نویسنده: دکتر اسحاق طغیانی




 
بررسی آثار برتر هنری ادبی ایران و جهان نشان می دهد، عناصری همچون زیبایی، تخیل، سبک، خلاقیت، نوآوری، احساس و عاطفه در برجستگی و مطلوبیت آن آثار نقش اساسی دارد؛ اما به کارگیری مجموعه این عناصر که باید آنها را عناصر هنری نامید، به تنهایی موجب پیدایش اثری برتر و ماندگار نمی شود و عنصری مهم تر، که همان پیام یا محتوای اثر است، نقش اساسی تر را برعهده دارد. به عبارت دیگر زمانی که عناصر هنری به عنوان ابزاری نیرومند در خدمت ارائه پیام و اندیشه ای خاص قرار می گیرد، اثر پدید آمده را به مراتب قوی تر و برجسته تر معرفی می سازد و در حقیقت رسالت واقعی هنرمند هم جز این نیست که با هنر خود پیام، اندیشه و یا احساس جهت داری را منتقل و معرفی کند. بدیهی است که بن مایه پیام و محتوا هر چه غنی تر و قوی تر باشد و به خصوص از بستر یک جهان بینی ارزشمند و مستحکم بر آمده باشد، اثر هنری جاذبه و برتری بیشتری خواهد داشت. نگاهی گذرا به آثار ادب متعالی ایران و جهان همانند: آثار فردوسی، نظامی، سعدی، مولوی، حافظ، سپهری، شکسپیر، تی.اس.الیوت، جبران خلیل جبران و امثال آنها نشان می دهد: آنچه یک اثر ادبی را ارزشمند، جهانی و جاویدان می سازد پیام و محتوای اثر است که قطعاً بر یک جهان بینی نیرومند دینی و یا انسانی قرار گرفته است.
مرحومه پروین اعتصامی(1258-1320)، شاعر ارجمند و توانای ادبیات معاصر پارسی، از جمله شاعرانی است که کلام ساده، رسا، جذاب، انسانی و دوست داشتنی او تأثیر فوق العاده بر مخاطبان خود می گذارد و به نحو شگفت انگیز و دلنشینی در قلب و روح انسان ها نفوذ می کند. به نظر می رسد این تأثیرگذاری بیشتر از جهت به کارگیری مناسب و هنرمندانه عناصر هنری و شعری و پیام متعالی اوست که آن شاعر گرانقدر را در حد یک شاعر بزرگ در عرصه شعر پارسی مطرح و معرفی می کند.
در این مقاله ضمن بررسی عناصر مهم هنری شعر پروین همانند: تخیل، زیبایی، خلاقیت، نوآوری و تبیین میزان آنها در دیوان شعر او، نشان داده می شود پیام و محتوای شعر او مبتنی بر چه جهان بینی است و این پیام تا چه حد در غنا، ‌ارجمندی و ماندگاری شعرش مؤثر است.
یکی از ویژگی های مهم هر اثر هنری به خصوص شعر، تخیل و خیال پردازی است به طوری که اگر عنصر خیال از اثری ادبی حذف شود شاید دیگر نتوان آن را در این زمره در نظر گرفت. در حوزه ادبیات فارسی از قدیم تاکنون از رودکی و فردوسی و نظامی و خاقانی و حافظ و سعدی و مولوی و جامی و صائب گرفته تا پروین و ملک الشعرای بهار و نیمایوشیج و شهریار و سپهری و دیگران همه کم و بیش به این عنصر مهم توجه داشته و سعی کرده اند اشعار خود را در انواع هاله های خیال به نمایش بگذارند. البته برخی از این بزرگان به مقتضای شرایط و موقعیت زمانی و سبکی که داشته اند، ممکن است بیشتر از حد معمول به این موضوع پرداخته باشند؛ چنانکه نظامی و خاقانی که از بزرگان سبک آذربایجانی به حساب می آیند، صورت های خیالی در شعرشان جایگاه خاص دارد و شعر صائب بزرگترین شاعر سبک هندی اساساً بر مبنای خیال و برای خیال پردازی خلق شده است و این قبیل شاعران انواع ترفندهای ادبی و بیانی و بدیعی مانند: استعاره، تشبیه، کنایه، تشخیص، مجاز، غلو و... را در این مورد به کار گرفته اند که هر کدام از آنها زمینه بحث موضوعات مختلف تحقیقات ادبی است.
