نویسندگان: دکتر غلامرضا پیروز(1) زهرا مقدسی(2)




 

چکیده:

«مدیر مدرسه» اثر جلال آل احمد رمانی است که با زاویه ی دید اول شخص به شیوه ی راوی قهرمان نگارش یافته است. این داستان نوعی گزارش روزانه است که به شیوه ی خطی و بر اساس تربیت زمانی شکل گرفته. در این اثر، رویکرد روایت سیر مشخصی دارد و وجود راوی واحد، ساختار آن را منسجم کرده است؛ بدین معنی که آل احمد در سراسر رمان نسبت به زاویه ی دید اول شخص پای بند بوده و از قاموس آن تخطی نکرده است. گزینش این زاویه ی دید با منش فردی نویسنده و پیام و محتوای داستان، تناسب و هماهنگی دارد و زمینه ی ورود خواننده به فضای داستان و آشنایی او با حال و هوای روزگار خلق آن را فراهم کرده است.
در این مقاله، عنصر زاویه ی دید در رمان «مدیر مدرسه» با تکیه بر پیام اثر مورد کاوش و تحلیل قرار می گیرد.

کلید واژها:

زاویه ی دید، اول شخص، پیام، مدیر مدرسه، آل احمد

مقدمه

ادبیات داستانی مدرن در ایران هم زمان با انقلاب مشروطیّت و آشنایی نویسندگان با سبک های ادبی غرب شکل گرفته است. گرایش به شیوه های نوین و بهره گیری از تکنیک های رایج در داستان نویسی غرب موجب کم رنگ شدن اسلوب های سنّتی داستان پردازی شد. به تدریج نویسندگان ایرانی خود را ملزم به رعایت جنبه های فنی داستان نویسی کردند و نوشته های خود را با فرایندهای شکلی و محتوای مدرنیزاسیون در آمیختند.
جریان مدرنیستی در ادبیات فارسی پس از کودتای 28 مرداد 1332 رو به رشد نهاد. در این دوره نویسندگان با خلق آثار خود، بر تنوع سبک های ادبیات داستانی ایران افزودند. در این میان، جلال آل احمد با انتشار رمان «مدیر مدرسه» (1338) سرفصلی جدید در داستان نویسی مدرن ادبیات فارسی می گشاید وگام بلندی در زمینه ی سبک و مضمون داستانی بر می دارد. آل احمد در این رمان، اوضاع نابسامان آموزش و پرورش، وضعیت نامطلوب خانواده ها و سرخوردگی و تباهی همه ی نهادهای دولتی را به نقد می کشد و با اقتداری توأم با خشونت در برابر بوروکراسی و ناکارآمدی سیستم فرهنگی موجود اعلام موضع می کند. «مدیر مدرسه» از آثار ماندگار در حوزه ی ادبیات داستانی ایران است که آل احمد در آن از موضعی واقع گرایانه و با نثری جاندار، مقطع، عصبی و تلگرافی، معضلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را از طریق نشان دادن مسائل و مشکلات کشور در سطح یک مدرسه ی کوچک مطرح می کند و بدین وسیله حکومت پهلوی را در بوته ی انتقاد قرار می دهد و اتوریته ی اندیشه ی سیاسی و اجتماعی ایران عصر پهلوی را با تیزبینی خاصی بازتاب می دهد.
درون مایه ی این رمان با آثار مطرح دهه ی 30 و 40 تمایز و مغایرت دارد. چرا که اغلب نویسندگان این دوره به تبعیت از «بوف کور» هدایت، با پرداختن به دنیای درون، ادبیات را به کناره گیری و دوری از حرکت و جنبش کشاندند. اما آل احمد در رمان «مدیر مدرسه» با مشکلات جامعه روبروست و در برابر آن ها عصیان می کند. از این رو «برخی منتقدان کار آل احمد را جهشی در ادبیات ما تلقی کرده و دهه ی چهل را یکسره زیر نفوذ او قلمداد کرده اند و می نویسند ادبیات روزگار ما با یک جهش از دوره ی هدایت به دوره ی آل احمد جهید. ادبیات سرخورده و غمگین و رنگ پریده ی بوف کوری ناگهان جای خود را به ادبیاتی ستیزنده و شتابنده و جهنده و پر غوغا داد» (قاضیان، 1386: 41). بدین ترتیب آل احمد در رمان رئالیستی - انتقادی «مدیر مدرسه» در مقام نویسنده ای متعهّد، مهم ترین دغدغه اش را که بررسی و نقد مسائل اجتماعی ایران است با صراحت منعکس می کند و رسالت ادبی و انسانی خود را نسبت به جامعه ی استبداد زده ی ایران به منصه ی ظهور می رساند.

1- مبانی نظری تحقیق

با عنایت به عنوان این مقاله، در ابتدا ضروری است کلیاتی در خصوصِ عنصر داستانی زاویه ی دید ارائه گردد:

1- 1- تعریف زوایه ی دید

زاویه ی دید به منظری گفته می شود که رویدادهای داستان در آن جا دیده می شود و نویسنده به یاری آن، داستانش را برای خواننده بازگو می کند. «زاویه ی دید به معنی شیوه ی حکایت داستان است. به عبارتی سبک یا (سبک های )تثبیت شده ی یک نویسنده است که به مدد آن، شخصیت ها، گفت گوها و وقایع را که مجموعاً روایت یک اثر را تشکیل می دهند، به خواننده عرضه می کند. »
(ایبرمز، 1384: 281).

