نقد اصالت سبک در موسیقی تغزلهای رودکی
دانشیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اراک
چکیده
از آن جایی که نقد و تحلیل ساختار و محتوای شعر شاعران با عنایت به رویکردهای نقد ادبی از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار است، لذا بر آن شدم تا با رویکرد سبک شناسانه در عرصه موسیقی شعر رودکی سمرقندی و در وادی تغزلهای این شاعر؛ پدر شعر فارسی گام بگذارم و حاصل نقد اصالت سبک این استاد سبک خراسانی را در دنیای موسیقی تحلیل و تبیین نمایم. مبرهن است که تغزلهای شاعر در کنار انواع ادبی دیگر موجود در دیوان از جایگاه خاصی برخوردار است. تأمل در 64 تغزل رودکی از حیث نقد موسیقایی، محور اصلی این مقاله است. جامعه آماری اوزان، نقد اوزان رایج، نادر و غریب، تحلیل عذوبت و روانی و احیاناً کدورت اوزان، تناسب اوزان با نوع ادبی، کوتاهی و بلندی بحرها، زیبایی شناسی اوزان، اوزان نرم و جویباری و تحرک و پویایی آن، فضای مناسب با لطافت واکها، هجاها و تناسب هر سه با وزن موجود در شعر و... از مهم ترین نکاتی است که در این مقاله بدان پرداخته ام.واژگان کلیدی:
رودکی، تغزل، نقد موسیقایی، نقد اصالت سبک.1-سخن در باب زندگی، احوال و آثار ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم رودکی بسیار گفته اند: از تذکره نویسان نزدیک به عصر شاعر تا تذکره نویسان امروز و از شاعران نزدیک به زمان او همچون فردوسی، دقیقی، ناصرخسرو تا دیگران. لیکن آنچه کمتر با نگاه منتقدانه بدان نگریسته اند، تحلیل زوایای محتوایی و ساختار فنی شعر رودکی و تعامل این دو بحث در شعر رودکی است. قصد آن ندارم تا از نگاه یک روانشناس، جامعه شناس، سیاستمدار، نقاش، صورت پرداز، موسیقیدان، زبان شناس و... همه رویکردهای شعر شاعر را کنکاش نمایم. گرچه همه رویکردهای فوق جای کار دارد ولی بدون اینکه بخواهم گفتارم صبغه نوشته های گذشته را به خود بگیرد، سعی خواهم کرد سبک و اصالت سبک رودکی را در دنیای موسیقی شعر آن هم از زاویه موسیقی بیرونی تبیین نمایم و تنها حاصل کار را در ذیل بیاورم. از آنجایی که این شاعر عصر سامانی به عنوان پایه گذار شعر فارسی مطرح است و در عرصه های قطعه، مثنوی، رباعی، قصیده و... نیز طبع آزمایی کرده است و هر یک از این انواع ادبی شاخصه های خاص خود را از حیث ساختار و محتوا دارند، لذا تنها نوع ادبی تغزل را انتخاب کرده ام تا عملاً به نقد و تحلیل اصالتهای سبکی- موسیقایی آن بپردازم. به این دلیل که تغزل رودکی در دنیای نقد نوعی از اصالتهای دیوان رودکی به حساب می آید.
الف)در نگاه اول بر تغزلهای رودکی این شاخصه را می توان یافت که شاعر از اوزان متنوعی استفاده می کند. کاربرد بحرهای مجتث، خفیف، مضارع، منسرح، سریع، متقارب، هزج، رمل آن هم به صورتهای مسدّس، مثمن و مربع در 15 وزن نشانگر تنوع وزن در تغزلهای رودکی است.
ب)اصالت سبکی-موسیقایی شاعر در کاربرد اوزان بحر مجتث با 20%، خفیف با 18%، هزج با 18% و مضارع با 15%درخور ذکر است و بحرهایی چون رمل با 13%، متقارب با 8%، سریع با 5%، منسرح با 3%، به ترتیب از جامعه آماری کمتری در تغزلهای رودکی برخوردارند.