در این باره در مورد شعر پروین باید گفت اگر چه او مانند بسیاری از شاعران سبک هندی و دوره معاصر راه افراط را نپیموده است تا محور سخنش تنها تخیل و خیال پردازی باشد، اما نسبت به آن هم چندان بیتوجه نبوده است؛ مثلاً در این شعر:
شد پریشانی چو باد و من چو کاه
پیش باد از کاه آسایش مخواه
شاعر در تصویری فوق العاده، پریشانی را به باد و خود را به کاه تشبیه نموده است تا در نهایت سادگی و ظرافت ناآرامی و اضطراب درونی خود را، از نابسامانی های اجتماعی که نسبت به آن بسیار حساس بوده است، به صورت بسیار ملموس به نمایش بگذارد.
این قبیل تصویرهای خیالی که با کمک انواع تشبیه، استعاره و دیگر آرایه های بیانی ابداع شده است، جنبه های نیرومند خیال پروین را نشان می دهد و منحصر به چند بیت محدود نمی شود. تنها ابیات ذیل که از یک قصیده برگفرفته شده، گواه این نظر است:
ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن
نیست گشتن لیک عمر جاودانی داشتن
عقل را دیباچه اوراق هستی ساختن
علم را سرمایه بازارگانی داشتن
کشتن اندر باغ جان هر لحظه ای رنگین گلی
وندران فرخنده گلشن باغبانی اشتن
نزد شاهین محبت بی پرو بال آمدن
پیش باز عشق آیین کبوتر داشتن
هر کجا نورست چون پروانه خود را باختن
هرکجا ناراست خود را چون سمندر داشتن
از برای سود در دریای بی پایان علم
عقل را مانند غواصان شناور داشتن
گوشوار حکمت اندر گوش جان آویختن
چشم دل را با چراغ جان منور داشتن
در گلستان هنر چون نخل بودن بارور
عار از ناچیزی سرو صنوبر داشتن
از مس دل ساختن با دست دانش زر ناب
علم و جان را کیمیا و کیمیا گر داشتن
همچو مور اندر ره همت همی پا کوفتن
چون مگس همواره دست شوق بر سرداشتن
خیال آمیز بودن شعر پروین ایجاب می کند که او از این قبیل فنون و صنایع را در انواع مختلف هر کدام، با لطافت و ظرافت خاصی که ویژه خود اوست، در اختیار بگیرد تا در آفرینش های هنری و در مقام سفتن در معنی حق مطلب را به خوبی و زیبایی ادا کرده باشد.
آهوی روزگار نه آهوست اژدر است
آب و هوای حرص نه آب است آذر است
زاغ سپهر گوهر پاک بسی وجود
بنهفت زیر خاک و ندانست گوهر است
در این ارتباط صنعت تشخیص که از وجوه بسیار جالب و دلپذیر هنر خیال پردازی است و نمونه های فراوان آن را در شعر این شاعر گرانقدر می بینیم، همواره مطمع نظر شاعر بوده است؛ از جمله «خنده صبح» در این بیت:
آن روز تو داشتی سه فرزند
از خنده صبحگاه خوش تر
این آرایه زیبای جان بخش ادبی از بارزترین آرایه هاست که در اشعار پروین به چشم می خورد. او از این طریق به صورت بسیار ملموس و زیبا به اشیای پیرامون خود روح می بخشد به گونه ای که خواننده احساس می کند همدرد و هم فکر آن اشیاء است. در این قبیل اعشار پروین از کوچک ترین موجودات گرفته تا عظیم ترین آنها لب به سخن اسرارآمیز می گشاید و از زیبایی ها و اسرار آنها سخن می گوید. در این سخنان خار با همه خواریش به گفتگو با گل می پردازد و کوه عظمتش را به رخ کاه می کشد که: «روی تو زرد است و روزگار سیاه» و گاه خوش است که هیچ است و همچون کوه خود خواه نیست، چون که از فضل و هنر مردم خودخواه - اگر داشته باشند- حاصلی به دست نمی آید و «چون تند باد حوادث وزد چه کوه و چه کاه».
