. سورة ذاریات (51) آیة 56.
9- عن ابیعبدالله (ع)، قال: ان رجلا اتی النبی صلی الله علیه و آله، فقال یا رسول الله، اوصنی فقال له رسول الله فهل انت مستوص ان انا اوصیتک؟ حتی قال له ذلک ثلاثا و فی کلها یقول الرجل، نعم یا رسول الله. فقال رسول الله (ص) فانی اوصیک، اذا انت هممت بامر فتدبر عاقبته، فان یک رشدا فامضه و ان یک غیا فانته عنه. امام صادق (ع) فرمود: مردی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت یا رسول الله به من سفارشی کن، حضرت به او فرمود آیا دستور پذیر هستی تا به تو سفارشی کنم؟ و این سؤال را سه بار تکرار کرد. مرد درخواست کننده در هر سه نوبت جواب داد بلی یا رسول الله. آنگاه پیغمبر فرمود سفارش من به تو این است که هر وقت خواستی برای انجام کاری اقدام نمائی به عاقبت آن کار فکر کن. اگر موجب رشد است اقدام کن و اگر برخلاف حق و رشد بود از انجام آن خودداری نما. روضه کافی، ص 150.
10- و تدیم عافیتی و رشدی. دعای بعد از زیارت حضرت رسول (ص) مستحبات الحرمین، ص 227، تألیف حاج شیخ محمود دانشیار شوشتری، انتشارات کتابخانه صدر، تهران.
11- قاموس قرآن، ج 3، ماده رجع.
12- و کان یأمر اهله بالصلوه و الزکاه و کان عند ربّه مرضیّا سورة مریم (19) آیة 31.
13- و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلاه و ایتاء الزکاه سورة انبیاء (21) آیة 73.
14- فاردنا ان یبدلهما ربهما خیرا منه زکاه و اقرب رحما سورة کهف (18) آیة 81.
15- اصل زکات چنانکه طبرسی و راغب گفته به معنی نمو و زیادت است. قاموس، اقرب و صحاح نیز زکات را نمو گفته‌اند. ابن اثیر در نهایه می‌گوید: زکات از اسم‌های مشترک است و بر عین و معنی هر دو اطلاق می‌شود. با توجه به اینکه لغت زکات در آیات مکی به کار رفته و حکم زکات در مدینه نازل شده است، علامه طباطبائی در المیزان و مؤلف قاموس قرآن چنین نتیجه می‌گیرند که معنی زکات الزاماً انفاقات مالی نیست بلکه به معنی رشد نفس و ترقی و ارتقای آن است (المیزان و قاموس قرآن، ماده زکات). در مورد زکات مالی نیز مطلق انفاق در راه خدا مطرح می‌گردد و نه انفاق به مقدار معین از مال. در این مورد نیز استدلال می‌شود که آیاتی که در آن‌ها زکات به معنی انفاق آمده نیز در مکه نازل شده و حکم نازل شده و حکم زکات با مفهوم خاص در مدینه آمده و بعداً کثرت استعمال آن در مورد خاص به صورت اسم عام درآمده است. حتی در مواردی که الزاماً از زکات مفهوم انفاق عام یا خاص آن استفاده می‌شود، وجه تسمیه را از آن جهت می‌دانند که زکات سبب پاکی مال می‌گردد و مال تزکیه شده، قابلیت نمو و برکت پیدا می‌نماید (قاموس قرآن، ج 3، ماده زکات).
16- لا اکراه فی الدین، قد تبین الرشد من الغی. اجباری نیست در دین، راه رشد از گمراهی مشخص گردیده است سورة بقره (2) آیة 256.
17- قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین. قسم به عزت تو حتماً آن‌ها را به هلاکت خواهم برد. سورة ص (38) آیة 82.
18- و انا لاندری اشر ارید بمن فی الارض ام اراد بهم ربهم رشدا. و ما نمی‌دانیم که آیا برای اهل زمین قصد بدی شده و یا پروردگارشان قصد رشد (خیر و صلاح) آن‌ها را دارد سورة جن (72) آیة 10.
19- قل انی لا املک لکم ضر اولا رشدا. من مالک ضرر و رشد (خیر) شما نیستم سورة جن (72) آیة 21.
20- هوی، هوی (بضم هاء و فتح آن) به معنی فرود، آمده است، هوی الشیء هویا و هویا: سقط من علو الی اسفل. چنانکه در قاموس و اقرب الموارد و در مجمع، ذیل و النجم اذا هوی گفته است. – هوی به ضم اول فرود آمدن و به فتح بالا رفتن است. قاموس و اقرب آن را به معنای دوم گفته‌اند و در مصباح معنای اول را از ابوزید نقل کرده است و گوید: هوی به معنای بالا رفتن فقط به ضم اول آید. ناگفته نماند فعل هر دو از باب ضرب یضرب است و من یحلل علیه غضبی فقد هوی: هرکه غضب من بر او واقع شود هلاک گشته (طه 81). سقوط در آیه، همان هلاک و بدبختی است، و الموتفکه اهوی: شهر زیر و رو شونده را هلاک کرد و ساقط نمود (نجم 53). کالذی استهوته الشیاطین فی الارض حیران. انعام 71- استهواء مثل اهواء به معنای ساقط کردن است و اعتبار طلب در آن صحیح است. گوئی شیاطین سقوط کرده‌اند و آن در آیه، به معنای لغزش و ساقط کردن است یعنی مانند کسی که شیاطین در زمین گمراهش کرده‌اند و سرگردان مانده است. هوی، میل نفس، و ماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی: از روی خواهش نفس سخن نمی‌گوید و فقط به او وحی می‌شود (نجم 3 و 4). در قاموس تصریح کرده که هوی در میل مذموم و ممدوح هر دو به کار رود اما در قرآن بیشتر در خواهش‌های مذموم به کار رفته و گاهی در غیر آن، مثل فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم. سورة ابراهیم (14) آیة 37. جمع آن اهواء است، و لاتتبع اهواء الذین کذبوا بایاتنا، سورة انعام (6) آیة 150.
