نویسنده: دکتر جمیله اخیانی (1)




 

دیباچه

حماسه ملی ایران، شاهنامه، نه تنها دربردارنده قهرمانی ها و پهلوانی ها و رشادتهای قوم ایرانی که نمایاننده آداب و رسوم و آیینها و فرهنگ و تمدن ایرانیان نیز هست. (2) بزمها و شادی ها در کنار رزمها و حماسه ها در لابه لای داستانها جای گرفته تا سند هویت ایرانیان، سند چگونگی زندگی گذشتگان آنها با همه رنجها و شادی هایش باشد.
پهلوانان و قهرمانان داستانها، هم چنان که دلاورانه به میدان نبرد می روند و در راه میهن خویش رشادتها نشان می دهند و گاه خود با شرکت در مجالس شادی سرور، خستگی ها و غمهای روزگار را از خود می زدایند و جسم و روح خویش را طراوت می بخشند؛ چرا که می دانند:
«به مردان ز هر گونه کار آیدا ... گهی بزم و گه کارزار آیدا»
(ج5، ص 23)
یکی از مراسم شادی و سرور که در شاهنامه به طور مفصل به آن پرداخته شده و آیینهای مربوط به آن بازنموده شده است؛ آیین عروسی است که امروزه نیز مهمترین مناسبت جشن و شادی در جامعه ایرانی به شمار می رود و از گذشته تا امروز انواع سرگرمی و تجمل در برگزاری آن به کار رفته و می رود.
از آن جا که ازدواج از موضوعهای داستان ساز شاهنامه است(3) و در آفرینش رخدادها نقش مهمی ایفا می کند؛ در شاهنامه مورد توجه خاص قرار گرفته و هرچه ازدواج در ادامه داستان مؤثرتر بوده، جزییات آن با تفصیل بیشتری بیان شده است.
ازدواجهای مشروع در شاهنامه را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
1- یکی پیوندهایی که نه خود ازدواج بلکه فرزند حاصل از آن، اهمیت دارد.
2- دیگر ازدواجهایی که دارای جنبه سیاسی است و خود این ازدواج به عنوان ابزار ایجاد دوستی، میان دو کشور متخاصم و متحد ساختن دو حکومت مطرح می گردد.
از دسته اول می توان به ازدواج «زال و رودابه» اشاره کرد که حاصل آن تولد پهلوانی سترگ، چون رستم است که مهمترین بخش شاهنامه را همراهی می کند و دیگر ازدواج «سیاوش»، پسر کی کاووس پس از رفتن به توران با فرنگیس، دختر افراسیاب که حاصل آن کی خسرو و ماجراهای مربوط به اوست و از دسته دوم پیوند ازدواج «داراب با ناهید» دختر پادشاه روم، پیوند انوشیروان با دختر خاقان چین و ازدواج بهرام گور با سپینود دختر شنگل پادشاه هند را می توان نام برد:
در حالی که به ازدواج هایی که در ادامه داستانها نقشی نداشته، چندان پرداخته نشده است؛ از این نوع می توان به ازدواج بیژن و منیژه»، ازدواجهای گوناگون بهرام گور که به دلیل طبع خوشگذران و زیباپسند شاه صورت می گیرد و ازدواج با دشمن مغلوب (مانند، ازدواج اردشیر با دخت اردوان، پس از پیروزی بر اردوان و ازدواج شاپور با دختر مهرک و ازدواج ضحاک با دختران جمشید، شهرناز و ارنواز پس از کشته شدن جمشید و نیز ازدواج فریدون با این دختران پس از غلبه وی بر ضحاک)، اشاره کرد.
هم چنین ازدواج با محارم که آشکارا در گذشته های دور عمومیت بیشتری داشته اما به تدریج به عقب رانده شده و تنها به عنوان یک رسم اشرافی باقی مانده بوده است (4) با شرحی همراه نیست.
با این دیباچه اکنون به بررسی آیینهای عروسی در شاهنامه و سیر مراسم مربوط به آن می پردازیم: «در ازدواجهایی که شاهنامه به صورت مشروح به آن پرداخته شده، مراسم عروسی شامل: خواستگاری، فرستادن هدیه برای عروس، آراستن عروس، آماده ساختن جهیزیه، بردن عروس در مهد زرین، بدرقه عروس، استقبال از عروس و بستن عقد ازدواج و برپایی جشن و سرور است.»
به جز اینها به ندرت به آیینهای دیگری نیز برمی خوریم که چون عمومیت ندارد از آن با عنوان «آیینهای استثنایی عروسی» یاد خواهد شد.

