ضرورت بررسی های تاریخی؛ بازسازی گذشته، راهنمای آینده
با عنایت به سنت و سیره پیامبر اعظم(ص) و ائمه اطهار(ع)، این نکته روشن است، توجه به تاریخ و عبرت گرفتن از آن همواره در مضامین، روایات و احادیث و سخنان آن بزرگواران وجود داشته است؛ از جمله حضرت علی(ع) در خطبه ۱۵۷ نهج البلاغه به صراحت می فرمایند: "ای بندگان خدا، روزگار بر آیندگان چنان می گذرد که بر گذشتگان گذشت، آنچه گذشت باز نمی گردد و آنچه هست جاویدان نخواهد ماند، پایان کارش با آغاز آن یکی است، ماجراها و رویدادهای آن همانند یکدیگرند و نشانه های آن آشکار است، گویا پایان زندگی و قیامت شما را فرا می خواند..." (۲)
و سپس حضرتش می فرماید: "باید از تحولات تاریخ عبرت گرفت و حیرت کرد، باید این حیرتها و عبرتها را با حوادث روز تطبیق نمود و از این اجتهاد و انطباق بر دانایی و توانایی خویش افزود."
آن کس که در پیچیدگی های زندگی چراغ بینایی در چشم و فروغ فکر در مغز دارد، به حکمت معرفت نزدیک خواهد بود و با عشق به حکمت اندوزی هم انقلابهای تاریخ را فراموش نخواهد کرد.
اهداف تاریخ نیز در نوشته های اندیشمندان بزرگ گذشته و عصر حاضر بارها تکرار شده است. یک نفر از این محققان می نویسد: "از مطالعه تاریخ، وقایع، حوادث و عادات و رسوم و ادیان و آداب ملل می توان دریافت چه چیزهایی باعث علو و ترقی انسان می شود و برعکس چه رشته پیشامدها و کارها و آداب دینی و اجتماعی باعث می گردد که یک قوم... تنزل کند." (۳)
تاریخ، سبب آشنایی افراد با عقاید و ادیان می شود و می توان دردها و گرفتاریهایی را که در زندگی پیش می آید، از روی آن و توجه به تجارب گذشتگان رفع و درمان کرد. در واقع، با ذکر این دو فایده عمده، قدما می خواسته اند تاریخ را مرادف علم ادیان و در ردیف علم ابدان بخوانند. پیامبر اعظم(ص) نیز فرمودند: "علم دوتاست، علم ادیان و علم ابدان." (۴)
در جهان معاصر، علم تاریخ از جمله روشها و فنون متداول در میان همه ملتها و نژادهاست. همه اقشار جامعه صرف نظر از خواص و عوام به دانستن آن علاقه مندند، اما نکته مهم در مطالعات تاریخی توجه به فلسفه تاریخ است که بیان کننده علل و عوامل ایجاد کننده رویدادهای مهم می باشد.
ابن خلدون در این مورد اعتقاد دارد: "در بطن تاریخ، اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادی آنها و جستجوی دقیق برای یافتن علل، علمی است درباره کیفیت وقایع و موجبات و علل حقیقی آنها، به همین دلیل، تاریخ از خرد سرچشمه می گیرد و از جمله دانشهاست." (۵)
همین پژوهشگر می افزاید که حقیقت تاریخ خبر دادن از اجتماعی انسانی است و اینکه چگونه از حوادث گذشته درس عبرت بگیریم و چراغی فرا روی ما باشد. (۶)
سپس می افزاید: "تاریخ علمی، تاریخی است که به گذشته تعلق دارد؛ مثل همان نوع اول، به بودنها در گذشته هم تعلق دارد؛ ولی جزیی و فردی و شخصی نیست، بلکه کلی است و مسلماً مربوط به افراد نمی شود بلکه مربوط به جوامع است و ضوابط و قواعد و سنتی را که حاکم بر جوامع است بیان می دارد."
مورخ مطالعه می نماید و اسرار و قوانینی را که بر جوامع گذشته حاکم بوده است، کشف می کند. این علم با اینکه به بودنها تعلق دارد، ولی فقط نقل وقایع گذشته نیست. وقایع گذشته برای او به صورت پرونده ای درآمده است، برای کشف یک سلسله ضوابط و قوانین کلی که حاکم بر جوامع گذشته بوده اند و اگر چه مورخ بر روی مسایل گذشته تحقیق می نماید، ولی قطعاً برای زمان حال نیز مفید می باشد، زیرا آن جوامع نیز یک روز زمان حال داشته اند و قهراً قابل تعمیم به زمان حال هم هست. این نوع تاریخ همان است که شاید بیش از هر نوع دیگری در قرآن بر روی آن تکیه شده است.
