نویسنده: مریم سادات حسینی




 

مشخصات کتابشناختی:

اعظم حیدری عارف، بررسی محکم و متشابه با رویکرد معناشناسی، قم: نشر ادیان، 1390
***

اشاره:

شناخت تاریخ یک واژه و کاربردهای مختلف آن در متن های گوناگون همواره در ابهام زدایی، روشنگری و انتقال معنا کارساز است این کتاب، تلاشی است در شناسایی سرگذشت پیدایش و پیشرفت یک مفهوم قرآنی؛ از معناشناسی مفهوم محکم و متشابه در عصر تنزیل قرآن تا دگرگونی های معنای فنی و اصطلاحی آن در دوران تفسیر متن مقدس.

محدوده بحث محکم و متشابه در علوم اسلامی

«محکم و متشابه» از موضوعاتی است که شناخت آن می تواند بر دانش های مختلف اسلامی تأثیر گذارد و حتی در نگرش به قرآن تعیین کننده باشد. وجود این آیه در قرآن از سویی و جایگاه قرآن در دانش های گوناگون اسلامی از سوی دیگر، سبب شده است که همواره قرآن پژوهان به مسئله محکم و متشابه در دانش هایی مانند«تفسیر»، «علوم قرآن»، «اصول فقه»، «کلام»، «زبان قرآن» توجه داشته باشند. در ادامه، نگارنده به اختصار جایگاه محکم و متشابه را در این دانش ها تبیین می کند. الف) تفسیر: دانش تفسیر از محکم و متشابه بحث می کند؛ زیرا به محکم و متشابه بودن آیات قرآن، در آیه 7 سوره آل عمران اشاره شده است و از آن رو که مفسر، تبیین و تفسیر آیات قرآن را برعهده دارد، ناگزیر از تفسیر آن است. هم چنین اغلب مفسران در مقدمه تفسیرهایشان شرایط تفسیر قرآن را بیان می کنند و در کنار مباحثی چون: ناسخ و منسوخ، اعجاز، تحریف یا عدم تحریف، قراءت و... از محکم و متشابه و شناخت آن نیز سخن می گویند. هم چنین در جایی که آیات با یکدیگر تعارض دارند، مفسران، این گونه به رفع این مشکل می پردازند که آیات با یکدیگر تناقض ندارند؛ بلکه تبیین کننده هم دیگر و ناظر به هم اند. در اینجا نیز بحث محکم و متشابه مطرح است و شناخت آن به مفسر کمک می کند که این تناقض را برطرف کند؛ ب) علوم قرآن: علوم قرآن نیز، همواره جایگاهی برای بحث از محکم و متشابه بوده و دیدگاه های مختلف را گرد آورده است و در چهار کتاب اصلی علوم قرآنی: البرهان فی علوم القرآن: بدرالدین زرکشی؛ الاتقان فی علوم القرآن: جلال الدین سیوطی؛ مناهل العرفان: عبدالعظیم زرقانی و نیز التمهید فی علوم القرآن: محمدهادی معرفت، فصل هایی به آن اختصاص دارد؛ ج) اصول فقه: قرآن یکی از منابع استنباط احکام شرعی است و از آن رو، در دانش اصول، مبحث الفاظ درباره انواع دلالت الفاظ و از نشانه ها، اصول، مبادی و چگونگی دلالت آن ها بحث می شود که محکم و متشابه نیز یکی از این مباحث است. در این موضوع(از دانش اصول) از چگونگی دلالت الفاظ بر معانی بحث می شود و اینکه: آیا الفاظ و معنای ظاهری آن ها حجت است؟ آیا در آیات محکم و متشابه حجت بودن ظاهر آیات یکسان است؟ آیا در آیات متشابه ظاهر آیه، حجت است یا باید آن را تأویل کرد؟ بنابراین، دانستن بحث محکم و متشابه برای فقیه، ضروری به نظر می رسد؛ د) کلام: دانش کلام از صفات خدا سخن می گوید و متکلمان چگونگی فهم و تحلیل اوصاف خداوند را بیان می کنند. متکلم، جایی به بحث می پردازد که اوصاف انسان و خدا در قرآن، مشترک می شود و برای خدا تعابیری مانند: یدالله، وجه الله، استوی خدا بر عرش و... به کار می رود و دغدغه اش این است که این توصیفات را چگونه با مبانی کلامی و فلسفی خود هماهنگ کند. متکلم تعارض میان مبانی کلامی خود و تعبیرات انسان وار از خدا را برطرف می کند؛ بنابراین- با نگاه از این زاویه- شناخت متکلم از محکم و متشابه ضروری است؛ ه) زبان قرآن: «زبان دین» از شاخه های «فلسفه دین» است. عوامل مختلفی مانند:«مشکل معناشناسی صفات الهی»، «تهافت های درونی متون دینی»، «تعارض علم و دین و تلاش برای حل آن» و«پیدایش مکاتب فلسفی مختلف»، سبب به وجود آمدن این شاخه علمی شد. به طور طبیعی، دامنه این مباحث به قرآن نیز کشیده شد و دانشی به نام«زبان قرآن» را به وجود آورد. این علم، به ویژه در آیات متشابه مجال بحث یافت.

