نویسنده: نجف لک زایی




 

 دیدگاه محقّق سبزواری

حقوق مردم

یکی از ویژگی های تفکر سیاسی مصلحان، مانند سبزواری تأکید بر حقوق مردم و دفاع از حقوق آنان در مقابل دولت و تحریض و تشویق و توصیه دولت به مراعات حقوق آنان است. سبزواری در جای جای آثار خویش، به ویژه در روضة الانوار، بر رعایت حقوق مردم و رعیت تأکید کرده است؛ فصل ششم از باب ششم روضة الانوار با عنوان «حقوق رعایا بر سلاطین و مراعات حقوق زیردستان» مؤید این ادعاست. ضمن این که در فصول دیگر نیز بر این مطلب تأکید شده است.
از نظر سبزواری مردم دارای حقوقی هستند که سلاطین و دولت ها موظف به رعایت و انجام آنها هستند که در این جا به مهم ترین آنها اشاره می کنیم:
1-رعایت عدالت؛ 2- مهربانی به رعیت؛3- عدم تعجیل در عقوبت؛ 4- احترام به بزرگان، 5- رحم بر مردمان ضعیف؛ 6- رفع فقر و محرومیت؛ ایشان را فقیر نگذارد؛7- درِ خود بر روی ایشان نبندد؛ 8-ایشان را یک دفعه به حرب نفرستد؛ 9- دست ظالمان را از رعایا و زیردستان کوتاه کند؛ 10- تعظیم و توقیر علما؛ 11- عفو و گذشت؛ 12- سخاوت به خلق.(1)
برخی از استنادات سبزواری در اثبات این حقوق برای مردم، احادیث منقول از معصومین(علیهم السّلام) است، از جمله از امام سجاد(علیه السّلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمودند:
حق رعایا آن است که بدانی که ایشان رعیت تو شده اند به جهت ضعف ایشان و قوّت تو، پس واجب است که عدل کنی در میان ایشان، و از جهت ایشان چون والد مهربان باشی و جهان ایشان را ببخشایی و معاجلت به عقوبت ایشان نکنی و شکر خدای عز وجل به جای آوری بر آن چه به تو داده از قوّت و توانایی بر ایشان.(2)
همچنین روایتی دیگر از پیامبر اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است به این نص:
چون به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر قرب ارتحال به دار قرار رسید، جمیع مهاجر و انصار را جمع کرد و بر منبر برفت و خبر ارتحال خود به ایشان رسانید و فرمود که تذکیر می نمایم کسی را که والی بر امت من باشد که:

[1] ترحم کند بر جماعت مسلمانان،
[2] و اجلال کند کبیر ایشان را،
[3] و رحم کند بر ضعیف ایشان؛
[4] و توقیر نماید عالم ایشان را؛
[5] و ضرری به ایشان نرساند که باعث خواری ایشان شود،
[6] و ایشان را فقیر نگذارد که کارشان به کفر انجامد،
[7] و درِ خود بر روی ایشان نبندد که باعث شود که قوی ضعیف را بخورد،
[8] و ایشان را یک دفعه به حرب نفرستد که باعث قطع نسل امت شود.(3)

