نویسنده: دکتر اسدالله نوروزی




 
به غیر از گلشن تحقیق پروین
چه باغی از خزان بودست ایمن
(دیوان، ص 52)
اگر سبک را امضای نامرئی نویسنده یا شاعر بدانیم به گونه ای که بدون ذکر نام صاحب اثر، بتوان بدان پی برد، همچنین اگر میزان توفیق شاعر را بتوان سروده هایی دانست که از او در حافظه شعر دوستان به یادگار مانده است؛ باید انصاف داد و بین معاصران، کسی با این خصوصیات شناخته شده تر از پروین نیست.
فراتر اینکه تک مصراع ها یا ابیاتی از این بزرگ بانوی شعر -حتی - به گونه ضرب المثل در زبان عوام نیز ساری و جاری است!
سروده های پروین از دل برخاسته و لاجرم بر دل هم می نشیند. اما تنها دلنشینی برای جاودانگی کافی نیست؛ ویژگی های دیگر نیز لازم است.

جایگاه پروین در بین معاصران او

بهار و ایرج که از دوستان یوسف اعتصام الملک -پدر پروین-اند، رقبای جدی او در انتخاب شاعر برتر عصر وی خواهند بود. پروین خود بر این نکته واقف است و آنگاه که نشان اهدایی فرهنگ را نمی پذیرد و فروتنانه اظهار می دارد: از من شایسته تر هستند؛ صرفاً شکسته نفسی نمی کند که انصاف داده است [ و چه کرامت و سلامت نفسی از این بالاتر]! پروین خود واقف است در استحکام کلام و قدرت سخنوری با بهار دم نتواند زد و در لطافت طبع نیز بر ایرج برتری ندارد. (ان شاءالله در فرصتی دیگر به این دو اسطوره کمتر مطرح شده شعر معاصر خواهیم پرداخت؛ بزرگانی که پیش و بیش از پروین به جرم میراث دارای از شعر درخشان و پر صلابت سنتی، مورد بی مهری این نسلند! عجالتاً همین قدر اشاره کنم که قصیده سرایی بهار کم نظیر است و سروده های ایرج نیز بی بدیل! اما زمانه به کام هیچ کدام از این دو نیست و چه باک که ارزش ادبی آنها همچون دفینه ای محفوظ خواهد ماند!). با وجود این بزرگان-در همان زمان هم- پروین در شعر و شاعری، مقام و منزلتی داشت که بر معاصران وی از جمله ملک الشعرا و ایرج میرزا پوشیده نبود. یقیناً با عنایت به همین نکته، بهار بر چاپ اول دیوان خانم پروین اعتصامی مقدمه نوشته و به خوبی او را ستوده است؛ شش سال بعد نیز - پس از مرگ شاعر- بهار باز بنا به سفارش وجدان، حرمتش را پاس داشت و در انجمن دانشوران (1320/2/25) آن چکامه رسا را خواند؛ سروده ای که تنها یک بیتش در بیان عظمت مقام پروین و ذکر افتخارات او از زبان کسی همچون بهار کفایت می کرد:
به خسروان جهان ناز اگر کند شاید
شکر لبی که خداوند طبع شیرین بود!