2- 2- اهمیت زوایه ی دید

اهمیت زاویه ی دید در داستان از آن جهت است که انتخاب نوع زاویه ی دید بر عناصر دیگر داستان مانند شخصیت پردازی، پیرنگ، صحنه پردازی و... تأثیر می گذارد و به طور خلاصه در سازمان دهی داستان و شکل گیری صحیح آن نقش عمده ای ایفا می کند. در واقع، زاویه ی دید «مهم ترین عنصر وحدت بخش و سازنده ی داستان است. زیرا اولاً نسبت نویسنده را با جهان داستانش معین می کند و به او امکان می دهد مصالح تکّه تکّه ی داستانش را شکل دهد و وحدت بخشد؛ ثانیاً درک و فهم خواننده را از داستان هدایت می کند؛ و ثالثاً به همین دو دلیلی که ذکر شده مبنای اصلی نقد داستان و سنجش نظام ارزش های اخلاقی آن است» (ایرانی، 1380: 372).
«زاویه ی دید پنجره ای است که از سوی نویسنده رو به روی خواننده گشوده می شود تا خواننده تمام حوادث، اعمال، صحنه ها و رفتارها و سکنات اشخاص داستان را مشاهده کند» (آژند 1375: 31). بنابراین، ارتباط خواننده با داستان، به شیوه ی بیان نویسنده بستگی دارد؛ بدین معنی که زاویه ی دید به نویسنده این امکان را می دهد که از چشم انداز خاصی به شخصیت، صحنه و فضای داستان بنگرد و چنان که در معرفی شخصیت ها و اعمال و رفتارشان و حوادثی که برای آن ها رخ می دهد با مهارت عمل کند، موجب می شود که خواننده به جهان داستان وارد شود و در مورد آن به داوری و اظهارنظر بپردازد.

2- 3- انواع زاویه ی دید

هر نویسنده باید قبل از نگارش اثر خود، با آگاهی نسبت به کارکردها و ظرفیت ها هر یک از زوایای دید، بهترین نوع زاویه ی دید را برای داستانش برگزیند و مناسب ترین مدخل را برای ورود خواننده به جهان داستان انتخاب کند. و این انتخاب «بستگی به نوع تأثیری که نویسنده می خواهد روی خواننده بگذارد، دارد» (بیشاپ، 1383: 340).
گزینش زاویه ی دید مناسب برای داستان، از اهمیت بسزایی برخوردار است. زیرا عدم آگاهی نسبت به آن بدین معناست که آن چه نگاشته می شود بر اساس بخت و اقبال پیش می رود.
زوایه دید در داستان انواعی دارد:
زاویه ی دید درونی / اول شخص
زاویه ی دید دوم شخص
زاویه ی دید بیرونی/ سوم شخص/ دانای کل: زاویه ی دید دانای کل محدود، زاویه ی دید نمایشی
روایت نامه ای
روایت یادداشت گونه
تک گویی: تک گویی درونی، تک گویی نمایشی، حدیث نفس
با توجه به این که رمان «مدیر مدرسه» بر اساس زاویه ی دید درونی شکل گرفته است، در این بخش از تحقیق، تنها به ارائه ی توضیحاتی در مورد این نوع زاویه ی دید بسنده می شود.

2- 3- 1- زاویه ی دید درونی / اول شخص

«در این شیوه، نویسنده در جلد یکی از شخصیت ها فرو می رود و از چشم خواننده پنهان می شود. پس داستان به شیوه ی اول شخص (من) از زبان همین شخصیت نقل می شود» (روزبه، 1384: 43). این دیدگاه، دو گونه است:

2- 3- 1- 1- راوی- قهرمان

اگر داستان از زبان شخصیت اصلی بازگو شود، «راوی - قهرمان» نام دارد. «در دیدگاه قهرمان، کار روایت واگذار می شود به قهرمان داستان تا خودِ او از دیدگاه و با صدای خویش، داستان زندگی اش را برای خواننده تعریف کند. قهرمان در مرکز جهان داستان قرار دارد» (ایرانی، 1380: 403). او در تمام حوادث شرکت داشته و از زبان خود به گزارش آنها می پردازد. نه این که اطلاعات شنیده شده از دیگران را در داستان بگنجاند. این امر به تأثیرگذاری و باورپذیری داستان کمک می کند. چون خواننده با خواندن ماجراهایی که برای قهرمان رخ داده، احساس می کند که آن ها واقعاً اتفاق افتاده اند.
گاهی قهرمان، داستان را طوری بازگو می کند که این فکر به خواننده القا می شود که آن، داستان زندگی خود نویسنده است. رمان «بوف کور» اثر هدایت و «مدیر مدرسه» اثر آل احمد این گونه اند.
اما در این شیوه، از آنجایی که قهرمان در مرکز داستان حضور دارد «از تحرک کمتری برخوردار است؛ به بیان دیگر، دایره ی کسب اطلاعات او تنگ است و منحصر است به دیدگاه ها، دیده ها و شنیده های شخص خودش»(همان). «زاویه ی دید او ثابت است و فقط می تواند افکار خود را بیان کند»(اخوت، 1371: 109).