به اعتقاد سبزواری، اوّل کسی که خلعت سلطنت بر قامت قبول او راست آمد و به ادای حقوق این امر رفیع قیام نمود، حضرت آدم(علیه السّلام) بود:
وجود شریف حضرت آدم(صلی الله علیه و آله و سلم) جامع دو منصب بود: یکی منصب نبوت؛ دویم منصب سلطنت و حکومت.(4)
حضرت موسی(علیه السّلام) نیز پس از هلاکت فرعون، جامع همین دو منصب بود. حضرت یوسف، حضرت سلیمان و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز جامع دو منصب بودند و در مراعات حقوق رعایا تلاش تمام می کردند. پس از پیامبر اسلام، حضرت علی(علیه السّلام) منصوب به امامت و امارت شد.
سبزواری از غزالی نقل کرده است:
حضرت [علی(علیه السّلام)] از مال بیت المال چیزی نمی گرفت تا آن که محتاج می شد که شمشیر خود بفروشد، و به غیر از یک پیراهن نداشت که در وقت شستن غیر آن نداشت.(5)
سبزواری به تفصیل به ساده زیستی و عدالت طلبی امام علی(علیه السّلام) پرداخته و موارد متعددی از کمک آن حضرت به بینوایان را یادآور شده است تا شاید پادشاه صفوی اندکی تشویق به این امور گردد. وی از این بحث، ساده زیستی حاکمان را به عنوان یک وظیفه نتیجه گرفته است:
بر امامان لازم است که هرگاه متصدی امر خلافت و سلطنت خلق بوده باشند و به امر امارت و حکومت قیام نمایند، مأکول و ملبوس ایشان به اندازه ی کمترین فقیری از رعایا باشد و ذکر این معنا در احادیث شریفه هست.(6)
البته سبزواری به عنوان متفکری جامع نگر، از این نکته غفلت نمی کند که «هرگاه دنیا رو کند، احقّ خلق به آن، ابرارند نه فجّار، و مؤمنانند نه منافقان، و مسلمانانند نه کافران، (7) بنابراین، از عمران و آبادانی و تحصیل نعمت نباید دست کشید. البته این مطلب را از احادیث معصومین(علیهم السّلام) اخذ کرده است.
سبزواری در این بحث روایت بسیار مهمی آورده است که از ابعاد متعددی دارای اهمیت است، هم برای فهم تفکر ائمه(علیهم السّلام) در باب حکومت و هم برای فهم ابعاد تفکر سیاسی محقق سبزواری و هم وظایف مهمی که حکومت در قبال مردم دارد. بنگرید:
معلّی بن خنیس گوید: به حضرت صادق(علیه السّلام) گفتم: فدای تو شوم، و ذکر کردم آن فلان را و نعیم و فراغتی که ایشان را هست و به خاطرم گذشت که اگر دولت شما قائم شود با شما زندگانی با عیش و ترفّه خواهم نمود.
حضرت فرمود: هیهات، هیهات، یا معلّی، و الله که اگر آن امر تحقق پذیرد نخواهد بود إلّا سیاست شب و سیاحت روز و پوشیدن زبر و خوردن غلیظ بی نان خورش. پس دور شده از ما آن یعنی خلافت و سلطنت. آیا هیچ دیده ای که هیچ ظلمی نعمت شده باشد إلّا این؟ یعنی به سبب ظلم، خلافت و پادشاهی را از ما گرفتند و آن باعث نعمت فراغت و نعیم استراحت ما شد. بنابر آن که بر امام و سلطان جفای بسیار لازم است که بر دیگران لازم نیست.(8)
سبزواری تلاش وافری کرده است تا با ذکر احادیث متعدد، شاه و هیأت حاکمه را به ساده زیستی تشویق کند.