الف-آیینهای معمول عروسی در شاهنامه

1-خواستگاری

در شاهنامه، تقاضای ازدواج به طور معمول به وسیله مردان به نمایندگی از سوی داماد و خانواده اش مطرح می شود.
در این کار مهم، بزرگان مأموریت می یابند: «فریدون برای ازدواج سه پسر خود، یکی از نامداران اش به نام جندل را مأمور می کند که در همه جا جست و جو کند و سه خواهر از نژاد بزرگان را که «پری چهر و پاک و خسروگهر» باشند، بیابد و او نیز پس از جست و جوی فراوان، این ویژگی ها را در دختران شاه یمن می یابد و از آنها خواستگاری می کند.»(5)
کی کاووس نیز برای خواستگاری از سودابه که تنها وصف او را شنیده است، پهلوانی خردمند و چرب زبان را نزد شاه هاماوران می فرستد.(6)
خواستگاری سیاوش از فرنگیس دختر افراسیاب نیز به وسیله پیران صورت می گیرد.(7) حتی در عروسی رستم و تهمینه، دختر پادشاه سمنگان با این که همه مراسم به صورتی غیرمنتظره در یک شب (و آن هم با ورود ناگهانی به خوابگاه رستم) انجام می پذیرد باز هم «موبدی پر هنر» وظیفه خواستگاری را انجام می دهد:
«چو رستم بر آن سان پری چهره دید ... ز هر دانشی نزد او بهره دید
بفرمود تا موبد پر هنر ... بیاید بخواهد ورا از پدر»
(ج2، ص 176)
گاه، وظیفه انتخاب عروس از میان دختران مورد نظر نیز به عهده این مردان بوده است؛ چنان که انوشیروان برای انتخاب یکی از دختران خاقان چین، فرد خردمندی را انتخاب می کند و به او سفارش می کند که دقت کند و به آرایش ظاهری دخترها فریفته نشود:
«شبستان او را نگه کن نخست ... بد و نیک باید که دانی درست
به آرایش چهره و فر و زیب ... نباید که گیرندت اندر فریب»
(ج8، ص 178)
اسکندر نیز برای ازدواج با دختر کید هندی به نُه پیر خردمند مأموریت می دهد که دختر را ببینند و پس از پسندیدن و تأیید آنها با او ازدواج می کند.(8)
رسم خواستگاری به وسیله مردان به جای زنان، اکنون که نیز در بعضی از مناطق ایران باقی است؛ از جمله در میان شاهسونها در آذربایجان شرقی و بخش تکاب افشار در آذربایجان غربی، خواستگاری به وسیله دو نفر از ریش سفیدان خویشاوند داماد، انجام می شود.(9)