دیدگاه های مختلف درباره وجود آیات محکم و متشابه در قرآن

دیدگاه های مختلفی درباره محکم و متشابه وجود دارد که می توان به شکل های گوناگون درباره آن بحث کرد. از منظری کلی، می توان گفت که در مجموع سه دیدگاه، وجود دارد: دیدگاه نخست: همه آیات قرآن، محکم است. این دیدگاه، وجود آیات متشابه را در قرآن انکار می کند و این گونه استدلال می کند که قرآن برای هدایت و راهنمایی همه مردم است.(هذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ‌ ) و نیز آیه:(الر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ) . همه آیات را محکم می داند؛ بنابراین تعبیر متشابه بودن آیات قرآن، یعنی تشابه، از نظر کج اندیشانی که تلاش می کنند، معنی اصلی کلمات را تغییر دهند. این ها اهل زیغ(گمراهی) هستند؛ در حالی که همه آیات قرآن برای راسخان در علم، محکم است؛ دیدگاه دوم: همه آیات قرآن، متشابه است. برخی نیز گمان می کنند که همه آیات قرآن، متشابه است و به همین دلیل، استفاده از قرآن را جایز نمی دانند؛ مگر به کمک نصّی که معصوم بیان کرده باشد. اینان، ظاهر قرآن را برای استدلال یا استنباط حکم شرعی، صالح نمی دانند و برای اثبات عقیده خود، به این آیه استدلال می کنند(اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذلکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ) ، و نیز، به حدیثی استناد می کنند که می گوید:« انما یعرف القرآن من خوطب به» . دیدگاه سوم: قرآن شامل آیات محکم و متشابه است. بنابر نظر بسیاری، آیه 7 سوره آل عمران تصریح می کند که در قرآن هم آیات محکم وجود دارد و هم آیات متشابه.(هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ) ؛ اما پرسش اساسی در دیدگاه سوم این است که کدام آیه محکم و کدام آیه متشابه است؟ برای پاسخ به این پرسش می توان گفت: به طور کلی، قرآن پژوهان با دو رویکرد به مطالعه محکم و متشابه پرداخته اند. رویکرد نخست: بحث از چرایی ورود این آیات در قرآن، حکمت وجود متشابهات در قرآن، چگونگی فهم این آیات و همچنین بحث از عطف یا استیناف بودن «واو» در آیه 7 سوره آل عمران و در پی آن از مصداق«راسخان در علم»، میزان دانش آنان و نیز از تأویل آیات بحث می کنند. پاسخ به این پرسش ها و افزون بر آن، مذهب کلامی مفسر و قرآن پژوه در تعیین تعداد و نوع آیات متشابه نقش به سزایی دارد. رویکرد دوم، از پاسخ به پرسش های دسته اول، به وجود می آید. رویکرد دوم: تعداد و مصادیق آیات متشابه و تفسیر آن است. برای مثال: قاضی عبدالجبار معتزلی در کتاب متشابه القرآن 875 آیه را متشابه می داند و آن ها را تفسیر می کند. سیوطی، در نوع چهل و سوم الاتقان فی علوم القرآن، 500 آیه را در شمار متشابهات معرفی می کند و آیت الله معرفت، بعد از حذف آیات تکراری، شمار آیات متشابه را در جلد سوم التمهید فی علوم القرآن 200 آیه می داند و به تفسیر آن می پردازد.

دیدگاه برخی معاصران درباره محکم و متشابه

در ادامه، به دیدگاه چند تن از قرآن پژوهان و مفسران معاصر درباره محکم و متشابه اشاره می کنیم. برخی از ایشان، درباره محکم و متشابه، پیرو سنت پیشینیان هستند و برخی دیگر سعی کرده اند، نظری متفاوت از گذشتگان بیان کنند.

علامه طباطبایی:

در تفسیر علامه، «کتاب» در آیه 7 آل عمران «قرآن» است. «محکمات» و «متشابهات» هم مقابل یکدیگرند و هر دو از صفات نسبی آیات هستند و ارجاع محکم و متشابه در حوزه تفسیر قرآن انجام می شود. خلاصه ای از دیدگاه او: علامه درباره محکم و متشابه بر این نظر است که بنابر آیه شریفه، معنای «متشابه» این است که آیه ضمن ویژگی«آیه بودن»، از جهت لفظ بر معنایی تردیدآمیز و شک برانگیز دلالت کند؛ به گونه ای که روش های اهل زبان بتواند آن را علاج کند؛ مثل اینکه[ لفظ آیه]«عام» یا «مطلق» باشد و بتوان آن را به «مخصص» یا «مقید» ارجاع داد؛ یا از آن جهت که معنای آیه متشابه با معنای آیه ای از قرآن که «لاریب فیه» [ هیچ شبهه ای در آن وجود ندارد] سازگار نیست، و آن آیه، آیه متشابه را تبیین می کند. وی در ادامه می گوید: مراد از «متشابه» آن است که آیه به گونه ای باشد که مراد آن، برای شنونده به محض شنیدن مشخص نشود؛ بلکه میان این معنا و آن معنا مردد شود تا زمانی که آیه را به «محکمات کتاب» ارجاع دهد و آن محکمات معنای آیه متشابه را مشخص و- آن گونه که شایسته است-تبیین کند، که در آن صورت؛ آیه متشابه با استفاده از آیات محکم به آیه ای محکم تبدیل می شود. همچنین می آورد: محکم و متشابه بودن دو وصف نسبی است؛ یعنی ممکن است آیه ای از جهتی محکم و از جهت دیگر، متشابه باشد؛ پس نمی توان مصداقی همیشگی برای متشابه در قرآن پیدا کرد؛ اما برای وجود آیه ای محکم به شکل مطلق و همیشگی مانعی وجود ندارد.

آیت الله حکیم:

ایشان از مفهوم محکم و متشابه تفسیر دیگری دارد و بر این باور است که تفسیر، گاهی تفسیر لفظ است، با مشخص کردن مفهوم لغوی و کلی ‌آن که آن لفظ، برای آن معنا وضع شده است و گاه تفسیر معناست، با مجسم کردن آن معنا در قالبی مشخص و مصداقی به خصوص.

آیت الله معرفت:

به نظر آیت الله معرفت، «احکام» در قرآن به سه معناست: 1.استوار بودن گفتار یا کرداری که راه خلل و شبه بر آن بسته باشد. مقابل آن، متشابه قرار دارد؛ که گفتاری نارسا یا کرداری شبه انگیز است؛ 2. پایدار و ثابت بودن، مقابل ناپایداری. احکام ثابت شریعت را محکم گویند، که در مقابل«اَحکام منسوخ» قرار دارد. چنانچه در بحث «ناسخ و منسوخ» اصطلاح«اِحکام» به کار می رود و بر آیات غیرمنسوخ«محکم» گفته می شود؛ 3.به اتقان و دقت در عمل یا گفتار که بر اساسی متین و مستحکم استوار باشد، محکم یا مستحکم گویند. چنانچه در سوره هود آمده است:آیات قرآنی همه با کمال دقت و بر پایه ای مستحکم استوار گردیده، آن گاه در بخش های گوناگون بر پیامبر اسلام، نازل شده است.

سید محمود طالقانی:

« کتاب» در تفسیر وی«قرآن» است؛ اما تفاوت دیدگاه وی با دیگران، در این است که برای قرآن دو حالت در نظر می گیرد. پیش از نزول که[آیات] محکمات اند و پس از نزول که [ آیات]متشابهات هستند؛ بنابراین قرآن پیش از نزولش محکم ثابت، کلی و تغییرناپذیر است.