نوع سوم، فلسفه تاریخ است. این تاریخ به حوادث و وقایع گذشته مربوط نیست به عبارت دیگر، تاریخ نه به معنای بودنهای جزیی و نه به معنای قوانین کلی بودنهای جماعات است، بلکه به معنی شدن و حرکت جوامع است.
قانون تحول و تکامل جوامع چیست؟
جوامع تحت تأثیر چه عواملی تحول و تکامل یافته اند. در اینجاست که مسایل جدیدی مطرح می شود. عده ای می گویند، عامل جغرافیا، عده ای می گویند عامل فطرت و طبیعت انسانی و برخی می گویند عامل مشیت الهی فوق همه اینهاست و عده ای نیز می گویند جبر مادی تاریخ، تکامل ابزار تولید و... به این نظریات فلسفه تاریخ می گویند. (۷)با عنایت به مباحث طرح شده، اهمیت فلسفه تاریخ و آموزه های آن و دقت در حوادث تاریخی و حتی طبیعی و علمی، نقش آن در جهت تعالی بشر و جوامع انسانی روشن تر می شود.
در واقع، این انسانها هستند که تاریخ را می سازند و نه آن دیدگاههای جبری و ماتریالیستی "اشاره به آیه شریفه که می فرماید: خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن قوم خود پیشگام گردند از خود آغاز کنند..."
چون قصد داریم به موضوع حافظه تاریخی ملتها و انسانها نیز اشاره ای کنیم، پاسخ دادن به این سؤال اهمیت دارد و آن اینکه آیا می توان برای حرکت در تاریخ، قانون علمی داد؟ و مسیر و هدف آن را تعیین نمود تا با بهره گیری آن به موضوع عبرت آموزی و استفاده بهینه از حافظه تاریخی بیشتر توجه نمود؟
بسیاری از پژوهشگران به این سؤال پاسخ منفی می دهند، زیرا قانون علمی را برای حوادثی می توان ارائه داد که تجزیه پذیر باشند و تکرارپذیر باشند. مجموعه تاریخ بشری، واقعه ای است که یکبار بیشتر اتفاق نیفتاده و از ابتدای عالم تاکنون فقط یک مسیر خاص را طی کرده است. کلیت تاریخ به راههای گوناگون نمی رود و یک حادثه عیناً تکرار نمی گردد. به همین علت، یک قانون علمی برای کل تاریخ نمی توان ارایه کرد، اما می توان به این نتیجه رسید که اجزای تاریخ قابلیت این را دارند که مورد توجه قرار گیرند، آنگاه با کاویدن و مقایسه آنها، نکات ارزشمند و عبرت آموزی را می توان از آنها استخراج نمود.
در قرآن کریم نیز می بینیم که در این کتاب بزرگ الهی یک فلسفه علمی برای کلیت تاریخ بیان نگردیده است، اما با عنایت به سنتهای تغییرناپذیر الهی که بر زندگی انسان و جهان حاکم است، قرآن به توصیف و پیشگویی آینده جهان و انسان پرداخته است؛ زیرا از دیدگاه قرآن و فرهنگ اسلامی، تاریخ به هر حال به سویی حرکت می کند که خداوند اراده می نماید. با توجه به اجزای تاریخ می توانیم تصمیمهای خردمندانه و برنامه ریزی مناسبی برای زندگی امروز و آینده داشته باشیم.
ابن خلدون نیز در کتابش به موضوع هلاکت افرادی که غرق در رفاه و فساد هستند یا شکست یاوه گویان و ستیزه جویانی که با خدا درافتاده اند، اشاره می کند. او اعتقاد دارد حوادثی که تاریخ گذشته را به نمایش می گذارد، عین ویژگیهای حوادث روز است که نظر مورخ را به خود جلب کرده است. تاریخ در چشم انداز ظاهری خود جز اخبار روزگار و دولتها نیست، اما در باطنش بینش دقیق و ریزه کاریهای عالم وجود و اصول آن وجود دارد و عبارت است از آگاهی یافتن از کیفیت وقایع و ریشه های عمیق آن. بنابراین، تاریخ از لحاظ حکمت، اصیل و ریشه دار است. (۸)
حال اگر به فرهنگ و تمدن انسانی اسلام که هنوز انسانیت از ثمرات آن بهره مند است توجه نماییم، این نکته را در می یابیم که کارنامه اسلام در قرنهای درخشان آن، کارنامه فرهنگ انسانی است. این نکته که اسلام در طی قرنهای متمادی موجد یک فرهنگ پیشرو بوده، چیزی است که از تاریخ فرهنگ انسانی به درستی برمی آید و به قول برخی از محققان، اسلام به اندازه کافی افتخارات راستین دارد که نیاز به گزافه گویی و ادعا نداشته باشد. (۹)
این همه، با توجه رهبران دینی و اجتماعی به تاریخ و فرهنگ اسلامی و حافظه تاریخی ملتها به دست می آید. اگر به حماسه کربلا بنگریم و تأثیر آن را در قیامهای اسلامی و بویژه شیعی در طی تاریخ نظاره نماییم، در خواهیم یافت که هیچ گاه حافظه تاریخی عظمت شهادت امام حسین(ع) و تأثیر قیام او را از یاد نبرده است و انقلاب اسلامی ایران نیز خود تحت تأثیر همان عامل الهی بوده است، یا حوادثی چون ایستادگی ملت در مقابل استعمار، معطوف به رشادتها و شهادتهایی است که در حافظه تاریخ ثبت و ضبط است.