2- هدیه فرستادن برای عروس

در شاهنامه، فرستادن هدیه برای عروس از مهمترین مقدمه های ازدواج شمرده می شود. این هدایا بسیار مفصل و شامل: زینت آلات، فرش، پارچه، پول نقد، مهد زرین و حتی کنیز و غلام می شود؛ به طور معمول هم به هنگام خواستگاری و هم در زمان آوردن عروس به خانه داماد، برای او فرستاده می شود.
نمونه این هدایا را در ازدواج سیاوش با فرنگیس می بینیم:
«به گنج اندرون آنچ بد نامدار ... گزیده ز زربفت چینی هزار
زبرجد طبقها و پیروزه جام ... پر از نافه مشک و پرعود خام
دو افسر پر از گوهر شاهوار ... دو یاره یکی طوق و دو گوشوار
ز گستردنی ها شتروار شست ... ز زربفت پوشیدنی ها سه دست
همه پیکرش سرخ کرده به زر ... برو بافته چند گونه گهر
ز سیمین زرین شتربار سی ... طبقها و از جامه پارسی
یکی تخت زرین و کرسی چهار ... سه نعلین زرین زبرجد نگار
پرستنده سیصد به زرین کلاه ... ز خویشان نزدیک صد نیکخواه
پرستار با جام زرین دو شصت ... گرفته از آن جام هر یک به دست
همان صد طبق مشک و صد زعفران ... سپردند یک سر به فرمانبران
به زرین عماری و دیبا جلیل ... برفتند با خواسته خیل خیل
بیاورد بانو ز بهر نثار ... ز دینار با خویشتن سی هزار
به نزد فرنگیس بردند چیز ... روان شان پر از آفرین بود نیز»
(ج3، صص 100-99)
رسم هدیه گرفتن عروس برای نمایاندن چهره اش و به تعبیر امروز «رونما خواستن» از خانواده داماد را نیز در ازدواج زال و رودابه شاهدیم. سام از مادر رودابه می خواهد که عروس را به او نشان دهد و وی برای این کار، رونما طلب می کند و سام می پذیرد:
«بخندید و سیندخت را سام گفت ... که رودابه را چند خواهی نهفت
بدو گفت سیندخت هدیه کجاست ... اگر دیدن آفتابت هواست
چنین داد پاسخ به سیندخت سام ... که از من بخواه آن چه آیدت کام
برفتند تا خانه زرنگار ... کجا اندرون بود خرم بهار»
(ج1، صص 233-232)
سام به عهد خود وفا می کند و پس از به تخت نشستن عروس و داماد، گنجی را تقدیم شان می کند.(10)
رسم رونماخواستن هنوز به گونه ای با اهمیت در برخی از نقاط ایران اجرا می شود در بخش تکاب افشار خانواده داماد به هنگام آوردن عروس، سه بار از او دعوت می کنند که وارد خانه آنها شود و هر بار انعامی را پیشنهاد می دهد و پس از پیشنهاد سوم است که عروس تقاضای آنها را برای ورود به خانه می پذیرد.(11)

3- آراستن عروس

آرایش عروس نیز مانند امروز از مقدمه های اصلی مراسم ازدواج بوده است.
برای آراستن عروس از جواهر، تاج، جامه های حریر، لوازم آرایش، عطر و ... استفاده می شده و آراستن عروس را به طور معمول مادر وی عهده دار بوده است. به هنگام عروسی زال و رودابه، سیندخت مادر رودابه، آرایش او را به عهده دارد:
«چو بشنید سیندخت گفتار اوی ... به آرایش کاخ بنهاد روی
بیاراست رودابه را چون نگار ... پر از جامه و رنگ و بوی بهار»
(ج1، صص 229-228)
و در ازدواج سیاوش با جریره دختر پیران نیز گلشهر، مادر عروس، دخترش را می آراید:
«بیاراست گلشهر دخترش را ... نهاد از بر تارک افسرش را
به دیبا و دینار و در و درم ... به بوی و به رنگ و به هر بیش و کم
بیاراست او را چو خرم بهار ... فرستاد در شب بر شهریار»
(ج3، ص 93)
به نظر می رسد برخلاف امروز که عروسان لباس سفید بر تن می کنند، جامه ای زربفت، لباسی از حریر زرد و با ترکیبی از حریر زرد و سرخ بر عروس می پوشانیده اند؛ چنان که مادر سیاوش را به هنگام ازدواج با کی کاووس با دیبای زرد می آرایند:
«بیاراستندش به دیبای زرد ... به یاقوت و پیروزه و لاجورد»
(همان، ص 9)
مالکه دختر طایر غسانی نیز که به منظور ازدواج با شاپور، وی را در جنگ با پدر خود، طایر، یاری کرده است؛ پس از پیروزی در حالی که زربفتی چینی پوشیده و تاجی از یاقوت به سر گذاشته، نزد وی می آید.(12)
شیرین نیز به هنگام عبور خسروپرویز و سپاهیان اش، برای آراستن خود از ترکیب جامه های زرد و قرمز استفاده می کند و خود را به خسرو می نمایاند:
«یکی زرد پیراهن مشکبوی ... پوشید و گلنارگون کرد روی
یکی از برش سرخ دیبای روم ... همه پیکرش گوهر و زر بوم»
(ج9، ص 213)
فرخی سیستانی نیز عروس را با دیبای بزر توصیف می کند:
«هر یکی هم چو عروس که بیاراید روی ... و ز برحله فرو پوشد دیبای بزر»
(دیوان، ص 13)
شایان ذکر است که در ویس و رامین، رنگ سپید مخصوص پیرزنان معرفی می شود:
«سفید است این سزای گنده پیران ... دورنگ است این سزاوار دبیران»
(ص 50)
در کتاب تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری نیز می خوانیم که: «زنان پیر و بیوه سفید می پوشیدند و زنان دیگر گاه شلوار سفید می پوشیدند.»(13)
در برخی نواحی ایران، هنوز هم لباس عروس را جامه های رنگی تشکیل می دهند. در میان ایل کلهر در استان کرمانشاه، لباس عروس، پیراهن بلندی از پارچه مخمل، زری و یا اطلس است که با شلواری از پارچه های رنگی و به طور معمول قرمز، و یا سبز همراه می شود.(14)
در میان ترکمنها (15) و مردم بخش تکاب افشار (16) نیز رسم است که به هنگام بردن عروس به خانه داماد، چادر قرمز رنگ مخصوص روی سرش می اندازند.