محمدباقر بهبودی:

تفاوت دیدگاه او با دیدگاه های دیگر در این است که محکمات و متشابهات قرآن را مقابل یکدیگر نمی داند؛ بلکه در آیه 7 سوره آل عمران، تقابل میان آیات متشابه و ام الکتاب است. این تفاوت در تقسیم آیات، دیدگاه او را از مفسران دیگر متمایز ساخته است.

تبیین مسئله و رویکرد پژوهش حاضر

پرسش هایی را که قرآن پژوهان و مفسران، درباره توصیف آیات قرآن به محکم و متشابه طرح کرده اند را می توان این گونه، بیان کرد: پرسش نخست: آیا تقسیم«آیات» به «محکم و متشابه» در «کتاب» به معنای تقسیم آیات قرآن و تقسیمی برای همین آیات مکتوب در قرآن است؟ با توجه به میراث اسلامی موجود پاسخ این پرسش این است که مفسران، همواره«کتاب» را در این آیه، «قرآن» دانسته اند و این تقسیم را در خود قرآن جست و جو کرده اند. این پژوهش نیز، بر همین فرض استوار شده است. در میان قرآن پژوهان معاصر، علی طهماسبی کسی است که در این باره، دیدگاهش خلاف پیشینیان است و این تقسیم را در خود قرآن، نمی جوید؛ پرسش دوم: محکم و متشابه بودن قرآن در برخی آیات بیان شده است؛ اما به شکل های مختلف، به این گونه که در جایی، همه آیات قرآن احکام دارند: (کِتابٌ اُحکِمَت آیاتُهُ ثمَّ فُصّلتْ مِن لَدُن حکیمٍ خبیر) اما در آیه ای دیگر همه قرآن ویژگی تشابه را داراست.(الله نَزَّلَ احْسَنَ الحَدیثِ کتاباً مُتَشابِهاً مَثانیَ تَقشَعِرُّ منهُ جُلودُ الذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلینُ جُلودُهم و قُلوبُهُم إلی ذِکرِ اللهِ ذلکَ هُدی اللهِ یهدی بهِ من یَشاءُ و مَن یُضلِلِ الله فما لهُ من هادٍ) وقتی، این دو آیه، کنار آیه دیگری قرار می گیرد که برخی از آیات قرآن را محکم و برخی دیگر را متشابه معرفی می کند:(هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌ ) این پرسش به وجود می آید که هدف از این اختلاف در بیان، و نیز مفهوم محکم و متشابه در این آیات چیست؟ این بیان چندگونه قرآن از سویی و وجود آیه ای که اختلاف و تناقض را در قرآن نفی کرده است:(أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراًً) از سوی دیگر و از دیرباز دو واکنش در پی داشته است. گروهی به سبب این بیان چند گونه به قرآن طعنه زدند. گروهی دیگر از مسلمانان نیز در پی پاسخی برای این پرسش بودند. این واکنش ها، متکلمان و مفسران را بر آن داشت تا برای این مسئله، پاسخی بیابند: مهم ترین پاسخ این پرسش، این بود که مفهوم«متشابه» و «محکم» در آیه 7 سوره آل عمران، به مفهوم «تشابه» و «احکام» ‌نیست که در دو سوره دیگر آمده است. پاسخی که محکم و متشابه را در این آیات یکسان و به یک معنا نمی داند، تلاش برای رفع تناقض در این آیات است. ما نیز در این پژوهش، تا کاربردهای مختلف محکم و متشابه را با روشی درون قرآنی بشناسیم که با روش و نتیجه پیشینیان در بررسی محکم و متشابه تفاوت دارد. پرسش سوم: با نگاه به دیدگاه های گردآوری شده در میراث اسلامی با موضوع محکم و متشابه، با دیدگاه هایی مختلف، مبهم و گاه متناقض رو به رو می شویم که به نظر می رسد، این پیچیدگی ناشی از درهم تنیدگی معنای قرآنی و معنای اصطلاحی محکم و متشابه باشد. با بررسی تاریخی این مفهوم و تفکیک معناهای آن در گذر تاریخ، تحول معنایی از محکم و متشابه به ارجاع محکم به متشابه که روشی تفسیری است- در آثار یکی از معتزلیان زیدی مذهب، به نام «قاسم الرّسی» مشاهده می شود. این نتیجه، پیش از این در کتاب الاتجاه العقلی فی التفسیر، از «نصر حامد ابوزید» بیان شده است. از آنجا که بحث اصلی آن تحقیق، محکم و متشابه نیست، به تحولات قبل و بعد از آن اشاره ای نشده است که ما در این پژوهش، این تحولات و نقاط عطف را پی گیری کردیم. به طور کلی، در این پژوهش برای تفاوت نهادن، میان دو معنای درون قرآنی و معنای فنی و اصطلاحی، از دیدگاه زبان شناسان الهام گرفته ایم و درباره مفهوم محکم و متشابه مطالعه کرده ایم. در این پژوهش، به این پرسش ها پاسخ داده ایم که: آیا کاربرد مفهوم محکم و متشابه، درباره آیات قرآن، همه جا به یک معنا و یکسان است؟ اگر کاربردهای مختلفی دارد، بنابراین ارجاع محکم و متشابه آن گونه که از ظاهر آیه هفت آل عمران برمی آید، به کدام معناست؟ آیا محکمات و متشابهات مقابل یکدیگرند؟ محکمات و متشابهات با توجه به منظری درون قرآنی، به کدام معنا هستند؟ و این اصطلاح که هم اکنون اصطلاحی فنی است چه تاریخی را پشت سر گذاشته؟ و نقاط عطف در تحول های معنایی آن کدام است؟ نگارنده پژوهش حاضر را با رویکرد معناشناسی و با هدف شناخت مفهومی درون قرآنی از محکم و متشابه انجام داده است که این شیوه، میان پژوهش هایی که تاکنون درباره محکم و متشابه صورت گرفته است- تا جایی که جست و جوی نشان می دهد- پیشینه ای ندارد. گرچه رویکرد علی طهماسبی، در تفسیر محکم و متشابه، رویکردی معناشناسانه است؛ اما از آن رو که در این پژوهش، این مفهوم را در خود قرآن پی گرفته ایم، به نتیجه ای رسیده ایم که با تحقیق ایشان تفاوت دارد. در فصل دیگر این پژوهش، به گردآوری دیدگاه هایی در خصوص محکم و متشابه پرداخته ایم که پیش از این، در کتاب های علوم قرآنی مانند:البرهان زرکشی و الاتقان سیوطی بیان شده است. در این پژوهش سعی کردیم تا دیدگاه ها را درباره محکم و متشابه، از منابع متقدم تر از این دو منبع( یاد شده) و همچنین از تفاسیر، ذیل آیه 7 آل عمران به دست آوریم. پیش از این از این سبک استفاده کرده است. نگارنده در این پژوهش، به پرسش های یاد شده، با روش معناشناسی پاسخ داده است. اگر بخواهیم چشم اندازی از این روش برای خوانندگان ترسیم کنیم، چنین است: در زبان شناسی، زبان شناسان، مطالعه تفاوت دو بعد را اساسی و چاره ناپذیر می دانند؛ تفاوت بعد هم زمانی یا توصیفی، و بُعد در زمانی یا تاریخی. بُعد هم زمانی آن است که در آن، هر زبانی را در هر برش از زمان به منزله یک نظام ارتباطی، خودکفا و مستقل مطرح می کند. نگارنده در فصل دوم، از این تحقیق نیز، برای دست یافتن به این مفهوم، شیوه ای درون متنی را پیش گرفته است. به این صورت که ابتدا حوزه ای معنایی با استفاده از کلیدواژه هایی خاص تشکیل داده و به یافتن مفهوم اساسی هر واژه پرداخت. مفهوم اساسی به آن معناست که آن واژه هر جا حضور داشت، آن مفهوم نیز، در آنجاست برای دست یابی به این مفهوم اساسی، به مطالعات پیش از اسلام، در زبان های سامی و کتب لغت پس از اسلام تکیه کردیم. پس از آن، مفهوم نسبی واژه ها را یافتیم که در سیاقی ویژه به معنای اصلی افزوده می شود. برای یافتن مفهوم نسبی- که هدف اصلی در این تحقیق بود- از روابط معنایی میان واژه ها بر محور هم نشینی، جانشینی، ‌تقابل و تعریف بافتی استفاده و عنصر مشترک معنایی میان واژه ها مشخص کرد. با به دست آمدن این عنصر، مجموعه ای دیگر از کلیدواژه ها نیز، به این حوزه معنایی راه یافتند. فصل دیگر این پژوهش، به بُعد در زمانی یا تاریخی این مفهوم اختصاص دارد. در بُعد تاریخی، تغییراتی مطالعه می شود که در گذر زمان، بر زبان ها حادث می شود. برخی از محققان معاصر، بر این نظرند که در کل، زبان شناسی در زمانی وجود ندارد و هرچه هست، مجموعه ای از هم زمانی هاست که نگارنده از آن نتیجه ای تاریخی می گیرد. در هر حال، برای به دست آوردن این مجموعه، از میراث اسلامی مرتبط با این مفهوم استفاده و دیدگاه های تفسیری صحابه، تابعان و مفسران پس از آن ها را تا پایان قرن ششم، جمع کرده است. سپس برای فهمیدن مراد از تعریف آن ها- را درباره محکم و متشابه- سعی کرده، اوضاع و شرایط حاکم بر زمان زندگی آن ها را به دست آورد؛ چرا که تحلیل اندیشه، تنها در سایه درک شرایط تاریخی آن، امکان پذیر است و پیدایش هر اندیشه را باید واکنشی به شرایط عینی آن جامعه دانست. همچنین به زمینه های تدوین اولین کتاب های مستقل، به نام متشابه القرآن نیز اشاره کرده و این گونه، این مجموعه به نوعی به شکل گیری شاخه های مختلف علوم قرآنی هم اشاره می کند که در دوره های نخست، درهم تنیده، تفکیک نشده و در حال استقلال بودند و از این رو، گاه با مفهوم محکم و متشابه آمیخته اند. در ادامه، به اصطلاحات تخصصی معناشناسی را بیان می کند که در این پژوهش به کار رفته است.

