نویسنده: مصطفی محمدی




 

چکیده

ارتباط مباحث در علوم مختلف به عنوان یک اصل در حوزه‌های برتر علوم، که از آن تحت عنوان وام دار بودن علوم نسبت به یکدیگر یاد می‌کنند، از مسائل انکار ناپذیر می‌باشد به عنوان مثال بسیاربی از مسائل در حوزه‌ی روان شناسی متکی و مبتنی بر بر مسائل قلسفی و در اصطلاح علمی وام دار مسائل فلسفی‌اند.
وام دار بودن مسائل در علوم مختلف خبر و حکایت از ارتباط مبنایی در لایه‌های زیرین علوم دارد به عبارت دیگر هر علمی در عین اینکه حوزه‌ی مستقلی را به خود اختصاص داده است اما در لایه‌های زیرین مباحث خود و در اصطلاح علمی رد مبانی خود سوار و مبتنی بر علوم دیگر است.
این مقاله می‌کوشد تا به تبیین رابطه‌ی مسائل علوم تربیتی که در تربیت و تعلیم انسان نقش به سزائی دارند، با سنت‌های لایتغیر عالم خلقتف نه به عنوان یک علم بلکه به عنوان یک حقیقت بپردازد.
انسان به عنوان اشرف مخلوقات در عالمی زندگی می‌کند که دارای قواعد خاص و ویژه (سنن الهی در عالم خلقت) می‌باشد، تبیین این رابطه ما را در تعیین و اولویت بندی مسائل علوم تربیتی یاری می‌رساند. ما در این مقاله به شش سنت که در تعلیم و تربیت انسان موثر است اشاره خواهیم کرد تمامی مباحث ارائه شده با رویکرد درون دینی می‌باشد.
واژگان کلیدی: هدایت، امتحان، استدراج، امهال، قرآن
واژه سنت در لغت به معنای قانون، حکم، شیوه، راه و رسم است. (1)
و در اصطلاح با توجه به موارد کاربردش دو معنا دارد:
1- راه و رسم و شیوه رفتاری که استمرار داشته باشد و به همین معنا قول، فعل و تقریر معصوم (علیهم السلام که با روایات و احادیث در اختیار ما قرار گرفته سنت نامیده شده است.
2- ضوابط و معیارهای رفتاری که تدبیر جهان هستی و اراده انسان بر اساس آن‌ها قرار داده شده است سنت‌های الاهی در عرصه تکوین و تدبیر است. (2)
به عنوان سنت‌هایی که در مورد انسان در جریان است و با تربیت و پرورش استعدادها و شئون وجودی او در ارتباط وثیق و عمیق، و به معنای دقیق تربیت ساز است عبارت‌اند از: سنت هدایت، ابتلاء به مصایب و شداید، ریزش برکات، امتحان، تفاوت، مکر، امداد، استیصال، استدراج، امهال، پیروزی حق بر باطل و ... در این مقاله به اختصار به پاره ای از سنت‌های تربیت ساز اشاره ای گذرا داریم:

سنت هدایت

خداوند حکیم منان به هر موجود و مخلوقی عنایت دارد و آن را در مسیر کمال شایسته و بایسته‌اش هدایت کرده و هر پدیده را به گونه ای سامان داده که به سوی مقصدش کشیده می‌شود. هدایت الاهی سنتی عامل و فراگیر است و همه موجودات جاندار و بی جان، جماد و نبات، انسان و حیوان و از کوچک تر ین ذره تا بزرگ‌ترین کهکشان را شامل است.
قرآن کریم از زبان موسی در برابر فرعون در آن موقعیت حساس گفت:
(قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی (؛ گفت: «پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که درخور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.» (3)
علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه چنین آورده که هدایت الاهی نسبت به تمامی موجودات این است هر یک را به تمام امکانات در خور وجود آن شیء مجهز ساخته تا به مطلوب و مقصودش برسد یعنی ساختار هر یک به گونه ای سامان یافته که به سوی هدف و مقصد و مقصودش کشیده می‌شود و این همه موجودات را شامل است. (4)
اما سنت هدایت در مورد انسان که شئون وجودیش گسترده و حوزه آگاهی‌هایش وسیع و سطح خواسته‌هایش متعالی است تا بدین جا خاتمه نمی‌یابد بلکه خداوند متعال برای تکمیل عنایت و هدایت خود در مورد آدمی از سویی بدو عقل، که حجت باطن است را ارزانی داشته تا به وسیله آن حقایق و دانستنی‌ها را بداند و خوب و بد را بازشناسد و راه درست را پیدا کند. خداوند در قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
(وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْن (؛ و هر دو راه [خیر و شرّ] را بدو نمودیم (5)
و یا اینکه می‌فرمایند:
(إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (؛ ما راه را بدو نمودیم یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار. (6)
و از سوی دیگر، برای هدایت و تربیت انسان، پیامبران را ارسال کرده است. و در قرآن کریم از این هدایت ویژه به عنوان سنت خداوندی یاد شده که در همه زمان‌ها و مکان‌ها جریان داشته است و برای هر امت پیامبری بوده است. در این باره قرآن کریم چنین می‌فرماید:
(إِنَّا أَرْسَلْناکَ به الحقّ بَشیراً وَ نَذیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فی‌ها نَذیر (؛ ما تو را به حق، [به سِمَتِ] بشارتگر و هشدار دهنده گسیل داشتیم، و هیچ امّتی نبوده مگر اینکه در آن هشدار دهنده‌ای گذشته است (7)
و یا اینکه می‌فرماید:
(وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین (؛ و در حقیقت، در میان هر امتی فرستاده‌ای برانگیختیم [تا بگوید]: «خدا را بپرستید و از طاغوت [فریبگر] بپرهیزید.» پس، از ایشان کسی است که خدا [او را] هدایت کرده، و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است. بنا بر این در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است. (8)
(وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون (؛ و هر امّتی را پیامبری است. پس چون پیامبرشان بیاید، میانشان به عدالت داوری شود و بر آنان ستم نرود. (9)
نتیجه اینکه سنت هدایت شیوه‌ی غیرقابل تغییر و استثنا ناپذیر است که به طور فراگیر و جهان شمول همه موجودات را فرا گرفته است. اما هدایت انسان و پرورش شئون وجودیش بر دو هدایت عام و خاص الاغهی استوار است. بنابراین سنت هدایت حضرت باری تعالی در مورد انسان به لحاظ ویژگی‌های او کامل تر و جامع تر است.