4- آماده ساختن جهیزیه

در شاهنامه، خانواده عروس که بیشتر شاهان یا بزرگان دربار اند به هنگام فرستادن فرزند به خانه بخت، جهیزیه مفصلی با او همراه می کنند. این جهیزیه که شامل: صدها خدمتکار، ده ها کجاوه، هزاران اسب و شتر، پارچه های حریر، لوازم جنگی و ... است هم زمان با رفتن عروس به خانه داماد در پشت سر او حمل می شود.
نمونه این جهیزیه ها را در ازدواج اسکندر با روشنک دختر دارا می بینیم:(17)
«دلارای برداشت چندان جهیز ... که شد در جهان روی بازار تیز
شتر در شتر رفت فرسنگها ... ز زرین و سیمین وز رنگها
ز پوشیدنی و ز گستردنی ... ز افگندنی و پراگندنی
ز اسپان تازی به زرین ستام ... ز شمشیر هندی به زرین نیام
ز خفتان و از خود و برگستوان ... ز گوپال وز خنجر هندوان
چه مایه بریده چه از نابرید ... کسی که در جهان بیشتر زآن ندید»
(ج7، ص 11)
این رسم هنوز هم در میان شاهسونها جاری است و جهیزیه عروس، همراه وی به خانه داماد فرستاده می شود، نه قبل از او.(18)

‌5- بردن عروس در مهد زرین

از دیگر آیینهای عروسی در شاهنامه، بردن عروس به خانه داماد در مهد زرین است. این مهد زرین که گاه برای همراهان عروس نیز آماده می شود، بیشتر با تزیینهای ویژه همراه است؛ چنان که مهد زرین مریم، دختر قیصر روم و به هنگام ازدواج با خسرو پرویز به گوهرهای شاهوار آراسته است:
«عماری بیاراست زرین چهار ... جلیلش پر از گوهر شاهوار»
(ج9، ص 99)
حتی در ازدواجهای بهرام گور با دخترانی از میان مردم عادی جامعه نیز، این مهد زرین دیده می شود (19) و البته منظور از زرین بودن مهد، تزیین آن با دیباهای زردرنگ بوده است.
نمونه های زیر، این موضوع را تأیید می کند:
«بیاراست کاووس خورشید فر ... به دیبای رومی رومی یکی مهد زر»
(ج2، ص 145)
«ز دیبا بیاراست مهدی به زر ... به مهد اندرون نابسوده گهر»
(ج8، ص 182)
این رستم که یادآور تزیین اتومبیل مخصوص عروس و داماد در حال حاضر است در میان عشایر (20) به صورت تزیین اسب یا استر حامل عروس، هم چنان باقی است.

