نویسنده: دکتر محمد مهدی پور




 
شعر من آئینه کردار تُست
نای از آئینه به جز حرف راست
(دیوان پروین، 14)

مدخل

پروین اعتصامی از شاعران گرانقدر و نام آور ایران زمین در دوره ی معاصر است او در 35 سال عمر کوتاه و پربار خود توانسته است آثاری از خود به یادگار بگذارد که در ردیف بزرگان ادب فارسی به حساب آید. کم نیستند از محققان و بزرگان ادب معاصر که نسبت به شعر و شخصیت پروین اظهار نظر کرده، زبان به تحسین و تمجید او گشوده اند که بازگویی شمه ای از آنها نه تنها خالی از لطف نخواهد بود بلکه ضروری است که بدانیم معاصران و معاشران پروین در مورد او چه اعتقادی داشته اند.
ملک الشعرای بهار درباره پروین می گوید: در ایران که مکان سخن و فرهنگ است، اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شده اند که مایه حیرت اند جای تعجب نیست، اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای این قریحه و استعداد باشد و با این توانایی و طی مقدمات تتبع و تحقیق، اشعاری چنین نغز بسراید از نوادر محسوب و جای بسی تعجب و شایسته ی هزاران تمجید و تحسین است. (یادنامه پروین، 390)
علی اکبر دهخدا نیز پروین را «در سلاست و متانت شعر، هم رتبه ی استادان قدیم نظم شمرده است.» (همان)
محمد قزوینی در ضمن نامه ای خطاب به پدر پروین، این شاعر را با عناوین بزرگی چون: «خنساء عصر» (1)، «رابعه ی دهر» (2) و «ملکه النساء الشواعر» یاد کرده است. (یادنامه 32-328)
غلامحسین یوسفی می نویسد: در تاریخ ادب فارسی، پروین اعتصامی در میان زنان سخنور، شاعری یگانه است و پایگاه وی در شعر از بسیاری مردان شاعر نیز والاتر است. (چشمه ی روشن، 413)
سعید نفیسی هم می گوید: «پروین طبع بسیار بلند توانایی داشته و تقریباً هر جا هر چه می خواسته است می توانسته است بگوید». (یادنامه، 390)
تمجید و تکریم هایی از این سنخ در خصوص پروین اعتصامی، چه در زمان حیات و چه بعد از وفاتش، به کرات از سوی بزرگان ادبی و محققان بیان شده است و ما علاوه بر آنچه مرقوم افتاد، به نقل عبارتی از ترجمه ی شعر محمد جمال الهاشمی شاعر عرب زبان بسنده می کنیم او می گوید: «ای مظهر زن دانشمند شرقی، و ای معمای مردان شرق در وسعت نظر و قدرت فکر، بزرگان و رجال، در تقریر قوه ی بیان تو عاجز ماندند. من از فکر گهربار تو نکاتی که بر عقل و خرد مکشوف ساختی متحیرم... الوداع ای ساز خوش آهنگ شعر و فکر، نغمات روح پرور تو جاودانه در روزگار باقی خواهد ماند.»(یادنامه، 6-525)