2- 3- 1- 2- راوی - ناظر/ شاهد

اگر داستان از زبان یکی از شخصیت های فرعی روایت شود، «راوی - ناظر» نام دارد. «این شخصیت که نقش عمده ای در داستان ندارد و بیشتر شاهد ماجراهاست تا عامل اصلی آن ها، رویدادهای جهان داستان را، البته تا آن اندازه که می تواند اطلاعات کسب کند، از دیدگاه و با زبان و صدای خود به خواننده گزارش می کند» (ایرانی، 1380: 400).
از آن جایی که راوی- ناظر برخلاف راوی- قهرمان در مرکز داستان ثابت نیست، می تواند تحرک بیشتری داشته باشد و پیوسته در حاشیه حرکت کند. بدین طریق اطلاعات زیادی را از گوشه و کنار داستان جمع آوری کرده و رازهای مهمی را کشف می نماید. نمونه ی برجسته ی این دیدگاه داستان های پلیسی و جنایی است.
اگر چه «این طریقه امکاناتی را به دست می دهد، لیکن مؤثر ساختن آن بسیار دشوار است. زیرا گوینده ی داستان، بیشتر وقایع و جریان داستان را لزوماً از مسافتی می بیند و دور نیست که نویسنده، اطلاعات و معلوماتی را به او نسبت بدهد و چیزهایی را از زبان او بگوید که مطلقاً نامحتمل بنماید» (یونسی، 1384: 77). از طرف دیگر، در این شیوه، خواننده در روند داستان بی تأثیر باقی می ماند.

2- 3- 1- 3- مزایای زاویه ی دید درونی

«یکی از امتیازات برجسته ی تعریف داستان از زبان اول شخص، احساس صمیمیتی است که بسیار سریع بین خواننده و شخصیت داستان به وجود می آورد» (عابدی، 1371: 100). چرا که در این شیوه، از آن جایی که حضور نویسنده احساس نمی شود، خواننده بهتر می تواند با داستان ارتباط برقرار نماید و احساس صمیمیت و نزدیکی بیشتری با فضای داستان کند.
- در دیدگاه اول شخص، شیوه ی روایت آسان و روان است و بدین سبب مورد علاقه ی بیشتر نویسندگان می باشد.
- وقتی داستان به وسیله ی راوی اول شخص نقل می شود، این گونه به خواننده القا می شود که ماجراهای بازگو شده واقعی است و خودِ راوی در آن حضور داشته است. در نتیجه باورپذیری داستان بیشتر می شود.
- نقل داستان از طریق راوی اول شخص «ارتباط مطالب داستان را ساده می کند و «من» هم چون سیمانی است که به وحدت و هماهنگی داستان استحکام می بخشد» (میر صادقی، 1385: 388).
- از آنجایی که راوی اول شخص، به دقت به شرح حوادثی که برایش رخ داده می پردازد، تعلیق داستانی راحت تر شکل می گیرد؛ یعنی خواننده منتظر است تا به بقیه ی ماجرا پی ببرد. در نتیجه به خواندن تمام داستان راغب می شود.
- این راوی، فقط آن چه را که خود دیده و درک کرده برای خواننده بازگو می کند و آن چه را که نمی داند به تخیل خواننده واگذار می کند. در نتیجه خواننده چندان منفعل نیست و می تواند در روند داستان شرکت داشته باشد.
- در این روش، راوی با حضور خویش در داستان، بهتر می تواند عواطف پنهانی اش را بروز دهد و احساساتی را که در یک ماجرا به او القا می شود به خواننده منتقل کند.

2- 3- 1 - 4- محدودیت های زاویه ی دید درونی

- «در این شیوه، دست نویسنده برای تحلیل و تفسیر حالات و حوادث و اشخاص بسته است. زیرا قلمرو داستان، به اندازه ی وسعت دید همین شخص راوی است. او قدرت روانکاوی دیگران را ندارد و فقط می تواند از نیّات، افکار و احساسات خود خبر دهد» (روزبه، 1384: 43). بنابراین، خواننده هم نمی تواند غیر از آن چه این شخصیت بازگو می کند از چیز دیگری در داستان آگاه شود.
- «راوی اول شخص یا فرد معتمدی است و اطلاعات را درست به خواننده منتقل می کند و یا فرد غیر قابل اعتمادی است و حوادث را تحریف می کند. گاهی راویان اول شخص دروغ می گویند و گاه در بیان، مقصود و نیّت خاصی ندارند، بلکه در توصیف حوادث، اشتباه می کنند. » (شیرازی، 1382: 71).
- وقتی راوی اول شخص به نقل داستان می پردازد، ممکن است «این احساس به خواننده القا شود که گوینده ی داستان دارد خود را بزرگ جلوه می دهد» (آلوت، 1380: 426). یا قصد فریب او را دارد. این امر موجب کاهش اعتبار داستان می شود.
- ممکن است راوی، داستان را به گونه ای بازگو کند که با میزان آگاهی، سواد، وضع اجتماعی و فرهنگی و... او هم خوانی و تناسب نداشته باشد؛ به بیان دیگر، «گویش راوی با معلوماتش و یا بیان وی با میزان و حدّ درک احساسی او از مسائل نخواند» (لارنس، 1362: 83). این امر اعتبار داستان را کاهش می دهد.
- «شخصیت پردازی گوینده ی داستان با اشکال صورت می گیرد؛ یعنی گوینده ی داستان نمی تواند از خصوصیات مثبت خود مستقیماً صحبت کند. مثلاً بگوید: چه مرد خوبی هستم» (میر صادقی، 1385: 390). بلکه نویسنده باید به شکلی هنرمندانه، طوری فضاسازی و حادثه پردازی کند که در عمل و در طی داستان، خواننده زوایای شخصیت را دریابد.