6-بدرقه کردن عروس

به هنگام عزیمت عروس به خانه داماد که با کاروانی از هدیه ها و غلام و کنیز همراهی می شود، پدر و عده ای از بزرگان و سپاهیان تا مسافتی از راه، عروس را بدرقه می کنند و سپس باز می گردند. خاقان چین به هنگام فرستادن دخترش به نزد انوشیروان، او را تا لب جیحون همراهی می کند:
«همی بود تا روز بگذاشتند ... ز خشکی برآن روی برداشتند
همی رفت با دختر و خواسته ... سواران و پیلان آراسته
چنین تا لب رود جیحون کشید ... به مژگان همی از دلش خون کشید
ز جیحون دلی پر زخون بازگشت ... ز فرزند با درد انباز گشت»
(ج8، صص 184-183)
قیصر روم نیز دخترش مریم را تا دو منزل بدرقه می کند.(21)
در این میان رودابه استثنا است؛ زیرا پس از ازدواج با زال، نه تا بخشی از راه که تا خود زابل از سوی پدر و سپاهیان اش بدرقه می شود و پدر پس از سه روز شادخواری در زابل به شهر خود باز می گردد. مهمتر این که، افزون بر پدر، مادرش سیندخت نیز با او همراه است و همان جا نزد او می ماند.(22)

7- استقبال از عروس

بزرگان دربار و خانواده داماد، خود را برای استقبال از عروس آماده می کنند و شهر را آذین می بندند. «آذین» یا «آیین»، گنبد (خیمه) های کوچکی بوده که بر روی پشت بامها و مکانهای بلند، نصب می شده و به هنگام عبور کاروان عروس یا هر استقبال شونده دیگری از داخل این خیمه ها بر سر گذریان، زر، گل، مشک، زعفران و مانند آنها می ریخته اند.(23)
به این ترتیب، عروس در حالی که بوی خوش همه جا را پر کرده است. نوای موسیقی در همه جا به گوش می رسد و مواد خوشبو و گرانبها بر او و همراهان اش نثار می گردد، وارد شهر می شود:
«ز آیین که بستند بر شهر و دشت ... به راهی که لشکر همی برگذشت
وز ایران همه کودک و مرد و زن ... به راه بت چین شدند انجمن
ز بالا بر ایشان گهر ریختند ... به پی زعفران و درم بیختند
برآمیخته طشتهای خلوق ... جهان شد پر از ناله و کوس و بوق
همه یال اسبان پر از مشک و می ... شکر با درم ریخته زیر پی
ز بس ناله نای و چنگ و رباب ... نبد بر زمین جای آرام و خواب»
(ج8، ص 184)
برخلاف رسم امروز که داماد با رفتن به خانه عروس، او را به منزل خویش می آورد؛ در بیشتر ازدواج های شاهنامه، داماد در خانه خود منتظر عروس می ماند و پس از نزدیک شدن او به استقبال اش می رود؛ چنان که در عروسی خسروپرویز و مریم می بینیم:
«چو بشنید خسرو که آمد سپاه ... از آن شارستان برد لشکر به راه
نیا توس را دید و در بر گرفت ... به پرسیدن آزادی اندر گرفت
وز آن جای سوی عماری کشید ... به پرده درون روی مریم بدید
بپرسید و بر دست او بوس داد ... ز دیدار آن خوب رخ گشت شاد»
(ج9، ص 101)
البته در دو جا استثنا مانند امروز، داماد را می بینیم که به دنبال عروس می رود:
«یکی در داستان ازدواج پسران فریدن با دختران شاه یمن است که پدر عروسان، موافقت خود را مشروط به دیدار با سه داماد می کند؛ از این رو آنها به یمن می روند و به همراه عروسان خود باز می گردند.(24)
دیگری ازدواج زال و رودابه است که زال، خود به اتفاق پدر و سپاهیان برای آوردن عروس به کابل می رود (25) و البته طبیعی است که در هر دو مورد، داماد نیز از سوی خانواده عروس مورد استقبال گرم قرار می گیرد».
سنت باقی ماندن داماد در محل اقامت خود و رفتن عروس به نزد او، هنوز در برخی از مناطق ایران از جمله در بخش تکاب افشار، اورازان، برخی از منطقه های خراسان و ... باقی است.(26)