شخصیت ادبی پروین

به قول استاد سعید نفیس: «نکته بسیار مهمی که در مطالعه آثار پروین فوراً در ذهن می نشیند این است که طبع بسیار توانایی داشته و قتریبا همه جا هر چه می خواسته است می توانسته است بگوید و وزن و قافیه به هیچ وجه طبع او را محدود نمی کرده و مانع ادای مقصودش نمی شده است».
همواری و یکدستی و سختگی زبان و سبک شعر و اصالت فکر و محتوا نیز در دیوان پروین به درجه ای است که بهار و دیگران این حالت را چنین تعبیر کرده اند که گویی شاعر همه اشعار خویش (بیش از 5600 بیت) را در یک ساعت و یک روز سروده است!
نگارنده این نوشته، معتقد است: علی رغم آنکه همین مقدار شعر نیز برای عصر کوتاه پروین زیاد به نظر می رسد، وی قطعاً با لطافت طبعی که به روانی و زلالی آب است، سروده هایی افزون تر داشته، و این یکدستی سروده ها- علاوه بر موضوع بینش و استعداد شعری سراینده- حاصل گزینش آنها بوده است. شادروان علامه میرزا علی اکبرخان دهخدا نیز در شاهکار ماندگارش-لغت نامه- اشاره ای به سوزانده شدن بخشی از اشعار پروین توسط خود سراینده دارد که می تواند مؤید این ادعا باشد!
اما مهم تر از هنر لفظی شاعر، قدرت روحی و معنوی اوست. همه جا تیغ زبان را برای احقاق حق از نیام برکشیده است. احساسات ادبی و عواطف انسانی پروین معجونی از سروده هایش پدید آورده که خاصیت آب حیات می بخشد. وی به حقیقت دارای طبعی گوهربار و افسونکار است چنانکه موی می شکافد و از بندبند سخنش شعور می تراود؛ شعار نمی دهد: تعقل و تخیل در زنجیر گفتار او چنان به هم پیوسته اند که ذاتی و ناگسستنی نشان می دهند!
زمانی در مورد ناصر خسرو گفته بودم اگر کسی به سرآمدی او در کارش اذعان ندارد بکوشد در همان چهارچوب و با همان بینش، بهتر از او بگوید. این آزمونی بود تا خواننده به یقین، عظمت کار سراینده را دریابد و به دشواری هنری که ارائه کرده است، ایمان بیاورد و گرنه معروف است که: «معما چو حل گشت آسان شود» از جمله دشواری های قضاوت در کار شعر و شاعری یکی همین نکته است. یا الهام از سروده مرحوم شهریار باید گفت: شاعر نبوده ای که بدانی چه می کشم!
به ویژه وقتی سخن از تشخیص کلام «سهل و ممتنع» و تمایز آن با زبان دست فرسود و غیرادبی و هنری است؛ خطایی که برخی ظاهربینان در برخورد-حتی-با کلام سلطان سخن فارسی، سعدی نیز مرتکب شده اند! اینک در مورد پروین و ایرج که جانشینان خلف شیخ بودند نیز همان تحدی را تکرار می کنم.

شخصیت اجتماعی شاعر

شاید از این نظر که اصالت هنر بر اصل و نسب هنرمند مرجح است، طرح این مطلب چندان لازم به نظر نرسد اما به اعتقاد نگارنده: هنر زمانی اصالت دارد که آینه وجود هنرمند باشد و الا حادثه و تکلف و تصنعی بیش نیست و انتظار ظهور مجدد از آن نتوان داشت مگر با حفظ همان دوگانگی شخصیت که رعایت این ریا، لعابی ست ناپسند بر گوهر هنر! محتوا و شکل شعر به مثابه روح و جسم تلقی می شوند و روحیه شاعر سرچشمه آن است. لذا، از اشاره ای هر چند گذرا، گریزی نیست-خصوصاً اینکه شعر پروین را اثری تعلیمی در زبان و ادب فارسی می شناسیم.
بانو رخشنده اعتصامی که درخشش عنوان شعری اش- برخلاف بسیاری از معاصران- به کلی نام شناسنامه ای وی را تحت الشعاع قرار داده است؛ از بیست و پنجم اسفند 1385 شمسی تا شامگاه 15 فروردین 1320 عمری چون شهاب کوتاه اما گرم و فروزان داشت.
در معرفی شخصیت اجتماعی خود پروین نیز تنها به همین نکته اشاره کنم که نگارنده چون در کودکی از نعمت مادر محروم بود، همواره در سرگرمی مطالعه دیوان وی، گرمای محبت یک مادر و نوازش دست های مهربان او را احساس می کرد. به ویژه وقتی در نوجوانی متوجه شد: شریعتی - که آن سال ها قبله دانش آموزان و دانشجویان بود! -ضمن وصیت نامه حج خود از پروین به عنوان نمونه یک زن فرهیخته ایرانی و الگویی برای دیگر دختران، نام برده است؛ ارادتش بدو چند برابر شد. هنوز دو نکته دیگر در این مبحث ناگفته مانده است که قبل از اشاره بدان، حیفم می آید وارد سخنی دیگر شوم:

الف-عفت کلام پروین:

این خصیصه را از نیای والای ادبی خویش، حکیم طوس به ارث برده است؛ گوهری که پاسداشت آن را تنها مرتبط با حجب و حیای زنانه او نباید دانست؛ چه نیاز به ذکر نمونه برای زنان سخنور اما بی پروا در مراعات اخلاق عمومی نیست. شاهکار وی مصداق عمل کلام کلیم است که می گفت:
گر هجو نیست در سخن من زعجز نیست
حیف آیدم که زهر در آب بقا کنم!