3- خلاصه ی رمان «مدیر مدرسه»

معلمی پس از ده سال تدریس مداوم، دیگر اشتیاقی به تدریس ندارد. به همین دلیل تصمیم می گیرد مدیر دبستان شود تا بی دغدغه تر از گذشته زندگی کند. با پرداخت صد و پنجاه تومان رشوه در کارگزینی کل، حکم مدیریت یک مدرسه نوبنیاد را می گیرد. این مدرسه را یکی از پول دارهای به ظاهر فرهنگ دوست در وسط زمین هایش ساخته تا از این طریق زمین های اطراف مدرسه را به قیمت بالا بفروشد. مدرسه، یک ناظم، هفت معلم، یک فراش و دویست و سی و پنج دانش آموز دارد. مدیر قبلی که ظاهراً کلّه اش بوی قرمه سبزی می داد، به زندان افتاده است. معلم کلاس اول، باریکه ای سیاه سوخته است با ته ریشی و سر ماشین کرده. معلم کلاس چهارم، هیکل مدیر کل دارد. ناظم، جوان رشیدی است که بی مدیر هم می تواند مدرسه را نگه دارد. معلم کلاس دوم، کوتاه و خپله است و چشمش پیچ دارد. معلم کلاس سوم، یک جوان ترکه ای است که مثل فرفره می جنبد و مقطع و بریده بریده حرف می زند. کلاس های پنج و شش را دو نفر با هم اداره می کنند. یکی جوانکی است بریانتین زده با شلوار پاچه تنگ که دائماً دستش حمایل موهای سرش است. دیگری جوانی موقر که مازندرانی به نظر می آید. غیر از آن ها، معلم ورزش هم هست که اصفهانی است. مدیر روز اولِ کاری را با بررسی مدرسه و شناخت معلم ها و دانش آموزان سپری می کند. وی با مسائل و مشکلاتی مانند دیرآمدن بعضی از معلم ها، تنبیه بدنی دانش آموزان از سوی ناظم، نامناسب بودن امکانات بهداشتی مدرسه، سیاست بازی برخی از معلم ها به جای جدیت در امر تدریس و... رو به رو می شود. او هم چنین با اولیای معترض دانش آموزان مواجه می گردد. معلم کلاس چهارم یک روز برفی زیر ماشین سواری یک آمریکایی می رود. آمریکایی مسئولیت تأمین آب و برق منطقه را برعهده دارد. این امر موجب اعتراض مدیر به حضور آمریکایی ها در ایران می شود. معلم کلاس سوم که سیاسی است، پس از چند روز مخفی شدن دستگیر می شود و به زندان می افتد. مدیر از حرکت های سیاسی و حزبی مأیوس می شود. و این فعالیت ها را بیهوده و بی سرانجام می داند. اواخر تعطیلات نوروز به ملاقات او می رود. و تلویحاً از خفقان سیاسی در کشور سخن می گوید. مدیر مدرسه از این همه مشکل به تنگ می آید و همه ی امیدش را برای اصلاح اوضاع نابسامان مدرسه از دست می دهد. سرانجام استعفانامه اش را روی کاغذ نشان دار دادگستری می نویسد و به نام همکلاسی پخمه اش که تازه رئیس فرهنگ شده پست می کند. با این عمل در واقع از همه ی دغدغه ها و دردسرها می گریزد.

4- زوایه ی دید در رمان «مدیر مدرسه»