-در نقد و تحلیل اوزان موجود در تغزلهای رودکی می توان گفت که شاعر سرا پا از اوزان رایج سود می جوید و تغزلهایی را نمی توان یافت که در اوزان غریب و نادر سروده شده باشد. بحرهای مجتث، مضارع، منسرح، رمل و هزج که حدوداً 56% از اوزان تغزل شاعر را می سازد همگی مناسب با تغزل و از اوزان رایج و مرسوم غزل و تغزل( با اندک اوج و حضیض از حیث آماری) در ادوار شعر فارسی محسوب می شوند. برای مثال، عذوبت و روانی موسیقی رایج در بحر مجتث را در تغزلهای زیر شاهد هستیم:
زهی فزوده جمال تو زیب و آرا را
شکسته سنبل زلف تو مشک سارا را
(دیوان رودکی، ص 23)
خدای را بستودم که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
(همان، ص 25)
به خوشدلی گذران بعد از این که باد اجل
درخت عمر بد اندیش را زپا افکند
(همان، ص18)
و یا در بحر مضارع به همان عذوبت وزن:
لب تر مکن به آنکه طاق است در قدح
دست از کباب دار که زهرست توأمان
(همان، ص 32)
تا خوی ابر گل رخ تو کرده شبنمی
شبنم شده ست سوخته چون اشک ماتمی
(همان، ص 34)
و یا در بحر منسرح که لطافت و روانی تغزلهای سبک خراسانی در آن حس می شود:
گرچه بکوشند شاعرانِ زمانه
مدح کسی را کسی نگوید مانند
(همان، ص 28)
- با وجود عذوبت و روانی وزن تغزلهای رودکی این نکته درخور نقد و تحلیل است که شاعر از اوزان مثنوی نیز در تغزلهای خود سود می جوید. به عبارتی کاربرد اوزانی چون رمل مسدس،متقارب، هزج مسدس، خفیف، سریع که یادآور اوزان مثنویهای معروفی چون مثنوی مولانا، شاهنامه فردوسی، خسرو و شیرین، حدیقه سنایی و مخزن الاسرار نظامی است، در تغزلهای رودکی با جامعه آماری 43% نشان می دهد که شاعر در تناسب وزن و نوع ادبی کاملاً آزاد عمل کرده است و این خود یکی از شاخصه های دیوان رودکی است. گرچه امروز در نقد نوعی و وزن شعر اعتقاد بر آن است که شاعر می بایست سنخیت محتوا و نوع ادبی و تناسب موسیقی را با نوع ادبی مدنظر قرار دهد؛ به عنوان مثال، کاربرد بحر متقارب که عمدتاً در شعر فارسی خاص اشعار حماسی است در شعر رودکی با مهر و محبت می آمیزد و تغزل شاعر، عشق و حماسه را با هم تلفیق می کند و لحن حماسه را تداعی می کند:
کسی را که باشد به دل مهر حیدر
شود سرخ رو در دو گیتی به آور
(همان، ص 30)
و یا:
مرا جود او تازه دارد همی
مگر جودش ابرست و من کشتزار
(همان، ص29)
از آن می مرا ده که از عکس او
چو یاقوت گردد به فرسنگ سنگ
(همان، ص 26)
و یا کاربرد در بحر سریع:
چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفله درون و ژکور
(همان، ص 30)
-از دیگر اصالتهای موسیقایی تغزلات رودکی وجود هجاهای بلندی است که فی نفسه هجاهای کوتاه بوده اند؛ به عبارتی گرچه وزن تغزلات از عذوبت و روانی خاصی برخوردار است ولی وجود این گونه هجاها، از روانی و لطافت بعضی از ابیات درون تغزلها می کاهد و در تداعی موسیقی به ذهن، خواننده را نیازمند به بازخوانی مجدد می کند. گرچه تبدیل و ابدال این هجاهای بلند به دو هجای کوتاه این به ظاهر سکته عروضی را حل می کند. الا ایحال به عنوان شاخصه سبکی- موسیقیایی دیوان رودکی بشمار می رود و البته در نقد طولی شعر سبک خراسانی نیز این مشخصه قابل طرح می باشد. به عنوان مثال، هجای «یم»در واژگان «برآیم» و «برنیایم» که به دو هجای کوتاه بدل می گردد تا صعوبت وزن به عذوبت بحر مجتث که خاص غزل و تغزل هم هست تبدیل می شود:
همی برآیم با آنکه برنیاید خلق
و بر نیایم با روزگار خورده کریز
(همان، ص 31)
و یا هجاهای «پک،دم»در واژه های«پوپک، بانگ، دیدم» در بحر سریع:
پوپک دیدم به حوالی سرخس
بانگک بر برده به ابر اندرا
چادرکی دیدم رنگین برو
رنگ بسی گونه بر آن چادرا
(همان، ص 27)
و یا هجای «در» در واژه«اندر» در دو مصراع زیر:
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا
(همان،ص 27)