8- بستن عقد ازدواج و برپایی جشن و سرور

عقد ازدواج که بیشتر شبیه عهد و پیمانی بین پدران عروس و داماد است. بیشتر در خانه عروس و قبل از حرکت وی به سوی خانه بخت «بر آیین و کیش» بسته می شود و جشن و شادی که پیش از این پیمان و با آماده سازی مقدمه های عروسی آغاز شده، هم چنان تا چند روز و گاه تا سه هفته (27) ادامه می یابد.
در مراسم ازدواج زال و رودابه که مفصلترین آیین عروسی در شاهنامه است، این جشن، یک بار در شهر عروس و بار دیگر پس از آمدن عروس و داماد به اقامتگاه خود در زابل برگزار می شود.(28)
شاید بتوان این جشن دوم را همان «پاتختی» دانست که امروز در بیشتر نقاط ایران، یک یا سه روز پس از عروسی برپا می گردد.

ب-آیینهای استثنایی عروسی

چنان که اشاره شد در شاهنامه، گاه به آیینهای استثنایی مربوط به ازدواج نیز برمی خوریم. یکی از این آیینهای استثنایی، نحوه همسرگزینی دختران قیصر روم است.
برطبق سنت آنان، بزرگان و نامداران کشور در کاخ شاه جمع می شوند و شاهزاده خانم رومی به اتفاق کنیزان خود در حالیکه که هر یک دسته گلی در دست دارند، آنها را از نظر می گذرانند و هر کدام را که انتخاب کردند با انداختن دسته گل به سوی او، وی را به دیگران معرفی می کند. کتایون دختر بزرگ قیصر به همین ترتیب، گشتاسپ را که ناشناس وارد قصر شده و از نظر بزرگان، غریبه ای بیش نیست، انتخاب می کند.(29)
گاه نیز، ازدواج با دختر، مشروط به انجام کارهای دشواری از سوی خواستگار می شود؛ چنان که قیصر روم چنین شرطی برای ازدواج دختران اش در نظر می گیرد:
«کنون هر که جویند خویشی من ... وگر سرافرازد به پیشی من
یکی کار بایدش کردن بزرگ ... که خوانندش ایدر بزرگان سترگ»
(ج6، ص 26)
قیصر با این شرطها که یکی کشتن گرگ بیشه قاستون و دیگری، کشتن اژدهای ستیلا است، دو داماد دیگر خود را که هر دو از بزرگان روم اند، انتخاب می کند.(30)
مورد استثنایی دیگر، مطرح شدن پیشنهاد ازدواج از سوی خانواده عروس است که آن را در داستان بهرام چوبین می بینیم. پس از این که بهرام چوبین اژدهایی که دختر خاقان را هلاک کرده، می کشد، خاقان تصمیم می گیرد دختر دیگرش را به ازدواج او درآورد؛ از این رو فرستاده ای به همراه هدیه های فراوان، نزد بهرام روانه می کند و پیشنهاد ازدواج را مطرح می سازد:
«پس پرده ما یکی دختر است ... که بر تارک دختران افسر است
کنون گر بخواهی ز من دخترم ... سپارم به تو لشکر و کشورم»
(ج9، ص 150)
در پایان با موافقت بهرام چوبین، وی داماد خاقان می شود.

نتیجه گیری

از آن جا که ادبیات هر قوم، دریچه ای برای شناخت ویژگی ها، روحیه ها، آداب و رسوم و به طور کلی فرهنگ آن قوم شمرده می شود؛ شناخت این عناصر و بررسی زندگی اجتماعی مردم، افزون بر کاربرد مردم شناختی آن، غیرمستقیم به پژوهشهای ادبی نیز یاری می رساند. به عبارت دیگر، اطلاعاتی که از این راه به دست می آید، می تواند کلید فهم برخی از دشواری های متنها نیز باشد.
به عنوان مثال، وقتی یکی از آیینهای مربوط به عروسی را، «بردن عروس در مهد زرین» می یابیم و همه شواهد این موضوع را تأیید می کند، شاید بتوانیم نتیجه بگیریم در بیت زیر که درباره جشن ازدواج ناهید و داراب واژه «مهر» باید «مهد» باشد، گرچه نسخه بدلی برای این واژه دیده نمی شود:
«یکی مهر زرین بیاراستند ... پرستنده تا جور خواستند»
(ج6، ص 377)
امیدوارم این مقاله توانسته باشد، هم گوشه ای از عظمت شاهنامه و کار سترگ فردوسی بزرگ را بازتاباند و هم شوق جست و جوی هر چه بیشتر در آیینهای اجتماعی بازنموده شده در شاهنامه را بیشتر گرداند.