زمانه ی پروین و اقتضائات آن

پروین در یک دوران تاریخی بسیار مهم و حساس ایران به دنیا آمد و زندگی کرد و از دنیا رفت. او در اسفند ماه 1285 شمسی، حدود هفت ماه پس از اعلام فرمان مشروطیت، در تبریز چشم به جهان گشود (درودیان،13)، دوران جوانیش مصادف با تغییر رژیم از قاجار به پهلوی و همراه با حوادثی است که برآیند مستقیم تغییر حاکمیت سیاسی در ایران بود (دانایی، 10) و در فروردین 1320 حدود پنج ماه پیش از سقوط رضا شاه و در حال که جنگ دوم جهانی آغاز و ایران به دست متفقین اشغال شده بود، در تهران از دنیا چشم بر بست.
زمانه ی پروین زمانه ی خون و آتش و فریاد بود دورانی که جلاد باغ شاه در رأس حوزه ی عدل و عدالت گستری قرار گرفته، دشمنان مشروطه بر رأس امور جای گرفته و استبداد و اختناق و بدبختی بر کشور سایه گسترده است (یادنامه، 8-17) دوره ای که دهان «فرخی» شاعر را به دلیل اعتراض به استبداد حاکم، دوخته و او را در زندان می کشند، و «عشقی»، شاعر انقلابی را به جهت افشای ماهیت و فریبکاری های آن به قتل می رسانند و «سید حسن مدرس» را به شهادت می رسانند و... .
حال باید دید در چنین دوره دهشتناک و خفقان زده و در کشوری که غرور و شکوه آن پامال مشتی خود فروخته و دست نشانده ی اجانب شده و هزاران بدبختی به بار آورده اند، شاعری جوان و پراحساس و مردم دوست از جنس زن، درباره ی احساسات و باورها و آمال خود چه می تواند بگوید و چگونه بگوید و اقتضائات زمان، او را به چه روش و مسیری سوق می دهد؟
یقین داریم که پروین از روزگار خود تأثیر پذیرفته و از اوضاع اسفناک کشور و رنج ها و دردهای مردم خود سخن ها دارد اما شرایط تیره ی زمان اجازه پرده برداری از حقایق را از او سلب کرده است. اینجاست که او زبان نمادین حیوانات، پرندگان، نباتات و جمادات را به جای زبان آدمیان بر می گزیند و جایی هم که از زبان آدمیان بهره می گیرد برای اینکه مبادا به حاکمیت بربخورد باید اشخاصی باشند برگرفته از اعماق تاریخ گذشته و یا افراد نامعلوم و بی نام و نشان.
با آشنایی اجمالی از روحیات و اندیشه های پروین پیشاپیش می توان گفت که درونمایه های شعری، شاعری رسالت مدار،‌ پاک اعتقاد و موحدی چون پروین اعتصامی در چنین دوره ای طبیعتاً باید بیشتر مربوط باشد به: اظهار تنفر از ظلم و تبعیض و بی عدالتی های موجود، تصویر فقر و بدبختی محرومان، بیان درد و رنج یتیمان و فقیران، دعوت به اخلاق و انسانیت و عدالت و مراعات حقوق مردم، دلسوزی برای طبقات پایین جامعه و همدردی با آنان و امثال اینها، البته پروین در کنار موضوعات متنوعی که طرح می کند دعوت به خردورزی، سعی و تلاش، کسب دانش و هنر و فضیلت و خدا محوری را در سرلوحه ی سخنان خود دارد. او کسی است که با وجود جو خاص زمان، در افشای باطل، حق پوشی را مجاز نمی شمرد:
حقیقت گوی شو پروین، چه ترسی
نشاید بهر باطل، حق نهفتن
(دیوان، 165)