نهایت سخن در این باب اینکه، گر چه رودکی در مبحث تغزلها از اوزان نادر و غریب استفاده نمی کند، ولیکن نقش هجاهای کوتاه و بلند و وجود ابدالهای عروضی در همین اوزان رایج در ایجاد صعوبت و تشخیص ذوقی وزن بعضی از ابیات مؤثر است. نظریه شفافیت و زلالی اوزان شعر رودکی می تواند این لذت کشف اوزان از سوی مخاطب را به عنوان محاسن موسیقی شعر رودکی در عرصه تغزل به حساب آورد. به عبارتی شاعر عمدتاً از اوزان سریع الانتقال سود جسته است. البته انتخاب بحرهای متفق الارکان و بیشتر مسدس در این امر مؤثر است. 39% از اوزان موجود در تغزلهای رودکی مسدس الارکان آمده است. لذت کشف اوزان را از سوی مخاطب در بحرهای مختلف الارکان نیز شاهد هستیم؛ به ویژه در بحر مضارع وقتی که تغزل به صورت چهارپاره آمده است؛(مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن):
دریا دو چشم و آتش بر دل همی فزاید
مردم میان دریا آتش چگونه پاید
(همان، ص 29)
از سویی می توان گفت: تنها حدود 15% از اوزان در تغزلات کمی از شفافیت خارج می شوند و به دلیل تناوب ارکان و زحافات نادر، تشخیص وزن شعر، نیازمند تأمل است؛ مثلاً در بحر رمل مثمن مخبون مجحوف(فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع):
زه، دانا را گویند، که داند گفت
هیچ نادان را دانند نگوید زه
(همان، ص 33)
و یا در بحر منسرح مثمن مطوی منحور(مفتعلن فاعلات مفتعلن فع):
قند جدا کن از وی دور شو از زهر دند
هرچه به آخر به است جان تو را آن پسند
(همان، ص 29)
و یا:
دایم بر جان او بلرزم زیراک
مادر آزادگان کم آرد فرزند
(همان، ص 29)
یقیناً وجود ابدالهای خاص که در شعر سبک خراسانی وجود دارد نیز در شفافیت و کدورت شعر رودکی هم مؤثر است، همان گونه که در ابیات فوق هم مشهود است.
در خصوص زیبایی شناسی وزن در تغزلهای رودکی می توان گفت: گرچه اوزان دوری، جویباری و خیزابی بسیار کم است ولیکن وجود بحرهای متفق الارکان در کنار این اوزان جویباری، مصداق زیبایی وزن در دیوان رودکی است. این اوزان نرم بیشتر در بحر هرج و رمل نمود پیدا کرده است و از میان بحرهای مختلف الارکان تنها یک مورد از اوزان بحر مضارع را می توان در اوج وزنهای دوری خیزابی محسوب کرد:
دریا دو چشم و آتش بر دل همی فزاید
مردم میان دریا آتش چگونه پاید
(همان، ص 29)
از نمونه بحرهای متفق الارکان که نرم و لطیف و جویباری است می توان به موارد زیر اشاره کرد. در بحر هزج مثمن سالم:
زمانی برق پرخنده، زمانی رعد پرناله
چنان چون مادر از سوگ عروس سیزده ساله
(همان، ص 32)
نیز در همین بحر:
بیار آن می که پنداری روان یاقوت ناب استی
و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتاب استی
(همان، ص 33)
نیز در بحر هزج مسدس محذوف:
رفیقا چندگویی کو نشاطت
بنگریزد کس از گرم آفروشه
(همان، ص 33)
در مجموع از حیث آماری 31% از اوزان متفق الارکان در تغزلهای رودکی از این نرمی و لطافت اوزان جویباری برخوردار هستند؛ هرچند که کم شدن حرکات و سکنات در این اوزان متفق الارکان نیز از حیث نرمی و لطافت با هم تفاوتهایی دارند. به فرض مثال، در بحر رمل، شاعر با حذف الف مصوت در فاعلاتن لطافت وزن را به سوی تحرک و پویایی سوق می دهد: در بحر رمل مثمن مخبون محذوف(فاعلاتن، فعلاتن، فعلاتن فعلن)می گوید:
گر نشود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو طوفان بار
(همان، ص 30)
همین نکته را در برخی از اوزان بحر هزج می بینیم. رودکی با حذف« نون ساکن»«مفاعلین» وزن را از نرمی به تحرک و پویایی می برد. در بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف(مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن)می گوید:
هر باد که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
(همان، ص 36)
و یا در همان بحر می گوید:
چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
(همان، ص 27)
نیز می گوید:
جان را ز پی دین و دیانت بفروشیم
وین عمر فنا را به ره غزو گذاریم
(همان، ص 31)