پی نوشت ها :

1- استادیار دانشگاه زنجان
2- ارائه شده در سومین کنگره بزرگداشت فردوسی، مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران، تهران، به کوشش بنیاد فردوسی، 25 اردی بهشت 1387.
3- از رنگ گل تا رنج خار، قدمعلی سرامی، ص 501.
4- در پیرامون شاهنامه، مریم جلالی دهکردی، ص 76.
5- شاهنامه، ج1، ص 82.
6- ج2، ص 131.
7- ج3، ص 173.
8- ج7،ص 23.
9- نگاهی به آذربایجان شرقی، ایرج افشار (سیستانی)، ج2، ص 643؛ علی محمدی، تکاب افشار، ص 319.
10- شاهنامه، ج3، ص 233.
11- همان، علی محمدی، ص 327.
12- ج 7، ص 225.
13- آدام متز، ج2، ص 129.
14- فرهنگ مردم(فولکلور ایران)، سیدعلی میرنیا، صص 84-83.
15- همان، ص 89.
16- همان، علی محمدی، ص 325.
17- نمونه های دیگر؛ ج2، ص 133؛ ج6، ص 377؛ ج8، ص 182؛ ج9، ص 99.
18- ایرج افشار (سیستانی)، ص 644.
19- همان، ج7، ص 345.
20- از جمله در ایل کلهر در استان کرمانشاه،نک: سیدعلی میرنیا، همان، ص 83.
21- شاهنامه، ج9، ص 99.
22- ج1، صص 326-324.
23- برای اطلاع بیشتر درباره آذینها، ر.ک، جمیله اخیانی، بزم سازی در منظومه های داستانی تا پایان قرن ششم، ص 264-261.
24- ج 1، صص 88-90.
25- همان، صص 322-321.
26-نک: به همان، علی محمدی،ص 326؛ جلال آل احمد اورازان؛ ص 51؛ همان، سیدعلی میرنیا، صص 84-83.
27- شاهنامه، ج1، ص 233.
28- همان، ص 234.
29- ج6، ص 21.
30- همان، صص 45-26.

منابع :
1- اورازان، جلال آل احمد، زیرنظر شمس آل احمد، نشر فردوس، چاپ اول، 1373.
2- بزم سازی در منظومه های داستانی تا پایان قرن ششم، جمیله اخیانی، پایان نامه دکترا دانشگاه تهران اردیبهشت ماه 1379.
3- نگاهی به آذربایجان شرقی، ایرج افشار، ج2، مؤسسه تحقیقاتی و پژوهشی رایزن، چاپ اول،زمستان 1369.
4- هسمرگزینی در ایران باستان و شاهنامه، مریم جلالی دهکردی؛ در پیرامون شاهنامه، مجموعه مقالات، به کوشش مسعود رضوی، نشر جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، چاپ اول، پاییز 1369.
5- از رنگ گل تا رنج خار، قدمعلی سرامی، نشر علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1373.
6- ویس و رامین، فخرالدین اسعد گرگانی، تصحیح محمد روشن، نشر صدای معاصر، چاپ اول، 1377.
7- دیوان حکیم فرخی سیستانی، فرخی سیستانی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، کتابفروشی زوار، چاپ چهارم، 1371.
8- شاهنامه، فردوسی، به کوشش سعید حمیدیان، نشر قطره، چاپ سوم، 1375.
9- تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ادام متز، برگردان علیرضا ذکاوتی قراگزلو، نشرامیرکبیر، تهران، 1362.
10- تکاب افشار، علی محمدی، ناشر مؤلف، شیراز، چاپ اول، بی تا.
11- فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، سیدعلی میرنیا، نشر پارسا، چاپ اول، زمستان 1369.

منبع مقاله :
موحدفر، یاسر؛ (1390)، فردوسی پژوهی (مجموعه مقالاتی به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران: خانه کتاب، چاپ اول