این قبیل شخصیت آفرینی ها که در شعر پروین زیاد است، تنها از این جهت نیست که او صرفاً به هنرنمایی بپردازد، بیشتر از این روست که او خوب دریافته بود که همه این ترفندها اگر در خدمت پیام و تعهد و یادآوری کمال و تعالی آدمی نباشد، آنچنان ارزشی نخواهد داشت، از این رو اگر کعبه در روز عید قربان چون انسانی هوشمند با خود سخن می گوید «که من مرآت نور ذوالجلالم»، یا زاغ در باغ، به طاووس طعنه می زند و از خودخواهی و زشتی او سخن می گوید، در اصل برای این است که خوبی ها و بدی ها را در زبانی هنری، جذاب و شگفت انگیز فرا روی مخاطبان خود قرار دهد:
زاغی به طرف باغ به طاووس طعنه می زد
کاین مرغ ز شتروی چه خودخواه و خودنماست
پایش کج است و زشت از آن کج رود به راه
دمش چو دم روبه و رنگش چو کهرباست
همچنین در ابیات ذیل شاعر با هنرمندی تمام ضمن تصویر سازی فوق العاده با لطافت خاصی تشخیص های دل انگیز را در برابر دیدگان خواننده می گذارد، تا طراوت و تازگی و پاکی را مجسم کند:
بارید ابر بر گل پژمرده ای و گفت
کز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم
از بهرشستن رخ پاکیزه ات ز گرد
بگرفتم آب پاک ز دریا و تاختم
در این ابیات ابر چون انسانی هوشمند، گل را به مثابه همنوعی زیبا، مورد خطاب قرار می دهد تا با مروارید قطرات باران خود، بر زیبایی و طراوت گوش و رخ او بیفزاید.
مناظره های معروف شعر پروین را که در آنها گفتگوی پدیده های بی جان امثال: عدس و ماش، نخ و سوزن، ابر و گل و... مطرح است، باید از مقوله تشخیص بر شمرد.
نکته مهم در این قبیل موارد این است که سادگی فوق العاده شعر پروین و شفافیت زیاد آن در بیشتر موارد، خیال پردازی ها را تحت شعاع قرار می دهد و البته این ویژگی خاص شعر پروین است که در سراسر دیوان اشعار او به چشم می خورد.
خیال آمیز بودن را نمی توان تنها ابزار برتری، جاذبه و مقبولیت شعر یا آثار هنری دانست، بلکه آن چنان که می دانیم، عنصر خیال در ترکیب و تناسب های دیگر شگردهای شعری است که صورت دلپذیر و زیباتر را برای آن فراهم می سازد. بنابراین در جریان آفرینش آثار هنری باید همواره به اصل زیبایی و تناسب توجه تام و تمام داشت. البته ممکن است نتوان از زیبایی تعریفی را ارائه کرد که مورد پذیرش همگان باشد و شاید اصلاً این قبیل مقوله ها نتوانند در حوزه تعاریف علمی و معقول وارد شوند تا بتوان از چیستی و کم و کیف آنها مطلع شد، اما به هر صورت زیبایی مفهومی است حقیقی که نهاد و نهان بشر به صورت فطری آن را در می یابد و در مصادیق ظاهری و مادی بین خوب و بد و زشت و زیبا تمیز قائل می شود. در این شعر معروف:
آهوی آتشین روی چون در بره نشیند
کافور خشک گردد با مشک تر برابر
اگر چه به وسیله هنر استعاره، سخن بسیار مخیل شده است، اما نه تنها جاذبه و زیبایی در آن دیده نمی شود، بلکه خیال آمیز بودن کلام بر پیچیدگی آن نیز افزوده است. در حالی که همین مفهوم را که بیان تعادل ربیعی و مساوی بودن مدت شب و روز در اول بهار است، سعدی به این صورت زیبا و روان بیان کرده است:
بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
بنابراین زیبایی کلام، که بیشتر با همنشینی متناسب واژه ها و ارتباطات همگون معنایی حاصل می شود، از موارد دیگری است که در این مقام باید به آن توجه کرد. از این جهت خوانندگان شعر حافظ، خیام، مولانا، بابا طاهر، نظامی، سپهری، پروین و دیگران بدون ارائه هیچ گونه دلیلی آن را زیبا می بینند و زیبا معرفی می کنند.
در این باره شعر پروین را باید از نمونه های موفق شعر پارسی قلمداد کرد چون روانی، سادگی، تناسب، هماهنگی لفظ و معنی، شیوایی و رسایی؛ آنچنان زیبایی و لطافتی را برای شعر او ایجاد می کند که به راحتی هر خواننده صاحب ذوقی را به سوی خود جلب می نماید و این هنری است که در تمام ابیات اشعار او دیده می شود؛ چنانکه در بیت زیر، تمثیلی عامیانه، در کمال زیبایی و تناسب و به سادگی هرچه تمام تر، ‌بدون هیچ گونه سختی و تضاد و تزاحم -که معمولاً در اشعار متکلف دیده می شود- به نرمی و آرامی در کنار کلمات دیگر می نشیند و این حقیقتی است که نهاد و فطرت ما به خوبی و با هماهنگی کامل آن را می پذیرد و با آن همراه می شود.