رمان «مدیر مدرسه» با زاویه ی دید اول شخص از دیدگاه شخصیت اصلی نگارش یافته است. «در زاویه ی دید این کتاب، جایی که نویسنده انحراف پیدا کند به چشم نمی خورد؛ یعنی نویسنده به زاویه ی دید انتخابی اش پای بند بوده است و این جزء نکاتی است که آل احمد آگاهانه مقید بوده و درست انجام داده است» (پرویز، 1385، 97). در این رمان نویسنده از نگاه شخصیت اصلی؛ یعنی مدیر مدرسه سخن می گوید. مدیر به شکل گزارش روزانه، وقایع مدرسه را به گونه ای متوالی و پی در پی شرح می دهد. این اثر «حتی در مورد قالبش سخت وابسته ی شخصیت مدیر است. نتیجه ی وابستگی این که زاویه ی دید معین است و ثابت و یگانگی کتاب را باید به همین حساب گذاشت. در همه ی موردها و همه ی حادثه ها و همه ی آدم ها برمی گردیم به شخصیت مدیر. نقطه ی آغاز این جاست. این است که مدیر و شخصیتش قالبی می شود برای همه ی مسأله ها» (بهار، 1364: 406).
تمام شخصیت های داستان از دریچه ی نگاه مدیر به خواننده معرفی می شوند. این امر نویسنده را در تجزیه و تحلیل انگیزه ها و ذهنیات و درونیات شخصیت ها با محدودیت مواجه می کند و موجب عدم آشنایی خواننده از درون آنها می شود. از طرفی در کل داستان، شخصیتی مشاهده نمی شود که رشته ی کلام را به دست بگیرد و این نشان از خود محوربودن راوی است.
با این وجود آل احمد در بهره برداری از زاویه ی دید اول شخص به توفیق زیادی دست یافته است. تا جایی که باید یکی از علل ماندگاری این اثر را به زاویه ی دید مناسب آن بازبسته دانست. آل احمد در زاویه ی دید انتخابی خود، وجود تیزبین و موشکافش را به رخ خواننده می کشد و با سرعت هر چه تمام تر خواننده ی جستجوگر را به دنبال خود می دواند و یک نفس تا پایان داستان می برد. مدیر در دبستان به عنوان راوی، با استفاده از عینک سُه بُعدی، داستان را روایت می کند:
- بُعد اول، توصیف غشا و پوسته ی داستان است. در این جا مدیر از زاویه ی نگاه خود، مدرسه، معلم ها، بچّه ها، کلاس ها و... . را توصیف می کند و به ذکر وقایعی می پردازد که روزانه در مدرسه اتفاق می افتد. نمونه هایی از آن:
- کلاس دوم بغل دفتر بود و بچه ها داشتند زور می زدند و 754 را با 261 جمع می کردند... (آل احمد، 1387: 16).
- وسط حیاط یک حوض بزرگ بود و کم عمق (همان: 19).
او در این بخش در برابر ناکارآمدی سیستم فرهنگی استعماری موضع گیری می کند و دگرگونی چهره ی آن را در قالب توصیف نقشه ی جغرافیایی نمایش می دهد:
- یاد آن ایّام افتادم که خودم همین مراحل را می گذراندم و نقشه می کشیدم. دیدم واقعاً چه راحت بودیم ما بچه های بیست سی سال پیش! حتّی جهان نما که می کشیدیم برای تمام آسیا و افریقا و استرالیا به دو سه رنگ بیش تر احتیاج نداشتیم. (همان: 17).
وی هم چنین وضعیت نابسامان آموزش و پرورش را به نقد می کشد. یکی از موارد، تنبیه کردن دانش آموزان است:
- پنج تا از بچه ها توی ایوان به خودشان می پیچیدند و ناظم ترکه ای به دست داشت و به نوبت کف دستشان می زد... نزدیک بود داد بزنم یا با لگد بزنم و ناظم را پرت کنم آن طرف (همان: 29).
می توان گفت تجارب آل احمد در زمینه ی تدریس و علاقه ی او به جریان های آموزشی، در داستان «مدیر مدرسه» انعکاس یافته است. چرا که «معلّمی آل احمد به عنوان یکی از شاخص های پایگاه اجتماعی اش باعث شد که به گفته ی خود او زاویه ی دیدش معطوف به فرهنگ شود» (میرزایی، 1380: 80). بنابراین، این داستان به نوعی بخشی از زندگی نویسنده است که روایتش از زاویه ی دید «من» که همان «من» نویسنده است، آن را بسیار تأثیرگذار و باورپذیر کرده است.
روایت از این بُعد در داستان نقش اساسی دارد. ولی آل احمد در بطن آن هر کجا که فرصت را مناسب دیده از زبان مدیر در برابر مسائل سیاسی و اجتماعی عصر خویش اعلام موضع می کند.
- بُعد دوم نقش غیر قابل انکار حکومت و دولت در ایجاد نابه سامانی ها و ناهنجاری های اجتماعی است. در این داستان، مدیر یک روشنفکر است که نابسندگی کرداری جامعه ی خویش را بر نمی تابد. یکی از بنیادی ترین ناهنجاری های اجتماعی - اقتصادی این است که «جامعه ی ایران در دهه ی 1330 تا 1340، جامعه ای با ساختار اجتماعی و اقتصادی فئودالی پس مانده است. بخش اعظم جمعیت در بخش کشاورزی فعالیت دارند. اما ساخت تولید کشور چنان نیست که حتی بتواند نیازهای داخلی را برطرف سازد» (اسحاقیان، 1385: 40). حال این جمعیت به شهرها هجوم آورده و بر جمعیت شهرنشین می افزاید. راوی مدیر مدرسه این مسأله را با اشاره به این که تعداد دانش آموزان روستایی به مراتب از دانش آموزان شهری بیش تر است بیان می کند:
- بچه ها همیشه زود می آمدند، حتّی روزهای بارانی... به مدرسه که می رسیدند چشم اغلبشان هم سرخ بود. پیدا بود که باز آن روز صبح یک فصل گریه کرده اند و در خانه شان علم صراطی بوده است و پدرها بیش تر میراب و باغبان و لابد هم خوش تخم و عیال وار (آل احمد، 1387: 45- 46).
«به احتمال زیاد پدران میراب و باغبان دانش آموزان، ریشه ی روستایی دارند و مایلند پسرانشان به عنوان کمک خرج به حرفه و کاری مشغول شوند. اما پسران، تحصیل دانش را ترجیح می دهند. » (اسحاقیان، 1385: 41).
در این داستان، مدیر برابر است با خودِ نویسنده؛ بدین معنی که تمام تفکرّات او و انتقادهایش از وضع موجود در حقیقت پیامی از نویسنده است. «آل احمد به عنوان یک داستان نویس حقیقت گرا، جدا از پایگاه اندیشه شناختی خود، پرده از رخسار جامعه بر گرفته و پاره ای از واقعیّت های ارزشمند درباره ی زمان خویش برایمان به ارمغان می آورد» (مصباحی پور ایرانیان، 1358: 176).