درونمایه های شعر پروین

در این بخش به نظر می رسد جمع بندی آنچه محققان در زمینه اهم درونمایه های شعری پروین مطرح کرده اند لازم و ضروری باشد تا از خلال آنها به دغدغه های مهم این شاعر پر احساس و مردمی دریچه ای گشوده شود و اینها همگی همان چیزی است که راقم این سطور نیز با آن همداستان است.
از نظر دکتر زرین کوب«پروین قبل از هر چیز شاعر تربیت و اخلاق است» (یادنامه، 190)، به قول دکتر غلامحسین یوسفی «عواطف بشر دوستی و حمایت از مردم محروم و یتیمان و سالخوردگان و ستمدیدگان- که در شعر پروین به صورت واکنش روحی لطیف و مادرانه بروز کرده- از درون جان او جوشیده و سرشار از صمیمیت و صداقت است.» (چشمه ی روشن، 414) و دکتر اسلامی ندوشن گفته است: «پروین اعتصامی که گل گلهای دوران است، چه به اقتضای روح لطیف و خواهرانه ای که داشته و چه به اقتضای زمان، به سیاست و مسائل جاری نپرداخته... وی رنج و غم مردم بی پناه و محروم را می سراید.» (یادنامه، 50-49) و مؤلف کتاب (شاعری با چشمهای آرام) نیز درونمایه ی شعری پروین را در دو بخش می داند: بخش نخست ویژه شعر تعلیمی که آن ادامه شعر تعلیمی سنتی پارسی است و قصد آن آموزش هنر و فلسفه و دین و عرفان و عمدتاً اخلاق است و بخش دوم شعری است که دلیرانه، کردار و گفتار عاملان حکومت روز را نقد می کند و بر مردم فرودست اجتماع زمان خود دل می سوزاند و از حقوق پایمال شده ی آنان دفاع می کند (درودیان 9-78).
در شعر پروین خبری از مسائل عیاشی و عاشقانه - که شعر فارسی سرشار از آن است- نیست، او بیشتر بر این مسائل پرداخته که به هم میهنان خود یاد دهد تا به چه سان یک زندگی پاک و عاقلانه و سعادتمند را دنبال کنند، او در اشعار تعلیمی خود مردم را به محبت و نوع دوستی و پاک قلبی فرا می خواند ( یادنامه، ‌مقاله م. اسحاق، ترجمه یعقوب آژند، 7-45).
همچنین شعر «اختر چرخ ادب» شعری است که حرفش، کلمه اش، مصرعش و بیتش لال نیست و یکپارجه صدا و با تمام قامت فریاد است، فریاد از درد، فریاد از فقر، فریاد از فساد، فریاد از استبداد، فریاد از هر چه غیرانسانی و غیرایمانی است (یادنامه، مقاله محمدجواد شریعت، 62-261) و بالاخره در این میان نظر میرزا یوسف اعتصام الملک پدر بزرگوار و ادیب پروین هم خواندنی و زیباست او می گوید: شعر پروین شعر تربیت و تهذیب و تعمیم اخلاق کریمه است، ترانه ی روح فزای مهر و عاطفت و فضیلت است، نغمه ی جذاب سعی و علم و همت و اقدام است، سرود بیداری و پرهیزگاری و رستگاری است(یادنامه، 59).
از مقدمات فوق تا حدودی به سیمای کاملاً عاطفی و پر احساس پروین و اندیشه های اخلاقی، انسانی و مردمی او پی می بریم. وی که پرورده ی خانواده ای متدین، آگاه و با فضیلت است و میراث دار سرمایه های معنوی گرانقدری چون صداقت، پاکی فکر، عفاف و پاکدامنی، مهرورزی و عشق به مردم و سرود خوان آلام دردمندان است، به نظر می رسد که حق دارد چون بزرگان ادبی و عرفانی گذشته ایران زمین-کسانی همچون ناصرخسرو، سنایی، سعدی مولانا و دیگران-متعهدانه به بیان رسالت شاعرانه ی خود بپردازد تا بازگو کننده ی بخشی از خواست ها، دردها و افکار مردم خود باشد. شعر پروین آیینه ای است که انعکاس دهنده ی اعمال و رفتار انسان هاست او در آئینه قصاید، مثنویات و مقطعات خود، به بازتاب رفتارهای مردم برای مخاطبان پرداخته است. خصوصاً با طرح مناظره و گفتگوهایی میان پدیده های خلقت، اعم از حیوانات، پرندگان، نباتات، جمادات و آدمیان، سعی کرده است تا اندیشه های خود را به تصویر بکشد.
درونمایه قصاید پروین، متنوع، غنی و حکیمانه است و یادآور قصاید حکیمانه و شعر زهد حکیم ناصرخسرو است با همان قدرت، صلابت، غنا و در عین حال دلسوزانه، به راستی همین قصاید اندک پروین و درونمایه های آن کافی است که بتوان او را با شاعران حکیم ایران مقایسه کرد؛ چرا که یک دوره حکمت عملی به صورتی مؤجز و بی تکرار در آنها گنجانده شده است. برای مثال پروین در یکی از قصاید زیبای خود با مطلع:
اگر روی طلب ز آئینه ی معنی نگردانی
فساد از دل فروشویی، غبار از جان برافشانی
مطالب جالبی دارد که بیت بیت آن صیقل روح است و در آن مردم را به صلاح و سعادت دعوت کرده و به اعمال و رفتار خداپسندانه و انسانی سوق می دهد:
ترا پاک آفرید ایزد، ز خود شرمت نمی آید
که روزی پاک بودستی، کون آلوده دامانی
از آن رو می پذیری ژاژ خاییهای شیطان را
که هرگز دفتر پاک حقیقت را نمی خوانی
مخوان جز درس عرفان، تا که از رفتار و گفتارت
بداند دیو کز شاگردهای این دبستانی
همی مردم بیازاری و جای مردمی خواهی
همی درهم کشی ابروی، چون گویند ثُعبانی
چوپتک از زیردستان را بکوبی و نیندیشی
رسد روزی که بینی چرخ پتک است و تو سندانی
ترا فرقان دبیرستان اخلاق و معالی شد
چرا چون طفل کودن زین دبیرستان گریزانی
نگردد با تو تقوی دوست تا هم کاسه ی آزی
نباشد با تو دین انباز تا انباز شیطانی
(دیوان، 61-60)(3)
همچنین خطاب صمیمی، مشفقانه و محبت آمیز او را در ابیات زیر که از قصاید انتخاب شده است به وضوح می توان مشاهده کرد که در ضمن آنها، همه را به تخلق به اخلاق و فضائل انسانی و کمک به همنوعان نیازمند، دعوت و از رذائل اخلاقی پرهیز می دهد:
تو مردمی و دولت مردم فضیلت است
تنها وظیفه ی توهمی نیست خورد و خاست
خوشتر شوی به فضل ز لعلی که در زمی است
برتر پری به علم ز مرغی که در هواست
جان را بلند دار که این است برتری
پستی از زمین و بلندی نه از سماست
ای دل غرور و حرص، زبونی و سفلگی است
ای دیده راه دیو ز راه خدا جداست
(دیوان، 9-10)
در جای دیگر می گوید:
ای دوست تا که دسترسی داری
حاجت برآر اهل تمنا را
زیرا که جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
ای نیک با بدان منشین هرگز
خوش نیست وصله جامه ی دیبا را
(دیوان، 4-3)
و یا:
تو توانا شدی ای دوست که باری بکشی
نه که بر دوش گرانبار نهی باری چند
(دیوان، 29)
در دعوت به راستی و نیکوکاری می گوید:
متاع راستی پیش آر و کالای نکوکاری
من از هر کار بهتر دیدم این بازارگانی را
(دیوان، 7)
و در پرهیزدادن از بندگی نفس و دعوت به صفای دل و جان، و پرواز به عالم بالا چنین گوید:
دامن آلوده مکن چونکه ز پاکانی
بنده ی نفس مشو چونکه ز احراری
جان تو، پاک سپردست به تو ایزد
همچنان پاک ببایدش که بسپاری
(دیوان، 56)
کعبه ی دل مسکن شیطان مکن
پاک کن این خانه که جای خداست
(دیوان، 13)
ترا که خانه ی دل خلوت خدات بودست
چرا به معبد شیطان کنی سجود و قیام
(دیوان، 43)
و بالاخره:
قفس بشکن ای روح پرواز می کن
چرا به معبد شیطان کنی سجود و قیام
همایی تو و سدره ات آشیانت
مکن خیره بر کرکسان میهمانی
(دیوان، 64)
هر چند گزینش در قصاید پروین برای آوردن شاهد مثال مشکل است در عین حال نمونه ی دیگر از قصاید حکیمانه پروین در شعری با مطلع زیر نقل می شود:
تا به بازار جهان سوداگریم
گاه سود و گه زیان می آوریم
مشفقانه و اصلاح گرانه مردم را مورد خطاب قرار داده و می گوید:
جان زبون گشته است و در بند تنیم
عقل فرسوده است و در فکر سریم
روح را از ناشتایی می کشیم
سفره ها از بهر تن می گستریم
گر چه عقل آیینه ی کردار ماست
ما در آن آیینه هرگز ننگریم
پند نیکان را نمی داریم گوش
اندرین فکرت کز ایشان بهتریم
بر سپهر معرفت کی بر پریم
تا به پروبال چوبین می پریم
واعظیم اما نه بهر خویشتن
از برای دیگران بر منبریم
آگه از عیب نهان خود نه ایم
پرده های عیب مردم می دریم
باده ی تحقیق چون خواهیم خورد
ما که مست هر خُم و هر ساغریم
و نهایتاً با توجه دادن به مضمون حدیث الدنیا مزرعة الاخرة سؤال زیبایی را مطرح می کند:
چونکه هر برزیگری را حاصلی است
حاصل ما چیست گر برزیگریم؟
(دیوان، 46-45)
در این قسمت از مقاله نیز به ذکر نمونه هایی از مثنویات و مقطعات پروین می پردازیم که اغلب شیوه مناظره دارند و شاعر در همه ی آنها به رسالت شعری خود به ویژه نسبت به بشر دوستی و همدردی و سعادت خواهی برای آنان، کاملاً وفادار است، ذیلاً پاره ای از درونمایه های این قبیل اشعار پروین با برخی شواهد نقل می شود:

1- در نیکوکاری و انفاق و کمک به همنوعان

برای مثال او در شعری با عنوان «بهای نیکی» که در موضوع بخشش و انفاق است نیکی به نیازمندان را فرض نخستین اغنیا قلمداد کرده حتی انتظار تشکر از سوی آنان را، خارج از راه و رسم نیکوکاری می داند و به نظر او باید ادای این وظیفه، فی سبیل الله و صرفاً برای رضای خدا انجام گیرد که در حقیقت اشاره به مضامین آیات قرآنی انفاق و احسان دارد از جمله: «یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی...» (بقره، 4-262).
تو نیکی کن به مسکین و تهیدست
که نیکی خود سبب گردد دعا را
مشو خودبین که نیکی با فقیران
نخستین فرض بودست اغنیا را
زمحتاجان خبرگیر ای که داری
چراغ دولت و گنج غنا را
به وقت بخشش و انفاق پروین
نباید داشت در دل جز خدا را
(دیوان، 97)
و در شعر «اندوه فقر» از گفتگوی پیرزنی با دوک نخ ریسی خود سخن می گوید، از قامت خمیده اش در زیر بار کار، چشم های کم سو، تهیدستی و وصله های جامه، گرسنه خوابیدن ها و استشمام بوی طعام های رنگارنگ از خانه ی همسایگان، که در نهایت، پروین از بی توجهی توانگران به فقرا شکوه سر می دهد و نصیحت آنها را شبیه آهن سرد کوبیدن می داند:
پروین توانگران غم مسکین نمی خورند
بیهوده اش مکوب که سر دست این حدید
(دیوان، 82)
شعر «غرور نیکبختان» داستان گنجشکی است که در دام گرفتار شده است و از همایی کمک می خواند تا او را از بند برهاند اما همای خودپرست، با غرور خاصی جواب رد به او می دهد و از کمک او سرباز می زند ولی گنجشک در عین درماندگی مکرر از او مدد می جوید نهایت اینکه همای زمانی به فکر نجات او می افتد که دیگران سودی ندارد. پروین از این داستان نتیجه می گیرد که خدمت به همنوعان را در هنگام توانایی نباید فراموش کرد و آدمی در هر مقام و موقعیت هم که باشد باید خیرخواه مردم باشد و گرنه انسان نیست:
بپرس از ناتوان تا توانی
بترس از روزگار ناتوانی
نکوکار، آنکه همکاری روا داشت
نوائی داد تا برگ و نوا داشت
اگر بر دامن کیوان نشستیم
چو خیر کس نمی خواهیم پستیم
(دیوان، 187)