سنت ابتلاء

ایجاد زمینه و فراهم آوردن شرایط پذیرش هدایت الاهی از سوی انسان از سنت‌های حضرت باری تعالی است. خلاصه اینکه برای تربیت و رشد انسان و نیل او به سهادت دنیوی و اخروی، خداوند از هر وسیله، زمینه و تمهیدی استفاده می‌کند. آنان که هدایت انبیاء را نمی‌پذیرند و زمینه پذیرش در آن‌ها نیست خداوند زمینه هدایت آن‌ها را فراهم می‌آورد و آنان را به سختی‌ها، مشکلات و شداید مبتلا می‌سازد تا خود را بازیابند و به اندیشه فرو روند و اغلال و حبائل را از پای خود بردارند و هدایت الاهی را پذیرا شوند. این شیوه رفتاری را ابتلاء نامیده‌اند. در قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
(وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُون (؛ و در هیچ شهری، پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری درآیند. (10)
امت‌های گذشته غالباً از هدایت انبیاء سر بر می‌تافتند و بر فسق و فجور خویش اصرار می‌ورزیدند و خود را از سعادت و کمال محروم می‌ساختند و از این رو در معرض سنت‌های خاص به صورت دفعی قرار می‌گرفتند. از جمله اینکه خدا آنان را به انواع عذاب‌ها و سختی‌ها و مشکلات مبتلا می‌ساخت تا به خود آیند و به راه مستقیم رهنمون گردند و چنانچه این سنت در مورد آنان مؤثر واقع نمی‌شد آنان را به سنت مکر دچار می‌کرد و اگر این سنت مفید واقع نمی‌شد به سنت استدراج و نیز سنت‌های دیگر.
نکته در خور دقت این است که سنت‌های خاصی چون ابتلاء، مکر، استدراج و امثال این‌ها در مورد امت مرحومه وجود دارد یا نه؟ پاسخ این است که این سنت‌ها به صورت جمعی و امتی در مورد امت محمد (ص) وجود ندارد زیرا خداوند منان بر این امت منت گذارده و به برکت وجود نازنین حضرت محمد (ص) عذاب جمعی را از این اُمت برداشته است و در قرآن کریم این امتنان بزرگ را چنین بازگو می‌کند:
(وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُون (؛ و [لی] تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند، و تا آنان طلب آمرزش می‌کنند، خدا عذاب‌کننده ایشان نخواهد بود. (11)(12)
البته نکته فوق مربوط به عذاب‌های دفعی است اما باید این نکته نیز به درستی مورد توجه قرار گیرد که هر فردی و هر امتی که از صراط مستقیم انحراف داشته باشد بی تردید آسیب، نابسامانی، فساد، خونریزی، ناامنی و اضطراب و تباهی فرد و جامعه را فرا می‌گیرد و رفته رفته فساد اخلاق، قساوت قلب و بی رحمی بر جامعه سایه می‌افکند؛ خداوند به موجب گناهان مردم بلایایی را بر آنان فرو می‌ریزد مانند اینکه دیگر آسمان بر آنان نمی‌بارد، قحطی و خشکسالی جوامع را می‌گیرد، آفت‌های فراوان، زلزله‌های بسیار، سیل و خشکسالی جوامع را می‌گیرد، آفت‌های فراوان، زلزله‌های بسیار، سیل و طوفان بنیان برانداز بی شماری اتفاق می‌افتد تا شاید انسان به خود آید. (همان) خداوند در قرآن کریم چنین می‌فرماید:
(ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ به ما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون (؛ به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزایِ] بعضی از آنچه را که کرده‌اند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند. (13)
در این آیه شریفه هشداری برای انسان است که گناه عامل بلایای طبیعی و غیر طبیعی است. (14) ناگفته پیداست نتیجه طبیعی و پیامدی قهری گناه و ظلم و طغیان دامنگیر سرکشان و طغیانگران نمی‌شود بلکه همه افراد جامعه را در بر می‌گیرد. ملت بنی اسرائیل به علت ظلم و طغیان و استکبار گرفتار حیرانی، سرگردانی و آوارگی و بدبختی شد و این تنها ستمگران و طاغیان اسرائیلی نبودند که گرفتار این بلا شدند بلکه این بلا همه امت موسوی حتی خود موسی علیه السلام را فرا گرفت و او نیز همراه امتش مدت چهل سال سرگردان بیابان شدند. در جامعه اسلامی نیز در نتیجه انحراف و کجروی، همه جامعه را بلا فرا می‌گیرد و شخصی مانند یزیدبن معاویه بر مسند حکومت تکیه می‌زند و بر خون و مال و ناموس و عقاید امت اسلامی فرمانروایی می‌کند. این فاجعه و بلا تنها برای ظالمان و بدکاران نبود بلکه این بلا حتی حضرت سیدالشهداء علیه السلام را به مصائب فراوانی دچار کرد و آن امام مظلوم و معصوم و حجت خدا را در آن حادثه خونبار به شهادت رساند ولی این شهادت کار خود را کرد و مردم برگشتند و پشیمان از کار خود به خونخواهی برخاستند. (15)

