مترجمان و ترجمه ها در عصر عباسی (1)
ابن ندیم فهرست نسبتاً جامعی از مترجمان نهضت ترجمه فراهم آورده است. 65 مترجمی که او نام برده است، پانزده تن فقط از فارسی به عربی و بر عکس، پنج تن فقط از هندی یا نبطی یا قبطی به عربی و 45 تن از چند زبان (فارسی ، یونانی ، سریاتی و قبطی) ترجمه می کرده اند.(1)
همان طور که ذکر شد، در دوره ی عباسی نخسیتن ترجمه ها از فارسی به عربی صورت گرفت. مترجمان این آثار معمولاً زردشتی زادگانی نو مسلمان بودند و فعالیتشان صبغه ی شعوبی داشت. در این میان این مقفع، مترجم کلیله و دمنه، اهمیتی بی بدیل دارد. آن دگرگونی فرهنگی و ادبی که پیش شرط وقوع نهضت ترجمه بود، با ترجمه ای و اقتباسات او از آثار غیر عربی آغاز شد. او در گسترش امکانات زبان نهضت ترجمه نیز اهمیتی ویژه دارد، چنانکه نثر فنی عربی را ابداع دو ایرانی، عبدالحمید کاتب و ابن مقفع، دانسته اند. عبدالحمید این طرز نو را آغاز کرد و در همان ایام ابن مقفع آن را چنان کمالی بخشید که دیگر تقریباً هیچکس بر آن چیزی نیفزود و محققان ایرانی و عرب و خاورشناسان، نثر فنی عربی را نثری با اسلوب فارسی می دانند.(2) مواجهه با معانی فلسفی-که پیش از ابن مقفع برای ترجمه آی آن ها ذوق آزمایی نشده بود-کار وی را با کار عبدالحمید متفاوت کرد. او در نثر خود ایجاز و بلاغت خطابی عرب و تفصیل و فصاحت ایرانی و منطق یونانی و حکمت هندی را جمع آورد.(3)
از دیگر مترجمان سده ی دوم، ابویحیی بطریق (متوفی 184) مترجم کتاب الاربعه ی بطلمیوس و طیمائوس افلاطون(4) و محمد بن ابراهیم فزاری مترجم سندهند (5) بودند.
مترجمان سده ی سوم فنون ترجمه تبحر بیشتری یافتند. ابن صاعد، به نقل از ابومعشر چهار مترجم حاذق عالم اسلام را حنین بن اسحاق، کندی، ثابت بن قره و عمربن فرخان طبری معرفی کرده است.(6) آنان در سده ی سوم می زیستند. «شیخ المترجمین» حنین بن اسحاق، پزشک حاذق نسطوری-که به زبان های یونانی و سریانی و عربی (7) و پهلوی (8) تسلط داشت-نخستین مترجمی بود که گروهی را گرد آورد و به کار ترجمه نظم بخشید. از جمله شاگردان او در ترجمه، فرزندش اسحاق، خواهرزاده اش حُبَیْش بن حسن اعسم، و عیس بن یحیی بودند.(9) او همچنین ترجمه های بسیاری از مترجمان همچون اِصطِفَن بن بَسیل و خالد ترجمان را اصلاح می کرد.(10) حلقه ی حنین، مسیحیان نسطوری بودند و بیشتر در ترجمه ی آثار پزشکی بقراط و جالینوس و منطق ارسطو فعالیت داشتند.(11)
در حلقه ی کندی، نخستین فیلسوف عرب، اولین کوشش ها برای ترجمه ی آثار فلسفی صورت گرفت. در باره ی این که کندی خود مترجم اثری بوده (12) یا کار او منحصر به اصلاح عبارات عربی ترجمه ها و وضع کردن معادل های او منحصر به اصلاح عبارات عربی ترجمه ها و وضع کردن معادل های عربی برای اصلاحات یونانی با هم فکری مترجمان می شده است،(13) تردید وجود دارد.(14) اُسطاث، عبدالحسین بن ناعمَه، یحیی (یوحنا)بن بطریق و حبیب بن بَهریز از مترجمان حلقه ی کندی بودند.(15) به کوشش افراد این حلقه برخی محاورات اصلی افلاطونی و آثاری از ارسطو با گرایش به تفسیرهای نو افلاطونی ترجمه شد.(16)
ثابت بن قره نیز سرآمد مترجمان و دانشمندان حرانی بود. او یونانی و سریانی و عربی را به خوبی می دانست حرانیان که پیرو آیین صابئی بودند، به ریاضیات و نجوم توجه ویژه ای داشتند.(17) و ثابت بیش از همگنان خود بر ترجمه ی این آثار احاطه داشت؛ از این رو، علاوه بر ترجمه های شاگردان رسمی اش هم چون عیسی بن اُسیِّد،(18) اصول اقلیدس ترجمه ی حنین (19) و ترجمه ی مجسطی از حنین (20) و نیریزی و اسحاق بن حنین (21) و حجاج بن مَطَر (22) را نیز تصحیح و و بازبینی کرد، گرچه اینان خود مترجمانی چیره دست بودند. علی بن زیاد تَمیمی مترجم زیج شهریار(23) و سهل بن رَبّن طبری مترجم مجسطی (24) نیز از مترجمان نامدار این دوره بودند.
در سده ی دوم زردشتیان ، در سده ی سوم مسیحیان نسطوری و صابئیان و در سده ی چهارم مسیحیان یعقوبی سرآمد مترجمان بودند. سرحلقه مترجمان سده ی چهارم ، یحیی بن عدی بود و در محضر درس او یعقوبیان و نسطوریان و مسلمانان گرد می آمدند. در این میان دانشورانی چون عیسی بن اسحاق زُرعَه، ابن خَمّار، ابوعلی حسن بن سمح و نظیف رومی علاوه بر تصحیح ترجمه های پیشینیان به ترجمه و آموختن آثار فلسفی به خصوص فلسفه ی نو افلاطونی می پرداختند .(25) متی بن یونس مترجم آثار ارسطو و سنان بن ثابت بن قره نیز از مترجمان معروف این سده بوده اند.
روش کار مترجمان این سه سده و ارزش ترجمه های آنان یکسان نیست. به سبب فقدان لغت نامه های دو زبانه در دوره ی اول عباسی، متزجمان ناگزیر بودند حداقلی از تلسط بر زبان مبدأ و مقصد داشته باشند و همین امر حداقلی از اعتبار به ترجمه های آنان می داد اما در ترجمه ی مطالب تخصصی مترجمان ناآشنا خطاهایی می کردند، چنان که جاحظ در اوج رونق نهضت ترجمه، در اعتبار ترجمه ها تردید کرده است. به عقیده او مترجم مادام که در فهم معانی متن و کاربرد ساخت ها و ریشه شناسی واژگان آن هم پایه ی مؤلف نباشد، نمی تواند حق مطلب را ادا کند و شرط امانت را به جا آورد. جاحظ می پرسد که «کجا [یوحنا]بن بطریق و [عبدالمسیح]بن ناعمه و [ثابت]بن قره و [حبیب]بن قهریز و ثیفیل [رهاوی] و ابن وهیلی و [عبدالله]بن مقفع مثل ارسطویند و کجا خالِد [ترجمان] مثل افلاطون است».(26) صلاح الدین صَفَدی دو شیوه ی ترجمه را در این دوره شناسانده است:(1) ترجمه ی تحت اللفظی، که روش کسانی چون یوحنابن بطریق و ابن ناعمه ی حمصی بود آنان در برابر هر کلمه ی یونانی، کلمه ای عربی می گذاشتند و جمله ی عربی را از به هم پیوستن این الفاظ می ساختند. این روش دو اشکال داشت:نخست آن که برخی کلمات یونانی، معادل عربی نداشتند. و دوم آن که نحو و ترکیب و استعمال و دلالت مجازات یک زبان را نمی توان همواره با زبان دیگر تطبیق داد.(27) این مشکل به ویژه درباره ی یونانی و عربی که اولی از خانواده ی زبان های هندواروپایی است و دومی از خانواده ی زبان های سامی، وجود دارد؛(28) (2) ترجمه ی معنایی، که روش حنین بن اسحاق [و مکتب او] و جوهری و برخی دیگر بود. صفدی این روش را درست تر دانسته و بدین سبب بر آن است که ترجمه های حنین در زمینه های پزشکی، منطق، علوم طبیعی و الاهیات محتاج تهذیب و اصلاح نبوده و تنها در علوم ریاضی که مترجم بر آن حوزه تسلط لازم نداشته، اصلاح لازم بوده است.(29) حنین در رساله ای که به منظور بر شمردن و معرفی آثار جالینوس و سنجش ترجمه های آن نوشته، علاوه بر داوری صریح درباره ی ترجمه های دیگران، اطلاعاتی مستند از شیوه ترجمه ی خود بر جا نهاده است. این رساله نشان می دهد که همواره میان دقت و صحت هر ترجمه و سفارش دهنده ی آن نسبتی وجود داشته است؛ (30) چنانکه سفارش دهنده کسی همانند سلمویه با فهم طبیعی و درایت و توجه خاص بوده است، حنین نیز نهایت سعی خود را کرده تا ترجمه ای درست و ویراسته عرضه کند،(31) برای سفارش دهنده ای چون یوحنا بن ماسویه که سخن آشکار را دوست داشته، در بیان معانی نهایت شرح و ایضاح را به جا آورده(32) و جایی که مردی با حُسن فهم هم چون محمد بن عبدالملک زَیّاتِ وزیر، ترجمه ای را سفارش داده، در تلخیص اثر مبالغه کرده است.(33)
در نهضت ترجمه از پی جویی نسخه های خطی معتقد نیز غفلت نشد، به ویژه حنین و مکتب او اهتمامی جدی بر این امر داشتند او تصریح کرده است:«عادت من در هر ترجمه [و اصلاح]، آن است که نسخه های معتمد گرد آورم و با هم مقابله کنم تا این که نسخه ای [معتبر] فراهم آید».(34) دستیابی به نسخه ای جدید پس از سال ها، باعث اعمال تغییراتی در ترجمه های گذشته می شد.(35) گاهی نیز برای یافتن نسخه ای کامل از یک اثر در جزیره و شام و فلسطین و مصر جستجو می کردند.(36) با این ملاحظات، حنین و مکتبش به پیشرفت های زبان شناختی چشمگیری دست یافتند.(37) آنان اصطلاح شناس علمی مناسبی در زبان عربی به وجود آوردند، هر چند کار آنان تنها کوشش نبود که در این زمینه صورت گرفت.(38)
گذشته از تقاضا برای ترجمه های سریانی (39)-که گاهی سبب می شد اثری که از یونانی به عربی ترجمه شده بود، از عربی به سریانی برگردانده شود نظیر یکی دو کتاب جالینوس که حُبیش برای یوحنابن ماسویه از عربی به سریانی ترجمه کرد(40)-بنابراین زبان سریانی واسطه ی یونانی و عربی شده بود، از جمله آن که در زبان سریانی به نحوی بی مبالات، برخی واژه ها و ساخت های دستوری زبان یونانی راه یافته بود،(41) سریانی زبان علمی بسیاری از مترجمان به خصوص دانش آموختگان جندیشاپور بود و شروح و سوابق علمی بیشتری در این زبان موجود بود که به فهم مطلب کمک می کرد. در مقابل، صابئی مذهبانِ اهل حرّان که زبان دینی شان یونانی بود و مسیحیان ارتدوکس با ملکاییانی هم چون بطریق و فرزندش یوحنا و قسطابن لوقا که زبان مادری شان یونانی بود،(42) از یونانی به عربی ترجمه می کردند.
در مجموع می توان گفت که مترجمان نهضت ترجمه عمدتاً از سه گروه دینی بودند:زردشتیان، مسیحیان و صابئیان. زردشتیان نخستین گروه از مترجمان بودند که معمولاً اسلام می آورند. آنان غالباً آثار تاریخی و فرهنگی و نجومی و تنجیمی ایران را انتقال دادند. مسیحیان چند دسته بودند:نسطوریان، طب و فقراتی از منطق را ترجمه کردند؛ و ملکاییان و یعقوبیان آثار و شروحی از فلسفه ی افلاطون و ارسطو را با گرایشی خاص برگزیدند و انتقال دادند. صابئیان نیز نجوم و ریاضیات و برخی مواریث هرمسی را به عربی برگرداندند.
ترجمه ی آثار نجومی.
پیشینه ترجمه ی کتاب های نجومی-جز آن چه برای خالدبن یزید به عربی در آمد و اطلاع چندانی از آن در دست نیست (43)-به ترجمه ی عرض مفتاح النجوم منسوب به هرمس حکیم(44) در 125 باز می گردد.از روزگار منصور-که نه تنها به تنجیم باور داشت بلکه به ترویج علم و هیئت محض نیز همت گماشت -تا پایان سده ی دوم، پیش از فلکیات یونانی، برخی کتاب های فلکی ایران و هندی به عربی در آمد. مهم ترین اثر ایرانی ترجمه یافته، رنج شهریار برگردان ابوالحسن علی بن زیاد تمیمی بود.(45) نالینو با استناد به شواهدی در باب استفاده ی ماشاءالله بن سارویه (منجم دربار منصور تا مأمون) از زیج شهریار، قاطعانه منجمی ایرانی بوده و می توانسته است از اصل پهلوی این کتاب، زیک شَتُرایار، بهره ببرد، قطعیت سخن نالینو محل تأمل است. کتاب الزبرج از والیس (فالیس) رومی به تفسیر بزرگمهر(47) نیز در قرن دوم از پهلوی به عربی در آمد. نالینو(48) این کتاب را همان البِزِیذج (معرب «وِزیدگ» به معنای گزیده) در سایر منابع در اصل آنتولوگیا(49) (گزیده ها) تألیف والیس رومی دانسته است.(50) اَندَرزْغَر نیز کتابی منسوب به اندرزگر پسر زادان فرخ در باب احکام نجوم و موالید بود که در سده ی دوم ترجمه شد.(51)
نخستین و مهم ترین کتاب نجومی که از هندی به عربی در آمد، زیج سِدّهانت نگاشته ی بَرهمَگُپتَ(52) بود. این کتاب را منجمی هندی از سفیران سند در 154 به دربار منصور برد. ابن صاعد(53) ابن زیج را که به سِندِهند معروف شد، نخستین کتاب نجومی ترجمه شده در دوره ی عباسی دانسته و مترجم آن را محمد بن ابراهیم فزاری معرفی کرده است. ابوریحان بیرنی (54) از ترجمه های پر خطا از زیج هندی دیگری به نام الأرکند خبر داده است. اَرْجَبْهَر نیز کتاب دیگری در نجوم هندی بود که ابوالحسن اهوازی آن را ترجمه کرد و دو کتاب اخیر در میان مسلمانان شهرتی پیدا نکرد، اما سندهند به رغم دشواری قواعدش رواج یافت و در تکمیل و تنقیح آن کوشش هایی صورت گرفت.(55)
مسلمانان مهم ترین کتاب های نجومی یونانی را نیز برگرفتند. در سده ی دوم که علاقه به دانستن «احکام نجوم» مجال پرداختن به هیئت محض را نمی داد، ابویحیی به فرامان منصور المقالات الاربع یا کتاب الاربعه ی بطلمیوس را که در احکام نجوم و گویا ذیلی بر مجسطی بود، از یونانی به عربی در آورد.(56) ابن ندیم (57) ترجمه ی کتاب الاربعه را به ابراهیم بن صلت و تصحیح آن را به حنین بن اسحاق نسبت داده است، اما حاجی خلیفه(58) این کتاب را با نام المقالات الاربع فی القضایا بالنجوم علی الحوادث و ترجمه ی حنین بن اسحاق معرفی کرده است. کتاب الثمره منحول بطلمیوس و کتاب الاسرار از مؤلفی ناشناخته، آثار تنجیمی دیگری بود که به عربی ترجمه شد.(59) ابوریحان بیرونی از سه ترجمه ی کتاب الثمره (ترجمه ای برای خالدبن یزید، ترجمه ای از آن عمربن فرخان از فارسی وترجمه ای از آن اسحاق بن حنین از یونانی ) خبر داده است.(60)
مهم ترین کتاب نجومی که توجه مسلمانان را از حوزه ی احکام نجوم به حیطه ی نظری و برهانی هیئت معطوف داشت، المجسطی بطلمیوس بود به گزارش ابن ندیم، مجسطی نخستین بار به عنایت یحیی بن خالد برمکی و به قلم گروهی از مترجمان به عربی در آمد و چون یحیی ترجمه ی آنان را نپسندید، ابوحسان و سلما (مدیریت بیت الحکمه) را عهده دار ترجمه ای دیگر کرد و آنان مترجمانی را بدین کار گماشتند و از میان ترجمه های ایشان صحیح ترین و رساترین ترجمه را برگزیدند.(61) قفطی نیز همین گزارش را عیناً نقل کرده، اما در برخی نسخه های الف تثنیه از فعال «اجتهدا فی تصحیحه» افتاده(62) و از این رو کار تصحیح نهایی به یحیی بن خالد نسبت داده شده است. نالینو(63) به ریشه ی اختلاف این گزارش توجه نکرده ، حال آنکه به قراین نحوی، ضبط درست همان صیغه ی تثنیه است.
نخستین ترجمه ی مسجطی که به همت یحیی بن خالد انجام یافت، به ترجمه ی قدیم مشهور شد و نالینو(64) با استدلالی مبتنی بر تفاوت طرز عربی کردن و سریانی کردن نام یونانی بادها احتمال داده که این ترجمه از روی ترجمه ای سریانی صورت گرفته است نه از اصل یونانی، اسحاق بن حنین نیز این کتاب را ترجمه کرد و ثابت بن قره کار او را اصلاح نمود.(65)
زیج بطلمیوس به نقل و تفسیر ایوب و سمعان برای محمد بن خالد برمکی (66) و جغرافیا فی المعمور و صفة الارض ابتدا به ترجمه ی نامطلوبی برای کندی و سپس به ترجمه ی منقّح ثابت بن قرّه از دیگر کتاب های بطلمیوس بود که در طول نهضت ترجمه به عربی در آمد.(67)
شماری از آثار برخی دیگر از اخترشناسان یونانی از جمله آمونیوس، ثاون، منلائوس، ارسطرخس، ابسقلاوس، ثاوذوسیوس، اطولوقس و اراطس نیز به عربی ترجمه شد.(68)
ترجمه ی آثار ریاضی .
نخستین تحول دانش ریاضی مسلمانان در علم عدد و در ابتدای نهضت ترجمه رخ داد. اعراب با دستگاه شصتگانی (سِتّینی) که از بابلیان آموخته بودند، محاسبه می کردند.(69) با ترجمه ی سندهند و برخی دیگر از منابع سنسکریت در دوره ی منصور، مسلمانان با دستگاه عددی رمزی-دهگانی آشنا شدند.(70) از سوی دیگر دستگاه محاسبات عددی یونانی با ترجمه ی آثاری همچون مجسطی به عالم اسلامی راه یافت. منجمان مسلمان به تناظر روش یونانیان در نمایش اعداد با حروف الفبا، شمارهای ابجدی را معرفی کردند. آنان، به اقتفای بطلمیوس، محاسبات نجومی را در دستگاه شصتگانی و البته با نظام ابجدی (اصطلاحاً حساب منجمان)و حساب های معمول را در دستگاه عددی هندی انجام می دادند.(71)مسلمانان از رهگذر ترجمه ی آثار یونانی و اسکندرانی، با تلقی هرمسی-فیثاغوری از مفهوم اعداد و اشکال هندی نیز آشنا شدند و این تلقی را با بعضی دریافت های عقلی و باطنی خود همخوان یافتند. صابئیان حران حلقه ی اتصال سنّت هرمسی-فیثاغوری و این معتقدات باطنی اسلامی را فراهم آوردند.(72)
اصول هندسه اقلیدس نخستین اثر منسجم ریاضی بود که به عربی در آمد. حجاج بن یوسف بن مطر دوبار، یک بار در عهد هارون و بار دیگر در عهد مأمون، به ترجمه ی این مجموعه ی سیزده مقاله ای پرداخت. این ترجمه ها به هارونی و مأمونی مشهورند. ابن ندیم از ترجمه ی اسحاق بن حنین، به تصحیح ثابت بن قره و ترجمه ی ابوعثمان دمشقی از ده مقاله ی این اثر یاد کرده است.(73) سزگین(74) به رغم نظر سریانی پژوهان و بنا بر برخی قراین، مدعی است که ترجمه ی حجاج از روی ترجمه ای سریانی صورت گرفته است.
پس از فراگیری اصول هندسه اقلیدس نوبت به آموختن متوسطات می رسید. مسلمانان با پذیرش تقسیم بندی ارسطویی-که علم هندسه و نجوم را از فروعات ریاضیات به حساب می آورد-آن چه را که از لحاظ زمانی بین اصول هندسه اقلیدس و مجسطی بطلمیوس آموخته می شد، متوسطات نامیدند و آموزش های ریاضی را در این مراتب سه گانه قرار دادند. از جمله ی متوسطات، هندسه کروی و نورشناسی بود. در میان مجموعه ی متوسطات آثار دیگری از اقلیدس قرار داشت. از جمله معطیات [در نورشناسی] ترجمه ی اسحاق بن حنین و تصحیح ثابت بن قره.(75) از ارشمیدس (287-212ق م)، شاگرد برجسته ی بطلمیوس، نیز آثار مهمی ترجمه شد. الکره و الاسطوانه ی او در قرن دوم ترجمه ی ضعیفی شده بود که اسحاق بن حنین و ثابت بن قره در آن تجدید نظر کردند.(76) ثابت بن قرّه ترجمه ی همه ی آثار عربی شده ی ارشمیدس، از جمله مأخوذات (لم ها) (77) و تسبیع الدایره ی (گنجاندن هفت ضلعی در دایره )، یا تجدیدنظر در آن ها را بر عهده داشته است. کثرت مطالبی که در باره ی ارشمیدس نوشته شده است، نشان می دهد که او رکن دوم هندسه ی اسلامی است.(78)
مسلمانان هفت مقاله از مخروطات آپولونیوس (بَلینوس (79)) پرگایی، از مهم ترین کتاب های مجموعه ی متوسطات (تألیف حـ 200ق م)، را ترجمه کردند. برگرن با ستایش فهم ریاضی آنان، از تحقیقات پیش رفته و گسترده ی اسلامی در هندسه و نورشناسی بر پایه ی این کتاب خبر داده است.(80) هلال بن ابی هلال حمص چهار مقاله ی اول این کتاب را به راهنمایی احمد بن موسی ترجمه کرد و سه مقاله ی آخر را نیز ثابت بن قره به عربی در آورد.(81)
شماری از آثار ریاضی آوتولوکوس(82) (اطولوقس)، نیکوماخوس(83) (نیفوماخوس)، آریستاخوس (84) (ارسطرخس)، هوپسیکلس(85) (ابسقلاوس)، هیپارخُس (86) (اِبَرخُس)، اََهرُن اسکندرانی، منلائوس (87)، تئودوسیوس(88) (ثاوذوسیوس)، دیوفانتوس (89) (ذیوفنطس)، پاپوس (90) (بِبِس الرومی)، تئون (ثاون) اسکندرانی(91) و ائوتوکیوس(92) (اوطوقیوس) عسقلانی نیز به عربی ترجمه شد. معروف ترین مترجمان این آثار ثابت بن قرّه و قسطابن لوقا بودند.(93)
پی نوشت ها :
1. ابن ندیم، چاپ شعبان خلیفه، ج1، مقدمه، ص 48.
2. برای نمونه ر.ک. محمدی ملایری، 1356 ش، ص 420-423؛ زیدان، ج3، ص 94-95؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 668-670.
3. فاخوری، ص 348-350.
4. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 306-307، 332.
5. ابن صاعد اندلسی، ص 216.
6. ص 192.
7. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 352.
8. ابن ابی اصیبعه، ج1، ص 186.
9. قفطی، چاپ دارائی، ص 341.
10. همان، ص 235.
11. برای فهرستی از ترجمه های حنین، اسحاق و حبیش ر.ک. بروکلمان، ج4، ص 109-118.
12. ابن صاعد اندلسی، ص 192؛ ابن جلجل، ص 73-74.
13. بدوی، ص 174-188.
14. ر.ک. جمیلی، ص 272-278.
15. اندرس، ص 52-58.
16. ر.ک. همین بخش، فصل ترجمه های فلسفی.
17. ر.ک. ابن ابی اصیبعه، ج1، ص 218؛ نیز ر.ک. قفطی، چاپ دارائی، ص 161-170.
18. بروکلمان، ج4، ص 90.
19. قفطی، چاپ دارئی، ص 340.
20. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 325.
21. قفطی، چاپ دارئی، ص 166.
22. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 327.
23. همان، ص 325.
24. همان، ص 305.
25. ابن ابی اصیبعه، ج1، ص 380، 309.
26. در باره ی یحیی بن عدی و مکتب او ر.ک. کرمر، ص 157-202.
27. جاحظ، ج1، ص 75-76.
28. صفدی، ج1، ص 79.
29. روزنتال، ص 7-8.
30. همان جا.
31. ر.ک. ص 369.
32. همان، ص 372.
33. همان، ص 374، 380، 383-384، 386.
34. همان، ص 388.
35. ص 371.
36. همان، ص 376.
37. همان، ص 411.
38. کرمر، ص 12-13.
39. روزنتال، ص 8.
40. اولیری، ص 249.
41. حنین بن اسحاق، ص 387-388.
42. روزنتال، همان جا.
43. گوتاس، ص 136.
44. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 419.
45. همان، ص 327.
46. نالینو، ص 142-143.
47. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 302، 305، در باره ی زیج شهریار ر.ک. سزگین، ج6، ص 115؛ تفضلی ، ص 317-318؛ درباره ی پیشینیه ی پهلوی این کتاب و رواج آن در میان اعراب ر.ک. نالینو، ص 181-188. در باره ی ترجمه ی آثار منسوب به هرمس ر.ک. سزگین، ج4، ص 31-38.
48. ص 185.
49. ?v???i??
50. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 328.
51. ص 193-195.
52. Brahmagupta
53. نیز ر.ک. سزگین، ج 7، ص 38-40؛ تفضلی، ص 318.
54. نالینو، ص 212-213؛ سزگین، ج7، ص 80-81.
55.ص 216-217.
56. ر.ک. نالینو، ص 156-159، که نام فزاری را ابراهیم بن حبیب ضبط کرده است، در باره ی سندهند و سایر آثار برهمگپت، ر.ک. سزگین، ج6، ص 118-120.
57. 1978، ص 383؛ همو، 1371 ش، ص 27.
58. [درباره ی این کوشش ها و تألیف زیج های ترکیبی ر.ک. نالینو، ص 173-176.
59. نالینو، ص 216-218؛ سزگین ، ج7، ص 42-43.
60. چاپ تجدد،؛ ص 327.
61. ج2، ص 1781.
62. نالینو، ص 218-219.
63. به نقل سزگین، ج7، ص 42.
64. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 327.
65. ص 224-225.
66. ص 225-226.
67. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 327؛ قفطی ، چاپ دارائی، ص 137؛ نیز ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «تحریر مجسطی».
68. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 305؛ نالینو، ص 277.
69. ابن ندیم، چاپ تجدد، ص 328.
70. صفا، ج1، ص 105-111؛ نالینو ، ص 228-229.
71. درباره ی حساب شصتگانی مسلمانان، ر.ک. برگرن، ص 52-61.
72. نصر ، 1366ش، ص 89-90.
73. برگرن، ص 53-54.
74. نصر ، 1359ش، ص 28.
75. برای نام دوازده تن از شارحان تمام این اثر با جزئی از آن ر.ک. ابن ندیم، چاپ تجدد. ص 325.
76. ج5، ص 86-90؛ 103-104.
77. حاجی خلیفه، ج2، س 1460؛ در باره ی دیگر آثار ترجمه ی شده او ر.ک. سزگین، ج 5، ص 116-120؛ صفا ج 1، ص 105.
78. ر.ک. حاجی خلیفه، ج2، س 1452؛ برگرن، ص 16.
79. حاجی خلیفه، ج2، س 1574.
80. برگرن، ص 88.
81. ر.ک. دانشنامه ی جهان اسلام، ذیل «بلینوس».
82. Autolycus
83. Nicomachus
84. Aristarchus
85. Hypsicles
86. Hipparchus
87. Menelaus
88. Theodosius
89. Diophantus
90. Pappus
91. Theon of Alexandria
92. Eutocius
93. برگرن، همان جا.
هاشمی، سیّد احمد و [دیگران]؛ (1389)، نهضت ترجمه در فرهنگ اسلامی، تهران:نشر کتاب مرجع، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}