پروین به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
یکی از دلایل این زیبایی که در سراسر دیوان شعر پروین موج می زند، پرهیز از افراط و تفریط های درونی و برونی و تکلف های هنری گونه و بی روح است که نمونه های آن را در اشعار سبک هندی به فراوانی می توان دید. در این مقام پروین سعی می کند با ایجاد تناسب بین واژه ها از جهت لفظ و معنی و به کارگیری آرایه ای ادبی در جایگاه های مناسب، زیبایی لازم و دلپسند را برای شعر خود فراهم آورد:
ترا کرد آرزوی وصل خرسند
مرا هجران گسست از هم رگ و بند
اگر سنگی ز کوی دلبر آمد
ترا بر پای و ما را بر سر آمد
هر آن گوهر که مژگان تو می سفت
نهان با من هزاران قصه می گفت
قطره ای کز جویباری می رود
از پی انجام کاری می رود
علاوه بر تخییل و زیبایی، آنچه در هر جای بر جاذبه هر شعر می افزاید و آن را مورد برتری و پذیرش قرار می دهد، احساس و عاطفه شاعرانه و درونی شاعر است که باید آن را از عناصر اصلی شعر و هنر به حساب آورد. شعری که احساس نداشته باشد و از این طریق مخاطب را تحت تأثیر قرار ندهد، ارزش و گیرایی لازم را ندارد و حداکثر می شود شعر ناصر خسرو و امثال او اگر چه از محتوی و معانی بلند نیز برخوردار باشد. این ویژگی در بیشتر اشعار پارسی دیده می شود و در حقیقت، وجود آن بیان احساسی است که عواملی خاص که به جهت های گوناگون شاعر را تحت تأثیر قرار داده است. این عوامل می تواند مقوله هایی؛ چون: زیبایی طبیعی، میل به جاودانگی، حماسه و دلاوری و شجاعت، عدالت طلبی، حالت های روحانی، عرفانی و شخصی، ‌ناهنجاریهای اجتماعی، هیجان های جوشان جوانی، آرمان های بلند انسانی و دینی، تأثیر شخصیت های بزرگ و حوادث تاریخی و اجتماعی امثال آنها باشد که موجب می شود تا شاعر شعری احساس برانگیز و روح نواز و درون نفوذ داشته باشد. البته اصل تمام این عوامل به جنبه های انسانی و روحانی آدمی بر می گردد که از عناصر بنیادین وجود حقیقی او محسوب می گردد.
در تاریخ ادبیات پارسی از این جهت، احساسات جان سوز مسعود سعد از زندان های پی در پی در قصاید او، احوال دردمندنه و مسئولانه حافظ در غزلیاتش، شوریدگی های مولانا در فراق شمس که در مثنوی و دیوان کبیر منعکس است، دل دادگی های باباطاهر در هر دو بیتی های دلنشین او، درد و طلب عطار در منطق الطیر و امثال فراوان آنها در عرصه ادب پارسی به خصوص آثار عرفانی و غنایی از نمونه های برجسته انعکاس و کاربرد احساس و عاطفه است که پرداختن به آن مجال دیگری را می طلبد.
در این زمینه شعر پروین را نیز باید بسیار قوی و برجسته دانست؛ چون جنبه های احساسی آن به خصوص در برابر ناهنجاری های اجتماعی و فقر و مسائل عمیق انسانی فوق العاده و از نمونه های کم نظیر ادبیات فارسی است و اگرچه بیان احساسات شخصی و حتی زنانه در آن اندک است، اما از این جهت باید گفت: یکی از علل جاذبه شعر او همین احساسات پاک و صادقانه اوست که سخن او را در دل ها مستعد می نشاند و با تأثیر فوق العاده نفوذ می دهد. نمونه زیر یکی از صدها مورد است که طی آن احساسات معصومانه دختری فقیر و بی مادر در کلماتی ساده، مخیل و زیبا از زبان این شاعر دردمند و انسان دوست بیان شده است:
دوش تا صبح توانگر بودم
زان گهرها که ز چشمم غلتید
من کجا بوسه مادر دیدم
اشک بود آنکه ز رویم بوسید
مادرم گوهر من بود ز دهر
زاغ گیتی گهرم را دزدید
شانه موی من انگشت منست
هیچ کس شانه برایم نخرید...
