خاستگاه قانون در جوامع دموکراتیک
خاستگاه قانون در جوامع دموکراتیک خواست و میل مردم است و کسانی حق قانونگذاری برای مردم دارند که از سوی خود آنها انتخاب شده باشند، اسلام در این زمینه چه نظری دارد؟
پرسشی از محضر علامه مصباح یزدی
پرسش:
خاستگاه قانون در جوامع دموکراتیک خواست و میل مردم است و کسانی حق قانونگذاری برای مردم دارند که از سوی خود آنها انتخاب شده باشند، اسلام در این زمینه چه نظری دارد؟پاسخ:
در بین گرایشهای موجود درباره ی قانونگذاری و مرجع قانونگذار گرایشی که امروزه رائج شده و ناشی از فرهنگ غرب است این است که: کسانی حق دارند برای مردم قانون وضع کنند که از طرف مردم انتخاب شوند و در واقع حق قانونگذاری به خود مردم تعلق دارد و آنها هستند که برای خویش قانون وضع می کنند. نظام سیاسی که به این پایه شکل می گیرد دموکراسی نامیده می شود.اساس دموکراسی غربی در زمینه ی قانونگذاری بر این استوار است که واقعیتی و حقیقتی جدای از خواست مردم وجود ندارد تا بر مبنای آن بایدها و نبایدها کشف و استنتاج شوند. فرهنگ غرب با نفی عالم غیر مادی و معنوی و یا با قرار دادن افکار و اندیشه ها در شک و احتمال و تردید این مطلب را القا می کند که اصولاً ارزشها و بایدها و نبایدها مبتنی بر حقائق خارجی نیستند تا مورد تعلق یقین قرار بگیرند. اینها صرفاً یک سری اعتبارات و قراردادهایی هستند مبتنی بر خواست و پسند مردم و در ارتباط با زندگی اجتماعی آنها، که به خود آنها مربوط می شود، نه خداوند حق دخالت در آن عرصه را دارد و نه علم می تواند در این زمینه باید و نبایدی را تعیین کند. پس اگر در غرب بر رأی مردم و آراء عمومی تکیه می شود به خاطر فرهنگ خاص حاکم بر آنجاست که ارزشها و باید و نبایدها را دارای ارزش چندانی نمی داند و آنها را اموری اعتباری و تابع سلیقه های مردم می شمرد و مردم نیز آزادند که هر چه را بخواهند. لذا برای تعیین ارزشها باید به سراغ مردم رفت و دلخواه و خواسته های آنها را پرسید. و چنانچه این خواسته ها برخلاف خواست خدا و دین هم باشد، بازخواست مردم مقدم است و دین حقّ دخالت در مسائل اجتماعی را ندارد و احکام آن نادیده گرفته می شود.
از نظر اسلام انسان در محدوده ی قوانین تکوین و نظام علّی و معلولی دارای اراده و اختیار آفریده شده است که هم می تواند با اراده خویش راه کمال حقیقی را جستجو کند و به آن نائل شود و هم می تواند راه فرومایگی را بپیماید و از هر حیوانی پست تر گردد. از آنجا که رضایت خداوند در سعادت انسان است او می خواهد که انسان راه کمال را در پیش بگیرد لذا در محدوده ی اختیار انسان قوانین تشریعی و اعتباری و یا قوانین ارزشی را وضع نمود تا اگر انسان خواهان سعادت است این قوانین را که به همه شؤون زندگی انسان ناظر است رعایت کند و به مقصد و هدف نهائی، یعنی کمال مطلوب برسد.
برخلاف فرهنگ غرب، اسلام شک و تردید را بدترین حالت می داند و ایمان و یقین را برترین ارزش معرفی می کند و از ما می خواهد که به خدا و نبوت و قیامت و اصول دین یقین داشته باشیم.
قوانین الهی صرف اعتبار و قرارداد محض و بدون منشأ واقعی و غیرقابل تعیین نیستند بلکه ریشه در مصالح و مفاسد واقعی انسانها و ارتباط با زندگی جاوید او دارند که با عدم رعایت آنها به هلاک ابدی دچار می گردد و پیروی از آنها سعادت ابدی را به دنبال خواهد داشت.
انسان ها چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی صلاحیت علمی لازم و کافی و شرائط وضع چنین قوانینی را ندارند آنها دائماً در معرض خطا و نسیان و لغزش و منفعت طلبی هستند. این قوانین باید توسط کسی وضع شود که از تمام شؤون زندگی انسان و ویژگیهای تمام آفرینش آگاهی داشته باشد و لغزش و خطا در او راه پیدا نکند لذا تنها خداوند و یا کسانی را که او معرفی کند می توانند قانونی صحیح وضع نمایند.
از سوی دیگر نظامهای دموکراتیک برای تعیین مقررات و محدوده ی عمل نمایندگان مردم به قانون اساسی که بر قوانین عادی حاکم است رجوع می کنند و برای حدود و قلمرو قانون اساسی نیز نهاد حقوق بشر را معرفی می نمایند. در رابطه با حقوق بشر و اینکه چیست و از کجاست و چه کسی آن را وضع نموده است و چه الزامی دارد که دولت ها آن قوانین را بپذیرند. سؤالات جدی برای ژرف اندیش ترین فیلسوفان حقوق مطرح است و هنوز جواب قانع کننده ای داده نشده است.
از نظر اسلام چون قوانین حقوقی الزام آور هستند باید از مقامی بالا و والا صادر شوند تا دارای نفوذ باشند و انسانها هیچ یک نسبت به هم چه فردی و چه جمعی این خصوصیت را ندارند. لذا حق قانونگذاری ندارند و نمی توانند دیگران را الزام و اجبار نمایند ولی خداوند مالک آنهاست می تواند آنها را اعم از موافق و مخالف الزام و اجبار نماید و این حق اوست.
در نتیجه از نظر اسلام، مردم نه صلاحیت، و نه حق آن را دارند که بدون اذن او قانون وضع نمایند؛ حق قانونگذاری و صلاحیت آن در اختیار خداست.
اگر دموکراسی در بعد قانونگذاری همین معنی غربی آن و اصالت دادن به رأی انسانهاست و اینکه حق دارند و می توانند هرچه را خواستند به عنوان قانون وضع نمایند حتی اگر این قوانین خلاف حکم خدا باشد، چنین دمکراسی از دیدگاه اسلام و مسلمین مردود است. اما اگر به معنی این باشد که با حفظ اصول و مبانی و ارزشها مردم می توانند با انتخاب نمایندگان و دخالت در مسائل قانونی و اجتماعی قوانین خاصی را برای شرائط زمانی و مکانی خاص و در جهت اهداف کلی اسلام وضع نمایند این مسئله مورد خلاف نیست و در کشور ما هم جریان دارد و امام (رحمه الله) همین روش را امضاء فرمودند ولی اعتبار آن قوانین مشروط به آن است که مخالف احکام اسلام نباشد.
منبع مقاله :
مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}