ریزش برکات

از سنت‌های قطعی خداوند تلارم ایمان و عمل صالح با نزول برکات است. اگر مردم واقعاً به تعالیم دینی التزام عملی داشته باشند و به دستورات باری تعالی عمل کنند و گرد گناه نگردند انواع برکات چون بارش و رویش فراوان، صحت و سلامتی و امنیت، آسایش و آرامش و رفاه، فراوانی طعام و غذا و میوه و ... بر آنان فرو می‌ریزد. آنچه در خور دقت است با توجه به نوع تلازم وجودی میان ایمان و عمل صالح و فرو ریختن برکات الاهی است که در آیات شریفه قرآن کریم بدان اشارتی لطیف شده است. به عنوان نمونه:
1- (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ به ما کانُوا یَکْسِبُون (؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم، ولی تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم (16)
در این آیه شریفه نزول برکات را نتیجه ایمان و تقوای مردمان دانسته است، و به تلازم وجودی میان نزول برکت و ایمان و تقوا اشارتی روشن دارد. البته این تلازم میان ایمان و تقوای جمعی و گروهی است، اما ایمان و تقوای فردی که برخی دارند و با فسق و کفر دیگران همراه است چنین اثری را ندارد. (17)
2- (وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا (؛ و اگر مردم در راه درست پایداری ورزند قطعاً آب گوارایی بدیشان نوشانیم. (18)
وعده قرآن کریم این است که اگر جامعه ای براساس صلاح و سداد و ایمان و تقوا استوار باشد و مردم به ارزش‌های معنوی و اخلاقی و واقعی تن دهند باران به موقع رویش فراوان و مواهب الاهی بسیار خواهد بود و رفاه و آسایش و معاش دنیاوی آن‌ها به راحتی تأمین خواهد شد. (19)
3- (وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ (؛ و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل می‌کردند، قطعاً از بالای سرشان [برکات آسمانی] و از زیر پاهایشان [برکات زمینی] برخوردار می‌شدند. از میان آنان گروهی میانه‌رو هستند، و بسیاری از ایشان بد رفتار می‌کنند. (20)
از این آیه شریفه به دست می‌آید که میان تقوا و عمل صالح و نزول برکات زمینی و آسمانی تلازم واقعی و حقیقی است و از این رو به امت اسلام مختص نیست بلکه در امت‌های پیشین نیز چنین است.
البته پیداست اگر مردم نسبت به تعالیم دینی التزام عملی داشته باشند و در مسائل اقتصادی و معیشتی و در مناسبات تولید و توزیع و مصرف، عدالت و تقوا را رعایت کنند بی تردید خیرات و برکات جامعه افزایش می‌یابد. اما آنچه در آیات شریفه گذشته بیان شد از این فراتر است و آن تلازم وجودی و اثر وضعی ایمان و تقوا و نزول برکات است.

امتحان

از سنت‌های قطعی خداوند که افراد و جوامع را از آن گریزی نیست و در تمامی امت‌ها و جوامع و برای هر فردی از آدمیان در طول اعصار و امصار و ملل و نحل گذشته وجود داشته و هم اینک نیز جریان دارد و در آینده هم وجود خواهد داشت سنت امتحان و آزمایش الاهی است که در قرآن کریم به عنوان هدف خلقت انسان از آن یاد شده است.
(وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبین ؛ و اوست کسی که آسمان‌ها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام‌یک نیکوکارترید. و اگر بگویی: «شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد» قطعاً کسانی که کافر شده‌اند خواهند گفت: «این [ادّعا] جز سحرى آشکار نیست.» (21)
(الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُور (؛ همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید، و اوست ارجمند آمرزنده. (22)
سنت امتحان با تربیت و پرورش جامع و کامل و همه جانبه انسان پیوند وثیق و عمیق دارد و از آنجا که آدمی از خیرات و شرور، خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، لذات و آلام بسیار تأثیر می‌پذیرد، امتحان او نیز در همه این‌ها جریان دارد توضیح اینکه امتحان الاهی در جان و مال و فرزند، و در مورد موفقیت‌ها، ه‌ی کامیابی‌ها و در فقر و تنگدستی، گرسنگی و تشنگی و سختی و ترس و کاهش مال و خسارت جان و ناخوشی‌ها و آلام این امتحان جریان دارد.
بی تردید آنگاه انسان رشد می‌یابد و به کمال نایل می‌آید که از برخی لذت‌ها و خوشی‌ها بگذرد و بر پاره ای از شرور و آلام و ناخوشی‌ها شکیبا باشد و در هر زمینه ای که پیش می‌آید خوب و بد و باید و نباید را تشخیص دهد و راه خوب را انتخاب کند و در عمل، خداباوری و مجاهدت و صداقت خود را نمایان سازد. اینجاست که بر اثر آزمایش مؤمنان واقعی از مدعیان دروغین ایمان و مجاهدان و صابران از آنان که لاف مجاهدت و متابعت دارند متمایز می‌شوند و خداوند در این صورت از مؤمنان و مجاهدان و صابران واقعی دستگیری ویژه می‌کند. در قرآن کریم از امتحان و آزمایش الاهی به گستردگی تام سخن رفته و در باره اصل این سنت، تاریخچه، ضرورت، اهمیت، اهداف، ابزار و وسایل، زمینه‌ها، نتایج و ... آیات فراوانی وجود دارد
(وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین (؛ و قطعاً شما را به چیزی از [قبیلِ] ترس و گرسنگی، و کاهشی در اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم و مژده ده شکیبایان را (23) (24)