تاریخ اصطلاح فنی:

معناشناسی با بیان کوتاه، عبارت است از بررسی تحلیلی درباره قسمت یا قسمت هایی از یک جهان بینی، ‌که با تحلیل« کلمات کلیدی» تنظیم می شود و این کلمات از لحاظ لغوی قسمت یا قسمت هایی را مشخص می کند که درباره آن بحث می شود. در علومی مانند کلام یا فلسفه، کلمه کلیدی برابر است به ‌آنچه به صورت کلی تر به آن«اصطلاح فنی» می گویند. تاریخ تفکر کلامی از دیدگاه معناشناسی، چیزی جز تاریخ اصطلاحات فنّی نیست؛ یعنی نحوه شکل گیری کلمات کلیدی در طی قرون با نکات اصلی در به وجود آمدن تفکر کلامی متناظرند. با الهام از تعریفی که بیان شد و همچنین روش ایزوتسو در کتاب مفهوم ایمان در کلام اسلامی، فصل دوم این پژوهش، به تحلیل تاریخی و دگرگونی های معنایی اصطلاح فنی محکم و متشابه می پردازد.

معنای محکم و متشابه با رویکرد درون متنی

برای تشکیل این حوزه معنایی، از کلیدواژه های «محکم»، «متشابه»، «زیغ»، «تأویل» و «راسخون فی العلم» استفاده شده است که به ترتیب، در چند محور بررسی می شود. برای به دست آوردن معنای اساسی هر واژه، نخست به مفهوم پیش از اسلام آن در دیگر زبان های سامی و سپس به مفهوم آن در کتاب لغت پس از اسلام اشاره می کند. از آنجا که هدف اصلی این پژوهش، دست یافتن به مفهوم این واژه ها در قرآن است، (معنای نسبی) با استفاده از روابط هم نشینی، جانشینی، تقابل و... موجود میان واژه ها- در آیات مربوط به آن- برای رسیدن به این مفهوم نسبی تلاش کرده است. مفهوم«حکم» پیش از اسلام در عصر جاهلیت به آن آگاهی که از ملاحظه عمیق در اشیاء به دست آید، یا به برگزیدن امری که از روی تجربه حاصل شود، «حکمت» می گفتند. این مفهوم نزد سامی ها به معنای علم و نظری صائب بوده است و حکیم نیز در تعریف آن ها، دانای تیز فهمی است که با بصیرت به عمق مسائل می نگرد.