ریشه ی تأثیرگذاری ژرف رمان مدیر مدرسه در این است که آل احمد در قالب اوّل شخص و از زبان راوی، به ستیز با وضع نامطلوب جامعه می پردازد. اگر این نظر گلدمن را بپذیریم که «رمان باید به عنوان گاه شمار اجتماعی، جامعه ی زمان خود را بازتاب دهد» (گلدمن و...، 1377: 111)، مدیر مدرسه از آثار ماندگار در حوزه ی ادبیّات داستانی فارسی است که اصولی ترین تنگناهای اجتماعی و فرهنگی را از موضعی آرمان گرایانه طرح کرده است.
-بُعد سوم، کارکرد منفی و مخرّب امپریالیسم آمریکا در سیستم سیاسی و اجتماعی کشور است. کودتای 28 مرداد 1332 و در پی آن حضور گسترده ی آمریکایی ها در ایران، منجر به وابستگی سیاسی و اقتصادی جامعه ی ما به آمریکا گردید. آل احمد با عنایت به احاطه ای که نسبت به معضلات این حوزه ی فرهنگی دارد، تندترین انتقادها را در داستان مدیر مدرسه ارائه می کند. نمونه ی بارز آن، ماجرای تصادف معلّم کلاس چهارم با راننده ی آمریکایی است. در این ماجرا، آل احمد علاوه بر انزجار از اتباع آمریکایی در ایران، به ماشین و آثار مخرّب آن نیز نظر داشته است:
- عصر مثل هر روز از مدرسه درآمده و با یک نفر دیگر از معلّم ها داشته می رفته که ماشین زیرش می گیرد. ماشین یکی از آمریکایی ها که تازگی در همان حوالی خانه گرفته بود تا آب و برق را با خودش به محل بیاورد(آل احمد، 1387: 67).
آل احمد در جای دیگر داستان که فرزند رئیس شرکت اتوبوس رانی، پسر بچه را مفعول خود می سازد نیز به نقد ماشین در ایران می پردازد:
- در گوشم آهسته آهسته خواند که پسر مدیر شرکت اتوبوس رانی است و بدجوری کتک خورده... (همان: 122).
از نظر او ماشینیسم یعنی استثمار کشورهای جهان سوم و فرهنگ زدایی از جوامع متمّدن و قالبی شدن انسان و تقلّبی گشتن زندگی. آل احمد در این باره می گوید: «... مدیر مدرسه ی من کلافه است. چون زیر ماشین له می شود» (آل احمد، 1358: 95- 96).
در پایان داستان، مدیر که از این همه ناهنجاری در حوزه های آموزشی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به تنگ آمده، از سمت خود استعفا می دهد:
- چاییم را که خوردم روی همان کاغذهای نشان دار دادگستری استعفا نامه ام را نوشتم و به نام هم کلاسی پخمه ام که تازه رئیس فرهنگ شده بود دَمِ در پُست کردم (آل احمد، 1387: 125).
در واقع «نویسنده آگاهانه یا ناخودآگاه در «مدیر مدرسه» نشان می دهد که با راه حل های فردی و موسمی به سراغ دگرگون کردن اجتماعی نمی توان رفت و استعفای او اگر چه گونه ای گریز تصوّر شود برخلاف آن چه جمال زاده پنداشته است، گونه ای قهر و زودرنجی نیست، بلکه اعتراض گونه ای است در برابر فساد چیره شده» (دست غیب، 1371: 66).
می توان گفت آل احمد مناسب ترین زاویه ی دید را برای داستان «مدیر مدرسه» برگزیده است. چرا که زاویه ی دید اول شخص، زاویه ی دید رمان مدرن ارزیابی می شود. نویسنده و خواننده خود را در میان اجتماع و طبقات جامعه می بینند. آل احمد در این داستان با استفاده از این زوایه ی دید درصدد است تا اثرش را به واقعیت اجتماعی نزدیک کند. وی منتقدی اجتماعی است که نابه سامانی های جامعه را تاب نمی آورد و از آن جایی که روحیه ای پرخاشگر و معترض دارد، بی پروا و با صراحت لهجه به ذکر ناهنجاری ها می پردازد. نثر او کوبنده، عصبی و برآشفته است و بخشی از بُرّندگی آن به همین خصیصه ی صراحتش بر می گردد. «آن جا که باید بی پروا و دشمن ستیز سخن بگوید هیچ ابایی ندارد. بدون گریز و پرهیز حقایق را بازگو می کند و هشدار می دهد. دریادلی و جسارت او را در کم تر نویسنده ای سراغ داریم» (ملکوتی، 1364: 316).
بدین گونه رمان واضح و سرراست با زوایه ی دید واضح و منطقی اوّل شخص تناسب خاصّی دارد. شایان ذکر است که «مدیر مدرسه» در شرایطی نوشته شد که اختناق شدید بر جامعه ی ایران حاکم بود. اختناقی که به دنبال کودتای 28 مرداد شکل گرفته بود. و روز به روز هم گسترده تر می شد.
با اوج گیری خفقان، یأس، انزوا و احساس پوچی و بیهودگی، ذهن روشنفکران را در برگرفت و موجب سرخوردگی آنان شد. این وضعیت سبب شد که گروهی از داستان نویسان به تبعیّت از بوف کور هدایت، با رجعت به دنیای درون و پرداختن به ذهنیات، شرایط نامساعد جامعه را به گونه ای غیر مستقیم در داستان بازتاب دهند.
در برابر این قبیل آثار که درون گرایی را ترویج می کنند «مدیر مدرسه برون گرایی و عصیان مطلق است» (پیروز، 1372: 25). «فریادی است از حلقوم انسان در عصر شکست و گریز. » (همان: 28) و بر آن است تا با مشکلات عمومی جامعه روبه رو شود و عکس العمل های مناسب و واقع بینانه از خود نشان دهد.
«آل احمد از معدود قلم زنان شجاع تاریخ است که در ساخت نگارش، متأثر از دردهای ناس و در عین داشتن شهامت عقلانی در حال سوختن و ساختن است» (صافی، 1364: 14).
بنابراین زاویه ی دید آل احمد در داستان «مدیر مدرسه»، زاویه ی دید فکری و جهان نگری او نیز هست. نویسنده ای که در داستان در نقش «مدیر» خلاصه می شود و با او به واکاوی ژرفای جامعه و زندگی مبادرت می کند. کانون روایت داستان، «مدیر» است. دنیا از چشم او دیده می شود. زاویه ی دید نویسنده ای منتقد و عصبی، اجتماع عصر خود را از دریچه ی اتفاقاتی که در یک مدرسه رخ می دهد در روایتی خطی گزارش می کند. به بیان دیگر، طرح مشکلات آموزشی و فرهنگی از محیط مدرسه «به صورت یک فضای محدود و سربسته رنگ نمی گیرد. بلکه از یک ارگانیسم زنده و پر حرکت اجتماعی زاییده می شود که در تاروپود روابط گوناگون اجتماعی پیچیده شده است. نویسنده به خوبی نشان می دهد که مدرسه یک کتابخانه ی ساکت و آرام و در بسته نیست و هرگز نمی تواند از تأثیر تلاطمات و تشنّجات محیطی مصون بماند و سِرّ موفقیت او در همین است» (پرهام، 1364: 340).