2- تصویر رنج های دردمندان و همدردی با آنان

در شعر «طفل یتیم» حال و روز رقت بار کودکی یتیم را به تصویر می کشد و از دردها، محرومیت ها و آرزوها و نیازهای کودکانه ی او سخن می گوید. پروین در عرصه ی بازگویی دردمندان کم نظیر است گویی وصف حال خود را کرده است آن هم با عمق جان و سوز دل:
چیزها دیده و نخواسته ام
دل من هم دل است آهن نیست
روی مادر ندیده ام هرگز
چشم طفل یتیم روشن نیست...
کودکان را کلیج هست و مرا
نان خشک از برای خوردن نیست...
همه گویند پیش ما منشین
هیچ جا بهر من نشیمن نیست...
چرخ هر سنگ داشت بر من زد
دیگرش سنگ در فلاخن نیست
(دیوان، 9-177)
و همین گونه است شعر «قلب مجروح» از زبان کودک فقیری پدر مرده که با مادرش گفتگو می کند و اینکه به دلیل فقر و بی پدری، کودکان به او توجه نمی کنند، او را از خود می رانند و همصحبت نمی شوند حتی تبعیض تا جایی است که استاد نیز به درس و مشق او توجهی ندارد. می گوید چرا خوراک همسایگان بره و مرغ است و غذای ما خون جگر؟! (دیوان، 5-194)

3- عالم مظهر تجلیات الهی است

در شعر «جمال حق» که گفتگویی است بین گل زرد و گل سپید و لاف زنی هر کدام از آنها، نهایتاً پروین با دیدی عارفانه اعلام می دارد که مظاهر هستی تماماً جلوه های الهی و در بندگی اویند:
چه فرق گر تو ز یک رنگ و ما ز یک فامیم
تمام دختر صنع خدای یکتایم
همین خوش است که در بندگیش یکرنگیم
همین بس است که در خواجگیش یک راییم
برای سجده در این آستان تمام سریم
پی گذشتن ازین رهگذر همه پاییم
تمام، ذره ی این بی زوال خورشیدیم
تمام، قطره ی این بیکرانه دریاییم
(دیوان، 7-116)

4- عظمت الهی

شعر«ذره» مناظره ای است بین ذره و خورشید که با نگاهی عرفانی در معرفت حق، مطالب جالب رد و بدل می شود و به نوعی تعبیر دیگری است از حدیث معروف «الهی ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک»:
هزار سال اگر علم و حکمت آموزی
هزار قرن اگر درس معرفت خوانی
به آسمان حقیقت به هیچ پر نپری
به خلوت احدیت رسید نتوانی
در آن زمان که رسی عاقبت به حد کمال
چو نیک درنگری در کمال نقصانی
(دیوان، 2-141)

5- در سعی و تلاش

شعر «جولای خدا» از زیباترین اشعار دیوان پروین است و در موضوع سعی و تلاش دائمی سخن می گوید مناظره ای است بین عنکبوتی که با مهارت و مهندسی خاصی تلاشگرانه در حال تنیدن تار است و به فکر آینده، و مرد کاهلی که با اعتراض به عنکبوت کار او را عبث و زحمات او را بی ارزش می داند. پروین از زبان عنکبوت پاسخ های محکم و منطقی و عاشقانه و عارفانه ای مطرح می کند و ضمن تأکید بر اغتنام فرصت عمر و مضمون آیه قرآنی «و ان لیس للانسان الا ما سعی و ان سعیه سوف یری» (نجم، 40-39) می گوید:
گفت آگه نیستی ز اسرار من
چند خندی بر در و دیوار من
در تکاپوییم ما در راه دوست
کار فرما او و کارآگاه اوست
هست بازاری دگر ای خواجه تاش
کاندر آنجا می شناسند این قماش
سعی کردیم آنچه فرصت یافتیم
بافتیم و بافتیم و بافتیم
ما زدیم این خیمه ی سعی و عمل
تا بدانی قدر وقت بی بدل
عارفان از جهل رخ برتافتند
تار و پودی چند درهم بافتند
نقد امروز ار ز کف بیرون کنیم
گر که فردایی نباشد چون کنیم
عنکبوت، ای دوست جولای خداست
چرخه اش می گردد اما بی صداست