استدراج

واژگان استدراج از ماده دَرَجَ اشتقاق یافته و به معنای به تدریج پیش رفتن، و به تدریج به پیش بردن است. (25) و در فرهنگ و اصطلاح قرآنی به دو معنا به کار رفته؛ یکی اینکه به تدریج چیزی را پیچیدن و معنای دوم به تدریج چیزی به کار رفته؛ یکی اینکه به تدریج چیزی را پیچیدن و معنای دوم به تدریج چیزی را گرفتن و یا کسی را گرفتار ساختن است. (26) سنت استدراج این است که چون اهل باطل و گناه، هدایت الاهی را نپذیرند و آیات الاهی را تکذیب کنند و از خوبی‌ها و ارزش‌ها سر برتابند خداوند آنان را از رفاه مادی و آسایش و برخورداری‌های دنیاوی بسیار می‌بخشد تا دلبستگی شان به دنیا بیشتر و غرورشان افزون تر، و پرده‌های غفلت بر روی چشمان آن‌ها ضخیم تر و بی خبری آنان نسبت به حقایق هستی شدیدتر گردد و در مسیر طغیان بیشتر گام بردارند و بر کفر و کفران و ظلم و عصیان خود بیفزایند و استحقاق عذاب دردناک تری را پیدا کنند.
در قرآن کریم در مورد سنت استدراج سه آیه شریفه وجود دارد. دار یک آیه از این سنت عظیم چنین یاد می‌کند:
(وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون (؛ و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج، از جایی که نمی‌دانند گریبانشان را خواهیم گرفت (27)
حضرت امیرالمؤمنین می‌فرماید:
«یا ابن آدم اذا رایت ربک سبحانه ینابع علیک نعمه و انت تعصیه فاخذره»(28) ای پسر ادم هر گاه دیدی که خداوند پیاپی به تو نعمت می‌رساند در حالی که تو گناه می‌کنی از او بترس.
و در همین ارتباط حضرت ختمی مرتبت پیامبر اعظم (ص) می‌فرماید:
«اذا رایت الله یعطی علی المعاصی فذلک استدراج منه ثم تلاهذه الایه «فلما نسوا ما ذکروا به ...» (29) هنگامی که بینی خداوند در برابر گناهان نعمت می‌بخشد بدان که مقدمه مجازات است و سپس آیه شریفه چهل و چهارم انعام را تلاوت فرمود.

املاء و امهال

از سنت‌های خداوند این است که در کیفر و مجازات اهل باطل و ستمکاران و گناهکاران هرگز عجله نمی‌کند بلکه به آن‌ها فرصت و مهلت می‌دهد تا برگردند. بی تردید این املاء و امهال صالح حکیمانه ای را در بر دارد از جمله رحمت بی انتهای حضرت باری تعالی چنین ایجاب می‌کند و دیگر اینکه انسان موجودی است تأثیر پذیر و تربیت پذیر و چه بسا طاغیان و عاصیان در مدت امهال برگردند و ذریه ای صالح از خود باقی گذارند. البته پس از املاء و امهال دیگر خداوند گریبان آنان را می‌گیرد و از این رو می‌فرماید:
(وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقاب (؛ و بی‌گمان، فرستادگان پیش از تو [نیز] مسخره شدند. پس به کسانی که کافر شده بودند مهلت دادم، آن گاه آنان را [به کیفر] گرفتم. پس چگونه بود کیفر من؟ (30)
در آیه شریفه دیگری می‌فرماید:
و اگر خداوند مردم را به سزای ستم شاهان مؤاخذه می‌کرد جنبنده ای بر روی زمین باقی نمی‌گذاشت لیکن کیفر آنان را تا وقتی معین باز پس می‌اندازد و چون مدتشان سرآید لحظه ای آن را نمی‌توانند پس و پیش کنند. (31)