5- هم پیوندی ساختِ ذهنی راوی و ساختِ اجتماعی

باید اذعان کرد میان ساختِ ذهنیِ آل احمد به عنوان راوی اول شخص رمان با ساخت اجتماعی ایران که در این داستان تصویر و توصیف شده است هم پیوندی انکار ناپذیری وجود دارد. نگاه و زاویه ی دید کاونده و جستجوگر آل احمد از منظر پنجره ها و دریچه های یک مدرسه ی ابتدایی، جامعه ای عقب مانده و بوروکراتیک را که مدرسه نماد و نمونه ی آن جامعه است می کاود و نظام و قواعد اجتماعی و اقتصادی و ساختاری آن را به نقدی کوبنده می کشد.
باید آل احمد را در این داستان رئالیستی، یک رمان نویس حقیقت گرا تلقّی کرد. او از پایگاه معرفت شناسیک خود پرده از چهره ی فاسد جامعه ای وابسته برمی کشد و واقعیت های تاریک و مبهم زمان خویش را برای مخاطبان افشا می کند.
در زوایه ی دید اول شخص، راوی خود را در کانونِ کوران های اجتماعی و فرهنگی می بیند و از این منظر خواننده با راوی همذات پنداری آشکاری دارد. نویسنده ی مدیر مدرسه از دریچه و نظرگاه یک مدرسه ی دور افتاده نگاهی تمسخرآمیز و آیرونیک به چهره ی منحوس دیوان سالاری و شبه مدرنیته ی حکومت پهلوی می افکند.
آل احمد دهن کجی نسبت به حکومت استعمار زده ی پهلوی را با رویکرد زیبایی شناختی آیرونیک و تمسخر و ریشخند به استهزا می گیرد و از این رو در جای جای رمان مدیر مدرسه، هنجارگریزی های زبانی آل احمد را با داوری های بی باکانه و حتی گستاخانه ی او با شفافیت هر چه تمامتر مشاهده می کنیم. ایرونی ها و تمسخرهای آل احمد که از زبان مدیرِ عصبی و تندمزاج بیان می شود سیلیِ محکمی بر صورتِ سنت های استعماری محسوب می شود.

6- «راوی محوریِ» آل احمد

اگر چه راویِ رمان اغلب می کوشد تا حضورش را کتمان نموده، آن را در هاله ای از ابهام و پوشیدگی قرار دهد، اما آل احمد در این رمان، همه چیز را اعم از محتوا و صورت داستان در صفحه ی وضوح و هویدایی می گسترد تا یا ارزش محتوایی اثرش را بنمایاند یا مخاطب را در وقایع داستان وارد و دخیل سازد. از این منظر، خواننده و مخاطب «مدیر مدرسه» با یک رمان «راوی محور» روبروست. او نقش یک تدوین گر محجوب و راوی گزارش گر را در رمان ایفا نمی کند، بلکه با همه ی ابزارهای عناصر داستانی، حضور و ظهورش را در داستان هویدا می سازد. چنین رویکردی را می توان رویکردِ «راوی محور» نام نهاد.
اصولاً آل احمد چه در عرصه ی زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و چه در عرصه ی هنر و نویسندگی، انسانی است که باید دیده شود و برجستگی حضور و ظهور خود را نمایان سازد. خواه این حضور به شکل استفاده از راوی او شخص در آثارش جلوه کند خواه در نثر عصبی و تلگرافی وی و خواه در انتقادهای بی پروا و متمایزش در فعالیت های حزبی و سیاسی.