یکی دیگر از عوامل برتری و جاذبه شعر و هنر، عنصر نوآوری و خلاقیت است که بدون آن حقیقتاً اثر ادبی و هنری هیچ لطف و اهمیتی ندارد و در صورت عدم توجه به این عامل برجسته، شاهد پیدایش آثار تقلیدی و تکراری فراوانی خواهیم بود که فرسنگ ها از راه اصلی شعر و شاعری و هنر و هنرمندی دور خواهد بود؛ همانند: آنچه در جریان رواج سبک هندی در عصر صفویه رخ داد و موجب شد تا اکثر شاعران در راهی که دون شأن آنان بود قرار گیرند و در این مسیرگام های شتاب زده بردارند و در این سبک یکی از عناصر اصلی شعر، تقلید از شاعران نامدار است که این امر باعث شده است منتقدین، آن را از علل مهم نزول شعر و شاعری در این دوره قلمداد کنند و بحث آن مبسوط و مفصل است و بررسی آن فرصت دیگری را می طلبد.
اینکه فرخی «حلاوت سخن نو» را یادآوری می کند و حافظ از «درانداختن طرح نو» سخن به میان می آورد و مولانا بر گفتن «سخن تازه» اصرار می ورزد و نظامی اصالت هنر خود را در «ابداع» سخنان تازه می بیند، از بابت همین اصل مهم است:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
بگذرد از حد و جهان بی حد و اندازه شود
خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد
یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود
البته تازگی و طراوت شعر و ابداع و نوآوری هنرمندانه به ظرافت های بدیع و ترفندهای تازه شاعرانه بستگی ندارد و آن گونه که از اشعار و سخنان بزرگان بلند آوازه و دردمند بر می آید با شکافتن افلاک و پیوستن با آسمان و خبردار شدن از عوالم معنی و عبور از حد مادی و محدود جهان همراه است، آن چنان که نظامی می گوید:
در آن دوران که من دربسته بودم
سخن با آسمان پیوسته بودم
یا:
آن دل کز دین خبرش داده اند
زان سوی عالم اثرش داده اند
به هر صورت شعر پروین در جایگاه ابداع و نوآوری مانند شعر شاعران صاحب نام عرصه ادب پارسی از مقام بلند و فاخر برخوردار است و ابداعات و ابتکارات و خلاقیت های به کار گرفته شده در شعر او را باید یکی دیگر از رموز مهم موفقیت این شاعر گرانمایه و ارزش شعر او به حساب آورد. مقایسه شعر پروین و شعر شاعران گذشته از جمله شاعران بزرگ نشان می دهد که شعر این شاعر خلاق در سبکی خاص و نوین که مخصوص خود اوست با برکناری از هرگونه تقلید، ‌مبتنی بر ابداع و نوآوری است که این ویژگی، تازگی سخن او را چند برابر می کند.
نوآوری های شعر پروین را باید در حوزه هایی از قبیل: بیان و انتقال مضامین، صور خیال و تصاویر شاعرانه، طراحی ماهرانه داستان ها و مناظرات بین اشیاء و جاندار کردن آنها، توصیفات فوق العاده، بیان تمثیلات بی سابقه، هنجارگریزی هنرمندانه از امثال و جملات عامیانه، تلاش در انتقال احساسات پاک انسانی و نهایتاً چگونگی بیان مفاهیم و تصاویر مورد نظر بررسی کرد؛ که نمونه های زیر از این جمله است:
کار خود ای دوست نکو می کنم
پارگی وقت رفو می کنم
چون شانه عیب خلق مکن موبه مو عیان
در پشت سر نهند کسی را که عیب جوست
پرویزنست سقف من ز بس شکستگی
در برف و گل چگونه تواند کس آرمید
ز آب چشمه و باران نمی شود خاموش
که آتشی که در اینجاست آتش جگر است
پروین، چگونه جامه تواند برید و دوخت
آن کس که نخ نکرده به یک عمر سوزنی
من اشک خویش را چو گهر پرورانده ام
دریای دیده تا که نگویی گهر نداشت
تازگی و بداعت شعر پروین که به راستی با تخیلات باریک و شورانگیز همراه است، علاوه بر زیبایی، انسجام و سلامت و وضوح معانی ای که در آن دیده می شود، در واقع حقیقت های جهان واقعی آدمیان است که او از عهده شناخت آنها به خوبی برآمده است و انگیزه ها و آگاهی های اجتماعی را به طور متنوع در آنها بیان کرده است؛ از جمله: در شعر «گوهر اشک» که در آن اشک خود را تعریف می کند تا ضمن تقریر لطافت ها نکته های ظریف اجتماعی نیز بیان گردد:
آن نشنیدید که یک قطره اشک
صبحدم از چشم یتیمی چکید
برد بسی رنج نشیب و فراز
گاه در افتاد و زمانی دوید
گاه درخشید و گهی تیره ماند
گاه نهان گشت و گهی شد پدید
عاقبت افتاد به دامان خاک
سرخ نگینی به سر راه دید
گفت: که ای؟ پیشه و نام تو چیست؟
گفت: مرا با تو چه گفت و شنید؟
من گهر ناب و تو یک قطره اشک
من ز ازل پاک، تو پست و پلید
دوست نگردند فقیر و غنی
یار نباشند شقی و سعید
اشک بخندید که رخ بر متاب
بی سبب از خلق نباید رمید...