پس هدف از توجه به حافظه تاریخی این است که وقایعی که در تاریخ یک جامعه، دور یا نزدیک به وقوع پیوسته، قابلیت کند و کاو، بررسی و عبرت گرفتن را دارد.
هدف یک مورخ از یادآوری تاریخ و زنده نگهداشتن حافظه تاریخی، باید بازسازی گذشته باشد که هم به نوعی معقول باشد و هم قابل درک، هر چند نمی توان صد درصد به این مرحله از شناخت دست یافت؛ ولی می تواند راهنمای مناسبی برای جامعه ای بهتر و آینده ای درخشانتر باشد. (۱۰)
ما، در جامعه خودمان هر روز شاهد مسایلی هستیم که کارکرد زمانی دارد و برای چند سال آینده بدون تأثیر خواهد بود. قطعاً اگر برنامه ریزان جامعه بویژه متفکران علوم اجتماعی و تاریخ به این مفهوم عنایت کنند، از این حافظه تاریخی بهره بیشتری می برند و بهتر می توان جامعه را از آسیبهای اجتماعی مصون نگه داشت. (۱۱)
در پایان، ذکر این نکته ضروری است که (استفاده از حافظه تاریخی صرفاً در زمینه مسایل تاریخی یا تاریخ سیاسی نیست؛ بلکه در زمینه مسایل اجتماعی و فرهنگی و... نیز می باشد). حوادثی گاه تلخ در زمینه حوادث طبیعی و اجتماعی به وقوع می پیوندد که خسارتهای جانی و مالی فراوانی را به همراه دارد. در آغاز و در بحبوحه این ماجراها همه نگاهها متمرکز به این مهم است، ولی پس از گذشت زمانی نسبتاً کوتاه به دلیل اهمیت قایل نشدن به حافظه تاریخی و عوامل دیگر، به جای یادآوری معقول و بازسازی موضوع، فقط به ابراز همدردی و اقدامهای فوری و سطحی بسنده می شود.
پی نوشت ها :
۱- در سوره های مؤمن آیه ۸۲، غافر آیه ۸۲، نحل آیه ۳۶، نمل آیه ۶۹ و... تقریباً به همین مضمون آمده است.
۲- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات بخشایش، قم، چاپ دوم ۱۳۸۰ ص۲۹۳ خطبه ۱۵۷
۳- مینوی، مجتبی: "تاریخ و فرهنگ"، انتشارات خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۶۹ص۱۴۳
۴- زرین کوب، عبدالحسین: "تاریخ در ترازو"، چاپ هفتم، امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۱ص۱۰
۵- عبدالرحمن ابن خلدون: "مقدمه ابن خلدون"، جلد اول، ترجمه محمد پروین گنابادی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران، ۱۳۵۹ ص۲
۶- همان منبع، ص۶۴
۷- مطهری، مرتضی: "فلسفه تاریخ"، انتشارات صدرا، چاپ اول ۱۳۸۳ ص۹۵-۱۰۶
۸- طه حسین: "فلسفه اجتماعی ابن خلدون"، ترجمه امیر هوشنگ دانایی، مؤسسه انتشارات آگاه تهران ۱۳۸۲ص۴۷-۴۲
۹- زرین کوب، عبدالحسین: "کارنامه اسلام"، چاپ سوم، امیرکبیر، تهران ۱۳۶۳ص۱۷۴
۱۰- دبلیو، اچ والش: "مقدمه ای بر فلسفه تاریخ"، ترجمه ضیاءالدین علایی طباطبایی، امیرکبیر تهران، ۱۳۶۳ص۳۶
۱۱- مایکل استنفورد: "درآمدی بر فلسفه تاریخ"، ترجمه احمد گل محمدی، نشر نی، تهران، ۱۳۸۲ص۶۶
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}