6- در قناعت پیشگی و مناعت طبع

شعر «سرنوشت» گفتگویی است بین طوطی که در این شعر نماد درباریان و مرفهین است که در قبال خوش خدمتی های خود از تنعم و رفاه و آسایش بهره مندند و جغد که نماد قناعت پیشگی و دارای مناعت طبع است و دوست دارد که آزادی و عزت خود را با تکیه بر قناعت و خرسندی حفظ کند. آنگاه که طوطی، جغد را به ترک عزلت و خرابه نشینی و تماشای شهرها و قصرهای بلند و زرنگار فرا می خواند و طریق زندگی او را مذمت می کند، جغد با رد نظر طوطی، شیوه زندگی خود را پسندیده تر می داند:
به جغد گفت شبانگاه طوطی از سرخشم
که چند بایدت اینگونه زیست سرگردان
اگر که همچو منت میل برتری باشد
گهت به دست نشانند و گاه بر دامان
به ما هماره شکر داده اند نوبت چاشت
نخورده ایم به سان تو هیچ گه غم دان

مرا ز عاج و زر و سیم ساختند قفس
گهم به خانه نگه داشتند و گه به دکان
و پاسخ جغد زیبا و عزتمندانه است:
چه سود صحبت شاهان چو نیست آزادی
چرا دهیم گرانمایه وقت را ارزان
به رنج گوشه نشینی و فقر تن دادن
به از پریدن بیگاه و داشتن غم جان
در آشیانه ی ویران خویش خرسندیم
چه خوشدلی است در آباد دیدن زندان
(دیوان، 7-155)

7- در آیین حکمرانی و کشورداری

پروین در شعر «نامه به نوشیروان» که آموزش لطائف و اصول کشورداری است از زبان بزرگمهر حکیم آن وزیر کاردان و آگاه خطاب به انوشیروان تعلیماتی می دهد از جمله اینکه:
مردم از حاکم انتظار امنیت و رفاه دارند و اگر پادشاه به عمران و آبادی کشور همت گمارد، نیازی به تعمیر کاخ و بارگاه نیست و اگر حاکمان، کج روی پیشه کنند کارگزاران او در ظلم و خطاکاری گستاخ تر می شوند و توصیه های دیگری چون خردورزی، عدل و علم و تأمل در اعمال کارگزاران حکومتی و رسیدگی به دادخواهی ستمدیدگان و ترس از نفرین مظلومان:
بزرگمهر، به نوشیروان نوشت که خلق
ز شاه خواهش امنیت و رفاه کنند...
چو کنج روی تو نپویند دیگران ره راست
چو یک خطا ز تو بینند صد گناه کنند
جواب نامه ی مظلوم را تو خویش فرست
بسا بود که دبیرانت اشتباه کنند
اگر به دفتر حکام ننگری یک روز
هزار دفتر انصاف را سیاه کنند
به سمع شه نرسانند حاسدان قوی
تظلمی که ضعیفان دادخواه کنند
بترس ز آه ستمدیدگان که در دل شب
نشسته اند که نفرین به پادشاه کنند
چو شاه جور کند، خلق در امید نجات
همی حساب شب و روز و سال و ماه کنند
(دیوان، 250)
با تأمل اندک در این شعر به وضوح معلوم می شود که پروین اعتصامی در تعلیم و تبیین آیین کشورداری و حکمرانی از نامه ی 53 نهج البلاغه امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر- و به تبع آن تمام فرمانروایان و حاکمان - کاملاً تأثیر پذیرفته است.

8- ظلم ستیزی

«شکایت پیرزن» یکی از کوبنده ترین و ظلم ستیزانه ترین اشعار پروین اعتصامی علیه حاکمان جائر است. در این شعر پیرزنی ستمدیده، قباد را با انتقادات کوبنده ی خود مخاطب قرار داده، از ظلم و بی توجهی او در حق نیازمندان، ناامنی و ویرانی کشور آلوده دامنی و فساد و آزمندی، و دیگر عیوب او پرده بر می دارد و از کیفر و عقوبت اعمالش انذار می کند:
روز شکار پیرزنی با قباد گفت
کز آتش فساد تو جز دود آه نیست...
در دامن تو دیده جز آلودگی ندید
بر عیبهای روشن خویشت نگاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست
جمعی سیاه روز سیهکاری تواند
باور مکن که بهر تو روزسیاه نیست
سختی کشی زد هر چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست
(دیوان، 8-167)
و در همین مضمون است شعر «اشک یتیم»، که در آن پیرزنی گوژپشت در پاسخ سؤال کودکی یتیم که از گوهر تاج و شوکت و جلال پادشاه سؤال کرده است پادشاه را گرگی در لباس شبان، رهزن رعیت، گدا صفت، کج رفتار و گوهر تاج او را اشک دیده و خون دل مردم می داند (رک دویان، 79)