مفهوم نسبی حکم در قرآن:

ریشه حکم در نُه آیه با مشتقاتی چون حکیم، محکم، حکماً و... به کار رفته است که برای دست یابی به معنای«نسبی» به بررسی این آیات می پردازیم.( وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لاَ نَبِیٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ‌) در این آیه، مفهوم محکم در مقابل نسخ شدن قرار گرفته است و نسخ در اینجا به روشنی به معنای زایل شدن به کار رفته است. از تقابلی که در این آیه وجود دارد، چنین به نظر می رسد که در مفهوم محکم بودن آیات، عنصر«از بین نرفتن و باطل نگردیدن» وجود دارد. در معناشناسی، دو واژه که با یکدیگر در تضاد باشند، مقوله خوانده می شوند. ارتباط بین دو مقوله را می توان در مربع معناشناسی ترسیم کرد. این مربع از چهار قطب تشکیل شده است. دو قطب بالایی دهنده مقوله اصلی، یعنی گروه متضادهاست، با منفی کردن هر یک از این متضادها دو قطب پایینی مربع شکل می گیرد. با توجه به این آیه درمی یابیم، لازمه محکم بودن آیات، نقض منسوخ شدن آن است و چون آیات الهی منسوخ نیستند، در نتیجه محکم خواهند بود. میان«قرآن» و «حکیم» در این آیه، رابطه هم نشینی وجود دارد و قرآن با صفت حکیم توصیف شده است.

«و القُرآن الحکیم»:

در رابطه ای دیگر، «آیات»، «الکتاب» و «ذکر» نیز با «حکیم» هم نشین هستند؛ (تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ‌ ) ؛ (ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیَاتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ‌) ؛ از سوی دیگر قرآن، کتاب، آیات و ذکر در محور جانشینی قرار دارند. گفتنی است لفظ حکیم در مجموع 96 بار در قرآن تکرار شده است که از این تعداد 92 بار وصف خداوند است که برای نمونه به چند آیه اشاره می کنیم؛ (الصُّورِ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ) ، (وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ) ‌، (تَنزیلُ من حَکیمٍ حمیدٍ) ، (تَنزیلُ الکتابِ منَ اللهِ العزیز الحَکیمِ) .لازم است بیان شود، توصیف خداوند به حکیم از سویی و توصیف قرآن به حکیم از سوی دیگر رابطه ای جانشینی میان این دو مفهوم برقرار کرده است. از این رابطه می توان برداشت کرد: قرآن، چون سخن خداوند حکیم است به همین دلیل دارای منشأیی حکیمانه است. الهی بودن منشأ قرآن و حکیم بودن قرآن در این آیه که پیش تر بیان شد، رابطه هم نشینی دارد:(ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیَاتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ‌ ) . بنابراین، مفهوم محکم بودن آیات قرآن، عبارت است از: منسوخ و باطل نشدن، بیهوده نبودن، نزول از ناحیه خدا و منشأیی حکیمانه داشتن و البته عنصر اساسی در مفهوم محکم بودن قرآن نزول آن از سوی خداوند است که مفاهیم دیگر را نیز در پی دارد.

مفهوم«شبه» در کتب لغت:

واژه پژوهان پس از اسلام، معنای ریشه شبه را این گونه ذکر کرده اند: خلیل بن احمد(د175) درباره این مفهوم می گوید:«شبه» به فلز برنج گفته می شود، به این دلیل که رنگ آن شبیه طلاست. ابن منظور(د 711) «شبه و شبیه» را به معنای مثل می داند و «متشابهات» را نیز به معنی«همانندها» بیان می کند. از برخی آیاتی که مفهوم شبه در آن به کار رفته نیز، می توان به معنای اساسی این ریشه دست یافت؛ مثلاً با توجه به آیه:...(أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ ) ... یا برای خدا شریکانی پنداشته اند که مانند آفرینش او آفریده اند و در نتیجه این دو آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟... وجود عناصر مشترک در امور مختلف، عاملی است برای همانند پنداشتن آن ها، برای مثال، اگر بت ها نیز آفرینشی داشتند، وجود این ویژگی می توانست عاملی برای همانند انگاشتن خدا و بت باشد.

کاربرد «زیغ» در پیش از اسلام:

‌این واژه در دیوان شاعران عصر جاهلی به کار رفته، برای مثال در قصیده ای چنین آمده است: یرینَ و یَعرِفنَ القوامَ و شیمَتی و انکرنَ زیغ الرأس و الشَیبُ شامِله زن ها می بینند و تناسب اندام و خلق و خویم را می دانند و چون سرم به سپیدی کامل تمایل یافت ویژگی های قبلی مرا انکار می کنند. برای یافتن مفهوم نسبی این واژه که از ویژگی های قلبی انسان به شمار می رود به بررسی آیاتی می پردازیم که این واژه را در این معنا به کار برده اند.(وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ‌ ) . و[ یاد کن] هنگامی که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، چرا آزارم می دهید، با اینکه می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟ پس چون[ از حق] برگشتند، خدا دل هایشان را برگردانید، و خدا مردم نافرمان را هدایت نمی کند. سخن موسی در این آیه، نشان می دهد که این گروه با اینکه می دانستند، او فرستاده خداوند است، آزارش می دادند. کار آنان در قرآن، چنین توصیف شده است «فلما زاغو» ؛ «پس چون روی گرداندند»، «ازاغ الله قلوبهم» ؛ «خداوند دل هایشان را برگردانید» . تمایل و رویگردانی از حق، با وجود علم به حق بودن آن، «زیغ» خوانده شده است که نوعی فسق به شمار می رود. از سوی دیگر مقوله ای تقابلی میان زیغ و هدایت برقرار است که بازنمود آن را می توان چنین نشان داد. اگر در قلب، زیغ حضور داشت، هدایت وارد نخواهد شد. حضور یکی، مستلزم نقض دیگری است. میان این دو وضعیت، نظام حرکتی باز برقرار است، و احتمال بازگشت به زیغ پس از هدایت نیز وجود دارد. دعای راسخان در علم نیز، به دلیل بیم از این بازگشت است:«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا» ؛ «پروردگارا! پس از آن که ما را هدایت کردی، دل هایمان را دستخوش انحراف مگردان» . به نظر می رسد، معنای «زیغ قلب» چنین باشد: میل به باطل و رویگردانی از حق با علم به حق بودن آن که نتیجه اش هدایت نیافتن است. با توجه به آیه 7 سوره آل عمران کسانی که در دل هایشان زیغ وجود دارد، تأویل آیات را خواهان اند.«فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ»؛ «و اما کسانی که در دل هایشان انحراف است، برای فتنه جویی و طلب تأویل آن، از متشابه آن پیروی می کنند...» .

گونه شناسی واکنش مخالفان در برابر قرآن:

واکنش مخالفان قرآن به شکل های گوناگونی در آیات آن گزارش شده که یکی از آن ها در آیه 7 سوره آل عمران است. واکنش های دیگری را نیز مشاهده می کنیم. در آیات دیگر قرآن را به کهانت، شعر، اساطیر الاولین و سحر بودن متهم می کنند. در این قسمت، به شناسایی ارتباط مفهومی این مجموعه واکنش ها می پردازیم و به این پرسش ها پاسخ می دهیم که آیا این مخالفت ها مؤلفه مشترک معنایی دارد؟ انگیزه های آن ها مشترک و نزدیک به هم است و یا مجموعه ای پراکنده اند؟ که باید هر یک را به صورت مستقل بررسی کرد؟ در این مرحله، سعی ما بر آن است تا مراد آنان را از به کار بردن تعابیری چون: کهانه، شعر، اساطیرالاولین و سحر به دست آوریم. این بررسی که با توجه به فرهنگ مردم عرب عصر نزول انجام خواهد شد ما را در شناخت فضای ذهنی آن ها، یاری و هدف آن ها را روشن تر خواهد ساخت. این مفاهیم به این ترتیب بررسی می شود که از کمترین لفظ تکرار شده تا بیشترین لفظ خواهد آمد. سبب نزول آیه 7 سوره آل عمران: برخی مفسران درباره سبب نزول آیه 7 سوره آل عمران مطالبی بیان کرده اند: 1.حروف مقطعه و واکنش یهودیان در مدینه؛ درباره این ماجرا در مقاله بعد سخن خواهیم گفت و این اتفاق پیدایش دیدگاهی را درباره متشابهات سبب شده است؛ 2. ماجرای دیگر که در چند منبع آمده است، مربوط به گروهی از مسیحیان نجران است که با رسول خدا درباره مسیح محابه می کردند؛ آنها گفتند: آیا مسیح کلمه خدا و روحی از او نیست؛ 3. برخی مفسران از سعید بن جبیر(د95) ، حسن بصری(د110) و قتاده(د117) نقل کرده اند که ایشان(الذین فی قلوبهم زیغ) را همان «حوریه» یا (خوارج) می دانند و قتاده علاوه بر این، «سبائیه» (پیروان عبدالله سبا، منسوب به ابن السوداء الیهودی) را نیز در شمار(فی قلوبهم زیغ) می داند. با توجه به اینکه خوارج، پس از جنگ نهروان به وجود آمدند، (38ه) این دیدگاه نیز نوعی تطبیق است و دیدگاه پیشین نمی تواند، شأن نزول آیه باشد. دیدگاه ربیع، حسن بصری و قتاده درباره محکم و متشابه، سخن دیگری است که در سیر تاریخ اندیشه ها به آن اشاره خواهد شد.

دگرگونی های معنایی اصطلاح محکم و متشابه تا قرن ششم

این مقاله به پیدایش دیدگاه های مختلف درباره مفهوم محکم و متشابه می پردازد، این دیدگاه ها بر اساس سیر تاریخی پیدایش آن ها بیان خواهد شد و هدف از ذکر آن ها، نخست فهم معنای آن در هر دوره و سپس سیر دگرگونی آن در دوره های بعد است.

قرن اول و دوم هجری:

در این دو قرن، شاهد دیدگاه های مختلف صحابه و تابعان هستیم.
در بحث محکم و متشابه از ابن عباس(د68) در مکه و نیز ابن مسعود(د32) و شاگردان او در مدرسه کوفه؛ مانند مرّه همدانی (د76) و قتاده(د117) دیدگاه دیگری بیان شده است. این دیدگاه، محکم را آیات ناسخ می داند که باید به آن عمل کرد و متشابه را آیات منسوخی که به آن عمل نمی شود؛ ولی به آن ها ایمان آورده می شود. همچنین ضحاک(د105) ، سدی(د128) و نیز ربیع(د140) همین نظر را دارند. دیدگاه تفسیری دیگری، نظر ابن عباس را این گونه بیان می کند: محکمات آیات ناسخ هستند که شامل حلال و حرام، حدود و فرایض و آیاتی می شود که باید به آن ایمان آورد و عمل کرد و متشابه، آیات منسوخ، مقدم، مؤخر، امثال و قسم های قرآن و نیز آیاتی است که باید به آن ایمان آورد؛ اما نباید عمل کرد. اگر بخواهیم میان دو دیدگاه یاد شده از ابن عباس، درباره محکم و متشابه هماهنگی برقرار کنیم و به جمع بندی برسیم، این گونه توضیح می دهیم: مفاد و محتوای آیات یاد شده، در سوره انعام و اسراء، بر اصول دینی، اخلاقی و اجتماعی مشترک دلالت دارند و نمونه ای از آیات محکم و آیات ناسخ هستند. ناسخ بودن در این تفسیر به آن معناست که باید به آن ایمان آورد و عمل کرد. دو تن از شاگردان ابن عباس؛ یعنی عکرمه (د104) و مجاهد(د104) این دیدگاه را دارند: آیات محکم، عبارتند از آیات حلال و حرام و بقیه آیات متشابه اند، و متشابه نیز به آن معناست که این آیات در حق و صدق شبیه هم و نیز تصدیق کننده یکدیگر هستند. تعریف اخیر متشابه را اکثر مفسران، در تفسیر آیه (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ) بیان کرده اند. به نظر می رسد، این نظریه بیان کننده این مطلب باشد که متشابه در آیه 23 سوره زمر و آیه 7 سوره آل عمران به یک معناست. از حسن بصری(د110) نیز درباره تفسیر(ام الکتاب) پرسیدند، وی گفت:«حلال و حرام ام الکتاب است» . در آثار حسن بصری رساله ای نام برده شده که موضوع آن، رد قدریه است و آن را در پاسخ به عبدالملک مروان نوشته است. نام این اثر در فهرست ابن ندیم کتاب الی عبدالملک بن مروان فی الرد علی القدریه است؛ اما مجمع ملک فهد، که نگارش های تفسیر قرآن را فهرست کرده است، نگارش حسن بصری را این گونه «رساله عبدالملک بن مروان الی الحسن البصری... و ارجاع المتشابه من القرآن الی المحکم» نامیده است. با توجه به آنچه از دیدگاه های تفسیری حسن بصری درباره آیه 7 سوره آل عمران در دست داریم، وی (ام الکتاب) را حلال و حرام می داند و(فی قلوبهم زیغ) را نیز خوارج معرفی می کند. از سوی دیگر، و با توجه به متن این نامه که خلاصه آن در کتابی به تحقیق محمد عماره آمده است، از ارجاع متشابه به محکم بحث نشده است. بنابراین، به نظر می رسد، این نام گذاری مرکز الدراسات القرآنیه که در دانشگاه مدینه صورت گرفته است، از فهمی متأخر به محکم و متشابه ناشی شده باشد و دیدگاه حسن بصری درباره محکم و متشابه در سیر تاریخی مانند هم عصرانش است. یحیی بن یعمر(د129) نیز محکمات را فرایض، امر و نهی، حلال و حدود بیان کرده است. ویژگی مشترک همه این دیدگاه ها، عمل کردن به محکمات و ایمان آوردن به متشابهات است. ابوبصیر از امام صادق(د148) دیدگاهی را نقل می کند که ایشان نیز فرموده اند:«محکم آیاتی است که به آن ایمان می آوریم و عمل می کنیم و با آن دینداری می کنیم و متشابهات، آیاتی هستند که به آن ایمان می آوریم؛ ولی به آن عمل نمی شود» . در این دوره، از محکم و متشابه، به حلال و حرام و ناسخ و منسوخ تفسیر شده است؛ اما هیچ یک از این تعاریف در بحث محکم و متشابه برای عموم قرآن پژوهان ثابت نماند و برای هر یک، شاخه ای مستقل با نام «احکام القرآن» و «ناسخ و منسوخ» به وجود آمد و محکم و متشابه مسیر دیگری پیمود.