نتیجه گیری

جلال آل احمد در سراسر رمان «مدیر مدرسه» که به شیوه ی خطی نگارش یافته، به زاویه ی دید اول شخص از دیدگاه قهرمان پای بند بوده؛ به گونه ای که در هیچ جای رمان آن را تغییر نمی دهد. «مدیر مدرسه» رمانی رئالیستی - انتقادی است که نویسنده در آن مسائل سیاسی و اجتماعی عصر خویش را واضح و روشن، از دریچه ی اتفاقاتی که در یک مدرسه روی می دهد و از دیدگاه شخصیت آرمان جو و منتقد «مدیر» مطرح می کند. مدیری که از دریچه ی نگاه خود و با تکیه بر احساسات و عواطفش به وضع موجود می نگرد. در واقع تعریف داستان از زبان او، موجب تأثیرگذاری بیش تر داستان و صمیمیت و نزدیکی خواننده با آن می شود. در این رمان، آل احمد از تجربیات دوران تدریس خود نیز استفاده کرده و به نوعی از دریچه ی نگاه خودش گزارش می دهد. به عبارتی وجود ژرف اندیش خود را در قالب مدیر به خواننده می نمایاند. بنابراین انتخاب زاویه ی دید اول شخص در رمان «مدیر مدرسه» با ویژگی بارز آل احمد - که سرراستی و بی پروایی او در بیان مسائل است - تناسب دارد. از آن جایی که او گزارش گر واقعیّت ها به صورت مستقیم و بدون پرده است، به روان کاوی شخصیت ها اهمیت چندانی نمی دهد و روند ذهنی و روانی او را در جریان داستان توصیف نمی کند. در نتیجه، آل احمد در رمان «مدیر مدرسه» مناسب ترین زوایه ی دید را انتخاب می کند. تا جایی که می توان گفت انتخاب هر زاویه ی دیدی غیر از اول شخص، کنش های روحی و روانی آل احمد را در این رمان آشکار نمی ساخت.

پی نوشت ها :

1- دانشیار دانشگاه مازندران.
2- کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران.


- آژند یعقوب ( 1375)، «فرهنگ اصطلاحات ادبیات داستانی»؛ ماهنامه ی ادبیات داستانی، سال چهارم، شماره ی 39، صص 26- 34.
- آل احمد، جلال ( 1358)، ارزیابی شتابزده؛ چاپ چهارم، تهران: رواق.
-........ ( 1387)، مدیر مدرسه؛ چاپ چهارم، تهران: معیار علم.
- آلوت، میریام (1380)، رمان به روایت رمان نویسان؛ ترجمه ی محمد علی حق شناس، چاپ دوم، تهران: مرکز.
- اخوت، احمد ( 1371)، دستور زبان داستان؛ چاپ اول، اصفهان: فردا.
- اسحاقیان، جواد ( 1385)، سایه های روشن در داستان های جلال آل احمد؛ چاپ اول، تهران: گل آذین.
- ایبرمز، می یرهاوارد ( 1384)، فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی؛ ترجمه ی سعید سبزیان مرادآبادی، چاپ اول، تهران: رهنما.
- ایرانی، ناصر (1380)، هنر رمان؛ چاپ اول، تهران: آبانگاه.
- بهار، شمیم ( 1364)، «مدیر مدرسه و نون و القلم و جلال آل احمد»؛ یادنامه ی جلال آل احمد، به کوشش علی دهباشی، چاپ اول، تهران: پاسارگاد، صص 397 - 417.
- بیشاپ، لئونارد ( 1383)، درس هایی درباره ی داستان نویسی؛ ترجمه ی محسن سلیمانی، چاپ سوم، تهران: سوره مهر.
- پرویز، محسن(1385)، «نقد مدیر مدرسه در کانون اندیشه ی جوان»؛ ماهنامه ی ادبیات داستانی، سال دوازدهم، شماره ی 100، صص 93- 98.
- پرهام، سیروس (1364)، «نقدی بر مدیر مدرسه»؛ یادنامه ی جلال آل احمد، به کوشش علی دهباشی، چاپ اول، تهران: پاسارگاد، صص 335 - 340.
- پیروز، غلامرضا ( 1372)، کاوشی در آثار، افکار و سبک نوشتار جلال آل احمد؛ چاپ اول، تهران: حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
- دست غیب، عبدالعلی ( 1371)، نقد آثار جلال آل احمد؛ چاپ اول، تهران: ژرف.
- روزبه، محمدرضا ( 1382)، «داستانی خوانی و تحلیل داستان»؛ ماهنامه ی ادبیات داستانی، سال یازدهم، شماره ی 73، صص 70- 73.
- صافی، قاسم (1364)، قلمرو اندیشه ی جلال آل احمد؛ چاپ اول، تهران، کتابخانه ی مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران.
- عابدی، داریوش ( 1371)، پلی به سوی داستان نویسی؛ چاپ اول، تهران: مدرسه.
- قاضیان، حسین (1386)، جلال آل احمد و گذار از سنت به تجدد؛ چاپ اول، تهران: کویر.
- گلدمن، لوسین و... (1377)، درآمدی بر جامعه شناسی ادبیات؛ ترجمه ی محمدجعفر پوینده، تهران: نفش جهان.
- لارنس، پراین (1362)، تأملی دیگر در باب داستان؛ ترجمه ی محسن سلیمانی، چاپ اول، تهران: حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
- مصباحی پور ایرانیان، جمشید (1358)، واقعیت اجتماعی و جهان داستان؛ چاپ اول، تهران: امیرکبیر.
- ملکوتی، علی (1364)، «سالگشت جلال»؛ یادنامه ی جلال آل احمد، به کوشش علی دهباشی، چاپ اول، تهران: پاسارگاد، صص 313- 319.
- میرزایی، حسین (1380)، جلال اهل قلم (زندگی، آثار و اندیشه ی جلال آل احمد)؛ چاپ اول، تهران: سروش.
- میرصادقی، جمال (1385)، عناصر داستان؛ چاپ پنجم، تهران: سخن.
- یونسی، ابراهیم (1384)، هنر داستان نویسی؛ چاپ هشتم، تهران: نگاه.

منبع مقاله :
بشیری، محمود؛ (1390)، جلال پژوهی(مجموعه مقالاتی درباره آرا و اندیشه های جلال آل احمد به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول