مفهوم های اولیه ی آیرونی
مترجم: حسن افشار
مفهوم های اولیه ی آیرونی
موقعیت ها و گفته هایی را ما بدون تردید آیرونیک می نامیم. اودوسئوس [ =اولیس] به ایتاکا برمی گردد، رخت گدایان به تن می کند و گوشه ای در کاخش می نشیند، و می شنود که یکی از خواستگاران به این گمان که او ( اودوسئوس) روزی از سفر برگردد می خندد. اندکی بعد می خوانیم که:وی [ اولیس] از همان دم با دست کمان را می آزمود، آن را به همه سو می گرداند، به یک سوی آن دست می زد، سپس به سوی دیگر؛ می خواست دریابد که در نبودن خداوندگارش کرم ها زه آن را نخورده باشند. و هر یک از خواستگاران بر همسایه ی خود می نگریست و به او می گفت « جای هیچ سخن نیست که این مرد سررشته دارد و کمان کشیدن می داند! شاید چنین کمانی درخانه ی خود داشته باشد، یا آن که دراندیشه ی آن است که مانند آن بسازد! ببینید چگونه این مرد هرزه گرد بی نام و نشان آن را از هر سو می آزماید! » (1)
( هومر، اودیسه، سرود بیست و یکم)
بعید می دانم که نخستین تماشاگران این صحنه استنباط ما را از آن نکرده باشند و از تماشای فردی که، ازهمه جا بی خبر، می داند قضیه دقیقاً عکس آن چیزی است که او می پندارد به هیجان نیامده باشند. طعنه های تمسخر آمیز هم بی تردید همان تأثیری را که درما می گذارند سه هزار سال پیش هم داشته اند.
این دو نمونه ی بسیار کهن، یکی از آیرونی موقعیت و دیگری از آیرونی کلامی، را بدین منظور نیاوردم که بگویم آیرونی را یونانی ها اختراع کردند. می توانستم مثال هایی از « سفر خروج» یا از بِیووُلف [ کهن ترین حماسه ی انگلیسی] بیاورم. قصدم این بود که اولاً دیرینگی پدیده را نشان بدهم و ثانیاً این نکته را یاد آور شوم که آیرونی را، خواه هنگامی که آن را می بینم و بدان پاسخ می دهیم و خواه وقتی که خودمان آن را به کار می بریم، باید هم از واژه ی آیرونی و هم از مفهوم آیرونی جدا کرد. زیرا پدیده پیش از آن که نامیده شود و بنابراین این پیش از آنکه مفهومی به شمار برود وجود داشته است. همین طور واژه نیز پیش از آن که به پدیده اطلاق شود وجود داشته است. اگر هومر واژه ای برای رفتار تمسخر آمیز خواستگاران داشته، آن واژه نه sarkasmos بوده نه eironeia. اولی معنی امروزیش [ تهکم] را نسبتاً تازه به دست آورده و دومی تا زمان ارسطو به معنی آیرونی کلامی به کار نرفته است. درمورد آیرونی موقعیت، این که خواستگاری درحضور خود اودوسئوس می گوید اودوسئوس دیگر بر نخواهد گشت، با این که آیرونی ثابتی درنمایش از روزگار اشیل تا امروز بوده است، دست کم تا اواخر قرن هجدهم آیرونی نامیده نمی شده. و به نظر می رسد که هیچ نام دیگری هم نداشته است، گر چه بعید می دانیم که سوفوکل یا شکسپیر اثر نمایشی این نوع آیرونی را نمی شناخته اند و شک نداریم که راسین با آن آشنا بوده است. واژه ی آیرونی را در بعضی ترجمه های فن شاعری/ بوطیقا(2) ارسطو برای peripeteia ( وارونه شدن ناگهانی اوضاع) گذاشته اند که شاید تا حدودی معنی آیرونی نمایشی را می رسانده است.
« اِیرونیا» نخستین بار در جمهوری افلاطون آمده است. یکی از قربانیان سقراط آن را به او نسبت می دهد و ظاهراً به معنی « فریب دادن دیگران با پرگویی و چرب زبانی» به کار رفته است. (3) « اِیرون» در چشم دموستن کسی است که وانمود می کند واجد شرایط نیست تا از مسئولیت های شهروندیش شانه خالی کند. تئوفراست « ایرون» را فرد حیله گر پیمان شکنی می داند که دشمنی اش را پنهان می کند و خود را دوست می نمایاند و اعمالش را وارونه نشان می دهد و هرگز پاسخ سرراست نمی دهد. خانم فِرفَکس در رمان اِما(4) نمونه ای از این « ایرون تئوفراست است که هرگز نظر خودش را نمی گوید. اِما می پرسد « خوش فیافه بود؟ »خانم فرفکس فقط می گوید « فکر می کنم می گفتند جوان زیبایی است. » شاید این به دور ازمفهوم امروزی آیرونی به نظر برسد. ولی خواننده ی کتاب زبان قصه ی وِین بوت ( شیکاگو، 1961) آنجا خواهد دید که چگونه راوی آیرونیک سنتی، خواه فیلدینگ باشد خواه آستین، از طریق راوی آیرونیک غیر شخصی فلویر یا جیمز تبدیل به روایتگری شده است که از تعهد به جهت دهی قضاوت خواننده کاملاً دست شسته و بدین سان همتای امروزی « ایرون» یونان باستان شده است.
اما ارسطو شاید با ذهنیتی که از سقراط داشت « اِیرونیا» به معنی تجاهل العارف را بالاتر از متضادش « آلازونیا» یا وانمود سازی خود پسندانه قرار داد- فروتنی، ولو متظاهرانه، پسندیده تر از خودنمایی است. کمابیش درهمین زمان، واژه ای که ابتدا بر نوعی رفتار دلالت می کرد به استفاده ی فریب کارانه از زبان نیز اطلاق شد. « ایرونیا» صنعی در فن بلاغت شد: نکوهش از راه ستایش آیرونیک، یا ستایش از راه نکوهش آیرونیک.
در سیسرون ironia بار منفی واژه ی یونانی را ندارد. یا صنعتی بلاغی است، یا تجاهل العارف سقراطی که پسندیده است و یک شیوه ی گفت و گوی اقناعی. ازاین رو وقتی واژه ی آیرونی را به روشی می گوییم که سقراط به کار می بست تا از هم سخن اش بیاموزد که مثلاً قداست یا عدالت چیست، مفهوم رومی آیرونی را در نظر داریم نه مفهوم یونانی آن را - گر چه بعید می دانیم که افلاطون کمتر از سیسرون به ارزش و کارایی آیرونی سقراطی آگاه بوده باشد. به این دو معنی آیرونی که سیسرون تمیز داد، کوئینتیلیان سخن دان رومی یک معنی بینابینی هم افزود: آیرونی بسط یک اصطلاح بلاغی به یک بحث کامل. اراسموس از گسترش چیزی مثل آیرونی « عجب نبوغی! » به کتاب در ستایش دیوانگی(5) رسید.
در زبان انگلیسی تا سال 1502 اثری از واژه ی آیرونی نمی بینیم و تا اوایل قرن هجدهم متداول نبوده است. برای مثال درایدن [ شاعر قرن هفدهم] فقط یک بار از آن استفاده کرده است. با این حال واژه های بسیاری درانگلیسی محاوره ای وجود داشته که می توان نطفه های آیرونی محسوبشان کرد. (6) پاتنم [ سخن دان قرن شانزدهم] درکتاب هنر شعر در انگلیسی (7) واژه ی ironia را « ریشخند خشک» معنی می کند که منظورش استفاده ی ظریف از آیرونی کلامی با قیافه ی جدی است. درنیمه ی دوم قرن هفدهم و سپس در قرن هجدهم از واژه های دیگری (8) هم استفاده شده و اصطلاح آیرونی همچنان واژه ای ادبی باقی مانده است. اما اکنون نیز پس از حدود سه قرن واژه ی ironize هنوز پذیرفته نشده، درحالی که فرهنگ بزرگ آکسفورد آن را منسوخ اعلام می کند، درفرهنگ کوچک آکسفورد اصلاً نیامده، و تازه به ویرایش های اخیر فرهنگ و بستر راه یافته است.
درانگلستان نیز مانند دیگر کشورهای اروپایی، مفهوم آیرونی بسیار آهسته پدید آمد. معانی جالب تر آن در سیسرون و کوئینتیلیان، آیرونی به عنوان یک روش رویا رویی با مخالفت در بحث یا یک طرح کلامی برای کل یک بحث، در آغاز مغفول ماند و تا بیش از دویست سال آیرونی فقط نقش یک صنعت ادبی را ایفا کرد. واژه ی آیرونی این گونه تعریف می شد: « بیان عکس مقصود» ، « گفتن چیزی برای رساندن چیزی دیگر» ، « نکوهش برای ستایش یا ستایش برای نکوهش» و « تمسخر و استهزا» . از آن به معنی تظاهر، حتی تظاهر غیر آیرونیک، و تخفیف و نقیضه نیز استفاده می شد. ( از این آخری دست کم پوپ [ شاعری قرن هجدهم] یک باراستفاده کرد. ( اما در نیمه ی نخست قرن هجدهم و در آثاری مانند اوراق بیکرستاف، سرگذشت جان بول، کوتاه ترین راه برای ناراضیان، اپرای گدایان، جاناتان وایلد، و گزارش دکتر رابرت نوریس از شوریدگی شگفت آور و اسف انگیز اقای جان دنیس مأمور گمرک معنی واژه ی آیرونی یک بار دیگر بسط پیدا کرد و این آثار راه هم در برگرفت. نویسندگان انگشت شماری بحث سیسرون را درباره ی سقراط به خاطر می آورند و برخی از آنها آیرونی را درمقام یک شیوه ی رفتار می شناسند. می توان یاد کرد از شافتسبری که به خود اندرز می دهد از « آیرونی لطیفی» استفاده کند، شیوه ای درلفظ محبت آمیز و رفیقانه ( اما نه خالی از طعنه و متلک) و در معنا بزرگوار و خویشتن دار.
تا نیمه های قرن هجدهم مفهومی آیرونی درانگلستان و - تا جایی که من می دانم - کشورهای اروپایی دیگر هنوز با همه ی وسعتش از کوئینتیلیان فراتر نرفته بود. البته قطعه هایی درکارهای مثلاً نَش ( 1589) یا برتون (1621) پیدا می شود که نشان می دهد آیرونی موقعیت یا آیرونی نمایشی را در حکم نوعی آیرونی شناخته بودند، اما این قطعه های پراکنده بودند و مطلقاً تأثیری در تکامل معنای واژه نداشتند. مفهوم آیرونی نمایشی به طور مؤثر تا قرن نوزدهم معرفی نشد. البته فیلدینگ در 1748که ابلهی اختراع کرده بود تا آرای مقبول یا نامقبول برای خودش را با کلام ابلهانه ی او تأیید یا رد کند، نام این طرح طنز آلود را آیرونی گذاشته بود. اما این نوع آیرونی که سابقه اش به مکالمات سقراط و زندگی فروشی لوسیَن/ لوکیانوس بر می گردد و امروزه هم برای هر تئاتر رو و کتاب خوانی آشناست هنوز نامی مورد توافق همگان پیدا نکرده است. در 1752 ریچارد کمبریج سراینده ی سُخره حماسه ی اسکریبلریاد واژه ی آیرونی را درمورد حوادثی که نتیجه ی عکس می دادند و قهرمان نادان او را بور می کردند به کار برد. ولی معلوم نیست که خود کمبریج این آیرونی را آیرونی حادثه شمرده باشد؛ احتمالش بیشتر است که آن را آیرونی کلامی شناخته باشد، زیرا وعده های موفقیتی که به اسکریبلروس داده می شود آیرونیک است.
این سرگذشت مفهوم آیرونی، تا نیمه های قرن هجدهم، برگرفته از دو کتاب آیرونی به ویژه درتئاتر ( تورونتو، 1948) ازگارنِت سِجویک و واژه و بستر آیرونی، 1500- 1755 (دورهام، کارولینای شمالی، 1961) نوشته ی نورمن ناکس است.
پی نوشت ها :
1- از برگردان فارسی اودیسه، به قلم شادروان سعید نفیسی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ ششم، 1366، ص 487.
2- ترجمه ی فارسی: فتح الله مجتبایی، انتشارات اندیشه.
3- منظور باید این قطعه از کتاب ششم باشد: « آنگاه آدئیماتوس چنین گفت: ای سقراط، دلیل هایی که می آوری قابل انکار نیست، اما آیا می خواهی بدانی که این عقیده ی تو هر بار که آن را بیان می کنی در ذهن شنوندگان چه اثری می بخشد؟ اثر آن این است: شنوندگان چنین فکر می کند که چون ازعهده ی سؤال و جواب بر نمی آیند با هر سؤالی که تو می کنی جریان مباحثه آنان را قدری بیشتر از حقیقت دور می کند، به طوری که در پایان گفت و گو از مجموع این انحرفات کوچک اشتباهی بزرگ تولید می شود که درست عکس عقیده ی اولیه ی آنهاست و همان طور که در بازی نرد حریف کهنه کار سرانجام راه را بر طرف ناآزموده چنان می بندد که وی دیگر مهره های خویش را حرکت نمی تواند داد تو هم بارویه ی خود که نوعی نردبازی است منتها نه با مهره بلکه با استدلال راه را بر شنوندگان خود می بندی و آنان را ساکت می کنی بدون آنکه ازاین طریق کمکی به کشف حقیقت شده باشد. » جمهوری، ترجمه ی فؤاد روحانی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ یازدهم، ص 341.
4- ترجمه ی فارسی: رضا رضایی، نشر نی.
5-ترجمه ی فارسی: حسن صفاری، انتشارات فرزان روز.
6- fleer, flout, gibe, jeer, mock, scoff, scorn, taunt.
7- puttenham, Arte of Engildsh Poesie, ed. G. D.Willcick and A. Walker, London, 1936.
8- rally, banter, smoke, roast, quiz.
موکه، داگلاس کالین، (1389) ، آیرونی از مجموعه مکتب ها سبک ها و اصطلاح های ادبی و هنری، حسن افشار، تهران، نشر مرکز، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}