دیدگاه متقدمان معتزله درباره محکم و متشابه:

عراق در عصر خلفای راشدین و اموی، مرکز سکونت اقوام گوناگونی چون کلدانی، آرامی، فارس، نصاری، یهود و عرب بود. اگرچه بسیاری از آنان اسلام آورده بودند، فهم آنان از اسلام خالص نبود و از دانسته های پیشین آنان تأثیر می گرفت و گاه ناخواسته به بازگشت به دوران پیش از اسلام تمایل داشتند. در دوران حکومت امام علی فتنه ها شدت یافت و این موضوع دلیل به وجود آمدن فرقه هایی چون خوارج، شیعه، جهمیه و قدریه در عراق و اطراف آن بود. همزمان با این آمیختگی و تنوع آراء در دو دهه آخر قرن اول هجری، معتزله به وجود آمدند که مؤسس آن، واصل بن عطا(د131ه) بود. به نظر «ولفسون»، پیش از ظهور معتزله نیز اختلاف عقیده درباره تشبیه خداوند، قدرت او و مسئله جبر و اختیار، وجود داشت؛ ولی معتزله به این موضوعات بیش از دیگران توجه داشت و بیشتر بحث های کلامی اش را به آن اختصاص داد. این موضوعات از مهم ترین مصادیق بیان شده درباره متشابهات است. زرکشی(د794ه) در نوع سی و هفتم و سیوطی(د911ه) در بخشی از بحث محکم و متشابه، به آیات صفات خداوند پرداخته اند که به نظر آنان متشابه است. گرچه پیش از معتزله، بحث صفات خدا وجود داشته است، از آنان و تا سال ها پس از پیدایش این مذهب، در قالب محکم و متشابه بیان نمی شد. اگر به دیدگاه نخستین اندیشمندان معتزلی درباره محکم و متشابه توجه کنیم، این فرضیه روشن تر می شود. دیدگاه واصل(د131ه) بنیان گذار مذهب کلامی اعتزال و نیز شاگرد وی عمروبن عبید(د143ه) درباره محکم و متشابه چنین است:« محکمات آیاتی هستند که خداوند از عقاب فاسقان خبر داده است: مانند این آیه: (وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً ) ؛ اما متشابهات آیاتی هستند که در آنها عقاب فاسقان بازگو نشده است. در این دیدگاه چگونگی فهم آیات متشابه مطرح نیست؛ بلکه به میزان ثواب و عقاب توجه می شود. «سلیمان الشوایشی» که آراء کلامی واصل را گردآوری کرده و درباره آن تحقیق کرده است، دیدگاه او درباره محکم و متشابه را این گونه بیان می کند:« این تعریف واصل، نمایانگر آن است که قضیه ارتکاب به گناه کبیره چنان او را به خود مشغول کرده و بر تفکر او چیره شده بود که آن را با تفسیر محکم و متشابه ارتباط داده است.

قرن سوم و چهارم هجری:

همزمان با بحث تشابه چنین بیان کرده اند: محکم به آیاتی گفته می شود که یک وجه تأویل دارند، و متشابه آیاتی است که به چند وجه تأویل می وشد.
ابومسلم بحر اصفهانی(د322ه) : او دیگر اندیشمند معتزلی است که از دیدگاه او اطلاع داریم، فخر رازی که در تفسیرش فراوان از او نقل می کند، نظر او را درباره متشابهات چنین آورده است: منحرف و طالب فتنه کسی است که برخی از آیات را بی توجه به آیات محکم تأویل می کند که خداوند آن ها را بیان کرده است. سخن خداوند را در این آیه (وَ إِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً ) ، بر این تفسیر می کنند که خداوند آن ها را هلاک کرد؛ در حالی که فسق آنان را اراده کرده بود و اینکه خداوند درباره آفریده خویش علتی می جوید تا آن را هلاک کند با این که آیاتی دیگر می گوید(یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ ) (یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ ...) .

ابومنصور ماتریدی(د33ه) :

وی درباره محکم و متشابه می گوید: محکمات آن است که بر هر مسلمانی ظاهر است تا جایی که در آن اختلافی وجود ندارد؛ اما متشابه، آن چیزی است که به دلیل اختلاف زبان ها بر مردم مشتبه می شود و در آن اختلاف می کنند و آنچه ظاهر به آن منجر می شود غیر از آن است که باطن به آن منجر می شود و به این ترتیب، برخی ظاهر را برمی گزینند و برخی دیگر باطن.