9- مقام و منزلت زن در نظر پروین

نگاه پروین به جنس زن نگاهی به دور از تعصب، منطقی و مترقی است و می تواند الهام بخش زنان و دختران باشد او از حرمت و کرامت زن دفاع می کند و تأثیرگذاری زنان و مادران را در کمال بخشی و تربیت انسانها یادآور می شود. او زن را رکن خانه هستی، فردی متحمل، فرشته، پرستار دوران خُردی بزرگ مردان عالم و معلم و مربی آدمیان می داند. در شعر «فرشته ی انس» می گوید:
در آن سرای که زن نیست انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرد، مرده است روان
به هیچ مبحث و دیباچه ای قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانه ی هستی
که ساخت خانه ی بی پای بست و بی بنیان؟
فرشته بود زن آن ساعتی که چهره نمود
فرشته بین که بر او طعنه می زند شیطان
اگر فلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
برگ بوده پرستار خردی ایشان
به گاهواره ی مادر به کودکی بس خفت
سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه
شدند یکسره شاگرد این دبیرستان...
همیشه دختر امروز مادر فرداست
ز مادرست میسر بزرگی پسران
(دیوان، 8-187)
پروین همیاری زنان را سرمایه و توش و توان مردان، بلکه آنان را طبیب و پرستار و شحنه و دربان خانه می داند و در ادامه، ویژگی های زیبای دیگری را نیز که شایسته ی زنان صالح و با شخصیت است بر می شمارد:
توان و توش ره مرد چیست؟ یاری زن
حطام و ثروت زن چیست؟ مهر فرزندان
زن نکوی نه بانوی خانه تنها بود
طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان
به روزگار سلامت، رفیق و شفیق
به روز سانحه تیمار خوار و پشتیبان
ز بیش وکم، زن دانا نکرد روی تُرش
به حرف زشت نیالود نیکمرد دهان...
زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید
فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان
چه حُلّه ای است گرانتر ز حِلیت دانش
چه دیبه ای است نکوتر از دیبه ی عرفان...
برای گردن و دست زن نکو پروین
سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان
(دیوان، 9-188)
پروین در خلال شعر «زن در ایران» نیز ابیات جالب و تأمل برانگیزی در موضوع ارج و منزلت زن دارد:
ارزش پوشنده، کفش و جامه را ارزنده کرد
قدروپستی، با گرانی و به ارزانی نبود
سادگی و پاکی و پرهیز یک یک گوهرند
گوهر تابنده، تنها گوهر کافی نبود
از زر و زیور چه سود آنجا که نادان است زن
زیور و زر، پرده پوش عیب نادانی نبود
زن سبکساری نبیند تا گرانسنگ است و پاک
پاک را آسیبی از آلوده دامانی نبود
زن چو گنجور است و عفت گنج و حرص و آز دزد
وای اگر آگه ز آیین نگهبانی نبود
(دیوان، 4-153)

10- مهر مادری

مرحوم پروین اعتصامی هر چند عملاً توفیق مادر بودن را نیافته است اما در مقام سخن و در لابه لای دیوان اشعار، سیمای یک مادر آگاه، وظیفه شناس، مهربان و فداکار را دارد. او در شعر «حدیث مهر» لطیف ترین احساسات مادرانه و عشق و محبت توصیف ناپذیر مادر را بیان می کند این شعر مناظره ای است بین یک ماده گنجشک فارغ و آزاد و بی مسئولیت، و کبوتری که جوجه های خود را زیر پر و بال خودگرفته و مراقب آنهاست. گنجشک، کبوتر را به ترک آشیانه و گشت و گذار در باغ و بوستان و بهره گیری از لذائذ و نعمات طبیعت دعوت می کند، اما کبوتر در پاسخ او ضمن گوشزد کردن وظیفه مادری و لذت بچه داری، منزلت فرزندان در نظر مادران را چنین مطرح می کند:
گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری
کاخر تو هم برون کن ازین آشیان سری
گفتا حدیث مهر بیاموزدت جهان
روزی تو هم شوی چو من ای دوست مادری
گرد تو چون که پُر شود از کودکان خُرد
جز کار مادران نکنی کار دیگری
خوشبخت طائری، نگهبان مرغکی است
سر سبز شاخکی که بچینند از آن بری
روزی که راه و رسم پرستاریم نبود
می دوختم به سان تو چشمی به منظری...
هر چند آشیانه گلین است و من ضعیف
باور نمی کنم چو خود اکنون توانگری
ترسم که گر روم، برد این گنج ها کسی
ترسم در آشیانه فتد ناگه آذری...
شیرین نشد چو زحمت مادر وظیفه ای
فرخنده تر ندیدم ازین هیچ دفتری
پرواز بعد ازین هوس مرغکان ماست
ما را به تن نماند ز سعی و عمل پری
(دیوان، 2-121)
با تأمل در ادبیات این شعر روشن می شود که پروین با آگاهی کامل از وظایف مادری و عواطف و احساس مادرانه، تحمل انواع سختیها و ناملایمات و محرومیت ها را در راه فرزندان، و تربیت و مراقبت از آنان، شیرین و گوارا می داند. به امید آنکه این فرزندان عزیز در جهت نیل به سعادت و صلاح و فلاح و رفاه به پرواز در آیند.
آنچه در مقاله های قبل مرقوم افتاد بخشی از مضامین و درونمایه های شعر پروین اعتصامی بود و بیقین ناگفته ها بسی بیش از آن است که مذکور افتاد. امید آنکه محققان و جوانان و نسل امروز ما با مطالعه ی عمیق و دقیق اشعار این بانوی عفیف و نجیب و عالم و دلسوز بتوانند هم توشه ای برای خود بیندوزند و هم مروج معانی بلند و متنوع مندرج در دیوان اشعار او برای علاقمندان باشند.

نتیجه

در پایان گفتنی است که پروین در موضوعات متنوعی که در یک تقسیم بندی اجمالی مربوط به دو جبهه غنی و فقیر، ظالم و مظلوم، خوشحالان و بدحالان و دردمندان و... می شود - آثار ارزشمندی دارد و پیوسته از یک سو مدافع حقوق فقیران و مظلومان و ستمدیدگان و قصه گوی آلام دردمندان است و از طرف دیگر گاهی اغنیا و ستمگران و متنعّمان را به اخلاق انسانی دعوت می کند و گاهی نیز کوبنده به باد انتقاد گرفته، آنها را از عواقب بی توجهی به نیازمندان و زیردستان بر حذر می دارد. در یک کلام، شعر پروین عرصه ی نبرد فقر و غنا، ظالم و مظلوم و قوی و ضعیف است و خود پروین به مثابه یک قاضی و داور عادل و مهربان در محکمه وجدان بشری. همچنین شعر پروین مجموعه ارزشمندی است در زهد و حکمت و بیان فضائل انسانی و دعوت مخاطبان به آنها و پرهیز از رذائل اخلاقی. پروین منادی توجه به علم و اندیشه ی، سعی و تلاش دائمی، مهرورزی، عدل گستری و عزت نفس و مناعت طبع است. او انسان را در قبال جامعه و خدا مسئول می داند و از آنها می خواهد که ضمن خودسازی و تخلق به اخلاق انسانی به وظایف اجتماعی و دینی خود پایبند باشند.

1- اعتصامی، ابوالفتح، دیوان پروین اعتصامی، چاپخانه ی فردین، چاپ هفتم، تهران، 1355.
2- دانایی، فریده، دیوان پروین اعتصامی، مؤسسه انتشارات نگاه و نشر علم، چاپ دوم، 1373.
3- درودیان، ولی الله، زندگی و آثار پروین(شاعری با چشمهای آرام)، انتشارات مؤسسه ایران، تهران، 1377.
4- دهباشی، علی، یادنامه ی پروین اعتصامی (مجموعه مقالات) نشر دنیای مادر، چاپ اول، تهران، 1370.
5- دهخدا، علی اکبر، لغتنامه فارسی.
6- شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1368.
7- قرآن کریم. ترجمه ی محمد مهدی فولادوند، تحقیق و نشر، دالقرآن کریم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
8- مظفریان، منوچهر، دیوان پروین اعتصامی، مؤسسه چاپ و انتشارات علمی، چاپ ششم، تهران، 1365.
9- یوسفی، غلامحسین، چشمه روشن، انتشارات علمی، چاپ پنجم، تهران، 1373.

پی نوشت ها :

1- خنساء دختر عمرو بن الشرید، از شاعران زن دوره جاهلی و اسلامی است که با قوم خود بنی سلیم خدمت پیغمبر(ص) رسید و اسلام آورد.
علمای شعر متفق اند که زنی چون او در شعر نیامده است. (لغتنامه دهخدا)
2- رابعه بنت کعب که اصل او عرب بود و در خراسان نشو و نما یافت. گفته اند که او در حسن و جمال، فضل و کمال و معرفت و حال وحیده ی روزگار و فریده ی دهر و ادوار، و صاحب عشق حقیقی و مجازی و فارس میدان فارسی و تازی بوده است. (لغتنامه دهخدا)‌
3- تمام ابیات نقل شده در این مقاله از دیوان پروین اعتصامی چاپ هفتم ابوالفتح اعتصامی است.
منبع: پروین پژوهی