این تازگی ها را که از خصوصیت های بارز شعر پروین است و غالباً برای ارائه مفاهیم و معانی بلند به کار گرفته شده اند، در همه جای دیوان پروین می توان دید؛ همان چیزی که هدف نهایی این شاعر ارجمند از سرودن شعر است و باید به عنوان پیام او از آن یاد کرد.
با این همه اساساً آنچه یک شاعر را بلند آوازه و متعالی جلوه می دهد، تنها توان شاعری و بیان و بلاغت و آرایه های ادبی شعر او و حتی دانش و سواد گسترده اش نیست، بلکه آنچه در این مقام کارساز اصلی است، پیام اوست که تمام این فنون و هنرها در خدمت ارائه و ابلاغ آن پیام قرار می گیرد. به عبارت دیگر هر چه پیام شاعر غنی تر و پر مایه تر و در حقیقت انسانی تر باشد، در جذب مخاطب، بهتر و بیشتر مؤثر است و این با بررسی شعر شاعران بزرگ و بلند آوازه ایران و جهان قابل پیگیری و مشاهده و اثبات است. اگر مردم جهان از عظمت و بزرگی شاعران و هنرمندانی؛ مانند: فردوسی، سنایی، سعدی، حافظ، مولوی، میلتون، شکسپیر، تی. اس. الیوت، جبران خلیل جبران و...... یاد می کنند، بیشتر از جهت محتوا و پیام شعر و هنر آنان است که البته پیام ها و معانی بلند آنها با به کارگیری ابزار مؤثر هنر، مطلوبیت بیشتر و بهتر را پیدا کرده است. معمولاً پرمایگی پیام آثار ادبی و هنری نیز به جهان بینی شاعر و هنرمند مربوط می شود و باید دانست که اغلب جهان بینی های حاکم بر متون ادبی و آثار هنری برتر جهان که ماندگار و جاویدانند، الهی و توحیدی است.
در عرصه ادبیات فارسی و میدان شاعران پارسی گوی نیز جهان بینی غالب جهان بینی اسلامی است. اساس این جهان بینی توحید و معاد و عمل صالح است که این سه مقوله را باید عصاره و چکیده کتاب های آسمانی به خصوص قرآن کریم دانست و در حقیقت تمام انبیاء و اولیاء الهی برای اعتلای این سه کلمه آمده اند.
آثار ادبی پارسی که تحت تأثیر فوق العاده عبارات و حقایق قرآنی و احادیث و روایات اسلامی است، در واقع بیشتر در مقام یادآوری، توضیح، تفسیر، تأویل و تشریح این سه کلمه است و هر برکت و امتیازی که در این عرصه وجود دارد از برکت این منابع الهی است و مصداق این سخن حافظ که درباره ی شعر و اندیشه خود فرمود:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
و این واقعیتی است که آن را نه تنها در شعر حافظ بلکه در اشعار بزرگان ادب پارسی آشکار و پنهان می توان دید و بررسی کرد. از فردوسی و سنایی و نظامی و سعدی و مولوی و حافظ و جامی و سایر شعرای کلاسیک گرفته تا شعرای دوره های معاصر مانند: بهار و پروین و نیما و سپهری و دیگران. به عبارت دیگر باید گفت ادبیات پارسی هر چه دارد و ندارد از برکت دولت قرآن است، آنچنان که شیخ بهایی درباره مولوی می گوید:
من نمی گویم که آن عالی جناب
هست پیغمبر ولی دارد کتاب
مثنوی معنوی مولوی
هست قرآنی به لفظ پهلوی
مثنوی او چو قرآن مدل
هادی بعضی و بعضی را مضل
در مورد شعر پروین در این باره باید گفت: یک جهان بینی فراگیر، محکم و پرمایه به نام جهان بینی اسلامی بر شعر او حکومت می کند که با تمام ابعاد و اصولش بر شعر او اشراف دارد. عناصر این جهان بینی که مبنای فرهنگ دیرین و شکل دهنده فضا و ساختار فکری زمان و مکان اوست، در تار و پود شعرش به نحو هنرمندانه ای تنیده شده است و چون خونی جان افزا در رگ های ظریف و آبی آن جریان دارد. از این جهت در شعر پروین دعوت به توحید، یاد‌آوری معاد و ارزش عمل صالح و به خصوص الگوهای تعلیم و تربیت را، که عصاره این جهان بینی الهی است، و می توان آن را خلاصه کتاب های آسمانی بر شمرد، به وضوح می توان مشاهده و پیگیری کرد و نمونه های آن فراوان است؛ از جمله: بحث خدا جویی پدیده ها که در حقیقت حرکت آنها به سوی کمال تلقی می شود و یکی از دلپذیرترین فصول کتاب تکوین است و آدمی نیز آگاهانه یا ناخودآگاه همراه با تعالیم هستی در این مسیر قرار دارد و به قول حکیم نظامی:
همه هستند سرگردان چو پرگار
پدید آرنده ی خود را طلبکار
همواره مطمح نظر اندیشمندان و متفکران بوده است و شاعران نیز با استفاده از آن بسیاری از آثار و اشعار خود را غنی و پرمایه کرده اند.