قرن پنجم و ششم هجری:

در این دو قرن نیز دیدگاه های مختلفی شکل گرفته است؛ اما رواج دیدگاهی خاص را می توان مشاهده کرد که پیش تر نیز وجود داشت.
شریف رضی( د406ه) : کتاب حقایق التأویل فی متشابه التنزیل از وی است. این کتاب، بخش پنجم تفسیری است که شریف رضی آن را نوشته است، در اثر دیگرش المجازات النبویه یا با نام حقایق التأویل از آن یاد می کند یا گاهی اسمش را تصریح نمی کند و از آن به کتاب بزرگ در متشابه القرآن نام می برد. این جلد از ابتدای سوره آل عمران آغاز شده و با آیه 48 سوره نساء پایان یافته و در مجموع به سی و هفت آیه است. وی در این کتاب برای تفسیر آیاتی تلاش می کند که در آن ها پیچیدگی هایی وجود دارد و یکی از این آیات، آیه 7 سوره آل عمران است؛ در بحث تسلیم راسخان در علم متشابهاتی را نام می برد که آن ها نیز به آن علم ندارند؛ مانند وقت قیامت و تشخیص گناهان صغیره از کبیره. وی همچنین آیات متشابه را آیاتی می داند که غموض و نکته ای باریک داشته باشد، چنان که ظاهر آن درک نشود و به کسی آموخته نمی شود و تمام عرب زبان ها در فهم آن مساوی اند و دلالتشان ظاهر است. به این ترتیب، تشابهی که در کتاب وی آمده، اشاره به آیاتی است که پیچیدگی و نکات ظریف دارند.

سید مرتضی(د436ه) :

وی که با سیدرضی و قاضی عبدالجبار هم عصر است، متشابه را آیاتی تعریف کرده است که چند وجه را می توان بر آن حمل کرد تا اینجا دیگر مفسران نظر وی را پیش تر نیز بیان کرده بودند؛ ‌اما تفاوت دیدگاه او با دیگران در این است که وی همه وجوه را با حق و ادله عقلی مطابق می داند، وی بر این باور است که تأویل کننده آیه، همه آن وجوه را ذکر می کند؛ اما به قطع و یقین مراد خداوند را تعیین نمی کند.

شیخ طوسی(د460ه) :

وی در تفسیر خود محکم را آیه ای می داند که معنای ظاهر آن بدون قرینه فهمیده شود؛ مثل(إِنَّ اللَّهَ لاَ یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً ) ؛ اما متشابه آیه ای است که تا دلیل بر آن قرینه نشود، از ظاهر آیه معنایش به دست نمی آید؛ مانند مفهوم اضلال در آیه(أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إلهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ ) که مانند مفهوم گمراهی در(... وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُ‌ ) نیست؛ زیرا اضلال حق تعالی به معنی حکم الهی است. شیخ طوسی در این دیدگاه از معتزله به خصوص قاضی عبدالجبار تأثیرگرفته است.

خاتمه

مفهوم محکم و متشابه، در سیر تاریخی اندیشه اسلامی تطور یافته و در عصر پس از تنزیل و دوره تفسیر قرآن، این مفهوم، میان مفسران صحابه و تابعی معنایی دیگر می یابد. دیدگاه آنان در محکم بودن برخی آیات سوره انعام و اسراء به ویژگی محکم بودن و ناسخ بودن این آیات اشاره می کند و هدف از آن وضع قوانین اخلاقی، دینی و اجتماعی در میان ساکنان شبه جزیره عربستان در آن دوران است. در تفسیر آنان محکم و متشابه، بر مفهوم شده، و به گونه ای دیگر بر باور و ایمان به آیات متشابه( منسوخ) تأکید می شود. در این دوران، اگرچه بحث و اختلاف عقیده در صفات خداوند، جبر و اختیار وجود داشت؛ اما تا این دوران در قالب محکم و متشابه بیان نمی شد و بعدها معتزله این بحث را به این قلمرو کشاندند. کتاب های نوشته شده درباره متشابهات نیز، این نظر را تأیید می کند. بنابر آنچه بیان شد، اولین کتاب های مستقل با نام«متشابه القرآن» مربوط به تشابه در اصطلاح قراء(حفاظ) است. در مرحله ای دیگر تشابه در نام کتاب ها به بحث درباره اختلاف و تناقض نداشتن قرآن اختصاص دارد. بسیاری از نظریه ها درباره محکم و متشابه در قرن های بعدی، هریک به نام شاخه ای از مباحث علوم قرآنی پی گیری شد، مانند:«ناسخ و منسوخ»، «وجوه و نظائر»، «اشتراک لفظی»، «ترادف»، «تفاوت تعابیر در کلام خدا»، (شبهه وجود تناقض در قرآن) ، «نظم القرآن» (اعجاز) ، «تشابه در اصطلاح قراء»، (آیات شبیه به هم) ، «مباحث ادبی قرآن» ؛ اما محکم و متشابه همچنان مسیری دیگری پیمود. با توسعه جامعه اسلامی و ورود اقوام غیرعرب به آیین اسلام و نیز وقوع فاصله تاریخی و جدایی از بافت موقعیتی عصر نزول قرآن، مسلمانان با مشکلاتی در فهم برخی آیات مواجه شدند، این مواجهه از سویی و حضور جریان های مخالف گسترش اسلام از سوی دیگر که برای ایجاد مانع در جهت توسعه اسلام تلاش می کردند و به سبب تردید خود در اسلام سعی داشتند آن را در باور مسلمان القا کنند و به دلایلی، فهم برخی آیات برای آنان نیز مشکل بود، به شکل های مختلف به یافتن تناقض و اختلاف در قرآن و طعن آن می پرداختند همه این تلاش ها سبب شد تا مفسران و متکلمان به این گونه مسائل پاسخ دهند، و این همه، زمینه ای بود تا مفهوم محکم و متشابه، به این گونه بحث ها راه یابد. در این مرحله نیز شاهدیم که بحث به شکلی غیرمستقیم تر از قبل، درباره نزول نشدن قرآن از سوی خداوند است. آن ها این ناباوری را با یافتن تناقض و اختلاف در قرآن جست و جو می کردند، آن گونه که در قرآن سوره نساء آیه 82 آمده است. نیمه نخست قرن سوم هجری عصری است که محکم و متشابه تحول دیگری پیدا کرد و به درگیری های فرقه ای راه یافت. با پیدایش جریان های مختلف فکری و کلامی در جامعه اسلامی، تحول دیگری در مفهوم محکم و متشابه رخ داد به این صورت که یک آیه از سوی نحله ای محکم و از سوی فرقه ای متشابه تلقی شد و هر یک برداشت و فهم دیگری را از آیات، خصوصاً آیات صفات خداوند رد می کردند و به دلیل برداشت های مختلف یکدیگر را تکفیر می کردند. محکم و متشابه در اصطلاح اخیر که متأثر از کلام اسلامی است در قرن پنجم و ششم میان مفسران مصطلح و متداول شد. این تعریف اصطلاحی از محکم و متشابه امروزه در دیدگاه بسیاری از مفسران معاصر نیز دیده می شود.
منبع مقاله: نشریه دین، شماره 187