نتیجه گیری

از آنچه گذشت، این نتیجه بسیار مهم به دست آمد که انسان به هیچ وجه نباید از تربیت و هدایت محوم بماند و در صورتی که چنین باشد، خداوند برای هوشیار و بیدار ساختن انسان از سنت‌های مختلف استفاده می‌کند و به وسیله ابتلا، امتحان، استدارج و امهال و نیز از طریق نزول پی در پی برکات در موقعیت ایمان و عمل صالح برای بازگشت انسان بهره می‌گیرد. چه زیباست که نظام تعلیم و تربیت اسلامی و مسئولان تربیت و فرهنگ جامعه این سنت‌ها را در مقاطع مختلف آموزش و پرورش و در موقعیت‌های مختلف فرهنگی پیدا کنند

پی‌نوشت‌ها:

1- فرهنگ معاصر عربی، فارسی، آذرتاش، ص 303
2- جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، محمد تقی مصباح یزدی، ص 426
3- سوره طه، آیه 50
4- المیزان، ج 14، ص 166-167
5- سوره بلد،آیه 5
6- سوره انسان،آیه 3
7- سوره فاطر، آیه 24
8- سوره نحل، آیه 36
9- سوره یونس، آیه 47
10- سوره اعراف، آیه 94
11- سوره انفال،آیه 33
12- المیزان، ج 8، ص 195-199؛ التبیان، ج 5، ص 112؛ نورالثقلین ج 2، ص 151؛ مجمع البیان، ج 4، ص 827
13- سوره روم،آیه 41
14- المیزان، ج 8، ص 196-197؛ مجمع البیان، ج 8، ص 480؛ التبیان، ج 8، ص 256؛ نور الثقلین، ج 4، ص 190
15- سنت‌های تمامی در مکتب قرآن، شهید سید محمد باقر صدر، ص 89-90
16- سوره اعراف، آیه 96
17- المیزان، ج 8، ص 201
18- سوره جن، آیه 16
19- تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 439؛ التبیان، ج 10، ص 153، مجمع البیان، ج 10، ص 551
20- سوره مائده، آیه 66
21- سوره هود،آیه 7
22- سوره ملک، آیه 2
23- سوره بقره، آیه 155
24- و نیز هود 7؛ کهف 7؛ عنکبوت 2؛ بقره 214، آل عمران 140-186؛ انفال 28؛ توبه 16؛ یوسف 109؛ انبیاء 35؛ تغابن 15؛ مائده 48؛ انعام 165
25- فرهنگ معاصر عربی فارسی، آذرتاش، ص 193
26- المفردات، ص 167
27- سوره اعراف، آیه 182
28- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 25
29- نورالثقلین، ج 1، ص 718 و ج 2، ص 106
30- سوره رعد، آیه 32
31- نحل 61؛ و نیز، آل عمران 178؛ اعراف 183؛ فاطر 45؛ شوری 30؛ و...

منابع
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- آذرتاش، آذزنوش، فرهنگ معاصر عربی قارسی، نشر نی، تهران، 1379 ش
4- مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1368 ش
5- طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1378 ش
6- طبرسی، محمد بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ف دارالمعرفه، بیروت، 1408 ق
7- طوسی، محمد بن حسن، تبیان، احیا التراث العربی، بیروت، 1405 ق
8- حویزی، علی بن جمعه، نور الثقلین، انتشارات علمیه، قم، 1382 ش
9- صدر، محمد باقر، سنت‌های اجتماعی و فلسفه تاریخ در قرآن، حسین منوچهری، نشر رجا، تهران، 1369 ش
10- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، مکتبه الرضویه، تهران، بیتا