از این منظر پروین نیز برای قرار گرفتن در این دایره، آگاهانه تمام تلاش خود را به کار می گیرد و با احساس نیرومند خود یادآوری می کند که ابزار مؤثر این کار عشق و شوق است نه چیز دیگر:
هزار سال اگر علم و حکمت آموزی
هزار قرن اگر درس معرفت خوانی...
به آسمان حقیقت به هیچ پر نپری
به خلوت احدیت رسید نتوانی
در آن زمان که رسی عاقبت به حد کمال
چو نیک درنگری در کمال نقصانی
گشود گور عقل گرچه بس کانها
نیافت هیچگه این پاک گوهر کانی
به کوی شوق، گذاری نمی کنی پروین
چون ذره نیز ره و رسم را نمی دانی
او در این ارتباط همه چیز را مقهور و ابزار آن دست برتری می بیند که در کارگاه آفرینش طراحی و نقشبندی شده است و از این نظر گاه از زبان عنکبوت چنین سخنانی دارد:
در تکاپوییم ما در راه دوست
کارفرما او و کارآگاه اوست
گرچه اندر کنج عزلت ساکنم
شور و غوغایست اندر باطنم
دست من بر دستگاه محکمی است
هر نخ اندر چشم من ابریشمی است
و در نهایت از درون بیدار و آگاه پروین فریادی بر می خیزد که:
نقد امروز ار ز کف بیرون کنیم
گرچه فردایی نباشد چون کنیم
عنکبوت ای دوست جولای خداست
چرخه اش می گردد اما بی صداست
در این قبیل سخنان وجود موجودات گیتی جز انعکاس نور خداوند در آیینه تجلی جمال دوست چیز دیگری نیست:
فضای باغ تماشاگه جمال حق است
من و تو نیز در آن از پی تماشاییم
همین خوش است که در بندگیش یکرنگیم
همین بس است که در خواجگیش یکراییم
ز سردو گرم تنور قضا نمی ترسیم
برای سوختن و ساختن مهیاییم
در پیام خداجویی پروین این نکته کاملاً مشهود است که او در این مقام بیش از آنکه به شیوه های فلسفی و استدلالی توجه داشته باشد، جنبه های عرفانی را در نظر می گیرد؛ مثلاً در ابیات زیر با عنایت به یکی از نظریات مهم عرفانی یعنی نظام احسن از ارزشمندی گل و خار در باغ آفرینش سخن می گوید:
ما چو رفتیم، گل دیگر هست
ذات حق، بی خلل و بی همتاست
نتوان گفت که خار از چه دمید
خار را نیز در این باغ بهاست
چرخ با هر که نشاندت بنشین
هرچه را خواجه روا دید رواست
بنده، شایسته تنهایی نیست
حق تعالی و تقدس تنهاست
هر گلی علَّت و عیبی دارد
گل بی علت و بی عیب خداست
یا در برخی از اشعار به شراره عشق ازلی اشاره می کند که در پرتو آن، فراتر از عقل و احساس، می توان جهان را بهشت اندر بهشت دید و ذره ها را نورانی و آفتابی:
عارفان کاین مدعا را یافتند
گم شدند از خود، خدا را یافتند
من همی بینم بهشت اندر بهشت
توچه می بینی بغیر از خاک و خشت
من همی بینم جلال اندر جلال
تو چه می بینی به جز وهم و خیال
گنج ها بردم که ناید در حساب
ذره ها دیدم که گشته است آفتاب
پروین در بعد معادشناسی نیز با تکیه بر جهان بینی اسلامی خود، همانند بزرگان ادب پارسی از حقایقی سخن می گوید که ضمن یادآوری آخرت و جهان جاویدان و حساب و کتاب آن در برابر فطرت آدمی، او را به جایگاه اصلی و اصالت بنیادینش راهبری می کند تا با ترک تمام تعلقات در اندیشه دنیای فانی و سرای سپنجی نباشد:
گذشتن گهست این سرای سپنجی
برو باز جو دولت جاودان را
آن چنان کن که به نیکیت مکافات دهند
چو گه داوری و نوبت کیفر گردد
چو رود غیبت و هنگام حضور آید
تو چه داری که توان برد بدان محضر
از جهت عمل صالح که انجام آن بر اساس مکاتب توحیدی و الهی، وظیفه و تکلیف انسان به موازات اعتقاد به مبدأ و معاد است، به جرأت می توان گفت تمام اشعار پروین را شامل می شود چون در کمتر شعری از اشعار اوست که به این اصل و عنصر مهم توجه نشده باشد و از رسالت و تعهد آدمی نسبت به آن سخن به میان نیامده باشد. در این مقام دیوان پروین یک دیوان تعلیمی است که همانند آثاری چون: شاهنامه فردوسی، حدیقه سنایی، دیوان ناصر خسرو، مخزن الاسرار نظامی، بوستان و گلستان سعدی، مثنوی مولانا و... انسان را به خیر و صلاح و خوبی و نیکی و عدل و محبت و انسان دوستی دعوت می کند و از بدی های و زشتی ها بر حذر می دارد.