به نظر می‌آید خواهش نفسانی را از آن هوی نامیده‌اند که انسان را به عذاب آخرت و مهلکه دنیا ساقط می‌کند. چنانکه راغب آن را از بعضی نقل کرده است. لا یرتد الیهم طرفهم و افئدتهم هواء سورة ابراهیم (14) آیة 43. هواء را در آیه و لغت به معنی خالی گفته‌اند دیدة آن‌ها به آن‌ها بر نمی‌گردد یعنی چشمشان خیره می‌ماند (پلکشان به هم نمی‌خورد) و قلبشان از تعقل خالی است. راغب ‌گوید یعنی در خالی بودن مثل هوا است. شخص ترسو را هواء گویند زیرا قلبش از جرأت خالی است.
هاویه، و اما من خفت موازینه هاویه، قارعه 8 و9، طبرسی ذیل و النجم اذا هوی، فرموده آتش را از آن هاویه گفته‌اند که اهل عذاب را از اعلی به اسفلش ساقط می‌کند، به نظر نگارنده شاید بدان جهت باشد که شخص را به بدبختی و خذلان ساقط می‌کند یعنی هلاک و ذلیل می‌کند. (قاموس قرآن، جلد هفتم ماده هوی).
21- سَفَلَ فی الشیء نزل من اعلاه الی اسفله- سفّله انزله من اعلی الی اسفل تسفّل تنزّل (المنجد).
22- و جعل کلمه الذین کفروا السفلی و کلمه الله هی العلیا. خداوند کلمه کفار را پست‌تر و کلمه خود را بلند و بالاتر قرار داد سورة توبه (9) آیة 40.
23- لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم، ثم رددناه اسفل سافلین. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات. ما انسان را در بهترین ترکیب آفریدیم پس او را پست‌تر از همه پست‌ها کردیم مگر آن‌ها که ایمان آورده و اعمال شایسته کردند سورة تین (95) آیة 5-4.
24 - ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین، الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون، و الذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخره هم یوقنون، اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون. سورة بقره (2) آیة 5-2.
25- والعصر ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. سورة عصر (103).
26- الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاء‌هم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات سورة بقره (2) آیة 257.
27- الله نور السموات و الارض سورة نور (24) آیة 35.
28- الصلوه معراج المؤمن. نماز وسیله عروج مؤمن است. درج گهر، کلمات حضرت محمد (ص).
29- من استوی یوماه فهو مغبون. هرکس دو روزش مساوی باشد مغبون است. درج گهر، کلمات حضرت محمد (ص).
30- انک علی صراط المستقیم سورة زخرف (43) آیة 43.
31- و انک لتدعوهم الی صراط مستقیم سورة مؤمنون (23) آیة 73.
32- و اتبعون هذا صراط مستقیم. از من پیروی کنید راه مستقیم همین است سورة زخرف (43) آیة 61.
33- و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم سورة یس (36) آیة 61.
34- الا بذکر الله تطمئن القلوب. سورة رعد (13) آیة 28.
35- من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکاه هر که روی بگرداند از یاد من برای او زندگانی سخت خواهد بود (که آنی بی غم نباشد و نفسی راحت نکشد و خوابی آسوده نکند چه ثروتمند باشد چه فقیر) سورة طه (20) آیة 124.
36- قاموس قرآن، جلد 4، صفحه 200.
37- اهدانا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضالین. سورة فاتحه (1) آیة 7-6.
38- قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا و لاتقتلوا اولادکم من املاق، نحن نرزقکم و ایاهم و لاتقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق، ذلکم وصیکم به لعلکم تعقلون، و لاتقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط لانکلف نفسا الا وسعها و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی و بعهد الله اوفوا، ذلکم وصیکم به لعلکم تذکرون و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله. ذلکم وصیکم به لعلکم تتقون. بگو بیایید برای شما بخوانم آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است. این که برای خدا چیزی را شریک قرار ندهید. به پدر و مادر احسان کنید و از ترس بی‌چیزی فرزندان خود را نکشید زیرا ما شما و آن‌ها را روزی می‌دهیم. به کارهای زشت اعم از اینکه آشکار و یا مخفی باشد نزدیک نشوید و جز به حق، نفسی را خداوند حرام کرده است نکشید. خداوند شما را به این احکام سفارش می‌کند، شاید به عقل خود بسنجید . جز به روشی نیک‌تر نزدیک مال یتیم نشوید تا به حد رشد برسد. کیل و ترازو را کامل و با عدالت بپیمایید. ما هیچ کس را جز به اندازه گنجایش او تکلیف نمی‌کنیم چنانچه سخن گویید، حتی اگر شهادت برای خویشان باشد، عدالت را پیشه سازید و به عهد خدا وفا کنید. خداوند شما را به این امور سفارش می‌نماید شاید پند گیرید. این است راه راست من، پس از آن متابعت نمایید و از راه‌های دیگر که شما را متفرق سازد پیروی نکنید، شاید پرهیزکار شوید. سورة انعام (6) آیة 152-151. در تفسیری از امام محمد باقر (ع) نقل شده است ما ظهر هو الزنا و ما بطن هو المخاله. یعنی منظور از گناه آشکار زنا و منظور از گناه پنهان، گرفتن معشوقه‌ای نامشروع و مخفیانه است. باید توجه داشت که ذکر این موارد بیان یک مصداق روشن است ولی منحصر به این موارد نیست (تفسیر نمونه).
39- ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما. اگر از گناهان کبیره‌ای که از آن نهی شده‌اید اجتناب نمایید، می‌پوشانیم بدی‌های شما را و شما را در جای با منزلتی وارد می‌نماییم. سورة نساء (4) آیة 31.
40- و یجزی الذین احسنوا بالحسنی. الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش الا اللمم. خداوند نیکان را پاداشی نیک خواهد داد. آن‌ها کسانی هستند که از گناهان کبیره کناره گیرند و جز به صورت اتفاقی گناهی مرتکب نگردند. سورة نجم (53) آیة 32. مراد از لمم، گناه گاهگاهی است که شخص به آن عادت نکرده و اصرار هم ندارد و گاه از روی غفلت مرتکب می‌شود. قاموس قرآن، جلد 6، ص 208.
41- عن ابیعبدالله علیه السلام: قال العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق لایزیده سرعه السیر الا بعدا. اصول کافی، جلد 1، ص 43.
42- الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجاده. رفتن از راست و چپ به گمراهی می‌انجامد. جاده اصلی راه میانه (مستقیم) است. نهج البلاغه، فیض الاسلام. ج 1، ص 60.
43- ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا. سورة آل عمران (3) آیة 6.
44- یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک.
45- فرازی از دعال چهلم صحیفه سجادیه یکی از مضامین عالی می‌باشد که به منظور تکامل بیشتر استفاده از فرصت‌ها را دستور می‌دهد. اللهم صل علی محمد و آله و اکفنا طول الامل و قصره عنا بصدق العمل، حتی لانؤمل استتمام ساعه و لااستیفاء یوم بعد یوم و لا اتصال نفس بنفس و لا لحقوق قدم بقدم. بارالها بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از آرزوهای دراز نگاهدار و با توفیق انجام کار درست، آروزی ما کوتاه گردان، تا به پایان رساندن ساعتی را پس از ساعتی و دریافتن روزی را از پی روزی و پیوستن نفسی را به نفسی و در پی آمدن گامی را در پی گامی آرزو نکنیم.
46- هم درجات عند الله و الله بصیر بما یعملون. سورة آل عمران (3) آیة 163.
- و من یاته مؤمنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی. سورة طه (20) آیة 75.
47- و لکل درجات مما عملوا. سورة انعام (6) آیة 132. و هریک نسبت به عملی که کرده‌اند رتبه خواهند یافت.
- انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته، زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون. الذین یقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون اولئک هم المؤمنون حقا. لهم درجات عند ربهم و مغفره و رزق کریم. سورة انفال (8) آیة 4-2.
48- لایستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل اله باموالهم و انفسهم. فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجه و کلا وعد الله الحسنی و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما. درجات منه و مغفره و رحمه و کان الله غفورا رحیما. سورة نساء (4) آیة 95.
- اجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجد الحرام کمن آمن بالله و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لایستون عند الله و الله لایهدی القوم الظالمین الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئک هم الفائزون. سورة توبه (9) آیة 20-19.
49- لایستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل، اولئک اعظم درجه من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا و کلا وعد الله الحسنی و الله بما تعملون خبیر. سورة حدید (57) آیة 10.
50- یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات. خداوند درجات افرادی از شما را که ایمان آورده‌اند و دارای علم می‌باشند بلند می‌گرداند. سورة مجادله (58) آیة 11.
51- فادعوا الله مخلصین له الدین و لو کره الکافرون. رفیع الدرجات ذوالعرش. سورة مؤمن (40) آیة 15.
52- للاخره اکبر درجات و اکبر تفضیلا. سورة اسراء (17) آیة 21.
53- و الذین لا یؤمنون فی آذانهم و قَرٌ و هُوَ علیهم عمی، اولئک ینادون من مکان بعید سورة سجده (41) آیة 44.

منبع :حسینی، ابوالقاسم، (1378)، اصول بهداشت روانی: بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامه ریزی در مکتب اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به نشر