وجود 58% از اوزان مختلف الارکان همچون مضارع، منسرح، سریع، خفیف و محبتث کاملاً نشان می دهد که تحرک و پویایی اوزان درصد بیشتری را نسبت به اوزان زلال و خیزابی به خود اختصاص داده اند و این تحرک و پویایی اوزان مختلف الارکان در کنار بعضی از اوزان بحر هزج و رمل که در بند قبل توضیح داده شد، نشان می دهد که تحرک و پویایی اوزان، یکی از اصالتهای موسیقایی تغزلهای رودکی است. اوج این تحرک و پویایی را در بحر مجتث مثمن مخبون(مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن)می بینیم که حدود 20% از اوزان تغزل رودکی را به خود اختصاص داده است؛ شاعر در این اوزان ساکنهای«سین و مصوت بلند الف»را از اصل بحر یعنی «مستفعلن فاعلاتن»حذف کرده است و در رکن پایانی نیز «فعلن» را در اوج تحرک و پویایی آورده است:
دریغ مدحت چون زرّ و آبدار غزل
که چابکیش نیاید همی به لفظ پدید
(همان، ص 29)
و کمی نرم تر در رکن پایانی به صورت (فع لن و فع لان):
مشوش است دلم از کرشمه سلمی
چنان که خاطر مجنون طرّه لیلی
(همان، ص 33)
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور
به خدمت آمد نیکوسگال و نیک اندیش
(همان، ص 31)
-اوزان نرم و جویباری در دیوان رودکی و تناسب آن با فضای لطیف حاکم در ابیات و کاربرد زبان ملایم همراه با واکها و هجاهای نرم و لطیف یکی از شاخصه هایی است که رگه های آن در شعر رودکی دیده می شود. یکی از بهترین نمونه های که این اصالت سبک و موسیقایی را نشان می دهد، تغزل آغاز دیوان رودکی است:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
میرماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
(همان، ص 23)
شاعر از بحر رمل مسدس محذوف(فاعلاتن فاعلاتن فاعلن)استفاده می کند. وی این وزن کوتاه، نرم و لطیف را با فضایی نرم و لطیف که سرشار از بوی مهربانی، نرمی پرنیان، زلالی آب، آسمان مهتابی و... درمی آمیزد و با انتخاب هجاهای بلند که اوج نرمی و عذوبت هستند، همراه با واک«می» در ردیف تغزل، شفافیت وزن را به اوج خود می رساند؛ به گونه ای که در دو بیت آغازین، تنها از 22 هجای بلند استفاده کرده است. لذا عناصر سازنده لطافت و نرمی وزن چندسویه با هم تلفیق می شوند و این شاخصه سبکی و موسیقیایی در شعر رودکی به خوبی نمود پیدا می کند.
-نقد و تحلیل میزان هماهنگی مضامین، عواطف، مدایح، سوگ سروده ها با وزن شعر، کوتاهی و بلندی اوزان و تناسب آن با روح و روان شاعر( غمها و شادیها و...)و ... از رویکردهای مهم نقد موسیقایی است. تأمل در تغزلهای رودکی کمتر نشان می دهد که شاعر از وزن خاصی در یک جامعه آماری وسیع برای مضمون خاص استفاده کرده باشد؛ به عنوان مثال، شاعر در سرودن اشعار تعلیمی به اوزان مختلف توجه داشته است؛ گاه از هزج مثمن اخرب مکفوف مقصور(مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل):
جان را ز پی دین و دیانت بفروشیم
وین عمر فنا را به ره غزو گذاریم
(همان،ص 31)
و گاه در بحر هزج مسدس محذوف(مفاعلین مفاعلین فعولن):
رفیقا چندگویی نشاطت
بنگریزد کس از گرم آفروشه
مرا امروز توبه سود دارد
چنان چون دردمندان را شنوشه
(همان، ص 33)
البته به ندرت در بعضی موضوعات چون مدح از یک بحر عروضی به عدد انگشتان یک دست استفاده می کند. شاعر 5 مورد از 16 مورد تغزلهای مدحی را در بحر مجتث آورده است. با وجود این، این مقوله را نمی توان به عنوان اصالت سبکی موسیقیایی اشعار رودکی به حساب آورد. به همین سیاق در خصوص سایر مضامین در دیوان رودکی می توان گفت: شاعر سعی ندارد از وزن خاصی برای مضمون خاصی استفاده کند. همانگونه که از هر نوع ادبی برای مضامین متنوع سود می جوید.
1-احمدنژاد، کامل. رودکی. چاپ اول، تهران: انتشارات آتیه، 1375.
2-حقوقی، عسگر. لغات و ترکیبات رودکی، چاپ دوم، تهران: انتشارات کتابخانه ایرانمهر،1344.
3-دانش پژوه، منوچهر. دیوان رودکی. چاپ اول، تهران: انتشارات توس، 1374.
منبع :اکبری، منوچهر(1387)، رودکی سرآمد شاعران فارسی، تهران، خانه کتاب، چاپ دوم: 1388.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}