در این میدان پروین اخلاق و وجدان متعالی را بر هر امر دیگر مقدم می داند و همه چیز در اشعارش با میزان و معیار اخلاقی سنجیده می شود و همواره سیمای او سیمای انسانی است پرهیزگار و پاکدامن که تلاش می کند مخاطب خود را نیز در این راه قرار دهد و سمت و سو بخشد. از این جهت برجستگی شعر او را می توان مدیون قدرت فوق العاده این شاعر اخلاقی در القاء و ترویج اخلاقیات مبتنی بر مسئولیت آدمی در قبال خیر و شر روزگار دانست.
در این ارتباط اندیشه های سیاسی و اجتماعی پروین چون نگینی زیبا در حلقه ی اعتقادات ارزشمند و جاندار او جای می گیرد تا برازندگی و مقبولیت شعرش چند برابر گردد. او در این مقام نه اخلاقگر صرف و فارغ از وقایع سیاسی زمان است و نه سیاستگرایی افراطی که بنا بر رسم آن روزگار به اخلاقیات وقعی ننهد و این شاید مهم ترین دستاوردی است که یک شاعر اندیشمند واقع گرا می تواند با مسائل و اندیشه های اجتماعی پیرامون خود داشته باشد؛ از این قبیل:
-تفکراتی، پندوار در حوزه اخلاقیات فردی:
به مهمان خانه ی آز و هوی جز لاشه چیزی نیست
برای لاشخواران واگذار این میهمانی را
- برخورد تعادل گرایانه با پدیده های زندگی اجتماعی:
قناعت کن اگر در آرزوی گنج قارونی
گدای خویش باش ار طالب مُلک سلیمانی
- گرایش به تفکر درباره انسان و تأثیر وابستگی های فردی و اجتماعی:
همی اهریمنان را بد سرشت و پست می نامی
تو با این بدسگالی ها کجا بهتر از ایشانی
ندیدی لاشه های مطبخ خونین شهرت را
اگر دیدی، چرا بر سفره اش هر روز میهمانی
بیان مفاهیم اخلاقی:
روح عریان و تو هم در زی و هم نساج
جامه کُن زین دو هنر بر تن عریانش
یا:
مشک حیف است که با دوده شود همسر
کبک زشت است که با زاغ شود همدم
- توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی:
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوی می دهد
کی دهد عرض فقیران را جواب ای رنجبر
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشی
چند می ترسی زهرخان و جناب ای رنجبر...
فرجام سخن اینکه پروین با استفاده از تمام عناصر هنری به بهترین وجه در دیوان اشعارش و با به کارگیری این عناصر به عنوان ابزارهای نیرومند در خدمت اندیشه و تعهد خود که مبتنی بر یک جهان بینی فراگیر و منسجم است، توانسته در ادامه خط شاعران و هنرمندان راستین، که خط انبیاء و اولیای الهی است، به عنوان شاعری ارجمند، هنرمند، توانا، مسئول و دردمند، همچون ستاره ای درخشان خود را در آسمان باشکوه ادب پارسی به نمایش بگذارد.
افسوس که «اختر چرخ ادب» پیش از آنکه به کمال درخشش و فروزندگی برسد، در کرانه این آسمان غروب کرد و دار فانی را وداع گفت. یادش گرامی و روانش شاد باد.
منبع: پروین پژوهی