فواید ساده زیستی سلاطین

وی پس از ذکر روایات و آیات دیگری در باب لزوم ساده زیستی حاکمان، وارد بحث مضرات تجمل گرایی شده است. چنان که در جای دیگر اشاره کردیم، یکی از خصایص عباس دوم، مانند بسیاری از سلاطین دیگر، تجمل گرایی و اسراف و تبذیر بود. سبزواری در فصول متعدد روضةالانوار بنا دارد شاه را متنّبه کند و او را از خطرات تجمل گرایی آگاه سازد. وی می نویسد:
آن چه سابقاً ذکر نمودیم که بر امام لازم است که هرگاه متصدی امر سلطنت باشد، مأکول و ملبوس او چون فقیران و درویشان باشد، فایده و حکمت در آن، آن است که پادشاه هرگاه قناعت کند و مؤونت خود را به قلیلی بگذارند، چون درویشان و محتاجان به او نظر کنند، دل شکسته نخواهد بود و سایر رعایا و لشکریان به حکم «النّاس علی دین ملوکهم» اقتدا به این طریقه خواهند نمود... و باعث معموری ملک و رعیت و لشکر می گردد.(9)
وی اعتقاد دارد که ساده زیستی حاکمان به مردم و سایر کارکنان دولت نیز سرایت کرده، سبب وفور نعمت و ارزانی خواهد شد« و هرگاه ارزانی و فراغت حاصل باشد، مردم بلاد دیگر را رغبت توطّن در آن ملک به هم رسد و جمعیت زیاد شود و باعث زیادتی معموری گردد» و برعکس تجمل گرایی سبب سرایت این آفت به مردم و سایر کارکنان دولت خواهد شد و در نتیجه گرانی را پدید خواهد آورد « و چون گرانی بسیار شود، بعضی مردم متفرق شوند و جلای وطن کنند و رعایا شکسته شوند و مرتبه مرتبه به تخریب ملک منتهی شود».
سبزواری برای اثبات سخنان خویش به سیره ی دو تن از شاهان صفوی، شاه طهماسب و شاه عباس اوّل نیز استناد کرده است.
وی می گوید:
بنابر ملاحظه وجوه مذکوره، نوّاب علّیین آشیانِ فردوس مکان، شاه طهماسب الحسینی- أنار الله تعالی برهانه- در زمان دولت خود طریقه قناعت و خفّت معاش معمول ساخته بود... لاجرم در آن زمان خزانه در کمال معموری بوده و لشکرها در کمال سرانجام بوده اند و فقرا و مساکین و یتیمان از دولت پادشاه مرفّه بوده اند، چنان چه در اکثر بلاد شیعه مقررات و مرسومات جهت یتیمان و درویشان مقرر بوده و از عطایای پادشاه چندان به سادات و اشراف و علما و فضلا و صلحا و سایر مردمان می رسیده که مزیدی بر آن گنجایش ندارد.(10)
و همچنین نوّاب رضوان مکان فردوس آشیان شاه عباس الحسینی- أفاض الله تعالی عیل تربته المراحم و الفیوض الرَبانیة- در ایام دولت خود در اجرای مسلک قناعت اهتمام تمام می نمود و با اسراف و تبذیر بسیار بد بود و خود اکثر اوقات لباس های بی تکلفانه می پوشید و در تخفیف خرج های خود می کوشید تا مردم آن طریقه را قدوه سازند... و بدین سبب مردم را کمال رفاهیت و آسایش بود و ملک معمور بود و رعیّت آسوده و خزانه معمور و لشکر با سرانجام.(11)
بنابراین، رفاه خلق و آسودگی آنها در گرو ساده زیستی دولتمردان و به ویژه شخص پادشاه است که به نظر سبزواری، لازم است شاه چنین سیره ای را در پیش گیرد.
سبزواری به نقل از ارسطو، پادشاهان را در خصوص رعایت حقوق مردم. در چهار دسته قرار داده است:
1- پادشاهی که با خود و رعیت خود هر دو سخی باشد؛
2- آن که با خود سخی و با رعیت لئیم؛
3- آن که با رعیت سخی و با خود لئیم؛
4- آن که با خود و رعیت هر دو لئیم باشد.
قسم اوّل به اتفاق محمود و پسندیده است. قسم دوم و چهارم به اتفاق ناپسند و مذموم است و در قسم سوم اختلاف است.(12)

پی نوشت ها :

1-روضه، قسم اوّل، باب ششم، فصل ششم.
2- همان؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ح 1626.
3- روضه، قسم اوّل، باب ششم، فصل ششم نیز کافی، ج1، ص 406 ح6؛ عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص 337.
4-روضه، قسم اوّل، باب ششم، فصل ششم.
5- همان. نیز ابن مغازلی، مناقب، ج2، ص 112.
6- روضه، قسم اوّل، باب ششم، فصل ششم.
7- همان. نیز کافی، ج5، کتاب المعیشه، ح1.
8- روضه، قسم اوّل، باب ششم، فصل ششم؛ کافی، ج1، باب سیرة الامام...، ح2.
9-روضه، قسم اوّل، باب ششم، فصل ششم.
10و11- همان.
12- روضه، قسم دوم، باب اوّل، فصل دوم.

منبع مقاله :
لک زایی، نجف، (1380)، اندیشه سیاسی محقّق سبزواری، قم: انتشارات بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم)، چاپ اول