ب-وارستگی و عدم تعلق خاطر به مدحتگری:

اگر در کنار مناظرات پروین قرار باشد به ویژگی دیگری از شعر او اشاره کنم که بی نظیر باشد، همین روحیه وارسته و منزه از ستایشگری اوست. چه در مورد سایر بزرگان به گونه ای شائبه مدحتگری چشم را آزار می دهد. در دیوان ناصر خسرو نیز که جانانه سرود:
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی در لفظ دری را!

پروین؛ زنی محجوب با شعری اجتماعی

استفاده درخشان از عنصر زبان و قدرت پروین در «سهل و ممتنع» گویی البته امتیاز بزرگی برای اوست اما ملک خاص او نیست که ایرج هم در این کار دارای ید طولایی است. عنصر عاطفه؛‌ با وجود حضور ارزنده اش در آثار معاصران شاعر،‌ در سروده های پروین طعم دلپذیر دیگری دارد لیکن جذابیت و جاودانگی شعر پروین را باید در اجتماعی بودن آنها جستجو کرد.
در مورد سروده های زیبای پروین، زیباپسندان اشارات کافی داشته اند و من بر آن نیستم که سخن را مکرر سازم. بزرگانی همچون ملک الشعرای بهار و استاد سعید نفیسی در مقالاتی که درباره پروین ارائه کرده اند، طوماری از آثار منتخب شاعر را معرفی نموده اند که می توان از نظر گذراند و عناصر زبان و عاطفه را به خصوص در گزینش آنها مورد بررسی و مدنظر قرار داد. تا آنجا که به خاطر دارم بهار بر «سفر اشک» و «لطف حق» تأکید داشت و نفیسی در درجه اول «یاد یاران» و پس از آن «محتسب و مست»‌را معرفی می کرد.
نگارنده این نوشته، ضمن همدلی با آن بزرگان و تأیید ذوق و نظر ایشان، در فرصت فراهم شده، ترجیح می دهد سروده عاطفی، حکیمانه و اجتماعی «برای سنگ مزار» شاعر را مطرح سازد که ضمن توجه بدان امکان مقایسه با آثار مشابه از بزرگان عصر پروین هم فراهم شود.
از نمونه های نوشته برای سنگ مزار که می توان با سروده پروین در تراز و نهاد و سنجید آثار ایرج و رهی معیری است. (سه سروده ارزشمند از سه شاعر گرانسنگ معاصر در مضمونی مشابه با تعداد ابیاتی نزدیک به هم)

ابتدا اثر پروین:

اینک خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بسی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است
(نک. دیوان ص273)
سروده پروین یازده بیت است که با حسن مطلع آغاز می شود و از مصراع دوم تا پنجم مفاخره است؛ مفاخره ای درخشان و قابل قبول که با مصراع بعدی پوشش داده می شود؛ شاید سعی برای توجیه و پوشاندن ادعا سبب شده باشد تا این مفاخره برخلاف سیره قدما در اواخر سروده نیاید! بیت های 3 و 4 و 5 سخت عاطفی و بقیه کاملاً حکیمانه اند، به استثنای بیت آخر که احساس می شود شاعر مطابق یک سنت کهنه ادبی خواسته نتیجه گیری کند و به زندگان هشدار دهد! شعر اثری ممتاز و ارزنده است.
ایرج می گوید:
این نکویان که در این دنیایید
یا از این بعد به دنیا آیید
این که خفتست در این خاک منم
ایرجم ایرج شیرین سخنم
مدفن عشق جهان است اینجا
یک جهان عشق نهان است اینجا
عاشقی بوده به دنیا فن من
مدفن عشق بود مدفن من
آنچه از مال جهان هستی بود
صرف عیش و طرب و مستی بود

هر که را روی خوش و خوی نکوست
مرده و زنده من عاشق اوست
من همانم که در ایام حیات
بی شما صرف نکردم اوقات
تا مرا روح و روان در تن بود
شوق دیدار شما در من بود
بعد چون رخت ز دنیا بستم
باز در راه شما بنشستم
گرچه امروز به خاکم ماواست
چشم من باز به دنبال شماست
بنشینید بر این خاک دمی
بگذارید به خاکم قدمی
گاهی از من به سخن یاد کنید
در دل خاک دلم شاد کنید
هم وزن سروده سابق است با یک بیت اضافی و در قالبی متفاوت. انتخاب قالب مثنوی، مخاطب را منتظر نگه می دارد تا موفق تر عمل کند چرا که آزادی بیشتری در گزینش قافیه دارد، اما در عمل چنین اتفاقی نمی افتد. عاطفی است! به گونه ای که حتی ممکن است تصور شود بیشتر از پروین سعی در برانگیختن حس دلسوزی مخاطب کرده باشد. باز در هر حال افزون بر دو سه بیت عاطفی ارزنده، نکته ای برای گفتن ندارد؛ هنرش سهل و ممتنع گویی است که خصیصه ای مشترک با سروده قبلی است. عیب بزرگ کار ایرج در قیاس با پروین قطعاً این است که بیش از حد شخصی شده، حال آنکه اثر خانم اعتصامی اجتماعی و کم و بیش زبان حال تعداد بیشتری از افراد جامعه است!
اما سروده رهی:
الا ای رهگذر کز راه یاری
قدم بر تربت ما می گذاری
در اینجا، شاعری غمناک خفته است
رهی در سینه این خاک خفته است
فرو خفته چو گل با سینه چاک
فروزان آتشی در سینه خاک
بنه مرهم ز اشکی داغ ما را
بزن آبی براین آتش خدا را
به شب ها، شمع بزم افروز بودیم
که از روشندلی چون روز بودیم
کنون شمع مزاری نیست ما را
چراغ شام تاری نیست ما را
سراغی کن ز جان دردناکی
برافکن پرتوی، برتیره خاکی
ز سوز سینه با ما همرهی کن
چو بینی عاشقی یاد رهی کن
کوتاه تر از آثار قبلی اما با آهنگی متفاوت و عاطفی تر ظاهر شده است که زیبنده سبک رهی و متناسب با تمایل او به تصنیف سرایی ست. در بیت پنجم فعل جمع بسته شده و هماهنگ با وزن جویباری در جایگاه ردیف نشسته است که نشان می دهد اجتماعی تر از ایرج می اندیشد و حسن مقطع اثر در درجه اول بر سروده پروین و در مرتبه بعد بر کار ایرج برتری دارد. اما با همه این اوصاف، سروده از صلابت و شکوه شعر پروین باز پس مانده است و از مضامین حکیمانه او نیز خالیست!
اینک پس از ادای دین به طبع شیرین شاعر و تأکید بر اینکه پروین جاودانه است؛ بزرگ ترین زن شاعر ادبیات کلاسیک ایران زمین است؛ در مناظره حرف اول را می زند و...
وقت آن فرا رسیده است که یادآوری کنم همه اینها درست و به جا! اما، مانع از آن نخواهد بود که دوستی به افراط کشد و موجب جانبداری یک طرفه از نوع عشق که عاشق را کور و کر می کند گردد!گلایه هایی دارم و لازم می دانم با صداقت و صراحت بیان کنم.
در بین مطالبی که از دیگران راجع به پروین خواندم ادیب فرزانه استاد سعید نفیسی و بانوی غزل امروز سرکارخانم سیمین بهبهانی نکاتی را در شعر پروین متذکر شده بودند لیکن دیگران صرفاً سعی در نمایاندن جلوه های جمال او داشتند. اینک به دنبال بزرگان، سعی خواهد شد با ارائه یک شاهد خوش سیما و برازنده، به نکات مورد نظر اشاره شود:

گل و شبنم

گلی خندید در باغی سحرگاه
که کس را نیست چون من عمر کوتاه
فروزان شبنمی کرد این سخن گوش
بخندید و ببوسیدش بناگوش
بگفت ای بی خبر ما رهگذاریم
بر این دیوار نقشی می نگاریم
تو ماندی یک شبی شاداب و خرم
نمی ماند بجز یک لحظه شبنم
جهان یغماگر بس آب و رنگ است
مرا هم چون تو وقت ایدوست تنگ است
اگر چه یک نفس بودیم و مردیم
چه باک آن یک نفس را غم نخوردیم
(دیوان، صص 227 و 226)
سروده ای لایق نقد و دارای عنوانی دل انگیز است. وزن و قالب هم با مضمون هماهنگی کامل دارد. ابیات برگزیده اند و شاید مصراع چهارم از حیث لفظ و مضمون و داشتن آرایه تجسم و تشخیص شیرین ترین آن باشد. اینها را از دل گفتم تا خواننده مطمئن شود سروده به دلم نشسته است و سعی نکرده ام کاری مناسب خرده گیری بیابم. با این همه خوبی:
آوردن 6 بیت از سروده ای 29 بیتی، بی آنکه اسکلت بندی شعر آسیب پذیرد، مبین دراز نفسی سراینده است و با آنکه در بیان عواطف اطناب نه تنها جایز بلکه ستوده است، مناسب تمثیل نیست! مهم تر اینکه نکته اشاره شده، محدود به همین سروده نیست بلکه قابل تعمیم به بخش های زیادی از کار شاعر است.
بیتی که در پایان این برگزیده آمده است می توانست مناسب ترین کلام برای حسن ختام سروده باشد اما شاعر بیتی دیگر افزوده که حسن را از مقطع اثر گرفته است:
به ما دادند کالای وجودی
که برداریم ازین سرمایه سودی
وعظی است بی محل و همین احساس بر کرسی موعظه بودن گلایه دومی ست که از پروین دارم و دوست داشتم غیرمستقیم و در پرانتزهایی مناسب مطرح می کرد.
انسجام یا آنچه گذشتگان یا تنکیت از آن یاد کرده اند و بهتر است از تعبیر «به گزینی» در زبان امروز استفاده شود چه در الفاظ و چه در توالی برخی ابیات، چنانکه باید و شاید مراعات نمی شود. مثلاً در همین سروده خوب:
الف- اگر شاعر در مطلع به جای «خندید» بگوید«می گفت» چه اتفاقی می افتد؟
نه تنها سروده آسیب نمی بیند بلکه با گلایه مصراع بعد نیز مناسب تر می شود چه هنگام گله خنده معنایی ندارد؛ موضوع خنده گل (شکفتن) هم که ابتکاری نیست تا بر از دست رفتنش افسوس بخوریم.
ب- صفت شبنم تنها می تواند فروزان باشد؟ یا واژه ای مثل درخشان! چه تفاوتی دارد؟
ج- در بیت سوم، اگر به جای «ای بی خبر ما» بیاید: «اینجا من و تو» یعنی بیت این گونه شود:
بگفت اینجا من و تو رهگذاریم
بر این دیوار نقشی می نگاریم
نه تنها بیت بهتر می شود با بیت های بعدی نیز که از تقابل من و تو سخن به میان می آید سازگارتر خواهد بود.
د- اگر بیت های 4 و 5 جا به جا شود چه اتفاقی می افتد؟ بی شک بد نمی شود.
هـ- آیا در بیت پنجم به جای دوست نمی توان از یار استفاده کرد؟ چنانچه جایز است چرا شاعر با جایگزینی، خودش را از بار سنگین تنافر و ستیز آوایی دو حرف «ت» به خصوص که اولی ساکن هم هست، خلاص نمی کند؟
باری سخن دراز شد؛ اینک نگارنده رخصت می طلبد تا با ذکر شاه بیتی شیرین، خود را از شرمندگی بیان آنچه می خواست و نتوانست ادا کند رهایی بخشد:
هزاران نکته اندر دل نهفتیم
یکی بود از هزار، اینها که گفتیم
(پروین چرخ ادب؛ دیوان ص 104)

1- آینه در آینه (برگزیه ی شعر هـ ا. سایه). به انتخاب دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، 1369.
2- اشعار پروین اعتصامی، به خط حسین خسروی. نشر ایمان، 1364.
3- اعتصامی، پروین. دیوان قصائد و مثنویات و تمثیلات مقطعات خانم پروین اعتصامی. تهران: چاپخانه ی محمد علی فردین، 1355.
4- جلالی پندری، یدالله. گزینه ی اشعارپروین اعتصامی. تهران: انتشارات مروارید، 1371.
5- حاکمی والا، اسماعیل. ادبیات معاصر ایران. تهران: انتشارات رز، 1373.
6- درخت آسوریک، به اهتام ماهیار نوابی. سازمان انتشارات فروهر، 1363.
7- درودیان، ولی الله. جستجوی الهام شاعران. تهران: نشر چشمه ی، 1369.
8- دهخدا، علی اکبر. لغت نامه. انتشارات دانشگاه تهران، 1377.
9- زرین کوب، عبدالحسین. با کاروان حله. تهران: انتشارات علمی، 1372.
10- زرین کوب، عبدالحسین. شعر بی دروغ، شعر بی نقاب. تهران: علمی، 1371.
11- شریعتی، علی. «وصیت نامه» به نقل از مجله ی الکترونیکی روزانه، شماره 583، 25 آبان 1358.
12- گزیده ی اشعار رهی معیری. اصفهان: انتشارات نیما، 1365.
13- گلبن، محمد. بهار و ادب فارسی، چاپ سوم. 1382.
14- مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج، تدوین سیروس طاهباز. تهران: انتشارات نگاه، 1377.
15- محجوب، محمد جعفر. تحقیق در احوال و آثار و افکار و اشعار ایرج میرزا. 1353.
16- یوسفی، غلامحسین. «شوق رهایی». در: چشمه ی روشن. تهران: انتشارات علمی، 1369.
منبع: پروین پژوهی